۸۷٬۹۰۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آرمان ها' به 'آرمانها') |
جز (جایگزینی متن - ' آن ها' به ' آنها') |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
مردم مدینه نخست با عبدالله بن حنظله تا پاى جان [[بیعت]] کردند و آنگاه [[عثما بن محمد بن ابوسفیان]]، والى مدینه را بیرون کردند. [[بنى امیه]] در منزل [[مروان بن حکم]] اجتماع کردند و همگى در آن جا محبوس شدند. | مردم مدینه نخست با عبدالله بن حنظله تا پاى جان [[بیعت]] کردند و آنگاه [[عثما بن محمد بن ابوسفیان]]، والى مدینه را بیرون کردند. [[بنى امیه]] در منزل [[مروان بن حکم]] اجتماع کردند و همگى در آن جا محبوس شدند. | ||
مردم مدینه یزید را از خلافت خلع کرده و به بدگویى و سبّ و [[لعن]] وى پرداختند. یزید که از ماجرا مطلع شد، لشکر عظیمى فراهم ساخت و فرماندهى آن را به عهده مردى خونریز به نام [[مسلم بن عقبه]] گذاشت<ref> معاویه به یزید سفارش کرده بود که در صورت نقض بیعت توسط مردم مدینه، | مردم مدینه یزید را از خلافت خلع کرده و به بدگویى و سبّ و [[لعن]] وى پرداختند. یزید که از ماجرا مطلع شد، لشکر عظیمى فراهم ساخت و فرماندهى آن را به عهده مردى خونریز به نام [[مسلم بن عقبه]] گذاشت<ref> معاویه به یزید سفارش کرده بود که در صورت نقض بیعت توسط مردم مدینه، آنها را با مسلم بن عقبه درهم بشکن! (کامل ابن اثیر، ج 4، ص 112 و الامامه و السیاسه، ج 1، ص 231).</ref>. | ||
این فرمانده سفاک، پس از محاصره مدینه، مقاومت آنان را درهم شکست و به قتل و غارت مدینه پرداخت و کشتار وسیعى را در این شهر به راه انداخت. | این فرمانده سفاک، پس از محاصره مدینه، مقاومت آنان را درهم شکست و به قتل و غارت مدینه پرداخت و کشتار وسیعى را در این شهر به راه انداخت. | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
[[ابن قتیبه]] مى نویسد: یکى از سربازان شامى به منزل زنى وارد شد که کودکى شیرخوار داشت، سرباز از او اموالى را طلب کرد، زن اظهار داشت: هر چه مال در خانه داشتم، همه را به غارت بردند. | [[ابن قتیبه]] مى نویسد: یکى از سربازان شامى به منزل زنى وارد شد که کودکى شیرخوار داشت، سرباز از او اموالى را طلب کرد، زن اظهار داشت: هر چه مال در خانه داشتم، همه را به غارت بردند. | ||
سرباز سنگدل یزیدى طفل شیرخوار را از دامن مادر جدا کرد و در برابر چشم او چنان سرش را به دیوار کوبید که مغزش متلاشى شد<ref>الامامة و السیاسة، ج 1، ص 238.</ref>. | سرباز سنگدل یزیدى طفل شیرخوار را از دامن مادر جدا کرد و در برابر چشم او چنان سرش را به دیوار کوبید که مغزش متلاشى شد<ref>الامامة و السیاسة، ج 1، ص 238.</ref>. | ||
مسلم بن عقبه وقتى بر مردم مسلط شد، از آنان به عنوان [[برده]] یزید بیعت مى گرفت که اختیار اموال و خانواده | مسلم بن عقبه وقتى بر مردم مسلط شد، از آنان به عنوان [[برده]] یزید بیعت مى گرفت که اختیار اموال و خانواده آنها به دست یزید مى باشد که هرگونه بخواهد در آنها تصرف کند. هر کس امتناع مى ورزید، کشته مى شد<ref> تاریخ طبرى، ج 4، ص 381; کامل ابن اثیر، ج 4، ص 118 و مروج الذهب، ج 3، ص 70. لازم به یادآورى است که به سبب نفوذ فاجعه عظیم کربلا در افکار عمومى، یزید دستور داده بود، در این ماجرا متعرّض امام على بن الحسین(علیه السلام) و خاندانش نشوند و آنها را از این نحوه بیعت مستثنا دانست.</ref>. | ||
در این فاجعه از بزرگان [[مهاجر]] و [[انصار]] هزار و هفتصد تن و از سایر [[مسلمین]] ده هزار تن به قتل رسیدند<ref> الامامة و السیاسة، ج 1، ص 239.</ref>. | در این فاجعه از بزرگان [[مهاجر]] و [[انصار]] هزار و هفتصد تن و از سایر [[مسلمین]] ده هزار تن به قتل رسیدند<ref> الامامة و السیاسة، ج 1، ص 239.</ref>. | ||
[[ابن ابى الحدید|ابن ابى الحدید]] مى نویسد: لشکریان [[شام]]، مردم مدینه را سر بریدند، آن گونه که قصّاب، گوسفند را سر مى برد. چنان خون ها ریخته شد، که قدم ها در میان | [[ابن ابى الحدید|ابن ابى الحدید]] مى نویسد: لشکریان [[شام]]، مردم مدینه را سر بریدند، آن گونه که قصّاب، گوسفند را سر مى برد. چنان خون ها ریخته شد، که قدم ها در میان آنها فرو مى رفت، فرزندان مهاجر و انصار و مجاهدان بدر را به قتل رساند و از آنها که باقى ماندند، به عنوان بردگان براى یزید بیعت گرفت<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 3، ص 259.</ref>. | ||
مورّخان نوشتهاند که از بس مسلم بن عقبه خون بى گناهان را ریخت به '''مُسرف''' (خونریز بى حدّ و حصر) معروف شد<ref> مروج الذهب، ج 3، ص 69 و کامل ابن اثیر، ج 4، ص 120.</ref>. | مورّخان نوشتهاند که از بس مسلم بن عقبه خون بى گناهان را ریخت به '''مُسرف''' (خونریز بى حدّ و حصر) معروف شد<ref> مروج الذهب، ج 3، ص 69 و کامل ابن اثیر، ج 4، ص 120.</ref>. |