پرش به محتوا

شهید ثانی: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'می کنم' به 'می‌کنم'
جز (جایگزینی متن - 'کتاب ها' به 'کتاب‌ها')
جز (جایگزینی متن - 'می کنم' به 'می‌کنم')
خط ۳۵۳: خط ۳۵۳:
در کتاب <sup>لؤلؤه البحرین</sup> می‌نویسد: در یکی از کتب معتبر دیدم نوشته بود: شهید را در ربیع الاول سال 965 در مکه مشرفه به امر سلطان سلیم (سلیمان) پادشاه روم (عثمانی) گرفتند و به یکی از خانه های مکه بردند و یک ماه و ده روز زندانی کردند سپس او را از راه دریا به قسطنطنیه (اسلامبول) پایتخت روم بردند. آنگاه در کنار دریا سرش را از تن جدا ساختند و بدنش را سه روز روی زمین انداختند و بعد به دریا افکندند! <ref> لؤلؤة البحرین، ص34</ref>
در کتاب <sup>لؤلؤه البحرین</sup> می‌نویسد: در یکی از کتب معتبر دیدم نوشته بود: شهید را در ربیع الاول سال 965 در مکه مشرفه به امر سلطان سلیم (سلیمان) پادشاه روم (عثمانی) گرفتند و به یکی از خانه های مکه بردند و یک ماه و ده روز زندانی کردند سپس او را از راه دریا به قسطنطنیه (اسلامبول) پایتخت روم بردند. آنگاه در کنار دریا سرش را از تن جدا ساختند و بدنش را سه روز روی زمین انداختند و بعد به دریا افکندند! <ref> لؤلؤة البحرین، ص34</ref>


به نقل علامه نوری [[شیخ بهایی]]<ref>ر. ک:مقاله شیخ بهایی</ref> می‌گوید: پدرم نقل کرد که: بامداد روزی به خدمت شهید رسیدم دیدم آن عالم جلیل القدر غمگین است و به فکر فرو رفته است. وقتی سبب پرسیدم، گفت: ای برادر! گمان می کنم من شهید دوم باشم! زیرا دیشب در خواب دیدم که سید مرتضی (دانشمند بزرگ شیعه) مهمانی مفصلی داده و تمامی علمای شیعه را دعوت کرده است. وقتی من وارد شدم، سید برخاست و به من خوش آمد گفت و فرمود: فلانی بنشین پهلوی شیخ شهید! من هم پهلوی شهید اول نشستم از این رو تصور می کنم من شهید دوم باشم!
به نقل علامه نوری [[شیخ بهایی]]<ref>ر. ک:مقاله شیخ بهایی</ref> می‌گوید: پدرم نقل کرد که: بامداد روزی به خدمت شهید رسیدم دیدم آن عالم جلیل القدر غمگین است و به فکر فرو رفته است. وقتی سبب پرسیدم، گفت: ای برادر! گمان می‌کنم من شهید دوم باشم! زیرا دیشب در خواب دیدم که سید مرتضی (دانشمند بزرگ شیعه) مهمانی مفصلی داده و تمامی علمای شیعه را دعوت کرده است. وقتی من وارد شدم، سید برخاست و به من خوش آمد گفت و فرمود: فلانی بنشین پهلوی شیخ شهید! من هم پهلوی شهید اول نشستم از این رو تصور می‌کنم من شهید دوم باشم!


و نیز علامه نوری در <sub>مستدرک</sub> از کتاب الدر المنثور شیخ علی عاملی نوه ی شهید ثانی نقل می‌کند که نوشته است: جواب زیر را به خط شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی (پدر شیخ بهائی) دیده ام که سید بدرالدین حسین بن شدقم حسینی مدنی در مکه معظمه راجع به شهادت شهید و اینکه شهید چند سال قبل از مرگش محل شهادت خود را به وی نشان داده بود. سؤال کرده و آن دانشمند بزرگوار هم جواب داده است.
و نیز علامه نوری در <sub>مستدرک</sub> از کتاب الدر المنثور شیخ علی عاملی نوه ی شهید ثانی نقل می‌کند که نوشته است: جواب زیر را به خط شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی (پدر شیخ بهائی) دیده ام که سید بدرالدین حسین بن شدقم حسینی مدنی در مکه معظمه راجع به شهادت شهید و اینکه شهید چند سال قبل از مرگش محل شهادت خود را به وی نشان داده بود. سؤال کرده و آن دانشمند بزرگوار هم جواب داده است.
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۱۰

ویرایش