۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' می کرد' به ' میکرد') |
جز (جایگزینی متن - 'می زیست' به 'میزیست') |
||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۶: | ||
[[پرونده:سکه ها.jpg|جایگزین=|بندانگشتی|سکه فرخان بزرگ پتشخوارگر که نماد های زرتشتی اتشکده و ماه و ستاره را بر روی درهم نقره ای نشان میدهد]] | [[پرونده:سکه ها.jpg|جایگزین=|بندانگشتی|سکه فرخان بزرگ پتشخوارگر که نماد های زرتشتی اتشکده و ماه و ستاره را بر روی درهم نقره ای نشان میدهد]] | ||
ساکنان مازندران کنونی در گذر قرون ابتدایی، سیر تحول باورهای نخستین همچون توتمیسم، فتیشیسم، تابوییسم، ناتوریسم، ماناییسم، آنیمیسم، پلی تئیسم، تری نیته، ثنویت و مونوتییسم را پیمودند. کاسیها، یکی از ساکنان اولیه مازندران و گرگان، به حیات پس از مرگ و جاودانگی روح باور داشتند. این قوم با اعمالی همچون خوردن مردگان و تدفین آنها، میپنداشتند که انسانها پس از مرگ مجدداً زنده شده و دارای احساسات و خواستههای مادی میشوند. کاسیها سالمندان را پس از هفتاد سالگی به بیابان میبردند و باور داشتند اگر لاشخورها او را بخورند، سعادتمند میشود، اگر درندگان پستاندار آن را خوردند، کمسعادتتر خواهد بود و اگر لاشهاش همانجا باقی ماند، بخت چندانی نداشت. همچنین اینان هنگام تدفین مردگان، آنان را با گل سرخ یا اخرا یا اکسیدآهن رنگ میکردند تا ارواح پلید از بدن مُرده خارج شود. کاسیها خدایان متعدد داشتند و به پلیتئیسم (چند خدایی) باورمند بودند. پس از کاسیها، تپوریها و آماردیها به این نواحی وارد شدند که دامپروری، کشاورزی و شکار میکردند. خدایان این دو قوم به روش زندگی و معیشت اقتصادی آنان وابسته بود. گرچه نام و اثری از خدایان این اقوام در دست نیست، ولی آیین و رسوم خاصی داشتند که شناخت درستی از آن نداریم. پیش از ورود آریاییها به منطقه، آیین دیوان نیز در این ناحیه رواج داشت. در این دین واژهٔ دیو معادل خدا بود و خورشید و روشنایی مقدس انگاشته میشد. به درستی مشخص نیست که ارتباط این آیین با میتراییسم و مزدیسنا چگونه بوده ولی ارتباطی میان آنان وجود داشت. دیو، که به نظر میرسد خدای خورشید در نواحی شمالی ایران بوده، پس از گسترش زرتشتیگری معنای «ضد خدا» به خود گرفت. این در حالی است که ریشهٔ این کلمه در اکثر زبانهای هندو-اروپایی همچنان مفهوم خدا داشتهاست. در حدود ۶۰۰ پیش از میلاد زرتشت در میان آریاییان دین جدیدی آورد که مقتضای گذار جامعه از زندگی مبتنی بر دامپروری به یکجانشینی بود. در این آیین جدید اهورامزدا، به عنوان خدای روشنایی، | ساکنان مازندران کنونی در گذر قرون ابتدایی، سیر تحول باورهای نخستین همچون توتمیسم، فتیشیسم، تابوییسم، ناتوریسم، ماناییسم، آنیمیسم، پلی تئیسم، تری نیته، ثنویت و مونوتییسم را پیمودند. کاسیها، یکی از ساکنان اولیه مازندران و گرگان، به حیات پس از مرگ و جاودانگی روح باور داشتند. این قوم با اعمالی همچون خوردن مردگان و تدفین آنها، میپنداشتند که انسانها پس از مرگ مجدداً زنده شده و دارای احساسات و خواستههای مادی میشوند. کاسیها سالمندان را پس از هفتاد سالگی به بیابان میبردند و باور داشتند اگر لاشخورها او را بخورند، سعادتمند میشود، اگر درندگان پستاندار آن را خوردند، کمسعادتتر خواهد بود و اگر لاشهاش همانجا باقی ماند، بخت چندانی نداشت. همچنین اینان هنگام تدفین مردگان، آنان را با گل سرخ یا اخرا یا اکسیدآهن رنگ میکردند تا ارواح پلید از بدن مُرده خارج شود. کاسیها خدایان متعدد داشتند و به پلیتئیسم (چند خدایی) باورمند بودند. پس از کاسیها، تپوریها و آماردیها به این نواحی وارد شدند که دامپروری، کشاورزی و شکار میکردند. خدایان این دو قوم به روش زندگی و معیشت اقتصادی آنان وابسته بود. گرچه نام و اثری از خدایان این اقوام در دست نیست، ولی آیین و رسوم خاصی داشتند که شناخت درستی از آن نداریم. پیش از ورود آریاییها به منطقه، آیین دیوان نیز در این ناحیه رواج داشت. در این دین واژهٔ دیو معادل خدا بود و خورشید و روشنایی مقدس انگاشته میشد. به درستی مشخص نیست که ارتباط این آیین با میتراییسم و مزدیسنا چگونه بوده ولی ارتباطی میان آنان وجود داشت. دیو، که به نظر میرسد خدای خورشید در نواحی شمالی ایران بوده، پس از گسترش زرتشتیگری معنای «ضد خدا» به خود گرفت. این در حالی است که ریشهٔ این کلمه در اکثر زبانهای هندو-اروپایی همچنان مفهوم خدا داشتهاست. در حدود ۶۰۰ پیش از میلاد زرتشت در میان آریاییان دین جدیدی آورد که مقتضای گذار جامعه از زندگی مبتنی بر دامپروری به یکجانشینی بود. در این آیین جدید اهورامزدا، به عنوان خدای روشنایی، حامیزیست کشاورزی، آبیاری، درختکاری و دانایی و خرد، پرستیده میشد. اهالی البرز که هنوز بیشتر به دامداری متکی بودند، این مذهب جدید را در ابتدا برنتافتند و مقاومت گزیدند. بدین جهت بود که زرتشت در کتاب اوستا این سرزمین را «مَزِنَه» به معنای جایگاه و سرزمین دیوها، نامیده. دروازهٔ دوزخ نیز به نام «ارزوه گریوه» در میان کوههای البرز قرار داشت. گرچه مشخص نیست چگونه و چه دورهای، لیکن ساکنان شمال البرز آیین زرتشت را نهایتاً پذیرفتند. گزارشهایی از گرایش این مردمان به دین زرتشتی در دورههای هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی وجود دارد. این آیین تا اواخر قرن سوم هجری و اوایل قرن چهارم هجری رواج داشته و آثار بسیاری مرتبط با آن کشف شدهاست<ref>صفر یوسفی (۱۳۸۷). «سیر تحول دین و مذهب در مازندران». فصلنامه تخصصی فقه و تاریخ تمدن: ۱۶۷–۱۹۲</ref>. | ||
[[پرونده:کتاب تفسیر الله.png|جایگزین=|بندانگشتی|کتاب تفسیر کتابالله، از مکتوبات مذهبی زیدیان طبرستان.]] | [[پرونده:کتاب تفسیر الله.png|جایگزین=|بندانگشتی|کتاب تفسیر کتابالله، از مکتوبات مذهبی زیدیان طبرستان.]] |