۸۷٬۸۸۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'برجسته ای' به 'برجستهای') |
جز (جایگزینی متن - ' می ساخت' به ' میساخت') |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
[[ابو حمزه ثمالى]] میگوید: [[امام زینالعابدین (ع)]] فرمود: «خدا لعنت کند کسى را که به ما [[دروغ]] ببندد. من وقتى به یاد عبداللَّه بن سبأ مى افتم، تمام موهاى بدنم راست مى شود. او ادعاى بس بزرگى کرد، خدا او را لعنت کند. [[علی (ع)]] بنده اى صالح براى خدا و برادر [[پیامبر اکرم (ص)|پیامبر اکرم (ص)]] بود و به این مقام نرسید، مگر به واسطه فرمانبردارى از خدا و پیامبرش. [[پیامبر (ص)]] به واسطه فرمانبردارى از خدا به این مقام رسید». <ref>همان، ص 107 و 108</ref> | [[ابو حمزه ثمالى]] میگوید: [[امام زینالعابدین (ع)]] فرمود: «خدا لعنت کند کسى را که به ما [[دروغ]] ببندد. من وقتى به یاد عبداللَّه بن سبأ مى افتم، تمام موهاى بدنم راست مى شود. او ادعاى بس بزرگى کرد، خدا او را لعنت کند. [[علی (ع)]] بنده اى صالح براى خدا و برادر [[پیامبر اکرم (ص)|پیامبر اکرم (ص)]] بود و به این مقام نرسید، مگر به واسطه فرمانبردارى از خدا و پیامبرش. [[پیامبر (ص)]] به واسطه فرمانبردارى از خدا به این مقام رسید». <ref>همان، ص 107 و 108</ref> | ||
[[امام صادق (ع)]] فرمود: ما خاندانى صدیق و راستگو هستیم، ولى از افتراء زنندگان در امان نیستیم. به واسطه دروغى که بر ما مىبندند، راستگویى ما در نظر مردم از بین میرود. پیامبر اکرم (ص) راستگوترین مردم و از تمام جهانیان صادقتر بود، ولى «مسیلمه» <ref>مسیلمة بن حبیب حنفی، معروف به مسیلمه کذاب از طایفه بنی حنیفه و از مردم یمامه و یکی از مدّعیان دروغین نبوت بود. در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، در سال نهم هجرت، همراه بزرگان طایفه خود از یمامه به مدینه آمد و اظهار اسلام کرد؛ اما پس از بازگشت به وطن در اندیشه نبوت فرو رفت و مرتد شد. وی در همان زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، ادعای نبوت خود را آشکار ساخت و طی نامه ای به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نوشت که من در کار نبوت با تو شریک شدم. نیمی از زمین از آن ما است و نیمی از آن قریش. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نامهای در پاسخ وی نوشت و هلاک وی را از خدا خواست. این نامه نگاری در سال یازدهم هجرت صورت گرفت که اندکی بعد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دار فانی را وداع گفت. پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) زمینه بیشتری برای مسیلمه فراهم آمد تا جایی که توانست عده زیادی را در اطراف خویش فراهم آورد. او به تقلید از قرآن، کلماتی با نثر مسجع | [[امام صادق (ع)]] فرمود: ما خاندانى صدیق و راستگو هستیم، ولى از افتراء زنندگان در امان نیستیم. به واسطه دروغى که بر ما مىبندند، راستگویى ما در نظر مردم از بین میرود. پیامبر اکرم (ص) راستگوترین مردم و از تمام جهانیان صادقتر بود، ولى «مسیلمه» <ref>مسیلمة بن حبیب حنفی، معروف به مسیلمه کذاب از طایفه بنی حنیفه و از مردم یمامه و یکی از مدّعیان دروغین نبوت بود. در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، در سال نهم هجرت، همراه بزرگان طایفه خود از یمامه به مدینه آمد و اظهار اسلام کرد؛ اما پس از بازگشت به وطن در اندیشه نبوت فرو رفت و مرتد شد. وی در همان زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، ادعای نبوت خود را آشکار ساخت و طی نامه ای به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نوشت که من در کار نبوت با تو شریک شدم. نیمی از زمین از آن ما است و نیمی از آن قریش. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نامهای در پاسخ وی نوشت و هلاک وی را از خدا خواست. این نامه نگاری در سال یازدهم هجرت صورت گرفت که اندکی بعد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دار فانی را وداع گفت. پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) زمینه بیشتری برای مسیلمه فراهم آمد تا جایی که توانست عده زیادی را در اطراف خویش فراهم آورد. او به تقلید از قرآن، کلماتی با نثر مسجع میساخت و بر مردم عرضه میکرد. مسیلمه با سجاح دختر حارث تمیمی که او نیز ادعای نبوت کرده بود آشنا شد و با او ازدواج کرد و مهر او را بخشودگی نماز صبح و عشاء برای پیروانشان قرار داد! در سال دوازدهم هجرت سپاهی مجهز – که تعداد زیادی از بزرگان صحابه همچون عمار بن یاسر نیز در میان آنان بودند – به فرماندهی خالد بن ولید راهی یمامه شد و پس از جنگی سخت – که در تاریخ به «جنگ یمامه» مشهور است – سپاه مسیلمه را در هم کوبیدند و مسیلمه نیز کشته شد. ر. ک: ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق: السقا، مصطفى و الأبیارى، ابراهیم و شلبى، عبدالحفیظ، ج 2، ص 576.</ref> بر او دروغ مى بست. امیرالمؤمنین (ع) نیز راستگوترین افراد بعد از پیامبر اکرم (ص) بود. کسى که به او دروغ مى بست و با دروغ خود در راستگوئى او خدشه وارد میکرد و افترا بر خدا مى بست؛ عبداللَّه بن سبأ بود. <ref> إختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، تلخیص و تهذیب: طوسی، محمد بن حسن، محقق و مصحح: مصطفوى، حسن، ص 108</ref> | ||
عبداللَّه بن سنان از پدر خود از [[امام باقر (ع)]] نقل میکند که ایشان فرمود: «عبداللَّه بن سبأ مدعى نبوت بود و میگفت: امیرالمؤمنین (ع) خدا است (منزه است خدا از چنین گفتارى). وقتی این سخن به گوش امیرالمؤمنین (ع) رسید، او را احضار فرمود و درباره اعتقادش سؤال کرد. او اعتراف نمود و گفت: تو همان خدائى و مدعى شد که به دلم چنین افتاده که تو خدائى و من پیامبر هستم. | عبداللَّه بن سنان از پدر خود از [[امام باقر (ع)]] نقل میکند که ایشان فرمود: «عبداللَّه بن سبأ مدعى نبوت بود و میگفت: امیرالمؤمنین (ع) خدا است (منزه است خدا از چنین گفتارى). وقتی این سخن به گوش امیرالمؤمنین (ع) رسید، او را احضار فرمود و درباره اعتقادش سؤال کرد. او اعتراف نمود و گفت: تو همان خدائى و مدعى شد که به دلم چنین افتاده که تو خدائى و من پیامبر هستم. |