۸۷٬۱۹۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '= منبع =' به '== منابع ==') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="wikiInfo">[[پرونده:واقفیه.jpg |جایگزین=واقفیه]] | <div class="wikiInfo">[[پرونده:واقفیه.jpg |جایگزین=واقفیه]] | ||
</div> | </div> | ||
'''واقفیه''' گروهی از [[شیعیان]] بودند که بر [[امامت]] [[موسی بن جعفر|امام موسی کاظم (علیه السلام)]] توقف کردند و ایشان را همان [[مهدی | '''واقفیه''' گروهی از [[شیعیان]] بودند که بر [[امامت]] [[موسی بن جعفر (کاظم)|امام موسی کاظم (علیه السلام)]] توقف کردند و ایشان را همان [[حجت بن حسن (مهدی)]] میدانستند. | ||
بنیانگذاران واقفیه سه نفر به نامهای: علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی از وکلای [[ | بنیانگذاران واقفیه سه نفر به نامهای: علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی از وکلای [[موسی بن جعفر (کاظم)]] بودند و به همین سبب اموال فراوان وی را دراختیار داشتند. | ||
آنان به جهت تصاحب این اموال ادعا کردند که [[موسی بن جعفر]] زنده و غایب است. چرا که در صورت اقرار به امامت [[ | آنان به جهت تصاحب این اموال ادعا کردند که [[موسی بن جعفر (کاظم)]] زنده و غایب است. چرا که در صورت اقرار به امامت [[علی بن موسی (رضا)]] ناچار بودند آن اموال را تحویل وی دهند. از این روی نه تنها اموال را غصب کردند بلکه از این امکانات جهت فریب دادن [[شیعیان]] دیگر مانند: حمزه بن بزیع، ابن مکاری، کرام خثعمی و دیگران استفاده کردند. | ||
== عوامل پیدایش واقفیه == | == عوامل پیدایش واقفیه == | ||
بی شک دست سیاست بازان عباسی و مزدوران برمکی در ایجادمشکلات و موانع در مسیر [[اهل بیت | بی شک دست سیاست بازان [[عباسیان|عباسی]] و مزدوران برمکی در ایجادمشکلات و موانع در مسیر [[اهل بیت|اهلبیت(علیه السلام)]] نقش بسزایی داشت اما انگیزههای اصلی پیدایش واقفیه را باید در این عوامل جستجو کرد: | ||
=== علاقه به زخارف دنیوی === | === علاقه به زخارف دنیوی === | ||
دنیا دریایی ژرف است که بسیاری را در خود غرق کرده است. [[پیامبران الهی]] و [[ائمه|ائمه(علیه السلام)]] هماره مردم را از این خطر بزرگ آگاه کردهاند و آن را ریشه همه گناهان دانستهاند و [[ | دنیا دریایی ژرف است که بسیاری را در خود غرق کرده است. [[پیامبران الهی]] و [[ائمه|ائمه(علیه السلام)]] هماره مردم را از این خطر بزرگ آگاه کردهاند و آن را ریشه همه گناهان دانستهاند و [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم(صلی الله علیه)]] میفرمود: دنیا باعث هلاکت شما و گذشتگان از شما بوده و هست. | ||
بنیانگذاران واقفیه سه نفر به نامهای | بنیانگذاران واقفیه سه نفر به نامهای علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی ازوکلاء [[موسی بن جعفر (کاظم)|امام کاظم(علیه السلام)]] بودند و اموال فراوانی که مربوط به آن حضرت بود را دراختیار داشتند. آنان به جهت تصاحب این اموال ادعا کردند که موسی بن جعفر(علیه السلام) زنده و غایب است. چرا که در صورت اقرار به امامت [[علی بن موسی (رضا)|حضرت رضا(علیه السلام)]] ناچار بودند آن اموال را تحویل ایشان دهند. از این روی نه تنها اموال را غصب کردند بلکه ازاین امکانات جهت فریب دادن شیعیان دیگر مانند حمزه بن بزیع، ابن مکاری، کرام خثعمی و دیگران استفاده کردند. | ||
یونس بن عبدالرحمان بر این حقیقت تصریح میکند و میگوید: در زمان رحلت امام کاظم(علیه السلام) وکلای حضرت اموال فراوانی را که مربوط به امام بود، در اختیار داشتند و این، سبب توقف آنان گردید. (زیاد قندی هفتادهزار دینار و علی بن حمزه سی هزار دینار) من با آنان مخالفت کردم و طبق وصی امام کاظم(علیه السلام) مردم را به طرف حضرت رضا(علیه السلام) دعوت کردم، روزی آن دو نزد من آمدند و گفتند: چرا چنین سخن میگویی؟! اگر مال و ثروت میخواهی بینیازت میکنیم. ده هزار دینار به تو میدهیم و ساکت باش. به آن دو گفتم: ما از ائمه(علیه السلام)[[روایت]] داریم که هرگاه بدعتهایی آشکار شود، عالمان باید علم خود را اظهار کنند وگرنه نور [[ایمان]] از آنان سلب میشود و من در هر حال تلاش در راه خدا را رها نخواهم کرد. آن دو نفر کینه مرا در دل گرفتند و به من ناسزا گفتند. | [[یونس بن عبدالرحمان]] بر این حقیقت تصریح میکند و میگوید: در زمان رحلت امام کاظم(علیه السلام) وکلای حضرت اموال فراوانی را که مربوط به امام بود، در اختیار داشتند و این، سبب توقف آنان گردید. (زیاد قندی هفتادهزار دینار و علی بن حمزه سی هزار دینار) من با آنان مخالفت کردم و طبق وصی امام کاظم(علیه السلام) مردم را به طرف حضرت رضا(علیه السلام) دعوت کردم، روزی آن دو نزد من آمدند و گفتند: چرا چنین سخن میگویی؟! اگر مال و ثروت میخواهی بینیازت میکنیم. ده هزار دینار به تو میدهیم و ساکت باش. به آن دو گفتم: ما از ائمه(علیه السلام)[[روایت]] داریم که هرگاه بدعتهایی آشکار شود، عالمان باید علم خود را اظهار کنند وگرنه نور [[ایمان]] از آنان سلب میشود و من در هر حال تلاش در راه خدا را رها نخواهم کرد. آن دو نفر کینه مرا در دل گرفتند و به من ناسزا گفتند. | ||
سومین نفر | سومین نفر عثمان بن عیسی رواسی وکیل امام کاظم(علیه السلام) در [[مصر]] بود و اموال بسیاری(وجوهات شیعیان برای امام(علیه السلام)) را در اختیار داشت. | ||
[[علی بن موسی (رضا)|امام رضا(علیه السلام)]] سفیری نزد او فرستاد و دستور تحویل وجوهات را صادر فرمود عثمان بن عیسی در جواب نوشت: | |||
[[علی بن موسی | |||
پدر شما زنده است. حضرت در پاسخ مرقوم فرمود: پدر من ازدنیا رخت بربسته و ما [[ارث]] او را تقسیم کردیم و این خبر حتمی است. عثمان بن عیسی بار دیگر در پاسخ نوشت: | پدر شما زنده است. حضرت در پاسخ مرقوم فرمود: پدر من ازدنیا رخت بربسته و ما [[ارث]] او را تقسیم کردیم و این خبر حتمی است. عثمان بن عیسی بار دیگر در پاسخ نوشت: | ||
اگر پدر شما زنده باشد، شما را حقی در این اموال نیست و اگر از دنیا رحلت کرده است به من دستور نداد اموال را به شما تحویل دهم. | اگر پدر شما زنده باشد، شما را حقی در این اموال نیست و اگر از دنیا رحلت کرده است به من دستور نداد اموال را به شما تحویل دهم. | ||
درباره یکی دیگر از واقفیان منصور بن یونس برزج نیز همین علت ذکر شده است. او با اینکه به دستور امام کاظم(علیه السلام) خدمت علی بن موسی(علیه السلام) رسید و جانشینی ایشان را تبریک گفت، ولی بعد از [[شهادت]] امام هفتم این حقیقت را انکار کرد وتنها دلیلش این بود که اموالی را که مربوط به مقام [[امامت]] بود، تصاحب کند. | |||
درباره یکی دیگر از واقفیان | |||
=== سن امام جواد === | === سن امام جواد === | ||
امام رضا(علیه السلام) پسری بجز [[ | [[علی بن موسی (رضا)|امام رضا(علیه السلام)]] پسری بجز [[محمد بن علی (جواد)|امام جواد(علیه السلام)]] نداشتند که در هنگام امامت هفت سال داشت، کسانی که با مقام امامت آشنایی نداشتند، باور این موضوع برایشان مشکل بود از این رو در [[ولایت]] امام رضا(علیه السلام) دچار تردید شدند. | ||
البته هر چند این مساله در زمان امام کاظم(علیه السلام) پدید نیامد، ولی برای کسانی که از قبل به واقفیه گرویده بودند، دستاویز شد و موجبات توقف عدهای دیگر را فراهم آورد. | البته هر چند این مساله در زمان امام کاظم(علیه السلام) پدید نیامد، ولی برای کسانی که از قبل به واقفیه گرویده بودند، دستاویز شد و موجبات توقف عدهای دیگر را فراهم آورد. | ||
خط ۴۴: | خط ۳۰: | ||
# گروهی که اکثریت را تشکیل میدادند و طبق سفارش حضرت رضا(علیه السلام) به امامت امام جواد(علیه السلام) معتقد شدند. | # گروهی که اکثریت را تشکیل میدادند و طبق سفارش حضرت رضا(علیه السلام) به امامت امام جواد(علیه السلام) معتقد شدند. | ||
# گروهی که دست از اعتقاد به امامت حضرت رضا(علیه السلام) برداشتند و به واقفیه گرائیدند. | # گروهی که دست از اعتقاد به امامت حضرت رضا(علیه السلام) برداشتند و به واقفیه گرائیدند. | ||
# گروه سوم که به امامت احمد بن موسی(علیه السلام) (فرزند دیگر امام کاظم(علیه السلام)) قائل شدند و گفتند: امام رضا(علیه السلام) به امامت او سفارش فرموده است. | # گروه سوم که به امامت احمد بن موسی(علیه السلام) (فرزند دیگر امام کاظم(علیه السلام)) قائل شدند و گفتند: امام رضا(علیه السلام) به امامت او سفارش فرموده است. | ||
خط ۵۰: | خط ۳۵: | ||
دلیل هر دو گروه، کم بودن سن امام جواد(علیه السلام) بود. | دلیل هر دو گروه، کم بودن سن امام جواد(علیه السلام) بود. | ||
نوبختی | نوبختی مولف فرق الشیعه نیز همین سخن را تایید کرده است. کم بودن سن امام جواد(علیه السلام) موجب شگفتی بعضی از شیعیان نیز شد که امام رضا(علیه السلام) ضمن مقایسه آن [[حضرت عیسی |حضرت با عیسی بن مریم]]، که درگهواره به مقام [[نبوت]] رسیده بود، در مقام زدودن این شگفتی برآمد. | ||
صفوان بن یحیی که از یاران بسیار موفق امام بود، از حضرت رضا(علیه السلام) سؤال کرد که خداوند روزی را که شما در میان ما نباشید، نیاورد، ولی اگر چنین حادثهای رخ داد، امام بعد از شما کیست؟ | صفوان بن یحیی که از یاران بسیار موفق امام بود، از حضرت رضا(علیه السلام) سؤال کرد که خداوند روزی را که شما در میان ما نباشید، نیاورد، ولی اگر چنین حادثهای رخ داد، امام بعد از شما کیست؟ | ||
خط ۵۶: | خط ۴۱: | ||
حضرت به امام جواد(علیه السلام) اشاره کرد (در حالی که آن حضرت سه سال داشت). | حضرت به امام جواد(علیه السلام) اشاره کرد (در حالی که آن حضرت سه سال داشت). | ||
پرسید: ایشان که سه سال بیشتر ندارد! فرمود: مگر ایرادی هست [[حضرت عیسی|عیسی(علیه السلام)]] سه ساله بود و پیغمبری [[خدا]] را نیز بر عهده داشت. | پرسید: ایشان که سه سال بیشتر ندارد! فرمود: مگر ایرادی هست [[حضرت عیسی|عیسی(علیه السلام)]] سه ساله بود و پیغمبری [[خدا]] را نیز بر عهده داشت. | ||
=== غسل امام به وسیله امام === | === غسل امام به وسیله امام === | ||
از[[روایات]] استفاده میشود که امام را باید امام [[غسل]] دهد، در حالی که موسی بن جعفر(علیه السلام) در زندان [[بغداد]] به شهادت رسید و امام رضا(علیه السلام) در آن زمان در [[مدینه]] بسرمی برد. این موضع دستاویزی دیگر برای واقفیه گردید. [[ابوبصیر]] میگوید: یکی ازوصیتهای [[ | از[[روایات]] استفاده میشود که امام را باید امام [[غسل]] دهد، در حالی که موسی بن جعفر(علیه السلام) در زندان [[بغداد]] به [[شهید|شهادت]] رسید و امام رضا(علیه السلام) در آن زمان در [[مدینه]] بسرمی برد. این موضع دستاویزی دیگر برای واقفیه گردید. [[ابوبصیر]] میگوید: یکی ازوصیتهای [[محمد بن علی (باقر العلوم)|محمد بن علی (باقر العلوم)(علیه السلام)]] به [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق(علیه السلام)]] این بود که وقتی از دنیا رفتم، غیر ازتو مرا غسل ندهد زیرا امام را فقط امام غسل میدهد. و [[ابومعمر]] میگوید: از امام رضا(علیه السلام) سؤال کردم: آیا امام را فقط امام غسل میدهد؟ فرمود: این، سنتی است ازموسی بن عمران(علیه السلام). | ||
در مقابل این ادعای واقفیه، جوابی از سوی علی بن موسی الرضا(علیه السلام) نقل شده است احمد بن عمر حلال میگوید: | در مقابل این ادعای واقفیه، جوابی از سوی علی بن موسی الرضا(علیه السلام) نقل شده است احمد بن عمر حلال میگوید: | ||
خط ۷۳: | خط ۵۸: | ||
آری. | آری. | ||
[[شیخ صدوق]] از این اشکال به صورتی دیگری پاسخ داده، مینویسد: | [[شیخ صدوق]] از این اشکال به صورتی دیگری پاسخ داده، مینویسد: | ||
نهی ائمه(علیه السلام) از غسل امام توسط غیر امام به این معنی است که دخالت دیگران در غسل امام [[حرام]] است نه اینکه هر کس امام را غسل داد، او امام بعد است. بنابراین کسانی که امام کاظم(علیه السلام) را غسل دادهاند، مرتکب [[حرام]] شدهاند، نه اینکه امام رضا(علیه السلام) امام نیست. | |||
آخر سخن اینکه: احتمال میرود مقصود روایات، از غسل امام توسط امام، این باشد که امام مسوول تجهیز امام است یعنی غسل و [[کفن]] و دفن امام یا باید توسط خودامام یا به اجازه و رضایت او باشد. | |||
آخر سخن | |||
== قائم بودن امام کاظم == | == قائم بودن امام کاظم == | ||
یکی دیگر از عوامل پیدایش واقفیه | یکی دیگر از عوامل پیدایش واقفیه چنانکه پیش ازآن درباره بعضی از ائمه به وجود آمد، [[مهدویت]] بود که در میان [[شیعه]] از قوت زیادی برخوردار است هر چند روایات [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] نیز دست کمی از آن ندارد. البته همواره این انحراف معلول فرصت طلبی و سودجویی اشخاص فرصت طلب نبود بلکه گاه به خاطراعتقاد به [[حجت بن حسن (مهدی)|مهدی آل محمد(عجل الله فرجه الشریف)]] و ندانستن مصداق واقعی آن بود که برخی را دچار کجروی میکرد. ناگفته نماند که وجود اندیشههای غلوآمیز نیز در پیدایش این کجروی بی تاثیر نبود، به هر حال اندیشه [[مهدویت]] امام کاظم(علیه السلام) از طرف واقفیه ترویج میگردید. | ||
رنجها و فشارهای روحی و جسمی شیعیان سببی دیگر بود که آنان بیصبرانه در انتظار قائم آل محمد(صلی الله علیه) باشند | رنجها و فشارهای روحی و جسمی شیعیان سببی دیگر بود که آنان بیصبرانه در انتظار قائم آل محمد(صلی الله علیه) باشند به گونهای که در مورد هر یک از ائمه فکرکنند [[حجت بن حسن (مهدی)|قائم آل محمد(صلی الله علیه)]] اوست. | ||
علامه [[وحید بهبهانی]] در این مورد مینویسد: | علامه [[وحید بهبهانی]] در این مورد مینویسد: | ||
خط ۹۷: | خط ۸۱: | ||
درپاسخ باید گفت: | درپاسخ باید گفت: | ||
بعضی از این روایات از نظر سند مخدوش میباشند. دوم اینکه، امامان معصوم(علیه السلام) همه قائم به امر خدایند ولی قائمی که زمین را پر از عدل و داد میکند، مهدی موعود(عج)است. | بعضی از این روایات از نظر سند مخدوش میباشند. دوم اینکه، امامان معصوم(علیه السلام) همه قائم به امر خدایند ولی قائمی که زمین را پر از عدل و داد میکند، [[حجت بن حسن (مهدی)|مهدی موعود(عج)]]است. | ||
[[عبدالعظیم حسنی]] میگوید: | [[عبدالعظیم حسنی]] میگوید: | ||
خط ۱۰۳: | خط ۸۷: | ||
به امام جواد(علیه السلام) عرض کردم: | به امام جواد(علیه السلام) عرض کردم: | ||
امیدوارم قائم [[اهل بیت | امیدوارم قائم [[اهل بیت|اهل بیت(علیه السلام)]] که زمین را پر از عدالت میکند، همانطور که از ستم پر شده است، شما باشید، فرمود: | ||
هر یک از ما قائم به امر خدای عز و جل میباشیم و همه ما مردم را به دین [[خدا]] دعوت مینماییم | هر یک از ما قائم به امر خدای عز و جل میباشیم و همه ما مردم را به دین [[خدا]] دعوت مینماییم ولی قائمی که خداوند به وسیله او زمین را [[کفر]] پاک میکند و آن را از [[عدالت]] پر مینماید، کسی است که زمان ولادتش بر مردم مخفی است و از میان ایشان غایب میشود و حرام است بردن نامش. او همنام [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر(صلی الله علیه)]] است. | ||
و جابر بن یزید جعفی میگوید: | و جابر بن یزید جعفی میگوید: | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۲۵: | ||
در مورد قائم پنج حادثه رخ میدهد و نفرمود پسرم. | در مورد قائم پنج حادثه رخ میدهد و نفرمود پسرم. | ||
بنابراین، اضافه کردن این کلمه (ابنی) از سوی واقفیه بوده است. | بنابراین، اضافه کردن این کلمه (ابنی) از سوی واقفیه بوده است. | ||
== تاخیر در تولد امام جواد == | == تاخیر در تولد امام جواد == | ||
بعد از [[ | بعد از [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین(علیه السلام)]] امامت هر یک از آن بزرگواران به فرزندشان میرسد و زنان در این امر بهره ای ندارند. از سوی دیگرامام رضا(علیه السلام) در سال 203 رحلت کردند و امام جواد(علیه السلام) سال 195 متولد شدند یعنی 8 سال قبل از شهادت حضرت رضا(علیه السلام). این تاخیر توانست برای مدت کمی سبب شک بعضی از شیعیان گردد و به دست واقفیان بهانه بدهد. | ||
ابن قیامای واقفی نامهای خدمت امام رضا(علیه السلام) نوشت که شما چگونه امام هستید، درحالی که فرزند ندارید؟ امام در جواب وی نوشتند: | ابن قیامای واقفی نامهای خدمت امام رضا(علیه السلام) نوشت که شما چگونه امام هستید، درحالی که فرزند ندارید؟ امام در جواب وی نوشتند: | ||
خط ۱۵۰: | خط ۱۳۴: | ||
از کجا دانستی من فرزندی ندارم به خدا قسم این ایام نمیگذرد مگر آنکه خداوند به من فرزندی عنایت میکند که سبب جدایی حق از باطل گردد. | از کجا دانستی من فرزندی ندارم به خدا قسم این ایام نمیگذرد مگر آنکه خداوند به من فرزندی عنایت میکند که سبب جدایی حق از باطل گردد. | ||
بعد از تولد امام جواد(علیه السلام)، امام رضا(علیه السلام) ضمن اعلام این خبر، بهانهجوییهای واقفیه را باطل کردند و حجت را بر آنها تمام نمودند. | بعد از تولد امام جواد(علیه السلام)، امام رضا(علیه السلام) ضمن اعلام این خبر، بهانهجوییهای واقفیه را باطل کردند و حجت را بر آنها تمام نمودند. | ||
== پایان ظلمت == | == پایان ظلمت == | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۴۲: | ||
الف: تلاشها و بیانات روشنگر امامان معصوم(علیه السلام) علیه واقفیه که به سه دسته تقسیم میشود: | الف: تلاشها و بیانات روشنگر امامان معصوم(علیه السلام) علیه واقفیه که به سه دسته تقسیم میشود: | ||
1- سخنانی که در نکوهش و مذمت واقفیه بیان گردیده است | 1- سخنانی که در نکوهش و مذمت واقفیه بیان گردیده است مانند سخن امام رضا(علیه السلام) در ضمن [[روایات]] متعدد، که میفرماید: | ||
«اینها معاند حق و برپا کننده گناه هستند و برگشتشان به طرف [[جهنم]] خواهد بود سرگردان زندگی میکنند و بیدین میمیرند. لعنت خدا بر آنان باد که بسیار دروغ میگویند. آنانی که گفتند دست خدابسته است واقفیانند». | «اینها معاند حق و برپا کننده گناه هستند و برگشتشان به طرف [[جهنم]] خواهد بود سرگردان زندگی میکنند و بیدین میمیرند. لعنت خدا بر آنان باد که بسیار دروغ میگویند. آنانی که گفتند دست خدابسته است واقفیانند». | ||
2- تاکید بر ادامه داشتن امامت تا [[ | 2- تاکید بر ادامه داشتن امامت تا [[حجت بن حسن (مهدی)|حجت بن حسن (مهدی)(عجل الله فرجه الشریف)]] این مطلب را در [[زیارتنامه|زیارتنامه]] هر یک از ائمه مشاهده مینماییم. تاکیدهای فراوان برزیارت قبر علی بن موسی الرضا(علیه السلام) نیز خود اعلام مبارزهای آشکار علیه واقفیه میباشد. | ||
3- نبرد مالی و اقتصادی با واقفیان | 3- نبرد مالی و اقتصادی با واقفیان به گونهای که شیعیان را از پرداخت [[زکات]] به واقفیه منع کردند. | ||
ب: تلاش شیعیان، که بخشی از آن به صورت مناظره با بزرگان واقفیه بود | ب: تلاش شیعیان، که بخشی از آن به صورت مناظره با بزرگان واقفیه بود همچون مناظره علی بن اسماعیل میثمی و یونس بن عبدالرحمان با بعضی از آنان. و بخشی به صورت تالیف کتاب در رد واقفیه. | ||
نجاشی رجالی بزرگ شیعه، کتابهای زیادی تحت عنوان «الرد علی الواقفه» برمیشمرد که از سوی اصحاب ائمه(علیه السلام) تالیف شده است. | نجاشی رجالی بزرگ شیعه، کتابهای زیادی تحت عنوان «الرد علی الواقفه» برمیشمرد که از سوی اصحاب ائمه(علیه السلام) تالیف شده است. | ||
ج: بیپایگی و بطلان واقفیه. سنت الهی بر احقاق حق و ابطال باطل است هر چند که باطل چند روزی جولان دارد | ج: بیپایگی و بطلان واقفیه. سنت الهی بر احقاق حق و ابطال باطل است هر چند که باطل چند روزی جولان دارد اما دولت از آن حق است. بطلان و بیاساس بودن واقفیان را با توجه به عوامل پیدایش آنان و روشهای کاربردی این گروه میتوان پی برد چرا که ابزاری که آنان در پیشبرد اهداف خود در اختیار داشتند، عبارت بود از: | ||
تطمیع، تحریف، تهدید و کتمان حقایق که هر یک با توجه به حقایقی تاریخی اثبات میگردد. | تطمیع، تحریف، تهدید و کتمان حقایق که هر یک با توجه به حقایقی تاریخی اثبات میگردد. |