۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ترین' به 'ترین') |
جز (جایگزینی متن - 'نزدیک تر' به 'نزدیکتر') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
یکی از راههای شناخت و معرفت انسان، میتواند این باشد که ما ابتدا جایگاه انسان را شناسایی کنیم و از آن طریق، به شناخت خود او دست یابیم. تعیین جایگاه هر موجودی از تبیین ماهیت و هویت او جداست. اگر از ماهیت و هویت آدمی از یک سو و جایگاه او در هستی از سوی دیگر سؤال کنیم، به دو پرسش پرداخته ایم که در طول یک دیگر قرار دارد، زیرا سخن از جایگاه انسان، همواره از بحث پیرامون هویت و ماهیت او متأخر است؛ به دیگر سخن، اگر انسان را موجودی طبیعی دانستیم و ماهیتش را به طبیعت منحصر ساختیم، وی را باید طبیعی بدانیم و جایگاه او را نیز در طبیعت جست و جو کنیم و اگر آدمی را تنها فراطبیعی تلقی کردیم، وی را باید فراطبیعی بدانیم و جایگاهش را نیز در ملکوت ببینیم و چنانچه او را جامع میان ملک و ملکوت انگاشتیم، چنان که دستی بر طبیعت دارد و دستی بر فراطبیعت، وی را کون جامع، و جایگاه او را در نظام هستی نیز جامع بینِ طبیعت و فراطبیعت و در دو قلمرو مُلک و ملکوت تعیین میشود، زیرا پدیدههای هستی از این سه دسته بیرون نیستند: یا صرفاً مادی و طبیعیاند، همچون زمین، آسمان و دریا یا یکسره فراطبیعیاند، مانند عرش، لوح و کرسی، یا کون جامع بوده، از یک سو با طبیعت دمسازند و از سوی دیگر، به اوج فراطبیعت راه یافته و پیوستهاند. | یکی از راههای شناخت و معرفت انسان، میتواند این باشد که ما ابتدا جایگاه انسان را شناسایی کنیم و از آن طریق، به شناخت خود او دست یابیم. تعیین جایگاه هر موجودی از تبیین ماهیت و هویت او جداست. اگر از ماهیت و هویت آدمی از یک سو و جایگاه او در هستی از سوی دیگر سؤال کنیم، به دو پرسش پرداخته ایم که در طول یک دیگر قرار دارد، زیرا سخن از جایگاه انسان، همواره از بحث پیرامون هویت و ماهیت او متأخر است؛ به دیگر سخن، اگر انسان را موجودی طبیعی دانستیم و ماهیتش را به طبیعت منحصر ساختیم، وی را باید طبیعی بدانیم و جایگاه او را نیز در طبیعت جست و جو کنیم و اگر آدمی را تنها فراطبیعی تلقی کردیم، وی را باید فراطبیعی بدانیم و جایگاهش را نیز در ملکوت ببینیم و چنانچه او را جامع میان ملک و ملکوت انگاشتیم، چنان که دستی بر طبیعت دارد و دستی بر فراطبیعت، وی را کون جامع، و جایگاه او را در نظام هستی نیز جامع بینِ طبیعت و فراطبیعت و در دو قلمرو مُلک و ملکوت تعیین میشود، زیرا پدیدههای هستی از این سه دسته بیرون نیستند: یا صرفاً مادی و طبیعیاند، همچون زمین، آسمان و دریا یا یکسره فراطبیعیاند، مانند عرش، لوح و کرسی، یا کون جامع بوده، از یک سو با طبیعت دمسازند و از سوی دیگر، به اوج فراطبیعت راه یافته و پیوستهاند. | ||
جامعیت انسان بین طبیعت و فراطبیعت، گاه به گونه ی جمع مکسّر است و گاه به شکل جمع سالم، چنان که در ادبیات جمع گاهی با شکستن بنای مفرد ساخته میشود که بدان جمع مکسّر میگویند و گاهی با حفظ ساختار مفرد ارائه میگردد که آن را جمع سالم مینامند. آدمی نیز اگر جامع میان ملک و ملکوت است، گاه با جمع سالم میان دو طرف فاصلهای طولانی دارد و این در صورتی است که بیشتر عمر خود را در طبیعت گذرانده و گاهی به فراطبیعت گذاری داشته است؛ گاه به جمع سالم | جامعیت انسان بین طبیعت و فراطبیعت، گاه به گونه ی جمع مکسّر است و گاه به شکل جمع سالم، چنان که در ادبیات جمع گاهی با شکستن بنای مفرد ساخته میشود که بدان جمع مکسّر میگویند و گاهی با حفظ ساختار مفرد ارائه میگردد که آن را جمع سالم مینامند. آدمی نیز اگر جامع میان ملک و ملکوت است، گاه با جمع سالم میان دو طرف فاصلهای طولانی دارد و این در صورتی است که بیشتر عمر خود را در طبیعت گذرانده و گاهی به فراطبیعت گذاری داشته است؛ گاه به جمع سالم نزدیکتر و بیشتر در قلمرو فراطبیعت بوده و تنها در برخی حالات به طبیعت سری زده است؛ امّا گاهی حی متألّه و انسان کاملی است که میان ملک و ملکوت جمع کرده، حیات طبیعی و فراطبیعی را در نهایت سلامت، در درون خویش گرد آورده است. چنین انسانی که قادر به جمع میان حضرات خمس<ref>نظریه ابن عربی: نشئه انسانیت، طبیعت، ملکوت، جبروت و لاهوت؛ بنابراین انسان کامل با این که متعلق به نشئه نخستین است، چهار نشئه دیگر را نیز درون خود جمع کرده است.</ref> و تنها در رتبه [[انبیا]] و اولیای الهی است، «کون جامع به جمع سالم»<ref> مرتبه انسانیت در حضرات خمس و به انسان کاملی اشاره دارد که هر دو عالم را در خود جمع کرده است. صاحب دنیا و آخرت.</ref> خواهد بود. | ||
== منطق و تعریف انسان == | == منطق و تعریف انسان == |