confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
== منصور عباسی (منصور دوانقی) == | == منصور عباسی (منصور دوانقی) == | ||
عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن [[عبدالمطلب]] در سال ۹۵ق. در حمیمه متولد شد. <ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۲ق، ص۲۷۷</ref> مادرش کنیزی از نژاد بربر بود و [[سلامه]] نام داشت. کنیهاش [[ابوجعفر]] و لقبش منصور بود | عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن [[عبدالمطلب]] در سال ۹۵ق. در حمیمه متولد شد. <ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۲ق، ص۲۷۷</ref> مادرش کنیزی از نژاد بربر بود و [[سلامه]] نام داشت. کنیهاش [[ابوجعفر]] و لقبش منصور بود<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۲ق، ص۲۷۷؛ زرکلی، الاعلام، ۱۹۹۲م، ج۴، ص۱۱۷</ref>. | ||
در جریان [[جنبش عباسیان]] برای به دست گرفتن خلافت، [[ابراهیم امام]]، [[سفاح]] را با وجود آنکه از منصور کوچکتر بود جانشین خود و نامزد تصدی خلافت قرار داد؛ زیرا مادر منصور [[کنیز]] بود. <ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۵، ص۳۸۲</ref> بدین سبب منصور به ولیعهدی برگزیده شد. منصور در زمان خلافت برادرش سفاح، استاندار جزیره (شمال [[عراق]])، [[ارمنستان]] و [[آذربایجان]] بود | در جریان [[جنبش عباسیان]] برای به دست گرفتن خلافت، [[ابراهیم امام]]، [[سفاح]] را با وجود آنکه از منصور کوچکتر بود جانشین خود و نامزد تصدی خلافت قرار داد؛ زیرا مادر منصور [[کنیز]] بود. <ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۵، ص۳۸۲</ref> بدین سبب منصور به ولیعهدی برگزیده شد. منصور در زمان خلافت برادرش سفاح، استاندار جزیره (شمال [[عراق]])، [[ارمنستان]] و [[آذربایجان]] بود<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، نشر اساطیر، ج۲، ص۳۵۸</ref>. | ||
== جنایات هولناک منصور == | == جنایات هولناک منصور == | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
منصور از دنیا رفت، ریطه گمان میکرد در آن خزانه جواهرات و گنجینههای بسیار و بینظیر وجود دارد، سرانجام پس از مرگ منصور همراه شوهرش به سوی آن خزانه رفت و درِ آن را گشود، ناگاه دیدند پیکر مقدّس بیش از صد نفر از [[علویان|سادات علوی]] که کشته شدهاند در آنجا کنار هم چیده شده و نام و نشان هر کدام در کنار آنها نوشته شده است... | منصور از دنیا رفت، ریطه گمان میکرد در آن خزانه جواهرات و گنجینههای بسیار و بینظیر وجود دارد، سرانجام پس از مرگ منصور همراه شوهرش به سوی آن خزانه رفت و درِ آن را گشود، ناگاه دیدند پیکر مقدّس بیش از صد نفر از [[علویان|سادات علوی]] که کشته شدهاند در آنجا کنار هم چیده شده و نام و نشان هر کدام در کنار آنها نوشته شده است... | ||
منصور عباسی با این [[وصیت]] میخواست، پسرش را بر ضدّ [[علویان]] تحریک کند و به او بگوید که اگر میخواهی در سلطنت باقی باشی، همین سیاست خشن را نسبت به [[امامان]]، اهلبیت (علیه السلام) و منسوبان آنها اختیار کن | منصور عباسی با این [[وصیت]] میخواست، پسرش را بر ضدّ [[علویان]] تحریک کند و به او بگوید که اگر میخواهی در سلطنت باقی باشی، همین سیاست خشن را نسبت به [[امامان]]، اهلبیت (علیه السلام) و منسوبان آنها اختیار کن<ref>الائمة الاثنی عشر (هاشم معروف)، ص ٣٢٤ و ٣٢٥</ref>. | ||
== رفتار منصور با امام صادق == | == رفتار منصور با امام صادق == | ||
اولین کسی که [[امام جعفر صادق|امام ششم]] را <big>ملقب به صادق</big> نمود، منصور بود، زیرا پیشگویی آن حضرت را دربارهی سلطنت خود صحیح یافت و همچنین محمد و ابراهیم دو فرزند عبدالله بن حسن را ـ که حضرت صادق خبر داده بودند منصور میکشد ـ منصور کشت و صدق گفتار آن حضرت روشن گردید | اولین کسی که [[امام جعفر صادق|امام ششم]] را <big>ملقب به صادق</big> نمود، منصور بود، زیرا پیشگویی آن حضرت را دربارهی سلطنت خود صحیح یافت و همچنین محمد و ابراهیم دو فرزند عبدالله بن حسن را ـ که حضرت صادق خبر داده بودند منصور میکشد ـ منصور کشت و صدق گفتار آن حضرت روشن گردید<ref> شیعه و زمامداران خودسر، محمد جواد مغنیه، ترجمه مصطفی زمانی، ص۲۷۸٫</ref>. | ||
منصور در میان [[علویان]]، از امام صادق (علیه السلام) بیشتر از همه بیم داشت؛ از این رو با آنکه امام روی مصالحی خود را به ظاهر از مناقشات و کشمکشهای سیاسی دور نگه داشته و به عبادت و تعلیم و تربیت افراد و گسترش فرهنگ اسلامی مشغول بودند، بارها آن حضرت را احضار میکرد و تصمیم به قتل ایشان میگرفت. این در صورتی بود که منصور اعتراف میکرد و میگفت: جعفر بن محمد از آنهایی است که [[خداوند]] درباره آنها فرموده: ﴿ثُمَّ أوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا﴾ وارث کتاب آسمانی بندگانی هستند که ما برگزیدهایم. در هر خاندانی محدّثی وجود دارد، اکنون محدِّت ما جعفر بن محمد است | منصور در میان [[علویان]]، از امام صادق (علیه السلام) بیشتر از همه بیم داشت؛ از این رو با آنکه امام روی مصالحی خود را به ظاهر از مناقشات و کشمکشهای سیاسی دور نگه داشته و به عبادت و تعلیم و تربیت افراد و گسترش فرهنگ اسلامی مشغول بودند، بارها آن حضرت را احضار میکرد و تصمیم به قتل ایشان میگرفت. این در صورتی بود که منصور اعتراف میکرد و میگفت: جعفر بن محمد از آنهایی است که [[خداوند]] درباره آنها فرموده: ﴿ثُمَّ أوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا﴾ وارث کتاب آسمانی بندگانی هستند که ما برگزیدهایم. در هر خاندانی محدّثی وجود دارد، اکنون محدِّت ما جعفر بن محمد است<ref>فراهانی، ولی الله، قانعی، سعید، زندگانی چهارده معصوم، بهار ۱۳۸۷، ص۴۷۳٫</ref>. | ||
نمونه دیگر از اعترافات منصور نسبت به امام صادق (علیه السلام) این است که وی در طی نامهای به یکی از علویان، به وضوح به مقام و شأن ومنزلت امام اعتراف کرده است. او در نامهاش خطاب به آن سید علوی چنین نوشته است: | نمونه دیگر از اعترافات منصور نسبت به امام صادق (علیه السلام) این است که وی در طی نامهای به یکی از علویان، به وضوح به مقام و شأن ومنزلت امام اعتراف کرده است. او در نامهاش خطاب به آن سید علوی چنین نوشته است: | ||
«… در میان شما علویان بعد از [[رسول خدا]]، بهتر و برتر از علی بن الحسین نیامده که او، از جد تو بهتر بود و بعد از او، در میان شما بهتر از محمد بن علی نبود. که او هم بهتر از پدر تو بود و نه مانندی برای فرزندش جعفر صادق بود، که او هم از تو بهتر بوده و | «… در میان شما علویان بعد از [[رسول خدا]]، بهتر و برتر از علی بن الحسین نیامده که او، از جد تو بهتر بود و بعد از او، در میان شما بهتر از محمد بن علی نبود. که او هم بهتر از پدر تو بود و نه مانندی برای فرزندش جعفر صادق بود، که او هم از تو بهتر بوده و هست<ref>فراهانی، ولی الله، قانعی، سعید، زندگانی چهارده معصوم، بهار ۱۳۸۷، ص۴۷۳٫</ref>». | ||
== رفتار منصور عباسی با مردم == | == رفتار منصور عباسی با مردم == | ||
مردمی که در دوران حکومت فشار و اختناق [[امویان]]، در نهایت سختی و گرفتاری زندگی میکردند و برای سرنگونی آن رنجهای فراوان کشیدند، امیدوار بودند با روی کار آمدن [[عباسیان]] وضع بهتری پیدا کرده و به رفاه و آسایش دست یابند، ولی این پندار و خوابی بیش نبود. | مردمی که در دوران حکومت فشار و اختناق [[امویان]]، در نهایت سختی و گرفتاری زندگی میکردند و برای سرنگونی آن رنجهای فراوان کشیدند، امیدوار بودند با روی کار آمدن [[عباسیان]] وضع بهتری پیدا کرده و به رفاه و آسایش دست یابند، ولی این پندار و خوابی بیش نبود. | ||
دکتر احمد محمود صبحی مینویسد: «آن نمونه اعلای عدالت و مساواتی که مردم از عباسیان انتظار داشتند، به خیالی باطل و پوچ تبدیل شد. درنده خویی منصور و رشید و حرص و آزمندی آنان و ستمشان بر فرزندان علی بن عیسی و بازیچه قرار دادن [[بیت المال]] مسلمانان، ما را به یاد [[حجاج بن یوسف|حجاج]]، [[هشام]] و [[یوسف بن عمر ثقفی]] میاندازد، و پس از آنکه سفاح و منصور به صورتی که پیش از آن دیده نشده بود، به افراط و زیادهروی در خونریزی دست و پا زدند، تباهی دامنگیر همه افراد ملت | دکتر احمد محمود صبحی مینویسد: «آن نمونه اعلای عدالت و مساواتی که مردم از عباسیان انتظار داشتند، به خیالی باطل و پوچ تبدیل شد. درنده خویی منصور و رشید و حرص و آزمندی آنان و ستمشان بر فرزندان علی بن عیسی و بازیچه قرار دادن [[بیت المال]] مسلمانان، ما را به یاد [[حجاج بن یوسف|حجاج]]، [[هشام]] و [[یوسف بن عمر ثقفی]] میاندازد، و پس از آنکه سفاح و منصور به صورتی که پیش از آن دیده نشده بود، به افراط و زیادهروی در خونریزی دست و پا زدند، تباهی دامنگیر همه افراد ملت شد<ref>نظریهًْ الامامه، ص۳۸۱، به نقل الحیاهًْ السیاسهًْ للامام الرضا، ص۱۰۸٫</ref>». | ||
مورخان، استواری پایههای حکومت منصور را مرهون کشتارهای فراوان وی دانسته و نوشتهاند: منصور افراد زیادی را کشت تا حکومتش استقرار یافت | مورخان، استواری پایههای حکومت منصور را مرهون کشتارهای فراوان وی دانسته و نوشتهاند: منصور افراد زیادی را کشت تا حکومتش استقرار یافت<ref>تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص۲۵۹٫</ref>. | ||
وی برای کشتن مردم روشهای مختلفی در پیش میگرفت؛ نوشتهاند او یک پزشک [[مسیحی]] را به کار گرفته بود و به کمک او افرادی را که نمیتوانست آشکارا بکشد، از طریق سمّ، تحت پوشش دارو آنان را به قتل میرسانید. برادر زاده خود، محمد بن سفاح را با این حیله کشت | وی برای کشتن مردم روشهای مختلفی در پیش میگرفت؛ نوشتهاند او یک پزشک [[مسیحی]] را به کار گرفته بود و به کمک او افرادی را که نمیتوانست آشکارا بکشد، از طریق سمّ، تحت پوشش دارو آنان را به قتل میرسانید. برادر زاده خود، محمد بن سفاح را با این حیله کشت<ref>الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج ۱، ص۴۲٫</ref>. | ||
یکی دیگر از فشارهایی که در زمان منصور بر مردم وارد شد، فشار کشتار و شکنجه بود. منصور علاوه بر فشار اقتصادی، موجی از کشتار و شکنجه به وسیله عمال و دژخیمان خود به راه انداخت و هر روز گروهی قربانی این موج خون میشدند. | یکی دیگر از فشارهایی که در زمان منصور بر مردم وارد شد، فشار کشتار و شکنجه بود. منصور علاوه بر فشار اقتصادی، موجی از کشتار و شکنجه به وسیله عمال و دژخیمان خود به راه انداخت و هر روز گروهی قربانی این موج خون میشدند. | ||
«روزی عموی منصور به وی گفت: تو چنان با عقوبت و خشونت به مردم هجوم آوردهای که انگار کلمه <big>عفو</big> به گوش تو نخورده است! وی پاسخ داد: هنوز استخوانهای [[بنی مروان]] نپوسیده و شمشیرهای آل ابیطالب در غلاف نرفته است، و ما در میان مردمی به سر میبریم که دیروز، ما را اشخاص عادی میدیدند و امروز خلیفه، بنابراین هیبت ما جز با فراموشی عفو و به کارگیری عقوبت، در دلها جا | «روزی عموی منصور به وی گفت: تو چنان با عقوبت و خشونت به مردم هجوم آوردهای که انگار کلمه <big>عفو</big> به گوش تو نخورده است! وی پاسخ داد: هنوز استخوانهای [[بنی مروان]] نپوسیده و شمشیرهای آل ابیطالب در غلاف نرفته است، و ما در میان مردمی به سر میبریم که دیروز، ما را اشخاص عادی میدیدند و امروز خلیفه، بنابراین هیبت ما جز با فراموشی عفو و به کارگیری عقوبت، در دلها جا نمیگیرد<ref>پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص۳۹۴٫</ref>». | ||
== ساختن شهر بغداد بدستور منصور عباسی == | == ساختن شهر بغداد بدستور منصور عباسی == | ||
منصور به خاطر سکونت [[راوندیه|راوندیه]] (هواداران ابومسلم خراسانی) در هاشمیه، اقامت در این شهر را به مصلحت خویش نمیدید و هم چنین به خاطر شیعیان و محبان [[اهل بیت (علیهم السلام)|اهلبیت (علیه السلام)]] در [[کوفه]]، انتقال خلافت به این شهر بزرگ اسلامی را ناخوش مىدانست و بدین جهت، در صدد ساختن شهری جدید برآمد. | منصور به خاطر سکونت [[راوندیه|راوندیه]] (هواداران ابومسلم خراسانی) در هاشمیه، اقامت در این شهر را به مصلحت خویش نمیدید و هم چنین به خاطر شیعیان و محبان [[اهل بیت (علیهم السلام)|اهلبیت (علیه السلام)]] در [[کوفه]]، انتقال خلافت به این شهر بزرگ اسلامی را ناخوش مىدانست و بدین جهت، در صدد ساختن شهری جدید برآمد. | ||
وی در سال 145 قمری، ساختن شهر بغداد را آغاز کرد و پس از آمادگی نسبی آن، خلافتش را بدان مکان، منتقل نمود و از آن پس، بغداد دارالخلافه عباسیان گردید | وی در سال 145 قمری، ساختن شهر بغداد را آغاز کرد و پس از آمادگی نسبی آن، خلافتش را بدان مکان، منتقل نمود و از آن پس، بغداد دارالخلافه عباسیان گردید<ref> تاریخ ابن خلدون، ج 2، ص 283</ref>. | ||
== هلاکت منصور عباسی == | == هلاکت منصور عباسی == | ||
منصور دوانقی، پس از بیست و دو سال خلافت، در ششم [[ذی الحجه|ذی حجه]] سال 158قمری، در بازگشت از [[حج|مراسم حج]]، در مکانی به نام بئر میمون بر اثر بیماری سوء هاضمه که مدتها بدان مبتلا بود به هلاکت رسید و جنازهاش را به [[مکه|مکه معظمه]] حمل کرده و در آن جا به خاک سپردند | منصور دوانقی، پس از بیست و دو سال خلافت، در ششم [[ذی الحجه|ذی حجه]] سال 158قمری، در بازگشت از [[حج|مراسم حج]]، در مکانی به نام بئر میمون بر اثر بیماری سوء هاضمه که مدتها بدان مبتلا بود به هلاکت رسید و جنازهاش را به [[مکه|مکه معظمه]] حمل کرده و در آن جا به خاک سپردند<ref>تاریخ ابن خلدون، ج 2، ص 319</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == |