۸۷٬۷۷۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مینویسد' به 'مینویسد') |
جز (جایگزینی متن - 'علیه السلام' به 'علیهالسلام') |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
|- | |- | ||
|فعالیتها | |فعالیتها | ||
|شرکت در فتوحات اسلامی • [[جنگ جمل]] • [[جنگ صفین]] • [[جنگ نهروان]] • اعتراض به صلح [[امام حسن | |شرکت در فتوحات اسلامی • [[جنگ جمل]] • [[جنگ صفین]] • [[جنگ نهروان]] • اعتراض به صلح [[امام حسن علیهالسلام]] | ||
|- | |- | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''حُجْر بن عَدِی بن معاویه بن جَبَله کندی کوفی''' کنیهاش ابوعبدالرحمن، معروف به حجرالخیر، صحابی [[محمد (ص) خاتم الانبیاء|حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)]] و از یاران خاص و [[شیعیان]] [[علی بن ابی طالب|حضرت علی | '''حُجْر بن عَدِی بن معاویه بن جَبَله کندی کوفی''' کنیهاش ابوعبدالرحمن، معروف به حجرالخیر، صحابی [[محمد (ص) خاتم الانبیاء|حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)]] و از یاران خاص و [[شیعیان]] [[علی بن ابی طالب|حضرت علی علیهالسلام]] و از بزرگان و فضلای [[کوفه]] میباشد. در [[جنگ جمل]]، [[جنگ صفین]] و [[جنگ نهروان]] از فرماندهان سپاه آن حضرت به شمار میرفت. «حجر» به دفاع از [[امیرالمومنین علی (ع)|امیرالمومنین علیهالسلام]] و انتقاد از [[معاویه]] میپرداخت، که سرانجام به دستور او در منطقه مرج عذراء به همراه تعدادی از یارانش به [[شهادت]] رسید. | ||
== حُجر بن عَدی کیست == | == حُجر بن عَدی کیست == | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
حجر بن عدی کندی یکی از شخصیتها ی برجسته ی جهان اسلام و از دوستداران ویژه خاندان پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلمبود، در کتابهای تاریخی و سیره أوصافی برای وی نقل کرده اند که نشان از عظمت و بزرگی این صحابی جلیل القدر دارد. او زاهدی پرهیزگار و عابدی مجاهد بود که حکایت [[نماز]] هزار رکعتِ شبانه روزیِ وی میان سیره نویسان و مورخان مشهور است<ref>تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 121 و سفینه البحار، محدث قمی 1: 545.</ref>. ابن عبدالبر مینویسد: حجر بن عدی با کمی سنش از بزرگان و فضلای [[اصحاب]] رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلمبه شمار میآمد<ref>الاستیعاب: ابن عبدالبر 1: 329 و اسد الغابه، ابن اثیر 1: 461.</ref>. در اسد الغابه نوشته است، حجر بن عدی 2500 درهم عطا میگرفت<ref>اسد الغابه، ابن اثیر 1: 462.</ref>. [[فضل بن شاذان]] وی را از رؤسای زهاد میداند<ref>رجال الکشی، کشی :69.</ref>. او را جزء ابدال به شمار آوردهاند<ref> رجال الطوسی، شیخ طوسی: 60؛ اعیان الشیعه، امین عاملی 4: 570؛ سفینه البحار، محدث قمی 1: 545 و قاموس الرجال، شوشتری 3: 122.</ref>. | حجر بن عدی کندی یکی از شخصیتها ی برجسته ی جهان اسلام و از دوستداران ویژه خاندان پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلمبود، در کتابهای تاریخی و سیره أوصافی برای وی نقل کرده اند که نشان از عظمت و بزرگی این صحابی جلیل القدر دارد. او زاهدی پرهیزگار و عابدی مجاهد بود که حکایت [[نماز]] هزار رکعتِ شبانه روزیِ وی میان سیره نویسان و مورخان مشهور است<ref>تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 121 و سفینه البحار، محدث قمی 1: 545.</ref>. ابن عبدالبر مینویسد: حجر بن عدی با کمی سنش از بزرگان و فضلای [[اصحاب]] رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلمبه شمار میآمد<ref>الاستیعاب: ابن عبدالبر 1: 329 و اسد الغابه، ابن اثیر 1: 461.</ref>. در اسد الغابه نوشته است، حجر بن عدی 2500 درهم عطا میگرفت<ref>اسد الغابه، ابن اثیر 1: 462.</ref>. [[فضل بن شاذان]] وی را از رؤسای زهاد میداند<ref>رجال الکشی، کشی :69.</ref>. او را جزء ابدال به شمار آوردهاند<ref> رجال الطوسی، شیخ طوسی: 60؛ اعیان الشیعه، امین عاملی 4: 570؛ سفینه البحار، محدث قمی 1: 545 و قاموس الرجال، شوشتری 3: 122.</ref>. | ||
در [[جنگ جمل]] همراه امام علی | در [[جنگ جمل]] همراه امام علی علیهالسلام بود و در [[جنگ صفین]] بر طایفه کنده امیر و در [[نهروان]] فرماندهی سمت راست لشکر امام علی علیهالسلام را بر عهده داشت، وی دارای مقامی بسیار ارجمند و مردی شجاع و دلیر بود، به ویژه اینکه در راه [[دین]] هرگونه رنج و اذیت و مصیبتی را بر خود هموار می کرد و از هیچ خطر و ملامتی در این راه نمی هراسید و عاقبت در سال 51 هجری به دستور [[معاویه]] در مرج عذراء که به دست شخص او فتح شده بود به شهادت رسید<ref>اندک اختلافی در سال شهادت این صحابی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) وجود دارد که در پایان به آن اشاره خواهد شد.</ref>. حجر مردی مستجاب الدعوه بود، چنانکه نقل می شود در راه [[شام]] موقع [[وضو]] و [[نماز]] آب نداشت از نگهبانان آب خواست ولی آنها امتناع کردند، حجر دست به [[دعا]] برداشت ناگهان ابری ظاهر شد که از آن آب ریزش می نمود<ref>الاصابه، ابن حجر 2: 33 (روی ابراهیم بن الجنید فی کتاب «الاولیاء» بسند منقطع: أنّ حجر بن عدی اصابته جنابه فقال للموکل به «اعطنی شرابی أطهر به ولا تعطنی غدا شیئا» فقال: اخاف ان تموت عطشا فیقتلنی معاویه، قال: فدعا الله فانسبکت له سحاب بالماء فأخذ منها الذی احتاج الیه)؛ والاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 331.</ref>. [[حاکم نیشابوری]] وی را با عنوان راهب اصحاب [[حضرت محمد (ص)|محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)]] آورده است<ref>المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 468.</ref>. | ||
شخصیت حجر بن عدی چنان درخشان است که پس از شهادت وی به دستور مستقیم [[معاویه]]، بزرگان صحابه و همسران پیامبر به این سبب وی را سرزنش می کردند<ref> الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 332 و البدایه و النهایه، ابن کثیر 6: 225.</ref> و سرانجام معاویه در پایان عمر بارها می گفت: «مرا چه کار با حجر» و این جمله را پیوسته تکرار می کرد<ref>اریخ الطبری، طبری 5: 207 «لما حضرته الوفاه جعل یغر غر بالصوت و یقول: یومی منک یا حجر یوم طویل». الاعلام من الصحابه و التابعین، حسین شاکرج6.</ref> و بالاخره این شخصیت بزرگوار علاوه بر صحبت و دیدار با رسول خداصلیاللهعلیهوآلهوسلماز فضیلت [[جهاد]] در راه خدا و دین حق و حمایت از [[ولایت]] نیز برخوردار بوده است<ref> اعیان الشیعه از مرآه الجنان نقل میکند که وی در ضمن حوادث سال 51هجری مینویسد: «فیها قتل حجر بن عدی الکندی و اصحابه یقال: بامر معاویه وله صحبه و وفاده و جهاد و عباده». لازم به ذکر است که شهادت حجر بن عدی به دستور مستقیم معاویه بن ابی سفیان جزء مسلمات و مسائل قطعی تاریخی است. 4: 570.</ref>. | شخصیت حجر بن عدی چنان درخشان است که پس از شهادت وی به دستور مستقیم [[معاویه]]، بزرگان صحابه و همسران پیامبر به این سبب وی را سرزنش می کردند<ref> الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 332 و البدایه و النهایه، ابن کثیر 6: 225.</ref> و سرانجام معاویه در پایان عمر بارها می گفت: «مرا چه کار با حجر» و این جمله را پیوسته تکرار می کرد<ref>اریخ الطبری، طبری 5: 207 «لما حضرته الوفاه جعل یغر غر بالصوت و یقول: یومی منک یا حجر یوم طویل». الاعلام من الصحابه و التابعین، حسین شاکرج6.</ref> و بالاخره این شخصیت بزرگوار علاوه بر صحبت و دیدار با رسول خداصلیاللهعلیهوآلهوسلماز فضیلت [[جهاد]] در راه خدا و دین حق و حمایت از [[ولایت]] نیز برخوردار بوده است<ref> اعیان الشیعه از مرآه الجنان نقل میکند که وی در ضمن حوادث سال 51هجری مینویسد: «فیها قتل حجر بن عدی الکندی و اصحابه یقال: بامر معاویه وله صحبه و وفاده و جهاد و عباده». لازم به ذکر است که شهادت حجر بن عدی به دستور مستقیم معاویه بن ابی سفیان جزء مسلمات و مسائل قطعی تاریخی است. 4: 570.</ref>. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
[[ابو معشر]] گوید: حجر عابدی بود که [[محدث]] نمی شد مگر اینکه وضو میگرفت و پس از هر وضو نماز میخواند و نیز آبی نمی ریخت مگر اینکه وضو میساخت و نماز میخواند<ref>تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 212. وی هیچ وقت بیوضو نبود، و هر وقت تجدید وضو میکرد حداقل دو رکعت نماز میخواند.</ref>. | [[ابو معشر]] گوید: حجر عابدی بود که [[محدث]] نمی شد مگر اینکه وضو میگرفت و پس از هر وضو نماز میخواند و نیز آبی نمی ریخت مگر اینکه وضو میساخت و نماز میخواند<ref>تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 212. وی هیچ وقت بیوضو نبود، و هر وقت تجدید وضو میکرد حداقل دو رکعت نماز میخواند.</ref>. | ||
برای اینکه مادرش در رخت خواب راحت استراحت کند، پیش از مادر دست بر رخت خواب میکشید و گاهی خود بر آن میخوابید تا مبادا چیزی بدن مادر را آزار دهد<ref> تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 212.</ref>. روزی خانواده ای نزد زیاد آمدند و از فردی شکایت کردند که یکی از ما را کشته است، اولیاء قاتل گفتند: البته مقتول نبطی است و قاتل عربی و هیچ عربی به خاطر نبطی [[قصاص]] نمی شود!! زیاد گفت: البته دیه اش را بپردازند بستگان مقتول گفتند: ما نیازی به [[دیه]] نداریم فکر میکردیم همه ی مردم مساوی هستند! حجر بن عدی برخواست وگفت: با این حکم و سخن کتاب خدا و سنت پیامبرش را تعطیل کردید. تا زمانی که جان دارم شمشیر میزنم تا اینکه بمیرم و اسلام عزیز گردد. به خدا سوگند آرام نمی گیرم تا اینکه چاقو زیر گلوی قاتل قرار گیرد<ref>تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 212.</ref>. | برای اینکه مادرش در رخت خواب راحت استراحت کند، پیش از مادر دست بر رخت خواب میکشید و گاهی خود بر آن میخوابید تا مبادا چیزی بدن مادر را آزار دهد<ref> تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 212.</ref>. روزی خانواده ای نزد زیاد آمدند و از فردی شکایت کردند که یکی از ما را کشته است، اولیاء قاتل گفتند: البته مقتول نبطی است و قاتل عربی و هیچ عربی به خاطر نبطی [[قصاص]] نمی شود!! زیاد گفت: البته دیه اش را بپردازند بستگان مقتول گفتند: ما نیازی به [[دیه]] نداریم فکر میکردیم همه ی مردم مساوی هستند! حجر بن عدی برخواست وگفت: با این حکم و سخن کتاب خدا و سنت پیامبرش را تعطیل کردید. تا زمانی که جان دارم شمشیر میزنم تا اینکه بمیرم و اسلام عزیز گردد. به خدا سوگند آرام نمی گیرم تا اینکه چاقو زیر گلوی قاتل قرار گیرد<ref>تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 212.</ref>. | ||
[[امام حسین | [[امام حسین علیهالسلام]] طی نامه توبیخ آمیزی به معاویه مینویسد: | ||
«ألست قاتل حجر بن عدی اخی کنده و اصحابه الصالحین المطیعین العابدین، کانوا ینکرون الظلم و یستعظمون المنکر و البدع و یؤثرون حکم الکتاب و لا یخافون فی الله لومه لاثم و قتلتهم ظلماً و عدواناً. ...» | «ألست قاتل حجر بن عدی اخی کنده و اصحابه الصالحین المطیعین العابدین، کانوا ینکرون الظلم و یستعظمون المنکر و البدع و یؤثرون حکم الکتاب و لا یخافون فی الله لومه لاثم و قتلتهم ظلماً و عدواناً. ...» | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
آیا تو قاتل و کشنده ی حجر بن عدی و اصحاب صالحین و مطیعین و عابدین نیستی، آنهایی که ظلم ستیز بودند و منکر بدعت را عظیم میشمردند و حکم کتاب خدا به پا میکردند و در راه خدا از ملامت هیچ ملامتگری نمی هراسیدند و تو ایشان را با ستم و دشمنی به قتل رسانیدی و. ..<ref> الاحتجاج، طبرسی 2: 297 و بحارالانوار، علامه مجلسی 44: 212.</ref>. | آیا تو قاتل و کشنده ی حجر بن عدی و اصحاب صالحین و مطیعین و عابدین نیستی، آنهایی که ظلم ستیز بودند و منکر بدعت را عظیم میشمردند و حکم کتاب خدا به پا میکردند و در راه خدا از ملامت هیچ ملامتگری نمی هراسیدند و تو ایشان را با ستم و دشمنی به قتل رسانیدی و. ..<ref> الاحتجاج، طبرسی 2: 297 و بحارالانوار، علامه مجلسی 44: 212.</ref>. | ||
[[زهیر بن قین]] در روز [[عاشورا]] وقتی مشاهده کرد سخنان امام حسین | [[زهیر بن قین]] در روز [[عاشورا]] وقتی مشاهده کرد سخنان امام حسین علیهالسلام در لشکریان [[عمر سعد]] اثر نکرد، از امام علیهالسلام اجازه گرفت تا او نیز نصیحت کند از این روی در مقابل لشکر قرار گرفت و گفت: ای اهل کوفه ما شما را برای یاری خاندان پیامبر (صلی لله علیه وآله وسلم) فرا می خوانیم و برای نابودی و خواری ظالمان و ستمگرانی چون عبیدالله بن زیاد دعوت میکنیم، به جز بدی و ناپسندی از [[یزید]] و عبیدالله چیزی نصیب شما نمیشود، پیشینه ی حکومت ایشان قتل و جنایت و مصلح کردن است، همینها بودند که بزرگان و رهبران شما را کشتند افرادی چون حجر بن عدی و یاران او و. .. را به کام مرگ فرستادند<ref>موسوعه التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی 6: 154.</ref>. | ||
عبیدالله بن حر جعفی از عثمانیان کوفه بود، به شام رفت و به همراه آنان (پس از صلح امام حسن | عبیدالله بن حر جعفی از عثمانیان کوفه بود، به شام رفت و به همراه آنان (پس از صلح امام حسن علیهالسلام) به کوفه بازگشت، وقتی زیاد حجر بن عدی و ده نفر از اصحابش را گرفت آرزو می کرد اگر ده نفر یار داشت ایشان را از دست ماموران زیاد بن ابیه نجات میداد<ref>موسوعه التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی 6: 125.</ref>. | ||
[[ابن شهر آشوب]] وقتی یاران [[حسن بن علی|امام حسن مجتبی | [[ابن شهر آشوب]] وقتی یاران [[حسن بن علی|امام حسن مجتبی علیهالسلام]] را نام میبرد مینویسد: از خواص و یاران ویژه امام علی علیهالسلام و امام حسن علیهالسلام حجر بن عدی می باشد<ref> مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب 4: 40.</ref>. | ||
== حجر بن عدی در محضر پیامبر == | == حجر بن عدی در محضر پیامبر == | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
== بازتاب شهادت حجر بن عدی == | == بازتاب شهادت حجر بن عدی == | ||
کشته شدن حجر در میان [[مسلمانان]] ایجاد ناراحتی عجیبی نمود، و نه تنها دوستان و [[شیعیان]] ناراحت شدند بلکه همانهایی که با | کشته شدن حجر در میان [[مسلمانان]] ایجاد ناراحتی عجیبی نمود، و نه تنها دوستان و [[شیعیان]] ناراحت شدند بلکه همانهایی که با علیعلیهالسلام مخالف بودند از کشته شدن حجر اظهار تنفر و بیزاری نمودند؛ از جمله [[حسن بصری]] هنگامی که شنید حجر را کشتهاند پرسید: آیا بر او نماز خواندند و [[کفن]] نموده، دفنش کردند و به جانب [[قبله]] خوابانیدند؟ گفته شد آری همه این دستورها را انجام دادند، گفت: به خدای [[کعبه]] خود را محکوم ساختند<ref>تاریخ الطبری، طبری 4: 207؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر 8: 27 و اسد الغابة، ابن اثیر 1: 462.</ref>. | ||
در همان سالی که حجر کشته شد معاویه به [[حج]] رفت، [[امام حسین | در همان سالی که حجر کشته شد معاویه به [[حج]] رفت، [[امام حسین علیهالسلام]] را ملاقات کرد و گفت: میدانی با حجر و یارانش و دوستان پدر چه کردم؟ امامعلیهالسلام فرمود: چه کردی؟ گفت: آنان را کشتیم، [[غسل]] داده، نماز خواندیم و دفن نمودیم. امامعلیهالسلام فرمود: ایشان را خصم خود گردانیدی، ولی معاویه اگر من کسی از یاران تو را بکشم نه غسل میدهم و نه نماز برایش میخوانم و نه کفنش میکنم و نه دفنش میکنم (یعنی آنها [[کافران|کافرند]] و تو اینها را مسلمان دانستی و کشتی)<ref> الاحتجاج، طبرسی 2: 20 ـ 19 و الحدائق الناضرة، محقق بحرانی 3: 412.</ref>. | ||
[[عایشه]] که ماجرای حجر را شنید عبدالرحمان بن حارث را پیش معاویه فرستاد تا از کشتن حجر جلوگیری کند، ولی موقعی عبدالرحمان رسید که حجر کشته شده بود. عبدالرحمان به معاویه گفت: پس حلم و بردباری [[ابوسفیان]] چه شد؟ معاویه گفت: از وقتی که افراد حلیم و بردباری مانند تو از طرف من پراکنده شدند، حلم را از دست دادم، و این کار را هم زیاد بر من تحمیل کرد و من پذیرفتم<ref> الغدیر، علامه امینی 11: 58 و الکامل، ابن اثیر 3: 487.</ref>. | [[عایشه]] که ماجرای حجر را شنید عبدالرحمان بن حارث را پیش معاویه فرستاد تا از کشتن حجر جلوگیری کند، ولی موقعی عبدالرحمان رسید که حجر کشته شده بود. عبدالرحمان به معاویه گفت: پس حلم و بردباری [[ابوسفیان]] چه شد؟ معاویه گفت: از وقتی که افراد حلیم و بردباری مانند تو از طرف من پراکنده شدند، حلم را از دست دادم، و این کار را هم زیاد بر من تحمیل کرد و من پذیرفتم<ref> الغدیر، علامه امینی 11: 58 و الکامل، ابن اثیر 3: 487.</ref>. |