confirmed، مدیران
۳۷٬۲۲۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
ولید در سال ۹۶ق در دیر مران در نزدیکی [[دمشق]] درگذشت و بیرون قبرستان باب الصغیر دفن شد. <ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷، ج۶، ص۴۹۵</ref> | ولید در سال ۹۶ق در دیر مران در نزدیکی [[دمشق]] درگذشت و بیرون قبرستان باب الصغیر دفن شد. <ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷، ج۶، ص۴۹۵</ref> | ||
=ولید بن عبدالملک قبل از خلافت= | == ولید بن عبدالملک قبل از خلافت == | ||
درباره زندگی ولید بن عبدالملک در قبل از خلافتش اطلاعات زیادی در دست نیست فقط درباره شرکت ولید در چند جنگ در دوران خلافت پدرش عبدالملک اخباری رسیده از جمله: | درباره زندگی ولید بن عبدالملک در قبل از خلافتش اطلاعات زیادی در دست نیست فقط درباره شرکت ولید در چند جنگ در دوران خلافت پدرش عبدالملک اخباری رسیده از جمله: | ||
خط ۴۱: | خط ۴۰: | ||
در جریان خیانت عبدالملک به عمرو بن سعید، یکی از فرماندهان و متنفذین اموی، و [[ترور]] او، ولید از کسانی بود که برای کشتن او تلاش زیادی کرد و در جریان این توطئه زخمی شد. <ref>ابن کثیر، پیشین، ج8، ص310</ref> | در جریان خیانت عبدالملک به عمرو بن سعید، یکی از فرماندهان و متنفذین اموی، و [[ترور]] او، ولید از کسانی بود که برای کشتن او تلاش زیادی کرد و در جریان این توطئه زخمی شد. <ref>ابن کثیر، پیشین، ج8، ص310</ref> | ||
=دوران خلافت ولید بن عبدالملک= | == دوران خلافت ولید بن عبدالملک == | ||
وقتی عبدالملک، مشرف به مرگ شد، ولید و سلیمان را فراخواند و به ولید گفت: فرزندم بشنو، موقع مرگ من فرا رسیده است، خدعهها و نیرنگها، رنگ خود را از دست دادهاند، و قضاى الهى فرود آمده است. در این هنگام ولید گریه کرد، عبدالملک به او گفت: دو چشم خود را همچون [[کنیز]] فرزند مرده بر من تر مگردان. <ref>الدینورى، ابو حنیفه احمد بن داود (م 282)؛ الأخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضى، 1368ش، ص326</ref> | وقتی عبدالملک، مشرف به مرگ شد، ولید و سلیمان را فراخواند و به ولید گفت: فرزندم بشنو، موقع مرگ من فرا رسیده است، خدعهها و نیرنگها، رنگ خود را از دست دادهاند، و قضاى الهى فرود آمده است. در این هنگام ولید گریه کرد، عبدالملک به او گفت: دو چشم خود را همچون [[کنیز]] فرزند مرده بر من تر مگردان. <ref>الدینورى، ابو حنیفه احمد بن داود (م 282)؛ الأخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضى، 1368ش، ص326</ref> | ||
خط ۶۱: | خط ۵۹: | ||
اما دوکار در زمان ولید انجام گرفت که در تاریخ ماندگار شد: توسعۀ [[حرم نبوی]] واحداث بنای مسجد جامع اموی | اما دوکار در زمان ولید انجام گرفت که در تاریخ ماندگار شد: توسعۀ [[حرم نبوی]] واحداث بنای مسجد جامع اموی | ||
== گسترش مسجد نبوی == | === گسترش مسجد نبوی === | ||
ولید بن عبدالملک به فرماندار مدینه عمربن عبدالعزیز نامه نوشت و از او خواست که مسجد نبوی را گسترش دهد. عمر بن عبدالعزیز هم خانه های اطراف مسجد را خرید و مسجد نبوی را توسعه داد. | ولید بن عبدالملک به فرماندار مدینه عمربن عبدالعزیز نامه نوشت و از او خواست که مسجد نبوی را گسترش دهد. عمر بن عبدالعزیز هم خانه های اطراف مسجد را خرید و مسجد نبوی را توسعه داد. | ||
== مسجد جامع اموی == | === مسجد جامع اموی === | ||
[[مسجد جامع اموی]] یکی از شاهکارهای معماری، در [[تمدن اسلامی]] محسوب میشود. این بنا قدمتی چهار هزار ساله دارد و قبل از [[اسلام]] به عنوان [[آتشکده]] و سپس به عنوان [[کلیسا]] از آن استفاده می شد. همانطور که قبلاً گفتیم در زمان فتح دمشق نیمی از شهردمشق با جنگ فتح شد ونیمی از آن با صلح. به همین خاطر این بنا در زمان امویان، کاربردی دوگانه داشت و نیمی از آن مسجد بود و قسمت دیگر آن کلیسا. | [[مسجد جامع اموی]] یکی از شاهکارهای معماری، در [[تمدن اسلامی]] محسوب میشود. این بنا قدمتی چهار هزار ساله دارد و قبل از [[اسلام]] به عنوان [[آتشکده]] و سپس به عنوان [[کلیسا]] از آن استفاده می شد. همانطور که قبلاً گفتیم در زمان فتح دمشق نیمی از شهردمشق با جنگ فتح شد ونیمی از آن با صلح. به همین خاطر این بنا در زمان امویان، کاربردی دوگانه داشت و نیمی از آن مسجد بود و قسمت دیگر آن کلیسا. | ||
خط ۷۳: | خط ۶۹: | ||
لذا مسیحیان راضی شدند و ولید بن عبدالملک این بنا را تماماً، ً تبدیل به مسجد کرد و تغییراتی در آن داد. ولید معمارانی را از [[ایران]]، [[قسطنطنیه]] و [[روم]]، به دمشق فراخواند و دوازده هزار نفر را برای انجام این کار به خدمت گرفت. ساخت این بنا از سال 86 هجری آغاز شد و در زمان خلافت سلیمان بن عبدالملک پایان یافت. | لذا مسیحیان راضی شدند و ولید بن عبدالملک این بنا را تماماً، ً تبدیل به مسجد کرد و تغییراتی در آن داد. ولید معمارانی را از [[ایران]]، [[قسطنطنیه]] و [[روم]]، به دمشق فراخواند و دوازده هزار نفر را برای انجام این کار به خدمت گرفت. ساخت این بنا از سال 86 هجری آغاز شد و در زمان خلافت سلیمان بن عبدالملک پایان یافت. | ||
=بعضى از اقدامات ولید= | == بعضى از اقدامات ولید == | ||
ولیدبن عبدالملک به نزد مردم [[شام]]<ref>ر. ک:مقاله شام</ref> از همه خلیفگان بهتر بود. <ref>طبری، پیشین، ج6، ص497</ref> نخستین کسى بود که بیمارستان براى بیماران، و مهمانخانه ساخت، و نخستین کسی بود که براى کوران و بینوایان و جذامیان مقررى خوار و بار برقرار کرد. <ref>یعقوبی، پیشین، ج2، ص291</ref> | ولیدبن عبدالملک به نزد مردم [[شام]]<ref>ر. ک:مقاله شام</ref> از همه خلیفگان بهتر بود. <ref>طبری، پیشین، ج6، ص497</ref> نخستین کسى بود که بیمارستان براى بیماران، و مهمانخانه ساخت، و نخستین کسی بود که براى کوران و بینوایان و جذامیان مقررى خوار و بار برقرار کرد. <ref>یعقوبی، پیشین، ج2، ص291</ref> | ||
خط ۸۱: | خط ۷۶: | ||
نخستین کس که بر [[مسجد نبوی]] افزود [[عمر]]<ref>ر. ک:مقاله عمر</ref> بود، که از ستونهایى که امروز مقصورهاند، تا دیوار سمت [[قبله]] را بر آن افزوده، سپس [[عثمان]]<ref>ر. ک:مقاله عثمان</ref> سمت قبله را تا جاى امروز گسترش داد، سپس ولید بر آن افزود، نه براى [[خدا]]، بلکه چون خانه [[حسن بن حسن بن على]] در آنجا بود، و در آن به مسجد باز مىشد و هنگام برگزارى نماز از آن بیرون مىآمد. پس آن را با سنگ نقاشى شده بساخت، و [[عمربن عبدالعزیز]] مأمور ساختمان بود. <ref> مقدسى، أبو عبدالله محمد بن أحمد أحسن؛ التقاسیم فى معرفة الأقالیم، قاهره، مکتبة مدبولى، الطبعة الثالثة، 1411/1991، ص81</ref> | نخستین کس که بر [[مسجد نبوی]] افزود [[عمر]]<ref>ر. ک:مقاله عمر</ref> بود، که از ستونهایى که امروز مقصورهاند، تا دیوار سمت [[قبله]] را بر آن افزوده، سپس [[عثمان]]<ref>ر. ک:مقاله عثمان</ref> سمت قبله را تا جاى امروز گسترش داد، سپس ولید بر آن افزود، نه براى [[خدا]]، بلکه چون خانه [[حسن بن حسن بن على]] در آنجا بود، و در آن به مسجد باز مىشد و هنگام برگزارى نماز از آن بیرون مىآمد. پس آن را با سنگ نقاشى شده بساخت، و [[عمربن عبدالعزیز]] مأمور ساختمان بود. <ref> مقدسى، أبو عبدالله محمد بن أحمد أحسن؛ التقاسیم فى معرفة الأقالیم، قاهره، مکتبة مدبولى، الطبعة الثالثة، 1411/1991، ص81</ref> | ||
=مرگ ولید= | == مرگ ولید == | ||
ولید مىخواست برادر خود سلیمان را خلع کند و براى پسرش عبدالعزیز بیعت بگیرد. <ref>ابن الأثیر ؛پیشین، ج5، ص13</ref> سلیمان تن به خلع خود نمىداد. ولید به عمال خود نامه نوشت تا مردم را بدین امر دعوت کنند. <ref>تاریخابنخلدون، ج3، ص87</ref> | ولید مىخواست برادر خود سلیمان را خلع کند و براى پسرش عبدالعزیز بیعت بگیرد. <ref>ابن الأثیر ؛پیشین، ج5، ص13</ref> سلیمان تن به خلع خود نمىداد. ولید به عمال خود نامه نوشت تا مردم را بدین امر دعوت کنند. <ref>تاریخابنخلدون، ج3، ص87</ref> | ||
جز حجاج و قتیبه و برخى از خواص او، هیچ کس او را اجابت ننمود. <ref>ابن الأثیر، پیشین ج5، ص13</ref> تا روزى سلیمان را نزد خود فراخواند و سلیمان در آمدن درنگ کرد. ولید تصمیم گرفت که نزد او رود و خلعش کند ولى قبل از رسیدن به آنجا، مرگ اورا در بر گرفت. <ref>ابنخلدون، پیشین، ج3، ص87</ref> چون ولید مرد در همان روز با سلیمانبن عبدالملک بیعت کردند واین امر در [[رمله]] واقع شد. <ref>ابن کثیر، پیشین، ج9، ص167</ref> | جز حجاج و قتیبه و برخى از خواص او، هیچ کس او را اجابت ننمود. <ref>ابن الأثیر، پیشین ج5، ص13</ref> تا روزى سلیمان را نزد خود فراخواند و سلیمان در آمدن درنگ کرد. ولید تصمیم گرفت که نزد او رود و خلعش کند ولى قبل از رسیدن به آنجا، مرگ اورا در بر گرفت. <ref>ابنخلدون، پیشین، ج3، ص87</ref> چون ولید مرد در همان روز با سلیمانبن عبدالملک بیعت کردند واین امر در [[رمله]] واقع شد. <ref>ابن کثیر، پیشین، ج9، ص167</ref> | ||
=پانویس= | == پانویس == | ||
{{پانویس|4}} | {{پانویس|4}} | ||