۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'داعیه دار' به 'داعیهدار') |
جز (جایگزینی متن - 'امکان پذیر' به 'امکانپذیر') |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
مهمتر اینکه همسنخى عبارت از تعاطى افکار و تحول یک نظام لایتغیر انگاشته فکرى بر اثر مواجهه با نظام دیگر، و حاصل نامرئیش همانا همدلى است و طبعاً این همدلى در این میان غایب است. همین است که با گرایشهاى تجدد خواهانه که در جهان اسلام از اواسط قرن نوزدهم (سیزدهم هجرى) به بعد پاى گیرد، مرزها و مانعهاى بین سنى و شیعه رفته رفته کاهش مىیابد و مناسبات بین دو گروه بهبود مىیابد. موقعیت جدید، اگر نوید بزرگ توافق کامل را در بر نداشته باشد، لااقل امید کاهش خصومتهاى دیرساله را مىدهد... رهبران نسل اول تجدد خواهان اسلامى و در رأس آنان جمال الدین اسدآبادى (افغانى)(متوفاى 1315ق)و محمد عبده (متوفاى 1323 ق) وحدت اسلامى را یکى از مهمترین اهداف و آرمان خود مىشمردند و تلاش فراوانى براى وحدت شیعه ـ سنى به خرج مىدادند». <ref>عنایت، پیشین، ص 79ـ78.</ref><br> | مهمتر اینکه همسنخى عبارت از تعاطى افکار و تحول یک نظام لایتغیر انگاشته فکرى بر اثر مواجهه با نظام دیگر، و حاصل نامرئیش همانا همدلى است و طبعاً این همدلى در این میان غایب است. همین است که با گرایشهاى تجدد خواهانه که در جهان اسلام از اواسط قرن نوزدهم (سیزدهم هجرى) به بعد پاى گیرد، مرزها و مانعهاى بین سنى و شیعه رفته رفته کاهش مىیابد و مناسبات بین دو گروه بهبود مىیابد. موقعیت جدید، اگر نوید بزرگ توافق کامل را در بر نداشته باشد، لااقل امید کاهش خصومتهاى دیرساله را مىدهد... رهبران نسل اول تجدد خواهان اسلامى و در رأس آنان جمال الدین اسدآبادى (افغانى)(متوفاى 1315ق)و محمد عبده (متوفاى 1323 ق) وحدت اسلامى را یکى از مهمترین اهداف و آرمان خود مىشمردند و تلاش فراوانى براى وحدت شیعه ـ سنى به خرج مىدادند». <ref>عنایت، پیشین، ص 79ـ78.</ref><br> | ||
مىتوان گفت جنبش وحدت اسلامى در این دوران، که مولود و متأثر از شرایط بىسابقه عصر خود بود، بیش از آنکه ماهیتى صرفاً مذهبى (کلامى و فقهى) داشته باشد، برخوردار از جوهرهاى سیاسى ـ فرهنگى بود؛ «این حقیقت که چالش غرب چالشى فرهنگى، اقتصادى و سیاسى بود و نه دینى موجب شد که جنبش وحدت اسلامى اساساً جنبش سیاسى باشد. هر چند سید جمال الدین و دیگر طرفداران وحدت اسلامى، خود از رهبران مذهبى بودند اما هدف اولیهشان هدف سیاسى بود: آنها مىخواستند به نفوذ و سلطه امپریالیسم غرب بر آسیا پایان بخشند». <ref>کاتم، 1378، ص169.</ref> | مىتوان گفت جنبش وحدت اسلامى در این دوران، که مولود و متأثر از شرایط بىسابقه عصر خود بود، بیش از آنکه ماهیتى صرفاً مذهبى (کلامى و فقهى) داشته باشد، برخوردار از جوهرهاى سیاسى ـ فرهنگى بود؛ «این حقیقت که چالش غرب چالشى فرهنگى، اقتصادى و سیاسى بود و نه دینى موجب شد که جنبش وحدت اسلامى اساساً جنبش سیاسى باشد. هر چند سید جمال الدین و دیگر طرفداران وحدت اسلامى، خود از رهبران مذهبى بودند اما هدف اولیهشان هدف سیاسى بود: آنها مىخواستند به نفوذ و سلطه امپریالیسم غرب بر آسیا پایان بخشند». <ref>کاتم، 1378، ص169.</ref> | ||
در چنین بسترى است که حتى چنانچه همانند حامد الگار، قائل به عدم امکان نزدیکى میان تشیع و تسنن در جنبههاى ظاهرى باشیم، چرخش سریع از ناهمسازگرى مذهبى به همسازگرى مذهبى میان مسلمانان | در چنین بسترى است که حتى چنانچه همانند حامد الگار، قائل به عدم امکان نزدیکى میان تشیع و تسنن در جنبههاى ظاهرى باشیم، چرخش سریع از ناهمسازگرى مذهبى به همسازگرى مذهبى میان مسلمانان امکانپذیر مىگردد؛ «تسنن و تشیع دو دیدگاه اصولى (ارتدوکس) موازى از وحى و تنزیل اسلامى هستند که نمىتوانند به دلایل سرشته در طبیعت هریک، از لحاظ جنبههاى ظاهرى با یکدیگر تقارب یابند. هیچ طرح و برنامه انگیزش سیاسى نمىتواند این واقعیت را تغییر دهد. هر چند که آشتى بین این دو دیدگاه، هم در سطح عمل و هم مهمتر از آن در سطح مسایل معنوىتر و باطنىتر امکانپذیر است.» <ref>عنایت، پیشین، ص 96.</ref><br> | ||
در واقع جنبش وحدت اسلامى را بیش از هر چیز مىتوان واکنش طبیعى مسلمانان در رویارویى با هیمنه استعمارى غرب ارزیابى نمود:«مسئله همسازگرایى در جهان اسلام از نیمه دوم سده 12/18 به بعد، به شیوهاى روشنتر در پیوند با استعمار غرب قابل بررسى است.» <ref>حائرى، عبدالهادى، ایران و جهان اسلام، 1368، ص 83.</ref> و از همین روست که در ایران عصر قاجار «اعتراضاتى که به دولت یا حتى به تجاوز تدریجى بیگانه مىشد، بیشتر در روایات اسلامى متجلى مىشد تا روایاتى که جنبه ملى داشت...» <ref>الگار، پیشین، ص35.</ref><br> | در واقع جنبش وحدت اسلامى را بیش از هر چیز مىتوان واکنش طبیعى مسلمانان در رویارویى با هیمنه استعمارى غرب ارزیابى نمود:«مسئله همسازگرایى در جهان اسلام از نیمه دوم سده 12/18 به بعد، به شیوهاى روشنتر در پیوند با استعمار غرب قابل بررسى است.» <ref>حائرى، عبدالهادى، ایران و جهان اسلام، 1368، ص 83.</ref> و از همین روست که در ایران عصر قاجار «اعتراضاتى که به دولت یا حتى به تجاوز تدریجى بیگانه مىشد، بیشتر در روایات اسلامى متجلى مىشد تا روایاتى که جنبه ملى داشت...» <ref>الگار، پیشین، ص35.</ref><br> | ||