۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ریاست جمهوری' به 'ریاستجمهوری') |
جز (جایگزینی متن - ' نمی کند' به ' نمیکند') |
||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
به گفته حجت الاسلام والمسلمین غروی، نخستین کسی که در لبنان حوزهای فعال بنیان نهاد، سید موسی صدر بود که «معهد الدراسات الاسلامیه» نام داشت. آن روحانی والامقام، در این مکان آموزشی شاگردانی چند پرورش داد که برخی از آنان شیخ حسن حریری، شیخ ابراهیم قصیر و شهید سیدعباس موسوی نام دارند. سیدعباس در معهد یاد شده، از مقدمات تا ابتدای سطوح عالیه (مکاسب و کفایه) را خواند. | به گفته حجت الاسلام والمسلمین غروی، نخستین کسی که در لبنان حوزهای فعال بنیان نهاد، سید موسی صدر بود که «معهد الدراسات الاسلامیه» نام داشت. آن روحانی والامقام، در این مکان آموزشی شاگردانی چند پرورش داد که برخی از آنان شیخ حسن حریری، شیخ ابراهیم قصیر و شهید سیدعباس موسوی نام دارند. سیدعباس در معهد یاد شده، از مقدمات تا ابتدای سطوح عالیه (مکاسب و کفایه) را خواند. | ||
این، نخستین آشنایی سیدعباس با کانون امید محرومان لبنان نبود؛ زیرا پدرش سید علی در سال اول ورود آیتالله صدر به لبنان با ایشان ارتباط برقرار کرد. سید علی یکی از اعضای انجمن هاشمی بود و زیر نظر امام موسی صدر فعالیت میکرد، ازاین رو هفتهای چند بار در صور و بیروت به حضور ایشان میرسید. این روابط و شرکت در برخی جلسههای خصوصی سیدعباس را با شخصیت، افکار و سیره سیاسی ـ اجتماعی صدر آشنا کرد. | این، نخستین آشنایی سیدعباس با کانون امید محرومان لبنان نبود؛ زیرا پدرش سید علی در سال اول ورود آیتالله صدر به لبنان با ایشان ارتباط برقرار کرد. سید علی یکی از اعضای انجمن هاشمی بود و زیر نظر امام موسی صدر فعالیت میکرد، ازاین رو هفتهای چند بار در صور و بیروت به حضور ایشان میرسید. این روابط و شرکت در برخی جلسههای خصوصی سیدعباس را با شخصیت، افکار و سیره سیاسی ـ اجتماعی صدر آشنا کرد. | ||
هنگامی که سیدعباس برای تمرینهای نظامی نزد رزمندگان فلسطین به یک اردوگاه آموزشی رفت، از ناحیه پا به شدت آسیب دید. روزی امام صدر با دیدن مشکل او در راه رفتن، علت را از پدرش رسید. پدر ماجرا را توضیح داد. امام صدر از سیدعباس پرسید: «تو در این سن از فلسطین چه میدانی؟» او پاسخ داد: «مردمی مظلوم هستند که با فشار غاصبان صهیونیست، از سرزمین خود بیرون رانده شدهاند و اکنون در اردوگاهها زندگی سختی را میگذرانند. دنیا به فریاد آنان اعتنایی | هنگامی که سیدعباس برای تمرینهای نظامی نزد رزمندگان فلسطین به یک اردوگاه آموزشی رفت، از ناحیه پا به شدت آسیب دید. روزی امام صدر با دیدن مشکل او در راه رفتن، علت را از پدرش رسید. پدر ماجرا را توضیح داد. امام صدر از سیدعباس پرسید: «تو در این سن از فلسطین چه میدانی؟» او پاسخ داد: «مردمی مظلوم هستند که با فشار غاصبان صهیونیست، از سرزمین خود بیرون رانده شدهاند و اکنون در اردوگاهها زندگی سختی را میگذرانند. دنیا به فریاد آنان اعتنایی نمیکند. فلسطینیها باید به قدس، خانه و سرزمین خویش بازگردند.» سید موسی پرسید: «فلسطینیها چگونه میتوانند به کشور خویش بازگردند؟» سیدعباس جواب داد: «از راه مبارزه و جهاد.» صدر لبخندی زد و گفت: «تو چگونه میخواهی جهاد کنی؟» سیدعباس پاسخ داد: «ان شاءالله فنون نظامی را یاد میگیرم، رزمندهای خواهم شد و همراه مبارزان فلسطینی به نبرد با اشغالگران ادامه میدهیم تا قدس رها شود.» در پایان این گفت وگوی جالب، امام صدر، سید علی را مخاطب قرار داد و گفت: او یک نوجوان عادی نیست، شایسته است به کسب علم و معرفت اهتمام ورزد، تا استعدادهایش در مسیری درست شکوفا شود. بدین ترتیب، در حوزه امام صدر تحصیلات را آغاز کرد و پس از دو سال به دست امام صدر مُعمّم شد و سپس در حوزه نجف حدود نه سال درس خواند. | ||
هنگام اقامت در نجف نیز سیدعباس حلقه وصل آیتالله سید محمدباقر صدر و امام موسی صدر بود. هر سال که به لبنان میآمد، ضمن دیدار با خانواده، هم امام صدر را از برنامههای شهید سید محمدباقر صدر باخبر میکرد و هم از تلاشهای ایشان خبر میگرفت تا به سید محمدباقر صدر انتقال دهد. این ارتباطها گاهی مخفیانه بود؛ چرا که خبر ستمهای بعثیها و فشار سیاسی آنان به علما و طلاب عراق، نمیتوانست در حالت عادی گزارش شود و مأموران امنیتی مراقبتهای شدیدی به عمل میآوردند که از این برنامهها آگاه شوند. | هنگام اقامت در نجف نیز سیدعباس حلقه وصل آیتالله سید محمدباقر صدر و امام موسی صدر بود. هر سال که به لبنان میآمد، ضمن دیدار با خانواده، هم امام صدر را از برنامههای شهید سید محمدباقر صدر باخبر میکرد و هم از تلاشهای ایشان خبر میگرفت تا به سید محمدباقر صدر انتقال دهد. این ارتباطها گاهی مخفیانه بود؛ چرا که خبر ستمهای بعثیها و فشار سیاسی آنان به علما و طلاب عراق، نمیتوانست در حالت عادی گزارش شود و مأموران امنیتی مراقبتهای شدیدی به عمل میآوردند که از این برنامهها آگاه شوند. | ||
یک بار که مردم شیعه عراق بنا بر آداب و رسوم گذشته در ایام محرّم، با پای پیاده از نجف عازم کربلا بودند، هواپیماها، تانکها، توپ خانههای ارتش بعث به آنان حمله کرد و افراد زیادی را به شهادت رساند. سیدعباس بعد از این حادثه غم انگیز مخفیانه به لبنان آمد تا شهید امام موسی صدر را از شرایط آشفته و خونین عراق با خبر کند. سیدعباس گاهی برای یک سفر دو روزه عازم لبنان میشد که برای امام موسی صدر نامهای بیاورد یا نامههای ایشان را به نجف ببرد. این نوع اقدامها چنان محرمانه صورت میگرفت که حتی خانواده سید از جزئیات آن با خبر نمی شدند. او حتی چندین بار مخفیانه در نجف به منزل امام خمینی رفت و از امام موسی صدر و شهید محمدباقر صدر به رهبر کبیر انقلاب اسلامی پیامهایی داد. | یک بار که مردم شیعه عراق بنا بر آداب و رسوم گذشته در ایام محرّم، با پای پیاده از نجف عازم کربلا بودند، هواپیماها، تانکها، توپ خانههای ارتش بعث به آنان حمله کرد و افراد زیادی را به شهادت رساند. سیدعباس بعد از این حادثه غم انگیز مخفیانه به لبنان آمد تا شهید امام موسی صدر را از شرایط آشفته و خونین عراق با خبر کند. سیدعباس گاهی برای یک سفر دو روزه عازم لبنان میشد که برای امام موسی صدر نامهای بیاورد یا نامههای ایشان را به نجف ببرد. این نوع اقدامها چنان محرمانه صورت میگرفت که حتی خانواده سید از جزئیات آن با خبر نمی شدند. او حتی چندین بار مخفیانه در نجف به منزل امام خمینی رفت و از امام موسی صدر و شهید محمدباقر صدر به رهبر کبیر انقلاب اسلامی پیامهایی داد. |