پرش به محتوا

مصعب بن عمیر: تفاوت میان نسخه‌ها

۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'علیه السلام' به 'علیه‌السلام'
جز (جایگزینی متن - 'بی اعتنایی' به 'بی‌اعتنایی')
جز (جایگزینی متن - 'علیه السلام' به 'علیه‌السلام')
خط ۶۷: خط ۶۷:
آورده‌اند، روزی رسول خدا(صلی الله علیه) با یارانش در مجلسی نشسته بودند. ناگهان مصعب، که لباس‌های نامناسبی بر تن داشت، به مجلس وارد شد. اصحاب وقتی وضع آشفته او را دیدند و گذشته‌اش را به یاد‌آوردند که روزی با لباس‌های زیبایش آراسته‌ترین جوان مکه بود، از ناراحتی سرهایشان را به زیر انداختند تا مصعب احساس شرمندگی نکند. رسول خدا(صلی الله علیه) با آغوش باز از او استقبال کرد و به وی بسیار احترام گذاشت. آنگاه به [[اصحاب]] فرمود: «نگاه کنید به کسی که خداوند دلش را نورانی ساخته است. من خود دیدم که مصعب روزی پیراهنی را به دویست درهم خرید و پوشید، ولی امروز برای برگزیدن محبت خدا و رسولش، از آن وضع چشم‌پوشیده است. زمانی در مکه هیچ جوانی مانند او در رفاه و آسایش غرق نبود، ولی امروز به جرم خداپرستی این گونه در تنگنا قرار گرفته است<ref>عدنان الطویل، مصعب بن عمیر، ص34؛ عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج2، ص 368.</ref>».  
آورده‌اند، روزی رسول خدا(صلی الله علیه) با یارانش در مجلسی نشسته بودند. ناگهان مصعب، که لباس‌های نامناسبی بر تن داشت، به مجلس وارد شد. اصحاب وقتی وضع آشفته او را دیدند و گذشته‌اش را به یاد‌آوردند که روزی با لباس‌های زیبایش آراسته‌ترین جوان مکه بود، از ناراحتی سرهایشان را به زیر انداختند تا مصعب احساس شرمندگی نکند. رسول خدا(صلی الله علیه) با آغوش باز از او استقبال کرد و به وی بسیار احترام گذاشت. آنگاه به [[اصحاب]] فرمود: «نگاه کنید به کسی که خداوند دلش را نورانی ساخته است. من خود دیدم که مصعب روزی پیراهنی را به دویست درهم خرید و پوشید، ولی امروز برای برگزیدن محبت خدا و رسولش، از آن وضع چشم‌پوشیده است. زمانی در مکه هیچ جوانی مانند او در رفاه و آسایش غرق نبود، ولی امروز به جرم خداپرستی این گونه در تنگنا قرار گرفته است<ref>عدنان الطویل، مصعب بن عمیر، ص34؛ عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج2، ص 368.</ref>».  


از [[امیرمؤمنان]]، [[علی بن ابی طالب|علی علیه السلام]] نقل شده است: وقتی پیامبر وضع ظاهری نامناسب مصعب را دید، سخت اندوهگین شد و گریست و به اصحاب فرمود: «جرم این مرد چیست؟ او روزی در اوج ناز و نعمت بود، ولی اکنون چون به دین خدا گرویده است، این گونه وی را در سختی و تنگنا قرار داده‌اند<ref>همان.</ref>.»  
از [[امیرمؤمنان]]، [[علی بن ابی طالب|علی علیه‌السلام]] نقل شده است: وقتی پیامبر وضع ظاهری نامناسب مصعب را دید، سخت اندوهگین شد و گریست و به اصحاب فرمود: «جرم این مرد چیست؟ او روزی در اوج ناز و نعمت بود، ولی اکنون چون به دین خدا گرویده است، این گونه وی را در سختی و تنگنا قرار داده‌اند<ref>همان.</ref>.»  


بارها اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه) شنیده بودند که آن حضرت درباره مصعب فرمود: «در مکه جوانی را ندیدم که خوش لباس‌تر و ثروتمندتر از مصعب بن عمیر باشد<ref>محمدبن سعد، طبقات الکبری، ج3، ص 82.</ref>». سعدبن ابی وقاص نیز دراین‌باره می‌گوید: «ما مردمی بودیم که زندگی خوبی نداشتیم و چون مسلمان شدیم، با سختی و تنگناهایی روبه رو شدیم و صبر پیشه ساختیم و تحمل آن چندان بر ما دشوار نبود. اما مصعب بن عمیر روزی از بهترین زندگی اشرافی برخوردار بود. روزی وی را دیدیم که جامه‌ای بسیار نامناسب به تن کرده بود و با پوست، سوراخ‌های آن را وصله کرده و بدنش بر اثر گرما، مانند مار پوست انداخته بود<ref>عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج4، ص 369.</ref>». وقتی چشم رسول خدا(صلی الله علیه) به سر و وضع مصعب افتاد، با اندوه بسیار فرمود: «این جوان را در مکه دیدم که از همه جنبه‌های زندگی در رفاه بود و هیچ کس در برخورداری از تجملات زندگی به پایش نمی‌رسید، ولی او از همه آن امکانات برای خدا و دوستی رسولش دست شست<ref>محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج3، ص 82.</ref>».  
بارها اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه) شنیده بودند که آن حضرت درباره مصعب فرمود: «در مکه جوانی را ندیدم که خوش لباس‌تر و ثروتمندتر از مصعب بن عمیر باشد<ref>محمدبن سعد، طبقات الکبری، ج3، ص 82.</ref>». سعدبن ابی وقاص نیز دراین‌باره می‌گوید: «ما مردمی بودیم که زندگی خوبی نداشتیم و چون مسلمان شدیم، با سختی و تنگناهایی روبه رو شدیم و صبر پیشه ساختیم و تحمل آن چندان بر ما دشوار نبود. اما مصعب بن عمیر روزی از بهترین زندگی اشرافی برخوردار بود. روزی وی را دیدیم که جامه‌ای بسیار نامناسب به تن کرده بود و با پوست، سوراخ‌های آن را وصله کرده و بدنش بر اثر گرما، مانند مار پوست انداخته بود<ref>عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج4، ص 369.</ref>». وقتی چشم رسول خدا(صلی الله علیه) به سر و وضع مصعب افتاد، با اندوه بسیار فرمود: «این جوان را در مکه دیدم که از همه جنبه‌های زندگی در رفاه بود و هیچ کس در برخورداری از تجملات زندگی به پایش نمی‌رسید، ولی او از همه آن امکانات برای خدا و دوستی رسولش دست شست<ref>محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج3، ص 82.</ref>».  
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۸۶

ویرایش