۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'همه جانبه' به 'همهجانبه') |
جز (جایگزینی متن - 'راهها' به 'راهها') |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
جنگ چریکی دارای یک سابقه طولانی است. اصطلاح چریک و جنگهای چریکی در سال 1186 ش. (1807 م.) در پی حمله [[فرانسه]] به شبه جزیره ایبری<ref> شبه جزایر ایبری شامل دو کشور اسپانیا و پرتقال میشود.</ref> وارد فرهنگ نظامی شد. به دنبال آن، به صورت محدود از جنگهای چریکی در [[جنگ جهانی دوم]] استفاده گردید. بعد از جنگ جهانی دوم نمونههای برجسته جنگ چریکی در [[چین]]، [[کوبا]] و [[ویتنام]] اتفاق افتاد<ref> بهمن آقایی و غلامرضا علی بابایی، فرهنگ علوم سیاسی، نشر ویس، تهران، 1366، ص 253.</ref>. هرگاه برای سرنگون کردن حکومت ضد مردمی حاکم یا به منظور بیرون راندن نیروهای متجاوز استعمار، ابزار، امکانات و در نهایت قدرت کافی فراهم نباشد، ممکن است جنگ چریکی بدین منظور آغاز شود. بر این اساس، نیروهای چریکی بیش از هر چیز، به قدرت و امکانات مردمی متکی میشوند و در تلاشند برای دستیابی به پیروزی، پشتوانه مردمی لازم را فراهم آورند. | جنگ چریکی دارای یک سابقه طولانی است. اصطلاح چریک و جنگهای چریکی در سال 1186 ش. (1807 م.) در پی حمله [[فرانسه]] به شبه جزیره ایبری<ref> شبه جزایر ایبری شامل دو کشور اسپانیا و پرتقال میشود.</ref> وارد فرهنگ نظامی شد. به دنبال آن، به صورت محدود از جنگهای چریکی در [[جنگ جهانی دوم]] استفاده گردید. بعد از جنگ جهانی دوم نمونههای برجسته جنگ چریکی در [[چین]]، [[کوبا]] و [[ویتنام]] اتفاق افتاد<ref> بهمن آقایی و غلامرضا علی بابایی، فرهنگ علوم سیاسی، نشر ویس، تهران، 1366، ص 253.</ref>. هرگاه برای سرنگون کردن حکومت ضد مردمی حاکم یا به منظور بیرون راندن نیروهای متجاوز استعمار، ابزار، امکانات و در نهایت قدرت کافی فراهم نباشد، ممکن است جنگ چریکی بدین منظور آغاز شود. بر این اساس، نیروهای چریکی بیش از هر چیز، به قدرت و امکانات مردمی متکی میشوند و در تلاشند برای دستیابی به پیروزی، پشتوانه مردمی لازم را فراهم آورند. | ||
جنگ چریکی، جنگ نامنظم و دراز مدتی است که توسط دستههای کوچک مسلّح، علیه دشمن(داخلی و یا خارجی) صورت میگیرد. در این جنگ بیش از سایر جنگها، بر اصولی چون ایجاد انفجار در پشت خطوط اصلی، به ستوه آوردن دشمن، ناامن کردن و قطع | جنگ چریکی، جنگ نامنظم و دراز مدتی است که توسط دستههای کوچک مسلّح، علیه دشمن(داخلی و یا خارجی) صورت میگیرد. در این جنگ بیش از سایر جنگها، بر اصولی چون ایجاد انفجار در پشت خطوط اصلی، به ستوه آوردن دشمن، ناامن کردن و قطع راههای ارتباطی دشمن، عملیات ناگهانی علیه آن، تغییر دائم میدان جنگ و نظایر آن تکیه میشود<ref>فونگوین جیاپ، هنر نظامی جنگ خلق، ترجمه احمد تدین، آگاه، تهران، 1359، ص6.</ref>. اقدامات فوق به عقیده [[مائو تسه تونگ]]<ref>مائو یکی از بنیانگذاران جنگ چریکی جدید محسوب میشود.</ref> ـ رهبر انقلاب [[چین]] ـ در سه مرحله انجام میشود. | ||
'''اوّل مرحله دفاع استراتژیک''': | '''اوّل مرحله دفاع استراتژیک''': | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
هر یک از ابزارهای مادی که برای آغاز و یا ادامه جنگ به کار میرود، اگر با هدف و انگیزه مذهبی، الهی، خدمت به انسانیّت و نظایر آن به کار رود، در چارچوب علل معنوی جنگ قرار میگیرد. آنچه موجب شده است، علل زیر جزء علل مادی جنگ محسوب شود آن است که هرگاه جنگ، فقط با انگیزهها و هدفهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و مانند آن همراه باشد، در آن صورت علل مادی جنگ را تشکیل خواهند داد. | هر یک از ابزارهای مادی که برای آغاز و یا ادامه جنگ به کار میرود، اگر با هدف و انگیزه مذهبی، الهی، خدمت به انسانیّت و نظایر آن به کار رود، در چارچوب علل معنوی جنگ قرار میگیرد. آنچه موجب شده است، علل زیر جزء علل مادی جنگ محسوب شود آن است که هرگاه جنگ، فقط با انگیزهها و هدفهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و مانند آن همراه باشد، در آن صورت علل مادی جنگ را تشکیل خواهند داد. | ||
# علل سیاسی جنگ: برخی عقیده دارند، هر گاه سیاست توانایی خود را در حل و فصل اختلافات از دست بدهد، جنگ آخرین وسیلهای است که برای دستیابی به اهداف سیاسی مورد استفاده قرار میگیرد. به بیان دیگر، زمانی که سیاست در حل مسائل با شکست رو به رو شود، جنگ تنها راه باقیمانده برای تحقق هدفهای سیاسی است. اگر چه نمونههایی از جنگ را میتوان برای نظریه فوق پیدا کرد؛ ولی جنگ فقط به دلایل و علل سیاسی انجام نمیشود. به بیان دیگر، تصور این که پس از شکست سیاست، جنگ صورت میگیرد اشتباه است؛ زیرا پس از شکست سیاست، ممکن است جنگ صورت گیرد؛ امّا وقوع آن حتمی نیست؛ زیرا به عنوان مثال، توسل به | # علل سیاسی جنگ: برخی عقیده دارند، هر گاه سیاست توانایی خود را در حل و فصل اختلافات از دست بدهد، جنگ آخرین وسیلهای است که برای دستیابی به اهداف سیاسی مورد استفاده قرار میگیرد. به بیان دیگر، زمانی که سیاست در حل مسائل با شکست رو به رو شود، جنگ تنها راه باقیمانده برای تحقق هدفهای سیاسی است. اگر چه نمونههایی از جنگ را میتوان برای نظریه فوق پیدا کرد؛ ولی جنگ فقط به دلایل و علل سیاسی انجام نمیشود. به بیان دیگر، تصور این که پس از شکست سیاست، جنگ صورت میگیرد اشتباه است؛ زیرا پس از شکست سیاست، ممکن است جنگ صورت گیرد؛ امّا وقوع آن حتمی نیست؛ زیرا به عنوان مثال، توسل به راههای اقتصادی میتواند راه حل مناسبی برای حل اختلافات دو طرف جنگ در این شرایط باشد. همچنین اگر جنگ ادامه سیاست است<ref>(کلاوزویتس) جنگ را ادامه سیاست میدانست، در حالی که لنین جنگ را همان سیاست و هیتلر سیاست را همان جنگ میدانست.</ref> و پس از شکست سیاست ادامه مییابد، پس باید موقعی که جنگ در جریان است هیچ گونه روابط سیاسی بین متخاصمین در جریان نباشد، در حالی که در شدیدترین جنگها، روابط سیاسی ضعیفی بین طرفین درگیر برقرار است. دولتها و کشورها برای تحقق اهداف سیاسی با گسترش حاکمیت ملّی و همچنین امپریالیستها برای تحقق سلطهگری، فقط متکی به جنگ نیستند؛ بلکه ممکن است از ابزارهای دیگری چون پاداش و تنبیه نیز استفاده کنند. علاوه بر این، باید یادآور شد که به هم خوردن هر توازن قوایی منجر به جنگ نمیشود. به عنوان مثال، پس از فروپاشی شوروی و با به هم خوردن توازن بین آمریکا و روسیه، جنگی بین این دو کشور صورت نگرفت. | ||
# | # | ||
# علل اقتصادی جنگ: تلاش برای دستیابی به امکانات اقتصادی، منابع زیرزمینی، از بین بردن منابع تجاری و گمرکی و مانند آن، از علل اقتصادی جنگ معرفی شدهاند. به عنوان مثال، عدهای جنگ جهانی اوّل را ناشی از تلاش کشورهای آلمان و [[ایتالیا]] برای دستیابی به بازارهای جهانی مواد خامِ لازم، دانستهاند<ref>آلوین و هایدی تافلر، جنگ و ضد جنگ، ترجمه شهیندخت خوارزمی، نشر سیمرغ، تهران، 1372، ص11.</ref>. مهمترین نظریهای که ریشه جنگ را فقط در مؤلفههای اقتصادی جستجو میکند، تفسیر مارکسیستی از جنگ است. [[مارکسیست]]ها از یک سوء عقیده دارند تقسیم کار و برقراری اصل مالکیت خصوصی، طبقات مختلفی را در جامعه بشری ایجاد کرده است و تا زمانی که این طبقات باقی باشند، جنگ نیز وجود خواهد داشت و از سوی دیگر، آنها برای تحقق [[کمونیسم]] جهانی، جنگ را لازم میدانند؛ و آن جنگی است که بین طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار روی خواهد داد<ref>بازشناسی جنبههای تجاوز و دفاع، پیشین، ص 202.</ref>. شکی نیست که عامل اقتصادی میتواند در بروز جنگ نقش داشته باشد؛ امّا چنین عاملی نمیتواند به صورت مطلق، ریشه همه جنگهای بشری، مانند جنگهایی که در جهت گسترش دین و یا حفاظت از آن انجام میشود باشد. چنان که از نظر تاریخی، ایجاد طبقات اجتماعی به آن صورت که مارکسیستها میگویند آن هم در تمام دنیا که جنگ در آن کم و بیش جریان داشته است، به اثبات نرسیده است. البتّه فروپاشی شوروی، خود دلیلی بر بطلان عقاید [[مارکسیسم]] و [[لنینیسم]] ـ بخصوص نظریه علل اِقتصادی جنگ ـ به شمار میرود. | # علل اقتصادی جنگ: تلاش برای دستیابی به امکانات اقتصادی، منابع زیرزمینی، از بین بردن منابع تجاری و گمرکی و مانند آن، از علل اقتصادی جنگ معرفی شدهاند. به عنوان مثال، عدهای جنگ جهانی اوّل را ناشی از تلاش کشورهای آلمان و [[ایتالیا]] برای دستیابی به بازارهای جهانی مواد خامِ لازم، دانستهاند<ref>آلوین و هایدی تافلر، جنگ و ضد جنگ، ترجمه شهیندخت خوارزمی، نشر سیمرغ، تهران، 1372، ص11.</ref>. مهمترین نظریهای که ریشه جنگ را فقط در مؤلفههای اقتصادی جستجو میکند، تفسیر مارکسیستی از جنگ است. [[مارکسیست]]ها از یک سوء عقیده دارند تقسیم کار و برقراری اصل مالکیت خصوصی، طبقات مختلفی را در جامعه بشری ایجاد کرده است و تا زمانی که این طبقات باقی باشند، جنگ نیز وجود خواهد داشت و از سوی دیگر، آنها برای تحقق [[کمونیسم]] جهانی، جنگ را لازم میدانند؛ و آن جنگی است که بین طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار روی خواهد داد<ref>بازشناسی جنبههای تجاوز و دفاع، پیشین، ص 202.</ref>. شکی نیست که عامل اقتصادی میتواند در بروز جنگ نقش داشته باشد؛ امّا چنین عاملی نمیتواند به صورت مطلق، ریشه همه جنگهای بشری، مانند جنگهایی که در جهت گسترش دین و یا حفاظت از آن انجام میشود باشد. چنان که از نظر تاریخی، ایجاد طبقات اجتماعی به آن صورت که مارکسیستها میگویند آن هم در تمام دنیا که جنگ در آن کم و بیش جریان داشته است، به اثبات نرسیده است. البتّه فروپاشی شوروی، خود دلیلی بر بطلان عقاید [[مارکسیسم]] و [[لنینیسم]] ـ بخصوص نظریه علل اِقتصادی جنگ ـ به شمار میرود. |