۸۷٬۱۷۲
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ارزشها' به 'ارزشها') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:جنگ.jpg|چپ]] | |||
'''جنگ''' یک درگیری شدید مسلحانه میان دولتها و حکومتها و جوامع یا گروههای شبه نظامی مانند مزدورها و شورشگران و شبه نظامیان است از آنجا که جنگ یک درگیری مسلحانه واقعی ارادی و گسترده بین جوامع سیاسی است میتوان آن را نوعی خشونت سیاسی تلقی کرد هنگامی که جنگ و دیگر گونههای خشونت در جریان نباشند وضعیت [[صلح]] بر قرار است. | '''جنگ''' یک درگیری شدید مسلحانه میان دولتها و حکومتها و جوامع یا گروههای شبه نظامی مانند مزدورها و شورشگران و شبه نظامیان است از آنجا که جنگ یک درگیری مسلحانه واقعی ارادی و گسترده بین جوامع سیاسی است میتوان آن را نوعی خشونت سیاسی تلقی کرد هنگامی که جنگ و دیگر گونههای خشونت در جریان نباشند وضعیت [[صلح]] بر قرار است. | ||
البته از جنگ، تعریف واحدی نشده است. اصولاً از هیچ واژه مربوط به حوزه [[علوم انسانی]]، مفهوم | البته از جنگ، تعریف واحدی نشده است. اصولاً از هیچ واژه مربوط به حوزه [[علوم انسانی]]، مفهوم یکسانی وجود ندارد؛ از این رو، هرکس و هر اندیشهای جنگ را به گونهای تعریف میکند که با تعریف دیگری ناسازگار است. تعدد در تعریف جنگ، تنوع در طبقهبندی و انواع آن را نیز پدید میآورد. به همین نسبت، انگیزه جنگ نیز متفاوت است و بر سر انگیزه مشروعیت جنگ اتفاق نظر نیست. | ||
== تعریف مفهوم جنگ == | == تعریف مفهوم جنگ == | ||
درباره جنگ نیز، همانند سایر مفاهیم، تعریفهای مختلفی بیان شده است که هر یک بیانگر نگرش خاصی، به جنگ است. به عنوان مثال، <big>هدلی بال</big> جنگ را خشونتی سازمان یافته میداند که دو یا چند کشور علیه همدیگر انجام میدهند. این تعریف، جنگهای داخلی را در برنمیگیرد. <big>کلاو زوتیس</big> معتقد است جنگ، به کارگیری حد اعلای خشونت در راه خدمت به دولت یا کشور است. البته همه جنگها در راه خدمت به دولت و کشور صورت نمیگیرد. در مجموع، به نظر میرسد تعریفی که <big>کوئینی</big> از جنگ ارائه میدهد، | درباره جنگ نیز، همانند سایر مفاهیم، تعریفهای مختلفی بیان شده است که هر یک بیانگر نگرش خاصی، به جنگ است. به عنوان مثال، <big>هدلی بال</big> جنگ را خشونتی سازمان یافته میداند که دو یا چند کشور علیه همدیگر انجام میدهند. این تعریف، جنگهای داخلی را در برنمیگیرد. <big>کلاو زوتیس</big> معتقد است جنگ، به کارگیری حد اعلای خشونت در راه خدمت به دولت یا کشور است. البته همه جنگها در راه خدمت به دولت و کشور صورت نمیگیرد. در مجموع، به نظر میرسد تعریفی که <big>کوئینی</big> از جنگ ارائه میدهد، جامعتر از تعریفهای بالا باشد. | ||
وی میگوید: | وی میگوید: | ||
«جنگ هنر سازمان دادن و به کارگرفتن نیروهای مسلّح برای انجام مقصود است<ref>احمد نخجوان، جنگ، چاپخانه فردین و برادر، تهران، 1317، صص 35ـ19.</ref>.» | «جنگ هنر سازمان دادن و به کارگرفتن نیروهای مسلّح برای انجام مقصود است<ref>احمد نخجوان، جنگ، چاپخانه فردین و برادر، تهران، 1317، صص 35ـ19.</ref>.» | ||
تعریف از جنگ، در این مقاله، ترکیبی از تعاریف فوق است؛ به گونهای که شامل عناصری چون خشونت اعلا، به کارگیری از نیروهای مسلح، خشونت سازمان یافته و وقوع آن بین دو یا چند کشور میگردد. مصداق عینی چنین تعریفی، در جنگ تحمیلی [[عراق]] علیه [[ایران]] به وضوح دیده میشود. | تعریف از جنگ، در این مقاله، ترکیبی از تعاریف فوق است؛ به گونهای که شامل عناصری چون خشونت اعلا، به کارگیری از نیروهای مسلح، خشونت سازمان یافته و وقوع آن بین دو یا چند کشور میگردد. مصداق عینی چنین تعریفی، در [[جنگ تحمیلی]] [[عراق]] علیه [[ایران]] به وضوح دیده میشود. | ||
== انواع جنگ و جایگاه جنگ تحمیلی == | == انواع جنگ و جایگاه جنگ تحمیلی == | ||
خط ۳۴: | خط ۲۹: | ||
=== جنگ هستهای === | === جنگ هستهای === | ||
به عقیده نویسنده آمریکایی کتاب «دام سلاح هستهای و راهی برای گریز از آن<ref>ذکر نظرات این نویسنده آمریکایی به معنای تأیید کامل آن نیست. به طور عمده نویسندگان و نظریه پردازان آمریکایی، گناه بسیاری از کارها را به گردن شوروی (سابق) | به عقیده نویسنده آمریکایی کتاب «دام سلاح هستهای و راهی برای گریز از آن<ref>ذکر نظرات این نویسنده آمریکایی به معنای تأیید کامل آن نیست. به طور عمده نویسندگان و نظریه پردازان آمریکایی، [[گناه]] بسیاری از کارها را به گردن [[شوروی]] (سابق) میانداختند، در حالی که این بخشی از واقیت است.</ref>»، نظامیان و دولتمردان آمریکایی فکر میکردند [[شوروی]](سابق) با در اختیار داشتنهارتْلند(قلب زمین)، به راحتی میتواند به [[اروپای غربی]](متحد [[آمریکا]]) حمله کند. بنابراین، تنها راهی که بتوان جلوی پیشروی شوروی(سابق) را سد کرد توسعه سلاحهای هستهای است؛ زیرا شوروی(سابق) را نمیتوان به علت دارا بودن سربازان بی شمار و عمق استراتژیک و مهمتر از آن، یخبندان همیشگی اقیانوس منجمد شمالی، از طریق زمین و دریا مورد حمله قرار داد<ref>رابرت والترز، دام سلاح هسته ای و راهی برای گریز از آن، ترجمه محمد رضا فتاحی، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، تهران، 1363، صص 11ـ3.</ref>. | ||
واقعیت آن است که سخن درباره ابعاد مختلف جنگ هستهای، به کمک تصورات ذهنی صورت میگیرد. زیرا پس از بمباران اتمی [[ژاپن]]، در | واقعیت آن است که سخن درباره ابعاد مختلف جنگ هستهای، به کمک تصورات ذهنی صورت میگیرد. زیرا پس از بمباران اتمی [[ژاپن]]، در هیچیک از میدانهای جنگ از سلاحهای اتمی استفاده نشده است؛ چون در کنار پیشرفتهای کمی و کیفی سلاحهای هستهای، محدودیتهای جدّی(مانند وحشت از طرف مقابل) در زمینه تولید، انبار سازی و به کارگیری آن وضع شد. همچنین با فروپاشی شوروی(سابق) روند مسابقه تسلیحات(هستهای) رو به کاهش گذاشته است؛ ولی کره زمین همچنان بر لبه پرتگاه هستهای قرار دارد، زیرا هم اکنون مقادیر زیادی از تسلیحات هستهای وجود دارند که تضمین صد در صد در عدم به کارگیری آنها موجود نیست. بنابراین، هنوز ضرورت دارد که درباره جنگ هستهای سخن گفته شود<ref>مجله سروش، شماره 500، 1368، ص 7.</ref>. به علاوه، اصرار آمریکا به افزایش قدرت اتمیاش و تلاش برای ممانعت از دسترسی دیگر کشورها به تسلیحات هستهای، اهمیت پرداختن به جنگ و ابعاد آن را دو چندان میکند. | ||
سؤال اصلی این است که، در صورت وقوع یک جنگ هستهای چه اتفاق خواهد افتاد؟ پاسخ این است که آثار تخریبی چنین جنگی طبق | سؤال اصلی این است که، در صورت وقوع یک جنگ هستهای چه اتفاق خواهد افتاد؟ پاسخ این است که آثار تخریبی چنین جنگی طبق بررسیهای آماری انجام شده و در مقایسه با آنچه در ژاپن اتفاق افتاده است بسیار زیاد خواهد بود. به عنوان مثال، در یک جنگ هستهای میلیونها انسان میمیرند و به میلیونها نفر دیگر آسیبهای جدّی<ref>جان فاستر دالس (وزیر امور خارجه اسبق [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]]) در سال 1329ش. (1950 م) برآورد کرده بود که در روزهای نخستین یک جنگ هسته ای، 72 میلیون کشته و 20 میلیون مجروح خواهند شد ر. ک: برتراند راسل، جنگ هسته ای، ترجمه فریدون حاجتی، اکباتان، تهران، 1362، ص 32</ref> و جبران ناپذیری چون ابتلا به غدد سرطانی، ناراحتیهای عصبی مانند نومیدی، اضطراب، ترس و «گروه ستیزی» وارد میشود<ref> برای اطلاعات بیشتر ر ک: روزنامه اطلاعات، 19 شهریور 1362، ص 11.</ref>. | ||
جنگ هستهای به دو بخش تقسیم میشود: | جنگ هستهای به دو بخش تقسیم میشود: | ||
'''الف) جنگ عمومی''': | '''الف) جنگ عمومی''': | ||
طبق یکی از تعریفها، جنگ عمومی<ref>جنگ عمومی در معنای غیر هسته ای آن عبارت است از: جنگ مسلحانه بین اکثر کشورهای جهان که در آن تمام منابع | طبق یکی از تعریفها، جنگ عمومی<ref>جنگ عمومی در معنای غیر هسته ای آن عبارت است از: جنگ مسلحانه بین اکثر کشورهای جهان که در آن تمام منابع طرفهای درگیر برای حفظ بقاء و یا پیروزی در جنگ به کار گرفته میشود</ref>. جنگی است که شامل حمله آمریکا و شوروی(سابق)، علیه یکدیگر میشود. در چنین جنگی از سلاحهای اتمی استفاده خواهد شد و در زمانی کوتاه، جنگ به اکثر کشورهای جهان گسترش مییابد و همه امکانات مادی و معنوی آنان درگیر جنگ خواهند شد. این احتمال وجود دارد که برتری سلاحهای اتمی یکی از طرفین درگیری و یا مهارت در استفاده فوری از آن، باعث شود قبل از آن که جنگ عمومی (هستهای) گسترش یابد پایان پذیرد. یا ممکن است تهدید به جنگ عمومی هستهای(بازدارندگی) که توأم به توانایی لازم و تصمیم جدی در به کارگیری آن است، مانع از وقوع آن گردد<ref> جان ام. کالینز، استراتژی بزرگ اصول و رویهها، ترجمه کورش بایندر، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، تهران، 1370، صص 87ـ79.</ref>. هرگاه بازدارندگی، اثر خود را از دست بدهد ممکن است به دوران «جمود هستهای»<ref>جمود هسته ای یعنی این که در دوران موازنه وحشت با این که سلاحهای اتمی در دسترس است؛ اما مورد استفاده قرار نمیگیرند. </ref> پایان یابد و از «سلاحهای گرما هستهای» نیز استفاده گردد. در چنین حالتی یک جنگ هستهای عمومی واقع خواهد شد<ref>سلاحهای گرما هسته ای سلاحهایی هستند که در آن از مهمات هیدروژنی استفاده شده است.</ref>. در هر صورت، این مشکل در تعریف جنگ عمومی هستهای وجود دارد که گرچه این جنگ کل جهان را در بر میگیرد؛ ولی جنگی است که بر کشورهای فاقد قدرت هستهای هم تحمیل میشود و خساراتی جبران ناپذیر بر آنها وارد میسازد. | ||
'''ب) جنگ محدود''': | '''ب) جنگ محدود''': | ||
بازدارندگی، وقوع جنگ را به کلی منتفی نمیکند. به بیان دیگر، خطر جنگ همواره وجود دارد و در صورت بروز یک جنگ هستهای، موجودیت کشور به کار گیرنده و درگیر جنگ هستهای در معرض خطر جدی قرار میگیرد. بنابراین برای آماده بودن به منظور جنگ و پرهیز از انهدام کامل، جنگ محدود میتواند یک راه حل مناسب باشد. در واقع جنگ محدود، راهی بین «انهدام و تسلیم» است<ref>جان بلیس و دیگران، استراتژی معاصر نظریات و خط مشیها، ترجمه هوشمند فخرایی، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، تهران، 1369، ص 153.</ref>. جنگ محدود همانند جنگ عمومی، دارای تعریفهای متعددی است. | بازدارندگی، وقوع جنگ را به کلی منتفی نمیکند. به بیان دیگر، خطر جنگ همواره وجود دارد و در صورت بروز یک جنگ هستهای، موجودیت کشور به کار گیرنده و درگیر جنگ هستهای در معرض خطر جدی قرار میگیرد. بنابراین برای آماده بودن به منظور جنگ و پرهیز از انهدام کامل، جنگ محدود میتواند یک راه حل مناسب باشد. در واقع جنگ محدود، راهی بین «انهدام و تسلیم» است<ref>جان بلیس و دیگران، استراتژی معاصر نظریات و خط مشیها، ترجمه هوشمند فخرایی، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، تهران، 1369، ص 153.</ref>. جنگ محدود همانند جنگ عمومی، دارای تعریفهای متعددی است. | ||
یکی از تعریفهای جنگ محدود، مفهوم هستهای آن است. در این مفهوم، جنگ محدود(هستهای) یک جنگ اتمی است که شامل خاک آمریکا و شوروی(سابق) نگردد. در چنین جنگی آمریکا و شوروی(سابق)، فقط به حمایت همهجانبه از یکی از | یکی از تعریفهای جنگ محدود، مفهوم هستهای آن است. در این مفهوم، جنگ محدود(هستهای) یک جنگ اتمی است که شامل خاک آمریکا و شوروی(سابق) نگردد. در چنین جنگی آمریکا و شوروی(سابق)، فقط به حمایت همهجانبه از یکی از طرفهای درگیر در جنگ میپردازند و از درگیری مستقیم علیه یکدیگر اجتناب میکنند<ref>چنین جنگهایی را جنگ نیابتی یا وکالتی گویند که طی آن آمریکا و شوروی (سابق) از مقابله مستقیم نظامی با یکدیگر خودداری میکردند؛ ولی برای دستیابی به منافع خود از طریق ایجاد جنگ بین کشورهایی که وابسته به آنها بودند، حرکت میکردند. جنگ محدود هسته ای بر افکار هرمان کان آمریکایی استوار است؛ وی جنگ هسته ای را باعث انهدام بشر نمیداند. </ref>؛ اما هیچگونه تضمینی وجود ندارد که در صورت وقوع یک جنگ محدود هستهای، دیگر کشورهای دارنده سلاحهای هستهای از خود خویشتنداری نشان دهند و از هرگونه اقدامی که منجر به «تصاعد جنگی<ref>افزایش وسعت یا شدت یک جنگ را تصاعد در جنگ مینامند.</ref>» شود، خودداری نمایند<ref>جان ام. کالینز، پیشین، ص 73.</ref>. در جنگ محدود هستهای هم، بیش از آنکه خطر هستهای متوجه ابرقدرتها و اعضای باشگاه هستهای(کلوپ هستهای) باشد، متوجه کشورهای فاقد چنین سلاحهایی است. | ||
=== جنگ غیر هستهای === | === جنگ غیر هستهای === | ||
جنگهای غیر هستهای برخلاف جنگهای هستهای به دفعات مورد استفاده انسان قرار گرفته است؛ زیرا انسان آشنایی و تجربه بیشتری در به کارگیری جنگهای غیر هستهای داشته و | جنگهای غیر هستهای برخلاف جنگهای هستهای به دفعات مورد استفاده انسان قرار گرفته است؛ زیرا انسان آشنایی و تجربه بیشتری در به کارگیری جنگهای غیر هستهای داشته و همچنین آثار مرگبار و تخریبی آن در مقایسه با جنگهای هستهای بسیار کمتر است. | ||
== جنگهای غیر هستهای == | == جنگهای غیر هستهای == | ||
خط ۵۶: | خط ۵۱: | ||
جنگ محدود علاوه بر مفهوم هستهای، معنای غیر هسته ای هم دارد. جنگ محدود غیر هسته ای در معانی مختلفی به کار رفته است که در اینجا به مهمترین آنها اشاره میکنیم: | جنگ محدود علاوه بر مفهوم هستهای، معنای غیر هسته ای هم دارد. جنگ محدود غیر هسته ای در معانی مختلفی به کار رفته است که در اینجا به مهمترین آنها اشاره میکنیم: | ||
# جنگ محدود از لحاظ جغرافیایی<ref>به جنگ محدود جغرافیایی، جنگ محلی نیز گفته میشود.</ref>: در چنین جنگی، دامنه و وسعت میدان جنگ محدود به یک منطقه جغرافیایی کوچک است. بر این اساس در جنگ محدود، در مقایسه با جنگ عمومی، به علت کوچک بودن محل درگیری آزادی عمل کمتری وجود دارد. البته در آن هیچگونه محدودیتی در استفاده از | # جنگ محدود از لحاظ جغرافیایی<ref>به جنگ محدود جغرافیایی، جنگ محلی نیز گفته میشود.</ref>: در چنین جنگی، دامنه و وسعت میدان جنگ محدود به یک منطقه جغرافیایی کوچک است. بر این اساس در جنگ محدود، در مقایسه با جنگ عمومی، به علت کوچک بودن محل درگیری آزادی عمل کمتری وجود دارد. البته در آن هیچگونه محدودیتی در استفاده از سلاحهای مختلف(به استثنای جنگ افزارهای هستهای) وجود ندارد. در این صورت، چنین جنگی یک جنگ محدود غیر هستهای است. | ||
# تعریف جنگ محدود جغرافیایی(جنگ محلی) حداقل دارای یک نقص است، زیرا این تعریف، جنگهایی را که از لحاظ جغرافیایی بین جنگهای محدود و عمومی(غیر هستهای) قرار میگیرند را شامل نمیشود. به بیان دیگر، جایگاه جنگهای منطقهای و فرامنطقهای(قارهای) در چنین تعریفی نامشخص است. | # تعریف جنگ محدود جغرافیایی(جنگ محلی) حداقل دارای یک نقص است، زیرا این تعریف، جنگهایی را که از لحاظ جغرافیایی بین جنگهای محدود و عمومی(غیر هستهای) قرار میگیرند را شامل نمیشود. به بیان دیگر، جایگاه جنگهای منطقهای و فرامنطقهای(قارهای) در چنین تعریفی نامشخص است. | ||
# | # | ||
# جنگ محدود از لحاظ هدف: در این جنگ، طرفین درگیری دارای هدف محدودی هستند؛ امّا اگر یکی از طرفین درگیر دارای هدف نامحدود در جنگ باشد، طبقهبندی چنین جنگی در جنگهای محدود خالی از اِشکال نیست. افزون بر این، در چنین جنگی معلوم نیست که هدف چه معنایی دارد. | # جنگ محدود از لحاظ هدف: در این جنگ، طرفین درگیری دارای هدف محدودی هستند؛ امّا اگر یکی از طرفین درگیر دارای هدف نامحدود در جنگ باشد، طبقهبندی چنین جنگی در جنگهای محدود خالی از اِشکال نیست. افزون بر این، در چنین جنگی معلوم نیست که هدف چه معنایی دارد. همچنین دایره و معیاری که محدود بودن هدف را مشخص نماید، به درستی معنا نشده است. | ||
# | # | ||
# جنگ محدود از لحاظ ابزار: در چنین جنگی، طرفهای متخاصم از ابزارهای غیر هسته ای استفاده میکنند. هرگاه در این نوع از جنگ، طرفین و یا یکی از طرفهای درگیر، از سلاحهای اتمی استفاده کند، نمیتوان آن را یک جنگ محدود از لحاظ ابزار، محسوب کرد. جنگی را جنگ محدود مینامند که در آن از نفرات محدود استفاده گردد و یا اینکه دامنه تخریب آن اندک باشد. ممکن است یک جنگی که با تخریب اندک و یا نفرات محدود آغاز میشود، منجر به یک جنگ عمومی غیر هسته ای گردد؛ زیرا غولی که آزاد میشود، هرچند با طنابهای محکم او را بسته باشند، باز تضمینی در کنترل صد در صد آن وجود ندارد. | # جنگ محدود از لحاظ ابزار: در چنین جنگی، طرفهای متخاصم از ابزارهای غیر هسته ای استفاده میکنند. هرگاه در این نوع از جنگ، طرفین و یا یکی از طرفهای درگیر، از سلاحهای اتمی استفاده کند، نمیتوان آن را یک جنگ محدود از لحاظ ابزار، محسوب کرد. جنگی را جنگ محدود مینامند که در آن از نفرات محدود استفاده گردد و یا اینکه دامنه تخریب آن اندک باشد. ممکن است یک جنگی که با تخریب اندک و یا نفرات محدود آغاز میشود، منجر به یک جنگ عمومی غیر هسته ای گردد؛ زیرا غولی که آزاد میشود، هرچند با طنابهای محکم او را بسته باشند، باز تضمینی در کنترل صد در صد آن وجود ندارد. | ||
'''ب) جنگ چریکی'''<ref> جنگ چریکی (Guerrilla War Fare) به نام جنگ پارتیزانی و جنگ | '''ب) جنگ چریکی'''<ref> جنگ چریکی (Guerrilla War Fare) به نام جنگ پارتیزانی و جنگ آزادیبخش نیز به کار میرود. چریک که ترجمه Guerrilla است یک لغت ترکی محسوب میشود و به معنای گروه کوچک مسلّحی میباشد، که پیشقراول مردم در مبارزه علیه دشمن است. </ref>: | ||
جنگ چریکی دارای یک سابقه طولانی است. اصطلاح چریک و جنگهای چریکی در سال 1186 ش. (1807 م.) در پی حمله [[فرانسه]] به شبه جزیره ایبری<ref> شبه جزایر ایبری شامل دو کشور اسپانیا و پرتقال میشود.</ref> وارد فرهنگ نظامی شد. به دنبال آن، به صورت محدود از جنگهای چریکی در [[جنگ جهانی دوم]] استفاده گردید. بعد از جنگ جهانی دوم نمونههای برجسته جنگ چریکی در [[چین]]، [[کوبا]] و [[ویتنام]] اتفاق افتاد<ref> بهمن آقایی و غلامرضا علی بابایی، فرهنگ علوم سیاسی، نشر ویس، تهران، 1366، ص 253.</ref>. هرگاه برای سرنگون کردن حکومت ضد مردمی حاکم یا به منظور بیرون راندن نیروهای متجاوز استعمار، ابزار، امکانات و در نهایت قدرت کافی فراهم نباشد، ممکن است جنگ چریکی بدین منظور آغاز شود. بر این اساس، نیروهای چریکی بیش از هر چیز، به قدرت و امکانات مردمی متکی میشوند و در تلاشند برای دستیابی به پیروزی، پشتوانه مردمی لازم را فراهم آورند. | جنگ چریکی دارای یک سابقه طولانی است. اصطلاح چریک و جنگهای چریکی در سال 1186 ش. (1807 م.) در پی حمله [[فرانسه]] به شبه جزیره ایبری<ref> شبه جزایر ایبری شامل دو کشور اسپانیا و پرتقال میشود.</ref> وارد فرهنگ نظامی شد. به دنبال آن، به صورت محدود از جنگهای چریکی در [[جنگ جهانی دوم]] استفاده گردید. بعد از جنگ جهانی دوم نمونههای برجسته جنگ چریکی در [[چین]]، [[کوبا]] و [[ویتنام]] اتفاق افتاد<ref> بهمن آقایی و غلامرضا علی بابایی، فرهنگ علوم سیاسی، نشر ویس، تهران، 1366، ص 253.</ref>. هرگاه برای سرنگون کردن حکومت ضد مردمی حاکم یا به منظور بیرون راندن نیروهای متجاوز استعمار، ابزار، امکانات و در نهایت قدرت کافی فراهم نباشد، ممکن است جنگ چریکی بدین منظور آغاز شود. بر این اساس، نیروهای چریکی بیش از هر چیز، به قدرت و امکانات مردمی متکی میشوند و در تلاشند برای دستیابی به پیروزی، پشتوانه مردمی لازم را فراهم آورند. | ||
خط ۸۰: | خط ۷۵: | ||
'''ج ـ جنگ روانی'''<ref>جنگ روانی (Psychological Warfare) با اصطلاحاتی چون جنگ اذهان، تبلیغات، جهت دهی سیاسی، تهاجم غیر مستقیم و جنگ سیاسی مترادف است.</ref>: | '''ج ـ جنگ روانی'''<ref>جنگ روانی (Psychological Warfare) با اصطلاحاتی چون جنگ اذهان، تبلیغات، جهت دهی سیاسی، تهاجم غیر مستقیم و جنگ سیاسی مترادف است.</ref>: | ||
سابقه کاربرد عملی جنگ روانی بسیار طولانی است؛ ولی به طور مشخص، چینیها<ref>شستشوی مغزی توسط چینیها ابداع شد. </ref> و سپس [[مسلمانان]] اولین کسانی بودند که از جنگ روانی استفاده کردند<ref> خداوند در بخشی از آیه 12 سوره انفال با بیان «من ترس در دل کافران میافکنم»، مجوز استفاده از جنگ روانی را داده است و [[ | سابقه کاربرد عملی جنگ روانی بسیار طولانی است؛ ولی به طور مشخص، چینیها<ref>شستشوی مغزی توسط چینیها ابداع شد. </ref> و سپس [[مسلمانان]] اولین کسانی بودند که از جنگ روانی استفاده کردند<ref> خداوند در بخشی از آیه 12 سوره انفال با بیان «من ترس در دل کافران میافکنم»، مجوز استفاده از جنگ روانی را داده است و [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر گرامی اسلام]] بارها از آن استفاده کرده است، مانند آتش افروختن در بلندیهای مکه، هنگام فتح آن که به منظور ایجاد ترس در دل [[کافران]] انجام شد.</ref>. بعدها در قرن بیستم و به خصوص در [[جنگ جهانی اول]] و به میزان بیشتری در جنگ جهانی دوم و در دوران [[جنگ سرد]]، از آن استفاده گردید. از ابداع واژه جنگ روانی زمان کمی میگذرد، زیرا در سال 1282ش. (1902 م) جان فُولِر انگلیسی، اولین کسی بود که اصطلاح جنگ روانی را به کار برد. 22 سال بعد، دولت انگلیس اصطلاح «[[جنگ سیاسی]]» را به جای آن، مورد استفاده قرار داد و سرانجام در سال 1319ش. (1940 م) با انتشار مقاله «جنگ روانی و چگونگی به راه اندازی آن» واژه جنگ روانی وارد فرهنگ نظامی آمریکا و سپس جهان گردید<ref>ویلیام داقرتی، جنگ روانی، ترجمه حسین حسینی، دانشگاه امام حسین علیهالسلام، تهران، 1372، ص 41.</ref>. | ||
ویلیام داقرتی نویسنده آمریکایی مقاله «جنگ روانی»، تعریفی را که در مطبوعات علمی و عمومی از جنگ روانی آمده است به این صورت ذکر میکند: | ویلیام داقرتی نویسنده آمریکایی مقاله «جنگ روانی»، تعریفی را که در مطبوعات علمی و عمومی از جنگ روانی آمده است به این صورت ذکر میکند: | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۰۵: | ||
# اگر ما جنگ را جزء ذات انسان به شمار آوریم، باید انسانهایی را که برای برقراری صلح تلاش کرده یا میکنند را فاقد طبیعت کامل بدانیم. در صورتی که لازمه تلاش برای استقرار صلح، بهرهمندی از قوای روانی کامل است. | # اگر ما جنگ را جزء ذات انسان به شمار آوریم، باید انسانهایی را که برای برقراری صلح تلاش کرده یا میکنند را فاقد طبیعت کامل بدانیم. در صورتی که لازمه تلاش برای استقرار صلح، بهرهمندی از قوای روانی کامل است. | ||
# | # | ||
# اگر گفته شود جنگ جزء ذات انسان است، پس باید جلاّدان و جانیان تاریخ مانند [[چنگیز]]، [[هیتلر]] و مانند آن را، کسانی دانست که به مقتضای طبیعت خود عمل کردهاند، بنابراین آنان را نباید سرزنش کرد. در حالی که هر عاقلی آنان را سرزنش کرده و میکند<ref> همان.</ref>. در واقع، ریشه مادی یا روانی بودن جنگ به درون انسان برمیگردد نه اینکه انسان به صورت فطری و ذاتی | # اگر گفته شود جنگ جزء ذات انسان است، پس باید جلاّدان و جانیان تاریخ مانند [[چنگیز]]، [[هیتلر]] و مانند آن را، کسانی دانست که به مقتضای طبیعت خود عمل کردهاند، بنابراین آنان را نباید سرزنش کرد. در حالی که هر عاقلی آنان را سرزنش کرده و میکند<ref> همان.</ref>. در واقع، ریشه مادی یا روانی بودن جنگ به درون انسان برمیگردد نه اینکه انسان به صورت فطری و ذاتی جنگطلب باشد؛ بلکه انسان موجود مختاری است که میتواند از وقوع جنگ جلوگیری نماید. | ||
== علل مادی و معنوی جنگ == | == علل مادی و معنوی جنگ == | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۲: | ||
هر یک از ابزارهای مادی که برای آغاز و یا ادامه جنگ به کار میرود، اگر با هدف و انگیزه مذهبی، الهی، خدمت به انسانیّت و نظایر آن به کار رود، در چارچوب علل معنوی جنگ قرار میگیرد. آنچه موجب شده است، علل زیر جزء علل مادی جنگ محسوب شود آن است که هرگاه جنگ، فقط با انگیزهها و هدفهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و مانند آن همراه باشد، در آن صورت علل مادی جنگ را تشکیل خواهند داد. | هر یک از ابزارهای مادی که برای آغاز و یا ادامه جنگ به کار میرود، اگر با هدف و انگیزه مذهبی، الهی، خدمت به انسانیّت و نظایر آن به کار رود، در چارچوب علل معنوی جنگ قرار میگیرد. آنچه موجب شده است، علل زیر جزء علل مادی جنگ محسوب شود آن است که هرگاه جنگ، فقط با انگیزهها و هدفهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و مانند آن همراه باشد، در آن صورت علل مادی جنگ را تشکیل خواهند داد. | ||
# علل سیاسی جنگ: برخی عقیده دارند، هر گاه سیاست توانایی خود را در حل و فصل اختلافات از دست بدهد، جنگ آخرین وسیلهای است که برای دستیابی به اهداف سیاسی مورد استفاده قرار میگیرد. به بیان دیگر، زمانی که سیاست در حل مسائل با شکست رو به رو شود، جنگ تنها راه باقیمانده برای تحقق هدفهای سیاسی است. | # علل سیاسی جنگ: برخی عقیده دارند، هر گاه سیاست توانایی خود را در حل و فصل اختلافات از دست بدهد، جنگ آخرین وسیلهای است که برای دستیابی به اهداف سیاسی مورد استفاده قرار میگیرد. به بیان دیگر، زمانی که سیاست در حل مسائل با شکست رو به رو شود، جنگ تنها راه باقیمانده برای تحقق هدفهای سیاسی است. اگرچه نمونههایی از جنگ را میتوان برای نظریه فوق پیدا کرد؛ ولی جنگ فقط به دلایل و علل سیاسی انجام نمیشود. به بیان دیگر، تصور این که پس از شکست سیاست، جنگ صورت میگیرد اشتباه است؛ زیرا پس از شکست سیاست، ممکن است جنگ صورت گیرد؛ امّا وقوع آن حتمی نیست؛ زیرا به عنوان مثال، توسل به راههای اقتصادی میتواند راه حل مناسبی برای حل اختلافات دو طرف جنگ در این شرایط باشد. همچنین اگر جنگ ادامه سیاست است<ref>(کلاوزویتس) جنگ را ادامه سیاست میدانست، در حالی که لنین جنگ را همان سیاست و هیتلر سیاست را همان جنگ میدانست.</ref> و پس از شکست سیاست ادامه مییابد، پس باید موقعی که جنگ در جریان است هیچ گونه روابط سیاسی بین متخاصمین در جریان نباشد، در حالی که در شدیدترین جنگها، روابط سیاسی ضعیفی بین طرفین درگیر برقرار است. دولتها و کشورها برای تحقق اهداف سیاسی با گسترش حاکمیت ملّی و همچنین امپریالیستها برای تحقق سلطهگری، فقط متکی به جنگ نیستند؛ بلکه ممکن است از ابزارهای دیگری چون پاداش و تنبیه نیز استفاده کنند. علاوه بر این، باید یادآور شد که به هم خوردن هر توازن قوایی منجر به جنگ نمیشود. به عنوان مثال، پس از فروپاشی شوروی و با به هم خوردن توازن بین آمریکا و روسیه، جنگی بین این دو کشور صورت نگرفت. | ||
# | # | ||
# علل اقتصادی جنگ: تلاش برای دستیابی به امکانات اقتصادی، منابع زیرزمینی، از بین بردن منابع تجاری و گمرکی و مانند آن، از علل اقتصادی جنگ معرفی شدهاند. به عنوان مثال، عدهای جنگ جهانی اوّل را ناشی از تلاش کشورهای آلمان و [[ایتالیا]] برای دستیابی به بازارهای جهانی مواد خامِ لازم، دانستهاند<ref>آلوین و هایدی تافلر، جنگ و ضد جنگ، ترجمه شهیندخت خوارزمی، نشر سیمرغ، تهران، 1372، ص11.</ref>. مهمترین نظریهای که ریشه جنگ را فقط در مؤلفههای اقتصادی جستجو میکند، تفسیر مارکسیستی از جنگ است. [[مارکسیست]]ها از یک سوء عقیده دارند تقسیم کار و برقراری اصل مالکیت خصوصی، طبقات مختلفی را در جامعه بشری ایجاد کرده است و تا زمانی که این طبقات باقی باشند، جنگ نیز وجود خواهد داشت و از سوی دیگر، آنها برای تحقق [[کمونیسم]] جهانی، جنگ را لازم میدانند؛ و آن جنگی است که بین طبقه کارگر و طبقه سرمایهدار روی خواهد داد<ref>بازشناسی جنبههای تجاوز و دفاع، پیشین، ص 202.</ref>. شکی نیست که عامل اقتصادی میتواند در بروز جنگ نقش داشته باشد؛ امّا چنین عاملی نمیتواند به صورت مطلق، ریشه همه جنگهای بشری، مانند جنگهایی که در جهت گسترش دین و یا حفاظت از آن انجام میشود باشد. چنان که از نظر تاریخی، ایجاد طبقات اجتماعی به آن صورت که مارکسیستها میگویند آن هم در تمام دنیا که جنگ در آن کم و بیش جریان داشته است، به اثبات نرسیده است. البتّه فروپاشی شوروی، خود دلیلی بر بطلان عقاید [[مارکسیسم]] و [[لنینیسم]] ـ بخصوص نظریه علل اِقتصادی جنگ ـ به شمار میرود. | # علل اقتصادی جنگ: تلاش برای دستیابی به امکانات اقتصادی، منابع زیرزمینی، از بین بردن منابع تجاری و گمرکی و مانند آن، از علل اقتصادی جنگ معرفی شدهاند. به عنوان مثال، عدهای جنگ جهانی اوّل را ناشی از تلاش کشورهای آلمان و [[ایتالیا]] برای دستیابی به بازارهای جهانی مواد خامِ لازم، دانستهاند<ref>آلوین و هایدی تافلر، جنگ و ضد جنگ، ترجمه شهیندخت خوارزمی، نشر سیمرغ، تهران، 1372، ص11.</ref>. مهمترین نظریهای که ریشه جنگ را فقط در مؤلفههای اقتصادی جستجو میکند، تفسیر مارکسیستی از جنگ است. [[مارکسیست]]ها از یک سوء عقیده دارند تقسیم کار و برقراری اصل مالکیت خصوصی، طبقات مختلفی را در جامعه بشری ایجاد کرده است و تا زمانی که این طبقات باقی باشند، جنگ نیز وجود خواهد داشت و از سوی دیگر، آنها برای تحقق [[کمونیسم]] جهانی، جنگ را لازم میدانند؛ و آن جنگی است که بین طبقه کارگر و طبقه سرمایهدار روی خواهد داد<ref>بازشناسی جنبههای تجاوز و دفاع، پیشین، ص 202.</ref>. شکی نیست که عامل اقتصادی میتواند در بروز جنگ نقش داشته باشد؛ امّا چنین عاملی نمیتواند به صورت مطلق، ریشه همه جنگهای بشری، مانند جنگهایی که در جهت گسترش دین و یا حفاظت از آن انجام میشود باشد. چنان که از نظر تاریخی، ایجاد طبقات اجتماعی به آن صورت که مارکسیستها میگویند آن هم در تمام دنیا که جنگ در آن کم و بیش جریان داشته است، به اثبات نرسیده است. البتّه فروپاشی شوروی، خود دلیلی بر بطلان عقاید [[مارکسیسم]] و [[لنینیسم]] ـ بخصوص نظریه علل اِقتصادی جنگ ـ به شمار میرود. | ||
خط ۱۴۲: | خط ۱۳۷: | ||
'''علل معنوی جنگ''' | '''علل معنوی جنگ''' | ||
انسانهایی که به [[خدا]] [[ایمان]] دارند، تنها به انگیزههای اقتصادی، سیاسی، و مانند آن به جنگ نمیپردازند؛ به این معنی که یک انسان با ایمان، انگیزههای فوق را تحت الشعاع انگیزههای الهی قرار میدهد. در واقع در دیدگاه الهی، جنگ برای برداشتن عضو فاسدی از پیکره اجتماع، یا به منظور نابود کردن عقایدی که حیات مادی و معنوی انسانهای دیگر را تهدید میکند و یا برای نجات تعدادی از انسانهایی که در بند ظلم و ستم هستند، صورت میگیرد. | انسانهایی که به [[خدا]] [[ایمان]] دارند، تنها به انگیزههای اقتصادی، سیاسی، و مانند آن به جنگ نمیپردازند؛ به این معنی که یک انسان با ایمان، انگیزههای فوق را تحت الشعاع انگیزههای الهی قرار میدهد. در واقع در دیدگاه الهی، جنگ برای برداشتن عضو فاسدی از پیکره اجتماع، یا به منظور نابود کردن عقایدی که حیات مادی و معنوی انسانهای دیگر را تهدید میکند و یا برای نجات تعدادی از انسانهایی که در بند ظلم و ستم هستند، صورت میگیرد. | ||
حضرت [[ | حضرت [[سید روحالله موسوی خمینی|امام خمینی]] رحمهالله در این مورد میفرماید: | ||
«جنگهایی که در [[اسلام]] وارد شده است برای این که اینها را از ظلمات به نور وارد کنند<ref> امام خمینی رحمةالله، جنگ و جهاد، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1363، ص8.</ref>.» | «جنگهایی که در [[اسلام]] وارد شده است برای این که اینها را از ظلمات به نور وارد کنند<ref> امام خمینی رحمةالله، جنگ و جهاد، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1363، ص8.</ref>.» | ||
از نظر اسلام جنگ در جهت اموری که مورد رضای [[خداوند]] است، صورت میگیرد و به همین دلیل جنگی از نظر اسلام مشروع است که در راه خدا انجام شود. بر این اساس، [[جهاد]] و جنگ، در [[قرآن مجید]] با عبارت «فی سبیل اللّه» همراه است<ref>مرتضی مطهری، حماسه حسینی، انتشارات صدرا، تهران، 1365، ج 3، ص52.</ref>. | از نظر اسلام جنگ در جهت اموری که مورد رضای [[خداوند]] است، صورت میگیرد و به همین دلیل جنگی از نظر اسلام مشروع است که در راه خدا انجام شود. بر این اساس، [[جهاد]] و جنگ، در [[قرآن مجید]] با عبارت «فی سبیل اللّه» همراه است<ref>مرتضی مطهری، حماسه حسینی، انتشارات صدرا، تهران، 1365، ج 3، ص52.</ref>. | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۴۷: | ||
همه مسلمانان باید در چنین جنگی که بر آنها تحمیل شده است (جهاد دفاعی) شرکت نمایند، حتی اگر امام معصوم(ع) در آن حضور نداشته باشد. این جنگ به منظور دفاع از کشور، جان و مال مسلمانان صورت میگیرد. | همه مسلمانان باید در چنین جنگی که بر آنها تحمیل شده است (جهاد دفاعی) شرکت نمایند، حتی اگر امام معصوم(ع) در آن حضور نداشته باشد. این جنگ به منظور دفاع از کشور، جان و مال مسلمانان صورت میگیرد. | ||
به طور خلاصه میتوان گفت، انگیزه اصلی جنگ در اسلام، به نابودی [[شرک]]، [[بتپرستی|بتپرستی]] و گسترش آیین خدا بر میگردد<ref>اسلام | به طور خلاصه میتوان گفت، انگیزه اصلی جنگ در اسلام، به نابودی [[شرک]]، [[بتپرستی|بتپرستی]] و گسترش آیین خدا بر میگردد<ref>اسلام جنگطلب نیست؛ بلکه در اسلام صلح بیش از جنگ مورد توجه قرار گرفته است. علامه طباطبایی در این مورد میفرماید:«اگر اسلام را به حال خود گذاشته بودند، هرگز فرمان جنگی را صادر نمیکرد و این همه جنگهایی که در اسلام واقع شد، همهاش تحمیل بر اسلام بود و او را به این واداشتند.» ر. ک. : سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 4، ص 261.</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:مفاهیم]] | [[رده:مفاهیم و اصطلاحات]] |