۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'راهها' به 'راهها') |
جز (جایگزینی متن - 'ارزشها' به 'ارزشها') |
||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
گرچه به نظر بننبی، این دوره، تخلّف ناپذیر است، وی برخلاف ابنخلدون، از تمدنی که درخشش خود را از دست داده ناامید نیست، زیرا خداوند اسباب پیشرفت را به اختیار انسانها نهاده است. احیا یا بازسازی تمدن ناچار باید بر آگاهی کامل از تاریخ این تمدن و مراحل دورة تمدنی و شرایط اجتماعی و روانی فرد و جامعه در مراحل مختلف مبتنی باشد. به اعتقاد بننبی، در یک نظام دقیق و والای اخلاقی غرایز و خوی حیوانی و واکنشهای فرد کاملاً مهار میشود و جامعه نیز تابع شبکة نیرومندی از روابط خواهد بود. در این مرحله، «غریزه» ساکت است و همة افراد و اجزای جامعه همچون «بنیان مرصوص» با ندای «روح» حرکت صعودی سریعی را در پیش میگیرند. از دیدگاه بننبی، این مرحله در تاریخ تمدن اسلامی مطابق است با فاصلة زمانی میان نزول وحی در غار حرا تا واقعة صفین در سال 38 که با ورود معاویه به صحنة حوادث، توازن میان «روح» و زمان از بین رفت<ref>جدعان، ص 419ـ420؛ بننبی، 1992، ص 58 ـ59؛ همو، 1989، ص 29</ref>. | گرچه به نظر بننبی، این دوره، تخلّف ناپذیر است، وی برخلاف ابنخلدون، از تمدنی که درخشش خود را از دست داده ناامید نیست، زیرا خداوند اسباب پیشرفت را به اختیار انسانها نهاده است. احیا یا بازسازی تمدن ناچار باید بر آگاهی کامل از تاریخ این تمدن و مراحل دورة تمدنی و شرایط اجتماعی و روانی فرد و جامعه در مراحل مختلف مبتنی باشد. به اعتقاد بننبی، در یک نظام دقیق و والای اخلاقی غرایز و خوی حیوانی و واکنشهای فرد کاملاً مهار میشود و جامعه نیز تابع شبکة نیرومندی از روابط خواهد بود. در این مرحله، «غریزه» ساکت است و همة افراد و اجزای جامعه همچون «بنیان مرصوص» با ندای «روح» حرکت صعودی سریعی را در پیش میگیرند. از دیدگاه بننبی، این مرحله در تاریخ تمدن اسلامی مطابق است با فاصلة زمانی میان نزول وحی در غار حرا تا واقعة صفین در سال 38 که با ورود معاویه به صحنة حوادث، توازن میان «روح» و زمان از بین رفت<ref>جدعان، ص 419ـ420؛ بننبی، 1992، ص 58 ـ59؛ همو، 1989، ص 29</ref>. | ||
جامعهای که پروردة اندیشة دینی است راه تحول در پیش میگیرد و با توسعه شبکه روابط داخلی خویش به گسترش «اندیشه» میپردازد. در واپسین مرحله گسترش، مشکلات مادی و ضرورتهای جدید پدید میآید و نقطة عطف دیگری بروز میکند که آغاز «مرحلة عقل» است. اما این «عقل» سیطرة «روح» بر غریزه را ندارد، از این رو غرایز بتدریج از قیود آزاد میشود و به همان نسبت «روح» تأثیر خود را بر خود از دست میدهد و جامعه نیز از تنظیم رفتار افراد و مهار امیال فردی سر باز میزند و شبکه | جامعهای که پروردة اندیشة دینی است راه تحول در پیش میگیرد و با توسعه شبکه روابط داخلی خویش به گسترش «اندیشه» میپردازد. در واپسین مرحله گسترش، مشکلات مادی و ضرورتهای جدید پدید میآید و نقطة عطف دیگری بروز میکند که آغاز «مرحلة عقل» است. اما این «عقل» سیطرة «روح» بر غریزه را ندارد، از این رو غرایز بتدریج از قیود آزاد میشود و به همان نسبت «روح» تأثیر خود را بر خود از دست میدهد و جامعه نیز از تنظیم رفتار افراد و مهار امیال فردی سر باز میزند و شبکه ارزشهای اخلاقی و اجتماعی کمکم فرو میریزد. در این مرحله، علوم و فنون به حداکثر گسترش خود میرسد. از دیدگاه بننبی، این مرحله از مراحل تمدن اسلامی مطابق است با عصر اموی و بخش مهمی از عصر عباسی که نقطة اوج آن در دوران مأمون است. بننبی این دوره را ـ بدون تردید ـ انحرافی بزرگ از خط تمدن اصیل میداند، زیرا در این دوره توازن موجود میان روح و عقل بر هم خورده و نشانههای سستی روح و نزدیکی افول آن پدیدار گشته است<ref>جدعان، ص 420ـ421؛ بننبی، 1992، ص 76؛ همو، 1989، ص 31</ref>. | ||
در این دوره، فرد مسلمان قادر به استفاده از تمامی توان حیاتی خویش نیست، زیرا امکان سیطره بر بخشی از غرایز خود را ندارد. این حالت از نظر اجتماعی بدان معنی است که مجموع توان اجتماعی کار نمیکند. بنابراین، غریزه بتدریج از سیطرة روح آزاد میشود و سرنوشت فرد را در اختیار میگیرد. در این جاست که تمدن وارد سومین مرحلة خود یعنی «مرحلة غریزه» میشود. در این مرحله، وظیفة اجتماعی اندیشة دینی به پایان میرسد و شبکه روابط اجتماعی جامعه فرومیریزد و اخلاق افراد جامعه بهسبب خشکیدن ذخایر روحی و عقلی به تباهی میانجامد <ref>جدعان، ص 421؛ بننبی، 1992، ص 77؛ همو، 1962، ص 144</ref>. | در این دوره، فرد مسلمان قادر به استفاده از تمامی توان حیاتی خویش نیست، زیرا امکان سیطره بر بخشی از غرایز خود را ندارد. این حالت از نظر اجتماعی بدان معنی است که مجموع توان اجتماعی کار نمیکند. بنابراین، غریزه بتدریج از سیطرة روح آزاد میشود و سرنوشت فرد را در اختیار میگیرد. در این جاست که تمدن وارد سومین مرحلة خود یعنی «مرحلة غریزه» میشود. در این مرحله، وظیفة اجتماعی اندیشة دینی به پایان میرسد و شبکه روابط اجتماعی جامعه فرومیریزد و اخلاق افراد جامعه بهسبب خشکیدن ذخایر روحی و عقلی به تباهی میانجامد <ref>جدعان، ص 421؛ بننبی، 1992، ص 77؛ همو، 1962، ص 144</ref>. | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
بننبی برای بازسازی این انسان به دو قاعده اسلامی تمسک میجوید: تغییر نفس، مستفاد از آیة یازدهم سورة رعد؛ و اصلاح، مأخوذ از حدیث شریف «لایصلح آخر هذه الاُمة اِلاّ بما صلح به اَوّلها» (پایان این امت اصلاح نمیشود مگر همچون آغاز آن)، لذا شروع این اصلاح از تلاوت و فهم قرآن با روشی است که هر مسلمان احساس کند قرآن برای نخستینبار به او وحی میشود. بننبی در این باره، این سخن محمد اقبال لاهوری را نقل میکند که «آنچه بیش از هر چیز دیگر در من مؤثر افتاد نصیحتی بود که از پدرم شنیدم که میگفت: فرزندم، قرآن را طوری بخوان که گویا بر تو نازل میشود»<ref>جدعان، ص 423؛ بننبی، 1992، ص 65</ref>. | بننبی برای بازسازی این انسان به دو قاعده اسلامی تمسک میجوید: تغییر نفس، مستفاد از آیة یازدهم سورة رعد؛ و اصلاح، مأخوذ از حدیث شریف «لایصلح آخر هذه الاُمة اِلاّ بما صلح به اَوّلها» (پایان این امت اصلاح نمیشود مگر همچون آغاز آن)، لذا شروع این اصلاح از تلاوت و فهم قرآن با روشی است که هر مسلمان احساس کند قرآن برای نخستینبار به او وحی میشود. بننبی در این باره، این سخن محمد اقبال لاهوری را نقل میکند که «آنچه بیش از هر چیز دیگر در من مؤثر افتاد نصیحتی بود که از پدرم شنیدم که میگفت: فرزندم، قرآن را طوری بخوان که گویا بر تو نازل میشود»<ref>جدعان، ص 423؛ بننبی، 1992، ص 65</ref>. | ||
به نظر بننبی، انسان تمدنساز باید در سه زمینة فرهنگ، کار و مال توجیه یا هدایت شود. فرهنگ از نظر وی «مجموعهای از صفات اخلاقی و | به نظر بننبی، انسان تمدنساز باید در سه زمینة فرهنگ، کار و مال توجیه یا هدایت شود. فرهنگ از نظر وی «مجموعهای از صفات اخلاقی و ارزشهای اجتماعی است که فرد در محیطی که به دنیا میآید آن را همچون یک سرمایه اولیه دریافت میکند». بننبی کار را تنها عاملی میداند که سرنوشت اشیا را در یک چارچوب اجتماعی تعیین میکند و هدایت آن به معنی هدایت همه فعالیتهای جمعی در یک مسیر با هدف ایجاد تغییر در وضع انسان و پدید آوردن محیطی جدید برای رشد تواناییهای فردی در جامعه است. بالاخره، مال یا ثروت به عنوان وسیله اجتماعی برای نهضت در جهت پیشرفت مادی اهمیت دارد و نه به عنوان وسیلة سیاسی نزد شماری از سرمایهداران برای بهرهکشی از تلاش اکثریت ملت <ref>جدعان، ص 423ـ 425؛ بننبی، 1992، ص 88 ـ89، 120ـ121</ref>. | ||
علاوه بر عوامل یادشده، احیا یا بازسازی تمدن، از دیدگاه بننبی، به احیای اندیشة دینی بستگی دارد. بننبی تمدنسازی به روش غربی را ابداً نمیپذیرد، چه معتقد است که تمدن غرب که ادامه تمدن قرن نوزدهم میلادی است اکنون در مرحله ورشکستگی قرار گرفته و نمیتواند وسیله رهایی جهان اسلام باشد. بننبی خواستار تمدنی اصیل با ویژگیهای خود است، «تمدنی که در آن مربیان به جوانان بیاموزند که چگونه میتوانند راههایی را برای هدایت و پیشبرد کاروان بشری کشف کنند، نه آنکه خود دنبالهرو روسها یا آمریکاییان باشند» <ref>جدعان، ص 425؛ بننبی، 1959، ص 118</ref>. | علاوه بر عوامل یادشده، احیا یا بازسازی تمدن، از دیدگاه بننبی، به احیای اندیشة دینی بستگی دارد. بننبی تمدنسازی به روش غربی را ابداً نمیپذیرد، چه معتقد است که تمدن غرب که ادامه تمدن قرن نوزدهم میلادی است اکنون در مرحله ورشکستگی قرار گرفته و نمیتواند وسیله رهایی جهان اسلام باشد. بننبی خواستار تمدنی اصیل با ویژگیهای خود است، «تمدنی که در آن مربیان به جوانان بیاموزند که چگونه میتوانند راههایی را برای هدایت و پیشبرد کاروان بشری کشف کنند، نه آنکه خود دنبالهرو روسها یا آمریکاییان باشند» <ref>جدعان، ص 425؛ بننبی، 1959، ص 118</ref>. | ||
به عقیدة بننبی، نخستین وظیفة جهان اسلام این است که خود را از طریق یک برنامهریزی منظم علمی به سطح بالای پیشرفت مادی برساند بدون آنکه | به عقیدة بننبی، نخستین وظیفة جهان اسلام این است که خود را از طریق یک برنامهریزی منظم علمی به سطح بالای پیشرفت مادی برساند بدون آنکه ارزشهای اخلاقی خود را از دست بدهد، زیرا تمدن جدید اسلامی باید براساس تعادل بین کم و کیف، ماده و روح، وسیله و هدف و بالاخره علم و وجدان باشد. به عبارت دیگر، نهضت جهان اسلام در جدا شدن از ارزشها نیست بلکه در جمع بین علم و ایمان است<ref>جدعان، ص425ـ426؛ بننبی، 1989، ص169ـ170</ref>. | ||
دربارة آیندة جهان اسلام، مالک بن نبی، علاوه بر توجه به جریانهای اصلاحطلب و نوگرا که در تصویر چهره جدید دنیای اسلام نقش دارند، پدیدة انتقال مرکز ثقل جهان اسلام را از حوزة مدیترانه به آسیا مورد توجه قرار میدهد و این پدیده را باعث بروز نتایج روانی، فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی در جهان اسلام و حرکت آن به سمت آینده میداند. وی معتقد است که در جاوه، پاکستان و جاکارتا جنبههای اندیشه و کار بر جنبه علمِ بسته سنتی برتری دارد و جهان اسلام میتواند در آنجا خود را بازسازی کند تا به توانمندی لازم برسد و راههای زندگی را بیاموزد<ref>بننبی، 1989، ص182ـ183</ref>. | دربارة آیندة جهان اسلام، مالک بن نبی، علاوه بر توجه به جریانهای اصلاحطلب و نوگرا که در تصویر چهره جدید دنیای اسلام نقش دارند، پدیدة انتقال مرکز ثقل جهان اسلام را از حوزة مدیترانه به آسیا مورد توجه قرار میدهد و این پدیده را باعث بروز نتایج روانی، فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی در جهان اسلام و حرکت آن به سمت آینده میداند. وی معتقد است که در جاوه، پاکستان و جاکارتا جنبههای اندیشه و کار بر جنبه علمِ بسته سنتی برتری دارد و جهان اسلام میتواند در آنجا خود را بازسازی کند تا به توانمندی لازم برسد و راههای زندگی را بیاموزد<ref>بننبی، 1989، ص182ـ183</ref>. |