confirmed، مدیران
۳۷٬۴۰۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
| مذهب = | | مذهب = | ||
| آثار = | | آثار = | ||
| فعالیتها = جزء دشمنان پیامبر(صلی الله علیه)؛ حامی خلافت عثمان | | فعالیتها = جزء دشمنان [[حضرت محمد (ص)|پیامبر (صلی الله علیه)]]؛ حامی خلافت [[عثمان]] | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
}} | }} | ||
'''ابوسفیان''' در آغاز دعوت [[پیامبر(صلی الله علیه)]] جزء دشمنان ایشان بود و در جنگهای [[بدر]]، [[احد]] و [[خندق]]، علیه [[مسلمانان]] حضوری فعال داشت. پسر او [[معاویه]] نقش سیاسی مهمی در سده اول قمری ایفا کرد و سلسله [[خلافت اموی]] را بنیاد نهاد. | '''ابوسفیان''' در آغاز دعوت [[حضرت محمد (ص)|پیامبر (صلی الله علیه)]] جزء دشمنان ایشان بود و در جنگهای [[بدر]]، [[احد]] و [[خندق]]، علیه [[مسلمانان]] حضوری فعال داشت. پسر او [[معاویه]] نقش سیاسی مهمی در سده اول قمری ایفا کرد و سلسله [[امویان|خلافت اموی]] را بنیاد نهاد. | ||
== زندگینامه ابوسفیان == | == زندگینامه ابوسفیان == | ||
کنیه و نام و نسب او ابوسفیان / ابوحنظله صخر بن حرب بن امیة بن عبدشمس اموی است | کنیه و نام و نسب او ابوسفیان / ابوحنظله صخر بن حرب بن امیة بن عبدشمس اموی است<ref>المقتنی، ج۱، ص۲۷۷</ref>. مادرش صَفیه دختر حَزَن هلالیه عمه میمونه همسر پیامبر(صلی الله علیه) بوده است<ref>الاصابه، ج۳، ص۳۳۳</ref>. بنا بر سخن مشهور ۱۰ سال پیش از [[عام الفیل]] در [[مکه]] زاده شد<ref>الاصابه، ج۳، ص۳۳۳</ref>. بر این اساس تولد او را باید در حدود سال ۵۶۰ م. دانست. | ||
== شخصیت سیاسی و اجتماعی ابوسفیان == | == شخصیت سیاسی و اجتماعی ابوسفیان == | ||
بهرغم شهرت ابوسفیان در تاریخ صدر اسلام از زندگی او خاصه پیش از اسلام آگاهی دقیق و کاملی در دست نیست. از برخی اشارات مورخان چنین بر میآید که وی پیش از [[اسلام]] از بزرگان [[قریش]] بوده و پیشه بازرگانی داشته است | بهرغم شهرت ابوسفیان در تاریخ صدر اسلام از زندگی او خاصه پیش از اسلام آگاهی دقیق و کاملی در دست نیست. از برخی اشارات مورخان چنین بر میآید که وی پیش از [[اسلام]] از بزرگان [[قریش]] بوده و پیشه بازرگانی داشته است<ref>فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: ۱۸۶۶ میلادی. ، ص۱۲۹</ref>. ابنحبیب او را از حکام قریش خوانده است<ref>المنمق فی اخبار القریش، بغدادی، محمد بن حبیب، تحقیق خورشید احمد فاروق، بیروت: عالم الکتب، ۱۹۸۵ میلادی. ، ص۳۶۸</ref>. | ||
به هنگام ظهور اسلام ابوسفیان به عنوان یکی از مخالفان پیامبر (صلی الله علیه) به شمار میآمد و جزء سرسختترین دشمنان او شد و با برخی از بزرگان [[مکه]] در چند فعالیت بر ضد دعوت اسلام شرکت جست، ولی در مقایسه با دیگر سران قریش مانند [[ابوجهل]] و [[ابولهب]]، ظاهرا عداوت کمتری نشان میداد و شدت مخالفت او کمتر بود | به هنگام ظهور اسلام ابوسفیان به عنوان یکی از مخالفان پیامبر (صلی الله علیه) به شمار میآمد و جزء سرسختترین دشمنان او شد و با برخی از بزرگان [[مکه]] در چند فعالیت بر ضد دعوت اسلام شرکت جست، ولی در مقایسه با دیگر سران [[قریش|قریش]] مانند [[ابوجهل]] و [[ابولهب]]، ظاهرا عداوت کمتری نشان میداد و شدت مخالفت او کمتر بود<ref>جمل منانساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی. ، ج۱، ص۱۴۱</ref>. | ||
پس از مهاجرت پیامبر (صلی الله علیه) از مکه به [[مدینه]]، ابوسفیان احتمالا برای جبران مافات دوباره به فعالیت تجاری روی آورد. در دومین سال هجرت در راس کاروانی تجاری از [[شام]] بازمیگشت. پیامبر (صلی الله علیه) با سپاهیانی آهنگ حمله به آن کرد اما ابوسفیان از یکسو از قریشیان مکه یاری خواست و از سوی دیگر خود با زیرکی تغییر مسیر داده کاروان را به سلامت به مکه رساند. | پس از مهاجرت پیامبر (صلی الله علیه) از مکه به [[مدینه]]، ابوسفیان احتمالا برای جبران مافات دوباره به فعالیت تجاری روی آورد. در دومین سال هجرت در راس کاروانی تجاری از [[شام]] بازمیگشت. پیامبر (صلی الله علیه) با سپاهیانی آهنگ حمله به آن کرد اما ابوسفیان از یکسو از قریشیان مکه یاری خواست و از سوی دیگر خود با زیرکی تغییر مسیر داده کاروان را به سلامت به مکه رساند. | ||
او مایل به درگیری با مسلمانان نبود. با اینکه کاروان از خطر رسته بود، ابوجهل از تهدیدِ پیامبر چنان در خشم شد که تصمیم گرفت به مکه باز نگردد تا با یثربیان پیکار کند.<ref>مغازی رسوال الله، عروه بن زبیر، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، ریاض: نشر دانش اسلامی، ۱۴۰۱ قمری/ ۱۹۸۱ میلادی. (صلی الله علیه)، ص۱۳۱-۱۳۷</ref> با وقوع نبرد بدر که قریشیان شکست خوردند و شماری از مشرکان و سران [[بنی امیه]]از جمله فرزند ابوسفیان حنظله کشته شدند <ref>السیرةالنبویه، ابنهشام، محمدبن عبدالملک، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، قم: انتشارات ایران، ۱۳۶۳ شمسی. النبویه ابن هشام، ج۲، ص۳۰۵-۳۰۶؛ المعارف، ص۳۴۴-۳۴۵</ref> این شکست چنان بر آنان گران آمد که تصمیم گرفتند دوباره به پیکار با پیامبر (صلی الله علیه) و مسلمانان مدینه روند. | او مایل به درگیری با مسلمانان نبود. با اینکه کاروان از خطر رسته بود، ابوجهل از تهدیدِ پیامبر چنان در خشم شد که تصمیم گرفت به مکه باز نگردد تا با یثربیان پیکار کند.<ref>مغازی رسوال الله، عروه بن زبیر، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، ریاض: نشر دانش اسلامی، ۱۴۰۱ قمری/ ۱۹۸۱ میلادی. (صلی الله علیه)، ص۱۳۱-۱۳۷</ref> با وقوع نبرد بدر که قریشیان شکست خوردند و شماری از مشرکان و سران [[بنی امیه]] از جمله فرزند ابوسفیان حنظله کشته شدند <ref>السیرةالنبویه، ابنهشام، محمدبن عبدالملک، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، قم: انتشارات ایران، ۱۳۶۳ شمسی. النبویه ابن هشام، ج۲، ص۳۰۵-۳۰۶؛ المعارف، ص۳۴۴-۳۴۵</ref> این شکست چنان بر آنان گران آمد که تصمیم گرفتند دوباره به پیکار با پیامبر (صلی الله علیه) و مسلمانان مدینه روند. | ||
چنانکه برخی از محققان بهدرستی گفتهاند نبرد بدر به رقابت یا دشمنی بنیامیه با [[بنیهاشم|بنیهاشم]] چهرهای خونین داد به خصوص که سران بنیامیه به دست [[حضرت علی (علیه السلام)]] و [[حمزه]] کشته شده بودند و خاطره تلخ و گزنده آن برای قریش تا سالهای دور حتی در اندیشه نسلهای بعدی باقی ماند و در پارهای حوادث قرن اول هجری نقش داشت. <ref>تاریخ قریش، مونس، حسین، جده: ۱۴۰۸ قمری / ۱۹۹۸ میلادی، ص۱۴۳</ref> | چنانکه برخی از محققان بهدرستی گفتهاند نبرد بدر به رقابت یا دشمنی بنیامیه با [[بنیهاشم|بنیهاشم]] چهرهای خونین داد به خصوص که سران بنیامیه به دست [[علی بن ابی طالب|حضرت علی (علیه السلام)]] و [[حمزه]] کشته شده بودند و خاطره تلخ و گزنده آن برای قریش تا سالهای دور حتی در اندیشه نسلهای بعدی باقی ماند و در پارهای حوادث قرن اول هجری نقش داشت. <ref>تاریخ قریش، مونس، حسین، جده: ۱۴۰۸ قمری / ۱۹۹۸ میلادی، ص۱۴۳</ref> | ||
=== آتش زدن نخلهای مدینه === | === آتش زدن نخلهای مدینه === | ||
بعد از شکست بدر ابوسفیان خود در راس [[مشرکان]] قرار گرفت. او با ۲۰۰ سوار از قریش آهنگ مدینه کرد و پس از مذاکره با سلّام بن مِشکَم رئیس بنینضیر، کسانی را به مدینه فرستاد و آنان در جایی به نام ”عُرَیض“ نخلستانهایی را به آتش کشیدند و گریختند. پیامبر (صلی الله علیه) به تعقیب ابوسفیان پرداخت اما به او دست نیافت و بازگشت | بعد از شکست بدر ابوسفیان خود در راس [[مشرکان|مشرکان]] قرار گرفت. او با ۲۰۰ سوار از قریش آهنگ مدینه کرد و پس از مذاکره با سلّام بن مِشکَم رئیس بنینضیر، کسانی را به مدینه فرستاد و آنان در جایی به نام ”عُرَیض“ نخلستانهایی را به آتش کشیدند و گریختند. پیامبر (صلی الله علیه) به تعقیب ابوسفیان پرداخت اما به او دست نیافت و بازگشت<ref>السیر و المغازی، ص۳۱۰-۳۱۲؛ المغاری، واقدی، محمد بن عمر، تحقیق مارسدن جونس، قم: نشر دانش اسلامی، ۱۴۰۵ قمری. ، ج۱، ص۱۸۱؛انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی. ، ج۱، ص۳۱۰</ref>. | ||
=== جنگ احد === | === جنگ احد === | ||
در سال سوم هجری ابوسفیان در راس سپاهی بزرگ به قصد انتقام از مسلمانان به سوی مدینه حرکت کرد | در سال سوم هجری ابوسفیان در راس سپاهی بزرگ به قصد انتقام از مسلمانان به سوی مدینه حرکت کرد<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی. ، ج۱، ص۳۱۲</ref>. او در بسیج مکّیان برای نبرد احد نقش اصلی را ایفا کرد. در [[احد]] نزدیکی مدینه جنگ سختی روی داد و مسلمانان شکست خوردند و نخبگانی از آنان چون [[حمزه سیدالشهدا]] عموی پیامبر (صلی الله علیه) به [[شهادت]] رسیدند. | ||
=== جنگ بدر و خندق === | === جنگ بدر و خندق === | ||
پس از شکست مسلمانان در اُحد ابوسفیان بر فراز کوه بر آمد و ضمن ستایش بتان، پیامبر (صلی الله علیه) را به نبردی دوباره در [[بدر]] وعده داد | پس از شکست مسلمانان در اُحد ابوسفیان بر فراز کوه بر آمد و ضمن ستایش بتان، پیامبر (صلی الله علیه) را به نبردی دوباره در [[بدر]] وعده داد<ref> السیر و المغازی، ص۳۳۳-۳۳۴؛ السیرةالنبویه، ابنهشام، محمدبن عبدالملک، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، قم: انتشارات ایران، ۱۳۶۳ شمسی. النبویه ابن هشام، ج۲، ص۳۰۵-۳۰۶؛انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی. ، ج۱، ص۳۲۷</ref>. سال بعد پیامبر به [[غزوه بدر|بدر]] آمد، اما ابوسفیان پیش از رسیدن به وعدهگاه قریشیان را متقاعد کرد که به مکه باز گردند<ref>السیرةالنبویه، ابنهشام، محمدبن عبدالملک، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، قم: انتشارات ایران، ۱۳۶۳ شمسی. النبویه ابن هشام، ج۳، ص۲۲۰-۲۲۱</ref>. سال دیگر ابوسفیان با یاری [[یهودیان]] مدینه پیکار [[غزوه خندق|خندق]] را بر ضد مسلمانان ترتیب داد<ref>السیرةالنبویه، ابنهشام، محمدبن عبدالملک، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، قم: انتشارات ایران، ۱۳۶۳ شمسی. النبویه ابن هشام، ج۲، ص۲۲۵-۲۲۶</ref> اما با تدبیر و هوشمندی پیامبر (صلی الله علیه) سپاه ابوسفیان و متحدانش ناکام برگشتند و مدینه رهایی یافت<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی. ، ج۱، ص۳۴۳-۳۴۵</ref>. | ||
== ابوسفیان قبل از فتح مکه == | == ابوسفیان قبل از فتح مکه == | ||
ابوسفیان از بزرگان قریش در [[دوران جاهلیت]] بود که به مانند بسیاری از ساکنان مکه به تجارت میپرداخت و کاروانهایی را به نقاط مختلف تجاری آن زمان به خصوص شام میبرد<ref>الاستیعاب، ج 4، ص 1677</ref>. | ابوسفیان از بزرگان قریش در [[جاهلیت|دوران جاهلیت]] بود که به مانند بسیاری از ساکنان مکه به تجارت میپرداخت و کاروانهایی را به نقاط مختلف تجاری آن زمان به خصوص شام میبرد<ref>الاستیعاب، ج 4، ص 1677</ref>. | ||
بزرگ قریش در زمان جاهلیت سه نفر بودهاند؛ | بزرگ قریش در زمان جاهلیت سه نفر بودهاند؛ [[عتبه]]، [[ابوجهل]] و ابوسفیان. | ||
دو نفر اول در جنگ بدر کشته شدند و پس از این جنگ، ابوسفیان به تنهایی رهبری قریش را برعهده گرفت <ref>مقریزی، تقی الدین، إمتاع الأسماع، تحقیق، نمیسی، محمد عبدالحمید، ج 1، ص 137، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق</ref> و عموم دشمنیهایی که پس از بدر علیه مسلمانان شکل گرفت زیر نظر او بود. | دو نفر اول در جنگ بدر کشته شدند و پس از این جنگ، ابوسفیان به تنهایی رهبری قریش را برعهده گرفت<ref>مقریزی، تقی الدین، إمتاع الأسماع، تحقیق، نمیسی، محمد عبدالحمید، ج 1، ص 137، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق</ref>. و عموم دشمنیهایی که پس از بدر علیه مسلمانان شکل گرفت زیر نظر او بود. | ||
اما این بزرگ قریش، به جایی رسید که روزی [[ابوبکر]] به دلیل چیزی که درباره او شنیده بود، احضارش کرد و بر سرش فریاد میزد و ابوسفیان به نرمی برخورد میکرد! در همین کشاکش، ابوقحافه آمد و گفت پسرم بر سر چه کسی فریاد میزند؟ | اما این بزرگ قریش، به جایی رسید که روزی [[ابوبکر]] به دلیل چیزی که درباره او شنیده بود، احضارش کرد و بر سرش فریاد میزد و ابوسفیان به نرمی برخورد میکرد! در همین کشاکش، ابوقحافه آمد و گفت پسرم بر سر چه کسی فریاد میزند؟ | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
ابوبکر و حضار خندیدند و ابوبکر گفت: | ابوبکر و حضار خندیدند و ابوبکر گفت: | ||
پدر جان! خدا به وسیله اسلام کسانی را برتری داده و کسان دیگری را پایین آورده است | پدر جان! خدا به وسیله اسلام کسانی را برتری داده و کسان دیگری را پایین آورده است<ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 2، ص 299، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق</ref>. | ||
با اینکه کاروان تجاری ابوسفیان علت به وجود آمدن جنگ بدر بود، اما او رساندن کاروان تجاری را بر جنگ با مسلمانان ترجیح داده اما بعد از شکست [[مشرکان]] در این جنگ، مردم مکه را به جهت روحی، آماده جنگ با مسلمانان کرد <ref>امتاع الأسماع، ج 1، ص 123</ref> و گریه و عزاداری بر کشتهشدگان بدر را ممنوع دانست | با اینکه کاروان تجاری ابوسفیان علت به وجود آمدن جنگ بدر بود، اما او رساندن کاروان تجاری را بر جنگ با مسلمانان ترجیح داده اما بعد از شکست [[مشرکان]] در این جنگ، مردم مکه را به جهت روحی، آماده جنگ با مسلمانان کرد<ref>امتاع الأسماع، ج 1، ص 123</ref> و گریه و عزاداری بر کشتهشدگان بدر را ممنوع دانست<ref>قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 1، ص 111، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق</ref>. | ||
دشمنیهای ابوسفیان؛ دشواریهای بسیاری را برای پیامبر(صلی الله علیه) و مسلمانان ایجاد کرد و بسیاری از آیات [[قرآن]] در نکوهش کردار او و پیروانش نازل شد | دشمنیهای ابوسفیان؛ دشواریهای بسیاری را برای پیامبر (صلی الله علیه) و مسلمانان ایجاد کرد و بسیاری از آیات [[قرآن]] در نکوهش کردار او و پیروانش نازل شد<ref>واحدی علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، تحقیق، کمال بسیونی زغلول، ص 129، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق</ref>. | ||
در برخی [[روایات]] آمده است که پیامبر اسلام هفت مرتبه در مناطق مختلف، ابوسفیان را نفرین کرد | در برخی [[روایات]] آمده است که پیامبر اسلام هفت مرتبه در مناطق مختلف، ابوسفیان را نفرین کرد<ref>شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 397، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 274، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق</ref>. | ||
او جنگهایی؛ مانند احد و خندق را به فرماندهی خود علیه مسلمانان به راه انداخت <ref> شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 95، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الإشراف، تصحیح، صاوی، عبدالله اسماعیل، ص 211، قاهره، دار الصاوی، بیتا</ref> و این دشمنی تا فتح مکه ادامه داشت تا هنگامی که شکست را قطعی دید اسلام آورد و مردم مکه را به تسلیم در مقابل سپاه اسلام ترغیب کرد و پیامبر(صلی الله علیه) نیز خانه او را محل امنی برای مکیان اعلام داشت | او جنگهایی؛ مانند احد و خندق را به فرماندهی خود علیه مسلمانان به راه انداخت<ref> شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 95، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الإشراف، تصحیح، صاوی، عبدالله اسماعیل، ص 211، قاهره، دار الصاوی، بیتا</ref> و این دشمنی تا فتح مکه ادامه داشت تا هنگامی که شکست را قطعی دید اسلام آورد و مردم مکه را به تسلیم در مقابل سپاه اسلام ترغیب کرد و پیامبر (صلی الله علیه) نیز خانه او را محل امنی برای مکیان اعلام داشت<ref>قشیری نیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، محقق، عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 3، ص 1405، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا؛ أزدی، سلیمان بن الأشعث، سنن أبی داود، محقق، عبدالحمید، محمد محیی الدین، ج 3، ص 162، بیروت، المکتبة العصریة، بیتا</ref>. | ||
== ابوسفیان پس از فتح مکه == | == ابوسفیان پس از فتح مکه == | ||
ابوسفیان پس از فتح مکه، مسلمان شد و پیامبر برای اینکه قلب او را بیشتر به سمت اسلام متمایل کند - در قالب {{متن قرآن|«الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم<ref>سوره توبه، 60: «... و کسانی که دلشان به دست آورده | ابوسفیان پس از فتح مکه، مسلمان شد و پیامبر برای اینکه قلب او را بیشتر به سمت اسلام متمایل کند - در قالب {{متن قرآن|«الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم<ref>سوره توبه، 60: «... و کسانی که دلشان به دست آورده میشود...»</ref>»}}. به او و هر یک از دو فرزندش، صد شتر و مقداری نقره داد<ref>صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 5، ص 398، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق</ref> و به همین دلیل مورد اعتراض برخی [[صحابه]] قرار گرفت<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 411، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق</ref>. | ||
بعد از آن بود که او در شمار سپاه اسلام درآمده و بر اساس برخی نقلها در جنگ با اهل طائف و جنگ | بعد از آن بود که او در شمار سپاه اسلام درآمده و بر اساس برخی نقلها در جنگ با اهل [[طائف]] و [[جنگ یرموک]]، چشمان خود را از دست داد<ref>الاستیعاب، ج 4، ص 1680؛ الأعلام، ج 3، ص 201</ref>. | ||
برخی از مورّخان معتقدند که پیامبر (صلی الله علیه) او را والی نجران کرده که تا زمان | برخی از مورّخان معتقدند که پیامبر (صلی الله علیه) او را والی نجران کرده که تا زمان رحلتشان، او بر نجران حکومت میکرد<ref>الاستیعاب، ج 2، ص 714</ref> البته این خبر مخالفانی هم دارد <ref>الإصابة، ج 3، ص 333</ref>. و به نظر میرسد اگر چنین چیزی واقعیت داشت، بازتاب بیشتری در منابع تاریخی از آن به چشم میخورد. | ||
== ایمان ابوسفیان == | == ایمان ابوسفیان == | ||
ابوسفیان پس از اسلام، مانند گذشته دیگر چهره برجستهای نبود؛ زیرا او که علناً تمام تلاشهایش را برای نابودی اسلام کرده بود، نمیتوانست بزرگ [[مسلمانان]] گردد و تنها رحمانیت اسلام بود که به او و امثال او اجازه حیات داده و حتی امکانات نسبتاً خوبی در اختیارشان قرار گرفت. | ابوسفیان پس از اسلام، مانند گذشته دیگر چهره برجستهای نبود؛ زیرا او که علناً تمام تلاشهایش را برای نابودی اسلام کرده بود، نمیتوانست بزرگ [[مسلمانان]] گردد و تنها رحمانیت اسلام بود که به او و امثال او اجازه حیات داده و حتی امکانات نسبتاً خوبی در اختیارشان قرار گرفت. | ||
با اینکه برخی نویسندگان [[اهلسنت]] او را از مسلمانان واقعی دانسته و در زمره صحابیان به شمار آوردند، <ref>ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، محقق، عطا، محمد عبدالقادر، عطا، مصطفی عبدالقادر، ج 5، ص 27، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق</ref> اما [[شیعیان]] <ref>ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج 2، ص 563، تحقیق، شیری، علی، بیروت، دار الاضواء، 1411ق</ref> و بسیاری از اندیشمندان | با اینکه برخی نویسندگان [[اهلسنت]] او را از مسلمانان واقعی دانسته و در زمره صحابیان به شمار آوردند، <ref>ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، محقق، عطا، محمد عبدالقادر، عطا، مصطفی عبدالقادر، ج 5، ص 27، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق</ref> اما [[شیعیان]]<ref>ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج 2، ص 563، تحقیق، شیری، علی، بیروت، دار الاضواء، 1411ق</ref> و بسیاری از اندیشمندان اهلسنت<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبوالفضل، ج 10، ص 57، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق</ref>، اسلام او را ظاهری دانسته و او را در زمره [[منافقان]] قرار میدهند. | ||
این نفاق را میتوان از برخی گفتار و کردارش به دست آورد: | این نفاق را میتوان از برخی گفتار و کردارش به دست آورد: | ||
او همان است که گفته: «من به [[بهشت]] و [[جهنم]] اعتقادی ندارم | * او همان است که گفته: «من به [[بهشت]] و [[جهنم]] اعتقادی ندارم<ref> الاستیعاب، ج 4، ص 1679</ref>!» | ||
او بارها میلش را به نابودی اسلام ابراز داشت | * او بارها میلش را به نابودی اسلام ابراز داشت<ref>ابن الأثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 414، بیروت، دار صادر، دار بیروت، 1385ق</ref>. | ||
او پس از وفات پیامبر اسلام و جریان [[سقیفه]] به امام علی (علیه السلام) پیشنهاد خلافت داد، اما به دلیل منافقانه بودن این پیشنهاد با واکنش شدید امام مواجه شد | * او پس از وفات پیامبر اسلام و جریان [[سقیفه]] به امام علی (علیه السلام) پیشنهاد خلافت داد، اما به دلیل منافقانه بودن این پیشنهاد با واکنش شدید امام مواجه شد<ref>شیخ مفید، الفصول المختارة، محقق، مصحح، میر شریفی، علی، ص 248، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق</ref>. | ||
پیامبر خدا (صلی الله علیه) در زمان | پیامبر خدا (صلی الله علیه) در زمان حیاتشان روزی ابوسفیان را دید که بر جلوی الاغی راه میرود که فرزندش معاویه بر روی آن سوار است و فرزندش [[یزید]] در پشت آن میآید، پیامبر (صلی الله علیه) فرمود: «خدا لعنت کند، آنکه در جلو میآید، آنکه سوار بر آن است و آنکه در پشت آن قرار دارد<ref>تاریخ الطبری، ج 10، ص 58</ref>». | ||
بعد از بهخلافترسیدن [[عثمان]]، ابوسفیان و افرادی از بنیامیه نزد او رفتند. ابوسفیان خطاب به امویان گفت: | بعد از بهخلافترسیدن [[عثمان]]، ابوسفیان و افرادی از بنیامیه نزد او رفتند. ابوسفیان خطاب به امویان گفت: | ||
علی (علیه السلام) پس از پیامبر (صلی الله علیه) در مورد ابوسفیان میگوید: «ما زلت عدوّا للإسلام و أهله»؛ بیوقفه در دشمنی با اسلام و مسلمانان هستی <ref>حمیری، أبوبکر عبدالرزاق بن همام، المصنف، محقق، اعظمی، حبیب الرحمن، ج 5، ص 450، هند، المجلس العلمی، چاپ دوم، 1403ق</ref> و همچنین معاویه را [[منافق]] فرزند منافق مینامد که اشاره به نفاق این پدر و پسر دارد | ای بنیامیه؛ خلافت را مانند گوی، دست به دست بگردانید، به خدایی که ابوسفیان به او [[قسم]] میخورد من پیوسته امید داشتم خلافت به شما رسد و میان فرزندان شما موروثی گردد<ref>مروج الذهب، ج 2، ص 343؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 5، ص 12، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق</ref>». | ||
علی (علیه السلام) پس از پیامبر (صلی الله علیه) در مورد ابوسفیان میگوید: «ما زلت عدوّا للإسلام و أهله»؛ بیوقفه در دشمنی با اسلام و مسلمانان هستی<ref>حمیری، أبوبکر عبدالرزاق بن همام، المصنف، محقق، اعظمی، حبیب الرحمن، ج 5، ص 450، هند، المجلس العلمی، چاپ دوم، 1403ق</ref> و همچنین معاویه را [[منافق]] فرزند منافق مینامد که اشاره به نفاق این پدر و پسر دارد<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق، مصحح، هارون، عبدالسلام محمد، ص 314، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق</ref>. | |||
[[زبیر]] نیز خطاب به ابوسفیان میگوید: «قاتله الله یأبی إلا نفاقا»؛ خداوند او را بکشد که رویکردی جز نفاق ندارد. | [[زبیر]] نیز خطاب به ابوسفیان میگوید: «قاتله الله یأبی إلا نفاقا»؛ خداوند او را بکشد که رویکردی جز نفاق ندارد. | ||
در نهایت نتیجه میگیریم که ابوسفیان، [[ایمان]] واقعی در قلب خود نداشته و نمیتوان او را در صراط مستقیم و تابع حق و حقیقت بر شمرد. | در نهایت نتیجه میگیریم که ابوسفیان، [[ایمان]] واقعی در قلب خود نداشته و نمیتوان او را در صراط مستقیم و تابع حق و حقیقت بر شمرد. | ||
== مرگ ابوسفیان == | == مرگ ابوسفیان == | ||
در نهایت، ابوسفیان در اواخر حکومت عثمان درگذشت | در نهایت، ابوسفیان در اواخر حکومت عثمان درگذشت<ref>مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 5، ص 108، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا</ref>. | ||
البته در سال فوت او اختلافاتی وجود دارد و برخی از محققان سال ۳۱ هجری را ذکر کردهاند | البته در سال فوت او اختلافاتی وجود دارد و برخی از محققان سال ۳۱ هجری را ذکر کردهاند<ref>أسد الغابة، ج 2، ص 392</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:دشمنان پیامبر (صلی الله علیه)]] | |||
[[رده:دشمنان پیامبر(صلی الله علیه)]] |