confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| عنوان = هارون | | عنوان = هارون | ||
| تصویر = هارون.jpg | | تصویر = هارون.jpg | ||
| نام = هارون بن عمران ( | | نام = هارون بن عمران (علیه السلام) | ||
| تاریخ تولد = | | تاریخ تولد = | ||
| محل تولد = | | محل تولد = | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
| مادر = یوکابد | | مادر = یوکابد | ||
}} | }} | ||
'''هارون بن عمران''' از [[پیامبران الهی]] برادر، جانشین و همراه حضرت موسی( | '''هارون بن عمران''' از [[پیامبران الهی]] برادر، جانشین و همراه حضرت موسی(علیه السلام) بود که در [[قرآن]] از قول موسی به فصاحت وی در سخن گفتن اشاره شده است. در حدیثی از [[پیامبر اکرم]] جایگاه [[امام علی(علیه السلام)]] نسبت به پیامبر اکرم به جایگاه هارون نسبت به موسی تشبیه شده است. این حدیث در منابع [[شیعه]] و [[سنی]] نقل شده و به حدیث منزلت شناخته میشود. | ||
هنگامی که [[موسی]]<ref>ر. ک:مقاله موسی</ref> برای گرفتن الواح به [[طور سینا]] رفت، هارون را جانشین خود قرار داد. در این مدت فردی به نام سامری گوسالهای ساخت و بنیاسرائیل را به پرستش آن دعوت کرد و هارون نتوانست مانع آنها شود؛ البته تورات ساخت گوساله را به هارون نسبت داده است. | هنگامی که [[موسی]]<ref>ر. ک:مقاله موسی</ref> برای گرفتن الواح به [[طور سینا]] رفت، هارون را جانشین خود قرار داد. در این مدت فردی به نام سامری گوسالهای ساخت و بنیاسرائیل را به پرستش آن دعوت کرد و هارون نتوانست مانع آنها شود؛ البته تورات ساخت گوساله را به هارون نسبت داده است. | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
هارون در ۱۲۳ سالگی در طور سینا از دنیا رفت در کوه هور [[اردن]] که به جبل هارون شهرت دارد، مقبرهای به او منسوب است. | هارون در ۱۲۳ سالگی در طور سینا از دنیا رفت در کوه هور [[اردن]] که به جبل هارون شهرت دارد، مقبرهای به او منسوب است. | ||
=وجه تسمیه حضرت هارون ( | =وجه تسمیه حضرت هارون (علیه السلام)= | ||
هارون لفظ غیرعربى است و به معنى کوه نشین یا نورانى میباشد. <ref>قاموس قرآن (سید على اكبر قرشى)، ج7، ص151</ref> | هارون لفظ غیرعربى است و به معنى کوه نشین یا نورانى میباشد. <ref>قاموس قرآن (سید على اكبر قرشى)، ج7، ص151</ref> | ||
=نسب حضرت هارون ( | =نسب حضرت هارون (علیه السلام)= | ||
نسب هارون این گونه است که هارون بن عمران بن قاهث بن لاوی بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم ( | نسب هارون این گونه است که هارون بن عمران بن قاهث بن لاوی بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم (علیه السلام). <ref>التحقیق فی كلمات القرآن الكریم (علامه شیخ حسن مصطفوى)، ج11، ص253.</ref> | ||
=حضرت هارون ( | =حضرت هارون (علیه السلام) در قرآن= | ||
نام حضرت هارون بیست بار در قرآن و بیشتر به همراه حضرت موسی ( | نام حضرت هارون بیست بار در قرآن و بیشتر به همراه حضرت موسی (علیه السلام) ذکر شده است که در مواردى حاوى ستایش شخصیت حضرت هارون میباشد. بعضی از مفسرین گفتهاند که نام مبارکش نوزده بار در [[کلام الله مجید|کلام الله مجید]] یاد شده زیرا مراد از «یا أُخْتَ هارُونَ ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ»: <ref>سوره مریم، آیه 28</ref> هارون برادر موسى نیست. <ref>قاموس قرآن (سید على اكبر قرشى)، ج7، ص151</ref> | ||
«وَ أَخِى هرُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّى لِساناً»: و برادرم هارون از من زبان آورتر است. <ref>سوره قصص، آیه 34</ref> | «وَ أَخِى هرُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّى لِساناً»: و برادرم هارون از من زبان آورتر است. <ref>سوره قصص، آیه 34</ref> | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
در قرآن کریم هیچ مساله اى که مختص به آن جناب باشد، نیامده مگر همان جانشینى او براى برادرش، در آن چهل روزى که به میقات رفته بود، "وَ قالَ مُوسى لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لاتَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ": که به برادر خود هارون گفت: [[خلیفه]]<ref>ر. ک:مقاله خلیفه</ref> من باش در قومم، و اصلاح کن، و راه مفسدان را پیروى مکن، و وقتى از میقات برگشت، در حالى که خشمناک و متاسف بود که چرا گوساله پرست شدند، الواح تورات را بیفکند، و سر برادر را بگرفت و به طرف خود بکشید، هارون گفت: اى پسر مادر! مردم مرا ضعیف کردند، (و گوش به سخنم ندادند)، و نزدیک بود مرا بکشند، پس پیش روى دشمنان مرا شرمنده و سرافکنده مکن، و مرا جزو این مردم ستمگر قرار مده، موسی گفت: پروردگارا مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود داخل کن، که تو ارحم الراحمینى. <ref> ترجمه المیزان (سید محمدباقر موسوى همدانى)، ج16، ص62</ref> | در قرآن کریم هیچ مساله اى که مختص به آن جناب باشد، نیامده مگر همان جانشینى او براى برادرش، در آن چهل روزى که به میقات رفته بود، "وَ قالَ مُوسى لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لاتَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ": که به برادر خود هارون گفت: [[خلیفه]]<ref>ر. ک:مقاله خلیفه</ref> من باش در قومم، و اصلاح کن، و راه مفسدان را پیروى مکن، و وقتى از میقات برگشت، در حالى که خشمناک و متاسف بود که چرا گوساله پرست شدند، الواح تورات را بیفکند، و سر برادر را بگرفت و به طرف خود بکشید، هارون گفت: اى پسر مادر! مردم مرا ضعیف کردند، (و گوش به سخنم ندادند)، و نزدیک بود مرا بکشند، پس پیش روى دشمنان مرا شرمنده و سرافکنده مکن، و مرا جزو این مردم ستمگر قرار مده، موسی گفت: پروردگارا مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود داخل کن، که تو ارحم الراحمینى. <ref> ترجمه المیزان (سید محمدباقر موسوى همدانى)، ج16، ص62</ref> | ||
=حضرت هارون ( | =حضرت هارون (علیه السلام) در روایات= | ||
خدای تعالی به موسی و هارون وحی فرمود: دوستان من خود را به زیور خاکساری و خشوع و ترس می آرایند. این زیور در دل های شان می روید و در پیکرهای شان نمودار میشود و این زیور لباس زیرین و رویین آنها است که به تن میکنند. <ref>بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج13، ص49</ref> | خدای تعالی به موسی و هارون وحی فرمود: دوستان من خود را به زیور خاکساری و خشوع و ترس می آرایند. این زیور در دل های شان می روید و در پیکرهای شان نمودار میشود و این زیور لباس زیرین و رویین آنها است که به تن میکنند. <ref>بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج13، ص49</ref> | ||
پیامبر اکرم (ص) به امام علی ( | پیامبر اکرم (ص) به امام علی (علیه السلام): تو نسبت به من همچون هارونی نسبت به موسی جز آن که پس از من پیامبری نیست. <ref>بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج31، ص333</ref> | ||
پیامبر خدا (ص) به علی ( | پیامبر خدا (ص) به علی (علیه السلام): آیا نمی پسندی که نزد من همان جایگاهی را داشته باشی که هارون نزد موسی داشت؛ با این تفاوت که تو پیامبر نیستی؟ مرا نشاید که بروم مگر آن که تو جانشین من باشی. <ref> تفسیر نورالثقلین (ابن جمعه هویزى)، ج2، ص62</ref> | ||
امام علی ( | امام علی (علیه السلام) در وصف پیامبران (ص): گروهی مستضعف بودند و خداوند آنها را با گرسنگی آزمود و به سختیها مبتلایشان فرمود و با ترس و هراس ها امتحان شان نمود و در بوته ناملایمات زیر و روشان کرد... حضرت موسی بن عمران به همراه برادرش هارون (ص)، در حالی نزد فرعون رفتند که لباس پشمین بر تن و عصای چوبین در دست داشتند... <ref>پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله و سلم از نگاه قرآن و اهل بیت (حمیدرضا شیخى)، النص العربی، ص144</ref> | ||
تفسیر (على بن ابراهیم) با استناد به [[امام صادق ( | تفسیر (على بن ابراهیم) با استناد به [[امام صادق (علیه السلام)]]<ref>ر. ک:مقاله امام صادق (علیه السلام)</ref> در روایت معراج از قول پیامبر اسلام (ص) نقل مى کند که فرمود: وقتى به آسمان پنجم صعود کردم در آنجا مردى تنومند با چشمانى درشت مشاهده کردم که پیرامون او گروهى از امت وى بودند و من از کثرت آنها متعجب شدم و پرسیدم: اى جبرئیل این مرد کیست؟ جبرئیل گفت: او هارون پسر عمران است، من بر او سلام و برایش استغفار کردم و او نیز به من سلام کرد و برایم استغفار نمود و در آن محل نیز مانند سایر قسمت هاى آسمان ملائکه خشوع نمودند. <ref>قصص الأنبیاء (قصص قرآن) (فاطمه مشایخ)، ص330</ref> | ||
=اخلاق و فضائل و ویژگیهای حضرت هارون ( | =اخلاق و فضائل و ویژگیهای حضرت هارون (علیه السلام)= | ||
خداى تعالى در سوره صافات آن جناب را در منت هایش و در دادن کتاب و هدایت به سوى صراط مستقیم و در داشتن تسلیم و بودنش از محسنین و از بندگان مؤمنین به خدا با حضرت موسی ( | خداى تعالى در سوره صافات آن جناب را در منت هایش و در دادن کتاب و هدایت به سوى صراط مستقیم و در داشتن تسلیم و بودنش از محسنین و از بندگان مؤمنین به خدا با حضرت موسی (علیه السلام) شریک دانسته و او را از مرسلان دانسته و از انبیایش معرفى کرده و او را از کسانى دانسته که بر آنان انعام فرموده و او را با سایر انبیاء در صفات جمیل آنان از قبیل احسان، صلاح، فضل، اجتباء و هدایت شریک قرار داده و یکجا ذکر کرده. | ||
و در آیه «وَاجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی، هارُونَ أَخِی، اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی، وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی، کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً، وَ نَذْکُرَکَ کَثِیراً إِنَّکَ کُنْتَ بِنا بَصِیراً»<ref>آیه 29 سوره طه</ref> موسى ( | و در آیه «وَاجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی، هارُونَ أَخِی، اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی، وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی، کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً، وَ نَذْکُرَکَ کَثِیراً إِنَّکَ کُنْتَ بِنا بَصِیراً»<ref>آیه 29 سوره طه</ref> موسى (علیه السلام) در مناجات شب طور دعا کرده و از خدا خواسته که هارون را وزیر او قرار دهد و پشتش را به وى محکم نموده و او را شریک او قرار دهد تا خدا را بسیار [[تسبیح|تسبیح]] کنند و بسیار ذکر گویند، هم طراز موسى دانسته و آن جناب در تمامى مواقف ملازم برادرش بوده و در عموم کارها با او شرکت مى کرده و او را در رسیدنش به مقاصد یارى مى کرد. <ref> ترجمه المیزان (سید محمدباقر موسوى همدانى)، ج16، ص61</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |