confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| نام = اصول دین | | نام = اصول دین | ||
}} | }} | ||
'''اصول دین''' شامل سه موضوع است: | '''اصول دین''' شامل سه موضوع است: [[توحید]]، [[نبوت]] و [[معاد]]. به باور [[شیعیان]]، دو اصل [[عدل]] و [[امامت]] نیز به عنوان اصول مذهب بر این سه اصل افزوده میشود. باور نداشتن به سه اصل نخست موجب خروج از دین و کفر میشود در حالی که انکار دو اصل بعدی، موجب خروج از مذهب تشیع است نه دین. | ||
== اعتقاد == | == اعتقاد == | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
متکلمان برای بیان اصول دین از تعابیر مختلفی استفاده کردهاند. <big>اصول اعتقادات</big>، <big>اصول ایمان</big>، <big>اصول اسلام</big>، <big>اُمّهات عقاید ایمانی</big> و <big>اصول اسلامی</big> از آن جمله است.<ref>محمدی، «اصول دین: بررسی تعریف و مصادیق آن از دیدگاه متکلمان»، ص۹</ref> البته مراد آنها فقط مسائلی که امروزه اصول دین اسلام خوانده میشوند، نبوده است. در موارد بسیاری مسائل اخلاقی و فقهی هم اصول دین خوانده میشد. برای نمونه غزالی همه مسائل کلامی و بسیاری از مسائل فقهی و اخلاقی را با نام اصول دین یاد کرده و نماز و زهد را همچون توحید از اصول دین شمرده است.<ref>محمدی، «اصول دین: بررسی تعریف و مصادیق آن از دیدگاه متکلمان»، ص۷، ۸</ref> | متکلمان برای بیان اصول دین از تعابیر مختلفی استفاده کردهاند. <big>اصول اعتقادات</big>، <big>اصول ایمان</big>، <big>اصول اسلام</big>، <big>اُمّهات عقاید ایمانی</big> و <big>اصول اسلامی</big> از آن جمله است.<ref>محمدی، «اصول دین: بررسی تعریف و مصادیق آن از دیدگاه متکلمان»، ص۹</ref> البته مراد آنها فقط مسائلی که امروزه اصول دین اسلام خوانده میشوند، نبوده است. در موارد بسیاری مسائل اخلاقی و فقهی هم اصول دین خوانده میشد. برای نمونه غزالی همه مسائل کلامی و بسیاری از مسائل فقهی و اخلاقی را با نام اصول دین یاد کرده و نماز و زهد را همچون توحید از اصول دین شمرده است.<ref>محمدی، «اصول دین: بررسی تعریف و مصادیق آن از دیدگاه متکلمان»، ص۷، ۸</ref> | ||
به گفته [[مصباح یزدی]]، اصول دین واژهای قراردادی است و میتواند در معناهای مختلف بهکار رود. به یک اعتبار میتوان همه گزارههای اعتقادی دین را اصول دین نامید. به اعتبار دیگر آنها را به گزارههای بنیادین ادیان آسمانی یا یک دین خاص از آنها محدود کرد. همچنین میتوان از آن اصول یک مذهب را اراده کرد و مثلا گفت: اصول دین به باور شیعیان پنجتا است: توحید، نبوت پیامبر اسلام(ص)، معاد، عدل و امامت؛<ref> مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۱۴</ref> چنانکه برای نمونه [[مرتضی مطهری]] در بیان اصول دین از منظر شیعیان این پنج باور را شمرده است | به گفته [[مصباح یزدی]]، اصول دین واژهای قراردادی است و میتواند در معناهای مختلف بهکار رود. به یک اعتبار میتوان همه گزارههای اعتقادی دین را اصول دین نامید. به اعتبار دیگر آنها را به گزارههای بنیادین ادیان آسمانی یا یک دین خاص از آنها محدود کرد. همچنین میتوان از آن اصول یک مذهب را اراده کرد و مثلا گفت: اصول دین به باور شیعیان پنجتا است: توحید، نبوت پیامبر اسلام(ص)، معاد، عدل و امامت؛<ref> مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۱۴</ref> چنانکه برای نمونه [[مرتضی مطهری]] در بیان اصول دین از منظر شیعیان این پنج باور را شمرده است<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۹۶</ref>. | ||
== ارکان اصول دین== | == ارکان اصول دین == | ||
=== توحید === | === توحید === | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
# توحید در عبادت | # توحید در عبادت | ||
=== نبوت | === نبوت === | ||
اعتقاد به نبوت و پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله، و اینکه ایشان آخرین فرستاده خداوند (جَلّ جلاله) برای هدایت مردم است. | اعتقاد به نبوت و پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله، و اینکه ایشان آخرین فرستاده خداوند (جَلّ جلاله) برای هدایت مردم است. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
<sub>اصول</sub> یاد شده مورد اتفاق همه دانشمندان اسلامی ([[شیعه]] و [[سنی]]) است. البته برخی از علمای شیعه معتقد به دو اصل دیگر به عنوان <big>اصول دین اسلام</big>، یعنی <big>امامت</big> و <big>عدل</big> نیز میباشند. | <sub>اصول</sub> یاد شده مورد اتفاق همه دانشمندان اسلامی ([[شیعه]] و [[سنی]]) است. البته برخی از علمای شیعه معتقد به دو اصل دیگر به عنوان <big>اصول دین اسلام</big>، یعنی <big>امامت</big> و <big>عدل</big> نیز میباشند. | ||
در اصول دین تقلید جایز نیست و تحصیل علم و یقین به آن بر هر مکلفی واجب است | در اصول دین تقلید جایز نیست و تحصیل علم و یقین به آن بر هر مکلفی واجب است<ref>جمعی از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسلام، جلد 1، ص 536</ref>. | ||
انکار هر یک از اصول دین موجب کفر میگردد؛ خواه از روی عناد و لجاجت باشد یا به جهت شبههای که برایش پدید آمده است.<ref> فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل البیت علیهمالسلام به نقل از کتاب الطهارة (شیخ انصاری)(ق)، 2/355</ref> تقیه در اصول دین برای حفظ جان، مشروع است.<ref>فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل البیت علیهمالسلام به نقل از حاشیة مجمع الفائدة/730</ref> | انکار هر یک از اصول دین موجب کفر میگردد؛ خواه از روی عناد و لجاجت باشد یا به جهت شبههای که برایش پدید آمده است.<ref> فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل البیت علیهمالسلام به نقل از کتاب الطهارة (شیخ انصاری)(ق)، 2/355</ref> تقیه در اصول دین برای حفظ جان، مشروع است.<ref>فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل البیت علیهمالسلام به نقل از حاشیة مجمع الفائدة/730</ref>. | ||
== فرق بین اصول دین و فروع دین == | == فرق بین اصول دین و فروع دین == | ||
دین در لغت به معنای اطاعت آمده است. در اصطلاح به معنای اعتقاد به آفرینندهای برای جهان و انسان و دستورات عملی متناسب با این عقیده میباشد | دین در لغت به معنای اطاعت آمده است. در اصطلاح به معنای اعتقاد به آفرینندهای برای جهان و انسان و دستورات عملی متناسب با این عقیده میباشد<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۲۹</ref>. | ||
با این بیان و مفهوم از دین، دین توحیدی، دارای دو اعتقاد باطنی و عملی است. به اعتقاد باطنی، اصول دین و به اعتقاد عملی، فروع دین گفته میشود. به بیان دیگر، باورها و آموزههایی که باید به صورت یقین شناخته شوند که این شناخت یقینی از راه عقل به دست میآید به عنوان اصل و اساس یاد میشود، که از آن به اصول دین یاد کردهاند. این اصول را به سه محور خداشناسی، راهنما شناسی (نبوت) و معاد شناسی طبقهبندی کردهاند و عقایدی دیگر که از لوازم این سه محور است به منزله فروع و شاخه یاد میکنند | با این بیان و مفهوم از دین، دین توحیدی، دارای دو اعتقاد باطنی و عملی است. به اعتقاد باطنی، اصول دین و به اعتقاد عملی، فروع دین گفته میشود. به بیان دیگر، باورها و آموزههایی که باید به صورت یقین شناخته شوند که این شناخت یقینی از راه عقل به دست میآید به عنوان اصل و اساس یاد میشود، که از آن به اصول دین یاد کردهاند. این اصول را به سه محور خداشناسی، راهنما شناسی (نبوت) و معاد شناسی طبقهبندی کردهاند و عقایدی دیگر که از لوازم این سه محور است به منزله فروع و شاخه یاد میکنند<ref>کاشفی، محمد رضا، کلام شیعه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۳۵</ref>. | ||
با این وصف، بخش عقاید در هر دینی <sub>اصول</sub> و بخش احکام عملی <sub>فروع</sub> آن دین نامیده میشود. | با این وصف، بخش عقاید در هر دینی <sub>اصول</sub> و بخش احکام عملی <sub>فروع</sub> آن دین نامیده میشود. | ||
فرق دیگر آن است که در اصول دین تقلید جایز نیست و در فروع دین میتوان تقلید کرد. در مسائل عملی دین باید به اهل خبره مراجعه کرده و به او اعتماد نموده و به سخنان او عمل نمود. این اعتماد و عمل را تقلیدمیگویند | فرق دیگر آن است که در اصول دین تقلید جایز نیست و در فروع دین میتوان تقلید کرد. در مسائل عملی دین باید به اهل خبره مراجعه کرده و به او اعتماد نموده و به سخنان او عمل نمود. این اعتماد و عمل را تقلیدمیگویند<ref>کاشفی، محمد رضا، کلام شیعه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۷</ref>. | ||
== تقلید یا تحقیق در اصول دین == | == تقلید یا تحقیق در اصول دین == | ||
بسیاری از متکلمان مسلمان باور دارند که در اصول دین [[تقلید]] جایز نیست و اعتقاد به اصول دین باید از روی تحقیق باشد و بر این باور، ادعای اجماع نیز کرده <ref>(انیس الموحدین، ص۲۲، حقائق الایمان، ص۵۹</ref> و استدلال هایی ارائه نمودهاند. | بسیاری از متکلمان مسلمان باور دارند که در اصول دین [[تقلید]] جایز نیست و اعتقاد به اصول دین باید از روی تحقیق باشد و بر این باور، ادعای اجماع نیز کرده <ref>(انیس الموحدین، ص۲۲، حقائق الایمان، ص۵۹</ref> و استدلال هایی ارائه نمودهاند. | ||
یکی از استدلالها در منع تقلید این است: مقلَّد یا از بر حق بودن مقلَّد خود آگاه است، یا آگاه نیست. اگر آگاه نیست، در این صورت احتمال بر خطا بودن وی را میدهد و بر این مبنا تقلید، قبیح است، زیرا او نیز از جهل و خطا ایمن نیست. اگر میداند که او بر حق است، از دو حال خارج نیست: یا این آگاهی از روی بداهت حاصل شده، یا با دلیل ثابت شده است. گزاره اول باطل است، و بر مبنای گزاره دوم، یا این دلیل غیرتقلیدی است، یا از روی تقلید حاصل شده است. در صورت اخیر شمار اشخاصی که تقلید از آنها لازم است، نهایتی نخواهد داشت. پس تنها فرض معقول این است که با دلیل به بر حق بودن وی پی برده است و این در واقع تقلید نیست؛ پس در این زمینه تقلید باطل است | یکی از استدلالها در منع تقلید این است: مقلَّد یا از بر حق بودن مقلَّد خود آگاه است، یا آگاه نیست. اگر آگاه نیست، در این صورت احتمال بر خطا بودن وی را میدهد و بر این مبنا تقلید، قبیح است، زیرا او نیز از جهل و خطا ایمن نیست. اگر میداند که او بر حق است، از دو حال خارج نیست: یا این آگاهی از روی بداهت حاصل شده، یا با دلیل ثابت شده است. گزاره اول باطل است، و بر مبنای گزاره دوم، یا این دلیل غیرتقلیدی است، یا از روی تقلید حاصل شده است. در صورت اخیر شمار اشخاصی که تقلید از آنها لازم است، نهایتی نخواهد داشت. پس تنها فرض معقول این است که با دلیل به بر حق بودن وی پی برده است و این در واقع تقلید نیست؛ پس در این زمینه تقلید باطل است<ref>سیدمرتضی، ۱۶۴- ۱۶۵</ref>. | ||
== علت تأکید بر عدل و امامت == | == علت تأکید بر عدل و امامت == | ||
تاکید [[شیعیان]] بر دو آموزه اعتقادی عدل و امامت، به جهت اهمیت این دو اصل است: عدل اگرچه از صفات خداوند است و در اصطلاح علم عقاید لفظ توحید شامل عدل و دیگر صفات خداوند میشود ولی از آنجا که مسئله عدل از مسائل مهمی است که سبب جدایی [[اشاعره]] و عدلیه ('''شیعه امامیه و معتزله که قایل به عدل الهی هستند''') شده است،<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج۳، صص ۶۹-۷۰</ref> و آثار زیادی دارد، عدل را به طور جداگانه، بحث کرده و جزء اصول عقاید آوردهاند. مذاهب اصلی کلامی جهان اسلام به سه دستۀ اشاعره، معتزله و شیعه تقسیم میشوند. معتزله و شیعه را چون قایل به عدل الهی هستند <sub>عدلیه</sub> میخوانند | تاکید [[شیعیان]] بر دو آموزه اعتقادی عدل و امامت، به جهت اهمیت این دو اصل است: عدل اگرچه از صفات خداوند است و در اصطلاح علم عقاید لفظ توحید شامل عدل و دیگر صفات خداوند میشود ولی از آنجا که مسئله عدل از مسائل مهمی است که سبب جدایی [[اشاعره]] و عدلیه ('''شیعه امامیه و معتزله که قایل به عدل الهی هستند''') شده است،<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج۳، صص ۶۹-۷۰</ref> و آثار زیادی دارد، عدل را به طور جداگانه، بحث کرده و جزء اصول عقاید آوردهاند. مذاهب اصلی کلامی جهان اسلام به سه دستۀ اشاعره، معتزله و شیعه تقسیم میشوند. معتزله و شیعه را چون قایل به عدل الهی هستند <sub>عدلیه</sub> میخوانند<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص۱۶۱</ref>. | ||
همچنین امامت منصوب از جانب خداوند که از سوی اهل سنت انکار شد، شاخصه اصلی شیعه به شمار میرود. به همین جهت، یکی از اصول اعتقادی تشیع قرار گرفته است. | همچنین امامت منصوب از جانب خداوند که از سوی اهل سنت انکار شد، شاخصه اصلی شیعه به شمار میرود. به همین جهت، یکی از اصول اعتقادی تشیع قرار گرفته است. | ||
== اصول دین در نزد | == اصول دین در نزد اهلسنت == | ||
[[اهل سنت]] در ابتدای پیدایش خود اسم خاصی نداشته و فقط به عنوان طرفداران عمر و ابوبکر شناخته میشدند و بنا بر قول ابوحاتم رازی برخی از آنها بعد از کشته شدن عثمان در زمان معاویه و بعد از آن «عثمانیه» نامیده شدند تا اینکه در زمان عباسیان بر علیه کسانی که خلافت سه خلیفه اول را قبول داشتند اسم اهل سنت اطلاق شد | [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] در ابتدای پیدایش خود اسم خاصی نداشته و فقط به عنوان طرفداران عمر و ابوبکر شناخته میشدند و بنا بر قول ابوحاتم رازی برخی از آنها بعد از کشته شدن عثمان در زمان معاویه و بعد از آن «عثمانیه» نامیده شدند تا اینکه در زمان عباسیان بر علیه کسانی که خلافت سه خلیفه اول را قبول داشتند اسم اهل سنت اطلاق شد<ref>علی ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ص 168، قم مرکز جهانی علوم اسلامی</ref>. | ||
اهلسنت در زمان خلفای عباسی از نظر کلامی به چند فرقه کلامی تقسیم میشدند که مهمترین آنها دو دسته معتذله و اشاعره بودند معتزله در اثر عوامل سیاسی و اجتماعی به مرور زمان منقرض گردیده و فقط کتابهای این فرقه درباره کلام و اعتقادات بر جای مانده است. | |||
این فرقه کلامی معتقد به پنج اصل در دین میباشد که عبارتند از: | این فرقه کلامی معتقد به پنج اصل در دین میباشد که عبارتند از: | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
# رکن سوم در صفات افعالی خدا است به این معنی که خداوند خالق افعال بندگان است، افعال بندگان مکتسب از خود آنها است، صدور این افعال را خدا خواسته است، خلق خدا از روی احسان است، صدور این افعال را خدا خواسته است، خلق خدا از روی احسان است، تکلیف مالا یطاق برای خدا جایز است، عذاب مردم بیگناه برای خدا مانعی ندارد، خدا پایبند مصالح بندگان خود نیست، واجب آنست که شرع آن را واجب دانسته است، مبعوث شدن انبیاء ممکن است، نبوت محمد(ص) از معجزات ثابت خداوند است. | # رکن سوم در صفات افعالی خدا است به این معنی که خداوند خالق افعال بندگان است، افعال بندگان مکتسب از خود آنها است، صدور این افعال را خدا خواسته است، خلق خدا از روی احسان است، صدور این افعال را خدا خواسته است، خلق خدا از روی احسان است، تکلیف مالا یطاق برای خدا جایز است، عذاب مردم بیگناه برای خدا مانعی ندارد، خدا پایبند مصالح بندگان خود نیست، واجب آنست که شرع آن را واجب دانسته است، مبعوث شدن انبیاء ممکن است، نبوت محمد(ص) از معجزات ثابت خداوند است. | ||
# | # | ||
# رکن چهارم مربوط میشود به قیامت، نکیر و منکر، عذاب قبر، میزان و ترازوی عدل، پل صراط، وجود جنت و دوزخ، احکام امامت، فضیلت صحابه به ترتیب شرایط امامت، لزوم اطاعت از سلطان وقت | # رکن چهارم مربوط میشود به قیامت، نکیر و منکر، عذاب قبر، میزان و ترازوی عدل، پل صراط، وجود جنت و دوزخ، احکام امامت، فضیلت صحابه به ترتیب شرایط امامت، لزوم اطاعت از سلطان وقت<ref>فرهنگ فرق اسلامی، مشکور، جواد، ص 56، مشهد، آستان قدس رضوی، چهارم، 1384 ش</ref>. | ||
# | # | ||
روی هم رفته تمام مسلمانان بر سه اصل توحید و نبوت و معاد اتقان دارند و تنها در نحوه بیان و برخی از مسائل آنها اختلاف نظر دارند.<ref>اصول دین در نزد برادران اهل سنت چگونه است؟ | روی هم رفته تمام مسلمانان بر سه اصل توحید و نبوت و معاد اتقان دارند و تنها در نحوه بیان و برخی از مسائل آنها اختلاف نظر دارند.<ref>اصول دین در نزد برادران اهل سنت چگونه است؟ |