پرش به محتوا

اشاعره: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۴ فوریهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵: خط ۲۵:
== تفاسیر کوتاه از برخی عقاید اشاعره ==
== تفاسیر کوتاه از برخی عقاید اشاعره ==
1.برخی از متکلمین این مکتب معتقدند که [[صفات خبری]] به معنای لغوی‌اش بر خداوند صادق است، اما که کیفیت آن برای ما مجهول است و از آن هیچ درکی نداریم.<ref>اشعری ابوالحسن، الابانه عن اصول الدیانه، ص21</ref> این نحوه تعریف، ورود به تجسیم و تشبیه را منع می‌کند.
1.برخی از متکلمین این مکتب معتقدند که [[صفات خبری]] به معنای لغوی‌اش بر خداوند صادق است، اما که کیفیت آن برای ما مجهول است و از آن هیچ درکی نداریم.<ref>اشعری ابوالحسن، الابانه عن اصول الدیانه، ص21</ref> این نحوه تعریف، ورود به تجسیم و تشبیه را منع می‌کند.
متکلمان پس از ابوالحسن اشعری نیز بر همین روش بوده‌اند، با این‌حال، بعضی از آنها معتقدند که صفات خبری برای آنکه فهمیده شود، نیازمند تاویل است.<ref> آمدی، غایه المرام فی علم الکلام، ص127-129</ref> و بعضی دیگر چون فخر رازی قائل به لزوم تأویل یا تفویض صفات خبری شده‌اند.<ref> فخر رازی، الاربعین فی اصول الدین، ج1 ص163</ref>
متکلمان پس از ابوالحسن اشعری نیز بر همین اعتقاد بوده‌اند، با این‌حال بعضی از آنها معتقدند که صفات خبری برای آنکه فهمیده شود، نیازمند تاویل است.<ref> آمدی، غایه المرام فی علم الکلام، ص127-129</ref> و بعضی دیگر چون فخر رازی قائل به لزوم تأویل یا تفویض صفات خبری شده‌اند.<ref> فخر رازی، الاربعین فی اصول الدین، ج1 ص163</ref>
2. اشاعره به جواز رویت خدا معتقدند. اشعری می‌گوید که در قیامت می‌توان خداوند را با چشم ظاهر دید.<ref>اشعری ابوالحسن، الابانه عن اصول الدیانه، ص35</ref>او برای اثبات این ادعا به شواهدی از قرآن و روایات استناد می‌کند. متکلمان پس از اشعری نیز به پیروی از او قائل به جواز رؤیت خدا شده‌اند. مثلا فخر رازی آیه: «وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» که در بیان نفی رویت آمده است را توجیه کرده آن را بر جواز رویت تفسیر می‌کند.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج1 ص520</ref>
2. اشاعره به جواز رویت خدا معتقدند. اشعری می‌گوید که در قیامت می‌توان خداوند را با چشم ظاهر دید.<ref>اشعری ابوالحسن، الابانه عن اصول الدیانه، ص35</ref>او برای اثبات این ادعا به شواهدی از قرآن و روایات استناد می‌کند. متکلمان پس از اشعری نیز به پیروی از او قائل به جواز رؤیت خدا شده‌اند. مثلا فخر رازی آیه: «وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» که در بیان نفی رویت آمده است را توجیه کرده آن را بر جواز رویت تفسیر می‌کند.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج1 ص520</ref>
وغزالی نیز آن را اثبات می‌کند.<ref> غزالی ابوحامد، قواعد العقائد، ص169</ref>و باقلانی می‌گوید چون خداوند وجود دارد، پس قابل مشاهده است.<ref>باقلانی ابوبکر، تمهید الاوائل وتلخیص الدلائل، ص301</ref>
وغزالی نیز آن را اثبات می‌کند.<ref> غزالی ابوحامد، قواعد العقائد، ص169</ref>و باقلانی می‌گوید چون خداوند وجود دارد، پس قابل مشاهده است.<ref>باقلانی ابوبکر، تمهید الاوائل وتلخیص الدلائل، ص301</ref>
3. درباره قرآن دو نظر نزد متکلمین مطرح است، نظر اول اینکه آیا کلام خدا از صفات ذات است یا صفات فعل؟ و نظر دوم اینکه آیا قرآن که کلام خدوندا است، قدیم است یا حادث؟ معتزلیان معتقدند که کلام خداوند قدیم و ذاتی نیست، بلکه حادث است، اما اهل حدیث(حنابله)کلام را از صفات ذات می‌دانند. و اما مکتب‌اشاعره که هدفش تعدیل میان دو مذهب معتزله و اهل‌حدیث بود با عنایت به حفظ شعار حنابله که معتقد به ذاتی و قدیمی بودن کلام خدا بودند، معتقد شدند که بله کلام خداوند قدیم است، ولی مانند کلام بشر نیست تا مرکب از حروف و اصوات باشد، بلکه کلام خدا نفسی است و قایم به ذات اوست و حقیقت کلام چیزی جز این نیست و اطلاق کلام به جمله‌ها مجاز‌گویی است.<ref>شهرستانی عبدالکریم، نهایة الاقدام فی‌علم الکلام، ص111</ref> دیگر متکلمان اشاعره نیز در‌این‌باره بر روش اشعری بودند و این موضوع را با عبارات گوناگون بیان کردند.  
3. درباره قرآن دو نظر نزد متکلمین مطرح است، نظر اول اینکه آیا کلام خدا از صفات ذات است یا صفات فعل؟ و نظر دوم اینکه آیا قرآن که کلام خدوندا است، قدیم است یا حادث؟ معتزلیان معتقدند که کلام خداوند قدیم و ذاتی نیست، بلکه حادث است، اما اهل حدیث(حنابله)کلام را از صفات ذات می‌دانند. و اما مکتب‌اشاعره که هدفش تعدیل میان دو مذهب معتزله و اهل‌حدیث بود با عنایت به حفظ شعار حنابله که معتقد به ذاتی و قدیمی بودن کلام خدا بودند، معتقد شدند که بله کلام خداوند قدیم است، ولی مانند کلام بشر نیست تا مرکب از حروف و اصوات باشد، بلکه کلام خدا نفسی است و قایم به ذات اوست و حقیقت کلام چیزی جز این نیست و اطلاق کلام به جمله‌ها مجاز‌گویی است.<ref>شهرستانی عبدالکریم، نهایة الاقدام فی‌علم الکلام، ص111</ref> دیگر متکلمان اشاعره نیز در‌این‌باره بر روش اشعری بودند و این موضوع را با عبارات گوناگون بیان کردند.  


== تفاسیری کوتاه درباره کسب از منظر متکلمان شاخص اشعری ==
== تفاسیری کوتاه درباره نظریه کسب از منظر متکلمان شاخص اشعری ==
اشاعره چون به توحید افعالی باورمندی شدیدی دارند به این معنا که خالقی جز خداوند را نمی شناسند و او را منشأ صدرو همه افعال می‌دانند، به همین جهت برای انسان هیچگونه سهمی در باره خلق  قایل نیستند بلکه آن را شرک می‌دانند. آنها معتقدند خداوند فاعل همه افعال بندگان است چه آن افعال خیر باشد یا شر! اشاعره چون می‌دیدند که لازمه این اعتقاد پذیرفتن جبر و فرو شدن در چنین باتلاقی است، پس برای فرار از این مخمصه که موجب انکار معاد و بهشت و جهنم می‌شود، نظریه کسب را مطرح می‌کنند و انسان را کاسب افعال اختیاری‌شان می‌دانند تا جوابی برای جزای اعمال داشته باشند.<ref>اشعری ابوالحسن، اللمع، ص74</ref> در هر صورت، این( تمایز میان فعل و خلق) عقیده نه تنها ابوالحسن اشعری تمامی متکلمان اشعری است بلکه متکلمان ماتریدی میان خلق و فعل تمایز قایل شده‌اند و معتقدند که خلق منحصر به فاعل الهی است. از منظر ایشان، جز خداوند هیچ فاعل و خالقی وجود ندارد «لا موثر فی الوجود الا الله» اما کسب در حوزه اختیار انسان است. آنها معتقدند که انسان با قدرت حادث که از طرف خداوند به او اعطا می‌شود، فعل را کسب کرده و او را در باره آن فعل مسئول می‌داند.
اشاعره چون به توحید افعالی باورمندی شدیدی دارند به این معنا که خالقی جز خداوند را نمی شناسند و او را منشأ صدرو همه افعال می‌دانند، به همین جهت برای انسان هیچگونه سهمی در باره خلق  قایل نیستند بلکه آن را شرک می‌دانند. آنها معتقدند خداوند فاعل همه افعال بندگان است چه آن افعال خیر باشد یا شر! اشاعره چون می‌دیدند که لازمه این اعتقاد پذیرفتن جبر و فرو شدن در چنین باتلاقی است، پس برای فرار از این مخمصه که موجب انکار معاد و بهشت و جهنم می‌شود، نظریه کسب را مطرح می‌کنند و انسان را کاسب افعال اختیاری‌شان می‌دانند تا جوابی برای جزای اعمال داشته باشند.<ref>اشعری ابوالحسن، اللمع، ص74</ref> در هر صورت، این( تمایز میان فعل و خلق) عقیده نه تنها ابوالحسن اشعری تمامی متکلمان اشعری است بلکه متکلمان ماتریدی میان خلق و فعل تمایز قایل شده‌اند و معتقدند که خلق منحصر به فاعل الهی است. از منظر ایشان، جز خداوند هیچ فاعل و خالقی وجود ندارد «لا موثر فی الوجود الا الله» اما کسب در حوزه اختیار انسان است. آنها معتقدند که انسان با قدرت حادث که از طرف خداوند به او اعطا می‌شود، فعل را کسب کرده و او را در باره آن فعل مسئول می‌داند.


confirmed
۵٬۹۱۷

ویرایش