۸۷٬۱۹۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'راه گشا' به 'راهگشا') |
جز (جایگزینی متن - ' بر گرفته ' به ' برگرفته ') |
||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
* 3 ـ '''ملتهاى جهان سوم،''' طى چند دهه گذشته، از انقیاد دولتهاى استعمارگر، خارج شدهاند و به استقلال رسیدهاند، برخى از راه انقلاب، و برخى دیگر، به شیوهاى مسالمتآمیزو تدریجى. از میان آنها، بعضى مدعى برقرار کردن دموکراسى در کشورهایشان هستند. قدر مسلّم این دموکراسى، ریشه در دموکراسى از نوع غربى و دموکراسى مورد نظر مارکس ولنین دارد.<br> | * 3 ـ '''ملتهاى جهان سوم،''' طى چند دهه گذشته، از انقیاد دولتهاى استعمارگر، خارج شدهاند و به استقلال رسیدهاند، برخى از راه انقلاب، و برخى دیگر، به شیوهاى مسالمتآمیزو تدریجى. از میان آنها، بعضى مدعى برقرار کردن دموکراسى در کشورهایشان هستند. قدر مسلّم این دموکراسى، ریشه در دموکراسى از نوع غربى و دموکراسى مورد نظر مارکس ولنین دارد.<br> | ||
در دموکراسى جهان سومى، ثروت اندوزى، ارزشى ذاتى نیست، در پى نفع فردى بودن، ناپسند تلقى مىشود، برابرى و وحدت، بیش از آزادى اهمیت دارد، رقابت سیاسى در آن، همانند رقابت اقتصادى، مردود است، گاه در آن تشکیل احزاب سیاسى مخالف، تحمل نمىشود، و اعتقاد به نظامى مرکب از احزاب ملى، به عنوان نظامى راهگشا، مقتدر و کارآمد، در میان این کشورها، نگرشى بیگانه و خارجى تلقى مىگردد. پس، ملل در حال توسعه، مدعى نوعى دموکراسى هستند که غیرلیبرال است، و البته، تنها اشتراک آن با دموکراسى لیبرال، آرمان آزادى و منزلت انسانى براى یکایک اعضاى جامعه است. <br> | در دموکراسى جهان سومى، ثروت اندوزى، ارزشى ذاتى نیست، در پى نفع فردى بودن، ناپسند تلقى مىشود، برابرى و وحدت، بیش از آزادى اهمیت دارد، رقابت سیاسى در آن، همانند رقابت اقتصادى، مردود است، گاه در آن تشکیل احزاب سیاسى مخالف، تحمل نمىشود، و اعتقاد به نظامى مرکب از احزاب ملى، به عنوان نظامى راهگشا، مقتدر و کارآمد، در میان این کشورها، نگرشى بیگانه و خارجى تلقى مىگردد. پس، ملل در حال توسعه، مدعى نوعى دموکراسى هستند که غیرلیبرال است، و البته، تنها اشتراک آن با دموکراسى لیبرال، آرمان آزادى و منزلت انسانى براى یکایک اعضاى جامعه است. <br> | ||
* 4 ـ '''دموکراسىهاى غربى،''' دیگر نمىتوانند مدعى رهبرى یا انحصار رهبرى جهان باشند. به دیگر بیان، وجود دو دموکراسى دیگر که دو سوم جهان را در | * 4 ـ '''دموکراسىهاى غربى،''' دیگر نمىتوانند مدعى رهبرى یا انحصار رهبرى جهان باشند. به دیگر بیان، وجود دو دموکراسى دیگر که دو سوم جهان را در برگرفته است، مانع اساسى در هژمونى رهبرى جهانى دموکراسى غربى است. به آن جهت که دو مفهوم دموکراسى دیگر ارایه شده، بر این باورند که جامعه مبتنى بر بازار نمىتواند حقوق انسان و آزادى فردى که مستلزم برابرى است، را تأمین کند، و از این رو، در دموکراسى کمونیستى و جهان سومى، دورشدن از بازار در دستور کار قرار دارد.<br> | ||
به علاوه، آزادى در جامعه مبتنى بر بازار رقابتى، خود را نقض مىکند، زیرا با وجود نابرابرىها در زمینه مهارت و قدرت، چنین آزادىاى به آن جا ختم مىشود که عده اى منابع و سرمایه و ابزار تولید را در انحصار خود درآورند و اکثریت جامعه از آن محروم بمانند. در حقیقت، اعطاى آزادى به افراد در شرایط نابرابر، در واقع، نافى آزادى است، زیرا هرکس که از قدرت و مهارت بیشترى برخوردار باشد، از آزادى و حقوق بیشتر برخوردار مىشود. لذا دموکراسى غربى به ناچار باید یکى از این دو راه را انتخاب کند: پذیرش آزادى در عین انکار انسانیت براى همه، جز صاحبان قدرت و مهارت، یا انکار آزادى به سود برابرى امکانات انسانى. بنابراین، ارزشهاى لیبرال باید با ارزشهاى دموکراسى غیرلیبرال رقابت کنند، در حالى که پیش از این مجبور نبودند، به چنین اقدامى دست بزنند».<br> | به علاوه، آزادى در جامعه مبتنى بر بازار رقابتى، خود را نقض مىکند، زیرا با وجود نابرابرىها در زمینه مهارت و قدرت، چنین آزادىاى به آن جا ختم مىشود که عده اى منابع و سرمایه و ابزار تولید را در انحصار خود درآورند و اکثریت جامعه از آن محروم بمانند. در حقیقت، اعطاى آزادى به افراد در شرایط نابرابر، در واقع، نافى آزادى است، زیرا هرکس که از قدرت و مهارت بیشترى برخوردار باشد، از آزادى و حقوق بیشتر برخوردار مىشود. لذا دموکراسى غربى به ناچار باید یکى از این دو راه را انتخاب کند: پذیرش آزادى در عین انکار انسانیت براى همه، جز صاحبان قدرت و مهارت، یا انکار آزادى به سود برابرى امکانات انسانى. بنابراین، ارزشهاى لیبرال باید با ارزشهاى دموکراسى غیرلیبرال رقابت کنند، در حالى که پیش از این مجبور نبودند، به چنین اقدامى دست بزنند».<br> | ||