confirmed، مدیران
۳۷٬۲۳۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
[[رده:عالمان شیعه]] | [[رده:عالمان شیعه]] | ||
[[رده:محدثان شیعه]] | [[رده:محدثان شیعه]] | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۵: | ||
{{جعبه اطلاعات شخصیت | |||
| عنوان = | |||
| تصویر = احمد بن علی بن حسین بن رنجویه.jpg | |||
| نام = | |||
| نامهای دیگر = | |||
| سال تولد = | |||
| تاریخ تولد = | |||
| محل تولد = | |||
| سال درگذشت = | |||
| تاریخ درگذشت = | |||
| محل درگذشت = | |||
| استادان = | |||
| شاگردان = | |||
| دین = | |||
| مذهب = | |||
| آثار = | |||
| فعالیتها = | |||
| وبگاه = | |||
}} | |||
احمد بن محمد بن عيسي غراد، (حدود 230 – بعد 310ق) ابوعيسي. محدث شيعي. لقب «غراد»(به فتح غين و تشديد راء) به كسي گفته ميشود كه اتاقكهايي از ني و حصير ميسازد. بنابراين ممكن است وي خود يا يكي از پدرانش در اين كار دست داشتهاند. وي از استادان «ابوالمفضل شيباني»(م387ق) است كه در 310هجري برخي از احاديث و گزارشهاي او را شنيده است، بنابراين وي تا اين تاريخ زنده بوده است. در باره ولادت او نيز گزارش دقيقي در دست نيست اما ميدانيم كه وي در 250هجري از استادش «محمد بن عبدالله بن سالم لاحقي صفار»(م.ب250ق) حديث شنيده است، بنابراين وي در آن تاريخ از رشد كافي برخوردار بود و لااقل 20سال داشت؛ از اينرو زمان تولد او را ميتوان حدود 230هجري در نظر گرفت. در باره وضعيت خانواده و چگونگي تحصيلات او خبري در منابع گزارش نشده است. تحقيقات حاكي از آن است كه وي در دو شهر بصره و بغداد به سر ميبرده و ظاهراً از مذهب «واقفيه»(هفت امامي) پيروي مينموده است. از معاصران و همبحثان او «ابوالحسين رجاء بن يحيي بن سامان عبرتايي» است كه مشتركاً از «محمد بن حسن بن شمون»(م258ق) روايتهايي شنيدهاند و ابنشمون كسي است كه در آغاز بر امامت امام هفتم شيعيان توقف كرده و احاديثي در تأييد مذهب واقفي جعل نمود، و سپس غالي و داراي عقيدهاي فاسد گشت. اكنون در منابع حديثي و تاريخي اخبار و گزارشهايي از او برجاي مانده كه از اعتبار لازم برخوردار نيستند. نجاشي گزارشي كه از طريق او و شاگردش ابوالمفضل شيباني در باره معرفي كتابهاي «ابن شمون» آورده است را بياعتبار دانسته و سلسله سند آن را «تاريك و غير روشن» معرفي نموده است. با اين همه نميتوان در باره اصل تشيع او ترديد نمود زيرا برخي از روايتهاي او در باره فضيلت علي بن ابيطالب(ع) است كه نخستين بار در كتاب امالي پسر شيخ طوسي وارد شده است. از او اثر تأليفي بر جاي نمانده است. | احمد بن محمد بن عيسي غراد، (حدود 230 – بعد 310ق) ابوعيسي. محدث شيعي. لقب «غراد»(به فتح غين و تشديد راء) به كسي گفته ميشود كه اتاقكهايي از ني و حصير ميسازد. بنابراين ممكن است وي خود يا يكي از پدرانش در اين كار دست داشتهاند. وي از استادان «ابوالمفضل شيباني»(م387ق) است كه در 310هجري برخي از احاديث و گزارشهاي او را شنيده است، بنابراين وي تا اين تاريخ زنده بوده است. در باره ولادت او نيز گزارش دقيقي در دست نيست اما ميدانيم كه وي در 250هجري از استادش «محمد بن عبدالله بن سالم لاحقي صفار»(م.ب250ق) حديث شنيده است، بنابراين وي در آن تاريخ از رشد كافي برخوردار بود و لااقل 20سال داشت؛ از اينرو زمان تولد او را ميتوان حدود 230هجري در نظر گرفت. در باره وضعيت خانواده و چگونگي تحصيلات او خبري در منابع گزارش نشده است. تحقيقات حاكي از آن است كه وي در دو شهر بصره و بغداد به سر ميبرده و ظاهراً از مذهب «واقفيه»(هفت امامي) پيروي مينموده است. از معاصران و همبحثان او «ابوالحسين رجاء بن يحيي بن سامان عبرتايي» است كه مشتركاً از «محمد بن حسن بن شمون»(م258ق) روايتهايي شنيدهاند و ابنشمون كسي است كه در آغاز بر امامت امام هفتم شيعيان توقف كرده و احاديثي در تأييد مذهب واقفي جعل نمود، و سپس غالي و داراي عقيدهاي فاسد گشت. اكنون در منابع حديثي و تاريخي اخبار و گزارشهايي از او برجاي مانده كه از اعتبار لازم برخوردار نيستند. نجاشي گزارشي كه از طريق او و شاگردش ابوالمفضل شيباني در باره معرفي كتابهاي «ابن شمون» آورده است را بياعتبار دانسته و سلسله سند آن را «تاريك و غير روشن» معرفي نموده است. با اين همه نميتوان در باره اصل تشيع او ترديد نمود زيرا برخي از روايتهاي او در باره فضيلت علي بن ابيطالب(ع) است كه نخستين بار در كتاب امالي پسر شيخ طوسي وارد شده است. از او اثر تأليفي بر جاي نمانده است. | ||
منابع: (كفايه الاثر، صص136 و332؛ رجال نجاشي، ص366 شماره 990، وص336 زير شماره 899؛ تاريخ بغداد، ج5ص296 شماره 2802؛ ايضاح الاشتباه، ص100 شماره 58؛ بحارالانوار، ج40ص207 حديث16؛ طبقات اعلام الشيعه، ج1ص52) | منابع: (كفايه الاثر، صص136 و332؛ رجال نجاشي، ص366 شماره 990، وص336 زير شماره 899؛ تاريخ بغداد، ج5ص296 شماره 2802؛ ايضاح الاشتباه، ص100 شماره 58؛ بحارالانوار، ج40ص207 حديث16؛ طبقات اعلام الشيعه، ج1ص52) |