۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' می ش' به ' میش') |
جز (جایگزینی متن - ' می آ' به ' میآ') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
</ref> یرْفَعِ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ و الَّذینَ اُوتُوا العِلْمَ دَرَجاتٍ»<ref>سوره مجادله، آیه ی 11.</ref>. | </ref> یرْفَعِ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ و الَّذینَ اُوتُوا العِلْمَ دَرَجاتٍ»<ref>سوره مجادله، آیه ی 11.</ref>. | ||
توجه کنید، این کلمه را زیاد به زبان | توجه کنید، این کلمه را زیاد به زبان میآوریم یا در دلمان نیت میکنیم، مثلا میگوییم این نماز را بجا میآورم «قربة الی الله» یعنی برای نزدیک شدن و تقرب به الله. معانی و مفاهیمی که بشر در عرف و قرارداد دارد امکان دارد اشتباها در مورد خدای متعال نیز بکار برود و خیال کند این معانی در مورد خدا هم صادق است در صورتیکه در مورد خدا حقیقت است نه اعتبار و قرارداد. مثلا ما میگوییم فلان شخص نزد فلان مقام خیلی مقرب است آیا منظور این است که او قرب مکانی دارد یعنی از نظر مکانی از همه به او نزدیکتر است که در این صورت پیش خدمت آن مقام از همه به او نزدیکتر میباشد و ممکن است کسی باشد که از نظر مکانی فرسنگها با آن مقام فاصله داشته باشد و در عین حال مقرب باشد در اینجا منظور از این که مقرب است این است که بیشتر مورد عنایت است و بیشتر به او لطف دارد. بعضیها خیال میکنند که معنی نزدیکی و تقرب به خدا از همین نوع است، مثلا وقتی گفته میشود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از سایر مردم مقربتر است یعنی این که خدا به او بیشتر لطف و عنایت دارد و خیال میکنند دوری و نزدیکی به خدا به همین معناست و نه تنها انسانها بلکه ملائکه نیز همین طورند؛ یعنی هیچ ملکی از ملک دیگر نزدیکتر نیست و صرفا لطف و عنایت است. در صورتیکه در عالم معنا واقعا درجات قربی هست. یعنی عالم ملکوت و عالم غیب واقعا مراتب و درجات دارند | ||
و نه صرف این است که عنایت و لطف کمتر یا بیشتر است، یعنی واقعا انسان در اثر عبادت به سوی خدا بالا میرود و نزدیک میشود و اصلا خود نزدیک شدن یک حقیقت است و هر درجه انسان نزدیک شود وجودش حقانی تر میشود و به هر نسبت وجودش حقانی تر بشود بیشتر تغییر میکند، وضعش، شکلش، معنویتش و همه چیزش عوض میشود. حتی ما در اعمال خودمان داریم که: «الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه» سخن طیب (منظور اعتقاد پاک) بالا میرود به سوی او و عمل صالح است که اعتقاد پاک را بالا میبرد، یا کلمه طیب است که عمل صالح را بالا میبرد. پس عمل صالح بالا میرود و در عالم غیب واقعیتهایی است غیر از واقعیتهای محسوس. این که در قرآن از «اعلی علیین» یعنی بالاترین علوها و «اسفل سافلین» یعنی پایینترین سفلها نام برده میشود این ها اشاره به واقعیتهایی است. | و نه صرف این است که عنایت و لطف کمتر یا بیشتر است، یعنی واقعا انسان در اثر عبادت به سوی خدا بالا میرود و نزدیک میشود و اصلا خود نزدیک شدن یک حقیقت است و هر درجه انسان نزدیک شود وجودش حقانی تر میشود و به هر نسبت وجودش حقانی تر بشود بیشتر تغییر میکند، وضعش، شکلش، معنویتش و همه چیزش عوض میشود. حتی ما در اعمال خودمان داریم که: «الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه» سخن طیب (منظور اعتقاد پاک) بالا میرود به سوی او و عمل صالح است که اعتقاد پاک را بالا میبرد، یا کلمه طیب است که عمل صالح را بالا میبرد. پس عمل صالح بالا میرود و در عالم غیب واقعیتهایی است غیر از واقعیتهای محسوس. این که در قرآن از «اعلی علیین» یعنی بالاترین علوها و «اسفل سافلین» یعنی پایینترین سفلها نام برده میشود این ها اشاره به واقعیتهایی است. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
تأثیر و نفوذ خداشناسی در انسان مراتب و درجات دارد و تفاوت انسانها از نظر کمال انسانی و قرب به خداوند به این درجات بستگی دارد و همه ی این ها «صدق» و «اخلاص» نامیده میشود؛ یعنی همه این درجات، درجات صدق و اخلاص است. | تأثیر و نفوذ خداشناسی در انسان مراتب و درجات دارد و تفاوت انسانها از نظر کمال انسانی و قرب به خداوند به این درجات بستگی دارد و همه ی این ها «صدق» و «اخلاص» نامیده میشود؛ یعنی همه این درجات، درجات صدق و اخلاص است. | ||
توضیح این که: قبلا گفتیم آنگاه که به خدا رو | توضیح این که: قبلا گفتیم آنگاه که به خدا رو میآوریم و او را عبادت میکنیم چنین ابراز میداریم که تنها مستحق اطاعت، ذات احدیت است و من در مقابل او تسلیم محض هستم. این گونهایستادن و ابراز داشتن، عبادت است و جز برای خدا جایز نیست؛ ولی این اظهار و ابزار ما تا چه اندازه دارای «صدق» است، یعنی ما در عمل تا چه اندازه قید تسلیم در برابر غیرخدا را رها کردهایم و در مقابل ذات او تسلیم محض هستیم، این جهت به درجه ایمان ما بستگی دارد. | ||
مسلما همه افراد از نظر صدق و اخلاص در یک درجه نیستند. برخی تا این حد پیش میروند که عملا جز امر خدا بر وجود آنها حاکم نیست؛ از درون و برون فرماندهی جز خدا ندارند؛ نه هوای نفس و تمایلات نفسانی میتواند آنها را از این سو به آن سو بکشاند و نه یک انسان دیگر میتواند آنان را مسخر فرمان خویش سازد؛ به تمایلات نفسانی آن اندازه اجازه فعالیت میدهند که موافق رضای خدا باشد- و البته رضای خدا همان راهی است که انسان را به کمال واقعی خود میرساند- و فرمان انسانهای دیگر را از قبیل پدر و مادر و معلم و غیره برای رضای خدا و در حدود اجازه خدا انجام میدهند. برخی از این پیشتر میروند و مطلوب و محبوبی جز خدا ندارند؛ خداوند محبوب و معشوق اصلی آنها قرار نمیگیرد و خلق خدا را به حکم این که «هر کس چیزی را دوست بدارد آثار آن چیز و نشانهها و یادگارهای آن چیز را نیز دوست میدارد» از آن جهت دوست میدارند که آثار و مخلوقات الهی و آیات و نشانهها و یادگارها و یادآورهای خدا میباشند. برخی پا را از این هم فراتر میگذارند و جز او و جلوههای او چیزی نمی بینند؛ یعنی او را در همه چیز میبینند؛ همه چیز در حکم آیینه و همه جهان یک «آیینه خانه» میشود که به هر سو بنگرند او را و جلوه ی او را میبینند؛ | مسلما همه افراد از نظر صدق و اخلاص در یک درجه نیستند. برخی تا این حد پیش میروند که عملا جز امر خدا بر وجود آنها حاکم نیست؛ از درون و برون فرماندهی جز خدا ندارند؛ نه هوای نفس و تمایلات نفسانی میتواند آنها را از این سو به آن سو بکشاند و نه یک انسان دیگر میتواند آنان را مسخر فرمان خویش سازد؛ به تمایلات نفسانی آن اندازه اجازه فعالیت میدهند که موافق رضای خدا باشد- و البته رضای خدا همان راهی است که انسان را به کمال واقعی خود میرساند- و فرمان انسانهای دیگر را از قبیل پدر و مادر و معلم و غیره برای رضای خدا و در حدود اجازه خدا انجام میدهند. برخی از این پیشتر میروند و مطلوب و محبوبی جز خدا ندارند؛ خداوند محبوب و معشوق اصلی آنها قرار نمیگیرد و خلق خدا را به حکم این که «هر کس چیزی را دوست بدارد آثار آن چیز و نشانهها و یادگارهای آن چیز را نیز دوست میدارد» از آن جهت دوست میدارند که آثار و مخلوقات الهی و آیات و نشانهها و یادگارها و یادآورهای خدا میباشند. برخی پا را از این هم فراتر میگذارند و جز او و جلوههای او چیزی نمی بینند؛ یعنی او را در همه چیز میبینند؛ همه چیز در حکم آیینه و همه جهان یک «آیینه خانه» میشود که به هر سو بنگرند او را و جلوه ی او را میبینند؛ |