۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' نمی ش' به ' نمیش') |
جز (جایگزینی متن - ' می پ' به ' میپ') |
||
خط ۲۵۳: | خط ۲۵۳: | ||
شیخ در سال 1157ق، بعد از رانده شدن از عیینه، به درعیه رفت. در آن زمان امیر درعیه محمدبن سعود بود. برخی معتقدند زمانی که محمدبن عبدالوهاب به درعیه رسید و محمدبن سعود از آمدن او آگاهی یافت، بلافاصله به دیدن او شتافت و به احترام و تکریم او پرداخت اما برخی دیگر بر این باورند که محمدبن عبدالوهاب ابتدا وارد خانه عبدالله بن سویلم گردید. و بعد از مدتی محمد بن سعود به خانه عبدالله بن سویلم برای دیدن او رفت. محمدبن عبدالوهاب در این دیدار قدرت و غلبه بر تمام بلاد نجد را به او بشارت داد و درباره روش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم علیه و اصحاب آن حضرت درباره امر به معروف و نهی از منکر و جهاد در راه خدا سخن گفت. همچنین به او یادآور میشود که هر بدعتی گمراهی است و گفت که مردم نجد بدعتهایی بکار میبرند و مرتکب ظلم میشوند و دچار اختلاف و تفرقه هستند. محمدبن سعود سخنان شیخ را موافق دین و دنیای خود دید و به او قول داد که با دو شرط به یاری او خواهد برخاست: اول اینکه وقتی همه کارها اصلاح شد، شیخ از او جدا نشود و به دیگری نپیوندد و دوم اینکه مجاز باشد خراجی را که همه ساله هنگام برداشت محصول از اهل درعیه میگرفت، همچنان دریافت کند. شیخ شرط اول را پذیرفت، اما شرط دوم را نپذیرفته و گفت: «امیدوارم خداوند فتوحات و غنایم بسیار بیشتر از خراج مزبور نصیب گرداند» بدین ترتیب شیخ محمدبن عبدالوهاب و محمدبن سعود در مورد جنگ با مخالفان و امر به معروف و نهی از منکر و اقامه شعائر دینی طبق معتقدات خود با یکدیگر بیعت میکنند و جمعی از رؤسای قبایل و مردم، گردشان جمع میشوند. این اتحاد منجر به تشکیل حکومت سعودی میگردد و از پیوند این دو اساس حکومت وهابی پیریزی میشود. | شیخ در سال 1157ق، بعد از رانده شدن از عیینه، به درعیه رفت. در آن زمان امیر درعیه محمدبن سعود بود. برخی معتقدند زمانی که محمدبن عبدالوهاب به درعیه رسید و محمدبن سعود از آمدن او آگاهی یافت، بلافاصله به دیدن او شتافت و به احترام و تکریم او پرداخت اما برخی دیگر بر این باورند که محمدبن عبدالوهاب ابتدا وارد خانه عبدالله بن سویلم گردید. و بعد از مدتی محمد بن سعود به خانه عبدالله بن سویلم برای دیدن او رفت. محمدبن عبدالوهاب در این دیدار قدرت و غلبه بر تمام بلاد نجد را به او بشارت داد و درباره روش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم علیه و اصحاب آن حضرت درباره امر به معروف و نهی از منکر و جهاد در راه خدا سخن گفت. همچنین به او یادآور میشود که هر بدعتی گمراهی است و گفت که مردم نجد بدعتهایی بکار میبرند و مرتکب ظلم میشوند و دچار اختلاف و تفرقه هستند. محمدبن سعود سخنان شیخ را موافق دین و دنیای خود دید و به او قول داد که با دو شرط به یاری او خواهد برخاست: اول اینکه وقتی همه کارها اصلاح شد، شیخ از او جدا نشود و به دیگری نپیوندد و دوم اینکه مجاز باشد خراجی را که همه ساله هنگام برداشت محصول از اهل درعیه میگرفت، همچنان دریافت کند. شیخ شرط اول را پذیرفت، اما شرط دوم را نپذیرفته و گفت: «امیدوارم خداوند فتوحات و غنایم بسیار بیشتر از خراج مزبور نصیب گرداند» بدین ترتیب شیخ محمدبن عبدالوهاب و محمدبن سعود در مورد جنگ با مخالفان و امر به معروف و نهی از منکر و اقامه شعائر دینی طبق معتقدات خود با یکدیگر بیعت میکنند و جمعی از رؤسای قبایل و مردم، گردشان جمع میشوند. این اتحاد منجر به تشکیل حکومت سعودی میگردد و از پیوند این دو اساس حکومت وهابی پیریزی میشود. | ||
بعد از آنکه محمدبن عبدالوهاب در درعیه آزادانه مشغول دعوت خویش گردید، پیروان او از شهرهای اطراف به درعیه آمده در آنجا مستقر شدند. هنگامی که شیخ از راه همپیمانی با محمدبن سعود احساس نیرومندی نمود و یقین کرد که حکومت آلسعود از او پشتیبانی میکند، پیروان و یاران خویش را گردآورد و آنها را به جهاد ترغیب کرد و به مسلمانان شهرهای مجاور نیز نامه نوشت که مذهب او را بپذیرند و از او پیروی کنند. | بعد از آنکه محمدبن عبدالوهاب در درعیه آزادانه مشغول دعوت خویش گردید، پیروان او از شهرهای اطراف به درعیه آمده در آنجا مستقر شدند. هنگامی که شیخ از راه همپیمانی با محمدبن سعود احساس نیرومندی نمود و یقین کرد که حکومت آلسعود از او پشتیبانی میکند، پیروان و یاران خویش را گردآورد و آنها را به جهاد ترغیب کرد و به مسلمانان شهرهای مجاور نیز نامه نوشت که مذهب او را بپذیرند و از او پیروی کنند. | ||
محمدبن عبدالوهاب در پرتو قدرت حاکم، هجوم به قبایل اطراف و شهرهای نزدیک را به بهانه گسترش توحید و نفی بدعت و شرک و مظاهر آن آغاز کرد و سیل غنایم از اطراف به شهر درعیه که شهروندان فقیری داشت، سرازیر شد؛ زیرا محمدبن عبدالوهاب یک دهم از اموال (از قبیل پول، کالا و چهارپایان)کسی را که اطاعت او را | محمدبن عبدالوهاب در پرتو قدرت حاکم، هجوم به قبایل اطراف و شهرهای نزدیک را به بهانه گسترش توحید و نفی بدعت و شرک و مظاهر آن آغاز کرد و سیل غنایم از اطراف به شهر درعیه که شهروندان فقیری داشت، سرازیر شد؛ زیرا محمدبن عبدالوهاب یک دهم از اموال (از قبیل پول، کالا و چهارپایان)کسی را که اطاعت او را میپذیرفت میگرفت و هرکس از فرمان او سرپیچی میکرد با او وارد جنگ میشد و اگر تسلیم نمیشد، او را کشته، اموالش را به غنیمت گرفته، خانوادهاش را اسیر میکرد پس این غنایم چیزی جز اموال مسلمانان منطقه نجد نبود که به اتهام شرک و بتپرستی، اموال و ثروتشان بر سپاه محمدبن عبدالوهاب حلال شده بود. | ||
== پانویس == | == پانویس == |