۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' می گ' به ' میگ') |
جز (جایگزینی متن - 'صلاح الدین' به 'صلاحالدین') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
== دیدگاههای اندیشمندان و فقیهان مسلمان == | == دیدگاههای اندیشمندان و فقیهان مسلمان == | ||
به نظر بسیاری از اندیشمندان، اصل در روابط مسلمانان با دیگران بر صلح مبتنی است و جنگ یک وضعیت عارضی است که برای دفع تجاوز و پشتیبانی از دعوت اسلامی ضرورت مییابد و در آن سیطره و غلبه بر دیگران جایی ندارد. <br> | به نظر بسیاری از اندیشمندان، اصل در روابط مسلمانان با دیگران بر صلح مبتنی است و جنگ یک وضعیت عارضی است که برای دفع تجاوز و پشتیبانی از دعوت اسلامی ضرورت مییابد و در آن سیطره و غلبه بر دیگران جایی ندارد. <br> | ||
ـ ابن الصلاح ( | ـ ابن الصلاح (صلاحالدین) میگوید: «اصل بر آن است که کافران نیز باقی بمانند، خداوند نابودی انسانها را نمیخواهد و آنان را برای کشته شدن خلق نکردهاست. کشتن آنان جز دریک وضعیت عارضی که مضر و خطرناک باشند روا نیست. چنین برخوردی کیفر کافر بودن آنان نیست، زیرا دنیا محل چنین مجازاتهایی نمیباشد. از ابن تیمیه نقل میکنند: جنگ با آنانیرواست که با ما بر سر عمل کردن به دین میجنگند».<ref>القاسمی، 1982: 176.</ref> اسلام با آنان که خواهان صلحاند، صلح میکند. اسلام سر جنگ ندارد مگر با کسی که با مسلمانان وارد جنگ شود یا مانع دعوت مسلمانان گردد. جهاد با حجت و بیان بر جهاد با توسل به زور مقدم است<ref>همان: 183ـ184.</ref><br> | ||
مصطفی السباعی میگوید: «اصل در روابط ما با همه ملتها بر صلح، ترک مخاصمه و احترام به عقاید، آزادیها، اموال و ارزشهای دیگر ملل قرار دارد. محمد عبده میگوید: خداوند جنگ را برای خونریزی و گرفتن جان دیگران یا توسعه درآمدها بر ما واجب نکرد، بلکه جنگ را برای دفاع از حق و پیروان آن و حمایت از دعوت واجب گردانیدهاست.<ref>همان: 187 و 309.</ref><br> | مصطفی السباعی میگوید: «اصل در روابط ما با همه ملتها بر صلح، ترک مخاصمه و احترام به عقاید، آزادیها، اموال و ارزشهای دیگر ملل قرار دارد. محمد عبده میگوید: خداوند جنگ را برای خونریزی و گرفتن جان دیگران یا توسعه درآمدها بر ما واجب نکرد، بلکه جنگ را برای دفاع از حق و پیروان آن و حمایت از دعوت واجب گردانیدهاست.<ref>همان: 187 و 309.</ref><br> | ||
عباس عقاد نویسنده توانای مصری در کتاب «حقائق الاسلام و أباطیل خصومه» که آن را به هدف پاسخ گویی به شبهات و افتراهای علیهالسلام تدوین کرده است، درباره نسبت جنگ و شمشیر به اسلام مینویسد: تاریخ دعوت اسلامی گواه آن است که مسلمانان پیش از آن که قادر باشند آزار مشرکان را از سر راه بردارند، خود قربانی خشونتها و شکنجههای بسیار بودند. از سرزمین خود بیرون رانده شدند و راه حبشه در پیش گرفته و به آن جا پناه بردند. مسلمانان هیچگاه به زور متوسل نشدند مگر در برابر زوری که منطق نمیپذیرد. هرگاه به مسلمانان تعرض نشود، از آنان به جای بدی خوبی میبینند، چنان که مسلمانان در برخورد با دولت حبشه چنین کردند. در جزیرة العرب جنگی میان مسلمانان و قبایل عرب در نگرفت جز آن که ماهیت دفاعی داشت یا هدفی پیشگیرانه در بین بود. حق شمشیر برابر با حق زندگی است. هر جا اسلام دست گرفتن شمشیر را لازم دانسته است از باب اضطرار و برای حفظ حق در زندگی بوده است. حق زندگی در اسلام یعنی حق آزادی در دعوت و عقیده... . اگر به نقشه کنونی جهان نظر افکنیم در مییابیم که شمشیر جز در اندک مواردی باعث نفوذ اسلام در جهان نشده است. سرزمینهایی که جنگ در آن کمتر روی داد، بیشترین ساکنان مسلمان را در خود جای داده است، مانند اندونزی، هند و چین. بر این اساس، طبق حقوق اساسی اسلام، رابطه میان ملتها بر روابط مسالمت جویانه مبتنی است و توسل به جنگ در اسلام به واقع دفاع در برابر جنگی است که آتش آن را دیگران افروختند. اسلام دو کلمه است: دین و صلح <ref>العقاد، 1966: 300ـ309.</ref> | عباس عقاد نویسنده توانای مصری در کتاب «حقائق الاسلام و أباطیل خصومه» که آن را به هدف پاسخ گویی به شبهات و افتراهای علیهالسلام تدوین کرده است، درباره نسبت جنگ و شمشیر به اسلام مینویسد: تاریخ دعوت اسلامی گواه آن است که مسلمانان پیش از آن که قادر باشند آزار مشرکان را از سر راه بردارند، خود قربانی خشونتها و شکنجههای بسیار بودند. از سرزمین خود بیرون رانده شدند و راه حبشه در پیش گرفته و به آن جا پناه بردند. مسلمانان هیچگاه به زور متوسل نشدند مگر در برابر زوری که منطق نمیپذیرد. هرگاه به مسلمانان تعرض نشود، از آنان به جای بدی خوبی میبینند، چنان که مسلمانان در برخورد با دولت حبشه چنین کردند. در جزیرة العرب جنگی میان مسلمانان و قبایل عرب در نگرفت جز آن که ماهیت دفاعی داشت یا هدفی پیشگیرانه در بین بود. حق شمشیر برابر با حق زندگی است. هر جا اسلام دست گرفتن شمشیر را لازم دانسته است از باب اضطرار و برای حفظ حق در زندگی بوده است. حق زندگی در اسلام یعنی حق آزادی در دعوت و عقیده... . اگر به نقشه کنونی جهان نظر افکنیم در مییابیم که شمشیر جز در اندک مواردی باعث نفوذ اسلام در جهان نشده است. سرزمینهایی که جنگ در آن کمتر روی داد، بیشترین ساکنان مسلمان را در خود جای داده است، مانند اندونزی، هند و چین. بر این اساس، طبق حقوق اساسی اسلام، رابطه میان ملتها بر روابط مسالمت جویانه مبتنی است و توسل به جنگ در اسلام به واقع دفاع در برابر جنگی است که آتش آن را دیگران افروختند. اسلام دو کلمه است: دین و صلح <ref>العقاد، 1966: 300ـ309.</ref> |