۲٬۸۸۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' می ب' به ' میب') |
Wikivahdat (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' های ' به 'های ') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
=پـدر= | =پـدر= | ||
پدرش، [[علامه سید هادی صدر]] (متوفی: 1316 هـ. ق) از دانشمندان عصر خود به شمار میرفت. از وی کراماتی نقل شده، از جمله این که علاّمه [[سید هادی صدر]] گفته است در سال 1278 هـ. ق. آب رودخانه [[دجله]] طغیان کرد و اطراف کاظمین را فرا گرفت. همه | پدرش، [[علامه سید هادی صدر]] (متوفی: 1316 هـ. ق) از دانشمندان عصر خود به شمار میرفت. از وی کراماتی نقل شده، از جمله این که علاّمه [[سید هادی صدر]] گفته است در سال 1278 هـ. ق. آب رودخانه [[دجله]] طغیان کرد و اطراف کاظمین را فرا گرفت. همه خانههای اطراف رودخانه تخریب گشت و راه ها مسدود شد. بعد از چند روزی که آب رودخانه فرو نشست، اطراف رودخانه تبدیل به گل و لای و باتلاق شده بود. به همین جهت، مردم نمیتوانستند از رودخـانه آب بردارند. از کنـاره شهر تا ساحل رودخانه، راه باریکی به وسیله سنگی چینی احداث شده بود، اما عرض آن خیلی کم بود و فقط یک نفر میتوانست از آن عبور کند. روزی نزدیک غروب آفتاب، متوجه شدم در خانه آبی برای نوشیدن نداریم. ظرف آب را برداشتم و با عجله از هـمان راه باریک خود را به ساحل رودخانه رساندم. هوا تاریک شـده بود. ظرف را از آب رودخـانه پر کردم و به سوی خانه حرکت کردم. هنگام بازگشت، راه را گم کردم. به هر جـا که قدم میگذاشتم، در گل و لای فرو میرفتم. از ادامه راه ناامـید شدم و خـود را به کنار ساحل رساندم. متوسل به باب الحوائج، موسی بن جعفر شدم. صدایی مـرا متوجه خود کرد. نگاهی به اطراف انداختم، مردی را دیـدم که از میان باغها به طرف من آمد و سلام کرد. من ضمن این که جواب سلام او را دادم، از این که لباسهایم پر از گل و لای بود، خجالت کشیدم. او پرسید: این جا چه میکنی؟ | ||
داستان را برایش شرح دادم. ظرف آب را برداشت و به راه افتاد. من نیز از پشت سرش حرکت کردم، تا به اول راه رسیدیم. به او گفتم: اجرت با خدا، ظرف آب را بده! او جواب داد: تو نمیدانی ظرف آب را چگونه برداری! من که شرمنده شده بودم، از او خواستم به خانهاش برگردد. او ظرف آب را تا اواخر راه باریک برایم آورد. سپس ظرف آب را به من داد. من به سوی خانه حرکت کردم. به پشت سر برگشتم تا از او تشکر کنم، ولی کسی را ندیدم. آنگاه به خود آمدم که خانهای در این اطراف نیست و متوجه شدم که او از بندگان صالح خدا بود<ref>موسوعة العتبات المقدسه، جعفر خلیلی، ج 10، ص102، فوائد الرضویه، عباس قمی، ص 124.</ref>. | داستان را برایش شرح دادم. ظرف آب را برداشت و به راه افتاد. من نیز از پشت سرش حرکت کردم، تا به اول راه رسیدیم. به او گفتم: اجرت با خدا، ظرف آب را بده! او جواب داد: تو نمیدانی ظرف آب را چگونه برداری! من که شرمنده شده بودم، از او خواستم به خانهاش برگردد. او ظرف آب را تا اواخر راه باریک برایم آورد. سپس ظرف آب را به من داد. من به سوی خانه حرکت کردم. به پشت سر برگشتم تا از او تشکر کنم، ولی کسی را ندیدم. آنگاه به خود آمدم که خانهای در این اطراف نیست و متوجه شدم که او از بندگان صالح خدا بود<ref>موسوعة العتبات المقدسه، جعفر خلیلی، ج 10، ص102، فوائد الرضویه، عباس قمی، ص 124.</ref>. | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
=مرجعیت= | =مرجعیت= | ||
میرزای شیرازی در سال 1312 هـ. ق. به دیار باقی شتافت و شیعیان را در غم هجران خود سوگوار ساخت. بسیاری از مقلّدان میرزای شیرازی به علّامه سید حسن صدر رجوع کردند و تقاضا کردند که وی رساله عملیه خود را منتشر سازد. سید حسن صدر پیشنهاد آنان را رد کرد و مردم را به آیتاللهالعظمی سید اسماعیل صدر ارجاع داد. سید اسماعیل صدر در سال 1338 هـ. ق. به دیار باقی شتافت. بار دیگر مردم به آیتاللهالعظمی سید حسن صدر مراجعه کردند و تقاضای خود را تکرار کردند. سرانجام ایشان رساله عملیه خود را به نام «رؤوس المسائل المهمه» منتشر ساخت. دو کتاب دیگر وی با | میرزای شیرازی در سال 1312 هـ. ق. به دیار باقی شتافت و شیعیان را در غم هجران خود سوگوار ساخت. بسیاری از مقلّدان میرزای شیرازی به علّامه سید حسن صدر رجوع کردند و تقاضا کردند که وی رساله عملیه خود را منتشر سازد. سید حسن صدر پیشنهاد آنان را رد کرد و مردم را به آیتاللهالعظمی سید اسماعیل صدر ارجاع داد. سید اسماعیل صدر در سال 1338 هـ. ق. به دیار باقی شتافت. بار دیگر مردم به آیتاللهالعظمی سید حسن صدر مراجعه کردند و تقاضای خود را تکرار کردند. سرانجام ایشان رساله عملیه خود را به نام «رؤوس المسائل المهمه» منتشر ساخت. دو کتاب دیگر وی با عنوانهای «نجاة العباد» و «حاشیه بر عروة الوثقی» نیز در اختیار مقلّدانش قرار گرفت. وی در 66 سالگی مسؤلیت سنگین مرجعیت را بر عهده گرفت<ref> شیعه و پایهگذاری علوم اسلامی، ص 8 ـ 5 اعیان الشیعه، ج 5، ص 325 و صیام وقایع الایام، ص 665.</ref>. | ||
=علامه ای کمنظیر= | =علامه ای کمنظیر= | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
# '''گنجینه جاویدان''': کتابخانهای ماندگار، علاّمه سید حسن صدر علاقه بسیار شدیدی به خرید و جمعآوری کتاب داشت. این علاقه به قدری شدید بود که برای خرید یک کتاب از هزینههای ضروری زندگی چشمپوشی میکرد. وی کتابهای قدیمی و خطی را جمعآوری میکرد و اگر کتابی بدون نام مؤلف بود، آن قدر تحقیق و تفحص میکرد تا نویسنده را بشناسد. اکنون کتابخانهاش شامل بیش از 1000 جلد کتاب نفیس است<ref>همان، ص 22 ـ 21 و اعیان الشیعه، ج 5، ص 325.</ref>. | # '''گنجینه جاویدان''': کتابخانهای ماندگار، علاّمه سید حسن صدر علاقه بسیار شدیدی به خرید و جمعآوری کتاب داشت. این علاقه به قدری شدید بود که برای خرید یک کتاب از هزینههای ضروری زندگی چشمپوشی میکرد. وی کتابهای قدیمی و خطی را جمعآوری میکرد و اگر کتابی بدون نام مؤلف بود، آن قدر تحقیق و تفحص میکرد تا نویسنده را بشناسد. اکنون کتابخانهاش شامل بیش از 1000 جلد کتاب نفیس است<ref>همان، ص 22 ـ 21 و اعیان الشیعه، ج 5، ص 325.</ref>. | ||
نویسنده پرتلاش، [[علامه سید شرف الدین]] میگوید: من از آیتالله سید حسن صدر شنیدم که وی در ایّام جوانی شب ها را (معمولا) برای مطالعه بیدار بود و در روز، خواب قبل یا بعد از ظهر را نمیشناخته. خودم نیز مشاهده کردم او در | نویسنده پرتلاش، [[علامه سید شرف الدین]] میگوید: من از آیتالله سید حسن صدر شنیدم که وی در ایّام جوانی شب ها را (معمولا) برای مطالعه بیدار بود و در روز، خواب قبل یا بعد از ظهر را نمیشناخته. خودم نیز مشاهده کردم او در سالهای پیری، شب و روز در کتابخانهاش قلم به دست راست و کاغذ در دست چپ، مشغول تحقیق و تألیف بود. به جرأت میگویم که آن بزرگوار یک چهارم عمرش را خوابید و باقی عمرش را بیدار بود بر عکس عموم مردم که فقط یک چهارم عمرشان را بیدارند<ref> علمای معاصرین، ص 170.</ref>. | ||
=آثار<ref> همان، ص 172.</ref>= | =آثار<ref> همان، ص 172.</ref>= | ||
خط ۱۵۰: | خط ۱۵۰: | ||
# ذکری المحسنین: کتابی است که درباره محقق محسن الحسینی الاعرجی نویسنده کتاب المقصود نوشته است. | # ذکری المحسنین: کتابی است که درباره محقق محسن الحسینی الاعرجی نویسنده کتاب المقصود نوشته است. | ||
# بهجة النادی فی احوال ابی الحسن الهادی، درباره پدرش. | # بهجة النادی فی احوال ابی الحسن الهادی، درباره پدرش. | ||
# تکملة امل الآمل: این کتاب تکمیل کتاب امل الآمل (نوشته [[حرعاملی]]) و درباره دانشمندان و | # تکملة امل الآمل: این کتاب تکمیل کتاب امل الآمل (نوشته [[حرعاملی]]) و درباره دانشمندان و شخصیتهای بزرگ است. | ||
# البیان البدیع: درباره محمّدبن اسماعیل(از راویان حدیث) است که سید حسن صدر میگوید وی همان (بزیع) است. | # البیان البدیع: درباره محمّدبن اسماعیل(از راویان حدیث) است که سید حسن صدر میگوید وی همان (بزیع) است. | ||
# التعلیقه علی منتهی المقال. | # التعلیقه علی منتهی المقال. | ||
خط ۱۹۸: | خط ۱۹۸: | ||
هشتاد و دو سال از عمر این اسوه تقوی گذشته بود که حالش دگرگون شد و مریض گشت. وی را به منزل پسرش واقع در محله کرخِ بغداد بردند، تا کار مداوا راحت تر انجام شود. اما هنگام سفرِ آخرت فرا رسیده بود. وی هنگام غروب خورشید روز پنجشنبه 11 [[ربیع الاول]] سال 1354 هـ. ق. چشم از دنیا فرو بست و به دیار یار شتافت. | هشتاد و دو سال از عمر این اسوه تقوی گذشته بود که حالش دگرگون شد و مریض گشت. وی را به منزل پسرش واقع در محله کرخِ بغداد بردند، تا کار مداوا راحت تر انجام شود. اما هنگام سفرِ آخرت فرا رسیده بود. وی هنگام غروب خورشید روز پنجشنبه 11 [[ربیع الاول]] سال 1354 هـ. ق. چشم از دنیا فرو بست و به دیار یار شتافت. | ||
جنازه مطهرش را صبح روز جمعه به دوش مردم بی شماری که برای [[تشییع]] آمده بودند، سپردند. مردم نیز با اشک و ماتم، پیکر مطهر مرجعشان را تا کاظمین تشییع کردند. در میان تشییع کنندگان که به 100 هزار نفر هم میرسید، عالمان، عارفان و | جنازه مطهرش را صبح روز جمعه به دوش مردم بی شماری که برای [[تشییع]] آمده بودند، سپردند. مردم نیز با اشک و ماتم، پیکر مطهر مرجعشان را تا کاظمین تشییع کردند. در میان تشییع کنندگان که به 100 هزار نفر هم میرسید، عالمان، عارفان و شخصیتهای برجسته مملکتی حضور داشتند. وی را در یکی از حجرههای صحن شریف، در کنار پدرش به خاک سپردند. | ||
وقتی خبر درگذشت این مرجع والامقام به گوش مردم و مقلدان وی رسید، | وقتی خبر درگذشت این مرجع والامقام به گوش مردم و مقلدان وی رسید، پرچمهای حزن و ماتم بر پا شد. در سوگ او در نجف اشرف مراسم متعددی برگزار شد. به دستور مرجع شیعیان، آیتالله [[سید ابوالحسن اصفهانی]]، سه روز عزای عمومی اعلام شد. شیعیان در [[عراق]]، [[سوریه]]، [[لبنان]]، [[ایران]]، [[ترکیه]]، [[افغانستان]]، [[هندو]] دیگر کشورهای در سوگ او عزاداری کردند<ref> شیعه و پایهگذاری علوم اسلامی، ص 17 اعیان الشیعه، ج 5، ص 325 و معارف الرجال، ج 1، ص 251. لغت نامه دهخدا، ج 26، ص 4 ـ 163.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |
ویرایش