۸۷٬۷۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:اهل حدیث.jpg|قاب|چپ]] | |||
'''اهل حدیث''' فرقهای از [[اهل سنت و جماعت| | '''اهل حدیث''' فرقهای از [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] با اندیشه ظاهرگرایی و اکتفا به حدیث در فهم و استنباط شریعت در برابر [[اصحاب رای|اصحاب رأی]] میباشند. اصحاب یا اهل حدیث کسانی هستند که در گردآوری حدیث میکوشند و در استنباط احکام از نصوص بیرون نمیشوند و از قیاس میپرهیزند. | ||
این تعبیر بر محدثان [[حجاز]]، یاران مالک بن انس، یاران شافعی، سفیان ثوری، احمد حنبل و داود اصفهانی اطلاق میگردد. اهل حدیث بعد از آزاد شدن تدوین حدیث، اولین کسانی بودند که به تدوین احادیث نبوی پرداختند. اینان در زمینههای مختلف از جمله [[فقه]]، عقاید و دیگر علوم اسلامی جایگاه ویژهای پیدا کردند و در مقابل اصحاب رأی نظرات متفاوتی بر مبنای احادیث نبوی ارائه دادند؛ اما به سبب اتکا بر ظاهر احادیث، دچار جزمیت و خطا شدند و تحجرگرایی را به اوج رساندند. در مورد امامت، آنان قائل به اختیار هستند و به وجود نص قائل نیستند؛ با این حال اعتقاد به وجود نص بر امامت ابوبکر در مورد برخی از آنان آمده است. از جمله نقدهایی که به اهل حدیث میشود این است که آنان در تبیین مسائل و مباحث عقلی ناتوان هستند. | این تعبیر بر محدثان [[حجاز]]، یاران مالک بن انس، یاران شافعی، سفیان ثوری، احمد حنبل و داود اصفهانی اطلاق میگردد. اهل حدیث بعد از آزاد شدن تدوین حدیث، اولین کسانی بودند که به تدوین احادیث نبوی پرداختند. اینان در زمینههای مختلف از جمله [[فقه]]، عقاید و دیگر علوم اسلامی جایگاه ویژهای پیدا کردند و در مقابل اصحاب رأی نظرات متفاوتی بر مبنای احادیث نبوی ارائه دادند؛ اما به سبب اتکا بر ظاهر احادیث، دچار جزمیت و خطا شدند و تحجرگرایی را به اوج رساندند. در مورد امامت، آنان قائل به اختیار هستند و به وجود نص قائل نیستند؛ با این حال اعتقاد به وجود نص بر امامت ابوبکر در مورد برخی از آنان آمده است. از جمله نقدهایی که به اهل حدیث میشود این است که آنان در تبیین مسائل و مباحث عقلی ناتوان هستند. | ||
خط ۷: | خط ۷: | ||
در ابتدای [[اسلام]]، تنها تعدادی انگشتشمار حدیث درباره تشبیه وجود داشت که برخی از آنها دارای معنای باطنی یا تأویل عقلی بوده و برخی نیز از اساس، جعلی بودند، اما پس از چندی ابن خزیمه در کتاب «التوحید»، چندین هزار احادیث جعلی درباره تشبیه جمعآوری کرد که بر اساس آنان، فرقهای به نام مشبّهه شکل گرفتند<ref>به عموم فرقههایی که در توحید به تشبیه قایل شدند مشبّهه میگویند. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص 412، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1372ش</ref>. | در ابتدای [[اسلام]]، تنها تعدادی انگشتشمار حدیث درباره تشبیه وجود داشت که برخی از آنها دارای معنای باطنی یا تأویل عقلی بوده و برخی نیز از اساس، جعلی بودند، اما پس از چندی ابن خزیمه در کتاب «التوحید»، چندین هزار احادیث جعلی درباره تشبیه جمعآوری کرد که بر اساس آنان، فرقهای به نام مشبّهه شکل گرفتند<ref>به عموم فرقههایی که در توحید به تشبیه قایل شدند مشبّهه میگویند. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص 412، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1372ش</ref>. | ||
آنان - بدون توجه به معنای باطنی و یا جعلی بودن روایت - میپنداشتند خدا را ظاهری مثل آدمی است؛ دارای رخساری مانند رخسار انسان، چشم و گوش، و جسمی با دست و پا و... ! | آنان - بدون توجه به معنای باطنی و یا جعلی بودن روایت - میپنداشتند خدا را ظاهری مثل آدمی است؛ دارای رخساری مانند رخسار انسان، چشم و گوش، و جسمی با دست و پا و...! | ||
اموری از این دست که همگی برگرفته از جمود بر ظاهر احادیث و نیز اعتماد بر احادیث جعلی بود به تدریج بدان منجر شد که نظم دینی بخش وسیعی جامعه اسلامی آن روز بر محور چنین تفکری سازماندهی شده و بدینسان بود که فرقه «اهل حدیث» شکل گرفتند<ref>جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیه السلام)، ص 412 – 413، قم، انصاریان، چاپ ششم؛ عسکری، سید مرتضی، نقش ائمه در احیای دین، ج 2، ص 353، تهران، مرکز فرهنگی انتشارات منیر، چاپ اول، 1382ش</ref>. | اموری از این دست که همگی برگرفته از جمود بر ظاهر احادیث و نیز اعتماد بر احادیث جعلی بود به تدریج بدان منجر شد که نظم دینی بخش وسیعی جامعه اسلامی آن روز بر محور چنین تفکری سازماندهی شده و بدینسان بود که فرقه «اهل حدیث» شکل گرفتند<ref>جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیه السلام)، ص 412 – 413، قم، انصاریان، چاپ ششم؛ عسکری، سید مرتضی، نقش ائمه در احیای دین، ج 2، ص 353، تهران، مرکز فرهنگی انتشارات منیر، چاپ اول، 1382ش</ref>. | ||
ناگفته نماند؛ اگر بخواهیم تاریخ پیدایش و تحولات فکری گروهی را که اکنون «سلفیه» خوانده میشوند به چند مرحله زمانی تقسیم کنیم، ظهور اهل حدیث را باید یکی از نقاط عطف این جریان فکری بدانیم. اهل حدیث که ریشههای فکری آنها، قبل از ظهور اندیشههای کلامی احمد بن حنبل وجود داشت و افرادی مانند واصل بن عطاء نیز در جهت مقابل آن بودند، با ورود احمد بن حنبل به عرصه گفتوگوهای اعتقادی میان اهل سنّت و تدوین آثاری، نظیر «السنّة»، به یک مکتب فکری مستقل با اصول معیّن تبدیل گردید<ref>ابن عطیه، جمیل حمود، أبهی المراد فی شرح مؤتمر علماء بغداد، ج 1، ص 494، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ اول، 1423ق؛ سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج 1، ص 16، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، مؤسسة الإمام الصادق(علیه السلام)</ref>. | ناگفته نماند؛ اگر بخواهیم تاریخ پیدایش و تحولات فکری گروهی را که اکنون «سلفیه» خوانده میشوند به چند مرحله زمانی تقسیم کنیم، ظهور اهل حدیث را باید یکی از نقاط عطف این جریان فکری بدانیم. اهل حدیث که ریشههای فکری آنها، قبل از ظهور اندیشههای کلامی احمد بن حنبل وجود داشت و افرادی مانند واصل بن عطاء نیز در جهت مقابل آن بودند، با ورود احمد بن حنبل به عرصه گفتوگوهای اعتقادی میان اهل سنّت و تدوین آثاری، نظیر «السنّة»، به یک مکتب فکری مستقل با اصول معیّن تبدیل گردید<ref>ابن عطیه، جمیل حمود، أبهی المراد فی شرح مؤتمر علماء بغداد، ج 1، ص 494، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ اول، 1423ق؛ سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج 1، ص 16، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، مؤسسة الإمام الصادق(علیه السلام)</ref>. | ||
این گروه خود را پیروان اصلی و انحصاری سنت [[ | این گروه خود را پیروان اصلی و انحصاری سنت [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)]] دانستند و خویش را [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] و اهل نجات نامیدند.<ref>بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق و بیان الفرقة الناجیة منهم، ص 5، بیروت، دار الجیل، دار الآفاق، 1408ق</ref> و حدیث «الاعتصام بالسّنة نجاةُ»<ref>بشیر آبادی، جمال بن احمد، آثار الواردة عن أئمة السنة فی ابواب الاعتقاد، ص 119، ریاض، دارالوطن، 1416ق</ref> را مبنای فکری و عمل خویش قرار داده و بر مبنای روایت: «الذّبُ عَن السنّة افضل من الجهاد فی سبیل الله»<ref>بشیر آبادی، جمال بن احمد، آثار الواردة عن أئمة السنة فی ابواب الاعتقاد، ص 119، ریاض، دارالوطن، 1416ق</ref>(دفاع از سنت برتر از جهاد با خداست)، به دفاع از عقاید خویش به عنوان عقیده اهلسنت پرداختند. | ||
به گزارش ابن حزم و ذهبی مهمترین دوره رواج حدیث، نیمه اول قرن سوم هجری؛ یعنی بعد از به قدرت رسیدن متوکل عباسی است<ref>ذهبی، شمس الدین محمد، سیر اعلام النبلاء، ص 256، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1992م</ref>. | به گزارش ابن حزم و ذهبی مهمترین دوره رواج حدیث، نیمه اول قرن سوم هجری؛ یعنی بعد از به قدرت رسیدن متوکل عباسی است<ref>ذهبی، شمس الدین محمد، سیر اعلام النبلاء، ص 256، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1992م</ref>. | ||
البته جمود و تعبّدی که اهل حدیث بر ظواهر کتاب و سنّت و معانی ابتدایی آن داشتند، چهره این گرایش فکری را میان دانشمندان جامعه | البته جمود و تعبّدی که اهل حدیث بر ظواهر کتاب و سنّت و معانی ابتدایی آن داشتند، چهره این گرایش فکری را میان دانشمندان جامعه اهلسنت تاریک کرده بود و کم و بیش اندیشمندانی؛ مانند ابوالهذیل علّاف، ابوعلی جُبّایی و در نهایت قاضی عبدالجبّار را به صفآرایی در مقابل آنان واداشت تا پایهگذار مکتبی عقلگرا به نام معتزله گردند. در این میان شخصیت مهم و تأثیرگذاری به نام ابوالحسن اشعری پا به میدان کلام اهلسنت نهاد که بیشترین تأثیر را در پیروان این مذهب از خود برجای گذاشت. اشعری که خود از پرورش یافتگان حوزه درسی ابوعلی جبّایی بود به صراحت از مکتب اعتزال استاد کناره گرفت و به سوی اهل حدیث تمایل یافت. | ||
اشعری هیچگاه به طور جدی با اهل حدیث مقابله نکرد و حتی از احمد بن حنبل به تجلیل یاد کرد<ref>بحوث فی الملل و النحل، ج 1، ص 170</ref> و در گام نخست با نگارش کتاب «الابانه» به تبیین عقاید اهل حدیث پرداخت، اما به تدریج کوشید از سخافت و جمود باورهای | اشعری هیچگاه به طور جدی با اهل حدیث مقابله نکرد و حتی از احمد بن حنبل به تجلیل یاد کرد<ref>بحوث فی الملل و النحل، ج 1، ص 170</ref> و در گام نخست با نگارش کتاب «الابانه» به تبیین عقاید اهل حدیث پرداخت، اما به تدریج کوشید از سخافت و جمود باورهای عقلستیز آنان بکاهد و با دلایل و توجیهات عقل پسند، آنها را از افراط در دیدگاه تعبدگرایی بازدارد و به نحله عقلگرایان نزدیک کند. بدین روی پایه گذار «مکتب اشاعره» شد و گرایشی میانه در عقلگرایی و تعبدگرایی بین دو نحله اهل حدیث و معتزله برای خود برگزید و بهرهمند از بیشترین پیروان در میان جامعه اهل سنّت گردید<ref>«اهل حدیث» چگونه به وجود آمدند و چه عقایدی داشتند؟ - گنجینه ... | ||
https://www.islamquest.net › question</ref>. | https://www.islamquest.net › question</ref>. | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
=== تدوینگران حدیث نبوی === | === تدوینگران حدیث نبوی === | ||
اصحاب حدیث نخستین تدوینگران حدیث نبوی هستند. در پی آزاد شدن گزارش و تدوین حدیث در روزگار عمر بن عبدالعزیز وی به کارگزارانش در [[مدینه]] دستور داد کسانی به گردآوری و تدوین حدیث نبوی پردازند<ref> الاعلان بالتوبیخ، ص43</ref>. این افراد که در عرصه حدیث و شناخت آن کوشیدند، به تدریج به دلیل همین اهتمام، به اصحاب حدیث<ref>الملل و النحل، شهرستانی، ج1، ص206.</ref> یا اهل حدیث و آثار<ref> الانتصار لاصحاب الحدیث، ص44</ref> شناخته شدند. البته این تعبیر بر گروهی ویژه اطلاق نمیگشت<ref>اعتقاد اهل السنه، ص9</ref>. با توجه به تدوین حدیث، در مباحث نظری، نزدیکی معنایی اصطلاحات محدث، حافظ و اصحاب حدیث بررسی میشد<ref>تدریب الراوی، ج1، ص29-31</ref>. | اصحاب حدیث نخستین تدوینگران حدیث نبوی هستند. در پی آزاد شدن گزارش و تدوین حدیث در روزگار [[عمر بن عبدالعزیز]] وی به کارگزارانش در [[مدینه]] دستور داد کسانی به گردآوری و تدوین حدیث نبوی پردازند<ref> الاعلان بالتوبیخ، ص43</ref>. این افراد که در عرصه حدیث و شناخت آن کوشیدند، به تدریج به دلیل همین اهتمام، به اصحاب حدیث<ref>الملل و النحل، شهرستانی، ج1، ص206.</ref> یا اهل حدیث و آثار<ref> الانتصار لاصحاب الحدیث، ص44</ref> شناخته شدند. البته این تعبیر بر گروهی ویژه اطلاق نمیگشت<ref>اعتقاد اهل السنه، ص9</ref>. با توجه به تدوین حدیث، در مباحث نظری، نزدیکی معنایی اصطلاحات محدث، حافظ و اصحاب حدیث بررسی میشد<ref>تدریب الراوی، ج1، ص29-31</ref>. | ||
گزارش و ضبط حدیث که فضیلتی پر ارج تلقی میگشت، اهل حدیث را وامیداشت تا در پاسداری از حدیث توصیههایی بنمایند<ref>مفتاح الجنه، ج1، ص8-12</ref>. اهل حدیث برای ساماندهی اصول و مبانی اسناد حدیثی به عباراتی چون «الاسناد من الدین»، «الاسناد سلاح المؤمن»<ref>اثر علل الحدیث، ج1، ص50-51</ref> و «اِنَّمَا الدِّینُ بِالْآثَارِ لَیْسَ بِالرَّاْی<ref>شرف اصحاب الحدیث، ص6</ref>» متوسل میشدند و شناخت اسناد را تنها راه دستیابی به احکام شرعی تلقی مینمودند<ref>شرف اصحاب الحدیث، ص92</ref>. این تعابیر ویژه گزارش حدیث نبود؛ بلکه شامل بررسیهای رجالی و شناخت راوی ثقه از مجهول و ضعیف نیز میشد<ref>الجرح و التعدیل، ج2، ص27</ref>. | گزارش و ضبط حدیث که فضیلتی پر ارج تلقی میگشت، اهل حدیث را وامیداشت تا در پاسداری از حدیث توصیههایی بنمایند<ref>مفتاح الجنه، ج1، ص8-12</ref>. اهل حدیث برای ساماندهی اصول و مبانی اسناد حدیثی به عباراتی چون «الاسناد من الدین»، «الاسناد سلاح المؤمن»<ref>اثر علل الحدیث، ج1، ص50-51</ref> و «اِنَّمَا الدِّینُ بِالْآثَارِ لَیْسَ بِالرَّاْی<ref>شرف اصحاب الحدیث، ص6</ref>» متوسل میشدند و شناخت اسناد را تنها راه دستیابی به احکام شرعی تلقی مینمودند<ref>شرف اصحاب الحدیث، ص92</ref>. این تعابیر ویژه گزارش حدیث نبود؛ بلکه شامل بررسیهای رجالی و شناخت راوی ثقه از مجهول و ضعیف نیز میشد<ref>الجرح و التعدیل، ج2، ص27</ref>. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
=== تدوین حدیث در زمان صحابه === | === تدوین حدیث در زمان صحابه === | ||
از روزگار صحابه، در [[مسجدالنبی]] حلقههای درس و بحث فقه و حدیث برقرار بود و کسانی چون ابی بن کعب، ابوهریره، ابن عمر و سعد بن مالک هسته نخستین مباحث حدیثی در مدینه را تشکیل میدادند. | از روزگار صحابه، در [[مسجد النبى|مسجدالنبی]] حلقههای درس و بحث فقه و حدیث برقرار بود و کسانی چون ابی بن کعب، ابوهریره، ابن عمر و سعد بن مالک هسته نخستین مباحث حدیثی در مدینه را تشکیل میدادند. | ||
در [[مکه]] نیز مجلس ضبط و روایت و تدوین حدیث، به ابوهریره، ابن عباس، ابن عمر، ابوسعید خدری جابر بن عبدالله و [[عایشه]] تعلق داشت<ref>المدرسة الحدیثیه، ج1، ص53-322</ref>. در روزگار تابعین، این فعالیت علمی حدیثی تداوم یافت و این سنتهای تدریسی، حلقات درس و مجالس حدیث به مثابه میراث خانوادگی به شاگردان نوجوان منتقل شد<ref>المدرسة الحدیثیه، ج1، ص29، 33-35</ref>. | در [[مکه]] نیز مجلس ضبط و روایت و تدوین حدیث، به ابوهریره، ابن عباس، ابن عمر، ابوسعید خدری جابر بن عبدالله و [[عایشه]] تعلق داشت<ref>المدرسة الحدیثیه، ج1، ص53-322</ref>. در روزگار تابعین، این فعالیت علمی حدیثی تداوم یافت و این سنتهای تدریسی، حلقات درس و مجالس حدیث به مثابه میراث خانوادگی به شاگردان نوجوان منتقل شد<ref>المدرسة الحدیثیه، ج1، ص29، 33-35</ref>. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
== فرقههای مسلمین == | == فرقههای مسلمین == | ||
[[مسلمین]] از نظر فقهی و آنچه مربوط به فروع دین و مسائل عملی است، روشهای مختلفی پیدا کردند، بدین سبب فرقههای: جعفری، [[زیدی]]، [[حنفی]]، [[شافعی]]، [[مالکی]] و [[حنبلی]]، تقسیم شدند و هر فرقهای، فقهی مخصوص به خود دارد. | [[مسلمین]] از نظر فقهی و آنچه مربوط به فروع دین و مسائل عملی است، روشهای مختلفی پیدا کردند، بدین سبب فرقههای: جعفری، [[زیدیه|زیدی]]، [[حنفی]]، [[شافعیه|شافعی]]، [[مذهب مالکی|مالکی]] و [[حنبلی]]، تقسیم شدند و هر فرقهای، فقهی مخصوص به خود دارد. | ||
از نظر مسائل اعتقادی و چیزهایی که مربوط به ایمان و اعتقاد [[مسلمانان]] است نیز به فرقههای مختلف تقسیم شدند: و هر فرقهای مبانی و اصول اعتقادی مخصوص به خود دارد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۶۳ـ۶۴، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴</ref>. | از نظر مسائل اعتقادی و چیزهایی که مربوط به ایمان و اعتقاد [[مسلمانان]] است نیز به فرقههای مختلف تقسیم شدند: و هر فرقهای مبانی و اصول اعتقادی مخصوص به خود دارد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۶۳ـ۶۴، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴</ref>. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
اخباریان و برخی از اهل حدیث در تعارضات احادیث مربوط به احکام عبادی اینگونه عمل میکنند که ابتدا حدیث را بر قرآن سپس بر [[سنت]] عرضه میکنند سپس مخالف کتب عامه را میگیرند<ref>الوافی جلد 1 صفحه 292</ref> و اما برخی از اهل حدیث این چنین نیستند و به تخییر عمل میکنند یعنی به هر کدام از روایات که بخواهند عمل میکنند<ref>وسائل الشیعه ج 18، ج18،ص77</ref>. چنانکه [[محمد تقی مجلسی]] به این قضیه اشاره دارد: | اخباریان و برخی از اهل حدیث در تعارضات احادیث مربوط به احکام عبادی اینگونه عمل میکنند که ابتدا حدیث را بر قرآن سپس بر [[سنت]] عرضه میکنند سپس مخالف کتب عامه را میگیرند<ref>الوافی جلد 1 صفحه 292</ref> و اما برخی از اهل حدیث این چنین نیستند و به تخییر عمل میکنند یعنی به هر کدام از روایات که بخواهند عمل میکنند<ref>وسائل الشیعه ج 18، ج18،ص77</ref>. چنانکه [[محمد تقی مجلسی]] به این قضیه اشاره دارد: | ||
بدان که محدثان ما دو طایفهاند طایفهای به هر خبر صحیحی که به ایشان رسد عمل میکنند، و اگر دو خبر مختلف باشد میگویند مکلف مخیر است در عمل به هر یک که خواهد، بواسطه اخباری که از ائمه معصومین به ایشان رسیدهاست که بأیّهما اخذت منبابالتّسلیم وسعک یعنی به هر یک از این دو خبر مختلف که عمل نمائی از باب تسلیم جایز است تو را، یعنی مقام اطاعت و فرمان برداری آنست که هر چه بفرمایند سخن شنو باشی، و کاری نداشته باشی که چرا مختلف گفتهاند، چون وجوه اختلاف بسیار است، بسا باشد که تو چیزی را سبب اختلاف نمایی که نه چنان باشد، و در آن صورت افترا بر ایشان بسته باشی، و وجوه دیگر که ظاهر خواهد شد. و از این طایفه است شیخ اجل اعظم محمد بن یعقوب کلینی رضی اللَّه عنه. (برخی از اهل حدیث) و طایفه دیگر میگویند که از حضرت ائمه معصومین (علیه السلام) در جمع بین الاخبار اخبار دیگر وارد شدهاست، پس باید که میان این اخبار نیز جمع کنیم پس عمل به تخییر در صورتیست که از هیچ وجه جمع نتوان کرد، (اخباریان و برخی دیگر از اهل حدیث) <ref>لوامع صاحبقرانی جلد 1 مقدمه</ref>. | بدان که محدثان ما دو طایفهاند طایفهای به هر خبر صحیحی که به ایشان رسد عمل میکنند، و اگر دو خبر مختلف باشد میگویند مکلف مخیر است در عمل به هر یک که خواهد، بواسطه اخباری که از ائمه معصومین به ایشان رسیدهاست که بأیّهما اخذت منبابالتّسلیم وسعک یعنی به هر یک از این دو خبر مختلف که عمل نمائی از باب تسلیم جایز است تو را، یعنی مقام اطاعت و فرمان برداری آنست که هر چه بفرمایند سخن شنو باشی، و کاری نداشته باشی که چرا مختلف گفتهاند، چون وجوه اختلاف بسیار است، بسا باشد که تو چیزی را سبب اختلاف نمایی که نه چنان باشد، و در آن صورت افترا بر ایشان بسته باشی، و وجوه دیگر که ظاهر خواهد شد. و از این طایفه است شیخ اجل اعظم [[شیخ کلینی|محمد بن یعقوب کلینی رضی اللَّه عنه]]. (برخی از اهل حدیث) و طایفه دیگر میگویند که از حضرت ائمه معصومین (علیه السلام) در جمع بین الاخبار اخبار دیگر وارد شدهاست، پس باید که میان این اخبار نیز جمع کنیم پس عمل به تخییر در صورتیست که از هیچ وجه جمع نتوان کرد، (اخباریان و برخی دیگر از اهل حدیث) <ref>لوامع صاحبقرانی جلد 1 مقدمه</ref>. | ||
== شخصیتهای بزرگ اهل حدیث == | == شخصیتهای بزرگ اهل حدیث == | ||
بعد از | بعد از [[ابوالحسن اشعری]] شخصیتهای بارز دیگر در این مکتب ظهور کردند و پایههای آن را مستحکم نمودند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۷_ ۸۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴</ref>. | ||
از آن جمله: | از آن جمله: [[ابوبکر باقلانی|قاضی ابوبکر باقلانی]] معاصر [[شیخ مفید]] (رحمتاللهعلیه) (شیعه) و متوفای ۴۰۳ق، و [[ابواسحاق اسفراینی]] که در طبقه بعد از باقلانی، و [[سید مرتضی]] (شیعه) به شمار میرود و نیز [[عبدالملک جوینی|امام الحرمین جوینی]] استاد غزالی و خود [[محمد غزالی|امام محمد غزالی]] صاحب «احیاء علوم الدین» متوفای ۵۰۵ق و [[فخر رازی|امام فخر رازی]] را میتوان نام برد. | ||
البته مکتب اشعری که ـ انشعابی از «اهل الحدیث» بود ـ تدریجاً تحوّلاتی یافت و مخصوصاً در دست غزالی رنگ کلامی خود را کمی باخت و رنگ عرفانی گرفت و به وسیله فخر رازی به فلسفه نزدیک شد. بعداً که خواجه نصیرالدین طوسی ظهور کرد و کتاب «تجرید الاعتقاد» را نوشت، کلام، بیش از نود درصد رنگ فلسفی به خود گرفت. پس از تجرید همه متکلمین ـ اعم از اشعری و معتزلی ـ از همان راهی رفتند که این فیلسوف و متکلم بزرگ شیعی (خواجه نصیرالدین طوسی) رفت | البته مکتب اشعری که ـ انشعابی از «اهل الحدیث» بود ـ تدریجاً تحوّلاتی یافت و مخصوصاً در دست غزالی رنگ کلامی خود را کمی باخت و رنگ عرفانی گرفت و به وسیله فخر رازی به فلسفه نزدیک شد. بعداً که خواجه نصیرالدین طوسی ظهور کرد و کتاب «تجرید الاعتقاد» را نوشت، کلام، بیش از نود درصد رنگ فلسفی به خود گرفت. پس از تجرید همه متکلمین ـ اعم از اشعری و معتزلی ـ از همان راهی رفتند که این فیلسوف و متکلم بزرگ شیعی ([[خواجه نصیرالدین طوسی]]) رفت<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۷_ ۸۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴</ref>. | ||
در حقیقت باید گفت هر اندازه فاصله زمانی زیادتر شده است اشاعره از پیشوایشان «ابوالحسن اشعری» دور شده و عقاید او را به اعتدال یا فلسفه نزدیکتر کردهاند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۸ـ۸۹، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴</ref>. | در حقیقت باید گفت هر اندازه فاصله زمانی زیادتر شده است اشاعره از پیشوایشان «ابوالحسن اشعری» دور شده و عقاید او را به اعتدال یا فلسفه نزدیکتر کردهاند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۸ـ۸۹، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴</ref>. | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
== آراء خاص اهل حدیث == | == آراء خاص اهل حدیث == | ||
# اهل حدیث صفات خبری را به همان معنای ظاهری و بدون تأویل حمل میکنند، ولی برای آن صفات، کیفیت قائل نشده و خداوند را به صفات انسانی تشبیه نمیکنند<ref> اعتقاد فرق المسلمین و المشرکین، ص66</ref>، و میگویند: خداوند صورت دارد بلا کیف<ref>الابانة عن اصول الدیانة، ج1،ص 22</ref>، و هم چنین دو دست و چشم دارد، ولی بدون کیف<ref>مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص71</ref>، و قلبهای مؤمنان در بین دو انگشت از انگشتان خداوند قرار دارد<ref>صحیح مسلم، ح26554 و التوحید ابن خزیمه، ص74</ref>، هرکس گمان کند اسمهای خداوند غیر از او هستند، گمراه است<ref>الابانة عن اصول الدیانة، ج1، ص22</ref>؛ کلام الهی مخلوق نیست و قدیم است.<ref> سنن ابوداود، ج12، ص348، ح 4112 و اعتقاد ائمه الحدیث، ص10</ref> قرآن کلام الهی است و غیر مخلوق بوده و هرکس بگوید قرآن مخلوق است کافر است<ref> اعتقاد اهل السنة شرح اصحاب الحدیث، ج1، ص66 و شرح الطحاویة فی العقیدة السلفیة، ص327</ref>. | # اهل حدیث صفات خبری را به همان معنای ظاهری و بدون تأویل حمل میکنند، ولی برای آن صفات، کیفیت قائل نشده و خداوند را به صفات انسانی تشبیه نمیکنند<ref> اعتقاد فرق المسلمین و المشرکین، ص66</ref>، و میگویند: خداوند صورت دارد بلا کیف<ref>الابانة عن اصول الدیانة، ج1،ص 22</ref>، و هم چنین دو دست و چشم دارد، ولی بدون کیف<ref>مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص71</ref>، و قلبهای مؤمنان در بین دو انگشت از انگشتان خداوند قرار دارد<ref>صحیح مسلم، ح26554 و التوحید ابن خزیمه، ص74</ref>، هرکس گمان کند اسمهای خداوند غیر از او هستند، گمراه است<ref>الابانة عن اصول الدیانة، ج1، ص22</ref>؛ کلام الهی مخلوق نیست و قدیم است.<ref> سنن ابوداود، ج12، ص348، ح 4112 و اعتقاد ائمه الحدیث، ص10</ref> قرآن کلام الهی است و غیر مخلوق بوده و هرکس بگوید قرآن مخلوق است کافر است<ref> اعتقاد اهل السنة شرح اصحاب الحدیث، ج1، ص66 و شرح الطحاویة فی العقیدة السلفیة، ص327</ref>. | ||
# آنان اعتقاد به قضاء و قدر را مساوی با اعتقاد به جبر میدانند و آن را لازمه اعتقاد به [[توحید]] میشمارند و میگویند: غیر از خداوند خالقی نیست و اعمال بندگان مخلوق و مقدور خداوند است<ref>مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص71 و اعتقاد ائمة الحدیث، ص11</ref> و خداوند به مؤمنان توفیق اطاعت داده آنها را هدایت میکند و کافر را گمراه میکند و اگر آنها را هم هدایت میکرد، هدایت میشدند، ولی خواست که آنها کافر باشند. | # آنان اعتقاد به قضاء و قدر را مساوی با اعتقاد به جبر میدانند و آن را لازمه اعتقاد به [[توحید]] میشمارند و میگویند: غیر از خداوند خالقی نیست و اعمال بندگان مخلوق و مقدور خداوند است<ref>مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص71 و اعتقاد ائمة الحدیث، ص11</ref> و خداوند به مؤمنان توفیق اطاعت داده آنها را هدایت میکند و کافر را گمراه میکند و اگر آنها را هم هدایت میکرد، هدایت میشدند، ولی خواست که آنها کافر باشند. | ||
# اهل حدیث میگویند: مؤمنان [[خداوند]] را در آخرت با چشم میبینند همان گونه که ماه شب چهاردهم دیده میشود<ref>صحیح بخاری، ح6882؛ سنن ابوداود، ج12، ص338، ح4104 و اعتقاد ائمه الحدیث، ص 14</ref> ولی کافران نمیتوانند او را ببینند<ref>التوحید ابن خزیمه، ص156</ref>. | # اهل حدیث میگویند: مؤمنان [[خداوند]] را در آخرت با چشم میبینند همان گونه که ماه شب چهاردهم دیده میشود<ref>صحیح بخاری، ح6882؛ سنن ابوداود، ج12، ص338، ح4104 و اعتقاد ائمه الحدیث، ص 14</ref> ولی کافران نمیتوانند او را ببینند<ref>التوحید ابن خزیمه، ص156</ref>. | ||
# ایمان قول و عمل است و زیادی نقصان دارد<ref>سنن ابوداود، ج12، ص288؛ اعتقاد ائمه الحدیث، ص15 و اصول السنة، ص34</ref>. | # ایمان قول و عمل است و زیادی نقصان دارد<ref>سنن ابوداود، ج12، ص288؛ اعتقاد ائمه الحدیث، ص15 و اصول السنة، ص34</ref>. | ||
# احمد بن حنبل، هر کس را که با پیامبر هم نشین بوده صحابی میداند اگرچه یک روز یا یک ساعت باشد<ref>اصول السنة، ص40</ref>. | # احمد بن حنبل، هر کس را که با پیامبر هم نشین بوده صحابی میداند اگرچه یک روز یا یک ساعت باشد<ref>اصول السنة، ص40</ref>. | ||
# از دیدگاه اهل حدیث، امام بعد از پیامبر به ترتیب ابوبکر، عمر، عثمان و بعد از سه تن حضرت علی بن ابوطالب (علیه السلام) است<ref> اعتقاد ائمه الحدیث، ص24 و اصول السنة، ص36</ref> و معتقدند که در فضیلت نیز این ترتیب رعایت میشود و به ترتیب خلافت بر همدیگر فضیلت دارند<ref>شرح العقیدة الطحاویة، ص485</ref>. البته برخی در تفضیل عثمان بر حضرت علی (علیه السلام) اختلاف دارند<ref>الفرق بین الفرق، ص272</ref>. | |||
# از دیدگاه اهل حدیث، امام بعد از | |||
# نماز جمعه و جماعت را پشت سر هر شخص نیکوکار و فاجری میتوان خواند و پرداخت صداقت، مالیات، خراج، فیء و غنائم به امیران و والیان، واجب است چه به عدالت رفتار کنند چه به ظلم و جور<ref>مقالات الاسلامین، ص73 و شرح العقیدة الطحاویة، ص373</ref>. | # نماز جمعه و جماعت را پشت سر هر شخص نیکوکار و فاجری میتوان خواند و پرداخت صداقت، مالیات، خراج، فیء و غنائم به امیران و والیان، واجب است چه به عدالت رفتار کنند چه به ظلم و جور<ref>مقالات الاسلامین، ص73 و شرح العقیدة الطحاویة، ص373</ref>. | ||
# اطاعت و انقیاد از ولی امر واجب است و نباید از فرمانبرداری آنها دست کشید یا با شمشیر بر علیه او قیام کرد. | # اطاعت و انقیاد از ولی امر واجب است و نباید از فرمانبرداری آنها دست کشید یا با شمشیر بر علیه او قیام کرد. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:فرق و مذاهب]] | |||
[[رده: |