پرش به محتوا

شیعه و راهبرد وحدت (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'علیهم‌السلام' به 'علیهم‌السّلام'
جز (جایگزینی متن - 'رده:مقالات' به 'رده:مقاله‌ها')
جز (جایگزینی متن - 'علیهم‌السلام' به 'علیهم‌السّلام')
 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۶: خط ۱۶:
به نظر می‌رسد که سازمان‌هایی مانند [[سازمان کنفرانس اسلامی]] و سازمان‌هایی کوچک تر درمناطق مختلف [[جهان اسلام]]، که همگی دولتی هستند و در رفع [[اختلافات مذهبی]] میان کشورها تلاش می‌کنند، اما گروه‌هایی مدنی که به این امر اهتمام داشته باشند وجود ندارند.<br>
به نظر می‌رسد که سازمان‌هایی مانند [[سازمان کنفرانس اسلامی]] و سازمان‌هایی کوچک تر درمناطق مختلف [[جهان اسلام]]، که همگی دولتی هستند و در رفع [[اختلافات مذهبی]] میان کشورها تلاش می‌کنند، اما گروه‌هایی مدنی که به این امر اهتمام داشته باشند وجود ندارند.<br>


اما سطح دوم از این اختلافات، از آغاز نوزایی جدید و فروپاشی [[نظام عثمانی]]، محور اهتمام رهبران آگاه فکری – مانند [[سید جمال الدین اسد آبادی]] بوده است. در آغاز، تلاش‌های فردی از رهگذر بیانیه‌ها و مباحث متفکران و فقیهان به راه افتاد و در ادامه، [[کنفرانس اول قدس]] در سال 1931 برگزار شد که [[وحدت]] از محورهای اصلی آن بود و سپس نهادی ویژه این قضیه تأسیس شد که همان [[دارالتقریب]] بود که گروهی از فقها و محققان نخبه [[شیعه]] و [[سنی]] و با حمایت [[الازهر]] و مرجع بزرگ دینی شیعه، [[آیت‌الله‌العظمی سید حسین طباطبایی بروجردی|آقای بروجردی]] در قاهره آن را تشکیل دادند. در این مرحله مرحوم [[حسن البنا]] هم روابطی صمیمانه با علما و متفکران شیعه را پی ریزی کرد.<br>
اما سطح دوم از این اختلافات، از آغاز نوزایی جدید و فروپاشی [[نظام عثمانی]]، محور اهتمام رهبران آگاه فکری – مانند [[سید جمال‌الدین اسد‌آبادی]] بوده است. در آغاز، تلاش‌های فردی از رهگذر بیانیه‌ها و مباحث متفکران و فقیهان به راه افتاد و در ادامه، [[کنفرانس اول قدس]] در سال 1931 برگزار شد که [[وحدت]] از محورهای اصلی آن بود و سپس نهادی ویژه این قضیه تأسیس شد که همان [[دارالتقریب]] بود که گروهی از فقها و محققان نخبه [[شیعه]] و [[سنی]] و با حمایت [[الازهر]] و مرجع بزرگ دینی شیعه، [[آیت‌الله‌العظمی سید حسین طباطبایی بروجردی|آقای بروجردی]] در قاهره آن را تشکیل دادند. در این مرحله مرحوم [[حسن البنا]] هم روابطی صمیمانه با علما و متفکران شیعه را پی ریزی کرد.<br>


    
    
خط ۲۶: خط ۲۶:
اسلام، دینی جهانی است و [[امت اسلام]]، از مظاهر جهانی بودن اسلام است. اما تمرکز و تأکید براختلافات مذهبی و مرتب کردن آثاری بر آن، رهاوردهای جهانی بودن اسلام ر ا از بین می‌برد و آن را به دایره هایی فروبسته تبدیل می‌کند که قدرت عمومیت و فراگیری را ندارد و نمی‌تواند گفتمانی جهانی را تأسیس کند.<br>
اسلام، دینی جهانی است و [[امت اسلام]]، از مظاهر جهانی بودن اسلام است. اما تمرکز و تأکید براختلافات مذهبی و مرتب کردن آثاری بر آن، رهاوردهای جهانی بودن اسلام ر ا از بین می‌برد و آن را به دایره هایی فروبسته تبدیل می‌کند که قدرت عمومیت و فراگیری را ندارد و نمی‌تواند گفتمانی جهانی را تأسیس کند.<br>


اگر خواهان عملی شدن و کار آمدی اصل عمومیت و جهانی بودن اسلام هستیم، باید از هرگونه اقدامی که موجب پراکندگی و فرقه گرایی می‌شود، پرهیز کنیم، زیرا وجود و وحدت امت اسلام، حقیقتی عقیدتی، تشریعی و تاریخی است و در این نکته مطلقاً جای بحثی نیست و این که امت اسلام به رغم تنوع نژادی و زبانی و مذهبی، باید در قالب وحدت و واحدی سازمان بیابند، امری است که باید به رسمیت شناخته شود و آثار این وحدت در همه روابط مسلمانان و اشتراک منافع آنان و صف بندی اشان درمقابل بیگانگان باید دیده شود.<br>
اگر خواهان عملی شدن و کار آمدی اصل عمومیت و جهانی بودن اسلام هستیم، باید از هرگونه اقدامی که موجب پراکندگی و فرقه‌گرایی می‌شود، پرهیز کنیم، زیرا وجود و وحدت امت اسلام، حقیقتی عقیدتی، تشریعی و تاریخی است و در این نکته مطلقاً جای بحثی نیست و این که امت اسلام به رغم تنوع نژادی و زبانی و مذهبی، باید در قالب وحدت و واحدی سازمان بیابند، امری است که باید به رسمیت شناخته شود و آثار این وحدت در همه روابط مسلمانان و اشتراک منافع آنان و صف بندی اشان درمقابل بیگانگان باید دیده شود.<br>


باید از وقایع تاریخی ای که به پیدایی انشعابات سیاسی انجامیده، فراتر رفت. این انشعابات سیاسی رفته رفته در اختلافات علمی و فکری درحوزه فقه – چه در بُعد ادله و چه در بُعد استنباط- تأثیر برجای نهاد. ما بـاید از سـطـح این وقایع فراتر رویم و در آگاه کردن عامه مردم به این وقایع تاریخی و آثار سیاسی اش، شیوه‌ای را به کار گیریم که به وحدت[[مسلمانان]]، زیان نرساند و موجب گسست نشود. زیرا کشمکش‌های مذهبی بر سر وقایع گذشته، وضعیت کنونی امت را به شدت ناگوار و ناهموار می‌کند و موجب جدایی میان مجموعه‌های امت می‌شود و این همان وضعی است که امام علی علیه‌السلام و فرزندان او از در افتادن در آن پرهیز داده‌اند و حتی برای اجتناب از گسست در میان امت، فداکاری‌های مادی و معنوی فراوان نمودند.<br>
باید از وقایع تاریخی ای که به پیدایی انشعابات سیاسی انجامیده، فراتر رفت. این انشعابات سیاسی رفته رفته در اختلافات علمی و فکری درحوزه فقه – چه در بُعد ادله و چه در بُعد استنباط- تأثیر برجای نهاد. ما بـاید از سـطـح این وقایع فراتر رویم و در آگاه کردن عامه مردم به این وقایع تاریخی و آثار سیاسی اش، شیوه‌ای را به کار گیریم که به وحدت[[مسلمانان]]، زیان نرساند و موجب گسست نشود. زیرا کشمکش‌های مذهبی بر سر وقایع گذشته، وضعیت کنونی امت را به شدت ناگوار و ناهموار می‌کند و موجب جدایی میان مجموعه‌های امت می‌شود و این همان وضعی است که امام علی علیه‌السّلام و فرزندان او از در افتادن در آن پرهیز داده‌اند و حتی برای اجتناب از گسست در میان امت، فداکاری‌های مادی و معنوی فراوان نمودند.<br>


ما باید واقعیتی را که در آن به سر می‌بریم، درک کنیم، زیرا امکان ندارد که وحدت را با احیای اختلافات گذشته مستقر کنیم. باید وحدت را بر نیازهای عصر و زمانه و مبانی ثابت و مسلّم شریعت و عقیده (فقه و کلام) اسلامی که مسلمانان را امتی واحد قرار می‌دهد، استوار کنیم. از سوی دیگر، باید اعتبار حکم شرعی اسلامی سازمان بخش و اساسی "تولّی" مسلمانان نسبت به یکدیگر را بدان باز گردانیم و این اصل مغفول را که مستند به آیه قرآن (المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض) است احیا کنیم. <br>
ما باید واقعیتی را که در آن به سر می‌بریم، درک کنیم، زیرا امکان ندارد که وحدت را با احیای اختلافات گذشته مستقر کنیم. باید وحدت را بر نیازهای عصر و زمانه و مبانی ثابت و مسلّم شریعت و عقیده (فقه و کلام) اسلامی که مسلمانان را امتی واحد قرار می‌دهد، استوار کنیم. از سوی دیگر، باید اعتبار حکم شرعی اسلامی سازمان بخش و اساسی "تولّی" مسلمانان نسبت به یکدیگر را بدان باز گردانیم و این اصل مغفول را که مستند به آیه قرآن (المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض) است احیا کنیم. <br>
خط ۸۱: خط ۸۱:
اما در زمینه تفسیر قرآن، هدف ما دست یابی به فهم انحصاری واحدی از قرآن نیست، زیرا چنین چیزی امکان‌پذیر نیست، بلکه قصد ما آن است که نظر مفسر و متفکر و فقیه در رجوع به قرآن کریم، چندان وسعت یابد که شامل روش‌های اما در زمینه سنت(میراث نبوی) باید مبنایی پرورده شود که بر وثاقت راوی و اطمینان از صدور آن روایت استوار باشد. این کار مستلزم توجه به علم رجال است. در یکی از مباحثم به این نکته پرداخته ام که شیعه، به هیچ روایتی از اهل سنت- جز به صورت ثانوی و حاشیه‌ای- توجه نمی‌کند و اهل سنت هم تقریباً مطلقاً به هیچ روایتی که شیعه نقل کرده باشد، استناد نمی‌جویند. این گسست اصلاً قابل توجیه نیست.<br>
اما در زمینه تفسیر قرآن، هدف ما دست یابی به فهم انحصاری واحدی از قرآن نیست، زیرا چنین چیزی امکان‌پذیر نیست، بلکه قصد ما آن است که نظر مفسر و متفکر و فقیه در رجوع به قرآن کریم، چندان وسعت یابد که شامل روش‌های اما در زمینه سنت(میراث نبوی) باید مبنایی پرورده شود که بر وثاقت راوی و اطمینان از صدور آن روایت استوار باشد. این کار مستلزم توجه به علم رجال است. در یکی از مباحثم به این نکته پرداخته ام که شیعه، به هیچ روایتی از اهل سنت- جز به صورت ثانوی و حاشیه‌ای- توجه نمی‌کند و اهل سنت هم تقریباً مطلقاً به هیچ روایتی که شیعه نقل کرده باشد، استناد نمی‌جویند. این گسست اصلاً قابل توجیه نیست.<br>


بـاید اسـباب تـاریـخی ای کـه منجر به گسست اهل سنت از سنت روایت شده از طریق اهل بیت علیهم‌السلام شده است، مطالعه و بازیابی شود و اسباب عینی ای که مشوق اهل سنت برای پذیرش مرجعیت اهل بیت علیهم‌السلام در نقل سنت نبوی است، جست وجو شود. اکنون اسباب سیاسی گسست از بین رفته است و طبیـعی اسـت کـه باید آثار آن زدوده شود و وضعیت سنت نبوی با قرار گرفتن آن در جایگاه و مصدر طبیعی اش پس از پیامبر (ص) که همان اهل بیت هستند- تصحیح شود. البته مصدر و منبع دیگر- یعنی صحابه – هم نباید مورد بی مهری و بی توجهی قرا رگیرد.
بـاید اسـباب تـاریـخی ای کـه منجر به گسست اهل سنت از سنت روایت شده از طریق اهل بیت علیهم‌السّلام شده است، مطالعه و بازیابی شود و اسباب عینی ای که مشوق اهل سنت برای پذیرش مرجعیت اهل بیت علیهم‌السّلام در نقل سنت نبوی است، جست وجو شود. اکنون اسباب سیاسی گسست از بین رفته است و طبیـعی اسـت کـه باید آثار آن زدوده شود و وضعیت سنت نبوی با قرار گرفتن آن در جایگاه و مصدر طبیعی اش پس از پیامبر (ص) که همان اهل بیت هستند- تصحیح شود. البته مصدر و منبع دیگر- یعنی صحابه – هم نباید مورد بی مهری و بی توجهی قرا رگیرد.
دراین مطالعات مقایسه ای مشترک که ما پیشنهاد می‌کنیم، باید حوزه‌های وحدت لفظی نص یا وحدت محتـوایی نـصوص درسـنت روایـت شده از طریق اهل بیت(ع)- که بخش اعظم سنت در نزد شیعه را تشکیل می‌دهد- و سنت روایت شده از صحابه و تابعان- که بخش اعظم سنت در نزد اهل سنت را تشکیل می‌دهد- کشف شود.<br>
دراین مطالعات مقایسه ای مشترک که ما پیشنهاد می‌کنیم، باید حوزه‌های وحدت لفظی نص یا وحدت محتـوایی نـصوص درسـنت روایـت شده از طریق اهل بیت(ع)- که بخش اعظم سنت در نزد شیعه را تشکیل می‌دهد- و سنت روایت شده از صحابه و تابعان- که بخش اعظم سنت در نزد اهل سنت را تشکیل می‌دهد- کشف شود.<br>


خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
ما در مسیر پروژه وحدت مسلمانان و تقریب مذاهب، خواهان تأسیس روش اجتهاد مطلق و عام در تمام مذاهب اسلامی خاص هستیم. بنابراین دو سطح از اجتهاد مطلوب است؛ اجتهاد مذهبی خاص که نیازهای پیروان یک مذهب خاص را پاسخ می‌گوید و اجتهاد مطلق وعام که نیازهای امت را در مسائل کلان پاسخ می‌گوید. دراین چارچوب باید مجامع فکری و علمی ای براساس مسأله وحدت امت و نزدیک سازی رویکردهای فقهی متعددش شکل گیرد. چنین چیزی اکنون هم عملاً واجمالاً در قالب همایش‌ها و میزگردها وجود دارد، ولی امیدواریم ایده تأسیس مؤسسات پژوهشی دائمی دراین زمینه عملی شود و شاید مجامع فقه اسلامی‌نمودی از این مؤسسات است.<br>
ما در مسیر پروژه وحدت مسلمانان و تقریب مذاهب، خواهان تأسیس روش اجتهاد مطلق و عام در تمام مذاهب اسلامی خاص هستیم. بنابراین دو سطح از اجتهاد مطلوب است؛ اجتهاد مذهبی خاص که نیازهای پیروان یک مذهب خاص را پاسخ می‌گوید و اجتهاد مطلق وعام که نیازهای امت را در مسائل کلان پاسخ می‌گوید. دراین چارچوب باید مجامع فکری و علمی ای براساس مسأله وحدت امت و نزدیک سازی رویکردهای فقهی متعددش شکل گیرد. چنین چیزی اکنون هم عملاً واجمالاً در قالب همایش‌ها و میزگردها وجود دارد، ولی امیدواریم ایده تأسیس مؤسسات پژوهشی دائمی دراین زمینه عملی شود و شاید مجامع فقه اسلامی‌نمودی از این مؤسسات است.<br>


در این جا مناسب می‌دانم سخن بسیار مهمی را از مرجع بزرگ دینی [آیت‌الله‌العظمی] آقای بروجردی نقل کنم که می‌گوید: عقیده شیعه بر دو رکن استوار است: رکن نخست: اعتقاد به امامت علی و امامان پس از وی علیهم‌السلام و این که او خلیفه اول رسول خدا (ص) بود و دوم این که امامان اهل بیت علیهم‌السلام براساس نص رسول خدا در حدیث ثقلین، مرجع حل مشکلات دینی و صدور حکم هستند. آقای بروجردی ادامه می‌دهد: قضیه خلافت، نیاز امروز امت نیست و بحث درباره آن اختلاف برانگیز است، بی آن که ضرورتی داشته باشد و باید آن را به تاریخ واگذار کرد و انگیزه‌ای برای طرح دوباره آن نیست. اما این که امامان اهل بیت، مرجع احکام هستند، نیازی است که مختص زمانی خاص نیست و ما باید در بحث امامت به همین اندازه بسنده کنیم و درباره بحث نخست (خلافت) سکوت کنیم و این کار زیاد ندارد.»
در این جا مناسب می‌دانم سخن بسیار مهمی را از مرجع بزرگ دینی [آیت‌الله‌العظمی] آقای بروجردی نقل کنم که می‌گوید: عقیده شیعه بر دو رکن استوار است: رکن نخست: اعتقاد به امامت علی و امامان پس از وی علیهم‌السّلام و این که او خلیفه اول رسول خدا (ص) بود و دوم این که امامان اهل بیت علیهم‌السّلام براساس نص رسول خدا در حدیث ثقلین، مرجع حل مشکلات دینی و صدور حکم هستند. آقای بروجردی ادامه می‌دهد: قضیه خلافت، نیاز امروز امت نیست و بحث درباره آن اختلاف برانگیز است، بی آن که ضرورتی داشته باشد و باید آن را به تاریخ واگذار کرد و انگیزه‌ای برای طرح دوباره آن نیست. اما این که امامان اهل بیت، مرجع احکام هستند، نیازی است که مختص زمانی خاص نیست و ما باید در بحث امامت به همین اندازه بسنده کنیم و درباره بحث نخست (خلافت) سکوت کنیم و این کار زیاد ندارد.»
این سخن پر اهمیت امام بروجردی از امید و آرزویی حکایت می‌کند که به وحدت امت و تقریب مذاهب اسلامی بسته شده است.<br>
این سخن پر اهمیت امام بروجردی از امید و آرزویی حکایت می‌کند که به وحدت امت و تقریب مذاهب اسلامی بسته شده است.<br>


با ملاحظه مقتضیات عقائد شیعه امامیه در می‌یابیم که شیعه، اهل جماعت است، زیرا معتقد به عدم جواز تفرقه مسلمانان است و درمسأله وحدت، موضعی قطعی وقاطع و بی ابهام دارد. شیعه معتقد است اقدام و سخنی که به فتنه میان مسلمانان بینجامد، حرام است و شیوه اهل بیت علیهم‌السلام نیز در زمانی که آتش فتنه‌ها و جنگ‌های داخلی زبانه می‌کشید، مبتنی بر اجتناب از جنگ‌های داخلی و یاری ندادن به طرف‌های درگیر و درعین حال عدم همکاری با قدرت حاکم بوده است. اما این موضع نسبت به فتنه‌ها و قدرت حاکم به انزوا و اعتزال از امامت و بی‌اعتنایی نسبت به وحدت امت نمی انجامید، بلکه مبتنی بر پیوست و ادغام کامل با امت و پرهیز از تفرقه بود.<br>
با ملاحظه مقتضیات عقائد شیعه امامیه در می‌یابیم که شیعه، اهل جماعت است، زیرا معتقد به عدم جواز تفرقه مسلمانان است و درمسأله وحدت، موضعی قطعی وقاطع و بی ابهام دارد. شیعه معتقد است اقدام و سخنی که به فتنه میان مسلمانان بینجامد، حرام است و شیوه اهل بیت علیهم‌السّلام نیز در زمانی که آتش فتنه‌ها و جنگ‌های داخلی زبانه می‌کشید، مبتنی بر اجتناب از جنگ‌های داخلی و یاری ندادن به طرف‌های درگیر و درعین حال عدم همکاری با قدرت حاکم بوده است. اما این موضع نسبت به فتنه‌ها و قدرت حاکم به انزوا و اعتزال از امامت و بی‌اعتنایی نسبت به وحدت امت نمی انجامید، بلکه مبتنی بر پیوست و ادغام کامل با امت و پرهیز از تفرقه بود.<br>


بنابراین نمی‌توان گفت که شیعه در تأکید برحفظ جماعت از اهل سنت عقب تر است. نکته دیگری که دراین جا لازم است بدان اشاره کنم این است که نام‌گذاری «اهل سنت» بر پیروان مذاهب چهارگانه حنفی و شافعی و مالکی و حنبلی فقط به معنای "اهل سنت پیامبر" نیست؛ بلکه معنای وسیع سنت، مراد است که شامل تمام گذشته می‌شود. یعنی آنان نماینده خط فکری ای هستند که تمام گذشته و میراث را محترم می‌شمارند و شاید همین امر سبب شده تا آنان آرای صحابه و تابعان را هم حجت بشمرند.<br>
بنابراین نمی‌توان گفت که شیعه در تأکید برحفظ جماعت از اهل سنت عقب تر است. نکته دیگری که دراین جا لازم است بدان اشاره کنم این است که نام‌گذاری «اهل سنت» بر پیروان مذاهب چهارگانه حنفی و شافعی و مالکی و حنبلی فقط به معنای "اهل سنت پیامبر" نیست؛ بلکه معنای وسیع سنت، مراد است که شامل تمام گذشته می‌شود. یعنی آنان نماینده خط فکری ای هستند که تمام گذشته و میراث را محترم می‌شمارند و شاید همین امر سبب شده تا آنان آرای صحابه و تابعان را هم حجت بشمرند.<br>
Writers، confirmed، مدیران
۸۹٬۱۸۹

ویرایش