confirmed
۵٬۹۱۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
عموی مختار یعنی [[سعد بن مسعود]] نیز چهرهای سرشناس بود. وی از سوی [[امام علی بن أبیطالب (ع)|امام علی بن أبیطالب علیهالسلام]] به سمت فرمان داری مدائن منصوب شده بود و در زمان خلافت کوتاه [[امام حسن مجتبی]] (پیش از جریان صلح امام علیهالسلام با [[معاویه]] و آغاز خلافت فرزند [[أبی سفیان]] در سال ۴۱ هجری)، بر مسندش ابقا شد<ref>بررسی تحلیلی صلح امام حسن علیهالسلام و آغاز خلافت اموی، ص ۴۸- ۴۳.</ref>. | عموی مختار یعنی [[سعد بن مسعود]] نیز چهرهای سرشناس بود. وی از سوی [[امام علی بن أبیطالب (ع)|امام علی بن أبیطالب علیهالسلام]] به سمت فرمان داری مدائن منصوب شده بود و در زمان خلافت کوتاه [[امام حسن مجتبی]] (پیش از جریان صلح امام علیهالسلام با [[معاویه]] و آغاز خلافت فرزند [[أبی سفیان]] در سال ۴۱ هجری)، بر مسندش ابقا شد<ref>بررسی تحلیلی صلح امام حسن علیهالسلام و آغاز خلافت اموی، ص ۴۸- ۴۳.</ref>. | ||
سعد بن مسعود هنگامی که [[امام مجتبی (ع)|امام مجتبی علیهالسلام]] (در جریان آماده سازی ارتش [[عراق]] برای رویارویی با ارتش [[شام]] به سرکردگی معاویه بن أبی سفیان) توسط گروهی ناشناس از [[خوارج]] و یا اشخاص سستایمان و دوچهره از لشکر خود مجروح شد با شجاعتی ستودنی به حمایت از امام علیهالسلام همت گماشت و در دفاع از حریم ولایت جانفشانی کرد. <ref>الخلافة الأمویة ص ۵۹- ۵۷</ref> | سعد بن مسعود هنگامی که [[امام مجتبی (ع)|امام مجتبی علیهالسلام]] (در جریان آماده سازی ارتش [[عراق]] برای رویارویی با ارتش [[شام]] به سرکردگی معاویه بن أبی سفیان) توسط گروهی ناشناس از [[خوارج]] و یا اشخاص سستایمان و دوچهره از لشکر خود مجروح شد با شجاعتی ستودنی به حمایت از امام علیهالسلام همت گماشت و در دفاع از حریم ولایت جانفشانی کرد.<ref>الخلافة الأمویة ص ۵۹- ۵۷</ref> | ||
مختار خود نیز شخصیتی برجسته و دارای نفوذ فراوان بهویژه در سرزمین عراق بود. آنچنان که [[مسلم بن عقیل]] پسر عمو و سفیر امام حسین علیهالسلام پس از رسیدن به شهر [[کوفه]]، | مختار خود نیز شخصیتی برجسته و دارای نفوذ فراوان بهویژه در سرزمین عراق بود. آنچنان که [[مسلم بن عقیل]] پسر عمو و سفیر امام حسین علیهالسلام | ||
پس از رسیدن به شهر [[کوفه]]، او را شایسته میزبانی یافته و قدم در خانه او گذاشت و همچنین برای مدتی منزل او محل رفت و آمد دوستداران اهلبیت علیهالسلام در کوفه بود. این مسأله نشانه قابل اعتماد بودن مختار ثقفی در میان [[اهلبیت علیهمالسلام|اهلبیت علیهالسلام]] بوده است. | |||
== دلیل غیبت مختار در کربلا == | == دلیل غیبت مختار در کربلا == | ||
پس از آنکه عبیدالله بن زیاد با حُکم [[یزید بن معاویه]] به | پس از آنکه عبیدالله بن زیاد با حُکم [[یزید بن معاویه]] امارت کوفه را به دست گرفت و شرایط را به نفع [[امویان]] تغییر داد و در ادامه موفق شد تا کوفیان را با تهدید و تطمیع از اطراف مسلم بن عقیل پراکنده کند، به همین دلیل مسلم غریبانه در شهر کوفه دستگیر شد و به شهادت رسید. در این میان مختار نیز سرنوشتی تلخ داشت و توسط کارگزاران [[ابن زیاد]] دستگیر و پس از ضرب و شتم به زندان کوفه افتاد. | ||
مختار بن أبی عبید ثقفی که برای مدتی در زندان کوفه بسر میبرد با میانجیگری [[عبدالله بن عمر بن خطاب]] که از چهرههای مطرح آن روزگار بود از بند رهایی یافت و از شهر کوفه خارج شد. مختار ثقفی | مختار بن أبی عبید ثقفی که برای مدتی در زندان کوفه بسر میبرد با میانجیگری [[عبدالله بن عمر بن خطاب]] که از چهرههای مطرح آن روزگار بود از بند رهایی یافت و از شهر کوفه خارج شد. مختار ثقفی پس از آزادی از کوفه تبعید و راهی مکه شد و مدتی را در جوار [[خانه خدا]] روزگار گذراند<ref>نهضت مختار ثقفی، ص ۱۴۸.</ref>. | ||
مکه در آن هنگام تحت فرمان [[عبدالله بن زبیر]] بود و او نیز به شدت با امویان دشمنی میکرد و یزید را شایسته خلافت نمیدانست. <ref>به گفته [[قِرمانی]] مورخ برجسته [[ | مکه در آن هنگام تحت فرمان [[عبدالله بن زبیر]] بود و او نیز به شدت با امویان دشمنی میکرد و یزید را شایسته خلافت نمیدانست.<ref>به گفته [[احمدبن یوسف قِرمانی]] مورخ برجسته [[اهلسنت و جماعت|اهلسنت]]، عبدالله بن زبیر هنگامی که در مکه قیام خود را علیه یزید بن معاویه آغاز کرد، خلیفه اموی را به دلیل نوشیدن مشروبات الکلی، سگ بازی و کوچک شمردن امور دینی و بی توجهی به شرع، شایسته خلافت نمیدانست(ر.ک، قرمانی احمدبن یوسف، أخبار الدول و آثار الأول، ج ۲ ص ۱۱).</ref>. پس از مرگ یزید بن معاویه در سال ۶۴ هجری، مختار شرایط قیام را در کوفه مناسب یافت و از این رو به کوفه بازگشت. با این حال وی با آنکه از فنون نظامی و نبوغ جنگی بالا و قدرت مدیریتی قابل ملاحظهای برخوردار بود، اما در [[قیام توابین]] با رهبر این جریان [[سلیمان بن صُرَد خزاعی]] همکاری نکرد و حمایت خود را از آنان دریغ داشت. <ref>صلابی علی محمد، خلافة عبدالملک بن مروان و دورة فی الفتوحات الاسلامیة، ص ۱۹</ref> | ||
== مختار در روایات == | == مختار در روایات == | ||
دو دسته [[احادیث]] درباره مختار وارد شده است. یک دسته احادیث | دو دسته [[احادیث]] درباره مختار وارد شده است. در یک دسته از احادیث مختار مدح و در دسته دیگر مذمت شده است. | ||
=== احادیث در مدح مختار === | === احادیث در مدح مختار === | ||
از [[امام سجاد|امام سجادعلیهالسلام]] نقل شده که | از [[امام سجاد|امام سجادعلیهالسلام]] نقل شده است که فرمود: خداوند به مختار جزای خیر دهد. <ref>مامقانی عبدالله، تنقیح المقال، ج۳ص ۲۰۴</ref> | ||
[[امام محمد باقر|امام باقر]] در ملاقات با ابوالحکم فرزند مختار پس از تکریم وی از مختار نیز تمجید کرده و گفتند خدا پدرت را رحمت کند. [[مامقانی]] | [[امام محمد باقر|امام باقر]] در ملاقات با ابوالحکم فرزند مختار پس از تکریم وی از مختار نیز تمجید کرده و گفتند خدا پدرت را رحمت کند. [[مامقانی]] رضایت امام در باره مختار را دلیل بر عقیده صحیح او دانسته و میگوید: اظهار رضایت و خشنودی [[ائمه|ائمه علیهالسلام]] تابع و فرع بر خشنودی خداوند است، پس معلوم میشود مختار از نظر عقیده انحرافی نداشته که موجب خشنودی ائمه واقع شده است<ref> مامقانی عبدالله، تنقیح المقال، ج۳، ص ۲۰۵.</ref>. | ||
[[امام صادق علیهالسلام]] فرستادن سر عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد به مدینه توسط مختار | [[امام صادق علیهالسلام]] فرستادن سر عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد را به مدینه توسط مختار موجب تسلی خاطر و شادی [[اهلبیت]] دانست و فرمود: بعد از واقعه عاشورا، هیج زنی از زنان ما آرایش نکرد تا زمانی که مختار سر بریده عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد را برای ما فرستاد. <ref> رجال کشی، ص۱۲۷</ref> | ||
=== احادیث در مذمت مختار === | |||
از امام باقرعلیهالسلام گزارش شده که امام سجادعلیهالسلام فرستادگان مختار را به حضور نپذیرفته و هدایای وی را پس فرستاد و وی را کذاب خواند. این روایت متهم به ضعف میباشد. <ref></ref> | |||
از امام صادق علیهالسلام نقل شده که مختار بر امام سجادعلیهالسلام دروغ میبست.<ref> رجال کشی، ص۱۲۵، ح۱۹۸</ref> این حدیث از نظر سندی ضعیف است. <ref>خویی سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج ۱۸، ص ۹۶</ref> | |||
از امام | |||
هنگامی که امام حسن علیهالسلام در ساباط بود، مختار به عمویش سعد بن مسعود پیشنهاد داد که امام را تحویل معاویه دهیم تا جایگاهمان متزلزل نشود.<ref> شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص، ۲۲۱</ref> | |||
[[آیتالله خویی]] به دلیل مرسل بودن روایت آن را غیرقابل اعتماد میداند و میافزاید بر فرض صحت نیز میتوان گفت که مختار در اظهارش جدی نبوده است بلکه قصد داشته نظر عمویش را کشف کند.<ref> خویی سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۸ ص،۹۷</ref> [[سید محسن امین]] نیز بر این عقیده است که مختار قصد امتحان عمویش را داشته است. <ref>امین سید محسن، اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۲۳۰</ref> | |||
در روایت دیگری آمده است که مختار اهل [[جهنم]] است، ولی به وسیله امام حسین علیهالسلام مورد [[شفاعت]] قرار میگیرد. <ref> شیخ طوسی، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج۱، ص ۴۶۶</ref> این روایت نیز از نظر علمای [[علم رجال]] ضعیف میباشد. <ref> خویی سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۸، ص ۹۷</ref> | |||
در | == نظر علمای اهل سنت در باره مختار == | ||
[[ابن اثیر]] در [[اسدالغابه]] در صدد مذمت مختار بر آمده است و روایات وی را قبول نمیکند.<ref>ابن اثیر، أسدالغابة، ج۴،ص، ۳۴۷ </ref> همچنین علیه مختار حدیثی به پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نسبت داده شده است که فرمود: از ثقیف کذاب و جنایتکار به وجود خواهد آمد.<ref>سمعانی عبدالکریم، الأنساب، ج۳، ص۱۴۰</ref> | |||
راوی این روایت اسماء دختر [[ابوبکر]] مادر [[عبدالله بن زبیر]] است.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص، ۹۰۹</ref> به گفته اسماء منظور از کذاب در این روایت جعلی، مختار است، <ref>ذهبی شمس الدین، تاریخ الإسلام، ج۵، ص،۲۲۶</ref> به نظر میرسد اولین بار لقب کذاب توسط حجاج بن یوسف برای مختار به کار رفت و وی مردم را به لعن حضرت علی علیهالسلام و مختار امر میکرد. <ref>فسوی یوسف بن سفیان، المعرفة والتاریخ، ج۲، ص:۶۱۸</ref> [[مقریزی]] مختار را جزء خوارج میداند.<ref> مقریزی تقی الدین، إمتاع الأسماع، ج۱۴، ص:۱۵۷</ref> | |||
راوی این روایت اسماء دختر [[ابوبکر]] مادر [[عبدالله بن زبیر]] است. <ref> | |||
== سرانجام مختار == | == سرانجام مختار == | ||
مختار 18 ماه در کوفه حکومت کرد و در این دوران با سه گروه مروانیان در [[شام (شامات)|شام]] و آل زبیر در [[حجاز]] و اشراف کوفه جنگید و سرانجام در 14 رمضان سال | مختار 18 ماه در کوفه حکومت کرد و در این دوران با سه گروه مروانیان در [[شام (شامات)|شام]] و آل زبیر در [[حجاز]] و اشراف کوفه جنگید و سرانجام در 14 رمضان سال 67 ق در حالی که 67 سال داشت به دست مصعب بن زبیر به شهادت رسید.<ref> ابن اثیر، أسدالغابة، ج 4، ص:347؛ فسوی یوسف بن سفیان، المعرفة و التاریخ، ج 3، ص:.330</ref>. مصعب پسر زبیر دستور داد تا دست مختار را قطع کرده و از دیوار [[مسجد کوفه]] آویزان کنند. هنگامی که [[حجاج بن یوسف]] بر کوفه مسلط شد چون هر دو از قبیله ثقیف بودند دستور به دفن آن داد. <ref> ابن اثیر، الکامل، ج 4، ص:275.</ref>. | ||
مصعب پسر زبیر دستور داد تا دست مختار را قطع کرده و از دیوار [[مسجد کوفه]] آویزان کنند. هنگامی که [[حجاج بن یوسف]] بر کوفه مسلط شد چون هر دو از قبیله ثقیف بودند دستور به دفن آن داد<ref>الکامل، ج | |||
پس از مختار هزاران نفر از طرفداران او که در قصر محاصره شده بودند تسلیم | پس از مختار هزاران نفر از طرفداران او که در قصر محاصره شده بودند تسلیم شدند، اما مصعب دستور قتل عام آنها را داد. این جنایت به اندازه ای وحشتناک بود که [[عبدالله بن عمر]] با دیدن مصعب گفت: اگر این افراد گوسفندان پدرت بودند باز هم نباید این کار را انجام میدادی.<ref> بلاذری احمدبن یحیی، أنساب الأشراف، ج 6، ص:445.</ref>. | ||
== آرامگاه مختار در کوفه == | == آرامگاه مختار در کوفه == |