۲۱٬۸۹۸
ویرایش
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
=== فصل اول === | === فصل اول === | ||
<br> | <br> | ||
فصل اول این کتاب، به بررسی ویژگیهای اسلام نواندیشان میپردازد. محمد حمزه در ابتدای این فصل با بیان اینکه [[مدرنیته]] یک دوران تاریخی، فلسفی و وجودی جدید را با افسونزدایی از طبیعت در عالم آغاز کرد، عقل خودبنیاد را یکی از محورهای این دوران جدید برمیشمرد. [[مدرنیسم]] از نظر مؤلف در مفهوم ذهنگرایی (سوبژکتیویته) و انسانمحوری، متجسد و متمثل است ولاجرم، انسان را سازندهِ تاریخِ خود نموده است.<br>مؤلف در ادامۀ این فصل با بیان اینکه جریان نواندیش دینی سعی دارد به گوهر اسلام دست پیدا کند بین اسلام رسالت و اسلام تاریخی، تفکیک قائل میشود و خاطر نشان میکند که باید از این اسلام تاریخی عبور کرد حتی اگر مجبور باشیم از سامانههای معرفتی کلاسیک اسلامی در تمامی وجوه الهیاتی، سیاسی و حقوقیاش چشمپوشی کنیم.<br>گفتمان نواندیشی دینی از نظر ''محمد حمزه'' داعیه آن را دارد که باید از بند ذهنیت تقلیدی و جزماندیشانه رها شد و آنچه در طول تاریخ قطعی و مسلم انگاشته شده را بازاندیشی و به بوته نقد گذاشت. نواندیشی از منظر وی، بر اساس یک اصل قدیمی بنا نهاده میشود که آن هم تراث یا [[سنت]] است.<br>سنتی که عبارت است از مجموعه عقاید نظری ثابت، و حقائق فراتاریخی که تصور گروه یا فرقهای خاص از جهان بوده، بهصورت پاسخ آماده به پرسشهای اساسی گوناگون درآمده و نیازمند بازاندیشی و واسازیست. از اینرو اسلام نواندیشان به دنبال نفی تراث و در عین حال، پذیرفتن آن از روی رضایت نیست.<br>بلکه اعلام ناتوانی منظومه معرفتی آن در فهم وضعیت مسلمان امروزی و عدم توانایی فراهمآوردن آسایش روحی وی میباشد. از طرفی دیگر این قرائت از دین، تناقضی بین ایمان و آزادی دینی نمییابد کمااینکه بین تجدد و ایمان نیز تعارضی را حس نمیکند.<br>وی مدعی است که اصحاب این خوانش، کلام خدا را انکار نمیکنند بلکه طی یک خوانش جدید، آن را در بستر تاریخ مورد مطالعه قرار میدهند و سعی دارند که تأویلات و فهمهایی که در طول تاریخ پیرامون [[قرآن]] و متون ثانوی آن متراکم شده است را حفاری کرده و ارتکازات اسلام تاریخی را واژگون سازند. از این رهگذر، اسلام نواندیشان، رسالت فرازمان و فرامکان را بیمعنی دانسته و هر رسالت و پیامی را لاجرم محصور در تاریخ بشری برمیشمرد. | فصل اول این کتاب، به بررسی ویژگیهای اسلام نواندیشان میپردازد. محمد حمزه در ابتدای این فصل با بیان اینکه [[مدرنیته]] یک دوران تاریخی، فلسفی و وجودی جدید را با افسونزدایی از طبیعت در عالم آغاز کرد، عقل خودبنیاد را یکی از محورهای این دوران جدید برمیشمرد. [[مدرنیسم]] از نظر مؤلف در مفهوم ذهنگرایی (سوبژکتیویته) و انسانمحوری، متجسد و متمثل است ولاجرم، انسان را سازندهِ تاریخِ خود نموده است.<br>مؤلف در ادامۀ این فصل با بیان اینکه جریان نواندیش دینی سعی دارد به گوهر اسلام دست پیدا کند بین اسلام رسالت و اسلام تاریخی، تفکیک قائل میشود و خاطر نشان میکند که باید از این اسلام تاریخی عبور کرد حتی اگر مجبور باشیم از سامانههای معرفتی کلاسیک اسلامی در تمامی وجوه الهیاتی، سیاسی و حقوقیاش چشمپوشی کنیم.<br>گفتمان نواندیشی دینی از نظر ''محمد حمزه'' داعیه آن را دارد که باید از بند ذهنیت تقلیدی و جزماندیشانه رها شد و آنچه در طول تاریخ قطعی و مسلم انگاشته شده را بازاندیشی و به بوته نقد گذاشت. نواندیشی از منظر وی، بر اساس یک اصل قدیمی بنا نهاده میشود که آن هم تراث یا [[سنت]] است.<br>سنتی که عبارت است از مجموعه عقاید نظری ثابت، و حقائق فراتاریخی که تصور گروه یا فرقهای خاص از جهان بوده، بهصورت پاسخ آماده به پرسشهای اساسی گوناگون درآمده و نیازمند بازاندیشی و واسازیست. از اینرو اسلام نواندیشان به دنبال نفی تراث و در عین حال، پذیرفتن آن از روی رضایت نیست.<br>بلکه اعلام ناتوانی منظومه معرفتی آن در فهم وضعیت مسلمان امروزی و عدم توانایی فراهمآوردن آسایش روحی وی میباشد. از طرفی دیگر این قرائت از دین، تناقضی بین ایمان و آزادی دینی نمییابد کمااینکه بین تجدد و ایمان نیز تعارضی را حس نمیکند.<br>وی مدعی است که اصحاب این خوانش، کلام خدا را انکار نمیکنند بلکه طی یک خوانش جدید، آن را در بستر تاریخ مورد مطالعه قرار میدهند و سعی دارند که تأویلات و فهمهایی که در طول تاریخ پیرامون [[قرآن]] و متون ثانوی آن متراکم شده است را حفاری کرده و ارتکازات اسلام تاریخی را واژگون سازند. از این رهگذر، اسلام نواندیشان، رسالت فرازمان و فرامکان را بیمعنی دانسته و هر رسالت و پیامی را لاجرم محصور در تاریخ بشری برمیشمرد. | ||
=== فصل دوم === | === فصل دوم === | ||
<br> | <br>فصل دوم کتاب که به موضع نواندیشان دینی از نص (متن) میپردازد با این مطلب شروع میشود که در این نگاه، برخلاف نگاه سنتی، نص بر عقل مقدم نمیشود و از طرفی متون دینی با چشمپوشی از قداست آنها، با سایر متون از جهت روش خوانش و فهم، یکسان شمرده میشوند.<br>سه مبنا از مبانی نواندیشان دینی را در مواجهه با نص (متن) میتوان برشمرد:<br>یک: بازاندیشی در مفهوم متن دینی و مقید نبودن به محدوده الهیاتی است که گذشتگان متن را ضمن آن محصور کردهاند. از این منظر، بحثها و پژوهشهایی درباره کیفیت تشکیل متن در تاریخ و مسائلی همچون مصحف امام (مصحف معیار) و بحثهای قرائات را شاهد هستیم.<br>دو: گسترش مفهوم متن به متون گروهها و فِرَقی که در طول تاریخ توسط قرائت رسمی بایکوت و کنار گذاشته شدند، که نشان از عدم قبول مرجعیت برساخته در تاریخ در تعیین قرائت رسمی است.<br>سه: پژوهش درباره رابطه خوانشگران (فهمکنندگان) و متن دینی است که مستلزم ورود به سنت تأویلی و خوانش متون در طول تاریخ و نقد و بررسی آن بود. محمدحمزه ادامه میدهد: گسترش دایره متن دینی از قرآن به حدیث و متون دیگر بازتابی از گسترش مسائل و نیازهای مسلمانان بود که آنان را ناگزیر به وارد کردن متون تفسیری و حجت قرار دادن حدیث بود که البته پس از مدتی جای آنها به نوعی عوض شد و خود متن اولیه نیز بدون متون ثانویه قابل فهم نبود.<br> | ||
فصل دوم کتاب که به موضع نواندیشان دینی از نص(متن) میپردازد با این مطلب شروع میشود که در این نگاه، برخلاف نگاه سنتی، نص بر عقل مقدم نمیشود و از طرفی متون دینی با چشمپوشی از قداست آنها، با سایر متون از جهت روش خوانش و فهم، یکسان شمرده میشوند. | یکی دیگر از وجوه تمایز قرائت سنتی و قرائت نواندیشان، مسأله حقیقت است. در نگاه کلاسیک، حقیقت دینی، مطلق و واحد است که جز از طریق بعد الهی و ملکوتی انسان قابل دسترسی نیست. اما در نگاه نواندیشان، حقیقت، فراتاریخ نیست و انسان میتواند -حتی خارج از نهاد دین- به آن دست پیدا کند.<br>از طرفی در تجدد دینی، حقیقت، نسبی و در بستر تاریخِ قابل تطور، امکان فهم دارد. از این رو نباید گفت که متن دینی، حقیقت را میگوید بلکه باید گفت که هر متن، حقیقتی دارد که طی فهم و خوانشِ در بستر زمان و مکان ظهور پیدا میکند.<br> | ||
<br> | |||
سه مبنا از مبانی نواندیشان دینی را در مواجهه با نص(متن) میتوان برشمرد: | |||
<br> | |||
یک: بازاندیشی در مفهوم متن دینی و مقید نبودن به محدوده | |||
<br> | |||
دو: گسترش مفهوم متن به متون گروهها و فِرَقی که در طول تاریخ توسط قرائت رسمی بایکوت و کنار گذاشته شدند، که نشان از عدم قبول مرجعیت برساخته در تاریخ در تعیین قرائت رسمی است. | |||
<br> | |||
سه: پژوهش درباره رابطه خوانشگران (فهمکنندگان) و متن دینی است که مستلزم ورود به سنت تأویلی و خوانش متون در طول تاریخ و نقد و بررسی آن بود. محمدحمزه ادامه میدهد: گسترش دایره متن دینی از قرآن به حدیث و متون دیگر بازتابی از گسترش مسائل و نیازهای مسلمانان بود که آنان را ناگزیر به وارد کردن متون تفسیری و حجت قرار دادن حدیث بود که البته پس از مدتی جای آنها به نوعی عوض شد و خود متن اولیه نیز بدون متون ثانویه قابل فهم نبود. | |||
<br> | |||
یکی دیگر از وجوه تمایز قرائت سنتی و قرائت نواندیشان، مسأله حقیقت است. در نگاه کلاسیک، حقیقت دینی، مطلق و واحد است که جز از طریق بعد الهی و ملکوتی انسان قابل دسترسی نیست. اما در نگاه نواندیشان، حقیقت، فراتاریخ نیست و انسان میتواند -حتی خارج از نهاد دین- به آن دست پیدا کند. | |||
<br> | |||
از طرفی در تجدد دینی، حقیقت، نسبی و در بستر تاریخِ قابل تطور، امکان فهم دارد. از این رو نباید گفت که متن دینی، حقیقت را میگوید بلکه باید گفت که هر متن، حقیقتی دارد که طی فهم و خوانشِ در بستر زمان و مکان ظهور پیدا میکند. | |||
<br> | |||
=== فصل سوم === | === فصل سوم === | ||
<br> | <br>فصل سوم کتاب، موضع نواندیشان و خوانش آنان از ارزشهای دوران مدرن را در خود جای داده است. ''محمد حمزه'' بیان میکند که ارزشهای سنتی، مبتنی بر محافظهکاری، ثبات، نهی از نواندیشی، نفی ابداع، چندگانگی و تکثر است.<br>برخلاف دوران جدید که نقیض ارزشهای گذشته را به همراه داشت که مهمترین آنها: برابری، آزادی، رواداری، و [[مردمسالاری]] است. امروزه، این ارزشها بهسرعت در جوامع مختلف در حال گسترش است ولی برخلاف دوران قدیم که ارزشها، توسط جامعه، نهاد سیاست و دین تعیین میشد اکنون ارزشها فردی، نسبی و متوجه فرد است.<br>از این رو چالشی اساسی برای نهاد دین و تفکر دینی سنتی ایجاد میکند. [[حقوق بشر]]، برابری جنسیتی و حقوق زنان و آزادی مذهبی در این راستا فهم میشود.<br>از این منظر، شاهد تألیفات و نوشتههای بسیاری هستیم که وظیفه خود را دفاع از اسلام و ارزشهای اسلامی در برابر غربزدهها -به عنوان دشمنان اسلام- عنوان میکنند.<br>این تألیفات به وضوح بازتاب احساس خطر نهاد سنتی دین و دینداران سنتی از این خوانش و این طرح نوست. امروزه، ارزشهای جدیدی همچون: برابری، رواداری، آزاداندیشی و آزادی دینی یک مطالبه مهم در نهاد و وجدان دینداران امروزی است. | ||
فصل سوم کتاب، موضع نواندیشان و خوانش آنان از ارزشهای دوران مدرن را در خود جای داده است. محمد حمزه بیان میکند که ارزشهای سنتی، مبتنی بر محافظهکاری، ثبات، نهی از نواندیشی، نفی ابداع، چندگانگی و تکثر است. | |||
<br> | |||
برخلاف دوران جدید که نقیض ارزشهای گذشته را به همراه داشت که مهمترین آنها: برابری، آزادی، رواداری، و | |||
<br> | |||
از این رو چالشی اساسی برای نهاد دین و تفکر دینی سنتی ایجاد میکند. حقوق | |||
<br> | |||
از این منظر، شاهد تألیفات و نوشتههای بسیاری هستیم که وظیفه خود را دفاع از اسلام و ارزشهای اسلامی در برابر غربزدهها -به عنوان دشمنان اسلام- عنوان میکنند. | |||
<br> | |||
این تألیفات به وضوح بازتاب احساس خطر نهاد سنتی دین و دینداران سنتی از این خوانش و این طرح نوست. امروزه، ارزشهای جدیدی همچون: برابری، رواداری، آزاداندیشی و آزادی دینی یک مطالبه مهم در نهاد و وجدان دینداران امروزی است. | |||
== خاتمه == | == خاتمه == | ||
<br> | <br>مؤلف با جمعبندی مطالب کتاب خاطرنشان میکند که گفتمان نواندیشی دینی بهمثابه یک انقلاب فکری واقعی و یک عدول از راهحلهاییست که گذشتگان ارائه داده بودند و تاکید میکند که معرفت دینی همانند بقیه معرفتها میبایست آزادی فردی و اختیار را به رسمیت بشناسد.<br>این بهمعنای نفی قاطع سلطه روحانیون و راهحلهاییست که این گروه، برای حل مشکلات فعلی به اسم [[خدا]] ارائه میکنند. گفتمان نواندیشی معتقد است [[وحی]] در بستر فرهنگ و تاریخ شکل گرفته و این بهوضوح در آیاتی که با وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ اسرا 85شروع میشود خود را نشان میدهد که بازتاب مسائل، موضوعات موردنیاز و مبتلابه مخاطبان اولیه است. | ||
مؤلف با جمعبندی مطالب کتاب خاطرنشان میکند که گفتمان نواندیشی دینی | |||
<br> | |||
این بهمعنای نفی قاطع سلطه روحانیون و راهحلهاییست که این گروه، برای حل مشکلات فعلی به اسم خدا ارائه میکنند. گفتمان نواندیشی معتقد است وحی در بستر فرهنگ و تاریخ شکل گرفته و این بهوضوح در آیاتی که با | |||
<br> | <br> | ||
این نوشتار را با جملاتی از محمد الطالبی نواندیش فقید تونسی به پایان میرسانیم: باید به سمت مجموعهای از ارزشها همچون: آزادی اعتقاد، برابری در حقوق، عدالت و پذیرفتن تکثر حرکت کنیم. | این نوشتار را با جملاتی از محمد الطالبی نواندیش فقید تونسی به پایان میرسانیم: باید به سمت مجموعهای از ارزشها همچون: آزادی اعتقاد، برابری در حقوق، عدالت و پذیرفتن تکثر حرکت کنیم. |