confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
در حالی که اجتهاد به معنای دوم و خاص آن، یعنی اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی، در دورۀ تشریع و صدر اسلام وجود نداشته و پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه) پدید آمده است و اینکه برخی از علمای اهلسنت ادعا کردهاند که دین نوع از اجتهاد نیز در صدر اسلام و زمان حضور شارع مقدس و دورۀ تشریع وجود داشته و شخص پیامبر (صلی الله علیه) و یا بعضی از صحابۀ آن حضرت، به آن عمل کردهاند، ادعایی بدون دلیل و غیرصحیح است، زیرا روایات مورد استناد آنان، در نزد خود آنان از نظر سند ضعیف هستند و بر فرض قبول سند، معلوم نیست منظور از رأی همان مفهومیباشد که بعدها، از آن استنباط میگردید، از این گذشته، ممکن است این روایات به موارد خاصّی نظر داشته و تنها در آن موارد مجاز شمرده شوند.<ref>ادوار اجتهاد، ص 53 - 54</ref> | در حالی که اجتهاد به معنای دوم و خاص آن، یعنی اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی، در دورۀ تشریع و صدر اسلام وجود نداشته و پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه) پدید آمده است و اینکه برخی از علمای اهلسنت ادعا کردهاند که دین نوع از اجتهاد نیز در صدر اسلام و زمان حضور شارع مقدس و دورۀ تشریع وجود داشته و شخص پیامبر (صلی الله علیه) و یا بعضی از صحابۀ آن حضرت، به آن عمل کردهاند، ادعایی بدون دلیل و غیرصحیح است، زیرا روایات مورد استناد آنان، در نزد خود آنان از نظر سند ضعیف هستند و بر فرض قبول سند، معلوم نیست منظور از رأی همان مفهومیباشد که بعدها، از آن استنباط میگردید، از این گذشته، ممکن است این روایات به موارد خاصّی نظر داشته و تنها در آن موارد مجاز شمرده شوند.<ref>ادوار اجتهاد، ص 53 - 54</ref> | ||
== اجتهاد در | == اجتهاد در دوره امامان == | ||
در جوامع حدیثی [[شیعه]]، احادیثی دیده میشود که راویان آنها مسائلی را در مورد عناصر مشترک اجتهاد، از امام صادق (علیه السلام) و دیگر امامان (علیه السلام) پرسیده و پاسخ آنها را دریافت داشتهاند. این مطلب نمایانگر این است که آنان قواعد اصولی و اجتهادی را به | در جوامع حدیثی [[شیعه]]، احادیثی دیده میشود که راویان آنها مسائلی را در مورد عناصر مشترک اجتهاد، از امام صادق (علیه السلام) و دیگر امامان (علیه السلام) پرسیده و پاسخ آنها را دریافت داشتهاند. این مطلب نمایانگر این است که آنان قواعد اصولی و اجتهادی را به گونه کامل بیان کردهاند؛ به عنوان مثال امام صادق (علیه السلام) مکرراً میفرمود: «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع» و [[علی بن موسی بن جعفر|امام رضا (علیه السلام)]] فرموده است: «علینا ان نلقی الاصول و علیکم ان تتفرعوا» و امام صادق (علیه السلام) به ابان بن تغلب دستور داد که: «اجلس فی المسجد وافت للناس». با توجه به اینکه دوران حضور ائمه (علیه السلام) خود امتداد عصر پیامبر(صلی الله علیه) و ادامه عصر حاکمیت نصوص بر احکام شرعی است شیعیان به دلیل دسترسی به امامان خود، نیاز چندانی به اجتهاد احکام شرعی نداشتهاند؛ با این حال، روایاتی که نقل شد و اخبار و احادیثی دیگر در تشویق و ترغیب، شیعیان به امر اجتهاد، از جانب پیشوایان معصوم (علیه السلام) صادر شده است<ref>ادوار اجتهاد، ص 89 - 90</ref>. | ||
گرچه در مقابل روایات و احادیثی نیز از [[ائمه اطهار(ع)|ائمه (علیه السلام)]] وجود دارد که به مذمّت از اجتهاد پرداختهاند. جمع بین این احادیث به ظاهر متضاد با یکدیگر به این است که گفته شود: روایات و احادیث مشوّق و ترغیب | گرچه در مقابل روایات و احادیثی نیز از [[ائمه اطهار(ع)|ائمه (علیه السلام)]] وجود دارد که به مذمّت از اجتهاد پرداختهاند. جمع بین این احادیث به ظاهر متضاد با یکدیگر به این است که گفته شود: روایات و احادیث مشوّق و ترغیب کننده به اجتهاد در کلام امامان (علیه السلام)، ناظر به مفهوم عام و اصطلاح اول اجتهاد است که از راه منابع معتبر شرعی انجام میپذیرد. | ||
و احادیث و اخباری که در مذمت و بدگویی و منع از اجتهاد، از سوی ائمه (علیه السلام) صادر شده، به مفهوم دوم اجتهاد، یعنی مفهوم خاص اجتهاد است که همان اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی به عنوان عامل و منشأ تشریع حکم باشد و اتفاقاً آنان که گفتهاند اجتهاد تا قرن هفتم در مذهب شیعه مذموم بوده است، به همین اجتهاد از راه رأی و تفکر نظر داشتهاند و البته مذمت از اجتهاد در کلام ائمه و پیروانشان، دلیل نمیشود که اجتهاد از همان قرن اول تا قرن هفتم حامل معنای دوم بوده است و بعدها به معنا و مفهوم اول تحول یافته است؛ <ref>ادوار اجتهاد، ص 92 - 99</ref>زیرا در همان دوران ائمه، چنان که اشاره شد و | و احادیث و اخباری که در مذمت و بدگویی و منع از اجتهاد، از سوی ائمه (علیه السلام) صادر شده، به مفهوم دوم اجتهاد، یعنی مفهوم خاص اجتهاد است که همان اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی به عنوان عامل و منشأ تشریع حکم باشد و اتفاقاً آنان که گفتهاند اجتهاد تا قرن هفتم در مذهب شیعه مذموم بوده است، به همین اجتهاد از راه رأی و تفکر نظر داشتهاند و البته مذمت از اجتهاد در کلام ائمه و پیروانشان، دلیل نمیشود که اجتهاد از همان قرن اول تا قرن هفتم حامل معنای دوم بوده است و بعدها به معنا و مفهوم اول تحول یافته است؛ <ref>ادوار اجتهاد، ص 92 - 99</ref>زیرا در همان دوران ائمه، چنان که اشاره شد و علامه کاشفالغطاء نیز تصریح کرده، باب اجتهاد به معنا و مفهوم اول، باز بوده و مانعی برای اعمال آن در منابع وجود نداشته است؛ چرا که مقتضی برای اجتهاد و تفقه که همان اصول احکام و قوانین کلی آن است، در این دوره موجود بوده و مانع از اعمال آن در منابع مفقود بوده است<ref>اصل الشیعه و اصولها، ص 233 - 237</ref>. | ||
مطلبی که باید به آن اشاره کرد، این است که | مطلبی که باید به آن اشاره کرد، این است که واژه اجتهاد در عرف آن زمان نزد امامیه، به دلیل آمیختگی آن با رأی، تاویل و قیاس، کاربرد مثبتی نداشته و ناپسند بوده است و به جای آن از واژههای «تفقه»، «معرفت»، «تفریع»، «استنباط» و دیگر واژههای متناسب با فقه امامیه استفاده میشده است. | ||
اما پس از غیبت صغری با ظهور نظر پردازانی مطلع مانند: ابن جنید و ابن ابی عقیل و سپس با ظهور افرادی مانند: شیخ مفید و شاگردش سید مرتضی و آنگاه با درخشش شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی معروف به شیخ طوسی و پیدایش | اما پس از غیبت صغری با ظهور نظر پردازانی مطلع مانند: ابن جنید و ابن ابی عقیل و سپس با ظهور افرادی مانند: شیخ مفید و شاگردش سید مرتضی و آنگاه با درخشش شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی معروف به شیخ طوسی و پیدایش نحله فقهی وی در بغداد و نجف اشرف، بتدریج زمینه برای استفاده از واژه اجتهاد در محیط فقه امامیه فراهم گردید، به گونهای که محققان و فقیهان دورههای بعدی، به سهولت و آسانی، برای بیان استنباط، از لغت «اجتهاد» بهره گرفتند، به این معنا که مفاهیم مورد نظر اهلسنت را از لفظ اجتهاد، کنار نهادند و به جای آن از مفاهیم برگرفته از قرآن و از سنت و عترت پیامبر (صلی الله علیه) استفاده کردند<ref>دائرة المعارف تشیع، مقاله اجتهاد، ج 1، ص 473 به بعد ادوار اجتهاد، ص 42 به بعد</ref>. | ||
== اجتهاد از نظر لغت == | == اجتهاد از نظر لغت == |