پرش به محتوا

علی بن ابی‌طالب: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۹۹: خط ۹۹:
بعد از اینکه اسلام گسترش یافت و تقریبا اکثر مناطق [[جزیرة العرب]] را گرفت و افراد زیادی با انگیزه‌های مختلف به سلک مسلمانان در آمدند، حتی عده کثیری از آنها در مدینه ساکن شدند، در حالی که به گواهی [[قرآن]] ایمان در قلوبشان جاگیر نشده بود; به ویژه عده‌ای از قریشیان که علاوه بر این مطلب پیوسته بر بنی‌هاشم حسد می‌ورزیدند، به خصوص علی (علیه‌السلام) به خاطر سابقه و جهادش بیشتر از همه مورد حسد آنان بود. از این رو پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه) وآله مواظب رفتار اصحابش با علی (علیه‌السلام) بود و در مناسبت‌های مختلف، مقام و موقعیت آن جناب را به آنان گوشزد می‌کرد و بر جایگاه علی (علیه‌السلام) تاکید می‌نمود; ابن‌شهر آشوب از عمر بن خطاب نقل کرده که من علی را اذیت می‌کردم، پیامبر (صلی‌الله‌علیه) مرا ملاقات کرد و فرمود:«تو مرا آزردی ای عمر! گفتم: پناه بر خدا ازاذیت رسول خدا.»، فرمود: «تو علی را آزردی وهر کس علی را بیازارد، مرا آزرده است» ;مصعب بن سعد از پدرش سعد بن ابی‌وقاص نقل کرده که او گفته است: «من و مرد دیگری در [[مسجد]] بودیم و به علی بد می‌گفتیم، پیامبر با حالت غضب به سوی ما آمد و فرمود: چرا مرا می‌آزارید هر کس علی را بیازارد، مرا آزرده است<ref> ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، مؤسسه انتشارات علامه، قم، ج 3، ص 211</ref>».
بعد از اینکه اسلام گسترش یافت و تقریبا اکثر مناطق [[جزیرة العرب]] را گرفت و افراد زیادی با انگیزه‌های مختلف به سلک مسلمانان در آمدند، حتی عده کثیری از آنها در مدینه ساکن شدند، در حالی که به گواهی [[قرآن]] ایمان در قلوبشان جاگیر نشده بود; به ویژه عده‌ای از قریشیان که علاوه بر این مطلب پیوسته بر بنی‌هاشم حسد می‌ورزیدند، به خصوص علی (علیه‌السلام) به خاطر سابقه و جهادش بیشتر از همه مورد حسد آنان بود. از این رو پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه) وآله مواظب رفتار اصحابش با علی (علیه‌السلام) بود و در مناسبت‌های مختلف، مقام و موقعیت آن جناب را به آنان گوشزد می‌کرد و بر جایگاه علی (علیه‌السلام) تاکید می‌نمود; ابن‌شهر آشوب از عمر بن خطاب نقل کرده که من علی را اذیت می‌کردم، پیامبر (صلی‌الله‌علیه) مرا ملاقات کرد و فرمود:«تو مرا آزردی ای عمر! گفتم: پناه بر خدا ازاذیت رسول خدا.»، فرمود: «تو علی را آزردی وهر کس علی را بیازارد، مرا آزرده است» ;مصعب بن سعد از پدرش سعد بن ابی‌وقاص نقل کرده که او گفته است: «من و مرد دیگری در [[مسجد]] بودیم و به علی بد می‌گفتیم، پیامبر با حالت غضب به سوی ما آمد و فرمود: چرا مرا می‌آزارید هر کس علی را بیازارد، مرا آزرده است<ref> ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، مؤسسه انتشارات علامه، قم، ج 3، ص 211</ref>».


[[ابن شهرآشوب|ابن شهر آشوب]] از محدثان اهل سنت چون: [[ترمذی]]، [[ابونعیم]]، [[بخاری]] و [[موصلی]] نقل می‌کند: عمران بن حصین و ابن‌عباس و بریده گفته‌اند، که: «علی (علیه‌السلام) از میان غنائم جنگی، خواست کنیزی را بخرد، حاطب بن ابی‌بلتعه و بریده اسلمی با او رقابت کردند و قیمت کنیز را بالا بردند و علی (علیه‌السلام) با آن قیمت کنیز را خرید، وقتی که برگشتند، بریده مقابل پیامبر ایستاد و از علی (علیه‌السلام) شکایت کرد، پیامبر صورتش را از او برگرداند، از راست و چپ و پشت سر آمد و شکایت خود را تکرار کرد، آنگاه حضرت رو کرد به او و رنگش تغییر نمود و صورت مبارکش سرخ شد و فرمود:ای بریده! چه شده، تا امروز رسول خدا را اذیت نکرده بودی؟! مگر نشنیدی خدای تعالی می‌فرماید: {{متن قرآن |ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخرة و اعد لهم عذابامهینا |آیه = 57 |سوره = احزاب }} مگر نمی‌دانی که علی از من است و من از علی؟! هر کس او را بیازارد، مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد، خدا را آزرده است و هرکس خدا را بیازارد، خدا حق دارد که او را با سخت‌ترین عذابش در آتش جهنم بیازارد! ای بریده! تو آگاهی یا خدا؟ تو آگاهی یا صاحبان لوح محفوظ آگاهند؟ تو آگاهی یا فرشته رحم‌ها آگاه است؟ ای بریده! تو آگاهی یا فرشتگان مواظب علی بن ابی‌طالب؟ گفتم: بلکه فرشتگان حافظ او. حضرت فرمود:جبرئیل به من خبر داد از فرشتگان مواظب علی، که آنان از روز تولدش، حتی یک خطا برای او ننوشته‌اند; فرشته رحمها و فرشتگان صاحب لوح محفوظ نیز همین طور. بعد سه بار فرمود: از علی چه می‌خواهید؟ او از من است و من از او، او ولی هر مؤمنی بعد از من است<ref> ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، مؤسسه انتشارات علامه، قم، ج 3، ص 211 و 212</ref>.»
[[ابن شهرآشوب|ابن شهر آشوب]] از محدثان [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] چون: [[ترمذی]]، [[ابونعیم]]، [[بخاری]] و [[موصلی]] نقل می‌کند: [[عمران بن حصین]] و [[عبدالله ابن عباس|ابن‌عباس]] و بریده گفته‌اند، که: «علی (علیه‌السلام) از میان غنائم جنگی، خواست کنیزی را بخرد، حاطب بن ابی‌بلتعه و بریده اسلمی با او رقابت کردند و قیمت کنیز را بالا بردند و علی (علیه‌السلام) با آن قیمت [[کنیز]] را خرید، وقتی که برگشتند، بریده مقابل پیامبر ایستاد و از علی (علیه‌السلام) شکایت کرد، پیامبر صورتش را از او برگرداند، از راست و چپ و پشت سر آمد و شکایت خود را تکرار کرد، آنگاه حضرت رو کرد به او و رنگش تغییر نمود و صورت مبارکش سرخ شد و فرمود:ای بریده! چه شده، تا امروز رسول خدا را اذیت نکرده بودی؟! مگر نشنیدی خدای تعالی می‌فرماید: {{متن قرآن |ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخرة و اعد لهم عذابامهینا |آیه = 57 |سوره = احزاب }} مگر نمی‌دانی که علی از من است و من از علی؟! هر کس او را بیازارد، مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد، خدا را آزرده است و هرکس خدا را بیازارد، خدا حق دارد که او را با سخت‌ترین عذابش در آتش [[جهنم]] بیازارد! ای بریده! تو آگاهی یا خدا؟ تو آگاهی یا صاحبان لوح محفوظ آگاهند؟ تو آگاهی یا [[ملائکه|فرشته]] رحم‌ها آگاه است؟ ای بریده! تو آگاهی یا فرشتگان مواظب علی بن ابی‌طالب؟ گفتم: بلکه فرشتگان حافظ او. حضرت فرمود:[[جبرئیل]] به من خبر داد از فرشتگان مواظب علی، که آنان از روز تولدش، حتی یک خطا برای او ننوشته‌اند; فرشته رحمها و فرشتگان صاحب لوح محفوظ نیز همین طور. بعد سه بار فرمود: از علی چه می‌خواهید؟ او از من است و من از او، او ولی هر مؤمنی بعد از من است<ref> ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، مؤسسه انتشارات علامه، قم، ج 3، ص 211 و 212</ref>.»


=== علی میزان ایمان و نفاق ===
=== علی میزان ایمان و نفاق ===
بیان مناقب امیرالمؤمنین توسط پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه وآله موجب افزایش محبوبیت آن جناب در میان صحابه شده بود، به حدی که با وجود پیامبر(صلی‌الله‌علیه)، علی (علیه‌السلام) سمبل و معیار حق و ایمان شده بود; چنانکه انس بن مالک نقل کرده: «ما در عصر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه) اگر می‌خواستیم بفهمیم کسی زنازاده است با بغض علی بن ابی‌طالب می‌فهمیدیم; بعد ازجنگ خیبر مردی بچه خود را به آغوش گرفته و می‌رفت، در راه که علی را دید; با دستش او را به بچه نشان داد; از طفل پرسید: این مرد را دوست داری؟ اگر می‌گفت: آری، اورا می‌بوسید و اگر می‌گفت: نه، او را به زمین می‌انداخت و می‌گفت: نزد مادرت برو».
بیان مناقب امیرالمؤمنین توسط پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه وآله موجب افزایش محبوبیت آن جناب در میان صحابه شده بود، به حدی که با وجود پیامبر(صلی‌الله‌علیه)، علی (علیه‌السلام) سمبل و معیار حق و ایمان شده بود; چنانکه [[انس بن مالک]] نقل کرده: «ما در عصر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه) اگر می‌خواستیم بفهمیم کسی [[زنا|زنازاده]] است با بغض علی بن ابی‌طالب می‌فهمیدیم; بعد از [[جنگ خیبر]] مردی بچه خود را به آغوش گرفته و می‌رفت، در راه که علی را دید; با دستش او را به بچه نشان داد; از طفل پرسید: این مرد را دوست داری؟ اگر می‌گفت: آری، اورا می‌بوسید و اگر می‌گفت: نه، او را به زمین می‌انداخت و می‌گفت: نزد مادرت برو».


عبادة بن صامت نیز می‌گوید: «ما اولاد وفرزندانمان را با حب علی بن ابی‌طالب می‌آزمودیم; اگر می‌دیدیم که یکی از آنها او را دوست ندارد، می‌دانستیم که او را رستگار نخواهد شد<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، مؤسسه انتشارات علامه، قم، ج 3، ص 207</ref>.»
[[عبادة بن صامت]] نیز می‌گوید: «ما اولاد وفرزندانمان را با حب علی بن ابی‌طالب می‌آزمودیم; اگر می‌دیدیم که یکی از آنها او را دوست ندارد، می‌دانستیم که او را رستگار نخواهد شد<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، مؤسسه انتشارات علامه، قم، ج 3، ص 207</ref>.»


درباره شناختن مؤمن و منافق با حب وبغض علی (علیه‌السلام) می‌توان به حدیث ابن‌عباس هم اشاره کرد....
درباره شناختن مؤمن و منافق با حب وبغض علی (علیه‌السلام) می‌توان به حدیث ابن‌عباس هم اشاره کرد....


=== اعلام جانشینی علی  ===
=== اعلام جانشینی علی  ===
اگر چه از اوایل بعثت، جانشینی علی (علیه‌السلام) مطرح شده بود و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه) در میان خویشان نزدیکش آن جناب را وزیر وجانشین خود اعلام کرده بود، ولی این مطلب در میان عده خاصی بود. اما با گذشت سال‌های آخر عمر پیامبر، مساله جانشینی علی (علیه‌السلام) عمومی‌تر می‌شد، به حدی که لقب «وصی» ازالقاب شایع آن حضرت گشت که دوست و دشمن آن را قبول داشتند، به خصوص بعد از زمانی که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه) به علی (علیه‌السلام) فرمود:«انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی» که این قضیه پیش از رفتن به جنگ تبوک بود.
اگر چه از اوایل بعثت، جانشینی علی (علیه‌السلام) مطرح شده بود و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه) در میان خویشان نزدیکش آن جناب را وزیر وجانشین خود اعلام کرده بود، ولی این مطلب در میان عده خاصی بود. اما با گذشت سال‌های آخر عمر پیامبر، مساله جانشینی علی (علیه‌السلام) عمومی‌تر می‌شد، به حدی که لقب [[وصی]] ازالقاب شایع آن حضرت گشت که دوست و دشمن آن را قبول داشتند، به خصوص بعد از زمانی که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه) به علی (علیه‌السلام) فرمود:«انت منی بمنزلة [[هارون]] من [[حضرت موسی|موسی]] الا انه لا نبی بعدی» که این قضیه پیش از رفتن به [[جنگ تبوک]] بود.


بالاخص در جریان حجة الوداع در منی وعرفات، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه) در سخنرانی‌های خود به مردم گوشزد می‌کرد که دوازده نفر جانشین او خواهند شد که همه از بنی‌هاشم هستند. بالاخره در بازگشت از مکه، در غدیرخم از سوی خدا مامور می‌شود که جانشینی علی ‌علیه‌السلام را به تمام مسلمانان ابلاغ کند. رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه) نیز به مسلمانان دستور دادکه توقف کنند و آنگاه بر منبری از جهازشتران رفت و فرمود: «... من کنت مولاه فهذا علی مولاه الله‌م وال من والاه و عادمن عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله» بعد به مردم فرمود، که با آن جناب بیعت کنند<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، مؤسسه انتشارات علامه، قم، ج 3، ص 207</ref>.
بالاخص در جریان [[حجة الوداع]] در [[منی]] و[[عرفات]]، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه) در سخنرانی‌های خود به مردم گوش‌زد می‌کرد که دوازده نفر جانشین او خواهند شد که همه از [[بنی‌هاشم]] هستند. بالاخره در بازگشت از مکه، در غدیرخم از سوی خدا مامور می‌شود که جانشینی علی ‌علیه‌السلام را به تمام مسلمانان ابلاغ کند. رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه) نیز به مسلمانان دستور دادکه توقف کنند و آنگاه بر منبری از جهازشتران رفت و فرمود: «... من کنت مولاه فهذا علی مولاه الله‌م وال من والاه و عادمن عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله» بعد به مردم فرمود، که با آن جناب بیعت کنند<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، مؤسسه انتشارات علامه، قم، ج 3، ص 207</ref>.


بدین ترتیب رسول خدا(صلی‌الله‌‌علیه) وآله به مسلمانان اعلام کرد که چه کسی جانشین اوست; از این رو عموم مردم بر این باور بودند که بعد از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌‌علیه)، علی (علیه‌السلام) خلیفه او خواهد شد; چنان که زبیر بن بکار - که از خاندان زبیر و از مخالفان علی ‌علیه‌السلام است. -می‌نویسد: «عموم مهاجران و همه انصار شک نداشتند که علی ع خلیفه و صاحب امر بعداز رسول خدا(صلی‌الله‌علیه) است<ref>زبیر بن بکار: اخبار الموفقیات، منشورات الشریف الرضی، قم، 1416 ه. ق، ص 580</ref>». همچنین این مطالب از اشعاری که از جریان سقیفه بر جای مانده به خوبی مشهود است; زیرا تحریف کمتر به شعر راه یافته است.
بدین ترتیب رسول خدا(صلی‌الله‌‌علیه) وآله به مسلمانان اعلام کرد که چه کسی جانشین اوست; از این رو عموم مردم بر این باور بودند که بعد از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌‌علیه)، علی (علیه‌السلام) خلیفه او خواهد شد; چنان که [[زبیر بن بکار]] - که از خاندان [[زبیر]] و از مخالفان علی ‌علیه‌السلام است. -می‌نویسد: «عموم مهاجران و همه انصار شک نداشتند که علی ع خلیفه و صاحب امر بعداز رسول خدا(صلی‌الله‌علیه) است<ref>زبیر بن بکار: اخبار الموفقیات، منشورات الشریف الرضی، قم، 1416 ه. ق، ص 580</ref>». همچنین این مطالب از اشعاری که از جریان سقیفه بر جای مانده به خوبی مشهود است; زیرا تحریف کمتر به شعر راه یافته است.


این مطلب به قدری روشن بود که معاویه نیز به آن اقرار کرده است; چنان که در جواب نامه محمد بن ابی‌بکر نوشته است: «ما و پدرت درعصر رسول خدا صلی‌الله‌علیه وآله اطاعت پسر ابی‌طالب را بر خود لازم می‌دیدیم و فضلش را بر خودمان آشکار، بعد از رحلت پیامبرصلی‌الله‌علیه وآله پدرت و عمر نخستین کسانی بودن که منزلت او را پایین آوردند و به بیعت خودشان فراخواندند<ref> بلاذری، احمد بن جابر انساب الاشراف، منشورات مؤسسه الاعلمی المطبوعات، بیروت،1394 ه. ق، ج 2، ص 296</ref>». بدین جهت آنان که در ماه‌های آخر عمر پیامبر در مدینه نبودند و از بعضی توطئه‌ها خبر نداشتند، بعد از رحلت پیامبر که به مدینه برگشتند و مشاهده کردند که ابوبکر به جای پیامبر نشسته و خود را خلیفه پیامبر معرفی می‌کند، سخت برآشفتند; مثل خالد بن سعید، حتی ابوسفیان وقتی که از سفر برگشت و وضع را چنین دید، خدمت عباس بن عبدالمطلب و علی ‌علیه‌السلام آمد و از آنان خواست که برای استیفای حق خویش قیام کنند، ولی آنان پیشنهاد او را نپذیرفتند<ref> تاریخ یعقوبی، ص 126</ref>.
این مطلب به قدری روشن بود که [[معاویه]] نیز به آن اقرار کرده است; چنان که در جواب نامه [[محمد بن ابی‌بکر]] نوشته است: «ما و پدرت درعصر رسول خدا صلی‌الله‌علیه وآله اطاعت پسر ابی‌طالب را بر خود لازم می‌دیدیم و فضلش را بر خودمان آشکار، بعد از رحلت پیامبرصلی‌الله‌علیه وآله پدرت و عمر نخستین کسانی بودن که منزلت او را پایین آوردند و به بیعت خودشان فراخواندند<ref> بلاذری، احمد بن جابر انساب الاشراف، منشورات مؤسسه الاعلمی المطبوعات، بیروت،1394 ه. ق، ج 2، ص 296</ref>». بدین جهت آنان که در ماه‌های آخر عمر پیامبر در مدینه نبودند و از بعضی توطئه‌ها خبر نداشتند، بعد از رحلت پیامبر که به مدینه برگشتند و مشاهده کردند که ابوبکر به جای پیامبر نشسته و خود را خلیفه پیامبر معرفی می‌کند، سخت برآشفتند; مثل خالد بن سعید، حتی ابوسفیان وقتی که از سفر برگشت و وضع را چنین دید، خدمت عباس بن عبدالمطلب و علی ‌علیه‌السلام آمد و از آنان خواست که برای استیفای حق خویش قیام کنند، ولی آنان پیشنهاد او را نپذیرفتند<ref> تاریخ یعقوبی، ص 126</ref>.


== نقش‌آفرینی امام علی در غزوات ==
== نقش‌آفرینی امام علی در غزوات ==
confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱

ویرایش