۲۱٬۸۹۸
ویرایش
(←آیات) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
'''حبط اعمال'''، یا '''«حبط عمل»''' نوشتاری است که بهمعنای حبط، چگونگی آن، آیات و اقوال مرتبط با حبط میپردازد. واژۀ ''حبط'' به معنای باطل شدن عمل، و از تاثیر افتادن آن است و در [[قرآن]] هم جز به عمل نسبت داده نشده، آنچه خدای تعالی دربارۀ اثر حبط بیان کرده، باطل شدن اعمال انسان هم در دنیا و هم در [[آخرت]] است، پس حبط ارتباطی با اعمال دارد، البته از جهت اثر آخرتی آنها. | '''حبط اعمال'''، یا '''«حبط عمل»''' نوشتاری است که بهمعنای حبط، چگونگی آن، آیات و اقوال مرتبط با حبط میپردازد. واژۀ ''حبط'' به معنای باطل شدن عمل، و از تاثیر افتادن آن است و در [[قرآن]] هم جز به عمل نسبت داده نشده، آنچه خدای تعالی دربارۀ اثر حبط بیان کرده، باطل شدن اعمال انسان هم در دنیا و هم در [[آخرت]] است، پس حبط ارتباطی با اعمال دارد، البته از جهت اثر آخرتی آنها. | ||
=آیات= | |||
== آیات == | |||
[[خدای متعال]] در آیاتی از قرآن در مورد حبط اعمال این چنین میفرماید: | [[خدای متعال]] در آیاتی از قرآن در مورد حبط اعمال این چنین میفرماید: | ||
* {{متن قرآن|'''... لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ'''|سوره = زمر|آیه = 65}}؛ «... اگر شرک بورزی بهطور مسلم عملت حبط میشود و از زیانکاران خواهی بود». | * {{متن قرآن|'''... لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ'''|سوره = زمر|آیه = 65}}؛ «... اگر شرک بورزی بهطور مسلم عملت حبط میشود و از زیانکاران خواهی بود». | ||
خط ۲۰: | خط ۲۱: | ||
* در جای دیگر میفرماید: {{متن قرآن|'''وَقَدِمْنَا إِلَىٰ مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا'''|سوره = فرقان|آیه = 23}}؛ «و ما به آنچه کردند پرداختیم، و تمامی اعمالشان را به باد فنا دادیم». | * در جای دیگر میفرماید: {{متن قرآن|'''وَقَدِمْنَا إِلَىٰ مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا'''|سوره = فرقان|آیه = 23}}؛ «و ما به آنچه کردند پرداختیم، و تمامی اعمالشان را به باد فنا دادیم». | ||
=چگونگی حبط عمل= | == چگونگی حبط عمل == | ||
مراد از اعمالی که حبط میشود، مطلق کارهایی است که انسان به منظور تامین سعادت زندگی خود انجام میدهد، نه خصوص اعمال عبادتی و کارهایی که نیت قربت لازم دارد و مرتد، آنها را در حال [[ایمان]]، و قبل از برگشتن به سوی کفر انجام داده است. در زیر، دلایل این سخن را مورد بررسی قرار می دهیم: | مراد از اعمالی که حبط میشود، مطلق کارهایی است که انسان به منظور تامین سعادت زندگی خود انجام میدهد، نه خصوص اعمال عبادتی و کارهایی که نیت قربت لازم دارد و مرتد، آنها را در حال [[ایمان]]، و قبل از برگشتن به سوی کفر انجام داده است. در زیر، دلایل این سخن را مورد بررسی قرار می دهیم: | ||
الف)از آنجا که قلب کافر و دلش به امر ثابتی که همان خدای سبحان است بستگی ندارد، تا وقتی به نعمتی میرسد نعمت را از ناحیه او بداند، و خرسند گردد، و چون به مصیبتی میرسد آن را نیز از ناحیه خدا بداند، و دلش تسلی یابد، و نیز در هنگام حاجت دست به درگاه او دراز کند، به خلاف مؤمن که در همه این مراحل زندگی دلش به جایی بستگی دارد. خدای تعالی در مقایسهای بین [[کافر]] و مؤمن، میفرماید: «او من کان میتا فاحییناه، و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس، کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها»<ref>سوره انعام:122.</ref>. | الف)از آنجا که قلب کافر و دلش به امر ثابتی که همان خدای سبحان است بستگی ندارد، تا وقتی به نعمتی میرسد نعمت را از ناحیه او بداند، و خرسند گردد، و چون به مصیبتی میرسد آن را نیز از ناحیه خدا بداند، و دلش تسلی یابد، و نیز در هنگام حاجت دست به درگاه او دراز کند، به خلاف مؤمن که در همه این مراحل زندگی دلش به جایی بستگی دارد. خدای تعالی در مقایسهای بین [[کافر]] و مؤمن، میفرماید: «او من کان میتا فاحییناه، و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس، کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها»<ref>سوره انعام:122.</ref>. | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
پس حاصل بحث این است که کفر و ارتداد باعث آن میشود که عمل از این اثر و خاصیت که در سعادت زندگی دخالتی داشته باشد میافتد، همچنانکه ایمان باعث میشود، به اعمال آدمی حیاتی و جانی میدهد، که به خاطر داشتن آن اثر خود را در سعادت آدمی میدهد، حال اگر کسی باشد که بعد از کفر ایمان بیاورد، باعث شده که به اعمالش که تاکنون حبط بود حیاتی ببخشد، و در نتیجه اعمالش در سعادت او اثر بگذارند، و اگر کسی فرض شود که بعد از ایمان مرتد شده باشد، تمامی اعمالش میمیرد، و حبط میشود، و دیگر در سعادت دنیا و آخرت وی اثر نمیگذارد، و لیکن هنوز امید آن هست که تا نمرده به اسلام برگردد و امااگر با حال ارتداد مرد، حبط او حتمی شده، و شقاوتش قطعی میگردد.<br> | پس حاصل بحث این است که کفر و ارتداد باعث آن میشود که عمل از این اثر و خاصیت که در سعادت زندگی دخالتی داشته باشد میافتد، همچنانکه ایمان باعث میشود، به اعمال آدمی حیاتی و جانی میدهد، که به خاطر داشتن آن اثر خود را در سعادت آدمی میدهد، حال اگر کسی باشد که بعد از کفر ایمان بیاورد، باعث شده که به اعمالش که تاکنون حبط بود حیاتی ببخشد، و در نتیجه اعمالش در سعادت او اثر بگذارند، و اگر کسی فرض شود که بعد از ایمان مرتد شده باشد، تمامی اعمالش میمیرد، و حبط میشود، و دیگر در سعادت دنیا و آخرت وی اثر نمیگذارد، و لیکن هنوز امید آن هست که تا نمرده به اسلام برگردد و امااگر با حال ارتداد مرد، حبط او حتمی شده، و شقاوتش قطعی میگردد.<br> | ||
= حبط عمل مرتد = | === حبط عمل مرتد === | ||
۱)بعضی قائل شدهاند، به اینکه اعمالی که مرتد قبل از ارتداد انجام داده، تا دم مرگش باقی است، اگر تا آن لحظه به ایمان خود برنگردد آن وقت حبط میشود، و به این آیه استدلال کرده که میفرماید: «و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فاولیک حبطت اعمالهم فی الدنیا و الاخرة»<ref>سوره بقره:۲۱۷.</ref>.<br> | ۱)بعضی قائل شدهاند، به اینکه اعمالی که مرتد قبل از ارتداد انجام داده، تا دم مرگش باقی است، اگر تا آن لحظه به ایمان خود برنگردد آن وقت حبط میشود، و به این آیه استدلال کرده که میفرماید: «و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فاولیک حبطت اعمالهم فی الدنیا و الاخرة»<ref>سوره بقره:۲۱۷.</ref>.<br> | ||
و چه بسا آیه: «و قدمنا الی ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا»<ref>سوره فرقان:۲۳.</ref> هم آن را تایید کند، چون این آیه نیز حال کفار در هنگام مرگ را بیان میکند و نتیجه این نظریه آن است که اگر مرتد در دم مرگ به ایمان سابق خود برگردد، صاحب اعمال سابق خود نیز میشود، و دست خالی از دنیا نمیرود. | و چه بسا آیه: «و قدمنا الی ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا»<ref>سوره فرقان:۲۳.</ref> هم آن را تایید کند، چون این آیه نیز حال کفار در هنگام مرگ را بیان میکند و نتیجه این نظریه آن است که اگر مرتد در دم مرگ به ایمان سابق خود برگردد، صاحب اعمال سابق خود نیز میشود، و دست خالی از دنیا نمیرود. | ||
۲)بعضی دیگر قایل شدهاند به اینکه به محض ارتداد اعمال صالح آدمی باطل میشود، و دیگر بر نمیگردد، هر چند که بعد از ارتداد دوباره به ایمان برگردد، بله بعد از ایمان بار دومش میتواند تا دم مرگ اعمال صالحی انجام دهد، و آیه شریفه که قید مرگ را آورده منظورش بیان این جهت است، که تمامی اعمال که تا دم مرگ انجام داده حبط میشود. و البته اصلا جایی برای این بحث نیست، چون اگر در آنچه گفته شد دقت شود آیه شریفه در صدد بیان این معنا است که تمامی اعمال و افعال مرتد از حیث تاثیر در سعادتش باطل میشود.<br> | ۲)بعضی دیگر قایل شدهاند به اینکه به محض ارتداد اعمال صالح آدمی باطل میشود، و دیگر بر نمیگردد، هر چند که بعد از ارتداد دوباره به ایمان برگردد، بله بعد از ایمان بار دومش میتواند تا دم مرگ اعمال صالحی انجام دهد، و آیه شریفه که قید مرگ را آورده منظورش بیان این جهت است، که تمامی اعمال که تا دم مرگ انجام داده حبط میشود. و البته اصلا جایی برای این بحث نیست، چون اگر در آنچه گفته شد دقت شود آیه شریفه در صدد بیان این معنا است که تمامی اعمال و افعال مرتد از حیث تاثیر در سعادتش باطل میشود.<br> | ||
=احباط و تکفیر= | == احباط و تکفیر == | ||
در اینجا مساله دیگری هست که تا حدی ممکن است آن را نتیجه بحث در حبط اعمال دانست، و آن مساله احباط و تکفیر است، و آن عبارت است از اینکه آیا اعمال در یکدیگر اثر متقابل دارند و یکدیگر را باطل میکنند، و یا نه بلکه حسنات حکم خود، و اثر خود را دارند، و سیئات هم حکم خود و اثر خود را دارند، البته این از نظر قرآن مسلم است که حسنات چه بسا میشود که اثر سیئات را از بین میبرد، چون قرآن دراینباره تصریح دارد. | در اینجا مساله دیگری هست که تا حدی ممکن است آن را نتیجه بحث در حبط اعمال دانست، و آن مساله احباط و تکفیر است، و آن عبارت است از اینکه آیا اعمال در یکدیگر اثر متقابل دارند و یکدیگر را باطل میکنند، و یا نه بلکه حسنات حکم خود، و اثر خود را دارند، و سیئات هم حکم خود و اثر خود را دارند، البته این از نظر قرآن مسلم است که حسنات چه بسا میشود که اثر سیئات را از بین میبرد، چون قرآن دراینباره تصریح دارد. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۶: | ||
پس عقلا هم هر چند مدح و ذم فاعل را به محض صدور فعل از فاعل بکار میزنند، و لیکن بقای آن دو را مشروط به این میدانند که فاعل عملی بر خلاف آنچه کرده بود نکند، و تنها کسی را مستحق مدح ابدی و یا مذمت همیشگی میدانند، که یقین کنند وضع او عوض نمیشود، و این یقین وقتی حاصل میشود که فاعل دستش از عمل کوتاه شود، یا به اینکه بمیرد و یا حداقل دیگر استعداد زنده ماندن نداشته باشد، چنین کسی را اگر فاعل عمل نیکی بوده مستحق ستایش دائمی، و اگر مرتکب جنایتی شده سزاوار مذمت دائمی میدانند. | پس عقلا هم هر چند مدح و ذم فاعل را به محض صدور فعل از فاعل بکار میزنند، و لیکن بقای آن دو را مشروط به این میدانند که فاعل عملی بر خلاف آنچه کرده بود نکند، و تنها کسی را مستحق مدح ابدی و یا مذمت همیشگی میدانند، که یقین کنند وضع او عوض نمیشود، و این یقین وقتی حاصل میشود که فاعل دستش از عمل کوتاه شود، یا به اینکه بمیرد و یا حداقل دیگر استعداد زنده ماندن نداشته باشد، چنین کسی را اگر فاعل عمل نیکی بوده مستحق ستایش دائمی، و اگر مرتکب جنایتی شده سزاوار مذمت دائمی میدانند. | ||
از اینجا معلوم شد که همه آن اقوالی که در مسایل نامبرده نقل کردیم، اقوالی باطل و منحرف از حق بود، برای اینکه بنای بحث را بر اساسی گذاشته بودند که اساسی و درست نبود. | از اینجا معلوم شد که همه آن اقوالی که در مسایل نامبرده نقل کردیم، اقوالی باطل و منحرف از حق بود، برای اینکه بنای بحث را بر اساسی گذاشته بودند که اساسی و درست نبود. | ||
== فرجام سخن == | |||
از آنچه گفته شد معلوم شد که؛ | از آنچه گفته شد معلوم شد که؛ | ||
اولا:انسان به مجرد اینکه عملی را انجام داد مستحق ثواب و یا عقاب میشود، و لیکن این استحقاقش دائمی نیست، ممکن است دستخوش دگرگونی بشود، و وقتی از معرض دگرگونی در میآید که دیگر عملی از او صادر نشود، یعنی بمیرد. | اولا:انسان به مجرد اینکه عملی را انجام داد مستحق ثواب و یا عقاب میشود، و لیکن این استحقاقش دائمی نیست، ممکن است دستخوش دگرگونی بشود، و وقتی از معرض دگرگونی در میآید که دیگر عملی از او صادر نشود، یعنی بمیرد. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۴: | ||
رابعا: فرض تحابط یعنی حبط طرفینی در اعمال، و اینکه یک عمل عمل دیگر را حبط کند، و دومی هم اولی را حبط کند، فرضیهای است باطل، به خلاف تکفیر و امثال آن.<br> | رابعا: فرض تحابط یعنی حبط طرفینی در اعمال، و اینکه یک عمل عمل دیگر را حبط کند، و دومی هم اولی را حبط کند، فرضیهای است باطل، به خلاف تکفیر و امثال آن.<br> | ||
= پانویس = | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | |||
[[رده: | [[رده:مفاهیم و اصطلاحات]] | ||
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]] |