confirmed، مدیران
۳۷٬۵۱۶
ویرایش
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
== ابوهریره از نگاه دیگران == | == ابوهریره از نگاه دیگران == | ||
[[شمسالدین ذهبی]]، از بزرگترین عالمان رجالی [[اهلسنت]] مینویسد: «سائب بن یزید از عمر شنید که به ابوهریره میگفت: یا نقل حدیث از پیامبر (صلی الله علیه) را ترک میکنی و یا تو را به سرزمین دوس (سرزمین مادری ابوهریره) تبعید میکنم | [[شمسالدین ذهبی]]، از بزرگترین عالمان رجالی [[اهلسنت]] مینویسد: «سائب بن یزید از عمر شنید که به ابوهریره میگفت: یا نقل حدیث از پیامبر (صلی الله علیه) را ترک میکنی و یا تو را به سرزمین دوس (سرزمین مادری ابوهریره) تبعید میکنم<ref>«عن السّائب بن یزید: سمع عمر یقول لأبی هریرة: لتترکنّ الحدیث عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) أو لألحقنّک بأرض دوس.» تاریخ أبی رزعة الدمشقی، شیخ الشباب، دارالنشر، بیروت، ج 1، ص 73</ref>.» | ||
اگر احادیثی که ابوهریره نقل میکرد حقیقتاً از پیامبر (صلی الله علیه) بود، چرا عمر وی را از این کار منع و حتی او را تهدید به تبعید میکرد؟ آیا امکان دارد که عمر صحابه آن حضرت را بدون دلیل تنبیه کند؟ شاید به همین دلیل است که در روایت دیگری خود ابوهریره اعتراف میکند احادیثی که اکنون نقل میکنم اگر در زمان عمر نقل میکردم او سرم را میشکست: «ابوهریره میگفت: من احادیثی نقل میکنم که اگر آنها را در زمان عمر نقل میکردم حتما او سرم را میشکست | اگر احادیثی که ابوهریره نقل میکرد حقیقتاً از پیامبر (صلی الله علیه) بود، چرا عمر وی را از این کار منع و حتی او را تهدید به تبعید میکرد؟ آیا امکان دارد که عمر صحابه آن حضرت را بدون دلیل تنبیه کند؟ شاید به همین دلیل است که در روایت دیگری خود ابوهریره اعتراف میکند احادیثی که اکنون نقل میکنم اگر در زمان عمر نقل میکردم او سرم را میشکست: «ابوهریره میگفت: من احادیثی نقل میکنم که اگر آنها را در زمان عمر نقل میکردم حتما او سرم را میشکست<ref>«عن إبن عجلان: أنّ أبا هریرة کان یقول: إنّی لأحدّث أحادیث، لو تکلّمت بها فی زمن عمر، لشجّ رأسی.» تاریخ مدینة دمشق، إبن هبة الله شافعی، دار الفکر، بیروت، ج 67، ص 343</ref>.» | ||
ابوهریره دروغگوترین فرد نزد [[علی بن ابی طالب|امیرمؤمنان(علیهالسلام)]]: | ابوهریره دروغگوترین فرد نزد [[علی بن ابی طالب|امیرمؤمنان(علیهالسلام)]]: | ||
[[ابن ابی الحدید]] شافعی معتزلی به نقل از استادش ابوجعفر اسکافی مینویسد: «از علی (علیهالسلام) روایت شده که فرمود: آگاه باشید که دروغگوترین مردم و یا دروغگوترین فرد نزد رسول خدا (صلی الله علیه) ابوهریره دوسی است | [[ابن ابی الحدید]] [[شافعی]] [[معتزله|معتزلی]] به نقل از استادش [[ابوجعفر اسکافی]] مینویسد: «از علی (علیهالسلام) روایت شده که فرمود: آگاه باشید که دروغگوترین مردم و یا دروغگوترین فرد نزد رسول خدا (صلی الله علیه) ابوهریره دوسی است<ref>«و قد روی عن علیّ (علیه السّلام) أنّه قال: ألا إنّ إکذب النّاس، أو قال: أکذب الأحیاء، علی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) أبوهریرة الدوسی.» شرح نهجالبلاغة، إبن أبی الحدید، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 4، ص 40</ref>.» | ||
تدلیسها و نیرنگهای ابوهریره در نقل روایت: | تدلیسها و نیرنگهای ابوهریره در نقل روایت: | ||
تدلیس و نیرنگهای ابوهریره در نقل روایات از جمله مسائلی است که علمای رجالی اهلسنت بر آن اتفاق نظر دارند؛ چنانکه شمس الدین ذهبی در شرح حال ابوهریره مینویسد: «یزید بن هارون گوید: از شعبه شنیدم که میگفت: ابوهریره در نقل روایات تدلیس میکرد | تدلیس و نیرنگهای ابوهریره در نقل روایات از جمله مسائلی است که علمای رجالی اهلسنت بر آن اتفاق نظر دارند؛ چنانکه [[شمس الدین ذهبی]] در شرح حال ابوهریره مینویسد: «یزید بن هارون گوید: از شعبه شنیدم که میگفت: ابوهریره در نقل روایات تدلیس میکرد<ref>«قال یزید بن هارون: سمعت شعبة یقول: کان أبوهریرة یدلّس.» سیر أعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسة الرسالة، بیروت، ج 2، ص 608</ref>.» | ||
دشمنی ابوهریره با [[خدا]] از دیدگاه عمر بن | دشمنی ابوهریره با [[خدا]] از دیدگاه [[عمر بن خطاب]]: | ||
مورّخان نقل کردهاند که عمر بن خطّاب در سال 21 هجری ابوهریره را به عنوان فرمانروای [[بحرین]] نصب کرد. پس از مدّتی به وی خبر دادند که ابوهریره مال و ثروت هنگفتی اندوخته است. به همینرو، همو در سال 23 هجری ابوهریره را به [[مدینه]] فراخواند و پس از عزل وی خطاب به او گفت: «ای دشمن خدا و دشمن کتاب خدا! مال خدا را سرقت میکنی؟ ابوهریره در پاسخ گفت: سرقت نکردهام، اینها هدایایی است که مردم به من دادهاند | مورّخان نقل کردهاند که عمر بن خطّاب در سال 21 هجری ابوهریره را به عنوان فرمانروای [[بحرین]] نصب کرد. پس از مدّتی به وی خبر دادند که ابوهریره مال و ثروت هنگفتی اندوخته است. به همینرو، همو در سال 23 هجری ابوهریره را به [[مدینه]] فراخواند و پس از عزل وی خطاب به او گفت: «ای دشمن خدا و دشمن کتاب خدا! مال خدا را سرقت میکنی؟ ابوهریره در پاسخ گفت: سرقت نکردهام، اینها هدایایی است که مردم به من دادهاند<ref> «یا عدوّ الله و عدوّ کتابه، أسرقت مال الله؟! لم أسرق و إنّما عی عطایا النّاس لی.» الطبقات الکبری، بصری زهری، دار صادر، بیروت، ج 4، ص 335</ref>!.» | ||
گرچه طبیعی است که ابوهریره کار خود را توجیه کند، ولی بر فرض هم که چنین باشد، باید از او پرسید آیا اگر او والی نبود، باز هم از این هدایا به او میدادند؟ و در آخر بیان این نکته ضروری است که ممکن است گفته شود بخش اعظمی از روایات کتب اهلسنت از ابوهریره روایت شده، بنابراین چگونه ممکن است در وثاقت ابوهریره تشکیک کرد؟ | گرچه طبیعی است که ابوهریره کار خود را توجیه کند، ولی بر فرض هم که چنین باشد، باید از او پرسید آیا اگر او والی نبود، باز هم از این هدایا به او میدادند؟ و در آخر بیان این نکته ضروری است که ممکن است گفته شود بخش اعظمی از روایات کتب اهلسنت از ابوهریره روایت شده، بنابراین چگونه ممکن است در وثاقت ابوهریره تشکیک کرد؟ |