پرش به محتوا

حبط اعمال: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۹ مهٔ ۲۰۲۳
خط ۳۶: خط ۳۶:
    
    
و چه بسا آیه 23 از سورۀ فرقان _که سابق ذکر شد_ نیز آن را تایید کند، چون این آیه نیز حال کفار در هنگام مرگ را بیان می‌کند و نتیجۀ این نظریه آن است که اگر مرتد در دم مرگ به ایمان سابق خود برگردد، صاحب اعمال سابق خود نیز می‌شود، و دست خالی از دنیا نمی‌رود.
و چه بسا آیه 23 از سورۀ فرقان _که سابق ذکر شد_ نیز آن را تایید کند، چون این آیه نیز حال کفار در هنگام مرگ را بیان می‌کند و نتیجۀ این نظریه آن است که اگر مرتد در دم مرگ به ایمان سابق خود برگردد، صاحب اعمال سابق خود نیز می‌شود، و دست خالی از دنیا نمی‌رود.
* بعضی دیگر قائل شده‌اند به اینکه به محض ارتداد اعمال صالح آدمی باطل می‌شود، و دیگر بر نمی‌گردد، هر چند که بعد از ارتداد دوباره به ایمان برگردد، بله بعد از ایمانِ بار دومش می‌تواند تا دم مرگ اعمال صالحی انجام دهد، و آیۀ شریفه که قید مرگ را آورده منظورش بیان این جهت است، که تمامی اعمالی که تا دم مرگ انجام داده، حبط می‌شود. و البته اصلا جایی برای این بحث نیست، چون اگر در آنچه گفته شد دقت شود آیۀ شریفه در صدد بیان این معناست که تمامی اعمال و افعال مرتد از حیث تاثیر در سعادتش باطل می‌شود.
* بعضی دیگر قائل شده‌اند به اینکه به محض ارتداد اعمال صالح آدمی باطل می‌شود، و دیگر بر نمی‌گردد، هر چند که بعد از ارتداد دوباره به ایمان برگردد، بله بعد از ایمان بار دومش می‌تواند تا دم مرگ اعمال صالحی انجام دهد، و آیۀ شریفه که قید مرگ را آورده منظورش بیان این جهت است، که تمامی اعمالی که تا دم مرگ انجام داده، حبط می‌شود. و البته اصلا جایی برای این بحث نیست، چون اگر در آنچه گفته شد دقت شود آیۀ شریفه در صدد بیان این معناست که تمامی اعمال و افعال مرتد از حیث تاثیر در سعادتش باطل می‌شود.


== دیدگاه بزرگان ==
== دیدگاه بزرگان فرق‌های اسلامی ==
همه فرقه‌های اسلامی معتقدند که کفر و شرک موجب حبط اعمال است؛ اما درباره گناهان کبیره و صغیره دیگر هم رأی نیستند. خوارج و بیشترینه معتزله نه تنها کفر و شرک، بلکه دیگر گناهان را نیز موجب حبط عمل می‌دانند و بر این باورند که اگر گناهکار توبه نکند، سزاوار کیفر خداوند می‌شود. اشاعره و برخی از معتزله معتقدند که حبط عمل را نه نقل تأیید می‌کند و نه عقل. دانشمندان شیعه برآن‌اند که تنها کفر و شرک، اعمال نیک را باطل می‌کند. هیچ گناهی جز این دو نمی‌تواند ثواب اعمال را از میان بَرَد. حتی ثوابی اندک نیز در کنار گناهان فراوان، بر جای می‌ماند و پاداش می‌گیرد<ref>دائرة المعارف تشیع‌؛ ج 1، ص ۴۹۲.</ref>. در چگونگی این احباط ،علما نظرات مختلفی دارند از آن جمله:  
همۀ [[فرق و مذاهب اسلامی|فرقه‌های اسلامی]] معتقدند که [[کفر]] و [[شرک]] موجب حبط اعمال است؛ اما درباره گناهان کبیره و صغیره، هم‌رأی و هم‌نظر نیستند. [[خوارج]] و بیشتر [[معتزله]] نه تنها کفر و شرک؛ بلکه دیگر گناهان را نیز موجب حبط عمل می‌دانند و بر این باورند که اگر گناهکار توبه نکند، سزاوار کیفر خداوند می‌شود. [[اشاعره]] و برخی از معتزله معتقدند که حبط عمل را نه [[سنت|نقل]] تأیید می‌کند و نه [[عقل]]. دانشمندان [[شیعه]] برآن‌اند که تنها کفر و شرک، اعمال نیک را باطل می‌کند. هیچ گناهی جز این دو نمی‌تواند ثواب اعمال را از میان بَرَد. حتی ثوابی اندک نیز در کنار گناهان فراوان، بر جای می‌ماند و پاداش می‌گیرد<ref>دائرة المعارف تشیع‌؛ ج 1، ص ۴۹۲.</ref>. در چگونگی این احباط ،علما نظرات مختلفی دارند از آن جمله:  


بعضی از علما قایل به تباطل و تحابط اعمال شده‌اند، و گفته‌اند: اعمال یکدیگر را باطل می‌سازند، و آنگاه این علما در بین خود اختلاف کرده، بعضی گفته‌اند: هر گناهی حسنه قبل از خود را باطل می‌کند، و هر حسنه ای سیئه قبل از خود را از بین می‌برد. لازمه این حرف آن است که انسان یا تنها حسنه برایش مانده باشد، و یا تنها سیئه.
بعضی از علما قائل به تباطل و تحابط اعمال شده‌اند، و گفته‌اند: اعمال یکدیگر را باطل می‌سازند، و آنگاه این علما در بین خود اختلاف کرده، بعضی گفته‌اند: هر گناهی، حسنۀ قبل از خود را باطل می‌کند، و هر حسنه‌ای سیئۀ قبل از خود را از بین می‌برد. لازمه این حرف آن است که انسان یا تنها حسنه برایش مانده باشد، و یا تنها سیئه.


بعضی دیگر گفته‌اند: میان حسنات و سیئات موازنه می‌شود، به این معنا که از حسنات و سیئات هر کدام بیشتر باشد، به مقدار آنکه کمتر است از آنکه بیشتر است کم می‌شود، تا بقیه بیشتر بدون منافی باقی بماند و لازمه این دو قول این است که برای هر انسانی از اعمال گذشته اش بجز یک قسم نمانده باشد، یا حسنه به تنهایی، و یا سیئه به تنهایی و یا اینکه هر دو با هم مساوی بوده، و تساقط کرده‌اند، و هیچ چیز برایش نمانده باشد. و این درست نیست، زیرا.
بعضی دیگر گفته‌اند: میان حسنات و سیئات موازنه می‌شود، به این معنا که از حسنات و سیئات هر کدام بیشتر باشد، به مقدار آنکه کمتر است از آنکه بیشتر است کم می‌شود، تا بقیه بیشتر بدون منافی باقی بماند و لازمه این دو قول این است که برای هر انسانی از اعمال گذشته‌اش بجز یک قسم نمانده باشد، یا حسنه به تنهایی، و یا سیئه به تنهایی و یا اینکه هر دو با هم مساوی بوده، و تساقط کرده‌اند، و هیچ چیز برایش نمانده باشد.


اولا: از ظاهرآیه: {{متن قرآن|'''وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ'''|سوره = توبه|آیه = 102}}، بر می‌آید که اعمال چه حسنات و چه سیئات، باقی می‌ماند، و تنها توبه خدا سیئات را از بین می‌برد، و تحابط به هر معنایی که تصورش کنند با این آیه نمی سازد.<br>
و این درست نیست؛ زیرا '''اولا:''' از ظاهرآیه: {{متن قرآن|'''وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ'''|سوره = توبه|آیه = 102}}، بر می‌آید که اعمال چه حسنات و چه سیئات، باقی می‌ماند، و تنها با توبه، خدا سیئات را از بین می‌برد، و تحابط به هر معنایی که تصورش کنند با این آیه نمی سازد.


ثانیا: خدای تعالی در مساله تاثیر اعمال همان روشی را دارد که عقلا در اجتماع انسانی خود دارند و آن روش مجازات است، که کارهای نیک را جدا پاداش می‌دهند، و کارهای زشت را جداگانه کیفر، مگر در بعضی از گناهان که باعث قطع رابطه مولویت و عبودیت از اصل می‌شود، که در این موارد تعبیر به حبط عمل می‌کنند، و آیات در اینکه روش خدا این است بسیار زیاد است، و حاجتی به آوردن آنها نیست.<br>بعضی دیگر گفته‌اند: نوع اعمال محفوظند، و هر یک از اعمال اثر خود را دارد چه حسنه و چه سیئه. بله چه بسا می‌شود که حسنه سیئه را از بین می‌برد همچنانکه فرمود:{{متن قرآن|'''يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ ...'''|سوره = انفال|آیه = 29}}؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر از خدا بترسید خدای تعالی برایتان نیروی جداسازی حق از باطل قرار می‌دهد، و گناهانتان را تکفیر می‌کند».
'''ثانیا:''' خدای تعالی در مسأله تأثیر اعمال همان روشی را دارد که عقلا در اجتماع انسانی خود دارند و آن روش مجازات است، که کارهای نیک را جداگانه پاداش و کارهای زشت را جداگانه کیفر می‌دهند.  مگر در بعضی از گناهان که باعث قطع رابطۀ مولویت و عبودیت از اصل می‌شود، که در این موارد تعبیر به حبط عمل می‌کنند، و آیات در اینکه روش خدا این است بسیار زیاد است، و حاجتی به آوردن آنها نیست.<br>بعضی دیگر گفته‌اند: نوع اعمال محفوظند، و هر یک از اعمال اثر خود را دارد چه حسنه و چه سیئه. بله چه بسا می‌شود که حسنه، سیئه را از بین می‌برد همچنان‌که فرمود: {{متن قرآن|'''يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ ...'''|سوره = انفال|آیه = 29}}؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر از خدا بترسید خدای تعالی برایتان نیروی جداسازی حق از باطل قرار می‌دهد، و گناهانتان را تکفیر می‌کند». بلکه بعضی از اعمال گناه را تبدیل به حسنه می‌کند، همچنان‌که فرمود:{{متن قرآن|'''إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ'''|سوره = فرقان|آیه = 70}}؛ «مگر کسی که توبه کند، و ایمان آورده عمل صالح انجام دهد، اینان همان کسانی هستند که خدا گناهانشان را مبدل به حسنات می‌کند».


بلکه بعضی از اعمال گناه را مبدل به حسنه می‌کند، همچنانکه فرمود:{{متن قرآن|'''إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ'''|سوره = فرقان|آیه = 70}}؛ «مگر کسی که توبه کند، و ایمان آورده عمل صالح انجام دهد، اینان همان کسانی هستند که خدا گناهانشان را مبدل به حسنات می‌کند».
بنابراین وقتی حسنه‌ای از انسان صادر می‌شود، در ذاتش صورت معنویه‌ای پیدا می‌شود، که مقتضی آن است که متصف به صفت ثواب شود، و چون گناهی از او سر می‌زند صورت معنویه دیگری در او پیدا می‌شود که صورت عقاب قائم بدان است، چیزی که هست ذات انسان از آنجایی که گفتیم متحول و از نظر حسنات و سیئاتی که از او سر می‌زند در تغیر است، لذا ممکن است صورتی که در حال حاضر به خود گرفته مبدل به صورتی مخالف آن شود، این است وضع نفس آدمی، و همواره در معرض این دگرگونی هست تا مرگش فرا رسد، یعنی نفس از بدن جدا گشته، از حرکت و تحول (حرکت از استعداد به فعلیت و تحول از صورتی به صورتی دیگر) بایستد. در این هنگام است که صورتی و آثاری ثابت دارد، ثابت یعنی اینکه دیگر تحول و دگرگونگی نمی‌پذیرد، مگر از ناحیه خدای تعالی، یا به آمرزش و یا شفاعت.<br>
 
بنا بر این وقتی حسنه‌ای از انسان صادر می‌شود، در ذاتش صورت معنویه‌ای پیدا می‌شود، که مقتضی آن است که متصف به صفت ثواب شود، و چون گناهی از او سر می‌زند صورت معنویه دیگری در او پیدا می‌شود که صورت عقاب قائم بدان است، چیزی که هست ذات انسان از آنجایی که گفتیم متحول و از نظر حسنات و سیئاتی که از او سر می‌زند در تغیر است، لذا ممکن است صورتی که در حال حاضر به خود گرفته مبدل به صورتی مخالف آن شود، این است وضع نفس آدمی، و همواره در معرض این دگرگونی هست تا مرگش فرا رسد، یعنی نفس از بدن جدا گشته، از حرکت و تحول (حرکت از استعداد به فعلیت و تحول از صورتی به صورتی دیگر) بایستد. در این هنگام است که صورتی و آثاری ثابت دارد، ثابت یعنی اینکه دیگر تحول و دگرگونگی نمی‌پذیرد، مگر از ناحیه خدای تعالی، یا به آمرزش و یا شفاعت.<br>


ما می‌بینیم عقلا به مجرد اینکه فعلی از فاعلش سرزد، اگر فعل خوبی باشد شروع می‌کنند به مدح او، و اگر بد باشد می‌پردازند به مذمت و ملامتش ولی این معنا را هم در نظر دارند که مدح و ذمشان دائمی نمی‌تواند باشد، چون ممکن است به خاطر عوض شدن فاعل عوض شود، آنکه فعلا مستحق مدح است در آینده مستحق مذمت و آنکه فعلا مستحق مذمت است در آینده مستحق مدح شود.
ما می‌بینیم عقلا به مجرد اینکه فعلی از فاعلش سرزد، اگر فعل خوبی باشد شروع می‌کنند به مدح او، و اگر بد باشد می‌پردازند به مذمت و ملامتش ولی این معنا را هم در نظر دارند که مدح و ذمشان دائمی نمی‌تواند باشد، چون ممکن است به خاطر عوض شدن فاعل عوض شود، آنکه فعلا مستحق مدح است در آینده مستحق مذمت و آنکه فعلا مستحق مذمت است در آینده مستحق مدح شود.