۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده:مفاهیم' به 'رده:مفاهیم و اصطلاحات') |
جز (جایگزینی متن - 'حاجت مند' به 'حاجتمند') |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
خدای سبحان آن امانت را به این حباب داد و نوری را به این کف بخشید و از او خواست این امانت را سالم به مقصد برساند. هر که بپندارد، این امانت از آن اوست، خائن میشود و اگر آن را از آنِ خدا داند، امینانه حفظش میکند و صادقانه با او رفتار میکند و به آن ستم نمیکند، پس جان انسان و هستی وی امانت الهی است؛ نه از آنِ خود انسان، چنان که در برابر خداوند، مالک مال خود هم نیست، بلکه تنها امین و وکیل خداست و نفوذ او، به محدوده وکالت او وابسته است. | خدای سبحان آن امانت را به این حباب داد و نوری را به این کف بخشید و از او خواست این امانت را سالم به مقصد برساند. هر که بپندارد، این امانت از آن اوست، خائن میشود و اگر آن را از آنِ خدا داند، امینانه حفظش میکند و صادقانه با او رفتار میکند و به آن ستم نمیکند، پس جان انسان و هستی وی امانت الهی است؛ نه از آنِ خود انسان، چنان که در برابر خداوند، مالک مال خود هم نیست، بلکه تنها امین و وکیل خداست و نفوذ او، به محدوده وکالت او وابسته است. | ||
اگر انسان، عین فقر است و هستی او جز نیاز نیست، در شناخت خود هم | اگر انسان، عین فقر است و هستی او جز نیاز نیست، در شناخت خود هم حاجتمند است و بدون تعریف شدن توسط خدای سبحان، نمیتواند خود را بشناسد. اگر موصوفی مانند انسان عین فقر و نیاز بود، وصف او نیز چون شناخت و معرفت او همان گونه است و حال چون وصف به موصوف متکی است، اگر انسان در شناخت خود مستقل و از غیر بینیاز باشد، لازم میآید که موصوف؛ عین نیاز بوده، ولی وصف او، یعنی معرفت، مستقلّ و خود ساخته باشد و همین گونه لازم میآید که موصوف در بعضی وصفها به غیر محتاج نباشد؛ یعنی مثلاً انسان در شناخت خود و دیگر ماهیات بینیاز باشد؛ حال آنکه انسان که موصوف است، سراسر نیاز است و لازم چنین مطلبی، همانا استقلال و استغنای موصوف است، در حالی که او عین فقر است. | ||
بنابراین انسان باید از ناحیه موجود مستقل که خداوند است، تعریف شود و مقصود اساسی از این تعریف، همان ایجاد معرفت در نهاد انسان و تعلیم تکوینی او به حقیقت خویش است؛ وگرنه تعریف لفظی چندان کار آمد نخواهد بود. | بنابراین انسان باید از ناحیه موجود مستقل که خداوند است، تعریف شود و مقصود اساسی از این تعریف، همان ایجاد معرفت در نهاد انسان و تعلیم تکوینی او به حقیقت خویش است؛ وگرنه تعریف لفظی چندان کار آمد نخواهد بود. | ||