۸۷٬۹۳۹
ویرایش
Wikivahdat (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' های ' به 'های ') |
جز (جایگزینی متن - ' آنها' به ' آنها') |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
==شرایط ایران از سقوط ایلخانیان تا استقرار صفویان== | ==شرایط ایران از سقوط ایلخانیان تا استقرار صفویان== | ||
[[پرونده:باوندیان.png|جایگزین=|بندانگشتی|دوران ملوکالطوایفی در ایران و جایگاه باوندیان در طبرستان]] | [[پرونده:باوندیان.png|جایگزین=|بندانگشتی|دوران ملوکالطوایفی در ایران و جایگاه باوندیان در طبرستان]] | ||
با مرگ ابوسعید بهادرخان آخرین ایلخان [[مغول]] در سال ۷۳۶ قمری، ایران دچار وضع ملوک الطوایفی شد. طبق پژوهش فریدون اللهیاری و همکارانش قدرتهای محلی تلاش کردند با اتکا به نیروی نظامی حکومت تشکیل دهند. اما علاوه بر آن برای استقرار قدرت خود و تأمین مشروعیت سیاسی از عوامل متعددی یاری جستند که در چهار دسته جا میگیرند و عبارتند از مغولی، ایرانی، سنی و شیعه. مفاهیم مغولی یعنی فرهنمندی و حق موروثی جانشینان چنگیز توسط حاکمان محلی مغول نظیر چوپانیان، مفاهیم سنی توسط حاکمان مغول و ایرانی سنی نظیر آل مظفر و مفاهیم شیعه توسط سربداران و مرعشیان استفاده شد. دو گرایش مغولی و سنی تدریجاً به حاشیه رانده شد و با پایان حکومت تیموریان کارکرد خود را از دست داد. اما گرایشهای ایرانی و شیعه تقویت شد و صفویان با تلفیق | با مرگ ابوسعید بهادرخان آخرین ایلخان [[مغول]] در سال ۷۳۶ قمری، ایران دچار وضع ملوک الطوایفی شد. طبق پژوهش فریدون اللهیاری و همکارانش قدرتهای محلی تلاش کردند با اتکا به نیروی نظامی حکومت تشکیل دهند. اما علاوه بر آن برای استقرار قدرت خود و تأمین مشروعیت سیاسی از عوامل متعددی یاری جستند که در چهار دسته جا میگیرند و عبارتند از مغولی، ایرانی، سنی و شیعه. مفاهیم مغولی یعنی فرهنمندی و حق موروثی جانشینان چنگیز توسط حاکمان محلی مغول نظیر چوپانیان، مفاهیم سنی توسط حاکمان مغول و ایرانی سنی نظیر آل مظفر و مفاهیم شیعه توسط سربداران و مرعشیان استفاده شد. دو گرایش مغولی و سنی تدریجاً به حاشیه رانده شد و با پایان حکومت تیموریان کارکرد خود را از دست داد. اما گرایشهای ایرانی و شیعه تقویت شد و صفویان با تلفیق آنها توانستند وحدت ملی و دولت مرکزی در ایران برقرار سازند<ref>[https://jhr.ui.ac.ir/article_16512.html حکومتهای محلّی ایران در قرن هشتم هجری و مسأله مشروعیت]</ref>. | ||
===سربداران=== | ===سربداران=== | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
نخستین اقدام حکومتی سید قوامالدین، برگزیدن جانشین بود. وی ابتدا فرزند بزرگ خویش عبدالله را برای این امر برگزید ولی عبدالله با اظهار تمایل به زهد و گوشهگیری این پیشنهاد را رد نمود. سپس قوامالدین فرزند دیگرش، کمالالدین، را انتخاب کرد. کمالالدین این خواسته را پذیرفت تا پدر را به دلیل کهولت سن، در ادامهٔ راه یاری نماید<ref>مجد، ۹۹</ref>. | نخستین اقدام حکومتی سید قوامالدین، برگزیدن جانشین بود. وی ابتدا فرزند بزرگ خویش عبدالله را برای این امر برگزید ولی عبدالله با اظهار تمایل به زهد و گوشهگیری این پیشنهاد را رد نمود. سپس قوامالدین فرزند دیگرش، کمالالدین، را انتخاب کرد. کمالالدین این خواسته را پذیرفت تا پدر را به دلیل کهولت سن، در ادامهٔ راه یاری نماید<ref>مجد، ۹۹</ref>. | ||
در واقع تا زمان حیات میربزرگ، وی رهبری معنوی حکومت را داشت و کمالالدین حکومت و ریاست را در اختیار داشت. همچنین میربزرگ هر منطقه از مازندران را تحت کنترل یکی از فرزندانش قرار دادهبود و همگی | در واقع تا زمان حیات میربزرگ، وی رهبری معنوی حکومت را داشت و کمالالدین حکومت و ریاست را در اختیار داشت. همچنین میربزرگ هر منطقه از مازندران را تحت کنترل یکی از فرزندانش قرار دادهبود و همگی آنها از فرزند ارشد تبعیت مینمودند<ref>ربیعی، ۸</ref>. | ||
===نبردها=== | ===نبردها=== | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
====لکتر==== | ====لکتر==== | ||
در بهار سال ۷۸۳هق ملک قباد دوم در صحرایی به نام لکتر به نیروهای مرعشی شبیخون زد و به | در بهار سال ۷۸۳هق ملک قباد دوم در صحرایی به نام لکتر به نیروهای مرعشی شبیخون زد و به آنها ضربات سنگینی وارد ساخت<ref>مجد، ۱۰۹</ref>. اما صبح روز بعد، در نبردی که بین دو سپاه درگرفت، ملک قباد دوم کشته شد<ref>مجد، ۱۰۹</ref><ref>سنگسری، ۱۰۲</ref>. پس از آن رستمداریان علیرغم ادامهٔ مقاومتشان، شکست خوردند و قلعههای کجور، کلار، هرسی و آبدان توسط سادات فتح شدند. پس از آن نیز سید فخرالدین، واتاشان را به عنوان پایتخت خویش برگزید<ref>مجد، ۱۱۰</ref>. | ||
==مرگ میربزرگ== | ==مرگ میربزرگ== | ||
خط ۱۸۰: | خط ۱۸۰: | ||
رحمت بر تو باد که مرا و خود را از آتش دوزخ نجات دادی لعنت بر اسکندر شیخی که میخواست، مرا همعنان خویش، به نار جحیم رساند<ref>خواندمیر، ۳۴۷</ref>. | رحمت بر تو باد که مرا و خود را از آتش دوزخ نجات دادی لعنت بر اسکندر شیخی که میخواست، مرا همعنان خویش، به نار جحیم رساند<ref>خواندمیر، ۳۴۷</ref>. | ||
سپس اسکندر چلاوی و چند تن دیگر، «رشانقه» را از «سادات» جدا کرد و به دستور تیمور هر کس که سید نبود را، «قتل عام» نمودند<ref>مجد، ۱۴۶</ref>. تیمور پس از آن، برای اینکه مرعشیان دوباره به حکومت نرسند و منطقه را دچار شورش نکنند و همچنین برای آنکه | سپس اسکندر چلاوی و چند تن دیگر، «رشانقه» را از «سادات» جدا کرد و به دستور تیمور هر کس که سید نبود را، «قتل عام» نمودند<ref>مجد، ۱۴۶</ref>. تیمور پس از آن، برای اینکه مرعشیان دوباره به حکومت نرسند و منطقه را دچار شورش نکنند و همچنین برای آنکه آنها را تحت نظر داشته باشد، فرمان داد سادات را به فرارود، مرکز حکومتش، انتقال دهند. به فرمان تیمور همهٔ مرعشیان را در کشتی نشانده و به فرارود بردند. چنانکه کمالالدین را به خوارزم، مرتضی و عبدالله را به چاچ، فخرالدین را به کاشغر و زینالعابدین را به سیرام تبعید کردند<ref>مجد، ۱۴۸-۱۴۹</ref>.تیمور نیز پس از تبعید سادات مرعشی، حکومت ساری را به جمشید قارن غوری و آمل را به اسکندر شیخی و رستمدار را به ملک طوس و نور را به ملک کیومرث اهدا نمود. | ||
===وقایع پس از تبعید مرعشیان=== | ===وقایع پس از تبعید مرعشیان=== | ||
خط ۱۹۸: | خط ۱۹۸: | ||
===سید علی ساروی و آملی=== | ===سید علی ساروی و آملی=== | ||
پس از رهایی سادات، | پس از رهایی سادات، آنها به ساری رفته و در قلعهای اقامت گزیدند. پس از چند روز فرزندان رضیالدین به آمل رفتند و حکومت شهر را از سید علی، فرزند کمالالدین، گرفت. سید علی نیز به ساری رفته و با رایزنی و استناد به وصیتنامههای میربزرگ و کمالالدین، بارفروشده را به برادرش، غیاثالدین، سپرد. سپس حکومت آمل را با موافقت سادات مرعشی، به سید قوامالدین دوم، فرزند رضیالدین، واگذار کرد. لیکن حکومت قوامالدین دوم، به درازا نکشید؛ چنانچه «سید علی آمل» علیه برادر زادهاش، سید علی ساری، با جمعی از درویشان در جنگلهای اطراف آمل شورید. علی ساری نیز با، به حکومت رسیدن سید علی آمل، موافقت نمود. پس از به حکومت رسیدن علی آمل، در سال ۸۱۲ هجری، وی با خانوادهٔ سید رضی، کیای گیلان، وصلت کرده و روابط سادات مرعشی و کیاییان گیلان را زنده نمود<ref>مجد، ۱۶۸</ref>. | ||
===حکومت مرتضی=== | ===حکومت مرتضی=== | ||
خط ۲۹۲: | خط ۲۹۲: | ||
در ایران ماقبل صفوی جنبش مرعشی مورد جالبی از جاهطلبیهای سیاسی ست که فاقد عنصر «مهدویت» است. برخلاف سربداران سبزوار که مهدویتی نظامی را دنبال میکردند، این جنبش گرچه شیعی ست، در چارچوب صوفیه میماند. البته اشارات اندکی از دکترین مرعشی بین قرون هشتم تا دهم وجود دارد، زمانی که مشغول بسط یا دفاع از قدرتشان بودند. (آثار مذهبی یا ادبی اندکی بازماندهاست)تعالیم میربزرگ، جوهرهای از اصول نبوی و تشریعی از فقه شیعهٔ اثنیالعشری و آیین فتوت فتیان و مبلغهٔ درخشانی از عرفان ایرانی داشت. مرعشیان پس از آنکه صاحب دشتها و جلگههای طبرستان گشتند، توانستند عدالت اجتماعی را گسترش دهند<ref>میرجعفری، حسین (بهار و تابستان ۱۳۸۳). «حمله تیمور به مازندران و عوامل سقوط مرعشیان». فصلنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه اصفهان). اصفهان: دانشگاه اصفهان (۳۶ و ۳۷): ۱۷-۳۶]</ref> | در ایران ماقبل صفوی جنبش مرعشی مورد جالبی از جاهطلبیهای سیاسی ست که فاقد عنصر «مهدویت» است. برخلاف سربداران سبزوار که مهدویتی نظامی را دنبال میکردند، این جنبش گرچه شیعی ست، در چارچوب صوفیه میماند. البته اشارات اندکی از دکترین مرعشی بین قرون هشتم تا دهم وجود دارد، زمانی که مشغول بسط یا دفاع از قدرتشان بودند. (آثار مذهبی یا ادبی اندکی بازماندهاست)تعالیم میربزرگ، جوهرهای از اصول نبوی و تشریعی از فقه شیعهٔ اثنیالعشری و آیین فتوت فتیان و مبلغهٔ درخشانی از عرفان ایرانی داشت. مرعشیان پس از آنکه صاحب دشتها و جلگههای طبرستان گشتند، توانستند عدالت اجتماعی را گسترش دهند<ref>میرجعفری، حسین (بهار و تابستان ۱۳۸۳). «حمله تیمور به مازندران و عوامل سقوط مرعشیان». فصلنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه اصفهان). اصفهان: دانشگاه اصفهان (۳۶ و ۳۷): ۱۷-۳۶]</ref> | ||
مصونیت سادات مرعشی به عنوان سید، | مصونیت سادات مرعشی به عنوان سید، آنها را از نابودی توسط تیمور در امان نگه داشت. ولی فساد قدرت، کاریزمای مؤسسانش، یعنی میربزرگ و فرزندانش، را تهدید کرد. پس از مرگ تیمور بازماندگان مرعشی به گروههای رقیب تبدیل شدند و بر سر کنترل ساری، آمل، بارفروشده و سرحدات (کاراتوغان، رستمدار در غرب، کوهپایهها در جنوب) که در کنار گیلان پناهگاه مدعیان موقتی دورافتاده از قدرت شدهبودند، نزاع کردند. تأثیر آنان که از شرق محدود بود، بیشتر به غرب به سمت متحدانشان در گیلان، خصوصاً لاهیجان که آنان به سید علی کیا در استقرار قدرتش به عنوان رهبر بیه پیش و بسط کنترلش تا قزوین، طارم و شمیران کمک کردند، گسترش یافت. رقابتها با توجه به حمایت قدرتهای زمانه چون تیموریان، صفویان و قویونلوها از برخی مدعیان و این که دیگران خواهان عدم اتحاد و استقلال بودند، پیچیده شده بود. برخی آثار مهم سلطه مرعشیان در مازندران که منطقهای دچار زلزلههای زیاد است، باقی ماندهاند. مقبره یا مسجد میربزرگ در آمل ساخته ۷۸۱، تخریب شده به دست اسکندر و بنا شده دوباره پس از مرگ تیمور، تزیین شده با کاشی و طلا در عهد شاه عباس یکم، در میانه قرن نوزدهم به روایت رابینو ویران بود. گنبد ناصرالحق در آمل توسط علی بن کمالالدین ساخته شد. بین بناهای ساری، امامزاده زین العابدین مقبره دو پسر کمالالدین بن محمد است. | ||
آنها که به طرزی فزاینده توسط قدرتهای محلی تهدید میشدند، در پی اتحاد و پس از پایان قرن هشتم، حتی ازدواج با خاندانهای تأثیرگذار برآمدند (کیایی، جلال، کار کیا، پازواری، رستمداری و...). | آنها که به طرزی فزاینده توسط قدرتهای محلی تهدید میشدند، در پی اتحاد و پس از پایان قرن هشتم، حتی ازدواج با خاندانهای تأثیرگذار برآمدند (کیایی، جلال، کار کیا، پازواری، رستمداری و...). آنها که در اوایل قرن دهم تحت الشعاع روزافزون سوادکوه در قلمرویشان بودند به هیچ عنوان در موقعیتی نبودند که با قدرت فزاینده صفویان رقابت کنند. دیگر قدرت شیعی، از آن امیرحسین کیا چلاوی بود که برای ایجاد یک قدرت متزلزل بر مازندران در ۹۰۹ مجبور به مقابله با شاه اسماعیل شد. شاه عباس با ادعای حقوق موروثی اش به عنوان نوه میر عبدالله خان مرعشی (از طریق مادر) بود که در ۱۰۰۵ کنترل مازندران را در دست گرفت؛ سران محلی چون سید مظفر مرتضایی و الوند دیو و خصوصاً ملک بهمن لاریجانی مجبور به پذیرش شکست و اطاعت از فرمانده او فرهاد خان قهرمانلو شدند. | ||
مرعشیان با گسترش آداب و سنن مذهبی و با برپایی بناهایی برای امامزادهها و سادات مرعشی، علاوه بر یادآوری حکومت [[علویان طبرستان]] از این اماکن برای انجام فرایض دینی و مراسم شیعی بهره گرفته و از بدین ترتیب جایگاهی مردمی یافتند. براساس اسناد و مدارک قدیمی، بناهای بسیاری در این دوره ساخته شدهبود، اما الآن در بخش تاریخی ساری، تنها پانزده بنا باقی ماندهاست. تعداد فراوان این مقابر میتواند نمایانگر آن باشد که این بناها نقش مهمی در قدرت مرعشیان ایفا کرده و با توجه به جنبهٔ تبلیغیشان به عنوان عواملی سیاسی-مذهبی تلقی میشدند<ref>عسگری، سپیده (بهار و تابستان ۱۳۸۰). «معماری محلی مازندران (سه امام زاده شهر ساری)». میراث جاویدان. تهران (۳۳-۳۴)</ref>. | مرعشیان با گسترش آداب و سنن مذهبی و با برپایی بناهایی برای امامزادهها و سادات مرعشی، علاوه بر یادآوری حکومت [[علویان طبرستان]] از این اماکن برای انجام فرایض دینی و مراسم شیعی بهره گرفته و از بدین ترتیب جایگاهی مردمی یافتند. براساس اسناد و مدارک قدیمی، بناهای بسیاری در این دوره ساخته شدهبود، اما الآن در بخش تاریخی ساری، تنها پانزده بنا باقی ماندهاست. تعداد فراوان این مقابر میتواند نمایانگر آن باشد که این بناها نقش مهمی در قدرت مرعشیان ایفا کرده و با توجه به جنبهٔ تبلیغیشان به عنوان عواملی سیاسی-مذهبی تلقی میشدند<ref>عسگری، سپیده (بهار و تابستان ۱۳۸۰). «معماری محلی مازندران (سه امام زاده شهر ساری)». میراث جاویدان. تهران (۳۳-۳۴)</ref>. | ||
خط ۳۰۵: | خط ۳۰۵: | ||
==سکهها== | ==سکهها== | ||
سکههایی از دوره مرعشی باقی ماندهاست. بر روی این مسکوکات اکثراً اسامی ائمه شیعه اثنی عشری نوشته شده. برخی از | سکههایی از دوره مرعشی باقی ماندهاست. بر روی این مسکوکات اکثراً اسامی ائمه شیعه اثنی عشری نوشته شده. برخی از آنها به نام [[مهدی]] صاحب زمان ضرب شدهاند و بر روی برخی دیگر اسامی چهار [[خلیفه]] در کنار شعائر شیعی ذکر شده. از دیگر نوشتجات روی این سکهها محل ضرب و تاریخ آن است<ref>علاءالدینی، ۸۰ تا ۱۱۰</ref>. | ||
'''نمونه ای از مسکوکات دوره حکومت مرعشیان:''' | '''نمونه ای از مسکوکات دوره حکومت مرعشیان:''' |