پرش به محتوا

بحث کاربر:Mahdi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' آن‌ها' به ' آنها'
جز (جایگزینی متن - ' آن‌ها' به ' آنها')
خط ۳۶: خط ۳۶:
طبق اين روايت: روزي مرغ برياني را خدمت رسول خدا صلی‌الله عليه وآله هديه آوردند، آن حضرت قبل میل‌کردن، دستانش را به سمت آسمان بلند كرده و دعا فرمود:
طبق اين روايت: روزي مرغ برياني را خدمت رسول خدا صلی‌الله عليه وآله هديه آوردند، آن حضرت قبل میل‌کردن، دستانش را به سمت آسمان بلند كرده و دعا فرمود:
اللَّهُمَّ ائْتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ يَأْكُلُ مَعِيَ مِنْ هَذَا الطَّيْرِ.خدايا محبوب‌ترین مخلوق از نظر خودت بياور تا با من از اين غذا نوش‌جان نمايد».
اللَّهُمَّ ائْتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ يَأْكُلُ مَعِيَ مِنْ هَذَا الطَّيْرِ.خدايا محبوب‌ترین مخلوق از نظر خودت بياور تا با من از اين غذا نوش‌جان نمايد».
عایشه و حفصه كه شاهد ماجرا بودند به پدرشان خبر دادند، آن دو به نوبت خودشان را رساندند تا با پيامبر هم سفره باشند و اين مقام بسيار بلند و ارزشمند نصيب آنان شود؛ اما رسول خدا صلی‌الله عليه وآله آن‌ها را از در خانه‌شان پس فرستادند و در واقع دست رد بر سينه آن‌ها زدند. أنس بن مالك می‌گوید كه من دوست داشتم اين شخص سعد بن عباده از قبيله خودم باشد؛ اما ديدم كه علي بن أبي طالب علیه‌السلام آمد و من تا سه بار اجازه ورود ندادم تا اين كه آن حضرت صداي خودشان را به رسول خدا صلی‌الله عليه وآله رساندند و پيامبر (ص) دستور دادند اجازه ورود بدهم و اميرمؤمنان علیه‌السلام وارد شدند با رسول خدا (ص) از آن غذا نوش‌جان كردند.<br>
عایشه و حفصه كه شاهد ماجرا بودند به پدرشان خبر دادند، آن دو به نوبت خودشان را رساندند تا با پيامبر هم سفره باشند و اين مقام بسيار بلند و ارزشمند نصيب آنان شود؛ اما رسول خدا صلی‌الله عليه وآله آنها را از در خانه‌شان پس فرستادند و در واقع دست رد بر سينه آنها زدند. أنس بن مالك می‌گوید كه من دوست داشتم اين شخص سعد بن عباده از قبيله خودم باشد؛ اما ديدم كه علي بن أبي طالب علیه‌السلام آمد و من تا سه بار اجازه ورود ندادم تا اين كه آن حضرت صداي خودشان را به رسول خدا صلی‌الله عليه وآله رساندند و پيامبر (ص) دستور دادند اجازه ورود بدهم و اميرمؤمنان علیه‌السلام وارد شدند با رسول خدا (ص) از آن غذا نوش‌جان كردند.<br>
سندهای روایت:
سندهای روایت:


خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
از روات بخاري و مسلم:
از روات بخاري و مسلم:


ازآنجایی‌که سليمان قرم روايات زيادي را در فضائل اهل‌البیت علیهم‌السلام نقل كرده، علماي اهل‌سنت او را تضعيف کرده‌اند، غافل از اين كه او از روات بخاري و مسلم است و اين دو كتاب كه از ديدگاه آن‌ها صحیح‌ترین كتاب! بعد از قرآن كريم است از او روايت دارند؛ به همين خاطر تلاش دوباره کرده‌اند كه او را توثيق نمايند؛ مثلاً شمس‌الدین ذهبي با اين كه در کتاب‌های ديگر او را تضعيف كرده است. اما نام او را در كتاب «ذكر من تلكم فيه وهو موثق» آورده است.
ازآنجایی‌که سليمان قرم روايات زيادي را در فضائل اهل‌البیت علیهم‌السلام نقل كرده، علماي اهل‌سنت او را تضعيف کرده‌اند، غافل از اين كه او از روات بخاري و مسلم است و اين دو كتاب كه از ديدگاه آنها صحیح‌ترین كتاب! بعد از قرآن كريم است از او روايت دارند؛ به همين خاطر تلاش دوباره کرده‌اند كه او را توثيق نمايند؛ مثلاً شمس‌الدین ذهبي با اين كه در کتاب‌های ديگر او را تضعيف كرده است. اما نام او را در كتاب «ذكر من تلكم فيه وهو موثق» آورده است.


سليمان بن قرم أبو داود الضبي وهو ابن معاذ نسب إلي جده م د ت س وثقه أحمد وغيره...
سليمان بن قرم أبو داود الضبي وهو ابن معاذ نسب إلي جده م د ت س وثقه أحمد وغيره...
خط ۱۵۷: خط ۱۵۷:
النسائي، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي (متوفاي303 هـ)، خصائص اميرمؤمنان علي بن أبي طالب، ج1، ص29، ح10، تحقيق: أحمد ميرين البلوشي، ناشر: مكتبة المعلا - الكويت الطبعة: الأولي، 1406 هـ.
النسائي، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي (متوفاي303 هـ)، خصائص اميرمؤمنان علي بن أبي طالب، ج1، ص29، ح10، تحقيق: أحمد ميرين البلوشي، ناشر: مكتبة المعلا - الكويت الطبعة: الأولي، 1406 هـ.


همين روايت را با همين سند إبن أثير و إبن عساكر از ابويعلي نقل کرده‌اند؛ اما در نقل اين دو نفر از عثمان و ابوبكر نام برده شده كه رسول خدا صلی‌الله عليه وآله اجازه ورود به آن‌ها را نداده است:
همين روايت را با همين سند إبن أثير و إبن عساكر از ابويعلي نقل کرده‌اند؛ اما در نقل اين دو نفر از عثمان و ابوبكر نام برده شده كه رسول خدا صلی‌الله عليه وآله اجازه ورود به آنها را نداده است:


أَنبأَنا المنصور بن أَبي الحسن الفقيه بإِسناده إِلي أَبي يعلي: حدثنا الحسن بن حماد، حدثنا مسهر بن عبدالملک، ثقة، حدثنا عيسي بن عمر، عن السدي، عن أَنس بن مالك: أَن النبي كان عنده طائر، فقال: اللهم ائتني بأحب خلقك إِليك يأكل معي من هذا الطائر. فجاءَ أَبو بكر فرده ثم جاءَ عثمان فرده، فجاءَ علي فأَذن له.
أَنبأَنا المنصور بن أَبي الحسن الفقيه بإِسناده إِلي أَبي يعلي: حدثنا الحسن بن حماد، حدثنا مسهر بن عبدالملک، ثقة، حدثنا عيسي بن عمر، عن السدي، عن أَنس بن مالك: أَن النبي كان عنده طائر، فقال: اللهم ائتني بأحب خلقك إِليك يأكل معي من هذا الطائر. فجاءَ أَبو بكر فرده ثم جاءَ عثمان فرده، فجاءَ علي فأَذن له.
خط ۱۶۵: خط ۱۶۵:
ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبدالله (متوفاي571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج42، ص254، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995.
ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبدالله (متوفاي571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج42، ص254، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995.


ازآنجایی‌که اجازه ورود ندادن به خلفاي سه گانه، نقيصه بزرگي براي آن‌ها محسوب می‌شود و دست كم برتري اميرمؤمنان علیه‌السلام را بر اين سه خليفه به صورت قطعي و مشخص ثابت می‌کند، برخي از علماي اهل‌سنت كه خيال مي کرده‌اند مي توانند اين نقيصه بزرگ را كه در كتب اهل‌سنت آمده است از خلفاي سه گانه دور كنند، به جاي نام هر يك از آن‌ها از كلمه «رجل» استفاده کرده‌اند؛ در حالي كه سند همان سندي است كه ابويعلي آورده است.
ازآنجایی‌که اجازه ورود ندادن به خلفاي سه گانه، نقيصه بزرگي براي آنها محسوب می‌شود و دست كم برتري اميرمؤمنان علیه‌السلام را بر اين سه خليفه به صورت قطعي و مشخص ثابت می‌کند، برخي از علماي اهل‌سنت كه خيال مي کرده‌اند مي توانند اين نقيصه بزرگ را كه در كتب اهل‌سنت آمده است از خلفاي سه گانه دور كنند، به جاي نام هر يك از آنها از كلمه «رجل» استفاده کرده‌اند؛ در حالي كه سند همان سندي است كه ابويعلي آورده است.


عبدالله بن عدي جرجاني در الكامل في الضعفاء، مطهر بن طاهر مقدسي در ذخيرة الحفاظ و ابن جوزي حنبلي در العلل المتناهيه اين اشتباه بزرگ را مرتكب شده‌اند:
عبدالله بن عدي جرجاني در الكامل في الضعفاء، مطهر بن طاهر مقدسي در ذخيرة الحفاظ و ابن جوزي حنبلي در العلل المتناهيه اين اشتباه بزرگ را مرتكب شده‌اند:
خط ۶۶۶: خط ۶۶۶:
نتيجه آن كه: سند اين روايت نيز كاملا صحيح است.
نتيجه آن كه: سند اين روايت نيز كاملا صحيح است.


تا اين جا هشت سند از سندهای حديث طير را به صورت مفصل و تك تك بررسي و ثابت كرديم كه سندهای آن‌ها هيچ اشكالي ندارند؛ هر چند حتي اگر يك سند از سندهای آن صحيح باشد و ديگر سند ها ضعيف، بازهم براي اثبات حجيت روايت كفايت می‌کند.
تا اين جا هشت سند از سندهای حديث طير را به صورت مفصل و تك تك بررسي و ثابت كرديم كه سندهای آنها هيچ اشكالي ندارند؛ هر چند حتي اگر يك سند از سندهای آن صحيح باشد و ديگر سند ها ضعيف، بازهم براي اثبات حجيت روايت كفايت می‌کند.


البته روايت سندهاي صحيحي ديگري نيز دارد كه ما به جهت اختصار به همين اندازه اكتفا مي كنيم. علاقه‌مندان براي اطلاع بيشتر مي توانند به كتاب نفحات الأزهار نوشته علامه معاصر آيت الله ميلاني جلد 13 و 14 مراجعه فرمايند.
البته روايت سندهاي صحيحي ديگري نيز دارد كه ما به جهت اختصار به همين اندازه اكتفا مي كنيم. علاقه‌مندان براي اطلاع بيشتر مي توانند به كتاب نفحات الأزهار نوشته علامه معاصر آيت الله ميلاني جلد 13 و 14 مراجعه فرمايند.
خط ۷۰۱: خط ۷۰۱:
يكي از روايات اين سخن رسول خدا صلی‌الله عليه وآله است كه شيعه و سني بر آن اتفاق دارند كه فرمود: «خدايا محبوب‌ترین خلقت را پيش من بياور تا من از اين مرغ ميل نمايد»؛ پس اميرمؤمنان علیه‌السلام آمد و به همراه آن حضرت از آن مرغ نوش‌جان كرد.
يكي از روايات اين سخن رسول خدا صلی‌الله عليه وآله است كه شيعه و سني بر آن اتفاق دارند كه فرمود: «خدايا محبوب‌ترین خلقت را پيش من بياور تا من از اين مرغ ميل نمايد»؛ پس اميرمؤمنان علیه‌السلام آمد و به همراه آن حضرت از آن مرغ نوش‌جان كرد.


و به درستي ثابت شده كه محبوب‌ترین مخلوق نزد خداوند، برترين آن‌ها است؛ چرا كه محبت خداوند از حق سرچشمه مي گيرد، نه از هواي نفس و خواهش طبع. وقتي آن حضرت برترين مخلوق خداوند باشد، ثابت می‌شود كه او امام است؛ به دليل فاسد بودن تقديم مفضول بر فاضل در نبوت و خلافت عامه خداوند بر مردم.
و به درستي ثابت شده كه محبوب‌ترین مخلوق نزد خداوند، برترين آنها است؛ چرا كه محبت خداوند از حق سرچشمه مي گيرد، نه از هواي نفس و خواهش طبع. وقتي آن حضرت برترين مخلوق خداوند باشد، ثابت می‌شود كه او امام است؛ به دليل فاسد بودن تقديم مفضول بر فاضل در نبوت و خلافت عامه خداوند بر مردم.


الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبدالله العكبري، البغدادي (متوفاي413 هـ)، الإفصاح في إمامة أمير المؤمنين علیه‌السلام، ص33، تحقيق و نشر: مركز مؤسسة البعثة للطباعة والنشر ـ قم، الطبعة الأولي، 1412هـ.
الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبدالله العكبري، البغدادي (متوفاي413 هـ)، الإفصاح في إمامة أمير المؤمنين علیه‌السلام، ص33، تحقيق و نشر: مركز مؤسسة البعثة للطباعة والنشر ـ قم، الطبعة الأولي، 1412هـ.
خط ۷۱۵: خط ۷۱۵:
كتاب الفصول المختارة، مجموعه اي از مناظرات و گفتگوهاي شيخ مفيد رضوان الله تعالي عليه است كه توسط شاگرد بزرگوار و دانشمند او سيد مرتضي علم الهدي تحت عنوان «الفصول المختارة» جمع آوري شده است.
كتاب الفصول المختارة، مجموعه اي از مناظرات و گفتگوهاي شيخ مفيد رضوان الله تعالي عليه است كه توسط شاگرد بزرگوار و دانشمند او سيد مرتضي علم الهدي تحت عنوان «الفصول المختارة» جمع آوري شده است.


وي اين كتاب را از دو كتاب شيخ به نام هاي «المجالس» و «العيون و المحاسن» گزينش و تلخيص كرده كه در مقدمه كتاب از آن‌ها نام می‌برد؛ ولي متأسفانه هيچ يك از اين دو كتاب در حال حاضر در اختيار ما نيست و همچون ديگر ميراث هاي گرانبهاي شيعه در طول تاريخ از بين رفته است.
وي اين كتاب را از دو كتاب شيخ به نام هاي «المجالس» و «العيون و المحاسن» گزينش و تلخيص كرده كه در مقدمه كتاب از آنها نام می‌برد؛ ولي متأسفانه هيچ يك از اين دو كتاب در حال حاضر در اختيار ما نيست و همچون ديگر ميراث هاي گرانبهاي شيعه در طول تاريخ از بين رفته است.


همچنين سيد مرتضي مناظرات و مطالب ديگري را كه از زبان شيخ مفيد شنيده و يا خود در آن حضور داشته، بر اين مجموعه افزوده است. بنابراين سيد در فراهم كردن «الفصول المختارة» از سه منبع استفاده كرده است:
همچنين سيد مرتضي مناظرات و مطالب ديگري را كه از زبان شيخ مفيد شنيده و يا خود در آن حضور داشته، بر اين مجموعه افزوده است. بنابراين سيد در فراهم كردن «الفصول المختارة» از سه منبع استفاده كرده است:
خط ۷۷۰: خط ۷۷۰:


خداوند چه كساني را دوست دارد؟
خداوند چه كساني را دوست دارد؟
خداوند در قرآن كريم، گروهي از انسان‌ها را به‌خاطر اعمال خاصي كه انجام مي دهند و فضائلي كه دارند، ستايش كرده و صراحتا فرموده است كه آن‌ها را دوست دارد:
خداوند در قرآن كريم، گروهي از انسان‌ها را به‌خاطر اعمال خاصي كه انجام مي دهند و فضائلي كه دارند، ستايش كرده و صراحتا فرموده است كه آنها را دوست دارد:


إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنين . البقره/195؛ مائده/13
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنين . البقره/195؛ مائده/13
خط ۹۲۷: خط ۹۲۷:
إبن أبي شيبة الكوفي، ابوبكر عبدالله بن محمد (متوفاي235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج7، ص440، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولي، 1409هـ.
إبن أبي شيبة الكوفي، ابوبكر عبدالله بن محمد (متوفاي235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج7، ص440، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولي، 1409هـ.


اين روايات ثابت می‌کند كه به اعتراف خود ابوبكر و عمر، آن‌ها از ديگر اصحاب برتر نبوده اند و حتي عمر سوگند ياد كرده است كه در بقيع افرادي بهتر از آن‌ها دفن شده‌اند.
اين روايات ثابت می‌کند كه به اعتراف خود ابوبكر و عمر، آنها از ديگر اصحاب برتر نبوده اند و حتي عمر سوگند ياد كرده است كه در بقيع افرادي بهتر از آنها دفن شده‌اند.


حال اگر كسي از اهل‌سنت سؤال كند كه چرا شما به جاي پيروي از اميرمؤمنان علیه‌السلام كه محبوب‌ترین مخلوق نزد خدا و رسول او است، از كساني ديگري پيروي مي كنيد كه به اعتراف خود آن‌ها از هيچ يك از افراد اصحاب برتر نيستند، چه پاسخي خواهيد داد؟
حال اگر كسي از اهل‌سنت سؤال كند كه چرا شما به جاي پيروي از اميرمؤمنان علیه‌السلام كه محبوب‌ترین مخلوق نزد خدا و رسول او است، از كساني ديگري پيروي مي كنيد كه به اعتراف خود آنها از هيچ يك از افراد اصحاب برتر نيستند، چه پاسخي خواهيد داد؟


اگر رسول خدا در قيامت از شما سؤال كند چه پاسخي براي آن حضرت خواهيد داشت؟
اگر رسول خدا در قيامت از شما سؤال كند چه پاسخي براي آن حضرت خواهيد داشت؟
خط ۹۸۷: خط ۹۸۷:
وقوله «مَن تَقَدَّمَ علي قومٍ من المسلمين يَري أنَّ فيهم من هو أفضلُ منه فقد خانَ اللهَ ورسولَه والمسلمين» في أمثال هذه الأخبار مما قد تواترت علي المعني وإن اختلفت ألفاظها.
وقوله «مَن تَقَدَّمَ علي قومٍ من المسلمين يَري أنَّ فيهم من هو أفضلُ منه فقد خانَ اللهَ ورسولَه والمسلمين» في أمثال هذه الأخبار مما قد تواترت علي المعني وإن اختلفت ألفاظها.


اين گفته رسول خدا صلی‌الله عليه وآله «هر كس خود را بر گروهي از مسلمانان مقدم كند؛ در حالي كه مي داند در ميان آن قوم كسي بهتر از او وجود دارد، به درستي كه به خدا، رسول او و مسلمانان خيانت كرده است» همانند اين روايات، از نظر معنوي به صورت متواتر نقل شده؛ اگر چه الفاظ آن‌ها مختلف هستند.
اين گفته رسول خدا صلی‌الله عليه وآله «هر كس خود را بر گروهي از مسلمانان مقدم كند؛ در حالي كه مي داند در ميان آن قوم كسي بهتر از او وجود دارد، به درستي كه به خدا، رسول او و مسلمانان خيانت كرده است» همانند اين روايات، از نظر معنوي به صورت متواتر نقل شده؛ اگر چه الفاظ آنها مختلف هستند.


الباقلاني، ابوبكر محمد بن الطيب (متوفاي403هـ)، تمهيد الأوائل في تلخيص الدلائل، ج1، ص474، تحقيق: عماد الدين أحمد حيدر، ناشر: مؤسسة الكتب الثقافية - لبنان، الطبعة: الأولي، 1407هـ - 1987م.
الباقلاني، ابوبكر محمد بن الطيب (متوفاي403هـ)، تمهيد الأوائل في تلخيص الدلائل، ج1، ص474، تحقيق: عماد الدين أحمد حيدر، ناشر: مؤسسة الكتب الثقافية - لبنان، الطبعة: الأولي، 1407هـ - 1987م.
خط ۱٬۰۳۲: خط ۱٬۰۳۲:
الذهبي الشافعي، شمس‌الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تذكرة الحفاظ، ج3، ص1043، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي.
الذهبي الشافعي، شمس‌الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تذكرة الحفاظ، ج3، ص1043، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي.


اما در جاي ديگر به‌خاطر عوارضي كه اين روايت براي اهل‌سنت دارد و در حقيقت بطلان مذهب آن‌ها را به روشني ثابت می‌کند، صحت روايت را نمي پذيرد.
اما در جاي ديگر به‌خاطر عوارضي كه اين روايت براي اهل‌سنت دارد و در حقيقت بطلان مذهب آنها را به روشني ثابت می‌کند، صحت روايت را نمي پذيرد.


وحديث الطير علي ضعفه فله طرق جمة وقد أفردتها في جزء ولم يثبت ولا انا بالمعتقد بطلانه وقد أخطأ ابن أبي داود في عبارته وقوله وله علي خطئه اجر واحد وليس من شرط الثقة ان لا يخطئ ولا يغلط ولا يسهو والرجل فمن كبار علماء الاسلام ومن أوثق الحفاظ رحمه الله تعالي.
وحديث الطير علي ضعفه فله طرق جمة وقد أفردتها في جزء ولم يثبت ولا انا بالمعتقد بطلانه وقد أخطأ ابن أبي داود في عبارته وقوله وله علي خطئه اجر واحد وليس من شرط الثقة ان لا يخطئ ولا يغلط ولا يسهو والرجل فمن كبار علماء الاسلام ومن أوثق الحفاظ رحمه الله تعالي.
خط ۱٬۰۷۴: خط ۱٬۰۷۴:
طبقات الشافعية الكبري ج4، ص169
طبقات الشافعية الكبري ج4، ص169


اما چرا روايت طير، همانند صاحب آن در ميان محدثان و ائمه حديث اهل‌سنت مظلوم واقع شده است؛ چرا با اين همه سندي كه دارد، اكثر علماي سني آن را تضعيف كرده و ساختگي دانسته اند؟ آن‌ها نيز كه جرأت دسته قبلي را ندارند، از پذيرش صريح صحت روايت خودداري کرده‌اند؟
اما چرا روايت طير، همانند صاحب آن در ميان محدثان و ائمه حديث اهل‌سنت مظلوم واقع شده است؛ چرا با اين همه سندي كه دارد، اكثر علماي سني آن را تضعيف كرده و ساختگي دانسته اند؟ آنها نيز كه جرأت دسته قبلي را ندارند، از پذيرش صريح صحت روايت خودداري کرده‌اند؟


جواب واضح و روشن است. چون اين روايت اساس و بنيان عقائد اهل‌سنت را زير سؤال می‌برد، حقانيت شيعه را به اثبات رسانده و مذاهب ديگر را باطل اعلام می‌کند.
جواب واضح و روشن است. چون اين روايت اساس و بنيان عقائد اهل‌سنت را زير سؤال می‌برد، حقانيت شيعه را به اثبات رسانده و مذاهب ديگر را باطل اعلام می‌کند.
خط ۱٬۰۹۸: خط ۱٬۰۹۸:
ألباني، محمد ناصر (متوفاي1420هـ)، السلسة الضعيفة وأثرها السيء في الأمة، ج14، ص183، ناشر: مكتبة المعارف للنشر والتوزيع لصاحبها سعد بن عبدالرحمن الراشد - الرياض، الطبعة: الطبعة الأولي، 1425هـ - 2004م
ألباني، محمد ناصر (متوفاي1420هـ)، السلسة الضعيفة وأثرها السيء في الأمة، ج14، ص183، ناشر: مكتبة المعارف للنشر والتوزيع لصاحبها سعد بن عبدالرحمن الراشد - الرياض، الطبعة: الطبعة الأولي، 1425هـ - 2004م


آري، اين روايت از نظر سندي مشكلي ندارد؛ اما اگر حتي خود رسول خدا صلی‌الله عليه وآله با علماي سني روبرو شود و به صراحت بگويد كه اميرمؤمنان علیه‌السلام از ابوبكر و عمر برتر است، آن‌ها هرگز نخواهند پذيرفت.
آري، اين روايت از نظر سندي مشكلي ندارد؛ اما اگر حتي خود رسول خدا صلی‌الله عليه وآله با علماي سني روبرو شود و به صراحت بگويد كه اميرمؤمنان علیه‌السلام از ابوبكر و عمر برتر است، آنها هرگز نخواهند پذيرفت.


نام اين نوع برخورد با روايات و فضائل اهل بيت علیهم‌السلام را چه مي توان گذاشت؟ آيا مي توان پذيرفت كه اين افراد اهل بيت علیهم‌السلام دوست دارند؟
نام اين نوع برخورد با روايات و فضائل اهل بيت علیهم‌السلام را چه مي توان گذاشت؟ آيا مي توان پذيرفت كه اين افراد اهل بيت علیهم‌السلام دوست دارند؟
خط ۱٬۱۴۳: خط ۱٬۱۴۳:


اشكالات اهل‌سنت به روايت:
اشكالات اهل‌سنت به روايت:
ازآنجایی‌که اين روايت، بساط همه مخالفان اهل بيت علیهم‌السلام را جمع و بطلان مذهب آن‌ها را ثابت می‌کند، خود را به آب و آتش زده اند كه حجيت اين روايت را زير سؤال ببرند و با اشكالات واهي و بي ارزش تلاش نموده اند كه از پذيرش اين روايت صحيح السند شانه خالي كنند. ابن تيميه حراني بيش از همه در نقد اين روايت كوشيده است. ما تمام اشكالات مطرح شده را ذكر و سپس پاسخ خواهيم داد.
ازآنجایی‌که اين روايت، بساط همه مخالفان اهل بيت علیهم‌السلام را جمع و بطلان مذهب آنها را ثابت می‌کند، خود را به آب و آتش زده اند كه حجيت اين روايت را زير سؤال ببرند و با اشكالات واهي و بي ارزش تلاش نموده اند كه از پذيرش اين روايت صحيح السند شانه خالي كنند. ابن تيميه حراني بيش از همه در نقد اين روايت كوشيده است. ما تمام اشكالات مطرح شده را ذكر و سپس پاسخ خواهيم داد.


اشكال اول: سند روايت صحيح نيست:
اشكال اول: سند روايت صحيح نيست:
خط ۱٬۱۵۶: خط ۱٬۱۵۶:
جواب از چند طريق:
جواب از چند طريق:


نخستين طريق، طلب كردن صحت نقل روايت است. اين گفته او (علامه حلي) كه تمام جمهور آن را نقل کرده‌اند، دروغ بر آن‌ها است؛ چرا كه حديث طير را هيچ يك از اصحاب صحاح (سته) نقل نكرده اند؛ هيچ يك از پيشوايان حديث نيز آن را تصحيح ننموده اند. ولي برخي از مردم آن را نقل کرده‌اند؛ همان طوري كه شبيه آن را در‌باره غير علي نيز نقل نموده اند. بلكه در‌باره فضائل معاويه احاديث زيادي نقل کرده‌اند و کتاب‌های مستقلي نيز نوشته اند، اهل دانش حديث، نه آن را صحيح مي دانند و نه اين را.
نخستين طريق، طلب كردن صحت نقل روايت است. اين گفته او (علامه حلي) كه تمام جمهور آن را نقل کرده‌اند، دروغ بر آنها است؛ چرا كه حديث طير را هيچ يك از اصحاب صحاح (سته) نقل نكرده اند؛ هيچ يك از پيشوايان حديث نيز آن را تصحيح ننموده اند. ولي برخي از مردم آن را نقل کرده‌اند؛ همان طوري كه شبيه آن را در‌باره غير علي نيز نقل نموده اند. بلكه در‌باره فضائل معاويه احاديث زيادي نقل کرده‌اند و کتاب‌های مستقلي نيز نوشته اند، اهل دانش حديث، نه آن را صحيح مي دانند و نه اين را.


طريق دوم: حديث طير از دروغ ها و جعليات در نزد اهل علم و آگاهان به علم حديث است. ابوموسي المديني گفته: چندين نفر از حفاظ طرق أحاديث طير را براي شناخت اعتبار آن جمع کرده‌اند؛ همانند حاكم نيسابوري، أبونعيم و إبن مروديه.
طريق دوم: حديث طير از دروغ ها و جعليات در نزد اهل علم و آگاهان به علم حديث است. ابوموسي المديني گفته: چندين نفر از حفاظ طرق أحاديث طير را براي شناخت اعتبار آن جمع کرده‌اند؛ همانند حاكم نيسابوري، أبونعيم و إبن مروديه.
خط ۱٬۱۶۴: خط ۱٬۱۶۴:
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاي 728 هـ)، منهاج السنة النبوية، ج7، ص371، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولي، 1406هـ.
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاي 728 هـ)، منهاج السنة النبوية، ج7، ص371، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولي، 1406هـ.


نكته مهم در گفتار ابن تيميه، اعتراف صريح او به جعل حديث توسط اهل‌سنت در فضائل معاويه و نوشتن کتاب‌های مستقل در‌باره آن است. اين قضيه اعتبار روايات اهل‌سنت را زير سؤال می‌برد؛ چرا كه وقتي آن‌ها به منظور گمراه كردن مردم روايات زيادي را در‌باره معاويه جعل کرده‌اند؛ تا جائي كه اين روايات جعلي کتاب‌های مستقلي شده‌اند، از كجا معلوم در جاهاي ديگر نيز همين كار را نكرده باشند؟
نكته مهم در گفتار ابن تيميه، اعتراف صريح او به جعل حديث توسط اهل‌سنت در فضائل معاويه و نوشتن کتاب‌های مستقل در‌باره آن است. اين قضيه اعتبار روايات اهل‌سنت را زير سؤال می‌برد؛ چرا كه وقتي آنها به منظور گمراه كردن مردم روايات زيادي را در‌باره معاويه جعل کرده‌اند؛ تا جائي كه اين روايات جعلي کتاب‌های مستقلي شده‌اند، از كجا معلوم در جاهاي ديگر نيز همين كار را نكرده باشند؟


خلاصه اشكالات ابن تيميه:
خلاصه اشكالات ابن تيميه:
خط ۱٬۲۶۵: خط ۱٬۲۶۵:
الذهبي الشافعي، شمس‌الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج1، ص213، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1995م.
الذهبي الشافعي، شمس‌الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج1، ص213، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1995م.


طبيعي است كه قلب ابن كثير و ذهبي چنين رواياتي را نپذيرد؛ چون اين روايت تمام عقائد و افكار آن‌ها و تمام آن چه را كه تا امروز حق مي دانسته اند، ابطال می‌کند. وقتي مي بينند كه در طول عمرش در اشتباه بوده اند و تمام همفكرانشان در طول هفت قرن پيش از آن اشتباه کرده‌اند، طبيعي است كه قلب هاي منحرف از حق را شاهد بگيرند.
طبيعي است كه قلب ابن كثير و ذهبي چنين رواياتي را نپذيرد؛ چون اين روايت تمام عقائد و افكار آنها و تمام آن چه را كه تا امروز حق مي دانسته اند، ابطال می‌کند. وقتي مي بينند كه در طول عمرش در اشتباه بوده اند و تمام همفكرانشان در طول هفت قرن پيش از آن اشتباه کرده‌اند، طبيعي است كه قلب هاي منحرف از حق را شاهد بگيرند.


مرحوم علامه أميني رضوان الله تعالي عليه در‌باره اين سخن ابن كثير می‌نویسد:
مرحوم علامه أميني رضوان الله تعالي عليه در‌باره اين سخن ابن كثير می‌نویسد:
خط ۱٬۳۱۵: خط ۱٬۳۱۵:
پس مبادا كسي كه به آن ايمان ندارد و از هوسهاي خويش پيروي می‌کند، تو را از آن بازدارد كه هلاك خواهي شد!
پس مبادا كسي كه به آن ايمان ندارد و از هوسهاي خويش پيروي می‌کند، تو را از آن بازدارد كه هلاك خواهي شد!


بلي، قلبي كه خالي از محبت خاندان اهل‌البیت علیهم‌السلام باشد و جاي آن را دشمنان آن‌ها گرفته باشد، طبيعي است كه نمي تواند اين روايات را بپذيرد؛ چرا كه خداوند به انسان دو قلب نداده است كه با يكي اميرمؤمنان علیه‌السلام و با ديگري دشمنانش را دوست داشته باشد، در يك قلب هم كه جاي دو شيء متضاد نيست.
بلي، قلبي كه خالي از محبت خاندان اهل‌البیت علیهم‌السلام باشد و جاي آن را دشمنان آنها گرفته باشد، طبيعي است كه نمي تواند اين روايات را بپذيرد؛ چرا كه خداوند به انسان دو قلب نداده است كه با يكي اميرمؤمنان علیه‌السلام و با ديگري دشمنانش را دوست داشته باشد، در يك قلب هم كه جاي دو شيء متضاد نيست.


ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِهِ. الأحزاب/4.
ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِهِ. الأحزاب/4.
خط ۱٬۳۷۸: خط ۱٬۳۷۸:
پاسخ:
پاسخ:


چنين اشكالاتي نشانه اين است كه محققان و دانشمندان سني دقت لازم را در فهم روايت نكرده اند و يا تعصب بيش از اندازه قدرت تفكر را از آن‌ها سلب كرده است. ما در پاسخ او به چند نكته به صورت مختصر اشاره مي كنيم.
چنين اشكالاتي نشانه اين است كه محققان و دانشمندان سني دقت لازم را در فهم روايت نكرده اند و يا تعصب بيش از اندازه قدرت تفكر را از آنها سلب كرده است. ما در پاسخ او به چند نكته به صورت مختصر اشاره مي كنيم.


اولاً: جمهور مسلمانان اعتقاد دارند كه رسول خدا صلی‌الله عليه وآله برترين مخلوق خداوند است و هيچ مخلوقي به مقام و موقعيت او نخواهد رسيد؛ بنابراين وقتي مي گوييم اميرمؤمنان علیه‌السلام محبوب‌ترین مخلوق خداوند است، قطعا رسول خدا صلی‌الله عليه وآله را از اين عموم خارج مي كنيم؛
اولاً: جمهور مسلمانان اعتقاد دارند كه رسول خدا صلی‌الله عليه وآله برترين مخلوق خداوند است و هيچ مخلوقي به مقام و موقعيت او نخواهد رسيد؛ بنابراين وقتي مي گوييم اميرمؤمنان علیه‌السلام محبوب‌ترین مخلوق خداوند است، قطعا رسول خدا صلی‌الله عليه وآله را از اين عموم خارج مي كنيم؛
خط ۱٬۴۶۰: خط ۱٬۴۶۰:
الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبدالله (متوفاي1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج3، ص138، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبدالله (متوفاي1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج3، ص138، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.


حتي آن‌ها كه قائل هستند كه عموم كلام شامل متكلم نيز مي شوند، تصريح کرده‌اند كه اگر دليل خاص وجود داشته باشد، تخصيص مي خورد؛ چنانچه برخي از علماي اهل‌سنت با استفاده از همين قاعده در تفسير روايت «لَا يَنْبَغِي لِقَوْمٍ فِيهِمْ أَبُو بَكْرٍ أَنْ يَؤُمَّهُمْ غَيْرُهُ» تصريح کرده‌اند كه اين عموم شامل خود رسول خدا صلی‌الله عليه وآله نمي شود:
حتي آنها كه قائل هستند كه عموم كلام شامل متكلم نيز مي شوند، تصريح کرده‌اند كه اگر دليل خاص وجود داشته باشد، تخصيص مي خورد؛ چنانچه برخي از علماي اهل‌سنت با استفاده از همين قاعده در تفسير روايت «لَا يَنْبَغِي لِقَوْمٍ فِيهِمْ أَبُو بَكْرٍ أَنْ يَؤُمَّهُمْ غَيْرُهُ» تصريح کرده‌اند كه اين عموم شامل خود رسول خدا صلی‌الله عليه وآله نمي شود:


وَخَرَّجَ ت عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَي عَنْهَا وَعَنْ أَبَوَيْهَا أَنَّهَا قَالَتْ سَمِعْت رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله تَعَالَي عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ «لَا يَنْبَغِي لِقَوْمٍ فِيهِمْ أَبُو بَكْرٍ أَنْ يَؤُمَّهُمْ غَيْرُهُ»؛ لِأَنَّ مَدَارَ الْإِمَامَةِ عَلَي الْفَضِيلَةِ فَمَنْ هُوَ أَفْضَلُ فَهُوَ أَوْلَي بِالْإِمَامَةِ كَمَا فَصَّلْت فِي الْفِقْهِيَّةِ فَهُوَ أَفْضَلُ مِنْ الْجَمِيعِ كَمَا تَقَدَّمَ وَيُمْكِنُ أَنْ يُشَارَ مِنْهُ الْإِمَامَةُ بِمَعْنَي الْخِلَافَةِ.
وَخَرَّجَ ت عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَي عَنْهَا وَعَنْ أَبَوَيْهَا أَنَّهَا قَالَتْ سَمِعْت رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله تَعَالَي عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ «لَا يَنْبَغِي لِقَوْمٍ فِيهِمْ أَبُو بَكْرٍ أَنْ يَؤُمَّهُمْ غَيْرُهُ»؛ لِأَنَّ مَدَارَ الْإِمَامَةِ عَلَي الْفَضِيلَةِ فَمَنْ هُوَ أَفْضَلُ فَهُوَ أَوْلَي بِالْإِمَامَةِ كَمَا فَصَّلْت فِي الْفِقْهِيَّةِ فَهُوَ أَفْضَلُ مِنْ الْجَمِيعِ كَمَا تَقَدَّمَ وَيُمْكِنُ أَنْ يُشَارَ مِنْهُ الْإِمَامَةُ بِمَعْنَي الْخِلَافَةِ.
خط ۱٬۴۷۴: خط ۱٬۴۷۴:
الخادمي، أبو سعيد محمد بن محمد (متوفاي 1156هـ) بريقة محمودية، ج2، ص15، طبق برنامه الجامع الكبير.
الخادمي، أبو سعيد محمد بن محمد (متوفاي 1156هـ) بريقة محمودية، ج2، ص15، طبق برنامه الجامع الكبير.


البته واضح و روشن است كه هرگز نمي توان به صورت قطعي و مطلق گفت كه هيچگاه عموم كلام شامل متكلم می‌شود يا نمي شود؛ بلكه موارد فرق می‌کند؛ چنانچه در قرآن كريم از زبان خداوند عموماتي وجود دارد كه برخي از آن‌ها شامل خداوند می‌شود و برخي ديگر نمي شود؛ مثلاً در آيه: «وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليم . البقره/29» قطعا شامل ذات خداوند می‌شود و خداوند به ذات خودش نيز عالم است؛ اما در مثل «اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ ء. الزمر/62» قابل تصور نيست كه اين عموم شامل خود خداوند نيز بشود. بنابراين بايد به اصل كلام و قرائن موجود در كلام توجه كرد و سپس قضاوت نمود كه آيا عموم آن كلام شامل متكلم می‌شود يا خير.
البته واضح و روشن است كه هرگز نمي توان به صورت قطعي و مطلق گفت كه هيچگاه عموم كلام شامل متكلم می‌شود يا نمي شود؛ بلكه موارد فرق می‌کند؛ چنانچه در قرآن كريم از زبان خداوند عموماتي وجود دارد كه برخي از آنها شامل خداوند می‌شود و برخي ديگر نمي شود؛ مثلاً در آيه: «وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليم . البقره/29» قطعا شامل ذات خداوند می‌شود و خداوند به ذات خودش نيز عالم است؛ اما در مثل «اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ ء. الزمر/62» قابل تصور نيست كه اين عموم شامل خود خداوند نيز بشود. بنابراين بايد به اصل كلام و قرائن موجود در كلام توجه كرد و سپس قضاوت نمود كه آيا عموم آن كلام شامل متكلم می‌شود يا خير.


محمد أمير صنعاني در اين باره می‌نویسد:
محمد أمير صنعاني در اين باره می‌نویسد:
خط ۱٬۴۸۴: خط ۱٬۴۸۴:
من مي گويم: تحقيق در اين باره اين است كه: متكلم يا از طرف خودش سخن می‌گوید: مثل اين كه: هر كس احترام خودش را نگه ندارد، احترام نمي شود» و يا «هر كس كارهاي نيك انجام دهد، خداوند از او سپاسگذاري می‌کند». در اين موارد خود متكلم نيز شامل اين كلام می‌شود، هم براي خودش گفته و هم براي ديگران. افاده خطاب، تنها فايده جملات خبريه نيست؛ بلكه براي جملات خبريه فوايد بسياري است؛ پس اگر واعظ ديگران را موعظه كند، خودش را نيز موعظه كرده است.
من مي گويم: تحقيق در اين باره اين است كه: متكلم يا از طرف خودش سخن می‌گوید: مثل اين كه: هر كس احترام خودش را نگه ندارد، احترام نمي شود» و يا «هر كس كارهاي نيك انجام دهد، خداوند از او سپاسگذاري می‌کند». در اين موارد خود متكلم نيز شامل اين كلام می‌شود، هم براي خودش گفته و هم براي ديگران. افاده خطاب، تنها فايده جملات خبريه نيست؛ بلكه براي جملات خبريه فوايد بسياري است؛ پس اگر واعظ ديگران را موعظه كند، خودش را نيز موعظه كرده است.


اما اگر متكلم فرستاده كسي ديگري براي مخاطبين باشد و از طرف كس ديگري سخن بگويد، پس ظاهر اين است كه خود او از عموم كلامش خارج است؛ مثل فرستاده هاي سلطان تا زماني كه از سوي سلطان سخن بگويد و دستورات را براي مردم ابلاغ كند. از اين قسم است پيامبران خدا؛ چرا كه آن‌ها از طرف خدا مأمور تبليغ هستند و قرينه ارسال، دليل است براي خروج خود آن‌ها از لفظ؛ اگر چه الفاظ از نظر ماده بر خود او نيز صدق می‌کند؛ مثل «الناس» و «الذين آمنوا» و...
اما اگر متكلم فرستاده كسي ديگري براي مخاطبين باشد و از طرف كس ديگري سخن بگويد، پس ظاهر اين است كه خود او از عموم كلامش خارج است؛ مثل فرستاده هاي سلطان تا زماني كه از سوي سلطان سخن بگويد و دستورات را براي مردم ابلاغ كند. از اين قسم است پيامبران خدا؛ چرا كه آنها از طرف خدا مأمور تبليغ هستند و قرينه ارسال، دليل است براي خروج خود آنها از لفظ؛ اگر چه الفاظ از نظر ماده بر خود او نيز صدق می‌کند؛ مثل «الناس» و «الذين آمنوا» و...


الأمير الصنعاني، محمد بن إسماعيل (متوفاي1182هـ)، أصول الفقه المسمي إجابة السائل شرح بغية الآمل، ج1، ص305، تحقيق: القاضي حسين بن أحمدالسياغي و الدكتور حسن محمد مقبولي الأهدل، ناشر: مؤسسةالرسالة ـ بيروت ، الطبعة: الأولي، 1986م
الأمير الصنعاني، محمد بن إسماعيل (متوفاي1182هـ)، أصول الفقه المسمي إجابة السائل شرح بغية الآمل، ج1، ص305، تحقيق: القاضي حسين بن أحمدالسياغي و الدكتور حسن محمد مقبولي الأهدل، ناشر: مؤسسةالرسالة ـ بيروت ، الطبعة: الأولي، 1986م
خط ۱٬۴۹۴: خط ۱٬۴۹۴:
بنابراين خود آن حضرت از اول امر شامل اين عموم نمي شود؛ چون بر خلاف عقل و منطق است. بر فرض كه شامل خود آن حضرت نيز بشود، با دلايل فراوان ديگر تخصيص مي خورد؛ همان طوري كه علماي سني در مورد امامت ابوبكر و برتري حضرت عيسي علیه‌السلام تصريح كرده بودند كه اين اطلاقات با دلايل متعدد ديگر تخصيص مي خورد.
بنابراين خود آن حضرت از اول امر شامل اين عموم نمي شود؛ چون بر خلاف عقل و منطق است. بر فرض كه شامل خود آن حضرت نيز بشود، با دلايل فراوان ديگر تخصيص مي خورد؛ همان طوري كه علماي سني در مورد امامت ابوبكر و برتري حضرت عيسي علیه‌السلام تصريح كرده بودند كه اين اطلاقات با دلايل متعدد ديگر تخصيص مي خورد.


البته حنفي ها و وهابي ها نمي توانند چنين اشكالي به شيعيان داشته باشند؛ چرا كه بخاري دوران آن‌ها اعتقاد دارد كه هيچ دليلي وجود ندارد كه ثابت كند رسول خدا صلی‌الله عليه وآله محبوب‌ترین مخلوق خداوند باشد. و همين مطلب را از امام أحناف نعمان بن ثابت نيز نقل كرده است:
البته حنفي ها و وهابي ها نمي توانند چنين اشكالي به شيعيان داشته باشند؛ چرا كه بخاري دوران آنها اعتقاد دارد كه هيچ دليلي وجود ندارد كه ثابت كند رسول خدا صلی‌الله عليه وآله محبوب‌ترین مخلوق خداوند باشد. و همين مطلب را از امام أحناف نعمان بن ثابت نيز نقل كرده است:


وأمرٌ ثالثٌ وأخيرُ أن الدكتورَ قد إدعي أنَّ النبيَّ صلی‌الله عليه وسلم أفضلُ الخلائقِ عند اللهِ علي الإطلاقِ. وهذه عقيدةٌ وهي لا تُثْبِتُ عندَه إلا بنصٍ قطعيِ الثبوتِ قطعيِ الدلالةِ أي بآيةٍ قطعيةِ الدلالةِ أو حديثٍ متواترٍ قطعيِ الدلالةِ، فأينَ هذا النصُ الذي يَثْبُتُ كونُه صلی‌الله عليه وسلم أفضلَ الخلائقِ عنده الله علي الإطلاقِ؟
وأمرٌ ثالثٌ وأخيرُ أن الدكتورَ قد إدعي أنَّ النبيَّ صلی‌الله عليه وسلم أفضلُ الخلائقِ عند اللهِ علي الإطلاقِ. وهذه عقيدةٌ وهي لا تُثْبِتُ عندَه إلا بنصٍ قطعيِ الثبوتِ قطعيِ الدلالةِ أي بآيةٍ قطعيةِ الدلالةِ أو حديثٍ متواترٍ قطعيِ الدلالةِ، فأينَ هذا النصُ الذي يَثْبُتُ كونُه صلی‌الله عليه وسلم أفضلَ الخلائقِ عنده الله علي الإطلاقِ؟
خط ۱٬۶۱۹: خط ۱٬۶۱۹:
هذا، وقولُ إبنِ تيميةَ: «ولو سمي عليا لإستراحَ أنسٌ...» اعتراضٌ صريحٌ علي رسولِ الله صلی‌الله عليه وآله وسلم لا يَجْتَرِئُ عليه إلا هذا الرجلُ وأمثالُه ونعوذ بالله منه... ونشكرهُ سبحانه وتعالي علي أن عافانا مما ابتلي به هؤلاء....
هذا، وقولُ إبنِ تيميةَ: «ولو سمي عليا لإستراحَ أنسٌ...» اعتراضٌ صريحٌ علي رسولِ الله صلی‌الله عليه وآله وسلم لا يَجْتَرِئُ عليه إلا هذا الرجلُ وأمثالُه ونعوذ بالله منه... ونشكرهُ سبحانه وتعالي علي أن عافانا مما ابتلي به هؤلاء....


اين سخن ابن تيميه كه گفته: «اگر نام علي را می‌برد، أنس راحت مي شد...» اعتراض صريح به رسول خدا صلی‌الله عليه وآله است كه جز إبن تيميه و امثال او جرأت چنين جسارتي را ندارند. و ما خداوند بلند‌مرتبه را سپاس مي گوييم كه ما را از چنين بلاهايي كه آن‌ها دچار شده‌اند، عافيت بخشيده است.
اين سخن ابن تيميه كه گفته: «اگر نام علي را می‌برد، أنس راحت مي شد...» اعتراض صريح به رسول خدا صلی‌الله عليه وآله است كه جز إبن تيميه و امثال او جرأت چنين جسارتي را ندارند. و ما خداوند بلند‌مرتبه را سپاس مي گوييم كه ما را از چنين بلاهايي كه آنها دچار شده‌اند، عافيت بخشيده است.


الميلاني، السيد علي الحسيني (معاصر)، نفحات الأزهار في خلاصة عبقات الأنوار للعلم الحجة آية الله السيد حامد حسين اللكهنوي، ج14، ص180، الطبعة الأولي، 1414هـ.
الميلاني، السيد علي الحسيني (معاصر)، نفحات الأزهار في خلاصة عبقات الأنوار للعلم الحجة آية الله السيد حامد حسين اللكهنوي، ج14، ص180، الطبعة الأولي، 1414هـ.
خط ۱٬۶۲۶: خط ۱٬۶۲۶:


اشكال هفتم: تعارض با رواياتي كه در‌باره ابوبكر وارد شده:
اشكال هفتم: تعارض با رواياتي كه در‌باره ابوبكر وارد شده:
اشكال بعدي ابن تيميه، تعارض روايت طير با رواياتي است كه در فضائل عمر نقل شده است. ايشان ادعا می‌کند كه روايات زيادي در صحيحين در‌باره ابوبكر و عمر نازل شده است كه ثابت می‌کند آن‌ها مقامشان از علي علیه‌السلام برتر بوده است و....
اشكال بعدي ابن تيميه، تعارض روايت طير با رواياتي است كه در فضائل عمر نقل شده است. ايشان ادعا می‌کند كه روايات زيادي در صحيحين در‌باره ابوبكر و عمر نازل شده است كه ثابت می‌کند آنها مقامشان از علي علیه‌السلام برتر بوده است و....


در جواب او مي گوييم كه بلي در صحيح بخاري و مسلم روايات زيادي در‌باره فضائل ابوبكر و عمر وارد شده است و اگر وارد نشده بود، اهل‌سنت نام آن‌ها را «صحيح» نمي گذاشتند؛ اما آيا اين روايات براي شيعيان حجت است؟
در جواب او مي گوييم كه بلي در صحيح بخاري و مسلم روايات زيادي در‌باره فضائل ابوبكر و عمر وارد شده است و اگر وارد نشده بود، اهل‌سنت نام آنها را «صحيح» نمي گذاشتند؛ اما آيا اين روايات براي شيعيان حجت است؟


ابن تيميه اين روايات را در جواب علامه حلي رضوان الله تعالي عليه آورده است، اما آيا گفته بخاري و مسلم براي علامه حلي ارزشي دارد؟
ابن تيميه اين روايات را در جواب علامه حلي رضوان الله تعالي عليه آورده است، اما آيا گفته بخاري و مسلم براي علامه حلي ارزشي دارد؟
خط ۱٬۶۳۶: خط ۱٬۶۳۶:
لا معني لاحتجاجِنا عليهم برواياتِنا، فهم لا يُصدّقونَها، ولا معني لاحتجاجِهم علينا برواياتِهم فنحنُ لا نُصدّقُها، وإنّما يجبُ أن يحتجَّ الخصومَ بعضُهم علي بعضٍ بما يُصدقّه الذي تُقامُ عليه الحجّةُ به.
لا معني لاحتجاجِنا عليهم برواياتِنا، فهم لا يُصدّقونَها، ولا معني لاحتجاجِهم علينا برواياتِهم فنحنُ لا نُصدّقُها، وإنّما يجبُ أن يحتجَّ الخصومَ بعضُهم علي بعضٍ بما يُصدقّه الذي تُقامُ عليه الحجّةُ به.


معنا ندارد كه ما عليه شيعيان به روايات خودمان استدلال كنيم؛ در حالي كه آنها قبول ندارند و نيز معنا ندارد كه آن‌ها به روايات خودشان عليه ما استناد كنند؛ در حالي كه ما آن روايات را قبول نداريم. از اين رو لازم است كه در برابر خصم به چيزي استناد شود كه او قبول دارد و براي او حجت است.
معنا ندارد كه ما عليه شيعيان به روايات خودمان استدلال كنيم؛ در حالي كه آنها قبول ندارند و نيز معنا ندارد كه آنها به روايات خودشان عليه ما استناد كنند؛ در حالي كه ما آن روايات را قبول نداريم. از اين رو لازم است كه در برابر خصم به چيزي استناد شود كه او قبول دارد و براي او حجت است.


إبن حزم الأندلسي الظاهري، علي بن أحمد بن سعيد ابومحمد (متوفاي456هـ)، الفصل في الملل والأهواء والنحل، ج4، ص159، ناشر: مكتبة الخانجي، القاهرة.
إبن حزم الأندلسي الظاهري، علي بن أحمد بن سعيد ابومحمد (متوفاي456هـ)، الفصل في الملل والأهواء والنحل، ج4، ص159، ناشر: مكتبة الخانجي، القاهرة.
خط ۱٬۶۷۵: خط ۱٬۶۷۵:
يعني اگر رسول خدا تقسيم مي كرد و مي گفت كه محبوب‌ترین مخلوقت را در فلان مورد بياور، جايز بود؛ اما حالا كه به صورت عام گفته و اين استثناء را نزده، دليل بر اين است كه منظور آن حضرت محبوبيت در تمام موارد بوده است و گرنه بايد قيد مي زد.
يعني اگر رسول خدا تقسيم مي كرد و مي گفت كه محبوب‌ترین مخلوقت را در فلان مورد بياور، جايز بود؛ اما حالا كه به صورت عام گفته و اين استثناء را نزده، دليل بر اين است كه منظور آن حضرت محبوبيت در تمام موارد بوده است و گرنه بايد قيد مي زد.


جواب ديگر اين كه: بر فرض كه اين سخن علماي سني درست باشد، اين روايت برتري اميرمؤمنان علیه‌السلام بر ديگران را ثابت نكند، قطعا بر ابوبكر و عمر را ثابت خواهد كرد؛ چرا كه آن‌ها آمدند تا اين مقام را از آن خود كنند؛ اما رسول خدا صلی‌الله عليه وآله آن‌ها شايسته اين مقام نديند و از در خانه خود راندند؛ اما اميرمؤمنان آمدند و به اين مقام رسيدند.
جواب ديگر اين كه: بر فرض كه اين سخن علماي سني درست باشد، اين روايت برتري اميرمؤمنان علیه‌السلام بر ديگران را ثابت نكند، قطعا بر ابوبكر و عمر را ثابت خواهد كرد؛ چرا كه آنها آمدند تا اين مقام را از آن خود كنند؛ اما رسول خدا صلی‌الله عليه وآله آنها شايسته اين مقام نديند و از در خانه خود راندند؛ اما اميرمؤمنان آمدند و به اين مقام رسيدند.


پس بر اساس قاعده قبح تقديم مفضول بر افضل، خلافت ابوبكر و عمر باطل است و آن‌ها حق نداشته اند اين مقام را با وجود اميرمؤمنان علیه‌السلام به دست بگيرند.
پس بر اساس قاعده قبح تقديم مفضول بر افضل، خلافت ابوبكر و عمر باطل است و آنها حق نداشته اند اين مقام را با وجود اميرمؤمنان علیه‌السلام به دست بگيرند.


اشكال نهم: شايد ابوبكر در مدينه نبوده است !
اشكال نهم: شايد ابوبكر در مدينه نبوده است !
خط ۱٬۷۰۲: خط ۱٬۷۰۲:
النسائي، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي (متوفاي303 هـ)، خصائص اميرمؤمنان علي بن أبي طالب، ج1، ص29، ح10، تحقيق: أحمد ميرين البلوشي، ناشر: مكتبة المعلا - الكويت الطبعة: الأولي، 1406 هـ.
النسائي، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي (متوفاي303 هـ)، خصائص اميرمؤمنان علي بن أبي طالب، ج1، ص29، ح10، تحقيق: أحمد ميرين البلوشي، ناشر: مكتبة المعلا - الكويت الطبعة: الأولي، 1406 هـ.


همچنين با سند صحيح نقل شده است كه عائشه و حفصه دعا كردند كه خدايا اين شخص را پدر من قرار بده؛ ولي خداوند به درخواست آن‌ها توجهي نكرد:
همچنين با سند صحيح نقل شده است كه عائشه و حفصه دعا كردند كه خدايا اين شخص را پدر من قرار بده؛ ولي خداوند به درخواست آنها توجهي نكرد:


وَقَالَ أَبُو يَعْلَي: ثنا قَطَنُ بْنُ نُسَيْرٍ، ثنا جَعْفَرُ بْنُ سُلَيْمَانَ، عَنْ عبدالله بْنِ الْمُثَنَّي، عَنْ عبدالله بْنِ أَنَسٍ، عَنْ أَنَسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أُهْدِيَ لِرَسُولِ اللَّهِ (ص) حَجَلٌ مَشْوِيٌّ بِخُبْزَةٍ وَظَبَابَةٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «اللَّهُمَّ ائْتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ يَأْكُلُ مَعِي مِنْ هَذَا الطَّعَامِ» فَقَالَتْ عَائِشَةُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِي، وَقَالَتْ حَفْصَةُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِي....
وَقَالَ أَبُو يَعْلَي: ثنا قَطَنُ بْنُ نُسَيْرٍ، ثنا جَعْفَرُ بْنُ سُلَيْمَانَ، عَنْ عبدالله بْنِ الْمُثَنَّي، عَنْ عبدالله بْنِ أَنَسٍ، عَنْ أَنَسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أُهْدِيَ لِرَسُولِ اللَّهِ (ص) حَجَلٌ مَشْوِيٌّ بِخُبْزَةٍ وَظَبَابَةٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «اللَّهُمَّ ائْتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ يَأْكُلُ مَعِي مِنْ هَذَا الطَّعَامِ» فَقَالَتْ عَائِشَةُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِي، وَقَالَتْ حَفْصَةُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِي....
خط ۱٬۷۱۶: خط ۱٬۷۱۶:
از اين گذشته، رسول خدا در همين قضيه از قدرت فوق بشري و مستجاب الدعوة بودن خود استفاده كرده است.
از اين گذشته، رسول خدا در همين قضيه از قدرت فوق بشري و مستجاب الدعوة بودن خود استفاده كرده است.


توضيح مطلب اين كه: انبياء و ائمه علیهم‌السلام، سه ويژه گي دارند كه از آن‌ها جز در مواردي كه خداوند دستور بدهد، نمي توانند استفاده نمايند: 1. قدرت الهي؛ 2. علم غيب؛ 3. مستجاب الدعوة بودن. آن بزرگواران از اين سه ويژه در مسائل شخصي هيچگاه نمي توانند استفاده كنند؛ مثل حضرت عيسي علیه‌السلام با اين كه مرده را زنده مي كرد؛ اما خودش براي نجات جانش مجبور بود كه از اين شهر به آن شهر مهاجرت كند تا جانش را حفظ نمايد.
توضيح مطلب اين كه: انبياء و ائمه علیهم‌السلام، سه ويژه گي دارند كه از آنها جز در مواردي كه خداوند دستور بدهد، نمي توانند استفاده نمايند: 1. قدرت الهي؛ 2. علم غيب؛ 3. مستجاب الدعوة بودن. آن بزرگواران از اين سه ويژه در مسائل شخصي هيچگاه نمي توانند استفاده كنند؛ مثل حضرت عيسي علیه‌السلام با اين كه مرده را زنده مي كرد؛ اما خودش براي نجات جانش مجبور بود كه از اين شهر به آن شهر مهاجرت كند تا جانش را حفظ نمايد.


رسول خدا صلی‌الله عليه وآله مي توانست از اين قدرت خود در جنگ ها استفاده كند؛ مثلاً در جنگ احد مي توانست با استفاده از يكي از اين سه ويژگي مشركان را از بين ببرد و پيروز شود؛ اما دنيا، دنياي امتحان و آزمايش و مسلمانان بايد در اين جا امتحان مي شدند و....
رسول خدا صلی‌الله عليه وآله مي توانست از اين قدرت خود در جنگ ها استفاده كند؛ مثلاً در جنگ احد مي توانست با استفاده از يكي از اين سه ويژگي مشركان را از بين ببرد و پيروز شود؛ اما دنيا، دنياي امتحان و آزمايش و مسلمانان بايد در اين جا امتحان مي شدند و....
خط ۱٬۷۴۵: خط ۱٬۷۴۵:
آيا شايسته است كه مرد كريمي همچون رسول خدا صلی‌الله عليه وآله، خادمش را دم در نگاه دارد و خودش به تنهائي غذا بخورد؟
آيا شايسته است كه مرد كريمي همچون رسول خدا صلی‌الله عليه وآله، خادمش را دم در نگاه دارد و خودش به تنهائي غذا بخورد؟


ثانياً: اگر منظور آن حضرت تنها همسفره شدن با شخص ديگري بود، چرا ابوبكر، عمر و عثمان را از در خانه اش راند و با آن‌ها همسفره نشد؟ چرا با خود عائشه و حفصه همسفره نشد؟ مگر آن‌ها رحم و عيال آن حضرت محسوب نمي شدند؟
ثانياً: اگر منظور آن حضرت تنها همسفره شدن با شخص ديگري بود، چرا ابوبكر، عمر و عثمان را از در خانه اش راند و با آنها همسفره نشد؟ چرا با خود عائشه و حفصه همسفره نشد؟ مگر آنها رحم و عيال آن حضرت محسوب نمي شدند؟


ثالثاً: حتي اگر بپذيريم كه منظور آن حضرت نيكي به ارحام بوده و نيكي به آن‌ها از نيكي به خادم و دربان و همسر شايسته تر باشد؛ طبق معيار جناب طيبي، صديقه طاهره سلام الله عليها و همچنين همسران عثمان كه به ادعاي اهل‌سنت دختران پيامبر بودند، اولويت و شايستگي بيشتري داشتند كه پيغمبر با آن‌ها همسفره شود. چرا آن‌ها را دعوت نكرد؟
ثالثاً: حتي اگر بپذيريم كه منظور آن حضرت نيكي به ارحام بوده و نيكي به آنها از نيكي به خادم و دربان و همسر شايسته تر باشد؛ طبق معيار جناب طيبي، صديقه طاهره سلام الله عليها و همچنين همسران عثمان كه به ادعاي اهل‌سنت دختران پيامبر بودند، اولويت و شايستگي بيشتري داشتند كه پيغمبر با آنها همسفره شود. چرا آنها را دعوت نكرد؟


رابعاً: اگر منظور رسول خدا صلی‌الله عليه وآله نيكي به نزديكانش بود، چرا عائشه و حفصه دعا كردند كه خدايا اين شخص را پدران من قرار بده؟
رابعاً: اگر منظور رسول خدا صلی‌الله عليه وآله نيكي به نزديكانش بود، چرا عائشه و حفصه دعا كردند كه خدايا اين شخص را پدران من قرار بده؟
خط ۱٬۷۷۲: خط ۱٬۷۷۲:
مختصر التحفة الإثني عشرية، السيد محمد الشكري الآلوسي، ص182
مختصر التحفة الإثني عشرية، السيد محمد الشكري الآلوسي، ص182


اولا: جناب دهلوي سخن پيامبر را تحريف كرده است؛ چرا كه در هيچ يك از روايات نقل شده، «احب الناس اليك» نيامده؛ بلكه در همه آن‌ها «احب الخلق اليك» آمده. واضح است كه «احب الخلق» با «احب الناس» تفاوت اساسي دارد، تعبير اول برتري اميرمؤمنان علیه‌السلام را بر تمامي خلايق؛ حتي ملائكه، انبياء، صلحا، صحابه و... ثابت می‌کند بر خلاف تعبير دوم.
اولا: جناب دهلوي سخن پيامبر را تحريف كرده است؛ چرا كه در هيچ يك از روايات نقل شده، «احب الناس اليك» نيامده؛ بلكه در همه آنها «احب الخلق اليك» آمده. واضح است كه «احب الخلق» با «احب الناس» تفاوت اساسي دارد، تعبير اول برتري اميرمؤمنان علیه‌السلام را بر تمامي خلايق؛ حتي ملائكه، انبياء، صلحا، صحابه و... ثابت می‌کند بر خلاف تعبير دوم.


ثانياً: رسول خدا 9 به صورت مطلق فرمودند «احب الخلق اليك»، نه «احب الخلق اليك في الأكل». شما به چه دليل و مدركي سخن رسول خدا را قيد زده ايد؟
ثانياً: رسول خدا 9 به صورت مطلق فرمودند «احب الخلق اليك»، نه «احب الخلق اليك في الأكل». شما به چه دليل و مدركي سخن رسول خدا را قيد زده ايد؟


ثالثاً: طبق معيار شما، حضرت زهرا سلام الله عليها و همچنين همسران عثمان كه به ادعاي شما آن‌ها نيز دختران پيامبر بوده اند، در همسفره شده با پيامبر شايسته تر بوده اند تا اميرمؤمنان علیه‌السلام كه به قول شما در حكم فرزند رسول خدا 9 بوده. چون خود فرزند قطعا از كسي كه در حكم فرزند است، طبق مبناي شما شايسته تر خواهد بود و لذت غذاخوردن با او بيشتر می‌شود. پس چرا رسول خدا با آن‌ها همسفره نشد و علي بن أبي طالب علیه‌السلام را دعوت كرد؟
ثالثاً: طبق معيار شما، حضرت زهرا سلام الله عليها و همچنين همسران عثمان كه به ادعاي شما آنها نيز دختران پيامبر بوده اند، در همسفره شده با پيامبر شايسته تر بوده اند تا اميرمؤمنان علیه‌السلام كه به قول شما در حكم فرزند رسول خدا 9 بوده. چون خود فرزند قطعا از كسي كه در حكم فرزند است، طبق مبناي شما شايسته تر خواهد بود و لذت غذاخوردن با او بيشتر می‌شود. پس چرا رسول خدا با آنها همسفره نشد و علي بن أبي طالب علیه‌السلام را دعوت كرد؟


رابعاً: عائشه و حفصه دو همسر پيامبر كه شاهد ماجرا بوده اند، در آن جا حاضر بودند، قطعا غذاخوردن و همكاسه شدن با همسر، از همكاسه شدن با كسي در حكم فرزند است و جزء اهل و عيال او به حساب نمي آيد، لذت بيشتري دارد؛ چرا رسول خدا حتي يك لقمه از آن غذاي لذيذ به عائشه و يا حفصه تعارف نكرد؟
رابعاً: عائشه و حفصه دو همسر پيامبر كه شاهد ماجرا بوده اند، در آن جا حاضر بودند، قطعا غذاخوردن و همكاسه شدن با همسر، از همكاسه شدن با كسي در حكم فرزند است و جزء اهل و عيال او به حساب نمي آيد، لذت بيشتري دارد؛ چرا رسول خدا حتي يك لقمه از آن غذاي لذيذ به عائشه و يا حفصه تعارف نكرد؟


خامساً: همان طور كه در پاسخ به شبهه قبلي گفتيم، عائشه، حفصه دعا كردند كه خدايا اين شخص را پدران ما قرار بده و أنس نيز درخواست كرد كه خدايا اين شخص را سعد بن عباده قرار بده، آيا آن‌ها به اندازه دهلوي نفهميده بودند كه منظور رسول خدا همكاسه شدن با فرزند و يا كسي است كه در حكم فرزند او است بوده؟
خامساً: همان طور كه در پاسخ به شبهه قبلي گفتيم، عائشه، حفصه دعا كردند كه خدايا اين شخص را پدران ما قرار بده و أنس نيز درخواست كرد كه خدايا اين شخص را سعد بن عباده قرار بده، آيا آنها به اندازه دهلوي نفهميده بودند كه منظور رسول خدا همكاسه شدن با فرزند و يا كسي است كه در حكم فرزند او است بوده؟


اشكال دوازدهم: هركس محبوب‌ترین مخلوق بود، حتماً صاحب رياست عامه نيست:
اشكال دوازدهم: هركس محبوب‌ترین مخلوق بود، حتماً صاحب رياست عامه نيست:
خط ۱٬۷۹۵: خط ۱٬۷۹۵:
اولاً: اصل اين كه برخي از پيامبران بر برخي ديگر برتري داشته اند، قطعي است؛ اما اين كه زكريا، شمويل و يحيي برتر از طالوت باشند، چه دليلي براي آن وجود دارد؟
اولاً: اصل اين كه برخي از پيامبران بر برخي ديگر برتري داشته اند، قطعي است؛ اما اين كه زكريا، شمويل و يحيي برتر از طالوت باشند، چه دليلي براي آن وجود دارد؟


آن چه از قرآن كريم استفاد می‌شود، برتري اين پيامبران بر ديگران مردم عالم است؛ اما برتري هر يك از آن‌ها از آيات قرآن كريم استفاده نمي شود.
آن چه از قرآن كريم استفاد می‌شود، برتري اين پيامبران بر ديگران مردم عالم است؛ اما برتري هر يك از آنها از آيات قرآن كريم استفاده نمي شود.


وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُدَ وَسُلَيْمَنَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسيَ وَهَرُونَ وَكَذَالِكَ نجَْزِي الْمُحْسِنِينَ. وَزَكَرِيَّا وَيحَْييَ وَعِيسيَ وَإِلْيَاسَ كلُ ٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ.وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَليَ الْعَلَمِينَ. الأنعام.84 ـ 86.
وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُدَ وَسُلَيْمَنَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسيَ وَهَرُونَ وَكَذَالِكَ نجَْزِي الْمُحْسِنِينَ. وَزَكَرِيَّا وَيحَْييَ وَعِيسيَ وَإِلْيَاسَ كلُ ٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ.وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَليَ الْعَلَمِينَ. الأنعام.84 ـ 86.
خط ۱٬۸۴۱: خط ۱٬۸۴۱:
الطوسي، الشيخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، الاقتصاد، ص191، ناشر: منشورات مكتبة جامع چهلستون ـ تهران، 1400هـ
الطوسي، الشيخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، الاقتصاد، ص191، ناشر: منشورات مكتبة جامع چهلستون ـ تهران، 1400هـ


اين ها مهمترين شبهاتي بود كه پيروان سقيفه در رد حديث طير مطرح کرده‌اند؛ هرچند كه اشكالات ديگري نيز هست كه اهميت كمتري دارند و تمام آن‌ها در كتاب نفحات الأزهار، تخليص عبقات الأنوار علامه لكنهوي پاسخ داده شده است. دوستاني كه به دنبال تحقيق بيشتر هستند به اين كتاب گرانسنگ مراجعه فرمايند.
اين ها مهمترين شبهاتي بود كه پيروان سقيفه در رد حديث طير مطرح کرده‌اند؛ هرچند كه اشكالات ديگري نيز هست كه اهميت كمتري دارند و تمام آنها در كتاب نفحات الأزهار، تخليص عبقات الأنوار علامه لكنهوي پاسخ داده شده است. دوستاني كه به دنبال تحقيق بيشتر هستند به اين كتاب گرانسنگ مراجعه فرمايند.


سخن پاياني:
سخن پاياني:
خط ۱٬۸۷۲: خط ۱٬۸۷۲:
قال: فقام القوم يضحكون و يقولون لأبي طالب: قد أمرك أن تسمع لابنك و تطيع». الغدير في الكتاب و السنة و الأدب، ج‏2، صص 394 و395.
قال: فقام القوم يضحكون و يقولون لأبي طالب: قد أمرك أن تسمع لابنك و تطيع». الغدير في الكتاب و السنة و الأدب، ج‏2، صص 394 و395.


چون اين آيه نازل شد: وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ، رسول خدا (صلی‌الله علیه واله وسلّم)مرا خواست و فرمود: اى على! همانا خداوند مرا فرمان داده تا قوم نزديكم را بيم دهم، ولى ازاین‌جهت در مضيقه‌ام و مى‌دانم اگر شروع به دعوت از آن‌ها كنم چيزى مشاهده مى‌كنم كه كراهت دارم. من سكوت اختيار كردم تا اين‌كه جبرئيل نزد من آمد و فرمود: اى محمّد! اگر آنچه را فرمان داده شده‌اى انجام ندهى پروردگارت تو را عذاب خواهد كرد. پس يك من گندم آمده كن و نان بپز و يك ران گوسفند نيز خريدارى كن، و نيز از شير شربتى فراهم آور، و بنى عبدالمطلب را جمع كن تا آنان را آگاه كرده و دستورى كه به من داده شده را ابلاغ نمايم.
چون اين آيه نازل شد: وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ، رسول خدا (صلی‌الله علیه واله وسلّم)مرا خواست و فرمود: اى على! همانا خداوند مرا فرمان داده تا قوم نزديكم را بيم دهم، ولى ازاین‌جهت در مضيقه‌ام و مى‌دانم اگر شروع به دعوت از آنها كنم چيزى مشاهده مى‌كنم كه كراهت دارم. من سكوت اختيار كردم تا اين‌كه جبرئيل نزد من آمد و فرمود: اى محمّد! اگر آنچه را فرمان داده شده‌اى انجام ندهى پروردگارت تو را عذاب خواهد كرد. پس يك من گندم آمده كن و نان بپز و يك ران گوسفند نيز خريدارى كن، و نيز از شير شربتى فراهم آور، و بنى عبدالمطلب را جمع كن تا آنان را آگاه كرده و دستورى كه به من داده شده را ابلاغ نمايم.
حضرت على (عليه السّلام) مى‌فرمايد: من آنچه را كه حضرت دستور داده بود فراهم كردم، سپس آنان را براى غذا دعوت نمود كه جمعيت آن‌ها چهل نفر يا كمتر يا بيشتر بود، و در ميان آنان عموهاى پيامبر از ابوطالب، حمزه، عباس و ابولهب بودند. چون همگى براى غذا جمع شدند حضرت آن‌ها را به غذايى كه فراهم كرده بودم، دعوت كرد و ما غذا را حاضر كرديم. چون آن را بر زمين گذاشتيم، حضرت تكه گوشتى را برداشت و با دندان‌هاى خود دو نيم كرد و سپس آن را در ميان طبق گذاشت و فرمود: با نام خدا شروع كنيد. همگى از آن غذا خورده و سير شدند در حالى كه تنها آثار دست‌هاى آن‌ها بر غذا بود و از غذا چيزى كاسته نشده بود. و قسم به كسى كه جان على به دست اوست اگر يك نفر آن‌ها به مقدار تمام غذاها مى‌خورد باز براى همه فراهم بود.  
حضرت على (عليه السّلام) مى‌فرمايد: من آنچه را كه حضرت دستور داده بود فراهم كردم، سپس آنان را براى غذا دعوت نمود كه جمعيت آنها چهل نفر يا كمتر يا بيشتر بود، و در ميان آنان عموهاى پيامبر از ابوطالب، حمزه، عباس و ابولهب بودند. چون همگى براى غذا جمع شدند حضرت آنها را به غذايى كه فراهم كرده بودم، دعوت كرد و ما غذا را حاضر كرديم. چون آن را بر زمين گذاشتيم، حضرت تكه گوشتى را برداشت و با دندان‌هاى خود دو نيم كرد و سپس آن را در ميان طبق گذاشت و فرمود: با نام خدا شروع كنيد. همگى از آن غذا خورده و سير شدند در حالى كه تنها آثار دست‌هاى آنها بر غذا بود و از غذا چيزى كاسته نشده بود. و قسم به كسى كه جان على به دست اوست اگر يك نفر آنها به مقدار تمام غذاها مى‌خورد باز براى همه فراهم بود.  
سپس حضرت فرمود: آنان را سيراب نما. من كاسه را برداشته و به آنان دادم و همگى از آن آشاميده و سيراب شدند. به خدا سوگند! كه اگر هريك از آنان مى‌خواست همۀ شربت را بخورد امكان داشت. چون رسول خدا (صلی‌الله علیه واله وسلّم)خواست براى آنان سخن بگويد ابولهب ابتدا به صحبت كرد و گفت: سحر صاحب شما، شما را تأثير كرده است. آنان متفرق شدند و لذا پيامبر (صلی‌الله علیه واله وسلّم) نتوانست با آنان سخن بگويد.
سپس حضرت فرمود: آنان را سيراب نما. من كاسه را برداشته و به آنان دادم و همگى از آن آشاميده و سيراب شدند. به خدا سوگند! كه اگر هريك از آنان مى‌خواست همۀ شربت را بخورد امكان داشت. چون رسول خدا (صلی‌الله علیه واله وسلّم)خواست براى آنان سخن بگويد ابولهب ابتدا به صحبت كرد و گفت: سحر صاحب شما، شما را تأثير كرده است. آنان متفرق شدند و لذا پيامبر (صلی‌الله علیه واله وسلّم) نتوانست با آنان سخن بگويد.
روز بعد پيامبر (صلی‌الله علیه واله وسلّم)فرمود: اى على! همانا اين مرد مرا سبقت گرفت به آنچه كه شنيدى و قوم مرا متفرق كرد قبل از آن‌كه من با آنان سخن بگويم. تو همانند سابق طعامى آماده ساز و دوباره آن‌ها را براى من جمع كن.
روز بعد پيامبر (صلی‌الله علیه واله وسلّم)فرمود: اى على! همانا اين مرد مرا سبقت گرفت به آنچه كه شنيدى و قوم مرا متفرق كرد قبل از آن‌كه من با آنان سخن بگويم. تو همانند سابق طعامى آماده ساز و دوباره آنها را براى من جمع كن.
حضرت على (عليه السّلام)مى‌فرمايد: من برخاستم و آنان را براى حضرت جمع كردم.
حضرت على (عليه السّلام)مى‌فرمايد: من برخاستم و آنان را براى حضرت جمع كردم.
پيامبر (صلی‌الله علیه واله وسلّم)طعام را خواست و من براى قوم آماده ساختم و پيامبر (صلی‌الله علیه واله وسلّم)همان كارى را كه روز قبل انجام داده بود انجام داد، سپس فرمود: آن‌ها را سيراب كن. من ظرف شربت را آورده و به آنان دادم و همگى از آن خورده و سيراب شدند. آنگاه رسول خدا (صلی‌الله علیه واله وسلّم)به سخن درآمد و فرمود: اى بنى عبدالمطلب! همانا به خدا سوگند! من در ميان عرب جوانى را سراغ ندارم كه براى قومش چيزى بهتر از آنچه من آورده‌ام آورده باشد، همانا من خير دنيا و آخرت را براى شما آورده‌ام، و خداى تبارك و تعالى مرا دستور داده تا شما را به آن دعوت كنم، پس كدامين نفر از شماست كه مرا بر اين امر كمك كند تا برادر و وصى و جانشين من در ميان شما باشد؟
پيامبر (صلی‌الله علیه واله وسلّم)طعام را خواست و من براى قوم آماده ساختم و پيامبر (صلی‌الله علیه واله وسلّم)همان كارى را كه روز قبل انجام داده بود انجام داد، سپس فرمود: آنها را سيراب كن. من ظرف شربت را آورده و به آنان دادم و همگى از آن خورده و سيراب شدند. آنگاه رسول خدا (صلی‌الله علیه واله وسلّم)به سخن درآمد و فرمود: اى بنى عبدالمطلب! همانا به خدا سوگند! من در ميان عرب جوانى را سراغ ندارم كه براى قومش چيزى بهتر از آنچه من آورده‌ام آورده باشد، همانا من خير دنيا و آخرت را براى شما آورده‌ام، و خداى تبارك و تعالى مرا دستور داده تا شما را به آن دعوت كنم، پس كدامين نفر از شماست كه مرا بر اين امر كمك كند تا برادر و وصى و جانشين من در ميان شما باشد؟
همگى سرهايشان را به زير انداخته و سكوت كردند، ولى من...به حضرت عرض كردم:
همگى سرهايشان را به زير انداخته و سكوت كردند، ولى من...به حضرت عرض كردم:
من اى پيامبر خدا وزير تو خواهم بود. حضرت گردن مرا گرفته و سپس فرمود: اين برادر و وصى و جانشين من در ميان شماست، پس به دستوراتش گوش فراداده و او را اطاعت كنيد.
من اى پيامبر خدا وزير تو خواهم بود. حضرت گردن مرا گرفته و سپس فرمود: اين برادر و وصى و جانشين من در ميان شماست، پس به دستوراتش گوش فراداده و او را اطاعت كنيد.
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۶۱

ویرایش