پرش به محتوا

معراج در منابع مکتب اهل‌بیت: تفاوت میان نسخه‌ها

(۵۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۳: خط ۳:
==شروع معراج از ابطح ==
==شروع معراج از ابطح ==


هشام بن حکم گوید: امام صادق (علیه‌السلام) در مورد آیه اول سوره اسراء از رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) روایت کرده که فرمود: «درحالی‌که من در ابطح خوابیده بودم و علی (علیه‌السلام) در سمت راست و جعفر (رحمةالله‌علیه) در سمت چپ و حمزه (رحمةالله‌علیه) در مقابل من بود، به ناگاه خود را پوشیده در بال ملائکه دیدم»، یکی پرسید: «ای جبرئیل! تو به‌سوی کدام یک فرستاده شده‌ای»؟ گفت: «به‌سوی این و به من اشاره کرد پس گفت: این سرور و سیّد فرزندان آدم (علیه‌السلام) است و این دیگر وصیّ و جانشین و وزیر و داماد و خلیفهٔ او در میان امّت اوست و این عموی او سیدالشّهداء، حمزه (رحمةالله‌علیه) است و دیگری پسرعموی او جعفر (رحمةالله‌علیه) است، دو بال خضاب شده دارد که در بهشت همراه ملائکه پرواز می‌کند»<ref>عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْمُغِيرَةِ عَنْ هِشَامِ بْنِ اَلْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : فِي قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سُبْحٰانَ اَلَّذِي أَسْرىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلاً  اَلْآيَةِ  قَالَ رُوِيَ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ قَالَ بَيْنَا أَنَا رَاقِدٌ بِالْأَبْطَحِ وَ عَلِيٌّ عَنْ يَمِينِي وَ جَعْفَرٌ عَنْ يَسَارِي وَ حَمْزَةُ بَيْنَ يَدَيَّ إِذْ أَنَا بِخَفْقِ أَجْنِحَةِ اَلْمَلاَئِكَةِ وَ قَائِلٌ يَقُولُ إِلَى أَيِّهِمْ بُعِثْتَ يَا جَبْرَئِيلُ فَأَشَارَ إِلَيَّ وَ قَالَ إِلَى هَذَا وَ هُوَ سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ هَذَا وَزِيرُهُ وَ وَصِيُّهُ وَ خَتَنُهُ وَ هَذَا حَمْزَةُ عَمُّهُ سَيِّدُ اَلشُّهَدَاءِ وَ هَذَا اِبْنُ عَمِّهِ جَعْفَرٌ لَهُ جَنَاحَانِ خَضِيبَانِ يَطِيرُ بِهِمَا فِي اَلْجَنَّةِ مَعَ اَلْمَلاَئِكَةِ دَعْهُ فَلْتَنَمْ عَيْنَاهُ وَ تَسْمَعْ أُذُنَاهُ وَ يَعِي قَلْبُهُ وَ اِضْرِبُوا لَهُ مَثَلاً مَلِكٌ بَنَى دَاراً وَ اِتَّخَذَ مَأْدُبَةً وَ بَعَثَ دَاعِياً فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْمَلِكُ اَللَّهُ وَ اَلدَّارُ اَلدُّنْيَا وَ اَلْمَأْدُبَةُ اَلْجَنَّةُ وَ اَلدَّاعِي إِلَيْهَا أَنَا وَ ذَكَرَ اَلْحَدِيثَ بِطُولِهِ  تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۲۶؛  تأویل الآیات الظاهرةً، ص۲۶۹؛ القمی  ج۲ ص۱۳؛ تفسیر البرهان  ج۳ ص۴۸۰ بحار الأنوار  ج۱۸ ص۳۳۷ تفسير نور الثقلين  ج۳ ص۱۰۰.</ref>.
هشام بن حکم گوید: امام صادق (علیه‌السلام) در مورد آیه اول سوره اسراء از رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) روایت کرده که فرمود: «درحالی‌که من در ابطح خوابیده بودم و علی (علیه‌السلام) در سمت راست و جعفر (رحمةالله‌علیه) در سمت چپ و حمزه (رحمةالله‌علیه) در مقابل من بود، به ناگاه خود را پوشیده در بال ملائکه دیدم»، یکی پرسید: «ای جبرئیل! تو به‌سوی کدام یک فرستاده شده‌ای»؟ گفت: «به‌سوی این و به من اشاره کرد پس گفت: این سرور و سیّد فرزندان آدم (علیه‌السلام) است و این دیگر وصیّ و جانشین و وزیر و داماد و خلیفهٔ او در میان امّت اوست و این عموی او سیدالشّهداء، حمزه (رحمةالله‌علیه) است و دیگری پسرعموی او جعفر (رحمةالله‌علیه) است، دو بال خضاب شده دارد که در بهشت همراه ملائکه پرواز می‌کند»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۲۶؛  تأویل الآیات الظاهرةً، ص۲۶۹؛ القمی  ج۲ ص۱۳؛ تفسیر البرهان  ج۳ ص۴۸۰ بحار الأنوار  ج۱۸ ص۳۳۷ تفسير نور الثقلين  ج۳ ص۱۰۰.</ref>.


== هدف معراج در روایات: ==
== هدف معراج در روایات: ==
=== 1- اکرام سماواتیان و نشان دادن عجایب خلقت به رسول اکرم ===
<big>1- اکرام سماواتیان و نشان دادن عجایب خلقت به رسول اکرم:</big>
یونس بن عبدالرحمن گوید: از امام کاظم (علیه‌السلام) پرسیدم: «چرا خداوند پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) خود را به آسمان و از آنجا به سدرةالمنتهی و از آنجا به حجاب‌های نور عروج داد و در آنجا او را مخاطب قرار داده و با او صحبت کرد، درحالی‌که خداوند مکان و جا ندارد»؟ <br>
امام (علیه‌السلام) فرمود: «خداوند مکان و جا ندارد و زمان بر او نمی‌گذرد، امّا خداوند می‌خواست او را بر ملائکه و ساکنان آسمان‌ها برتری دهد و با مشاهده و زیارت پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) آنها را اکرام نماید و عجایب عظمتش را به او نشان دهد که بعد از آنکه پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به زمین بازگشت، خبر دهد و آن‌گونه که شبهه‌اندازان در دین می‌گویند نیست و خدا از آنچه آنها می‌گویند مبرّا و پاک و منزّه است؛ «و برتر است از آن همتایانی که قرار می‌دهند!<ref>یونس/۱۸</ref>.<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۴؛  بحارالانوار، ج۳، ص۳۱۵/ نورالثقلین/ البرهان؛ «عما یصفون» بدل «عما یشرکون»</ref>.


یونس بن عبدالرحمن گوید: از امام کاظم (علیه‌السلام) پرسیدم: «چرا خداوند پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) خود را به آسمان و از آنجا به سدرةالمنتهی و از آنجا به حجاب‌های نور عروج داد و در آنجا او را مخاطب قرار داده و با او صحبت کرد، درحالی‌که خداوند مکان و جا ندارد»؟ <br>
<big>2-آشنایی پیامبر با آیات الهی:</big>از امام رضا (علیه‌السلام) سؤال شد. امام (علیه‌السلام) فرمود: «خداوند در این آیه اعلام می‌کند که پیامبرش را به هنگام شب سیر داده بعد خودش می‌فرماید: سیر برای چه بوده، لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا؛ آیات خدا غیر خداست. در آیه توضیح علّت سیر را داده و آنچه پیامبر اکرم (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) دیده است. در آیه دیگری می‌فرماید: به کدام سخن بعد از سخن خدا و آیاتش ایمان می‌آورند؟!<ref>(جاثیه/۶)</ref> از این آیه معلوم می‌شود که آیات غیر از خدا هستند [چون می‌گوید بعد از خدا و آیاتش]<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۴؛  بحارالانوار، ج۱۰، ص۳۴۵/ الاحتجاج، ج۲، ص۴۰۵</ref>.
امام (علیه‌السلام) فرمود: «خداوند مکان و جا ندارد و زمان بر او نمی‌گذرد، امّا خداوند می‌خواست او را بر ملائکه و ساکنان آسمان‌ها برتری دهد و با مشاهده و زیارت پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) آنها را اکرام نماید و عجایب عظمتش را به او نشان دهد که بعد از آنکه پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به زمین بازگشت، خبر دهد و آن‌گونه که شبهه‌اندازان در دین می‌گویند نیست و خدا از آنچه آنها می‌گویند مبرّا و پاک و منزّه است؛ «و برتر است از آن همتایانی که قرار می‌دهند! »<ref>یونس/۱۸</ref>.<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۴؛  بحارالانوار، ج۳، ص۳۱۵/ نورالثقلین/ البرهان؛ «عما یصفون» بدل «عما یشرکون»</ref>.


=== 2- آشنایی پیامبر با آیات الهی ===
<big>3- تحقق پرسش پیامبر از انبیا در شب معراج:</big> ابومنصور گوید ابوربیع نقل می‌کند: با امام باقر (علیه‌السلام) حج به جا آوردیم ... نافع به امام باقر (علیه‌السلام) گفت: «به من بگو مقصود از این فرموده‌ی خداوند به پیامبرش (صلی‌الله علیه و آله)؛ از رسولانی که پیش از تو فرستادیم بپرس: آیا غیر از خداوند رحمان معبودانی برای پرستش قرار دادیم <ref>زخرف/۴۵</ref>، چیست؟ بگو با اینکه محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) پانصد سال پس از عیسی (علیه‌السلام) بوده است، از چه کسی باید این پرسش را بپرسد»؟ امام باقر (علیه‌السلام) بعد از تلاوت ایه اول سوره اسراءفرمود: یکی از آیاتی که خداوند تبارک‌وتعالی در این سفر محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به بیت‌المقدس به وی نمود این بود که خداوند همهٔ پیامبران و رسولان (را از آغازین تا آخرین برانگیخت»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۰؛  الکافی، ج۸، ص۱۲۰/ بحارالانوار، ج۱۷، ص۸۴/ الاحتجاج، ج۲، ص۳۲۵/ القمی، ج۱، ص۲۳۲/ نورالثقلین</ref>.
هدف از معراج پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)تنها دیدار خدا در آسمانها نبوده، آنچنان که ساده لوحان پنداشته اند و متأسفانه! بعضی از دانشمندان غربی به خاطر ناآگاهی یا تعمّد در دگرگون ساختن چهره اسلام، به آن قایل شده‌اند؛ بلکه هدف این بوده که روح بزرگ پیامبر اسلام(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)اسرار عظمت خدا را در سراسر جهان هستی و نهان جهان مشاهده کند، و برای هدایت و رهبری انسانها درک و دید تازه ای بیابد<ref>ر. ک: تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، ج 12، ص 29.</ref><br>سید جعفر مرتضی عاملی (ره) پس از اظهار عجز از درک و بیان تمام اهداف معراج رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)، پنج مورد از این اهداف را بیان کرده است که در اینجا فقط به خلاصة آنها اشاره می‌شود:<br>
# درک انسان از عجز خویش از از انجام و درک اسرار معراج که یکی از معجزات مهمّ و بزرگ است.
# آماده‌شدن پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) برای تحمّل مشکلات و سختی‌های انجام رسالت بزرگ از طریق مشاهدة برخی از آثار عظمت پروردگار عالم، همان گونه که در قرآن کریم بیان شده است: «لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنا»<ref>إسراء/ 1</ref> و «لَقَدْ رَأی مِنْ آیات رَبهِ الْکبری»<ref>نجم/ 18.</ref>.
# در این دنیا انسان در عالمی محدود زندگی می‌کند. پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)به‌عنوان خلیفة خدا در زمین، لازم بود که اطلاعاتی از عوالم دیگر کسب کند، چشمش باز شود و اطلاعاتش بیش‌تر گردد، تا در مقام تبلیغ دین، با آگاهی کامل سخن بگوید.
# پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) باید عظمت آثار خدا را از نزدیک درک کند تا اطمینانش بیش‌تر و به رکن وثیق و محکم اعتماد نماید، شبیه این مطلب درباره بعضی از پیامبران سابق نیز بوده؛ مثل ابراهیم(علیه‌السلام)پس از درخواست مشاهده زنده شدن مردگان، گفت: (وَ لَکن لِیطمَئِنَّ قَلبِی)<ref>بقره/ 260،</ref>و حضرت عُزیر(علیه‌السلام)پس از مشاهده زنده‌شدن مرده گفت: (اَعلَمُ اَنَّ اللهَ علَی کلِّ شیءٍ قَدِیرٌ<ref>بقره/ 259.</ref>.
# بدین‌طریق پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) خبرهایی از آینده بدهد و با عملی‌شدن آنها، صحّت ادعای او آشکار شود، و اطمینان مؤمنان نیز بیش‌تر گردد<ref>ر. ک: الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 3، صص 31 - 34.</ref><ref>منبع : مبلغان» خرداد و تیر 1394 - شماره 191 , نوری زنجانی، محمداسماعیل</ref>.
== وسیله معراج ==
عبدالله‌بن‌عطاء گوید: امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «براقی که جبرئیل برای پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) آورد از قاطر کوچک‌تر و از الاغ بزرگ‌تر بود، گوش‌هایش آویخته و چشم‌هایش روی پاهایش قرار داشت و گامش به گستره‌ی چشم اندازش بود و چون به کوهی می‌رسید دست‌هایش کوتاه و پاهایش بلند می‌شد و چون سرازیر می‌شد دست‌ها بلند و پاها کوتاه می‌گشت. یال بلندی داشت که به طرف راستش ریخته بود و از پشت سر خود دو بال داشت»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۶؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۱۱/ نورالثقلین/ البرهان؛ «فاذا انتهی الی جبل قصرت ... له جناحان من خلفه» محذوف</ref> .


از امام رضا (علیه‌السلام) سؤال شد. امام (علیه‌السلام) فرمود: «خداوند در این آیه اعلام می‌کند که پیامبرش را به هنگام شب سیر داده بعد خودش می‌فرماید: سیر برای چه بوده، لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا؛ آیات خدا غیر خداست. در آیه توضیح علّت سیر را داده و آنچه پیامبر اکرم (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) دیده است. در آیه دیگری می‌فرماید: به کدام سخن بعد از سخن خدا و آیاتش ایمان می‌آورند؟!<ref>(جاثیه/۶)</ref>». از این آیه معلوم می‌شود که آیات غیر از خدا هستند [چون می‌گوید بعد از خدا و آیاتش]<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۴؛  بحارالانوار، ج۱۰، ص۳۴۵/ الاحتجاج، ج۲، ص۴۰۵</ref>.
== مسیر معراج ==
اسماعیل جعفی گوید: در مسجدالحرام نشسته بودم و امام محمدباقر (علیه‌السلام) نیز در گوشه‌ای نشسته بود، ایشان سر بلند کرد و نگاهی به آسمان و نگاهی به کعبه کرد و فرمود: سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ المَسْجِدِ الحَرَامِ إِلَی الْمسْجِدِ الأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ و این آیه را سه بار فرمود، سپس رو به‌سوی من کرد و فرمود: «ای عراقی! عراقیان درباره‌ی این آیه چه می‌گویند»؟


=== 3- تحقق پرسش پیامبر از انبیا در شب معراج ===
عرض کردم: «می‌گویند: ایشان را شبانگاهی از مسجدالحرام به‌سوی بیت‌المقدس سیر داد».


ابومنصور گوید ابوربیع نقل می‌کند: با امام باقر (علیه‌السلام) حج به جا آوردیم ... نافع به امام باقر (علیه‌السلام) گفت: «به من بگو مقصود از این فرموده‌ی خداوند به پیامبرش (صلی‌الله علیه و آله)؛ از رسولانی که پیش از تو فرستادیم بپرس: آیا غیر از خداوند رحمان معبودانی برای پرستش قرار دادیم<ref>(زخرف/۴۵)</ref>، چیست؟ بگو با اینکه محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) پانصد سال پس از عیسی (علیه‌السلام) بوده است، از چه کسی باید این پرسش را بپرسد»؟
حضرت (علیه‌السلام) فرمود: «چنین که می‌گویند نیست، بلکه ایشان را شبانگاه از اینجا به اینجا سیر داد» و با دست خود به آسمان اشاره کرد، سپس فرمود: «بین این دو جا، حرم است»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۴؛ نورالثقلین/ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۷۲/ القمی، ج۲، ص۲۴۳.</ref>.
امام باقر (علیه‌السلام) این آیه را تلاوت فرمود: سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمسْجِدِ الحَرامِ إِلَی المَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا یکی از آیاتی که خداوند تبارک‌وتعالی در این سفر محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به بیت‌المقدس به وی نمود این بود که خداوند همهٔ پیامبران و رسولان (را از آغازین تا آخرین برانگیخت».<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۰؛ الکافی، ج۸، ص۱۲۰/ بحارالانوار، ج۱۷، ص۸۴/ الاحتجاج، ج۲، ص۳۲۵/ القمی، ج۱، ص۲۳۲/ نورالثقلین</ref>.
هدف از معراج پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)تنها دیدار خدا در آسمانها نبوده، آنچنان که ساده لوحان پنداشته اند و متأسفانه! بعضی از دانشمندان غربی به خاطر ناآگاهی یا تعمّد در دگرگون ساختن چهرة اسلام، به آن قایل شده‌اند؛ بلکه هدف این بوده که روح بزرگ پیامبر اسلام(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)اسرار عظمت خدا را در سراسر جهان هستی و نهان جهان مشاهده کند، و برای هدایت و رهبری انسانها درک و دید تازه ای بیابد <ref>ر. ک: تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، ج 12، ص 29.</ref><br>سید جعفر مرتضی عاملی (ره) پس از اظهار عجز از درک و بیان تمام اهداف معراج رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)، پنج مورد از این اهداف را بیان کرده است که در اینجا فقط به خلاصة آنها اشاره می‌شود:<br>


بشر تا قیامت  از انجام و درک اسرار معراج که یکی از معجزات مهمّ و بزرگ است، عاجز است.
== تعداد دفعات معراج ==
# آماده‌شدن پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) برای تحمّل مشکلات و سختی‌های انجام رسالت بزرگ از طریق مشاهدة برخی از آثار عظمت پروردگار عالم، همان گونه که در قرآن کریم بیان شده است: «لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنا» <ref>إسراء/ 1</ref> و «لَقَدْ رَأی مِنْ آیات رَبهِ الْکبری» <ref>نجم/ 18.</ref>
# در این دنیا انسان در عالمی محدود زندگی می‌کند. پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)به‌عنوان خلیفة خدا در زمین، لازم بود که اطلاعاتی از عوالم دیگر کسب کند، چشمش باز شود و اطلاعاتش بیش‌تر گردد، تا در مقام تبلیغ دین، با آگاهی کامل سخن بگوید.
# پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) باید عظمت آثار خدا را از نزدیک درک کند تا اطمینانش بیش‌تر و به رکن وثیق و محکم اعتماد نماید، شبیه این مطلب درباره بعضی از پیامبران سابق نیز بوده؛ مثل ابراهیم(علیه‌السلام)پس از درخواست مشاهده زنده شدن مردگان، گفت: (وَ لَکن لِیطمَئِنَّ قَلبِی)<ref>بقره/ 260،</ref>و حضرت عُزیر(علیه‌السلام)پس از مشاهده زنده‌شدن مرده گفت: (اَعلَمُ اَنَّ اللهَ علَی کلِّ شیءٍ قَدِیرٌ<ref>بقره/ 259.</ref>.
# بدین‌طریق پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) خبرهایی از آینده بدهد و با عملی‌شدن آنها، صحّت ادعای او آشکار شود، و اطمینان مؤمنان نیز بیش‌تر گردد. <ref>ر. ک: الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 3، صص 31 - 34.</ref><ref>منبع : مبلغان» خرداد و تیر 1394 - شماره 191 , نوری زنجانی، محمداسماعیل</ref>


== پیامبر اعظم کلیم الله اعظم و برتر از موسی (علیه السلام) و دیگر پیامبران ==
ابوحمزه گوید: [ابو بصیر] از امام صادق (علیه‌السلام) سؤال کرد: «محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) چند مرتبه به معراج رفت»؟
ابن‌عباس (رحمةالله‌علیه) گوید: چهل نفر از یهودیان مدینه گفتند، برویم پیش این جادوگر دروغگو و او را سرزنش نماییم و تکذیبش کنیم. او مدّعی است من پیامبر خدای جهانم، چگونه می‌تواند پیامبر باشد با اینکه آدم (علیه‌السلام) بهتر از اوست و نوح (علیه‌السلام) از او بهتر است و یکایک انبیاء را نام بردند. ...


پیامبر اکرم (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به عبد الله‌بن‌سلام فرمود: «بین من و تو تورات حاکم باشد».
حضرت (علیه‌السلام) پاسخ داد: «دو مرتبه»، پس وقتی به مکان معیّن رسیدند، جبرئیل گفت: «یا محمّد (صلی‌الله علیه و آله)! اینجا مقامی است که تاکنون هیچ‌کدام از انبیاء (و ملائکه به این مقام نرسیده‌اند». تا اینکه خداوند فرمود: «ای محمّد (صلی‌الله علیه و آله)»!
یهودیان راضی شدند ... یهودیان گفتند: «موسی (علیه‌السلام) بهتر از تو است».


فرمود: «به چه دلیل»؟
محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «لبّیک ای خداوند من»!


گفتند: «زیرا خداوند عزیز با چهارهزار کلمه با او صحبت کرد؛ ولی با تو یک کلمه هم صحبت نکرده است».
خداوند فرمود: «بعد از تو چه‌کسی در میان امّتت، هادی خواهد بود»؟


فرمود: «به من بهتر از او داده‌اند». پرسیدند «چه چیز»؟ فرمود: «سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ؛ من بر بال جبرئیل نشستم تا به آسمان هفتم رسیدم و از سدرةالمنتهی گذشتم، آنجا که جنّةً الماوی است، تا بالأخره به ساق عرش چسبیدم از ساق عرش صدایی برآمد: إِنِّی أَنَا اللهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ الرَّءُوفُ الرَّحِیمُ. با دل او را دیدم نه با چشم و این بهتر است از آنچه به موسی (علیه‌السلام) داده‌اند».  
محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) عرض کرد: «خداوندا، من نمی‌دانم».  


یهودیان اعتراف نموده گفتند، این‌ها در تورات مکتوب است<ref>.ابْنِ‌عَبَّاسٍ قَال خَرَجَ مِنَ الْمَدِینَةِ أَرْبَعُونَ رَجُلًا مِنَ الْیَهُودِ قَالُوا انْطَلِقُوا بِنَا إِلَی هَذَا الْکَاهِنِ الْکَذَّابِ حَتَّی نُوَبِّخَهُ فِی وَجْهِهِ وَ نُکَذِّبَهُ فَإِنَّهُ یَقُولُ أَنَا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ فَکَیْفَ یَکُونُ رَسُولًا وَ آدَمُ (خَیْرٌ مِنْهُ وَ نُوحٌ (خَیْرٌ مِنْهُ وَ ذَکَرُوا الْأَنْبِیَاءَ (فَقَالَ النَّبِیُّ (التَّوْرَاةُ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ فَرَضِیَتِ الْیَهُودُ بِالتَّوْرَاةً ... قَالَتِ الْیَهُودُ مُوسَی (خَیْرٌ مِنْکَ قَالَ النَّبِیُّ (وَ لِمَ ذَلِکَ قَالُوا لِأَنَّ اللَّهَ عزّوجلّ کَلَّمَهُ بِأَرْبَعَةِ آلَافِ کَلِمَةٍ وَ لَمْ یُکَلِّمْکَ بِشَیْءٍ فَقَالَ: النَّبِیُّ (لَقَدْ أُعْطِیتُ أَنَا أَفْضَلَ مِنْ ذَلِکَ فَقَالُوا وَ مَا ذَاکَ قَالَ قَوْلُهُ تَعَالَی سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ وَ حُمِلْتُ عَلَی جَنَاحِ جَبْرَئِیلَ (حَتَّی انْتَهَیْتُ إِلَی السَّمَاءِ السَّابِعَةِ فَجَاوَزْتُ سدرةالمنتهی عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوی حَتَّی تَعَلَّقْتُ بِسَاقِ الْعَرْشِ فَنُودِیتُ مِنْ سَاقِ الْعَرْشِ إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ الرَّءُوفُ الرَّحِیمُ فَرَأَیْتُهُ بِقَلْبِی وَ مَا رَأَیْتُهُ بِعَیْنِی فَهَذَا أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ فَقَالَتِ الْیَهُودُ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ (وَ هُوَ مَکْتُوبٌ فِی التَّوْرَاةِ.تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۲؛  بحارالانوار، ج۹، ص۲۸۹/ الاحتجاج، ج۱، ص۴۸/ نورالثقلین</ref> .
خداوند فرمود: «علی امیرمؤمنان (علیه‌السلام) و آقای مسلمانان و رهبر کسانی که پیشانی آنها در اثر عبادت و سجده درخشان است».


بعد امام صادق (علیه‌السلام) به ابو بصیر فرمود: «ای ابومحمّد، به خدا سوگند! ولایت و امامت علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) در زمین تعیین نشده؛ بلکه از آسمان آن هم به طور شفاهی و رودررو تعیین شده است»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۶؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۰۶/ نورالثقلین/ البرهان</ref> .


== زمان و مکان معراج پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) ==
== زمان و مکان معراج ==
زمان اولین معراج پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)9 ماه یا 2 سال قبل از ولادت حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) بوده است. زیرا حضرت محمد(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)در جواب یکی از همسران خود که از شدت محبت به حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) گله کرده بود تشکیل نطفه ایشان را در آسمان و شب معراج خوانده‌اند. به گفته علامه طباطبایی دیدگاه مشهور عالمان مسلمان این است که معراج در سال‌های آخر اقامت پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)در مکه (پیش از هجرت و پس از بعثت) روی داده است. برخی از علما نیز بر این باورند که معراج در سال 12 بعثت رخ داده است.
زمان اولین معراج پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)9 ماه یا 2 سال قبل از ولادت حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) بوده است. زیرا حضرت محمد(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)در جواب یکی از همسران خود که از شدت محبت به حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) گله کرده بود تشکیل نطفه ایشان را در آسمان و شب معراج خوانده‌اند. به گفته علامه طباطبایی دیدگاه مشهور عالمان مسلمان این است که معراج در سال‌های آخر اقامت پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)در مکه (پیش از هجرت و پس از بعثت) روی داده است. برخی از علما نیز بر این باورند که معراج در سال 12 بعثت رخ داده است.


خط ۴۸: خط ۵۱:
مکان اولین معراج پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)یک از این مکان‌ها بوده است؛ خانه حضرت خدیجه(سلام‌الله علیها)، خانه ام هانی خواهر حضرت علی (علیه‌السلام)، شعب ابی‌طالب و یا مسجد‌الحرام در کنار کعبه<ref>https://iqna.ir/fa/news/3657359/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D8%AC-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%B5-%DA%86%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF</ref>.
مکان اولین معراج پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)یک از این مکان‌ها بوده است؛ خانه حضرت خدیجه(سلام‌الله علیها)، خانه ام هانی خواهر حضرت علی (علیه‌السلام)، شعب ابی‌طالب و یا مسجد‌الحرام در کنار کعبه<ref>https://iqna.ir/fa/news/3657359/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D8%AC-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%B5-%DA%86%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF</ref>.


== مسیر معراج ==
== طول زمان معراج ==
اسماعیل جعفی گوید: در مسجدالحرام نشسته بودم و امام محمدباقر (علیه‌السلام) نیز در گوشه‌ای نشسته بود، ایشان سر بلند کرد و نگاهی به آسمان و نگاهی به کعبه کرد و فرمود: سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ المَسْجِدِ الحَرَامِ إِلَی الْمسْجِدِ الأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ و این آیه را سه بار فرمود، سپس رو به‌سوی من کرد و فرمود: «ای عراقی! عراقیان درباره‌ی این آیه چه می‌گویند»؟
امام کاظم (علیه‌السلام) از پدرانش نقل می‌کند:
 
امام حسین (علیه‌السلام) فرمود: یکی از یهودیان اهل شام که از دانشمندان آنها نیز بود به مجلسی که یاران رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) از جمله علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) در آن حضور داشتند وارد شد و گفت: «ای پیروان محمّد (صلی‌الله علیه و آله)! هیچ مقام و منزلتِ پیامبری را وانگذاشتید مگر اینکه آن را به پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) خود نسبت دادید، آیا پاسخ سؤال‌های مرا می‌دهید»؟ <br>یاران پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) از پاسخ به او درماندند؛ ولی امام علی (علیه‌السلام) فرمود: «آری»!
 
یهودی به حضرت (علیه‌السلام) عرض کرد: «این سلیمان (علیه‌السلام) است که باد برایش رام و مسخّر شد و سلیمان (علیه‌السلام) به‌وسیلهٔ آن، در سرزمین‌هایش سیر می‌کرد و صبحگاهان مسیر یک ماه و عصرگاهان مسیر یک ماه را می‌پیمود».
 
امام علی (علیه‌السلام) به او فرمود: «آری! چنین بوده است؛ ولی به محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) بهتر از آن عنایت شده است، چرا که او از مسجدالحرام به مسجدالاقصی سیر داده شد که یک ماه [میان آن دو] راه است برده شد و در ملکوت آسمان‌ها در زمانی کمتر از یک‌سوّم شب، بالا برده شد که به‌اندازهٔ پنجاه‌هزار سال راه بود تا جایی که به ساق عرش رسید و به [مقامِ] علم [الهی] نزدیک و نزدیک‌تر شد و برایش از بهشت، فرشی سبز فرو آویخته شد و نور، چشمش را فراگرفت و عظمت پروردگارش را با دیده‌ی دلش و نه با چشم سرش مشاهده کرد»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۲؛ بحارالانوار، ج۱۷، ص۲۸۸/ البرهان؛ «بتفاوت لفظی»</ref> .
 
هشام بن حکم از امام صادق (علیه‌السلام)نقل کرده که امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: پیامبر خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) نماز عِشاء آخر و نماز فجر را در شبی که به معراج رفته بود، در مکّه خواند<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۸ و  نورالثقلین/ البرهان</ref> .
 
== عظمت جایگاه پیامبر در واقعه معراج ==
 
 
=== 1- پیامبر اکرم، امیر قاب قوسین او ادنی و اولین لبیک‌گوی الست ===
 
ابن‌سنان گوید: امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «اوّلین کسی که در جواب پیمان نخستین که خداوند از انسان‌ها در عالم ذرّ گرفت، پاسخ مثبت داد رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) بود و این بدین خاطر است که پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) نزدیک‌ترین آفریدگان به خداوند متعال و در مکانی بود که جبرئیل در شبی که پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به آسمان برده شد به ایشان گفت: «ای محمّد (صلی‌الله علیه و آله)! به پیش برو که در جایی قدم گذاشته‌ای که هیچ فرشته‌ی مقرّب و پیامبری در آن گام ننهاده است و اگر روح و جان پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) از [سِنخِ] آن مکان نبود هرگز نمی‌توانست به آنجا برسد و در نزدیکی به خداوند چنان بود که خدا فرموده است: فاصله‌ی او [با پیامبر] به‌اندازه‌ی فاصله دو کمان یا کمتر<ref>(نجم/۹)</ref> یعنی بلکه فاصله [از فاصله‌ی دو قوس کمان] کمتر بود» <ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۶؛ الکافی، ج۱ ،ص۲۴۶/ نورالثقلین/ البرهان</ref>.
 
=== 2- پیامبر اعظم کلیم الله اعظم و برتر از موسی (علیه السلام) و دیگر پیامبران ===
ابن‌عباس (رحمةالله‌علیه) گوید: چهل نفر از یهودیان مدینه گفتند، برویم پیش این جادوگر دروغگو و او را سرزنش نماییم و تکذیبش کنیم. او مدّعی است من پیامبر خدای جهانم، چگونه می‌تواند پیامبر باشد با اینکه آدم (علیه‌السلام) بهتر از اوست و نوح (علیه‌السلام) از او بهتر است و یکایک انبیاء را نام بردند. ...
 
پیامبر اکرم (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به عبد الله‌بن‌سلام فرمود: «بین من و تو تورات حاکم باشد».
یهودیان راضی شدند ... یهودیان گفتند: «موسی (علیه‌السلام) بهتر از تو است».
 
فرمود: «به چه دلیل»؟
 
گفتند: «زیرا خداوند عزیز با چهارهزار کلمه با او صحبت کرد؛ ولی با تو یک کلمه هم صحبت نکرده است».


عرض کردم: «می‌گویند: ایشان را شبانگاهی از مسجدالحرام به‌سوی بیت‌المقدس سیر داد».  
فرمود: «به من بهتر از او داده‌اند». پرسیدند «چه چیز»؟ فرمود: «سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ؛ من بر بال جبرئیل نشستم تا به آسمان هفتم رسیدم و از سدرةالمنتهی گذشتم، آنجا که جنّةً الماوی است، تا بالأخره به ساق عرش چسبیدم از ساق عرش صدایی برآمد: إِنِّی أَنَا اللهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ الرَّءُوفُ الرَّحِیمُ. با دل او را دیدم نه با چشم و این بهتر است از آنچه به موسی (علیه‌السلام) داده‌اند».
یهودیان اعتراف نموده گفتند، این‌ها در تورات مکتوب است<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۲؛  بحارالانوار، ج۹، ص۲۸۹/ الاحتجاج، ج۱، ص۴۸/ نورالثقلین</ref> .


حضرت (علیه‌السلام) فرمود: «چنین که می‌گویند نیست، بلکه ایشان را شبانگاه از اینجا به اینجا سیر داد» و با دست خود به آسمان اشاره کرد، سپس فرمود: «بین این دو جا، حرم است»<ref>(إِسْمَاعِیلَ الْجُعْفِیِّ قَالَ:کُنْتُ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ قَاعِداً وَ أَبُوجَعْفَرٍ الباقر (فِی نَاحِیَةٍ فَرَفَعَ رَأْسَهُ فَنَظَرَ إِلَی السَّمَاءِ مَرَّةً وَ إِلَی الْکَعْبَةِ مَرَّةً ثُمَّ قَالَ سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی وَ کَرَّرَ ذَلِکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ فَقَالَ أَیَّ شَیْءٍ یَقُولُ أَهْلُ الْعِرَاقِ فِی هَذِهِ الْآیَةِ یَا عِرَاقِیُّ قُلْتُ: یَقُولُونَ أُسْرِیَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْبَیْتِ الْمُقَدَّسِ. فَقَالَ: لَیْسَ هُوَ کَمَا یَقُولُونَ وَ لَکِنَّهُ أُسْرِیَ بِهِ مِنْ هَذِهِ إِلَی هَذِهِ وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَ مَا بَیْنَهُمَا حَرَمٌ.تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۴؛  نورالثقلین/ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۷۲/ القمی، ج۲، ص۲۴۳.</ref>.
=== 3- پیامبر اسلام امام جماعت پیامبران و فرشتگان ===
زراره و فضل از امام باقر (علیه‌السلام) نقل می‌کنند: هنگامی‌که رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) شبانه به آسمان برده شد و به بیت‌المعمور (خانه‌ای به موازات خانه‌ی کعبه در آسمان‌ها که عبادتگاه فرشتگان است) رسید و وقت نماز شد، جبرئیل اذان و اقامه گفت و رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) جلو ایستاد و فرشتگان و پیامبران پشت سر ایشان به صف ایستادند<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۴؛  الکافی، ج۳، ص۳۰۲/ البرهان؛ نورالثقلین؛ «بتفاوت لفظی».</ref>.


== مکانهای دیدار شده در شب معراج ==
== مکانهای دیدار شده در شب معراج ==
=== دیدار پیامبر از مسجد کوفه در شب معراج ===
=== 1- دیدار پیامبر از مسجد کوفه در شب معراج ===


هارون‌بن‌خارجه از امام صادق (علیه‌السلام) روایت کرده است که فرمود: «ای هارون! فاصله‌ی خانه‌ی تو از مسجد جامع چقدر است»؟  
هارون‌بن‌خارجه از امام صادق (علیه‌السلام) روایت کرده است که فرمود: «ای هارون! فاصله‌ی خانه‌ی تو از مسجد جامع چقدر است»؟  
خط ۷۴: خط ۱۰۴:
سپس درحالی‌که دست خود را حرکت می‌داد، فرمود: «هر مَلَک مقرّب و هر پیامبر و بندهٔ صالحی در مسجد کوفه نماز خوانده است، حتّی وقتی محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به معراج می‌رفت، جبرئیل او را از این مسجد عبور داد» و گفت:»ای محمّد (صلی‌الله علیه و آله)! این مسجدِ کوفه است».  
سپس درحالی‌که دست خود را حرکت می‌داد، فرمود: «هر مَلَک مقرّب و هر پیامبر و بندهٔ صالحی در مسجد کوفه نماز خوانده است، حتّی وقتی محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به معراج می‌رفت، جبرئیل او را از این مسجد عبور داد» و گفت:»ای محمّد (صلی‌الله علیه و آله)! این مسجدِ کوفه است».  


پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «به من اجازه بده تا دو رکعت در این مسجد نماز بخوانم» و جبرئیل به او اذن داد و حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) پایین آمد و در آنجا دو رکعت نماز خواند.<ref>عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِی عبدالله (قَالَ قَالَ لِی یَا هَارُونَ بْنَ خَارِجَةَ کَمْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ مَسْجِدِ الْکُوفةِ یَکُونُ مِیلًا قُلْتُ لَا قَالَ فَتُصَلِّی فِیهِ الصَّلَوَاتِ کُلَّهَا قُلْتُ لَا فَقَالَ أَمَا لَوْ کُنْتُ بِحَضْرَتِهِ لَرَجَوْتُ أَلَّا تَفُوتَنِی فِیهِ صَلَاةٌ وَ تَدْرِی مَا فَضْلُ ذَلِکَ الْمَوْضِعِ مَا مِنْ عَبْدٍ صَالِحٍ وَ لَا نَبِیٍ إِلَّا وَ قَدْ صَلَّی فِی مَسْجِدِ کُوفَانَ حَتَّی إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (لَمَّا أَسْرَی اللَّهُ بِهِ قَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ (تَدْرِی أَیْنَ أَنْتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ السَّاعَةَ أَنْتَ مُقَابِلُ مَسْجِدِ کُوفَانَ قَالَ فَاسْتَأْذِنْ لِی رَبِّی حَتَّی آتِیَهُ فَأُصَلِّیَ فِیهِ رَکْعَتَیْنِ فَاسْتَأْذَنَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَذِنَ لَهُ.تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۴۰؛ مرآةالعقول، ج۱۵، ص۴۸۶/ نورالثقلین/ البرهان؛ «بتفاوت لفظی»</ref> .
پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «به من اجازه بده تا دو رکعت در این مسجد نماز بخوانم» و جبرئیل به او اذن داد و حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) پایین آمد و در آنجا دو رکعت نماز خواند.<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۴۰؛ مرآةالعقول، ج۱۵، ص۴۸۶/ نورالثقلین/ البرهان؛ «بتفاوت لفظی»</ref> .


=== نام‌گذاری شهر قم در شب معراج ===
=== 2- نام‌گذاری شهر قم در شب معراج ===


امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: جدم رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «هنگامی‌که مرا به آسمان سیر و عروج دادند، جبرئیل مرا بر کتف راستش حمل می‌کرد پس چشمم در زمین به بقعه‌ای سرخ که رنگش از زعفران زیباتر و عطرش از مشک خوشبوتر بود افتاد، در آن بقعه شیخی و پیرمردی که بر سرش کلاه بلندی نهاده بود دیدم، به جبرئیل گفتم: «این بقعه‌ی سرخ رنگی که رنگش از زعفران زیباتر و عطرش از مشک خوشبوتر است چیست»؟  
امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: جدم رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «هنگامی‌که مرا به آسمان سیر و عروج دادند، جبرئیل مرا بر کتف راستش حمل می‌کرد پس چشمم در زمین به بقعه‌ای سرخ که رنگش از زعفران زیباتر و عطرش از مشک خوشبوتر بود افتاد، در آن بقعه شیخی و پیرمردی که بر سرش کلاه بلندی نهاده بود دیدم، به جبرئیل گفتم: «این بقعه‌ی سرخ رنگی که رنگش از زعفران زیباتر و عطرش از مشک خوشبوتر است چیست»؟  
خط ۹۲: خط ۱۲۲:
به او گفتم: «ای جبرئیل، به‌سوی ایشان فرود آییم، پس با سرعتی سریع‌تر از برق جهنده و تیزتر از شعاع چشم، خود را به ایشان رسانیدیم».  
به او گفتم: «ای جبرئیل، به‌سوی ایشان فرود آییم، پس با سرعتی سریع‌تر از برق جهنده و تیزتر از شعاع چشم، خود را به ایشان رسانیدیم».  


به ابلیس گفتم: «بایست ای مطرود درگاه حق! و در اموال و اولاد و زنان دشمنان شیعیانم شرکت کن نه در اموال و اولاد و زنان ایشان زیرا بر شیعهٔ من و علی (علیه‌السلام) برای تو اجازه‌ای نیست و سلطه‌ای بر ایشان نخواهی داشت».<ref>عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ أَبِیهِ قَال قَالَ رسول‌الله (لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ حَمَلَنِی جَبْرَئِیلُ عَلَی کَتِفِهِ الْأَیْمَنِ فَنَظَرْتُ إِلَی بُقْعَةٍ بِأَرْضِ الْجَبَلِ حَمْرَاءَ أَحْسَنَ لَوْناً مِنَ الزَّعْفَرَانِ وَ أَطْیَبَ رِیحاً مِنَ الْمِسْکِ فَإِذَا فِیهَا شَیْخٌ عَلَی رَأْسِهِ بُرْنُسٌ فَقُلْتُ لِجَبْرَئِیلَ مَا هَذِهِ الْبُقْعَةُ الْحَمْرَاءُ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ لَوْناً مِنَ الزَّعْفَرَانِ وَ أَطْیَبُ رِیحاً مِنَ الْمِسْکِ قَالَ بُقْعَةُ شِیعَتِکَ وَ شِیعَةُ وَصِیِّکَ عَلِیٍّ فَقُلْتُ مَنِ الشَّیْخُ صَاحِبُ الْبُرْنُسِ قَالَ إِبْلِیسُ قُلْتُ فَمَا یُرِیدُ مِنْهُمْ قَالَ یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّهُمْ عَنْ وَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَدْعُوَهُمْ إِلَی الْفِسْقِ وَ الْفُجُورِ فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ أَهْوِ بِنَا إِلَیْهِمْ فَأَهْوَی بِنَا إِلَیْهِمْ أَسْرَعَ مِنَ الْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ الْبَصَرِ اللَّامِحِ فَقُلْتُ قُمْ یَا مَلْعُونُ فَشَارِکْ أَعْدَاءَهُمْ فِی أَمْوَالِهِمْ وَ أَوْلَادِهِمْ وَ نِسَائِهِمْ فَإِنَّ شِیعَتِی وَ شِیعَةَ عَلِیٍّ لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ فَسُمِّیَتْ قُمْ.تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۶۴؛  بحارالانوار، ج۵۷، ص۲۰۷/ نورالثقلین.</ref>  
به ابلیس گفتم: «بایست ای مطرود درگاه حق! و در اموال و اولاد و زنان دشمنان شیعیانم شرکت کن نه در اموال و اولاد و زنان ایشان زیرا بر شیعهٔ من و علی (علیه‌السلام) برای تو اجازه‌ای نیست و سلطه‌ای بر ایشان نخواهی داشت».<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۶۴؛  بحارالانوار، ج۵۷، ص۲۰۷/ نورالثقلین.</ref>  
=== بازدید از طیبه، طورسینا و بیت‌لحم ===
=== 3- بازدید از طیبه، طورسینا و بیت‌لحم ===
جبرئیل نزد من آمد و گفت: «نماز بگزار».
جبرئیل نزد من آمد و گفت: «نماز بگزار».
پایین رفتم و نماز خواندم.  
پایین رفتم و نماز خواندم.  
خط ۱۱۱: خط ۱۴۱:
گفتم: «نه»!  
گفتم: «نه»!  


گفت: «تو در بیت‌لحم نماز خواندی، بیت‌لحم نزدیک بیت‌المقدس است و زادگاه عیسی بن مریم (علیه‌السلام) است»<ref>ثُمَّ سِرْتُ فَسَمِعْتُ صَوْتاً أَفْزَعَنِي فَجَاوَزْتُ‏  فَنَزَلَ بِي جَبْرَئِيلُ (علیه‌السلام) فَقَالَ صَلِّ فَصَلَّيْتُ فَقَالَ تَدْرِي أَيْنَ صَلَّيْتَ فَقُلْتُ لَا فَقَالَ صَلَّيْتَ بِطَيْبَةَ وَ إِلَيْهَا مُهَاجَرَتُكَ
گفت: «تو در بیت‌لحم نماز خواندی، بیت‌لحم نزدیک بیت‌المقدس است و زادگاه عیسی بن مریم (علیه‌السلام) است»<ref> بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏18 ؛ ص319 تا331؛ تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۱۰؛ القمی، ج۲، ص۳؛ «بتفاوت لفظی»/ نورالثقلین/ البرهان</ref>.
ثُمَّ رَكِبْتُ فَمَضَيْنَا مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ قَالَ لِيَ انْزِلْ وَ صَلِّ فَنَزَلْتُ وَ صَلَّيْتُ فَقَالَ لِي تَدْرِي أَيْنَ صَلَّيْتَ فَقُلْتُ لَا فَقَالَ صَلَّيْتَ بِطُورِ سَيْنَاءَ حَيْثُ‏ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْلِيماً
ثُمَّ رَكِبْتُ فَمَضَيْنَا مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ قَالَ لِيَ انْزِلْ فَصَلِّ فَنَزَلْتُ وَ صَلَّيْتُ فَقَالَ لِي تَدْرِي أَيْنَ صَلَّيْتَ فَقُلْتُ لَا قَالَ صَلَّيْتَ فِي‏ بَيْتِ لَحْمٍ‏  وَ بَيْتُ لَحْمٍ بِنَاحِيَةِ بَيْتِ الْمَقْدِسِ حَيْثُ وُلِدَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ (علیهما‌السلام) بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏18 ؛ ص319 تا331؛ تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۱۰؛ القمی، ج۲، ص۳؛ «بتفاوت لفظی»/ نورالثقلین/ البرهان</ref>.


=== بازدید پیامبر اکرم از جهنم و بهشت و خوردن رطب بهشتی ===
=== 4- بازدید پیامبر اکرم از جهنم و بهشت و خوردن رطب بهشتی ===
هروی گوید: از امام رضا (علیه‌السلام) خواستم درباره‌ی بهشت و جهنّم برایم توضیح دهد و بگوید که آیا آنها خلق شده‌اند؟ فرمود: «آری آنها خلق شده‌اند و وجود دارند و رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) داخل بهشت شده و به هنگام معراجش آتش جهنّم را دیده و از آن خبر داده است».  
هروی گوید: از امام رضا (علیه‌السلام) خواستم درباره‌ی بهشت و جهنّم برایم توضیح دهد و بگوید که آیا آنها خلق شده‌اند؟ فرمود: «آری آنها خلق شده‌اند و وجود دارند و رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) داخل بهشت شده و به هنگام معراجش آتش جهنّم را دیده و از آن خبر داده است».  


گفتم: «گروهی از مردم می‌گویند: آنها هنوز خلق نشده‌اند و جزء مقدّرات هستند و در قیامت خلق خواهند شد»!  
گفتم: «گروهی از مردم می‌گویند: آنها هنوز خلق نشده‌اند و جزء مقدّرات هستند و در قیامت خلق خواهند شد»!  


امام فرمود: «آن‌ها از ما نیستند و ما نیز با آنها کاری نداریم، کسی که خلق بهشت و جهنّم را انکارکند نبیّ و پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) اسلام را انکار نموده و ما را منکر شده و از ولایت ما نصیبی نبرده است و در جهنّم داخل می‌شود، خداوند فرمود: این همان دوزخی است که مجرمان آن را انکار می‌کردند! امروز در میان آن و آب سوزان در رفت و آمدند!<ref>(رحمن/۴۴۴۳)</ref> و پیامبر اسلام (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرموده: هنگامی‌که به آسمان عروج کردم جبرئیل دست مرا گرفت و مرا داخل بهشت کرد و خرمایی بهشتی را به من داد که آن را خوردم و در اثر آن نطفه‌ای در صلب من ایجاد گردید، پس هنگامی‌که به زمین بازگشتم با خدیجه (سلام‌الله‌علیها) همبستر شدم و او به فاطمه(سلام‌الله‌علیها) حامله گردید، پس فاطمه (سلام‌الله‌علیها) حوریّه‌ای انسانی است و هرگاه که مشتاق بوی بهشت می‌گردم وی را می‌بویم چراکه او بوی بهشت را می‌دهد»<ref>عَنِ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا (یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ أَ هُمَا الْیَوْمَ مَخْلُوقَتَانِ فَقَالَ نَعَمْ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (قَدْ دَخَلَ الْجَنَّة وَ رَأَی النَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَإِنَّ قَوْماً یَقُولُونَ إِنَّهُمَا الْیَوْمَ مُقَدَّرَتَانِ غَیْرُ مَخْلُوقَتَیْنِ فَقَالَ (مَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ مَنْ أَنْکَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقَدْ کَذَّبَ النَّبِیَّ (وَ کَذَّبَنَا وَ لَیْسَ مِنْ وَلَایَتِنَا عَلَی شَیْءٍ وَ خُلِّدَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ وَ قَالَ النَّبِیُّ (لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ أَخَذَ بِیَدِی جَبْرَئِیلُ فَأَدْخَلَنِی الْجَنَّةَ فَنَاوَلَنِی مِنْ رُطَبِهَا فَأَکَلْتُهُ فَتَحَوَّلَ ذَلِکَ نُطْفَةً فِی صُلْبِی فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَی الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَفَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ فَکُلَّمَا اشْتَقْتُ إِلَی رَائِحَةِ الْجَنَّةِ شَمِمْتُ رَائِحَةَ ابْنَتِی فَاطِمَةَ (.تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۶۴؛  بحارالانوار، ج۸، ص۱۱۹/ نورالثقلین</ref>.
امام فرمود: «آن‌ها از ما نیستند و ما نیز با آنها کاری نداریم، کسی که خلق بهشت و جهنّم را انکارکند نبیّ و پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) اسلام را انکار نموده و ما را منکر شده و از ولایت ما نصیبی نبرده است و در جهنّم داخل می‌شود، خداوند فرمود: این همان دوزخی است که مجرمان آن را انکار می‌کردند! امروز در میان آن و آب سوزان در رفت و آمدند!<ref>(رحمن/۴۴۴۳)</ref> و پیامبر اسلام (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرموده: هنگامی‌که به آسمان عروج کردم جبرئیل دست مرا گرفت و مرا داخل بهشت کرد و خرمایی بهشتی را به من داد که آن را خوردم و در اثر آن نطفه‌ای در صلب من ایجاد گردید، پس هنگامی‌که به زمین بازگشتم با خدیجه (سلام‌الله‌علیها) همبستر شدم و او به فاطمه(سلام‌الله‌علیها) حامله گردید، پس فاطمه (سلام‌الله‌علیها) حوریّه‌ای انسانی است و هرگاه که مشتاق بوی بهشت می‌گردم وی را می‌بویم چراکه او بوی بهشت را می‌دهد»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۶۴؛  بحارالانوار، ج۸، ص۱۱۹/ نورالثقلین</ref>.


== دیدارهای پیامبر در شب معراج ==
== دیدارهای پیامبر در شب معراج ==


=== رؤیت نور عظمت الهی در شب معراج و در مقام او ادنی ===
=== 1- رؤیت نور عظمت الهی در شب معراج و در مقام او ادنی ===
ابن ابى‌نصر از امام رضا (علیه‌السلام) نقل مى‌كند كه رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمودند: زمانى كه مرا به سوى آسمان بردند، جبرئيل مرا به مكانى رساند كه هرگز پاى خود را در آن‌جا نگذاشته بود. پس (همه چيز) براى من روشن شد و خداوند، خود را به‌صورت نور، طبق آن‌چه مى‌خواست، نشان داد<ref>أَبِي رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى اَلْعَطَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنَا اِبْنُ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا علیه‌السلام قَالَ قَالَ رسول‌الله صلی‌الله عَلَيْهِ وَ آلِهِ : لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى اَلسَّمَاءِ بَلَغَ بِي جَبْرَئِيلُ مَكَاناً لَمْ يَطَأْهُ جَبْرَئِيلُ قَطُّ فَكُشِفَ لِي فَأَرَانِيَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ مَا أَحَبَّ التوحيد  ج۱ ص۱۰۸؛ بحار الأنوار  ج۴ ص۳۸؛ بحار الأنوار  ج۱۸ ص۳۶۹</ref>.
ابن ابى‌نصر از امام رضا (علیه‌السلام) نقل مى‌كند كه رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمودند: زمانى كه مرا به سوى آسمان بردند، جبرئيل مرا به مكانى رساند كه هرگز پاى خود را در آن‌جا نگذاشته بود. پس (همه چيز) براى من روشن شد و خداوند، خود را به‌صورت نور، طبق آن‌چه مى‌خواست، نشان داد<ref>التوحيد  ج۱ ص۱۰۸؛ بحار الأنوار  ج۴ ص۳۸؛ بحار الأنوار  ج۱۸ ص۳۶۹</ref>. و نیز احمدبن‌محمّدبن‌ابونصر نقل کرده که امام رضا (علیه‌السلام) از من پرسید: «اختلاف میان شما و طرفداران هشام بن حکم در زمینه‌ی توحید چیست»؟  
 
=== رؤیت نور عظمت الهی در معراج ===
 
احمدبن‌محمّدبن‌ابونصر نقل کرده که امام رضا (علیه‌السلام) از من پرسید: «اختلاف میان شما و طرفداران هشام بن حکم در زمینه‌ی توحید چیست»؟  


عرض کردم: «فدایت شوم! ما به دلیل روایتی که می‌گوید رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) پروردگارش را [در شب معراج] در شکل یک جوان مشاهده نمود معتقد به جسمانی‌بودن خداوند هستیم و هشام بن حکم منکر جسمانی‌بودن خداوند است».
عرض کردم: «فدایت شوم! ما به دلیل روایتی که می‌گوید رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) پروردگارش را [در شب معراج] در شکل یک جوان مشاهده نمود معتقد به جسمانی‌بودن خداوند هستیم و هشام بن حکم منکر جسمانی‌بودن خداوند است».
امام (علیه‌السلام) فرمود: «ای احمد! هنگامی‌که رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) شبانه به آسمان برده شد و به سدرۀ المنتهی (درخت پُر برگ و پر سایه‌ایست که در اوج آسمان‌ها قرارگرفته و فرشتگان از آن فراتر نمی‌روند)، رسید در میان حجاب‌ها برای او به‌اندازه‌ی سوراخ سوزنی شکافته شد و به‌مقداری که خداوند می‌خواست او ببیند، از نور عظمت [ِالهی] را مشاهده کرد و شما [از این جریان] قصد تشبیه (تشبیه خدا به موجودات دیگر) نمودید؟! ای احمد! این کار را رها کن که از آن، چیز مهمّی دستگیرت نمی‌شود»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۶۲؛  نورالثقلین/ القمی، ج۱، ص۲۰.</ref>.


امام (علیه‌السلام) فرمود: «ای احمد! هنگامی‌که رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) شبانه به آسمان برده شد و به سدرۀ المنتهی (درخت پُر برگ و پر سایه‌ایست که در اوج آسمان‌ها قرارگرفته و فرشتگان از آن فراتر نمی‌روند)، رسید در میان حجاب‌ها برای او به‌اندازه‌ی سوراخ سوزنی شکافته شد و به‌مقداری که خداوند می‌خواست او ببیند، از نور عظمت [ِالهی] را مشاهده کرد و شما [از این جریان] قصد تشبیه (تشبیه خدا به موجودات دیگر) نمودید؟! ای احمد! این کار را رها کن که از آن، چیز مهمّی دستگیرت نمی‌شود»<ref>عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا (قَالَ قَالَ یَا أَحْمَدُ مَا الْخِلَافُ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ أَصْحَابِ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ فِی التَّوْحِیدِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قُلْنَا نَحْنُ بِالصُّورةِ لِلْحَدِیثِ الَّذِی رُوِیَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (رَأَی رَبَّهُ فِی صُورَةِ شَابٍ وَ قَالَ هِشَامُ بْنُ الْحَکَمِ بِالنَّفْیِ لِلْجِسْمِ فَقَالَ یَا أَحْمَدُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (لَمَّا أُسْرِیَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ وَ بَلَغَ عِنْدَ سدرةالمنتهی خُرِقَ لَهُ فِی الْحُجُبِ مِثْلُ سَمٍّ لِإِبْرَةٍ فَرَأَی مِنْ نُورِ الْعَظَمَةِ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَرَی وَ أَرَدْتُمْ أَنْتُمُ التَّشْبِیهَ دَعْ هَذَا یَا أَحْمَدُ لَا یَنْفَتِحُ عَلَیْکَ هَذَا أَمْرٌ عَظِیم.
=== 2- دیدار پیامبر با ملک الموت ===
تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۶۲؛  نورالثقلین/ القمی، ج۱، ص۲۰.</ref>.
=== دیدار پیامبر با ملک الموت ===


پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: هنگامی‌که مرا به آسمان بردند، در آسمان سوّم مردی را دیدم که نشسته و یک پا در مشرق دارد و یکی در مغرب؛ و لوحی در دست دارد و سرش را می‌جنباند، به جبرئیل گفتم: «این کیست»؟ گفت: «ملک‌الموت است»<ref>قَالَ رسول‌الله (لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ رَأَیْتُ فِی السَّمَاءِ الثَّالِثَةِ رَجُلًا قَاعِداً رِجْلٌ لَهُ فِی الْمَشْرِقِ وَ رِجْلٌ فِی الْمَغْرِبِ وَ بِیَدِهِ لَوْحٌ یَنْظُرُ فِیهِ وَ یُحَرِّکُ رَأْسَهُ فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ مَنْ هَذَا فَقَالَ ملک‌الموت.تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۶۴ و بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۵۳/ نورالثقلین</ref>.
پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: هنگامی‌که مرا به آسمان بردند، در آسمان سوّم مردی را دیدم که نشسته و یک پا در مشرق دارد و یکی در مغرب؛ و لوحی در دست دارد و سرش را می‌جنباند، به جبرئیل گفتم: «این کیست»؟ گفت: «ملک‌الموت است»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۶۴ و بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۵۳/ نورالثقلین</ref>.


=== دیدار پیامبر با «مالک» خازن جهنم ===
=== 3- دیدار پیامبر با «مالک» خازن جهنم ===


ابن‌بکیر گوید امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: وقتی پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به آسمان دنیا عروج کرد، به هر مَلَکی که رسید با دیدن او شادمان می‌شد و با روی گشاده از حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) استقبال می‌کرد به‌جز مالک و نگهبان جهنّم، سپس پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به جبرئیل فرمود: «ای جبرئیل! به هر ملکی گذر کردم با دیدن من شادمان شد به‌جز این ملک، این مَلَک کیست»؟ گفت: این مالک، خازن و نگهبان جهنّم است و خدا او را این‌گونه آفریده است».  
ابن‌بکیر گوید امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: وقتی پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به آسمان دنیا عروج کرد، به هر مَلَکی که رسید با دیدن او شادمان می‌شد و با روی گشاده از حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) استقبال می‌کرد به‌جز مالک و نگهبان جهنّم، سپس پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به جبرئیل فرمود: «ای جبرئیل! به هر ملکی گذر کردم با دیدن من شادمان شد به‌جز این ملک، این مَلَک کیست»؟ گفت: این مالک، خازن و نگهبان جهنّم است و خدا او را این‌گونه آفریده است».  
پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «از او بخواه تا آتش را به من نشان‌دهد»، جبرئیل گفت: «ای مالک، این محمّد (صلی‌الله علیه و آله)، پیامبر خداست، به من شکایت‌کرده و گفته است؛ به هر ملکی رسیدم از دیدن من شادمان شد و به من سلام داده به‌جز این ملک، من به او گفتم: خداوند او را این‌گونه آفریده است و از من خواست که از تو بخواهم جهنّم را به او نشان دهی». مالک، یک طبقه از طبقات آتش را به او نشان داد و پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) تا آن لحظه که جان‌به‌جان آفرین تسلیم کرد هرگز خندان دیده ‎نشد»<ref>عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ‌اللهِ (قَالَ: لَمَّا أُسْرِیَ بِرَسُولِ الله (إِلَی سَمَاءِ الدُّنْیَا لَمْ یَمُرَّ بِأَحَدٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ إِلَّا اسْتَبْشَرُوا بِهِ. قَالَ: ثُمَّ مَرَّ بِمَلَکٍ کَئِیبٍ حَزِینٍ فَلَمْ یَسْتَبْشِرْ بِهِ. فَقَالَ: یَا جَبْرَئِیلُ (مَا مَرَرْتُ بِأَحَدٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ إِلَّا اسْتَبْشَرَ بِی إِلَّا هَذَا الْمَلَکَ، فَمَنْ هَذَا؟ قَالَ: هَذَا مَالِکٌ خَازِنُ جَهَنَّمَ وَ هَکَذَا جَعَلَهُ اللَّهُ. فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ: (یَا جَبْرَئِیلُ، سَلْهُ أَنْ یُرِیَنِیهَا. قَالَ: فَقَالَ جَبْرَئِیلُ: یَا مَالِکُ، هَذَا مُحَمَّدٌ رسول‌الله (وَ قَدْ شَکَا إِلَیَّ وَ قَالَ: مَا مَرَرْتُ بِأَحَدٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ إِلَّا اسْتَبْشَرُوا بِی إِلَّا هَذَا الْمَلَکَ. فَأَخْبَرْتُهُ أَنَّ هَکَذَا جَعَلَهُ اللَّهُ حَیْثُ شَاءَ و قَدْ سَأَلَنِی أَنْ أَسْأَلَکَ أَنْ تُرِیَهُ جَهَنَّمَ. قَالَ: فَکَشَفَ لَهُ عَنْ طَبَقٍ مِنْ أَطْبَاقِهَا فَمَا رُؤِیَ رسول‌الله (ضَاحِکاً حَتَّی قُبِضَ.تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۶۴؛  قصص الأنبیاء للراوندی، ص۳۲۵/ البرهان</ref>.
پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «از او بخواه تا آتش را به من نشان‌دهد»، جبرئیل گفت: «ای مالک، این محمّد (صلی‌الله علیه و آله)، پیامبر خداست، به من شکایت‌کرده و گفته است؛ به هر ملکی رسیدم از دیدن من شادمان شد و به من سلام داده به‌جز این ملک، من به او گفتم: خداوند او را این‌گونه آفریده است و از من خواست که از تو بخواهم جهنّم را به او نشان دهی». مالک، یک طبقه از طبقات آتش را به او نشان داد و پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) تا آن لحظه که جان‌به‌جان آفرین تسلیم کرد هرگز خندان دیده ‎نشد»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۶۴؛  قصص الأنبیاء للراوندی، ص۳۲۵/ البرهان</ref>.


=== رؤیت عذاب شدن گروه‌های مختلف زنان  در معراج نبی مکرم ===
=== 4- رؤیت عذاب شدن گروه‌های مختلف زنان  در معراج نبی مکرم ===


عبدالعظیم حسنی از امام جواد (علیه‌السلام) از پدرانش از امام علی (علیه‌السلام) روایت فرمود:   
عبدالعظیم حسنی از امام جواد (علیه‌السلام) از پدرانش از امام علی (علیه‌السلام) روایت فرمود:   
خط ۱۵۲: خط ۱۷۵:
در پاسخم فرمود: «ای علیّ! شبی (معراج) که مرا به آسمان بردند، زنانی از امّتم را در عذابی شدید نگریستم، و آن وضع برای من سخت گران آمد، و گریه‌ام از جهت عذاب سخت آنان است که به چشم خویش وضعشان را دیدم:  
در پاسخم فرمود: «ای علیّ! شبی (معراج) که مرا به آسمان بردند، زنانی از امّتم را در عذابی شدید نگریستم، و آن وضع برای من سخت گران آمد، و گریه‌ام از جهت عذاب سخت آنان است که به چشم خویش وضعشان را دیدم:  


زنی را به مویش در دوزخ، معلّق، آویخته بودند که مغز سر او می‌جوشید،
زنی را به مویش در دوزخ، معلّق، آویخته بودند که مغز سر او می‌جوشید؛


و زن دیگری را دیدم که به زبانش در جهنّم آویزان بود و آتش در حلقوم او می‌ریختند،
و زن دیگری را دیدم که به زبانش در جهنّم آویزان بود و آتش در حلقوم او می‌ریختند؛


و زن دیگری را مشاهده کردم که او را به پستان‌هایش آویخته بودند،
و زن دیگری را مشاهده کردم که او را به پستان‌هایش آویخته بودند؛


و دیگری را دیدم که گوشت بدن خویش را می‌خورد، و آتش در زیر او شعله می‌کشید،
و دیگری را دیدم که گوشت بدن خویش را می‌خورد، و آتش در زیر او شعله می‌کشید؛


و زنی دیگر را دیدم که پاهایش را به دست‌هایش زنجیر کرده بودند و مارها و عقرب‌ها بر او مسلّط بودند،
و زنی دیگر را دیدم که پاهایش را به دست‌هایش زنجیر کرده بودند و مارها و عقرب‌ها بر او مسلّط بودند؛


و زنی را دیدم کر و کور و لال که در تابوتی از آتش است و مخ او از بینی‌اش خارج می‌شود و همه بدنش قطعه‌قطعه از جذام و برص (خوره و پیسی) است
و زنی را دیدم کر و کور و لال که در تابوتی از آتش است و مخ او از بینی‌اش خارج می‌شود و همه بدنش قطعه‌قطعه از جذام و برص (خوره و پیسی) است؛


و زنی دیگر را مشاهد کردم که در تنوری از آتش به پاهایش آویزان است،
و زنی دیگر را مشاهد کردم که در تنوری از آتش به پاهایش آویزان است؛


و زنی را دیدم که گوشت بدنش را از پس‌وپیش با قیچی آتشین می‌برند،
و زنی را دیدم که گوشت بدنش را از پس‌وپیش با قیچی آتشین می‌برند؛


و دیگری را دیدم صورت و دست‌هایش آتش‌گرفته و مشغول خوردن روده‌های خویش است،
و دیگری را دیدم صورت و دست‌هایش آتش‌گرفته و مشغول خوردن روده‌های خویش است؛


و زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن حمار است و هزار، هزار نوع او را عذاب می‌کنند
و زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن حمار است و هزار، هزار نوع او را عذاب می‌کنند؛


و زنی را به‌صورت سگ دیدم که از عقب به شکم او آتش می‌ریزند و از دهانش بیرون می‌ریزد و فرشتگان با گرزهایی آتشین بر سر و پیکر او می‌زنند».
و زنی را به‌صورت سگ دیدم که از عقب به شکم او آتش می‌ریزند و از دهانش بیرون می‌ریزد و فرشتگان با گرزهایی آتشین بر سر و پیکر او می‌زنند».
خط ۱۷۸: خط ۲۰۱:
رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «ای دختر عزیزم امّا:  
رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «ای دختر عزیزم امّا:  


آن زنی که به موی سرش معلّق در آتش بود، آن فردی بود که موی سر خویش از نامحرمان نمی‌پوشانید،
آن زنی که به موی سرش معلّق در آتش بود، آن فردی بود که موی سر خویش از نامحرمان نمی‌پوشانید؛


و امّا آن زنی که به زبانش آویخته بود او کسی بود که با زبان، شوهر خویش را آزار می‌داد،
و امّا آن زنی که به زبانش آویخته بود او کسی بود که با زبان، شوهر خویش را آزار می‌داد؛
و آنکه به پستان‌هایش آویزان بود شوهرداری بود که از آمیزش با شویش پرهیز داشت
و آنکه به پستان‌هایش آویزان بود شوهرداری بود که از آمیزش با شویش پرهیز داشت؛


و امّا آنکه به پاهایش معلّق در دوزخ بود کسی بود که بدون اذن همسر خود از خانه بیرون می‌رفت،
و امّا آنکه به پاهایش معلّق در دوزخ بود کسی بود که بدون اذن همسر خود از خانه بیرون می‌رفت؛
و امّا آن زنی که گوشت بدن خویش را می‌خورد آن بود که خود را برای نامحرمان زینت می‌کرد،
و امّا آن زنی که گوشت بدن خویش را می‌خورد آن بود که خود را برای نامحرمان زینت می‌کرد؛


و امّا آنکه دست‌وپایش را به هم زنجیر کرده بودند و مارها و عقرب‌ها بر او مسلّط بودند زنی بود که درست وضو نمی‌ساخت و لباسش را از آلودگی به نجس، تطهیر نمی‌کرد، و غسل جنابت و حیض به‌جای نمی‌آورد و خود را پاک نمی‌ساخت، و به نماز اهمیّت نمی‌داد،
و امّا آنکه دست‌وپایش را به هم زنجیر کرده بودند و مارها و عقرب‌ها بر او مسلّط بودند زنی بود که درست وضو نمی‌ساخت و لباسش را از آلودگی به نجس، تطهیر نمی‌کرد، و غسل جنابت و حیض به‌جای نمی‌آورد و خود را پاک نمی‌ساخت، و به نماز اهمیّت نمی‌داد؛


و امّا آن کر و کور و لال زنی بود که از غیر شوهر خویش دارای فرزند می‌شد و به شوهر خود نسبت می‌داد،
و امّا آن کر و کور و لال زنی بود که از غیر شوهر خویش دارای فرزند می‌شد و به شوهر خود نسبت می‌داد؛


و آنکه گوشت بدنش را با مقراض‌ها می‌برید پس وی زنی بود که خود را در اختیار مردان اجنبی می‌نهاد و خود را به آنها عرضه می‌نمود،
و آنکه گوشت بدنش را با مقراض‌ها می‌برید پس وی زنی بود که خود را در اختیار مردان اجنبی می‌نهاد و خود را به آنها عرضه می‌نمود؛


و امّا آن زنی که سرورویش آتش گرفته بود و مشغول خوردن روده‌های خود بود آن کسی بود که دلّالی جنسی به حرام می‌کرد،
و امّا آن زنی که سرورویش آتش گرفته بود و مشغول خوردن روده‌های خود بود آن کسی بود که دلّالی جنسی به حرام می‌کرد؛


و امّا آنکه سرش سر خوک و بدنش بدن حمار بود آن زنی بود که سخن‌چینی به‌دروغ می‌نمود،
و امّا آنکه سرش سر خوک و بدنش بدن حمار بود آن زنی بود که سخن‌چینی به‌دروغ می‌نمود؛


و امّا آنکه رخسارش رخسار سگ بود و آتش در دبر او می‌ریختند و از دهانش بیرون می‌آمد آن زنی آوازه‌خوان و نوحه‌گر و حسود بود».  
و امّا آنکه رخسارش رخسار سگ بود و آتش در دبر او می‌ریختند و از دهانش بیرون می‌آمد آن زنی آوازه‌خوان و نوحه‌گر و حسود بود».  


آنگاه پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «وای بر زنی که شوی خویش را به غضب آرد، و خوشا به حال بانویی که شوهرش از او راضی باشد»<ref>عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ الْحَسَنِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (أَجْمَعِینَ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ فَاطِمَةُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (فَوَجَدْتُهُ یَبْکِی بُکَاءً شَدِیداً فَقُلْتُ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الَّذِی أَبْکَاکَ فَقَالَ یَا عَلِیُّ لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ رَأَیْتُ نِسَاءً مِنْ أُمَّتِی فِی عَذَابٍ شَدِیدٍ فَأَنْکَرْتُ شَأْنَهُنَّ فَبَکَیْتُ لِمَا رَأَیْتُ مِنْ شِدَّةِ عَذَابِهِنَّ وَ رَأَیْتُ امْرَأَةً مُعَلَّقَهةً بِشَعْرِهَا یَغْلِی دِمَاغُ رَأْسِهَا وَ رَأَیْتُ امْرَأَةً مُعَلَّقَةً بِلِسَانِهَا وَ الْحَمِیمُ یُصَبُّ فِی حَلْقِهَا وَ رَأَیْتُ امْرَأَهً مُعَلَّقَةً بِثَدْیِهَا وَ رَأَیْتُ امْرَأَةً تَأْکُلُ لَحْمَ جَسَدِهَا وَ النَّارُ تُوقَدُ مِنْ تَحْتِهَا وَ رَأَیْتُ امْرَأَةً قَدْ شُدَّ رِجْلَاهَا إِلَی یَدَیْهَا وَ قَدْ سُلِّطَ عَلَیْهَا الْحَیَّاتُ وَ الْعَقَارِبُ وَ رَأَیْتُ امْرَأَةً صَمَّاءَ عَمْیَاءَ خَرْسَاءَ فِی تَابُوتٍ مِنْ نَارٍ یَخْرُجُ دِمَاغُ رَأْسِهَا مِنْ مَنْخِرِهَا وَ بَدَنُهَا مُتَقَطِّعٌ مِنَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ رَأَیْتُ امْرَأَةً مُعَلَّقَةً بِرِجْلَیْهَا فِی تَنُّورٍ مِنْ نَارٍ وَ رَأَیْتُ امْرَأَةً تُقَطَّعُ لَحْمُ جَسَدِهَا مِنْ مُقَدَّمِهَا وَ مُؤَخَّرِهَا بِمَقَارِیضَ مِنْ نَارٍ وَ رَأَیْتُ امْرَأَةً یُحْرَقُ وَجْهُهَا وَ یَدَاهَا وَ هِیَ تَأْکُلُ أَمْعَاءَهَا وَ رَأَیْتُ امْرَأَةً رَأْسُهَا رَأْسُ خِنْزِیرٍ وَ بَدَنُهَا بَدَنُ الْحِمَارِ وَ عَلَیْهَا أَلْفُ أَلْفِ لَوْنٍ مِنَ الْعَذَابِ وَ رَأَیْتُ امْرَأَةً عَلَی صُورَةِ الْکَلْبِ وَ النَّارُ تَدْخُلُ فِی دُبُرِهَا وَ تَخْرُجُ مِنْ فِیهَا وَ الْمَلَائِکَةُ یَضْرِبُونَ رَأْسَهَا وَ بَدَنَهَا بِمَقَامِعَ مِنْ نَارٍ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ (حَبِیبِی وَ قُرَّةُ عَیْنِی أَخْبِرْنِی مَا کَانَ عَمَلُهُنَّ وَ سِیرَتُهُنَّ حَتَّی وَضَعَ اللَّهُ عَلَیْهِنَّ هَذَا الْعَذَابَ فَقَالَ یَا بِنْتِی أَمَّا الْمُعَلَّقَةُ بِشَعْرِهَا فَإِنَّهَا کَانَتْ لَا تُغَطِّی شَعْرَهَا مِنَ الرِّجَالِ وَ أَمَّا الْمُعَلَّقَةُ بِلِسَانِهَا فَإِنَّهَا کَانَتْ تُؤْذِی زَوْجَهَا وَ أَمَّا الْمُعَلَّقَةُ بِثَدْیِهَا فَإِنَّهَا کَانَتْ تَمْتَنِعُ مِنْ فِرَاشِ زَوْجِهَا وَ أَمَّا الْمُعَلَّقَةُ بِرِجْلَیْهَا فَإِنَّهَا کَانَتْ تَخْرُجُ مِنْ بَیْتِهَا بِغَیْرِ إِذْنِ زَوْجِهَا وَ أَمَّا الَّتِی کَانَتْ تَأْکُلُ لَحْمَ جَسَدِهَا فَإِنَّهَا کَانَتْ تُزَیِّنُ بَدَنَهَا لِلنَّاسِ وَ أَمَّا الَّتِی شُدَّتْ یَدَاهَا إِلَی رِجْلَیْهَا وَ سُلِّطَ عَلَیْهَا الْحَیَّاتُ وَ الْعَقَارِبُ فَإِنَّهَا کَانَتْ قَذِرَةَ الْوَضُوءِ قَذِرَةَ الثِّیَابِ وَ کَانَتْ لَا تَغْتَسِلُ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ الْحَیْضِ وَ لَا تَتَنَظَّفُ وَ کَانَتْ تَسْتَهِینُ بِالصَّلَاةِ وَ أَمَّا الْعَمْیَاءُ الصَّمَّاءُ الْخَرْسَاءُ فَإِنَّهَا کَانَتْ تَلِدُ مِنَ الزِّنَاءِ فَتُعَلِّقُهُ فِی عُنُقِ زَوْجِهَا وَ أَمَّا الَّتِی تُقْرَضُ لَحْمُهَا بِالْمَقَارِیضِ فَإِنَّهَا تَعْرِضُ نَفْسَهَا عَلَی الرِّجَالِ وَ أَمَّا الَّتِی کَانَتْ تُحْرَقُ وَجْهُهَا وَ بَدَنُهَا وَ هِیَ تَأْکُلُ أَمْعَاءَهَا فَإِنَّهَا کَانَتْ قَوَّادَةً وَ أَمَّا الَّتِی کَانَتْ رَأْسُهَا رَأْسَ خِنْزِیرٍ وَ بَدَنُهَا بَدَنَ الْحِمَارِ فَإِنَّهَا کَانَتْ نَمَّامَةً کَذَّابَةً وَ أَمَّا الَّتِی عَلَی صُورَةِ الْکَلْبِ وَ النَّارُ تَدْخُلُ فِی دُبُرِهَا وَ تَخْرُجُ مِنْ فِیهَا فَإِنَّهَا کَانَتْ قَیْنَةً نَوَّاحَةً حَاسِدَةً ثُمَّ قَالَ (وَیْلٌ لِامْرَأَةٍ أَغْضَبَتْ زَوْجَهَا وَ طُوبَی لِامْرَأَةٍ رَضِیَ عَنْهَا زَوْجُهَا.تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۴۲؛  بحارالانوار، ج۸، ص۳۰۹/ نورالثقلین</ref> .
آنگاه پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «وای بر زنی که شوی خویش را به غضب آرد، و خوشا به حال بانویی که شوهرش از او راضی باشد»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۴۲؛  بحارالانوار، ج۸، ص۳۰۹/ نورالثقلین</ref> .
 
=== پیامبر اکرم، امیر قاب قوسین او ادنی و اولین لبیک‌گوی الست ===
 
ابن‌سنان گوید: امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «اوّلین کسی که در جواب پیمان نخستین که خداوند از انسان‌ها در عالم ذرّ گرفت، پاسخ مثبت داد رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) بود و این بدین خاطر است که پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) نزدیک‌ترین آفریدگان به خداوند متعال و در مکانی بود که جبرئیل در شبی که پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به آسمان برده شد به ایشان گفت: «ای محمّد (صلی‌الله علیه و آله)! به پیش برو که در جایی قدم گذاشته‌ای که هیچ فرشته‌ی مقرّب و پیامبری در آن گام ننهاده است و اگر روح و جان پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) از [سِنخِ] آن مکان نبود هرگز نمی‌توانست به آنجا برسد و در نزدیکی به خداوند چنان بود که خدا فرموده است: فاصله‌ی او [با پیامبر] به‌اندازه‌ی فاصله دو کمان یا کمتر<ref>(نجم/۹)</ref> یعنی بلکه فاصله [از فاصله‌ی دو قوس کمان] کمتر بود» <ref>عَنِ ابْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عبدالله الصّادق (أَوَّلُ مَنْ سَبَقَ مِنَ الرُّسُلِ إِلَی بَلَی مُحَمَّدٌ (وَ ذَلِکَ أَنَّهُ کَانَ أَقْرَبَ الْخَلْقِ إِلَی اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی، وَ کَانَ بِالْمَکَانِ الَّذِی قَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ لَمَّا أُسْرِیَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ تَقَدَّمْ یَا مُحَمَّدُ فَقَدْ وَطِئْتَ مَوْطِئاً لَمْ یَطَأْهُ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌ مُرْسَلٌ وَ لَوْ لَا أَنَّ رُوحَهُ وَ نَفْسَهُ کَانَتْ مِنْ ذَلِکَ الْمَکَانِ لَمَا قَدَرَ أَنْ یَبْلُغَهُ، فَکَانَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کَمَا قَالَ اللَّهُ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی أَیْ بَل أدنَی.تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۶؛ الکافی، ج۱ ،ص۲۴۶/ نورالثقلین/ البرهان</ref>.
 
== وسیله معراج ==
 
عبدالله‌بن‌عطاء گوید: امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «براقی که جبرئیل برای پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) آورد از قاطر کوچک‌تر و از الاغ بزرگ‌تر بود، گوش‌هایش آویخته و چشم‌هایش روی پاهایش قرار داشت و گامش به گستره‌ی چشم اندازش بود و چون به کوهی می‌رسید دست‌هایش کوتاه و پاهایش بلند می‌شد و چون سرازیر می‌شد دست‌ها بلند و پاها کوتاه می‌گشت. یال بلندی داشت که به طرف راستش ریخته بود و از پشت سر خود دو بال داشت»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۶عَنْ عبدالله بْنِ عَطَاءٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (قَالَ: أَتَی جَبْرَئِیلُ (رَسُولَ اللَّهِ (بِالْبُرَاقِ أَصْغَرَ مِنَ الْبَغْلِ وَ أَکْبَرَ مِنَ الْحِمَارِ مُضْطَرِبَ الْأُذُنَیْنِ عَیْنَیْهِ فِی حَافِرِهِ وَ خُطَاهُ مَدَّ بَصَرِهِ وَ إِذَا انْتَهَی إِلَی جَبَلٍ قَصُرَتْ یَدَاهُ وَ طَالَتْ رِجْلَاهُ فَإِذَا هَبَطَ طَالَتْ یَدَاهُ وَ قَصُرَتْ رِجْلَاهُ أَهْدَبَ الْعُرْفِ الْأَیْمَنِ لَهُ جَنَاحَانِ مِنْ خَلْفِه. بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۱۱/ نورالثقلین/ البرهان؛ «فاذا انتهی الی جبل قصرت ... له جناحان من خلفه» محذوف</ref> .
 
== طول زمان معراج ==
امام کاظم (علیه‌السلام) از پدرانش نقل می‌کند:
 
امام حسین (علیه‌السلام) فرمود: یکی از یهودیان اهل شام که از دانشمندان آنها نیز بود به مجلسی که یاران رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) از جمله علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) در آن حضور داشتند وارد شد و گفت: «ای پیروان محمّد (صلی‌الله علیه و آله)! هیچ مقام و منزلتِ پیامبری را وانگذاشتید مگر اینکه آن را به پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) خود نسبت دادید، آیا پاسخ سؤال‌های مرا می‌دهید»؟ <br>یاران پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) از پاسخ به او درماندند؛ ولی امام علی (علیه‌السلام) فرمود: «آری»!
 
یهودی به حضرت (علیه‌السلام) عرض کرد: «این سلیمان (علیه‌السلام) است که باد برایش رام و مسخّر شد و سلیمان (علیه‌السلام) به‌وسیلهٔ آن، در سرزمین‌هایش سیر می‌کرد و صبحگاهان مسیر یک ماه و عصرگاهان مسیر یک ماه را می‌پیمود».
 
امام علی (علیه‌السلام) به او فرمود: «آری! چنین بوده است؛ ولی به محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) بهتر از آن عنایت شده است، چرا که او از مسجدالحرام به مسجدالاقصی سیر داده شد که یک ماه [میان آن دو] راه است برده شد و در ملکوت آسمان‌ها در زمانی کمتر از یک‌سوّم شب، بالا برده شد که به‌اندازهٔ پنجاه‌هزار سال راه بود تا جایی که به ساق عرش رسید و به [مقامِ] علم [الهی] نزدیک و نزدیک‌تر شد و برایش از بهشت، فرشی سبز فرو آویخته شد و نور، چشمش را فراگرفت و عظمت پروردگارش را با دیده‌ی دلش و نه با چشم سرش مشاهده کرد»<ref>(رُوِیَ عَنْ مُوسَی‌بْنِ‌جَعْفَرٍ (عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ‌بْنِ‌عَلِیٍّ (أَنَّ یَهُودِیّاً مِنْ یَهُودِ الشَّامِ وَ أَحْبَارِهِمْ جَاءَ إِلَی مَجْلِسٍ فِیهِ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ (وَ فِیهِمْ علی‌بن‌ابی‌طالب (فَقَالَ: یَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ (مَا تَرَکْتُمْ لِنَبِیٍّ دَرَجَةً وَ لَا لِمُرْسَلٍ فَضِیلَةً إِلَّا نَحَلْتُمُوهَا نَبِیَّکُمْ فَهَلْ تُجِیبُونِی عَمَّا أَسْأَلُکُمْ عَنْهُ فَکَاعَ الْقَوْمُ عَنْهُ فَقَالَ أمیرالمومنین علی‌بن‌ابی‌طالب (نَعَم ... قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ هَذَا سُلَیْمَانُ (قَدْ سُخِّرَتْ لَهُ الرِّیَاحُ فَسَارَتْ بِهِ فِی بِلَادِهِ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ (لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ (أُعْطِیَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا إِنَّهُ أُسْرِیَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی مَسِیرَةَ شَهْرٍ وَ عُرِجَ بِهِ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ مَسِیرَةَ خَمْسِینَ أَلْفَ عَامٍ فِی أَقَلَّ مِنْ ثُلُثِ لَیْلَةٍ حَتَّی انْتَهَی إِلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَدَنا بِالْعِلْمِ فَتَدَلَّی فَدُلِّیَ لَهُ مِنَ الْجَنّةِ رَفْرَفٌ أَخْضَرُ وَ غَشِیَ النُّورُ بَصَرَهُ فَرَأَی عَظَمَةَ رَبِّهِ عزّوجلّ بِفُؤَادِهِ وَ لَمْ یَرَهَا بِعَیْنِه:تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۲؛ بحارالانوار، ج۱۷، ص۲۸۸/ البرهان؛ «بتفاوت لفظی»</ref> .


هشام بن حکم از امام صادق (علیه‌السلام)نقل کرده که امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: پیامبر خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) نماز عِشاء آخر و نماز فجر را در شبی که به معراج رفته بود، در مکّه خواند<ref>عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عبدالله الصّادق (قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّی الْعِشَاءَ الْآخِرَه وَ صَلَّی الْفَجْرَ فِی اللَّیْلَةِ الَّتِی أُسْرِیَ بِهِ فِیهَا بِمَکَّةَ.تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۸ و  نورالثقلین/ البرهان</ref> .
== شب معراج و حضرات معصومین ==
== شب معراج و حضرات معصومین ==
=== اسامی ائمه معصومین بر ساق عرش الهی ===
=== 1- اسامی ائمه معصومین بر ساق عرش الهی ===


عبدالله‌بن‌صالح هروی از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله)برایمان حدیث کرد: وقتی مرا به آسمان بردند، جبرئیل دوفصل، دوفصل، اذان و اقامه گفت. سپس به من گفت: «ای محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) پیش بیفت».  
عبدالله‌بن‌صالح هروی از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله)برایمان حدیث کرد: وقتی مرا به آسمان بردند، جبرئیل دوفصل، دوفصل، اذان و اقامه گفت. سپس به من گفت: «ای محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) پیش بیفت».  
خط ۲۴۶: خط ۲۵۱:


ندا رسید: «ای محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) ایشان والیان و محبوبان و برگزیدگان و حجّت‌های من بعد از تو بر مردمانند و ایشان جانشینان تو و بهترین مخلوقات من بعد از تو هستند، به عزّت و بزرگی خود قسم! که البتّه به‌وسیلهٔ ایشان دین خود را آشکار کرده و آیین خویش را برپا نموده و با آخرین ایشان زمین را از دشمنانم پاک خواهم کرد و او را بر مشارق و مغارب کرده زمین مسلّط نموده، بادها  
ندا رسید: «ای محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) ایشان والیان و محبوبان و برگزیدگان و حجّت‌های من بعد از تو بر مردمانند و ایشان جانشینان تو و بهترین مخلوقات من بعد از تو هستند، به عزّت و بزرگی خود قسم! که البتّه به‌وسیلهٔ ایشان دین خود را آشکار کرده و آیین خویش را برپا نموده و با آخرین ایشان زمین را از دشمنانم پاک خواهم کرد و او را بر مشارق و مغارب کرده زمین مسلّط نموده، بادها  
را مسخّرش کرده و ابرهای سخت را رامش قرار داده و اسباب و ابزار را در اختیارش نهاده و با لشکریانم کمکش نموده و با فرشتگانم یاری‌اش خواهیم کرد تا دعوت من بر فراز کره زمین مستقّر گشته و خلق بر یکتاپرستی من اجتماع کنند و سپس مُلک و سلطنتش را گسترانده و پیوسته روزگار را بین دوستانم سپری نموده تا روز قیامت فرا رسد»<ref>حَدَّثَنَا عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِیُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا (عَنْ أَبِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (قَالَ قَالَ رسول‌الله (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) (... أَنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ أَذَّنَ جَبْرَئِیلُ مَثْنَی مَثْنَی وَ أَقَامَ مَثْنَی مَثْنَی ثُمَّ قَالَ تَقَدَّمْ یَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ أَتَقَدَّمُ عَلَیْکَ فَقَالَ نَعَمْ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اسْمُهُ فَضَّلَ أَنْبِیَاءَهُ عَلَی مَلَائِکَتِهِ أَجْمَعِینَ وَ فَضَّلَکَ خَاصَّةً فَتَقَدَّمْتُ وَ صَلَّیْتُ بِهِمْ وَ لَا فَخْرَ فَلَمَّا انْتَهَیْنَا إِلَی حُجُبِ النُّورِ قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ (تَقَدَّمْ یَا مُحَمَّدُ وَ تَخَلَّفْ عَنِّی فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ فِی مِثْلِ هَذَا الْمَوْضِعِ تُفَارِقُنِی فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذَا انْتِهَاءُ حَدِّیَ الَّذِی وَضَعَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِی فِی هَذَا الْمَکَانِ فَإِنْ تَجَاوَزْتُهُ احْتَرَقَتْ أَجْنِحَتِی لِتَعَدِّی حُدُودِ رَبِّی جل‌جلاله فَزُخَّ بِی زَخَّةً فِی النُّورِ حَتَّی انْتَهَیْتُ إِلَی حَیْثُ مَا شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ مَلَکُوتِهِ فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ لَبَّیْکَ رَبِّی وَ سَعْدَیْکَ تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ أَنْتَ عَبْدِی أَنَا رَبُّکَ فَإِیَّایَ فَاعْبُدْ وَ عَلَیَّ فَتَوَکَّلْ فَإِنَّکَ نُورِی فِی عِبَادِی وَ رَسُولِی إِلَی خَلْقِی وَ حُجَّتِی فِی بَرِیَّتِی لِمَنْ تَبِعَکَ خَلَقْتُ جَنَّتِی وَ لِمَنْ خَالَفَکَ خَلَقْتُ نَارِی وَ لِأَوْصِیَائِکَ أَوْجَبْتُ کَرَامَتِی وَ لِشِیعَتِکَ أَوْجَبْتُ ثَوَابِی فَقُلْتُ یَا رَبِّ وَ مَنْ أَوْصِیَائِی فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ أَوْصِیَاءَکَ الْمَکْتُوبُونَ عَلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَنَظَرْتُ وَ أَنَا بَیْنَ یَدَیْ رَبِّی إِلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَرَأَیْتُ اثْنَیْ عَشَرَ نُوراً فِی کُلِ نُورٍ سَطْرٌ أَخْضَرُ مَکْتُوبٌ عَلَیْهِ اسْمُ کُلِّ وَصِیٍّ مِنْ أَوْصِیَائِی أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ وَ آخِرُهُمْ مَهْدِیُّ أُمَّتِی فَقُلْتُ یَا رَبِّ أَ هَؤُلَاءِ أَوْصِیَائِی مِنْ بَعْدِی فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ هَؤُلَاءِ أَوْلِیَائِی وَ أَحِبَّائِی وَ أَصْفِیَائِی وَ حُجَجِی بَعْدَکَ عَلَی بَرِیَّتِی وَ هُمْ أَوْصِیَاؤُکَ وَ خُلَفَاؤُکَ وَ خَیْرُ خَلْقِی بَعْدَکَ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأُظْهِرَنَّ بِهِمْ دِینِی وَ لَأُعْلِیَنَّ بِهِمْ کَلِمَتِی وَ لَأُطَهِّرَنَّ الْأَرْضَ بِآخِرِهِمْ مِنْ أَعْدَائِی وَ لَأُمَلِّکَنَّهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ لَأُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّیَاحَ وَ لَأُذَلِّلَنَّ لَهُ الرِّقَابَ الصِّعَابَ وَ لَأُرَقِّیَنَّهُ فِی الْأَسْبَابِ وَ لَأَنْصُرَنَّهُ بِجُنْدِی وَ لَأُمِدَّنَّهُ بِمَلَائِکَتِی حَتَّی یُعْلِنَ دَعْوَتِی وَ یَجْمَعَ الْخَلْقَ عَلَی تَوْحِیدِی ثُمَّ لَأُدِیمَنَّ مُلْکَهُ وَ لَأُدَاوِلَنَّ الْأَیَّامَ بَیْنَ أَوْلِیَائِی إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ: تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۳۴؛  کمال الدین و تمام النعمهًْ، ج۱، ص۲۵۵/ نورالثقلین/ البرهان؛ «بتفاوت»</ref>.
را مسخّرش کرده و ابرهای سخت را رامش قرار داده و اسباب و ابزار را در اختیارش نهاده و با لشکریانم کمکش نموده و با فرشتگانم یاری‌اش خواهیم کرد تا دعوت من بر فراز کره زمین مستقّر گشته و خلق بر یکتاپرستی من اجتماع کنند و سپس مُلک و سلطنتش را گسترانده و پیوسته روزگار را بین دوستانم سپری نموده تا روز قیامت فرا رسد»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۳۴؛  کمال الدین و تمام النعمهًْ، ج۱، ص۲۵۵/ نورالثقلین/ البرهان؛ «بتفاوت»</ref>.


=== اخبار از  سرنوشت حضرت امیر و حسنین (علیهم السلام) در شب معراج ===  
=== 2- اخبار از  سرنوشت حضرت امیر و حسنین (علیهم السلام) در شب معراج ===  


کامل الزیارات به نقل از حمّاد بن عثمان، از امام صادق (علیه‌السلام) :
کامل الزیارات به نقل از حمّاد بن عثمان، از امام صادق (علیه‌السلام) :
خط ۲۷۵: خط ۲۸۰:
پیامبر گفت: «ای خدای من! پذیرفتم و تسلیم هستم. ما از آنِ خداییم و به‌سوی او بازمی‌گردیم و توفیق و صبر، از توست».
پیامبر گفت: «ای خدای من! پذیرفتم و تسلیم هستم. ما از آنِ خداییم و به‌سوی او بازمی‌گردیم و توفیق و صبر، از توست».


[گفته شد:] و امّتت پسر دیگر فاطمه را به جهاد می‌خوانند و آن گاه او را محاصره می‌کنند و می‌کشند و فرزندان و هر کس از خاندانش را که همراه اوست، می‌کشند و حرمش را غارت می‌کنند. او از من کمک می‌جوید؛ امّا قضای حتمی من، در شهادت او و همراهیان اوست و کشته‌شدنش حجّت بر همه ساکنان سراسر زمین است. آسمانیان و زمینیان از سر بی‌تابی بر او می‌گریند و نیز فرشتگانی که به یاری‌اش نرسیده‌اند. سپس از صُلب او، پسری می‌آید که با او تو را یاری می‌دهم و مثالِ (تصویر) او نزد من زیر عرش است....<ref>لَمّا اسرِی بِالنَّبِی (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) إلَی السَّماءِ قیلَ لَهُ: إنَّ اللّهَ تَبارَک وتَعالی یختَبِرُک فی ثَلاثٍ لِینظُرَ کیفَ صَبرُک.
[گفته شد:] و امّتت پسر دیگر فاطمه را به جهاد می‌خوانند و آن گاه او را محاصره می‌کنند و می‌کشند و فرزندان و هر کس از خاندانش را که همراه اوست، می‌کشند و حرمش را غارت می‌کنند. او از من کمک می‌جوید؛ امّا قضای حتمی من، در شهادت او و همراهیان اوست و کشته‌شدنش حجّت بر همه ساکنان سراسر زمین است. آسمانیان و زمینیان از سر بی‌تابی بر او می‌گریند و نیز فرشتگانی که به یاری‌اش نرسیده‌اند. سپس از صُلب او، پسری می‌آید که با او تو را یاری می‌دهم و مثالِ (تصویر) او نزد من زیر عرش است....<ref>کامل الزیارات: ص ۵۴۸ ح ۸۴۰، دانشنامه امام حسین؛ ج ۳؛ ص۱۶۸.</ref>
قالَ: اسَلِّمُ لِأَمرِک یا رَبِّ، ولا قُوَّةَ لی عَلَی الصَّبرِ إلّا بِک، فَما هُنَّ؟ قیلَ لَهُ: أوَّلُهُنَ: الجوعُ وَالأَثَرَةُ عَلی نَفسِک وعَلی أهلِک لِأَهلِ الحاجَةِ.
=== 3- ملاقات پیامبر با انوار همه ائمه معصومین در شب معراج ===
قالَ: قَبِلتُ یا رَبِّ، ورَضیتُ وسَلَّمتُ، ومِنک التَّوفیقُ وَالصَّبرُ.
و أمَّا الثّانِیةُ: فَالتَّکذیبُ وَالخَوفُ الشَّدیدُ، وبَذلُک مُهجَتَک فی مُحارَبَةِ أهلِ الکفرِ بِمالِک ونَفسِک، وَالصَّبرُ عَلی ما یصیبُک مِنهُم مِنَ الأَذی ومِن أهلِ النِّفاقِ، وَالأَلَمِ فِی الحَربِ وَالجِراحِ.
قالَ: قَبِلتُ یا رَبِّ، ورَضیتُ وسَلَّمتُ، ومِنک التَّوفیقُ وَالصَّبرُ.
و أمَّا الثّالِثَةُ: فَما یلقی أهلُ بَیتِک مِن بَعدِک مِنَ القَتلِ، أمّا أخوک عَلِی فَیلقی مِن امَّتِک الشَّتمَ وَالتَّعنیفَ وَالتَّوبیخَ وَالحِرمانَ وَالجَحدَ وَالظُّلمَ، وآخِرُ ذلِک القَتلُ.
فَقالَ: یا رَبِّ، قَبِلتُ ورَضیتُ، ومِنک التَّوفیقُ وَالصَّبرُ.
و أمَّا ابنَتُک فَتُظلَمُ وتُحرَمُ، ویؤخَذُ حَقُّها غَصبا الَّذی تَجعَلُهُ لَها، وتُضرَبُ وهِی حامِلٌ، ویدخَلُ عَلَیها وعَلی حَریمِها ومَنزِلِها بِغَیرِ إذنٍ، ثُمَّ یمَسُّها هَوانٌ وذُلٌّ، ثُمَّ لا تَجِدُ مانِعا، وتَطرَحُ ما فی بَطنِها مِنَ الضَّربِ، وتَموتُ مِن ذلِک الضَّربِ.
قالَ: إنّا للّهِ وإنّا إلَیهِ راجِعونَ، قَبِلتُ یا رَبِّ وسَلَّمتُ، ومِنک التَّوفیقُ وَالصَّبرُ.
ویکونُ لَها مِن أخیک ابنانِ، یقتَلُ أحَدُهُما غَدرا ویسلَبُ ویطعَنُ، تَفعَلُ بِهِ ذلِک امَّتُک.
قالَ: یا رَبِّ، قَبِلتُ وسَلَّمتُ، إنّا للّهِ وإنّا إلَیهِ راجِعونَ، ومِنک التَّوفیقُ وَالصَّبرُ.
و أمَّا ابنُهَا الآخَرُ فَتَدعوهُ امَّتُک لِلجِهادِ، ثُمَّ یقتُلونَهُ صَبرا، ویقتُلونَ وُلدَهُ ومَن مَعَهُ مِن أهلِ بَیتِهِ، ثُمَّ یسلُبونَ حَرَمَهُ، فَیستَعینُ بی وقَد مَضَی القَضاءُ مِنّی فیهِ بِالشَّهادَةِ لَهُ ولِمَن مَعَهُ، ویکونُ قَتلُهُ حُجَّةً عَلی مَن بَینَ قُطرَیها، فَیبکیهِ أهلُ السَّماواتِ و أهلُ الأَرَضینَ جَزَعا عَلَیهِ، وتَبکیهِ مَلائِکةٌ لَم یدرِکوا نُصرَتَهُ. ثُمَّ اخرِجُ مِن صُلبِهِ ذَکرا، بِهِ أنصُرُک، وإنَّ شَبَحَهُ عِندی تَحتَ العَرشِ....  کامل الزیارات: ص ۵۴۸ ح ۸۴۰، دانشنامه امام حسین؛ ج ۳؛ ص۱۶۸.</ref>
=== ملاقات پیامبر با انوار همه ائمه معصومین در شب معراج ===


مفضّل گوید: امام صادق (علیه‌السلام) از پدرانش و ایشان از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل می‌کند:  
مفضّل گوید: امام صادق (علیه‌السلام) از پدرانش و ایشان از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل می‌کند:  
خط ۳۱۰: خط ۳۰۴:
* و لات و عزّی را تروتازه بیرون می‌آورد و آنها را می‌سوزاند  
* و لات و عزّی را تروتازه بیرون می‌آورد و آنها را می‌سوزاند  


و مردم در آن روز سخت‌تر از فتنه‌ی گوساله و سامری به آنها فریفته شوند و در آزمایش قرار گیرند »<ref>عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (قَالَ قَالَ رسول‌الله (لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ أَوْحَی إِلَیَّ رَبِّی جل‌جلاله فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنِّی اطَّلَعْتُ إِلَی الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَرْتُکَ مِنْهَا فَجَعَلْتُکَ نَبِیّاً وَ شَقَقْتُ لَکَ اسْماً مِنْ أَسْمَائِی فَأَنَا الْمَحْمُودُ وَ أَنْتَ مُحَمَّدٌ ثُمَّ اطَّلَعْتُ الثَّانِیَةَ فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِیّاً وَ جَعَلْتُهُ وَصِیَّکَ وَ خَلِیفَتَکَ وَ زَوْجَ ابْنَتِکَ وَ أَبَا ذُرِّیَّتِکَ وَ شَقَقْتُ لَهُ اسْماً مِنْ أَسْمَائِی فَأَنَا الْعَلِیُّ الْأَعْلَی وَ هُوَ عَلِیٌّ وَ جَعَلْتُ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ (مِنْ نُورِکُمَا ثُمَّ عَرَضْتُ وَلَایَتَهُمْ عَلَی الْمَلَائِکَةِ فَمَنْ قَبِلَهَا کَانَ عِنْدِی مِنَ الْمُقَرَّبِینَ یَا مُحَمَّدُ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَنِی حَتَّی یَنْقَطِعَ وَ یَصِیرَ کَالشَّنِّ الْبَالِی ثُمَّ أَتَانِی جَاحِداً لِوَلَایَتِهِمْ مَا أَسْکَنْتُهُ جَنَّتِی وَ لَا أَظْلَلْتُهُ تَحْتَ عَرْشِی یَا مُحَمَّدُ أَ تُحِبُّ أَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ نَعَمْ یَا رَبِّ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ارْفَعْ رَأْسَکَ فَرَفَعْتُ رَأْسِی فَإِذَا أَنَا بِأَنْوَارِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ الْقَائِمِ فِی وَسَطِهِمْ کَأَنَّهُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ قُلْتُ یَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ وَ هَذَا الْقَائِمُ الَّذِی یُحِلُّ حَلَالِی وَ یُحَرِّمُ حَرَامِی وَ بِهِ أَنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِی وَ هُوَ رَاحَةٌ لِأَوْلِیَائِی وَ هُوَ الَّذِی یَشْفِی قُلُوبَ شِیعَتِکَ مِنَ الظَّالِمِینَ وَ الْجَاحِدِینَ وَ الْکَافِرِینَ فَیُخْرِجُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّی طَرِیَّیْنِ فَیُحْرِقُهُمَا فَلَفِتْنَةُ النَّاسِ بِهِمَا یَوْمَئِذٍ أَشَدُّ مِنْ فِتْنَةِ الْعِجْلِ وَ السَّامِرِیِّ:تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۳۰؛ بحارالانوار، ۳۶، ص۲۴۵/ نورالثقلین</ref> .
و مردم در آن روز سخت‌تر از فتنه‌ی گوساله و سامری به آنها فریفته شوند و در آزمایش قرار گیرند »<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۳۰؛ بحارالانوار، ۳۶، ص۲۴۵/ نورالثقلین</ref> .
 
=== 4- حب الرسول و اهل البیت و شیعیان در قلوب مومنین و ملائکه ===
 
 
=== حب الرسول و اهل البیت و شیعیان در قلوب مومنین و ملائکه ===


پیامبر (صلی‌الله علیه و آله)- از امام علی (علیه‌السلام) روایت است:  
پیامبر (صلی‌الله علیه و آله)- از امام علی (علیه‌السلام) روایت است:  


رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «همانا خدا اسلام را آفرید، پس برای او میدانی ساخت و نوری قرار داد و حصاری نهاد و یاوری نیز برایش مقرّر کرد. امّا میدان اسلام قرآن است و امّا نورش حکمت و حصارش نیکی و یاورانش من و اهل‌بیت و شیعیانم می‌باشیم، پس اهل بیتم و شیعیان و یارانشان را دوست دارید، زیرا چون مرا به آسمان دنیا عروج دادند و جبرئیل نَسَب و وصف مرا برای اهل آسمان بیان کرد، خدا دوستی من و دوستی خاندان و شیعیانم را در دل ملائکه سپرد و آن دوستی تا روز قیامت نزد آنها سپرده است، سپس جبرئیل مرا به‌سوی اهل زمین فرود آورد و نسب و وصفم را برای اهل زمین بیان کرد و خدای عزّوجلَّ دوستی من و دوستی اهل بیتم و شیعیانشان را در دل‌های مؤمنین امّت سپرد، پس مؤمنین امّتم تا روز قیامت سپرده‌ی مرا نسبت به اهل بیتم حفظ کنند. همانا اگر مردی از امّتم در تمام دوران عمرش عبادت خدای عزّوجلَّ کند ولی با حالت بغض و دشمنی اهل‌بیت و شیعیانم خدا را ملاقات کند خدا دلش را جز با نفاق نگشاید [یعنی چون باطن و حقیقتش را خدا آشکار کند، مردم او را منافق یعنی بی‌ایمان و دو رو بینند]» <ref>قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (قَالَ رسول‌الله (إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْإِسْلَامَ فَجَعَلَ لَهُ عَرْصَةً وَ جَعَلَ لَهُ نُوراً وَ جَعَلَ لَهُ حِصْناً وَ جَعَلَ لَهُ نَاصِراً فَأَمَّا عَرْصَتُهُ فَالْقُرْآنُ وَ أَمَّا نُورُهُ فَالْحِکْمَةُ وَ أَمَّا حِصْنُهُ فَالْمَعْرُوفُ وَ أَمَّا أَنْصَارُهُ فَأَنَا وَ أَهْلُ بَیْتِی وَ شِیعَتُنَا فَأَحِبُّوا أَهْلَ بَیْتِی وَ شِیعَتَهُمْ وَ أَنْصَارَهُمْ فَإِنَّهُ لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ الدُّنْیَا فَنَسَبَنِی جَبْرَئِیلُ (لِأَهْلِ السَّمَاءِ اسْتَوْدَعَ اللَّهُ حُبِّی وَ حُبَّ أَهْلِ بَیْتِی وَ شِیعَتِهِمْ فِی قُلُوبِ الْمَلَائِکَةِ فَهُوَ عِنْدَهُمْ وَدِیعَةٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ ثُمَّ هَبَطَ
رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «همانا خدا اسلام را آفرید، پس برای او میدانی ساخت و نوری قرار داد و حصاری نهاد و یاوری نیز برایش مقرّر کرد. امّا میدان اسلام قرآن است و امّا نورش حکمت و حصارش نیکی و یاورانش من و اهل‌بیت و شیعیانم می‌باشیم، پس اهل بیتم و شیعیان و یارانشان را دوست دارید، زیرا چون مرا به آسمان دنیا عروج دادند و جبرئیل نَسَب و وصف مرا برای اهل آسمان بیان کرد، خدا دوستی من و دوستی خاندان و شیعیانم را در دل ملائکه سپرد و آن دوستی تا روز قیامت نزد آنها سپرده است، سپس جبرئیل مرا به‌سوی اهل زمین فرود آورد و نسب و وصفم را برای اهل زمین بیان کرد و خدای عزّوجلَّ دوستی من و دوستی اهل بیتم و شیعیانشان را در دل‌های مؤمنین امّت سپرد، پس مؤمنین امّتم تا روز قیامت سپرده‌ی مرا نسبت به اهل بیتم حفظ کنند. همانا اگر مردی از امّتم در تمام دوران عمرش عبادت خدای عزّوجلَّ کند ولی با حالت بغض و دشمنی اهل‌بیت و شیعیانم خدا را ملاقات کند خدا دلش را جز با نفاق نگشاید [یعنی چون باطن و حقیقتش را خدا آشکار کند، مردم او را منافق یعنی بی‌ایمان و دو رو بینند]» <ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۳۰؛ الکافی، ج۲، ص۴۶/ نورالثقلین</ref> .
بِی إِلَی أَهْلِ الْأَرْضِ فَنَسَبَنِی إِلَی أَهْلِ الْأَرْضِ فَاسْتَوْدَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حُبِّی وَ حُبَّ أَهْلِ بَیْتِی وَ شِیعَتِهِمْ فِی قُلُوبِ مُؤْمِنِی أُمَّتِی فَمُؤْمِنُو أُمَّتِی یَحْفَظُونَ وَدِیعَتِی فِی أَهْلِ بَیْتِی إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ أَلَا فَلَوْ أَنَّ الرَّجُلَ مِنْ أُمَّتِی عبدالله عَزَّ وَ جَلَّ عُمُرَهُ أَیَّامَ الدُّنْیَا ثُمَّ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُبْغِضاً لِأَهْلِ بَیْتِی وَ شِیعَتِی مَا فَرَّجَ اللَّهُ صَدْرَهُ إِلَّا عَنِ النِّفَاق: تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۳۰؛ الکافی، ج۲، ص۴۶/ نورالثقلین</ref> .


=== مثال علی امیرالمومنین همراه پیامبر در شب معراج ===
=== 5- مثال علی امیرالمومنین همراه پیامبر در شب معراج ===


رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) فرمود: «ای علی (علیه‌السلام)! خداوند تبارک‌وتعالی در هفت‌جا تو را با من همراه نمود.  
رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) فرمود: «ای علی (علیه‌السلام)! خداوند تبارک‌وتعالی در هفت‌جا تو را با من همراه نمود.  
خط ۳۳۵: خط ۳۲۵:
گفتم: «او را در زمین باقی گذاشتم».  
گفتم: «او را در زمین باقی گذاشتم».  


گفت: «از خدا بخواه او را با تو همراه کند» و من دعا کردم، خدا مثال تو را برایم حاضر کرد و حجاب‌ها از آسمان‌های هفتگانه برایم کنار رفت و من همهٔ ساکنان و اهل آسمان را دیدم، هر ملکی را در جای خودش، درحالی‌که مثال تو پشت سر من بود<ref>الرّسول (یَا عَلِیُّ (إِنَّ اللَّهَ أَشْهَدَکَ مَعِی فِی سَبْعِ مَوَاطِنَ: أَمَّا أَوَّلُ ذَلِکَ فَلَیْلَهًَْ أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ: أَیْنَ أَخُوکَ؟ قُلْتُ: خَلَّفْتُهُ وَرَائِی. قَالَ: ادْعُ اللَّهَ فَلْیَأْتِکَ بِهِ. فَدَعَوْتُ وَ إِذَا مِثَالُکَ مَعِی وَ إِذَا الْمَلَائِکَهًُْ وُقُوفٌ صُفُوفٌ فَقُلْتُ: یَا جَبْرَئِیلُ، مَنْ هَؤُلَاءِ؟ قَالَ: هُمُ الَّذِینَ یُبَاهِیهِمُ اللَّهُ بِکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَدَنَوْتُ فَنَطَقْتُ بِمَا کَانَ وَ بِمَا یَکُونُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ و الثَّانِی حِینَ أُسْرِیَ بِی فِی الْمَرَّةِ الثَّانِیَةِ فَقَالَ لِی جَبْرَئِیلُ: أَیْنَ أَخُوکَ؟ قُلْتُ: خَلَّفْتُهُ وَرَائِی. قَالَ: ادْعُ اللَّهَ فَلْیَأْتِکَ بِهِ. فَدَعَوْتُ اللَّهَ فَإِذَا مِثَالُکَ مَعِی فَکُشِطَ لِی عَنْ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ حَتَّی رَأَیْتُ سُکَّانَهَا وَ عُمَّارَهَا وَ مَوْضِعَ کُلِّ مَلَکٍ مِنْهَا. إِلَی قَوْلِهِ وَ أَمَّا السَّادِسُ لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ جَمَعَ اللَّهُ لِیَ النَّبِیِّینَ فَصَلَّیْتُ بِهِمْ وَ مِثَالُکَ خَلْفِی: تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۳۲ و  نورالثقلین.</ref> .
گفت: «از خدا بخواه او را با تو همراه کند» و من دعا کردم، خدا مثال تو را برایم حاضر کرد و حجاب‌ها از آسمان‌های هفتگانه برایم کنار رفت و من همهٔ ساکنان و اهل آسمان را دیدم، هر ملکی را در جای خودش، درحالی‌که مثال تو پشت سر من بود<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۳۲ و  نورالثقلین.</ref> .


=== تعیین جانشین پیامبر در شب معراج ===
=== 6- تعیین جانشین پیامبر در شب معراج ===




خط ۳۷۵: خط ۳۶۵:
[از روی تعجّب] عرض کردم: «ای پروردگار من! برادرم، همراهم، وزیر و وارثم را»؟!  
[از روی تعجّب] عرض کردم: «ای پروردگار من! برادرم، همراهم، وزیر و وارثم را»؟!  


فرمود: «این حُکمی است حتمی که او دچار بلا و امتحان شود و دیگران نیز به‌وسیلهٔ او [و پذیرفتن یا نپذیرفتنِ ولایتش] مورد امتحان قرار گیرند، بااین‌حال من به او چهار چیز را بخشیده‌ام که گره‌ی آنها به دست اوست و او هرگز آنها را فاش نسازد»<ref>عَنْ إِسْمَاعِیلَ الْجُعْفِیِّ قَالَ کُنْتُ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ قَاعِداً وَ أَبُوجَعْفَرٍ (فِی نَاحِیَةً ... فَقَالَ ... فَلَمَّا انْتُهِیَ بِهِ إِلَی سدرةالمنتهی تَخَلَّفَ عَنْهُ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ رسول‌الله (یَا جَبْرَئِیلُ أَفِی مِثْلِ هَذَا الْمَوْضِعِ تَخْذُلُنِی فَقَالَ تَقَدَّمْ أَمَامَکَ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ بَلَغْتَ مَبْلَغاً لَمْ یَبْلُغْهُ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ قَبْلَکَ فَرَأَیْتُ رَبِّی وَ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ السُّبْحةُ قَالَ قُلْتُ وَ مَا السُّبْحَةُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَوْمَأَ بِوَجْهِهِ إِلَی الْأَرْضِ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی السَّمَاءِ وَ هُوَ یَقُولُ جَلَالٌ رَبِّی جَلَالٌ رَبِّی ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَالَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ (قُلْتُ لَبَّیْکَ یَا رَبِّ قَالَ فِیمَ اخْتَصَمَ الْمَلَأُ الْأَعْلَی قَالَ قُلْتُ سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لِی إِلَّا مَا عَلَّمْتَنِی قَالَ فَوَضَعَ یَدَهُ بَیْنَ ثَدْیَیَّ فَوَجَدْتُ بَرْدَهَا بَیْنَ کَتِفَیَّ قَالَ فَلَمْ یَسْأَلْنِی عَمَّا مَضَی وَ لَا عَمَّا بَقِیَ إِلَّا عَلِمْتُهُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ (فِیمَ اخْتَصَمَ الْمَلَأُ الْأَعْلَی قَالَ قُلْتُ یَا رَبِّ فِی الدَّرَجَاتِ وَ الْکَفَّارَاتِ وَ الْحَسَنَاتِ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ (إِنَّهُ قَدِ انْقَضَتْ نُبُوَّتُکَ وَ انْقَطَعَ أَکْلُکَ فَمَنْ وَصِیُّکَ فَقُلْتُ یَا رَبِّ إِنِّی قَدْ بَلَوْتُ خَلْقَکَ فَلَمْ أَرَ فِیهِمْ مِنْ خَلْقِکَ أَحَداً أَطْوَعَ لِی مِنْ عَلِیٍّ (فَقَالَ وَ لِی یَا مُحَمَّدُ (فَقُلْتُ یَا رَبِّ إِنِّی قَدْ بَلَوْتُ خَلْقَکَ فَلَمْ أَرَ مِنْ خَلْقِکَ أَحَداً أَشَدَّ حُبّاً لِی مِنْ عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (قَالَ وَ لِی یَا مُحَمَّدُ (فَبَشِّرْهُ بِأَنَّهُ رَایَةُ الْهُدَی وَ إِمَامُ أَوْلِیَائِی وَ نُورٌ لِمَنْ أَطَاعَنِی وَ الْکَلِمَةُ الْبَاقِیَةُ الَّتِی أَلْزَمْتُهَا الْمُتَّقِینَ مَنْ أَحَبَّهُ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَبْغَضَهُ أَبْغَضَنِی مَعَ مَا أَنِّی أَخُصُّهُ بِمَا لَمْ أَخُصَّ بِهِ أَحَداً فَقُلْتُ یَا رَبِّ أَخِی وَ صَاحِبِی وَ وَزِیرِی وَ وَارِثِی فَقَالَ إِنَّهُ أَمْرٌ قَدْ سَبَقَ أَنَّهُ مُبْتَلًی وَ مُبْتَلًی بِهِ مَعَ مَا أَنِّی قَدْ نَحَلْتُهُ وَ نَحَلْتُهُ وَ نَحَلْتُهُ وَ نَحَلْتُهُ أَرْبَعَةُ أَشْیَاءَ عَقَدَهَا بِیَدِهِ وَ لَا یُفْصِحْ بِهَا عَقْدُهَا:تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۳۲؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۷۲/ القمی، ج۲، ص۲۴۳</ref>.
فرمود: «این حُکمی است حتمی که او دچار بلا و امتحان شود و دیگران نیز به‌وسیلهٔ او [و پذیرفتن یا نپذیرفتنِ ولایتش] مورد امتحان قرار گیرند، بااین‌حال من به او چهار چیز را بخشیده‌ام که گره‌ی آنها به دست اوست و او هرگز آنها را فاش نسازد»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۳۲؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۷۲/ القمی، ج۲، ص۲۴۳</ref>.


=== دادن لباس معراج به علی علیه‌السلام ===
=== 7- دادن لباس معراج به علی علیه‌السلام ===


پیامبر (صلی‌الله علیه و آله)- ابان‌بن‌عثمان گوید: امام صادق (علیه‌السلام) از قول پدرانش فرمود: «هنگامی‌که لحظه‌ی فوت پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرا رسید لباسی که در آن به معراج رفته بود را به علی (علیه‌السلام) داد»<ref>:أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ (قَالَ: إِنَّ النَّبِیَّ (دَفَعَ إِلَی عَلِیٍّ (لَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ الْقَمِیصَ الَّذِی أُسْرِیَ بِهِ فِیهِ.تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۶و  نورالثقلین</ref>.
پیامبر (صلی‌الله علیه و آله)- ابان‌بن‌عثمان گوید: امام صادق (علیه‌السلام) از قول پدرانش فرمود: «هنگامی‌که لحظه‌ی فوت پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرا رسید لباسی که در آن به معراج رفته بود را به علی (علیه‌السلام) داد»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۶و  نورالثقلین</ref>.
=== تعداد معراج و توصیه به ولایت علی علیه‌السلام و اولاد طاهرینش ===
=== 8- توصیه به ولایت علی علیه‌السلام و اولاد طاهرینش در همه دفعات معراج ===


صباح مزنی گوید: امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) را صدوبیست مرتبه به معراج بردند در هر مرتبه خداوند به پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) در مورد ولایت علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) و امامان (بعد از او بیشتر از آنچه درباره‌ی واجبات سفارش می‌کرد، توصیه می‌فرمود<ref>الصّادق (عَنِ الصَّبَّاحِ الْمُزَنِیِّ عَنْ أَبِی عبدالله (قَالَ: عُرِجَ بِالنَّبِیِّ (السَّمَاءَ مِائَةً وَ عِشْرِینَ مَرَّةً مَا مِنْ مَرَّةٍ إِلَّا وَ قَدْ أَوْصَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا إِلَی النَّبِیِّ بِالْوَلَایَةِ لِعَلِیٍّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ (أَکْثَرَ مِمَّا أَوْصَاهُ بِالْفَرَائِضِ: تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۶؛  بحارالانوار، ج۲۳، ص۶۹/ نورالثقلین/ البرهان</ref> .
صباح مزنی گوید: امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) را صدوبیست مرتبه به معراج بردند در هر مرتبه خداوند به پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) در مورد ولایت علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) و امامان (بعد از او بیشتر از آنچه درباره‌ی واجبات سفارش می‌کرد، توصیه می‌فرمود<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۶؛  بحارالانوار، ج۲۳، ص۶۹/ نورالثقلین/ البرهان</ref> .


=== تصریح به اسامی حضرات ائمه ===
=== 9- تصریح به اسامی حضرات ائمه ===


ابن‌اذینه گوید: امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «ناصبی دراین‌باره چه می‌گوید»؟  
ابن‌اذینه گوید: امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «ناصبی دراین‌باره چه می‌گوید»؟  
خط ۴۴۹: خط ۴۳۹:
گفتند: «او و شیعهٔ او را [می‌شناسیم]، آنها در اطراف عرش الهی نورهایی هستند و در بیت‌المعمور صفحه‌ سفیدی از نور وجود دارد که در آن مکتوبی از نور وجود دارد، در آن اسم محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) و علی (علیه‌السلام) و حسن و حسین (علیهاالسلام) و ائمّه (و شیعهٔ آنها تا روز قیامت نوشته شده است، نه کسی به آنها افزوده می‌شود و نه کسی از آن کم می‌شود و این عهد و میثاق ماست و هر روز جمعه آن مکتوب بر ما خوانده می‌شود».  
گفتند: «او و شیعهٔ او را [می‌شناسیم]، آنها در اطراف عرش الهی نورهایی هستند و در بیت‌المعمور صفحه‌ سفیدی از نور وجود دارد که در آن مکتوبی از نور وجود دارد، در آن اسم محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) و علی (علیه‌السلام) و حسن و حسین (علیهاالسلام) و ائمّه (و شیعهٔ آنها تا روز قیامت نوشته شده است، نه کسی به آنها افزوده می‌شود و نه کسی از آن کم می‌شود و این عهد و میثاق ماست و هر روز جمعه آن مکتوب بر ما خوانده می‌شود».  


سپس به من گفته شد: «ای محمّد (صلی‌الله علیه و آله)! سرت را بالا بگیر». چنین کردم، دیدم طبقات آسمان شکافته شده و پرده‌های حجاب به کنار رفته است، سپس به من گفت: «سرت را پایین بینداز! چه می‌بینی»؟ سرم را پایین انداختم، خانه‌ای همانند کعبه دیدم و حرمی شبیه به حرم خانه‌ی کعبه، اگر چیزی از دست می‌افتاد حتماً بر روی همان خانه می‌افتاد. گفته شد: «ای محمّد (صلی‌الله علیه و آله)! این حرم و تو مُحرِم هستی، هر مثلی تمثالی دارد»<ref>عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبِی عبدالله (قَالَ قَالَ: مَا تَرْوِی هَذِهِ النَّاصِبَةُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فِیمَا ذَا فَقَالَ فِی أَذَانِهِمْ وَ رُکُوعِهِمْ وَ سُجُودِهِمْ فَقُلْتُ إِنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّ أُبَیَّ بْنَ کَعْبٍ رَآهُ فِی النَّوْمِ فَقَالَ کَذَبُوا فَإِنَّ دِینَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَعَزُّ مِنْ أَنْ یُرَی فِی النَّوْمِ قَالَ فَقَالَ لَهُ سَدِیرٌ الصَّیْرَفِی جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَحْدِثْ لَنَا مِنْ ذَلِکَ ذِکْراً فَقَالَ أَبُو عبدالله (إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا عَرَجَ بِنَبِیِّهِ (إِلَی سَمَاوَاتِهِ السَّبْعِ أَمَّا أُولَاهُنَّ فَبَارَکَ عَلَیْهِ وَ الثَّانِیَةَ عَلَّمَهُ فَرْضَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ مَحْمِلًا مِنْ نُورٍ فِیهِ أَرْبَعُونَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ النُّورِ کَانَتْ مُحْدِقَةً بِعَرْشِ اللَّهِ تَغْشَی أَبْصَارَ النَّاظِرِینَ أَمَّا وَاحِدٌ مِنْهَا فَأَصْفَرُ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ اصْفَرَّتِ الصُّفْرَةُ وَ وَاحِدٌ مِنْهَا أَحْمَرُ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ احْمَرَّتِ الْحُمْرَةُ وَ وَاحِدٌ مِنْهَا أَبْیَضُ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ ابْیَضَّ الْبَیَاضُ وَ الْبَاقِی عَلَی سَائِرِ عَدَدِ الْخَلْقِ مِنَ النُّورِ وَ الْأَلْوَانِ فِی ذَلِکَ الْمَحْمِلِ حَلَقٌ وَ سَلَاسِلُ مِنْ فِضَّةٍ ثُمَّ عَرَجَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ فَنَفَرَتِ الْمَلَائِکَةُ إِلَی أَطْرَافِ السَّمَاءِ وَ خَرَّتْ سُجَّداً وَ قَالَتْ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ مَا أَشْبَهَ هَذَا النُّورَ بِنُورِ رَبِّنَا فَقَالَ جَبْرَئِیلُ (اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ ثُمَّ فُتِحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ اجْتَمَعَتِ الْمَلَائِکَةُ فَسَلَّمَتْ عَلَی النَّبِیِّ (أَفْوَاجاً وَ قَالَتْ یَا مُحَمَّدُ کَیْفَ أَخُوکَ إِذَا نَزَلْتَ فَأَقْرِئْهُ السَّلَامَ قَالَ النَّبِیُّ (أَ فَتَعْرِفُونَهُ قَالُوا وَ کَیْفَ لَا نَعْرِفُهُ وَ قَدْ أُخِذَ مِیثَاقُکَ وَ مِیثَاقُهُ مِنَّا وَ مِیثَاقُ شِیعَتِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ عَلَیْنَا وَ إِنَّا لَنَتَصَفَّحُ وُجُوهَ شِیعَتِهِ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ خَمْساً یَعْنُونَ فِی کُلِّ وَقْتِ صَلَاةٍ وَ إِنَّا لَنُصَلِّی عَلَیْکَ وَ عَلَیْهِ قَالَ ثُمَّ زَادَنِی رَبِّی أَرْبَعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ النُّورِ لَا یُشْبِهُ النُّورَ الْأَوَّلَ وَ زَادَنِی حَلَقاً وَ سَلَاسِلَ وَ عَرَجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ الثَّانِیَةِ فَلَمَّا قَرِبْتُ مِنْ بَابِ السَّمَاءِ الثَّانِیَةِ نَفَرَتِ الْمَلَائِکَةُ إِلَی أَطْرَافِ السَّمَاءِ وَ خَرَّتْ سُجَّداً وَ قَالَتْ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ مَا أَشْبَهَ هَذَا النُّورَ بِنُورِ رَبِّنَا فَقَالَ جَبْرَئِیلُ (أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَاجْتَمَعَتِ الْمَلَائِکَةُ وَ قَالَتْ یَا جَبْرَئِیلُ مَنْ هَذَا مَعَکَ قَالَ هَذَا مُحَمَّدٌ (قَالُوا وَ قَدْ بُعِثَ قَالَ نَعَمْ قَالَ النَّبِیُّ (فَخَرَجُوا إِلَیَّ شِبْهَ الْمَعَانِیقِ فَسَلَّمُوا عَلَیَّ وَ قَالُوا أَقْرِئْ أَخَاکَ السَّلَامَ قُلْتُ أَ تَعْرِفُونَهُ قَالُوا وَ کَیْفَ لَا نَعْرِفُهُ وَ قَدْ أُخِذَ مِیثَاقُکَ وَ مِیثَاقُهُ وَ مِیثَاقُ شِیعَتِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ عَلَیْنَا وَ إِنَّا لَنَتَصَفَّحُ وُجُوهَ شِیعَتِهِ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ خَمْساً یَعْنُونَ فِی کُلِّ وَقْتِ صَلَاةٍ قَالَ ثُمَّ زَادَنِی رَبِّی أَرْبَعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ النُّورِ لَا تُشْبِهُ الْأَنْوَارَ الْأُولَی ثُمَّ عَرَجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ الثَّالِثَةِ فَنَفَرَتِ الْمَلَائِکَةُ وَ خَرَّت سُجَّداً وَ قَالَتْ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ مَا هَذَا النُّورُ الَّذِی یُشْبِهُ نُورَ رَبِّنَا فَقَالَ جَبْرَئِیلُ (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رسول‌الله أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رسول‌الله فَاجْتَمَعَتِ الْمَلَائِکَةُ وَ قَالَتْ مَرْحَباً بِالْأَوَّلِ وَ مَرْحَباً بِالْآخِرِ وَ مَرْحَباً بِالْحَاشِرِ وَ مَرْحَباً بِالنَّاشِرِ مُحَمَّدٌ خَیْرُ النَّبِیِّینَ وَ عَلِیٌّ خَیْرُ الْوَصِیِّینَ قَالَ النَّبِیُّ (ثُمَّ سَلَّمُوا عَلَیَّ وَ سَأَلُونِی عَنْ أَخِی قُلْتُ هُوَ فِی الْأَرْضِ أَ فَتَعْرِفُونَهُ قَالُوا وَ کَیْفَ لَا نَعْرِفُهُ وَ قَدْ نَحُجُّ الْبَیْتَ الْمَعْمُورَ کُلَّ سَنَةٍ وَ عَلَیْهِ رَقٌّ أَبْیَضُ فِیهِ اسْمُ مُحَمَّدٍ وَ اسْمُ عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ (وَ شِیعَتِهِمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ إِنَّا لَنُبَارِکُ عَلَیْهِمْ کُلَّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ خَمْساً یَعْنُونَ فِی وَقْتِ کُلِّ صَلَاةٍ وَ یَمْسَحُونَ رُءُوسَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ قَالَ ثُمَّ زَادَنِی رَبِّی أَرْبَعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ النُّورِ لَا تُشْبِهُ تِلْکَ الْأَنْوَارَ الْأُولَی ثُمَّ عَرَجَ بِی حَتَّی انْتَهَیْتُ إِلَی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ فَلَمْ تَقُلِ الْمَلَائِکَةُ شَیْئاً وَ سَمِعْتُ دَوِیّاً کَأَنَّهُ فِی الصُّدُورِ فَاجْتَمَعَتِ الْمَلَائِکَةُ فَفُتِحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ خَرَجَتْ إِلَیَّ شِبْهَ الْمَعَانِیقِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ (حَیَّ عَلَی الصَّلَاةِ حَیَّ عَلَی الصَّلَاةِ حَیَّ عَلَی الْفَلَاحِ حَیَّ عَلَی الْفَلَاحِ فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ صَوْتَانِ مَقْرُونَانِ مَعْرُوفَانِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ (قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ هِیَ لِشِیعَتِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ ثُمَّ اجْتَمَعَتِ الْمَلَائِکَةُ وَ قَالَتْ کَیْفَ تَرَکْتَ أَخَاکَ فَقُلْتُ لَهُمْ وَ تَعْرِفُونَهُ قَالُوا نَعْرِفُهُ وَ شِیعَتَهُ وَ هُمْ نُورٌ حَوْلَ عَرْشِ اللَّهِ وَ إِنَّ فِی الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ لَرَقّاً مِنْ نُورٍ فِیهِ کِتَابٌ مِنْ نُورٍ فِیهِ اسْمُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ وَ شِیعَتِهِمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا یَزِیدُ فِیهِمْ رَجُلٌ وَ لَا یَنْقُصُ مِنْهُمْ رَجُلٌ وَ إِنَّهُ لَمِیثَاقُنَا وَ إِنَّهُ لَیُقْرَأُ عَلَیْنَا کُلَ یَوْمِ جُمُعَةٍ ثُمَ قِیلَ لِی ارْفَعْ رَأْسَکَ یَا مُحَمَّدُ فَرَفَعْتُ رَأْسِی فَإِذَا أَطْبَاقُ السَّمَاءِ قَدْ خُرِقَتْ وَ الْحُجُبُ قَدْ رُفِعَتْ ثُمَّ قَالَ لِی طَأْطِئْ رَأْسَکَ انْظُرْ مَا تَرَی فَطَأْطَأْتُ رَأْسِی فَنَظَرْتُ إِلَی بَیْتٍ مِثْلِ بَیْتِکُمْ هَذَا وَ حَرَمٍ مِثْلِ حَرَمِ هَذَا الْبَیْتِ لَوْ أَلْقَیْتُ شَیْئاً مِنْ یَدِی لَمْ یَقَعْ إِلَّا عَلَیْهِ فَقِیلَ لِی یَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذَا الْحَرَمُ وَ أَنْتَ الْحَرَامُ وَ لِکُلِّ مِثْلٍ مِثَال: تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۶۶؛ الکافی، ج۳، ص۴۸۵/ نورالثقلین/ البرهان؛ «أحرم» بدل «احمر»</ref> .
سپس به من گفته شد: «ای محمّد (صلی‌الله علیه و آله)! سرت را بالا بگیر». چنین کردم، دیدم طبقات آسمان شکافته شده و پرده‌های حجاب به کنار رفته است، سپس به من گفت: «سرت را پایین بینداز! چه می‌بینی»؟ سرم را پایین انداختم، خانه‌ای همانند کعبه دیدم و حرمی شبیه به حرم خانه‌ی کعبه، اگر چیزی از دست می‌افتاد حتماً بر روی همان خانه می‌افتاد. گفته شد: «ای محمّد (صلی‌الله علیه و آله)! این حرم و تو مُحرِم هستی، هر مثلی تمثالی دارد»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۶۶؛ الکافی، ج۳، ص۴۸۵/ نورالثقلین/ البرهان؛ «أحرم» بدل «احمر»</ref> .
=== اسامی ائمه معصومین بر ساق عرش الهی ===
=== 10 اسامی ائمه معصومین بر ساق عرش الهی ===


عبدالله‌بن‌صالح هروی از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله)نقل کرد که وقتی مرا به آسمان بردند، جبرئیل دوفصل، دوفصل، اذان و اقامه گفت.  
عبدالله‌بن‌صالح هروی از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله)نقل کرد که وقتی مرا به آسمان بردند، جبرئیل دوفصل، دوفصل، اذان و اقامه گفت.  
خط ۴۷۳: خط ۴۶۳:


ندا رسید: «ای محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) ایشان والیان و محبوبان و برگزیدگان و حجّت‌های من بعد از تو بر مردمان‌اند و ایشان جانشینان تو و بهترین مخلوقات من بعد از تو هستند، به عزّت و بزرگی خود قسم! که البتّه به‌وسیلهٔ ایشان دین خود را آشکار کرده و آیین خویش را برپا نموده و با آخرین ایشان زمین را از دشمنانم پاک خواهم کرد و او را بر مشارق و مغارب کرده زمین مسلّط نموده، بادها  
ندا رسید: «ای محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) ایشان والیان و محبوبان و برگزیدگان و حجّت‌های من بعد از تو بر مردمان‌اند و ایشان جانشینان تو و بهترین مخلوقات من بعد از تو هستند، به عزّت و بزرگی خود قسم! که البتّه به‌وسیلهٔ ایشان دین خود را آشکار کرده و آیین خویش را برپا نموده و با آخرین ایشان زمین را از دشمنانم پاک خواهم کرد و او را بر مشارق و مغارب کرده زمین مسلّط نموده، بادها  
را مسخّرش کرده و ابرهای سخت را رامش قرار داده و اسباب و ابزار را در اختیارش نهاده و با لشکریانم کمکش نموده و با فرشتگانم یاری‌اش خواهیم کرد تا دعوت من بر فراز کره زمین مستقّر گشته و خلق بر یکتاپرستی من اجتماع کنند و سپس مُلک و سلطنتش را گسترانیده و پیوسته روزگار را بین دوستانم سپری نموده تا روز قیامت فرا رسید»<ref>حَدَّثَنَا عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِیُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا (عَنْ أَبِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (قَالَ قَالَ رسول‌الله (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) (... أَنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ أَذَّنَ جَبْرَئِیلُ مَثْنَی مَثْنَی وَ أَقَامَ مَثْنَی مَثْنَی ثُمَّ قَالَ تَقَدَّمْ یَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ أَتَقَدَّمُ عَلَیْکَ فَقَالَ نَعَمْ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اسْمُهُ فَضَّلَ أَنْبِیَاءَهُ عَلَی مَلَائِکَتِهِ أَجْمَعِینَ وَ فَضَّلَکَ خَاصَّةً فَتَقَدَّمْتُ وَ صَلَّیْتُ بِهِمْ وَ لَا فَخْرَ فَلَمَّا انْتَهَیْنَا إِلَی حُجُبِ النُّورِ قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ (تَقَدَّمْ یَا مُحَمَّدُ وَ تَخَلَّفْ عَنِّی فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ فِی مِثْلِ هَذَا الْمَوْضِعِ تُفَارِقُنِی فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذَا انْتِهَاءُ حَدِّیَ الَّذِی وَضَعَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِی فِی هَذَا الْمَکَانِ فَإِنْ تَجَاوَزْتُهُ احْتَرَقَتْ أَجْنِحَتِی لِتَعَدِّی حُدُودِ رَبِّی جل‌جلاله فَزُخَّ بِی زَخَّةً فِی النُّورِ حَتَّی انْتَهَیْتُ إِلَی حَیْثُ مَا شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ مَلَکُوتِهِ فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ لَبَّیْکَ رَبِّی وَ سَعْدَیْکَ تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ أَنْتَ عَبْدِی أَنَا رَبُّکَ فَإِیَّایَ فَاعْبُدْ وَ عَلَیَّ فَتَوَکَّلْ فَإِنَّکَ نُورِی فِی عِبَادِی وَ رَسُولِی إِلَی خَلْقِی وَ حُجَّتِی فِی بَرِیَّتِی لِمَنْ تَبِعَکَ خَلَقْتُ جَنَّتِی وَ لِمَنْ خَالَفَکَ خَلَقْتُ نَارِی وَ لِأَوْصِیَائِکَ أَوْجَبْتُ کَرَامَتِی وَ لِشِیعَتِکَ أَوْجَبْتُ ثَوَابِی فَقُلْتُ یَا رَبِّ وَ مَنْ أَوْصِیَائِی فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ أَوْصِیَاءَکَ الْمَکْتُوبُونَ عَلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَنَظَرْتُ وَ أَنَا بَیْنَ یَدَیْ رَبِّی إِلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَرَأَیْتُ اثْنَیْ عَشَرَ نُوراً فِی کُلِ نُورٍ سَطْرٌ أَخْضَرُ مَکْتُوبٌ عَلَیْهِ اسْمُ کُلِّ وَصِیٍّ مِنْ أَوْصِیَائِی أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ وَ آخِرُهُمْ مَهْدِیُّ أُمَّتِی فَقُلْتُ یَا رَبِّ أَ هَؤُلَاءِ أَوْصِیَائِی مِنْ بَعْدِی فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ هَؤُلَاءِ أَوْلِیَائِی وَ أَحِبَّائِی وَ أَصْفِیَائِی وَ حُجَجِی بَعْدَکَ عَلَی بَرِیَّتِی وَ هُمْ أَوْصِیَاؤُکَ وَ خُلَفَاؤُکَ وَ خَیْرُ خَلْقِی بَعْدَکَ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأُظْهِرَنَّ بِهِمْ دِینِی وَ لَأُعْلِیَنَّ بِهِمْ کَلِمَتِی وَ لَأُطَهِّرَنَّ الْأَرْضَ بِآخِرِهِمْ مِنْ أَعْدَائِی وَ لَأُمَلِّکَنَّهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ لَأُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّیَاحَ وَ لَأُذَلِّلَنَّ لَهُ الرِّقَابَ الصِّعَابَ وَ لَأُرَقِّیَنَّهُ فِی الْأَسْبَابِ وَ لَأَنْصُرَنَّهُ بِجُنْدِی وَ لَأُمِدَّنَّهُ بِمَلَائِکَتِی حَتَّی یُعْلِنَ دَعْوَتِی وَ یَجْمَعَ الْخَلْقَ عَلَی تَوْحِیدِی ثُمَّ لَأُدِیمَنَّ مُلْکَهُ وَ لَأُدَاوِلَنَّ الْأَیَّامَ بَیْنَ أَوْلِیَائِی إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ: تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۳۴؛  کمال الدین و تمام النعمهًْ، ج۱، ص۲۵۵/ نورالثقلین/ البرهان؛ «بتفاوت»</ref> .
را مسخّرش کرده و ابرهای سخت را رامش قرار داده و اسباب و ابزار را در اختیارش نهاده و با لشکریانم کمکش نموده و با فرشتگانم یاری‌اش خواهیم کرد تا دعوت من بر فراز کره زمین مستقّر گشته و خلق بر یکتاپرستی من اجتماع کنند و سپس مُلک و سلطنتش را گسترانیده و پیوسته روزگار را بین دوستانم سپری نموده تا روز قیامت فرا رسید»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۳۴؛  کمال الدین و تمام النعمهًْ، ج۱، ص۲۵۵/ نورالثقلین/ البرهان؛ «بتفاوت»</ref> .
=== ایمان صادق پیامبر به فضایل علی علیه‌السلام و عدم تردید در آن ===
=== 11- اعتقاد راستین پیامبر به فضایل علی علیه‌السلام و عدم تردید در آن ===


ابن‌مسکان از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند: چون رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) را شبانه به معراج بردند و خداوند بلند مرتبگی و بزرگی علی (علیه‌السلام) نزد خویش را به پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) ابلاغ فرمود و [پس از آن] پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به بیت‌المعمور بازگردانده شد و خداوند، پیامبران (را برای او گرد آورد و آنها پشت‌سر پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) نماز گزاردند، عظمت و بزرگیِ آنچه خدا در مورد علی (علیه‌السلام) به پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) ابلاغ نموده بود به ذهن رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) خطور کرد، دراین‌هنگام خداوند این آیه را نازل فرمود: و اگر در آنچه بر تو نازل کرده‌ایم تردیدی داری، از کسانی که پیش از تو کتاب آسمانی را می‌خواندند بپرس. (یونس/۹۴) یعنی از پیامبران گذشته بپرس چرا که فضیلت‌هایی‌که پیرامون علی (علیه‌السلام) در قرآن بر تو نازل کردیم بر آن پیامبران نیز در کتب آسمانی‌شان نازل نموده‌ایم؛ به یقین، «حق» از طرف پروردگارت به تو رسیده است بنابراین، هرگز از تردیدکنندگان مباش! [مسلماً او تردیدی نداشت! این درسی برای مردم بود!] و از آنها مباش که آیات خدا را تکذیب کردند، که از زیانکاران خواهی بود! (یونس/۹۵۹۴) امام صادق (علیه‌السلام) [در ادامه] فرمود: «به خدا سوگند! پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) هرگز شکّ و تردید به دل خود راه نداد و [چون تردید نداشت از پیامبران (نیز] نپرسید»<ref>عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ اللَّهِ (قَالَ لَمَّا أُسْرِیَ بِرَسُولِ اللَّهُ (إِلَی السَّمَاءِ وَ أَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ فِی عَلِیٍّ (مَا أَوْحَی مِنْ شَرَفِهِ وَ مِنْ عِظَمِهِ عِنْدَ اللَّهِ وَرَدَ إِلَی الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ وَ جَمَعَ لَهُ النَّبِیِّینَ وَ صَلَّوْا خَلْفَهُ عَرَضَ فِی نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ (مِنْ عِظَمِ مَا أُوحِیَ إِلَیْهِ فِی عَلِیٍّ (فَأَنْزَلَ اللَّهُ فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ یَعْنِی الْأَنْبِیَاءَ فَقَدْ  أَنْزَلْنَا عَلَیْهِمْ فِی کُتُبِهِمْ مِنْ فَضْلِهِ مَا أَنْزَلْنَا فِی کِتَابِکَ لَقَدْ جاءَکَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِینَ* وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللهِ فَتَکُونَ مِنَ الْخاسِرِینَ فَقَالَ الصَّادِقُ (فَوَ اللَّهِ مَا شَکَّ وَ مَا سَأَلَ: تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۲۸ و  نورالثقلین</ref> .
ابن‌مسکان از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند: چون رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) را شبانه به معراج بردند و خداوند بلند مرتبگی و بزرگی علی (علیه‌السلام) نزد خویش را به پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) ابلاغ فرمود و [پس از آن] پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به بیت‌المعمور بازگردانده شد و خداوند، پیامبران (را برای او گرد آورد و آنها پشت‌سر پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) نماز گزاردند، عظمت و بزرگیِ آنچه خدا در مورد علی (علیه‌السلام) به پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) ابلاغ نموده بود به ذهن رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) خطور کرد، دراین‌هنگام خداوند این آیه را نازل فرمود: و اگر در آنچه بر تو نازل کرده‌ایم تردیدی داری، از کسانی که پیش از تو کتاب آسمانی را می‌خواندند بپرس. (یونس/۹۴) یعنی از پیامبران گذشته بپرس چرا که فضیلت‌هایی‌که پیرامون علی (علیه‌السلام) در قرآن بر تو نازل کردیم بر آن پیامبران نیز در کتب آسمانی‌شان نازل نموده‌ایم؛ به یقین، «حق» از طرف پروردگارت به تو رسیده است بنابراین، هرگز از تردیدکنندگان مباش! [مسلماً او تردیدی نداشت! این درسی برای مردم بود!] و از آنها مباش که آیات خدا را تکذیب کردند، که از زیانکاران خواهی بود! (یونس/۹۵۹۴) امام صادق (علیه‌السلام) [در ادامه] فرمود: «به خدا سوگند! پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) هرگز شکّ و تردید به دل خود راه نداد و [چون تردید نداشت از پیامبران (نیز] نپرسید»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۲۸ و  نورالثقلین</ref> .


=== ابلاغ سلام خداوند و جبرئیل به حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها در شب معراج ===
=== 12- ابلاغ سلام خداوند و جبرئیل به حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها در شب معراج ===


ابوسعید خدری در حدیثی نقل می‌کند که پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: جبرئیل در شب معراج همراه من بود، وقتی برگشتم، گفتم: «ای جبرئیل! آیا امر و خواسته‌ای داری»؟  
ابوسعید خدری در حدیثی نقل می‌کند که پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: جبرئیل در شب معراج همراه من بود، وقتی برگشتم، گفتم: «ای جبرئیل! آیا امر و خواسته‌ای داری»؟  
خط ۴۸۶: خط ۴۷۶:
هنگامی‌که پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) خدیجه (سلام‌الله‌علیها) را دید و کلام جبرئیل را برایش گفت.  
هنگامی‌که پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) خدیجه (سلام‌الله‌علیها) را دید و کلام جبرئیل را برایش گفت.  


خدیجه (سلام‌الله‌علیها) در پاسخ گفت: «خداوند، خود سلام است و سلام از اوست و به اوست و بر جبرئیل سلام و درود باد».<ref>حَدَّثَ أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیُّ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (قَالَ: إِنَّ جَبْرَائِیلَ قَالَ لِی لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی حِینَ رَجَعْتُ فَقُلْتُ: یَا جَبْرَائِیلُ هَلْ لَکَ مِنْ حَاجَةٍ؟ قَالَ: حَاجَتِی أَنْ تَقْرَأَ عَلَی خَدِیجَةَ مِنَ اللَّهِ وَ مِنِّی السَّلَامَ و حَدَّثَنَا عِنْدَ ذَلِکَ أَنَّهَا قَالَتْ حِینَ لَقَّاهَا نَبِیُّ اللَّهِ (فَقَالَ لَهَا الَّذِی قَالَ جَبْرَائِیلُ. قَالَتْ: إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَیْهِ السَّلَامُ وَ عَلَی جَبْرَائِیلَ (قَالَ عَزَّ مِنْ قَائِلٍ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ. تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۳۶؛  نورالثقلین/ البرهان .</ref>
خدیجه (سلام‌الله‌علیها) در پاسخ گفت: «خداوند، خود سلام است و سلام از اوست و به اوست و بر جبرئیل سلام و درود باد».<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۳۶؛  نورالثقلین/ البرهان .</ref>


=== توصیه به وصایت حضرت امیر المومنین علی علیه‌السلام ===
=== 13- توصیه به وصایت حضرت امیر المومنین علی علیه‌السلام ===


فضاله گوید: حضرمی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل کرده که مردی خدمت حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آمد، ایشان در مسجد کوفه بود و به شمشیر خود تکیه داشت آن مرد گفت: «یا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آیه‌ای در قرآن موجب تباهی دل و تردید در دین من شده است».  
فضاله گوید: حضرمی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل کرده که مردی خدمت حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آمد، ایشان در مسجد کوفه بود و به شمشیر خود تکیه داشت آن مرد گفت: «یا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آیه‌ای در قرآن موجب تباهی دل و تردید در دین من شده است».  
خط ۵۰۶: خط ۴۹۶:
پیامبر اکرم (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) روی به آنها نموده فرمود: «گواهی به چه چیز می‌دهید»؟  
پیامبر اکرم (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) روی به آنها نموده فرمود: «گواهی به چه چیز می‌دهید»؟  


گفتند: «گواهی به اینکه خدایی نیست جز پروردگار یکتا که شریکی ندارد و تو پیامبر اویی و علی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و وصیّ توست و هر پیامبری که از دنیا رفت جانشینی از خانواده‌ی خود گذاشت غیر از این. [اشاره به عیسی‌بن‌مریم (علیه‌السلام) کرد؛ چون او از طرف پدر خویشاوندی نداشت وصیّ او شمعون‌صفا پسر حمون‌بن‌عمامه بود] و گواهی می‌دهم که تو رسول خدا و سیّد انبیاء (هستی و علی بن ابی‌طالب (علیهما‌السلام) سرور اوصیاء است از ما نسبت به گواهی درباره‌ی شما پیمان گرفته شده است». آن مرد گفت: «دلم را زنده کردی و عقده‌ی دلم را گشودی، یا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)»!
گفتند: «گواهی به اینکه خدایی نیست جز پروردگار یکتا که شریکی ندارد و تو پیامبر اویی و علی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و وصیّ توست و هر پیامبری که از دنیا رفت جانشینی از خانواده‌ی خود گذاشت غیر از این. [اشاره به عیسی‌بن‌مریم (علیه‌السلام) کرد؛ چون او از طرف پدر خویشاوندی نداشت وصیّ او شمعون‌صفا پسر حمون‌بن‌عمامه بود] و گواهی می‌دهم که تو رسول خدا و سیّد انبیاء (هستی و علی بن ابی‌طالب (علیهما‌السلام) سرور اوصیاء است از ما نسبت به گواهی درباره‌ی شما پیمان گرفته شده است». آن مرد گفت: «دلم را زنده کردی و عقده‌ی دلم را گشودی، یا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)»!<ref> تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۰؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۹۴/ الیقین، ص۲۹۴</ref> .
<ref>فَضَالَهًَْ عَنِ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ اللَّهِ (قَال أَتَی رَجُلٌ إِلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (وَ هُوَ فِی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ وَ قَدِ احْتَبَی بِحَمَائِلِ سَیْفِهِ فَقَالَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (إِنَّ فِی الْقُرْآنِ آیَةً قَدْ أَفْسَدَتْ عَلَیَّ دِینِی وَ شَکَّکَتْنِی فِی دِینِی قَالَ وَ مَا ذَلِکَ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ عزّوجلّ وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَجَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ فَهَلْ کَانَ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ نَبِیٌّ غَیْرُ مُحَمَّدٍ (فَیَسْأَلُهُ عَنْهُ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (اجْلِسْ أُخْبِرْکَ بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عزّوجلّ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا فَکَانَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ الَّتِی أَرَاهَا مُحَمَّداً (أَنَّهُ انْتَهَی بِهِ جَبْرَئِیلُ إِلَی الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ وَ هُوَ الْمَسْجِدُ الْأَقْصَی فَلَمَّا دَنَا مِنْهُ أَتَی جَبْرَئِیلُ عَیْناً فَتَوَضَّأَ مِنْهَا ثُمَّ قَالَ یَا مُحَمَّدُ (تَوَضَّأْ ثُمَّ قَامَ جَبْرَئِیلُ فَأَذَّنَ ثُمَّ قَالَ لِلنَّبِیِّ (تَقَدَّمْ فَصَلِّ وَ اجْهَرْ بِالْقِرَاءَةِ فَإِنَّ خَلْفَکَ أُفُقاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ لَا یَعْلَمُ عِدَّتَهُمْ إِلَّا اللَّهُ عزّوجَلَّ وَ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ آدَمُ وَ نُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ هُودٌ وَ مُوسَی وَ عِیسَی (وَ کُلُّ نَبِیٍّ بَعَثَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مُنْذُ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ إِلَی أَنْ بَعَثَ مُحَمَّداً (فَتَقَدَّمَ رسول‌الله (فَصَلَّی بِهِمْ غَیْرَ هَائِبٍ وَ لَا مُحْتَشِمٍ فَلَمَّا انْصَرَفَ أَوْحَی إِلَیْهِ کَلَمْحِ الْبَصَرِ سَلْ یَا مُحَمَّدُ (مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَجَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ فَالْتَفَتَ إِلَیْهِمْ رسول‌الله (بِجَمِیعِهِ فَقَالَ: بِمَ تَشْهَدُونَ قَالُوا: نَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّکَ رسول‌الله وَ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (وَصِیُّکَ وَ أَنَّکَ رَسُولُ‌اللَّهِ (سَیِّدُ النَّبِیِّینَ وَ أَنَّ عَلِیّاً (سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ أُخِذَتْ عَلَی ذَلِکَ مَوَاثِیقُنَا لَکُمَا بِالشَّهَادَةِ فَقَالَ الرَّجُلُ أَحْیَیْتَ قَلْبِی وَ فَرَّجْتَ عَنِّی یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ : تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۰؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۹۴/ الیقین، ص۲۹۴</ref> .


=== علی علیه‌السلام ناظر صحنه‌های معراج ===
=== 14 - علی علیه‌السلام ناظر صحنه‌های معراج ===


ابوصالح از عبدالله‌بن‌عباس نقل می‌کند: شنیدم رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: خدای تبارک‌وتعالی پنج چیز به من عطا فرمود و پنج چیز به علی (علیه‌السلام) ... و برای او درهای آسمان‌ها را گشود و حجاب‌ها برداشت که هرچه من دیدم او هم دید<ref>عَنْ أَبِی صَالِحٍ، عَنْ عبدالله بْنِ الْعَبَّاسِ، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (یَقُولُ: أَعْطَانِی اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَمْساً، وَ أَعْطَی عَلِیّاً خَمْساً: ... أَسْرَی بِی إِلَیْهِ، وَ فَتَحَ لَهُ أَبْوَابَ السَّمَاءِ وَ الْحُجُبِ حَتَّی نَظَرَ إِلَیَّ فَنَظَرْتُ إِلَیْه: تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۴۲؛  الإمالی، ص۱۰۵/ نورالثقلین</ref> .
ابوصالح از عبدالله‌بن‌عباس نقل می‌کند: شنیدم رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: خدای تبارک‌وتعالی پنج چیز به من عطا فرمود و پنج چیز به علی (علیه‌السلام) ... و برای او درهای آسمان‌ها را گشود و حجاب‌ها برداشت که هرچه من دیدم او هم دید<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۴۲؛  الإمالی، ص۱۰۵/ نورالثقلین</ref> .
=== اسلام و جهاد و هجرت، مایه برتری ایمان و علی (علیه‌السلام) برترین مؤمن ===
=== 15- اسلام و جهاد و هجرت، مایه برتری ایمان و علی (علیه‌السلام) برترین مؤمن ===


انس‌بن مالک گوید: پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «چون به آسمان برده شدم به ستونی رسیدم که در دو سر آن دو دایره‌ی موازیِ یکدیگر قرار داشت که بُن آن از نقره‌ی سپید و میانه‌اش از یاقوت و زبرجد و بالای آن از طلای سرخ بود، به جبرئیل گفتم: «این چیست»؟  
انس‌بن مالک گوید: پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «چون به آسمان برده شدم به ستونی رسیدم که در دو سر آن دو دایره‌ی موازیِ یکدیگر قرار داشت که بُن آن از نقره‌ی سپید و میانه‌اش از یاقوت و زبرجد و بالای آن از طلای سرخ بود، به جبرئیل گفتم: «این چیست»؟  
خط ۵۲۲: خط ۵۱۱:
گفت: «جهاد».  
گفت: «جهاد».  


سؤال کردم: «پس این طلای سرخ چه می‌باشد»؟ پاسخ داد: «هجرت و چون علی (علیه‌السلام) واجد همهٔ این‌ها بود درجه‌ی ایمان او بر ایمان همهٔ مؤمنین برتری دارد»<ref>عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ قَالَ رسول‌الله (لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ إِذَا أَنَا بِأُسْطُوَانَةٍ أَصْلُهَا مِنْ فِضَّةٍ بَیْضَاءَ وَ وَسَطُهَا مِنْ یَاقُوتَةٍ وَ زَبَرْجَدٍ وَ أَعْلَاهَا مِنْ ذَهَبَةٍ حَمْرَاءَ فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ مَا هَذِهِ فَقَالَ هَذَا دِینُکَ أَبْیَضُ وَاضِحٌ مُضِیءٌ قُلْتُ وَ مَا هَذِهِ وَسَطُهَا قَالَ الْجِهَادُ قُلْتُ فَمَا هَذِهِ الذَّهَبَةُ الْحَمْرَاءُ قَالَ الْهِجْرَةُ وَ لِذَلِکَ عَلَا إِیمَانُ عَلِیٍّ (عَلَی إِیمَانِ کُلِّ مُؤْمِنٍ:تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۴۲؛  معانی الأخبار، ص۱۱۳/ نورالثقلین</ref> .
سؤال کردم: «پس این طلای سرخ چه می‌باشد»؟ پاسخ داد: «هجرت و چون علی (علیه‌السلام) واجد همهٔ این‌ها بود درجه‌ی ایمان او بر ایمان همهٔ مؤمنین برتری دارد»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۴۲؛  معانی الأخبار، ص۱۱۳/ نورالثقلین</ref> .
=== خطاب الهی به پیامبر با لغت و بیان امیر المومنین علی علیه‌السلام در معراج ===
=== 15- خطاب الهی به پیامبر با لغت و بیان امیر المومنین علی علیه‌السلام در معراج ===


عبدالله‌بن‌عمر گوید: از رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) شنیدم که از آن حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) پرسیده شد: «خدا در شب معراج با چه لغتی با تو سخن گفت و تو را مخاطب قرار داد»؟  
عبدالله‌بن‌عمر گوید: از رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) شنیدم که از آن حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) پرسیده شد: «خدا در شب معراج با چه لغتی با تو سخن گفت و تو را مخاطب قرار داد»؟  
خط ۵۲۹: خط ۵۱۸:
فرمود: «مرا به لغت و بیان علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) مخاطب قرار داد سپس به من الهام کرد که بگو پروردگارا تو مرا مخاطب قراردادی یا علی (علیه‌السلام)»؟.  
فرمود: «مرا به لغت و بیان علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) مخاطب قرار داد سپس به من الهام کرد که بگو پروردگارا تو مرا مخاطب قراردادی یا علی (علیه‌السلام)»؟.  


سپس فرمود: «ای احمد! من چیزی هستم ولی از همهٔ چیزها فاصله دارم مانند چیزهای دیگر نیستم و من به مردم قیاس نمی‌شوم و به موجودات تعریف نمی‌شوم. تو را از نورم آفریدم و علی (علیه‌السلام) را از نور تو آفریدم او را به رازهای نهانی دل تو آگاه کردم من کسی را به‌سوی دل تو دوست‌تر از علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) پیدا نکردم سپس تو را با زبان علی (علیه‌السلام) مخاطب قرار دادم تا دلت آرام بگیرد»<ref>عَنْ عبدالله بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ وَ قَدْ سُئِلَ بِأَیِّ لُغَةٍ خَاطَبَکَ رَبُّکَ لَیْلَةَ الْمِعْرَاجِ فَقَالَ خَاطَبَنِی بِلُغَةِ عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (وَ أَلْهَمَنِی أَنْ قُلْتُ یَا رَبِّ أَ خَاطَبْتَنِی أَنْتَ أَمْ عَلِیٌّ فَقَالَ یَا أَحْمَدُ أَنَا شَیْءٌ لَیْسَ کَالْأَشْیَاءِ وَ لَا أُقَاسُ بِالنَّاسِ وَ لَا أُوصَفُ بِالْأَشْیَاءِ خَلَقْتُکَ مِنْ نُورِی وَ خَلَقْتُ عَلِیّاً مِنْ نُورِکَ فَاطَّلَعْتُ عَلَی سَرَائِرِ قَلْبِکَ فَلَمْ أَجِدْ عَلَی قَلْبِکَ أَحَبَّ مِنْ عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (فَخَاطَبْتُکَ بِلِسَانِهِ کَیْمَا یَطْمَئِنَ قَلْبُکَ:تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۴۶؛  بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۸۶</ref>.
سپس فرمود: «ای احمد! من چیزی هستم ولی از همهٔ چیزها فاصله دارم مانند چیزهای دیگر نیستم و من به مردم قیاس نمی‌شوم و به موجودات تعریف نمی‌شوم. تو را از نورم آفریدم و علی (علیه‌السلام) را از نور تو آفریدم او را به رازهای نهانی دل تو آگاه کردم من کسی را به‌سوی دل تو دوست‌تر از علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) پیدا نکردم سپس تو را با زبان علی (علیه‌السلام) مخاطب قرار دادم تا دلت آرام بگیرد»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۴۶؛  بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۸۶</ref>.


=== حوراء بهشتی در معراج ===
و نیز روایت شده که هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله به آسمان عروج کرد، فرشته ای را به شکل علی دید که هیچ تفاوتی با ایشان نداشت، پس گمان کرد که ایشان است، پس فرمود: یا ابا الحسن پیش از من بدین مکان درآمدی؟ جبرئیل گفت این علی بن ابی‌طالب نیست، این فرشته ای به شکل علی است. ملائکه مشتاق علی بن ابیطالب علیه السلام بودند. ، پس از پروردگارشان خواستند که شبیه او در نزدشان باشد که بتوانند دائم او را ببینند. <ref>المناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ؛  ج۲ ص۲۳۴ و''' بحار الأنوار  ج۳۹ ص۹۸.</ref>
 
=== 16- حوراء بهشتی در معراج ===


ابوسعید خدری گوید: پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: هنگامی که مرا در آسمان‌ها سیر دادند، جبرئیل دست مرا گرفت و مرا بر بساطی از بساطهای بهشت نشاند. پس از آن یک گلابی به من داد و من آن را زیر و رو کردم، ناگهان شکافته شد و از آن کنیزی از حوریان بهشتی خارج شد که من زیباتر از او ندیده بودم، پس به من گفت: «سلام بر تو ای محمّد»!  
ابوسعید خدری گوید: پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: هنگامی که مرا در آسمان‌ها سیر دادند، جبرئیل دست مرا گرفت و مرا بر بساطی از بساطهای بهشت نشاند. پس از آن یک گلابی به من داد و من آن را زیر و رو کردم، ناگهان شکافته شد و از آن کنیزی از حوریان بهشتی خارج شد که من زیباتر از او ندیده بودم، پس به من گفت: «سلام بر تو ای محمّد»!  
خط ۵۳۷: خط ۵۲۸:
گفتم: «تو کیستی» گفت: «من راضیه مرضیّه هستم که پروردگار مرا از سه چیز آفریده است، پائین تنه‌ی من از عطر است، و میان تنه‌ی من از کافور و بالا تنه‌ی من از عنبر است. خدای مرا به آب حیات سرشته است.  
گفتم: «تو کیستی» گفت: «من راضیه مرضیّه هستم که پروردگار مرا از سه چیز آفریده است، پائین تنه‌ی من از عطر است، و میان تنه‌ی من از کافور و بالا تنه‌ی من از عنبر است. خدای مرا به آب حیات سرشته است.  


خدای جبّار به من گفت هست شو، پس موجود شدم، و مرا برای برادر و پسر عمویت علی‌بن‌ابی‌طالب آفریده است»<ref>عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ قَالَ رسول‌الله (ِ: لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ أَخَذَ جِبْرِیلُ (بِیَدِی فَأَدخَلَنِی الْجَنَّةَ وَ أَجْلَسَنِی عَلَی دُرْنُوکٍ مِنْ دَرَانِیکِ الْجَنَّةِ. فَنَاوَلَنِی سَفَرْجَلَةً فَانْفَلَقَتْ نِصْفَیْنِ فَخَرَجَتْ مَنْ بَیْنِهِمَا حَوْرَاءَ فَقَامَتْ بَیْنَ یَدَیَّ فَقَالَتْ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدُ (السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَحْمَدُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ (فَقُلْتُ: وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ مَنْ أَنْتَ؟ قَالَتْ: أَنَا الرَّاضِیَةُ الْمَرْضِیّةُ خَلَقَنِی الْجَبَّارُ مِنْ ثَلَاثَةِ أَنْوَاعٍ: أَسْفَلِی مِنَ الْمِسْکِ وَ وَسَطِی مِنَ الْعَنْبَرِ وَ أَعْلَایَ مِنَ الْکَافُورِ وَ عُجِنْتُ بِمَاءِ الْحَیَوَانِ. ثُمَّ قَالَ جَلَّ ذِکْرُهُ لِی: کُونِی، فَکُنْتُ لِأَخِیکَ وَ وَصِیِّکَ عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (..تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۴۲.</ref> .
خدای جبّار به من گفت هست شو، پس موجود شدم، و مرا برای برادر و پسر عمویت علی‌بن‌ابی‌طالب آفریده است»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۴۲.</ref> .


=== فلسفه بوی بهشت‌داشتن فاطمه سلام‌الله‌علیها ===
=== 17- فلسفه بوی بهشت‌داشتن فاطمه سلام‌الله‌علیها ===
طاووس یمانی از ابن‌عباس نقل می‌کند: عایشه بر رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) وارد شد درحالی‌که پیامبر (صلی‌الله علیه و آله)، فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را می‌بوسید، پس به او گفت: «ای رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله)! آیا او را خیلی دوست می‌داری»؟  
طاووس یمانی از ابن‌عباس نقل می‌کند: عایشه بر رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) وارد شد درحالی‌که پیامبر (صلی‌الله علیه و آله)، فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را می‌بوسید، پس به او گفت: «ای رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله)! آیا او را خیلی دوست می‌داری»؟  


خط ۵۵۰: خط ۵۴۱:
سپس وقتی به‌سوی آسمان پنجم و ششم بالا می‌رفتم ندایی شنیدم که گفت: «ای محمّد (صلی‌الله علیه و آله)! پدر تو ابراهیم (علیه‌السلام) پدری خوب و برادرت علی (علیه‌السلام) برادری شایسته است. هنگامی‌که به سراپرده‌ها رسیدیم جبرئیل دستم را گرفت و داخل بهشت نمود، در آنجا درختی نورانی توجّه مرا جلب‌کرد درحالی‌که دو فرشته آن را به زیورهایی می‌آراستند، پس گفتم: «ای جبرئیل! این درخت از آنِ چه‌کسی است»؟ گفت: «آن درخت علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) است و این‌ها تا روز قیامت وظیفه دارند آن را زینت نمایند».  
سپس وقتی به‌سوی آسمان پنجم و ششم بالا می‌رفتم ندایی شنیدم که گفت: «ای محمّد (صلی‌الله علیه و آله)! پدر تو ابراهیم (علیه‌السلام) پدری خوب و برادرت علی (علیه‌السلام) برادری شایسته است. هنگامی‌که به سراپرده‌ها رسیدیم جبرئیل دستم را گرفت و داخل بهشت نمود، در آنجا درختی نورانی توجّه مرا جلب‌کرد درحالی‌که دو فرشته آن را به زیورهایی می‌آراستند، پس گفتم: «ای جبرئیل! این درخت از آنِ چه‌کسی است»؟ گفت: «آن درخت علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) است و این‌ها تا روز قیامت وظیفه دارند آن را زینت نمایند».  


وقتی کمی جلوتر رفتم با خرمایی مواجه شدم که از کره نرمتر و از مشک خوشبوتر و از عسل شیرین‌تر بود، من یکی از آنها را خوردم و در اثر آن نطفه‌ای در پشت من به هم رسید، هنگامی‌که به زمین برگشتم با خدیجه (سلام‌الله‌علیها) همبستر شدم و وی به فاطمه (سلام‌الله‌علیها) حامله گردید، پس فاطمه (سلام‌الله‌علیها) حوریّه‌ای انسیّه است که هرگاه اشتیاق بهشت پیدا می‌کنم بوی او را استشمام می‌نمایم<ref>عَنْ طَاوُسٍ الْیَمَانِیِّ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: دَخَلَتْ عَائِشَةُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (وَ هُوَ یُقَبِّلُ فَاطِمَةَ فَقَالَتْ لَهُ أَ تُحِبُّهَا یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمْتِ حُبِّی لَهَا لَازْدَدْتِ لَهَا حُبّاً إِنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ أَذَّنَ جَبْرَئِیلُ وَ أَقَامَ مِیکَائِیلُ ثُمَّ قِیلَ لِی ادْنُ یَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ أَتَقَدَّمُ وَ أَنْتَ بِحَضْرَتِی یَا جَبْرَئِیلُ قَالَ نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَضَّلَ أَنْبِیَاءَهُ الْمُرْسَلِینَ عَلَی مَلَائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ فَضَّلَکَ أَنْتَ خَاصَّةً فَدَنَوْتُ فَصَلَّیْتُ بِأَهْلِ السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ ثُمَّ الْتَفَتُّ عَنْ یَمِینِی فَإِذَا أَنَا بِإِبْرَاهِیمَ (فِی رَوْضَةٍ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَ قَدِ اکْتَنَفَهَا جَمَاعَةٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ ثُمَّ إِنِّی صِرْتُ إِلَی السَّمَاءِ الْخَامِسَةِ وَ مِنْهَا إِلَی السَّادِسَةِ فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ نِعْمَ الْأَبُ أَبُوکَ إِبْرَاهِیمُ وَ نِعْمَ الْأَخُ أَخُوکَ عَلِیٌّ فَلَمَّا صِرْتُ إِلَی الْحُجُبِ أَخَذَ جَبْرَئِیلُ (بِیَدِی فَأَدْخَلَنِی الْجَنَّةَ فَإِذَا أَنَا بِشَجَرَةٍ مِنْ نُورٍ فِی أَصْلِهَا مَلَکَانِ یَطْوِیَانِ الْحُلَلَ وَ الْحُلِیَّ فَقُلْتُ حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ لِمَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةُ فَقَالَ هَذِهِ لِأَخِیکَ عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (وَ هَذَانِ الْمَلَکَانِ یَطْوِیَانِ لَهُ الْحُلِیَّ وَ الْحُلَلَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةً ثُمَ تَقَدَّمْتُ أَمَامِی فَإِذَا أَنَا بِرُطَبٍ أَلْیَنَ مِنَ الزُّبْدِ وَ أَطْیَبَ رَائِحَةً مِنَ الْمِسْکِ وَ أَحْلَی مِنَ الْعَسَلِ فَأَخَذْتُ رُطَبَةً فَأَکَلْتُهَا فَتَحَوَّلَتِ الرُّطَبَةُ نُطْفَةً فِی صُلْبِی فَلَمَّا أَنْ هَبَطْتُ إِلَی الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَفَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ فَإِذَا اشْتَقْتُ إِلَی الْجَنَّةِ شَمِمْتُ رَائِحَةَ فَاطِمَةَ: تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۴۴؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۵/ نورالثقلین.</ref> .
وقتی کمی جلوتر رفتم با خرمایی مواجه شدم که از کره نرمتر و از مشک خوشبوتر و از عسل شیرین‌تر بود، من یکی از آنها را خوردم و در اثر آن نطفه‌ای در پشت من به هم رسید، هنگامی‌که به زمین برگشتم با خدیجه (سلام‌الله‌علیها) همبستر شدم و وی به فاطمه (سلام‌الله‌علیها) حامله گردید، پس فاطمه (سلام‌الله‌علیها) حوریّه‌ای انسیّه است که هرگاه اشتیاق بهشت پیدا می‌کنم بوی او را استشمام می‌نمایم<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۴۴؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۵/ نورالثقلین.</ref> .
 
== شب معراج و نماز ==  
== شب معراج و نماز ==  
=== پیامبر اسلام امام جماعت پیامبران و فرشتگان ===
=== 1- پیامبر اعظم امام جماعت انبیا ===
زراره و فضل از امام باقر (علیه‌السلام) نقل می‌کنند: هنگامی‌که رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) شبانه به آسمان برده شد و به بیت‌المعمور (خانه‌ای به موازات خانه‌ی کعبه در آسمان‌ها که عبادتگاه فرشتگان است) رسید و وقت نماز شد، جبرئیل اذان و اقامه گفت و رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) جلو ایستاد و فرشتگان و پیامبران پشت سر ایشان به صف ایستادند<ref>عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفَضْلِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الباقر (قَالَ: لَمَّا أُسْرِیَ بِرَسُولِ اللَّهِ (إِلَی السَّمَاءِ فَبَلَغَ الْبَیْتَ الْمَعْمُورَ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ فَأَذَّنَ جَبْرَئِیلُ وَ أَقَامَ فَتَقَدَّمَ رسول‌الله (وَ صَفَّ الْمَلَائِکَةُ وَ النَّبِیُّونَ خَلْفَ مُحَمَّد: تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۴؛  الکافی، ج۳، ص۳۰۲/ البرهان؛ نورالثقلین؛ «بتفاوت لفظی».</ref>.


=== پیامبر اعظم امام جماعت انبیا ===
نافع‌بن‌ارزق از امام باقر (علیه‌السلام) چند سؤال کرد؛ از آن‌جمله از این آیه: از رسولانی که پیش از تو فرستادیم بپرس: آیا غیر از خداوند رحمان معبودانی برای پرستش قرار دادیم؟!<ref>(زخرف/۴۵)</ref> پرسید.  
 
نافع‌بن‌ارزق از امام باقر (علیه‌السلام) چند سؤال کرد؛ از آن‌جمله از این آیه: از رسولانی که پیش از تو فرستادیم بپرس: آیا غیر از خداوند رحمان معبودانی برای پرستش قرار دادیم؟! (زخرف/۴۵) پرسید.  


حضرت رسول (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) از چه کسی سؤال می‌کند با اینکه بین او و عیسی (علیه‌السلام) پانصد سال فاصله است»؟  
حضرت رسول (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) از چه کسی سؤال می‌کند با اینکه بین او و عیسی (علیه‌السلام) پانصد سال فاصله است»؟  


امام باقر (علیه‌السلام) آیه: سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا را خواند و بعد جریان اجتماع پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) با انبیاء و مرسلین (را [در معراج] ذکر کرد که با آنها نماز می‌خواند<ref>نَافِعِ‌بْنِ‌الْأَزْرَقِ أَنَّهُ سَأَلَ الْبَاقِرَ (عَنْ مَسَائِلَ مِنْهَا قَوْلُهُ تَعَالَی وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَجَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ مَنِ الَّذِی یَسْأَلُهُ مُحَمَّدٌ (وَ کَانَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عِیسَی (خَمْسُمِائَةِ سَنَةٍ قَالَ فَقَرَأَ أَبُوجَعْفَرٍ (سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا ثُمَّ ذَکَرَ اجْتِمَاعَهُ بِالْمُرْسَلِینَ وَ الصَّلَاةَ بِهِمْ:تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۰؛  بحارالانوار، ج۱۰، ص۱۵۸/ المناقب، ج۴، ص۲۰۱ .</ref> .
امام باقر (علیه‌السلام) آیه: سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا را خواند و بعد جریان اجتماع پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) با انبیاء و مرسلین (را [در معراج] ذکر کرد که با آنها نماز می‌خواند<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۷۰؛  بحارالانوار، ج۱۰، ص۱۵۸/ المناقب، ج۴، ص۲۰۱ .</ref> .


=== تخفیف گرفتن در رکعات نماز در معراج ===
=== 2-تخفیف گرفتن در رکعات نماز در معراج ===


- محمدبن‌علی‌بن‌حسین از امام صادق (علیه‌السلام) نقل کرده که همانا رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) هنگامی‌که به گردش شبانه به آسمان‌ها برده شد پروردگارش آن حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) را به پنجاه [نوبت] نماز در شبانه‌روز امر فرمود که امّت آن حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) نیز باید به‌جای آورند و حدّاقل بالغ بر صد رکعت می‌گشت، بعد آن حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) بر یکایک پیامبران (که در آسمان صف کشیده بودند گذشت و هیچ‌یک از پیامبران (از او چیزی نپرسید تا به موسی‌بن‌عمران (علیه‌السلام) رسید،   
محمدبن‌علی‌بن‌حسین از امام صادق (علیه‌السلام) نقل کرده که همانا رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) هنگامی‌که به گردش شبانه به آسمان‌ها برده شد پروردگارش آن حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) را به پنجاه [نوبت] نماز در شبانه‌روز امر فرمود که امّت آن حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) نیز باید به‌جای آورند و حدّاقل بالغ بر صد رکعت می‌گشت، بعد آن حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) بر یکایک پیامبران (که در آسمان صف کشیده بودند گذشت و هیچ‌یک از پیامبران (از او چیزی نپرسید تا به موسی‌بن‌عمران (علیه‌السلام) رسید،   


او از آن حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) پرسید: «پروردگارت تو را به چه چیز امر فرمود»؟   
او از آن حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) پرسید: «پروردگارت تو را به چه چیز امر فرمود»؟   
خط ۶۱۳: خط ۶۰۲:
پس رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) همان نمازهای پنج‌گانه را برای امّت خود آورد و فرمود: «خداوند از جانب امّت من موسی‌بن‌عمران (علیه‌السلام) را جزای خیر دهد».  
پس رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) همان نمازهای پنج‌گانه را برای امّت خود آورد و فرمود: «خداوند از جانب امّت من موسی‌بن‌عمران (علیه‌السلام) را جزای خیر دهد».  


امام صادق (علیه‌السلام) نیز اضافه فرمود: «خداوند موسی‌بن‌عمران (علیه‌السلام) را برای تخفیفی که او موجب شد، از جانب ما جزای خیر دهد».<ref>محمدبن‌علی‌بن‌الحسینِ قال قال (إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (لَمَّا أُسْرِیَ بِهِ أَمَرَهُ رَبُّهُ بِخَمْسِینَ صَلَاهًًْ فَمَرَّ عَلَی النَّبِیِّینَ نَبِیٍّ نَبِیٍّ لَا یَسْأَلُونَهُ عَنْ شَیْءٍ حَتَّی انْتَهَی إِلَی مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ (فَقَالَ بِأَیِّ شَیْءٍ أَمَرَکَ رَبُّکَ فَقَالَ بِخَمْسِینَ صَلَاةً فَقَالَ اسْأَلْ رَبَّکَ التَّخْفِیفَ فَإِنَ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَسَأَلَ رَبَّهُ فَحَطَّ عَنْهُ عَشْراً ثُمَّ مَرَّ بِالنَّبِیِّینَ نَبِیٍّ نَبِیٍّ لَا یَسْأَلُونَهُ عَنْ شَیْءٍ حَتَّی مَرَّ بِمُوسَی بْنِ عِمْرَانَ (فَقَالَ بِأَیِّ شَیْءٍ أَمَرَکَ رَبُّکَ فَقَالَ بِأَرْبَعِینَ صَلَاةً فَقَالَ اسْأَلْ رَبَّکَ التَّخْفِیفَ فَإِنَ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَسَأَلَ رَبَّهُ فَحَطَّ عَنْهُ عَشْراً ثُمَّ مَرَّ بِالنَّبِیِّینَ نَبِیٍّ نَبِیٍّ لَا یَسْأَلُونَهُ عَنْ شَیْءٍ حَتَّی مَرَّ بِمُوسَی بْنِ عِمْرَانَ (فَقَالَ بِأَیِّ شَیْءٍ أَمَرَکَ رَبُّکَ فَقَالَ بِثَلَاثِینَ صَلَاةً فَقَالَ اسْأَلْ رَبَّکَ التَّخْفِیفَ فَإِنَ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَسَأَلَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَحَطَّ عَنْهُ عَشْراً ثُمَّ مَرَّ بِالنَّبِیِّینَ نَبِیٍّ نَبِیٍّ لَا یَسْأَلُونَهُ عَنْ شَیْءٍ حَتَّی مَرَّ بِمُوسَی بْنِ عِمْرَانَ (فَقَالَ بِأَیِّ شَیْءٍ أَمَرَکَ رَبُّکَ فَقَالَ بِعِشْرِینَ صَلَاةً فَقَالَ اسْأَلْ رَبَّکَ التَّخْفِیفَ فَإِنَ أُمَّتَک لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَسَأَلَ رَبَّهُ فَحَطَّ عَنْهُ عَشْراً ثُمَّ مَرَّ بِالنَّبِیِّینَ نَبِیٍّ نَبِیٍّ لَا یَسْأَلُونَهُ عَنْ شَیْءٍ حَتَّی مَرَّ بِمُوسَی بْنِ عِمْرَانَ (فَقَالَ بِأَیِّ شَیْءٍ أَمَرَکَ رَبُّکَ فَقَالَ بِعَشْرِ صَلَوَاتٍ فَقَالَ اسْأَلْ رَبَّکَ التَّخْفِیفَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَإِنِّی جِئْتُ إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِمْ فَلَمْ یَأْخُذُوا بِهِ وَ لَمْ یَقِرُّوا عَلَیْهِ فَسَأَلَ النَّبِیُّ (رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَخَفَّفَ عَنْهُ فَجَعَلَهَا خَمْساً ثُمَّ مَرَّ بِالنَّبِیِّینَ نَبِیٍّ نَبِیٍّ لَا یَسْأَلُونَهُ عَنْ شَیْءٍ حَتَّی مَرَّ بِمُوسَی بْنِ عِمْرَانَ (فَقَالَ لَهُ بِأَیِّ شَیْءٍ أَمَرَکَ رَبُّکَ فَقَالَ بِخَمْسِ صَلَوَاتٍ فَقَالَ اسْأَلْ رَبَّکَ التَّخْفِیفَ عَنْ أُمَّتِکَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَقَالَ إِنِّی لَأَسْتَحْیِی أَنْ أَعُودَ إِلَی رَبِّی فَجَاءَ رسول‌الله (بِخَمْسِ صَلَوَاتٍ وَ قَالَ رسول‌الله (جَزَی اللَّهُ مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ عَنْ أُمَّتِی خَیْراً وَ قَالَ الصَّادِقُ (جَزَی اللَّهُ مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ عَنَّا خَیْراً:
امام صادق (علیه‌السلام) نیز اضافه فرمود: «خداوند موسی‌بن‌عمران (علیه‌السلام) را برای تخفیفی که او موجب شد، از جانب ما جزای خیر دهد».<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۵۲؛ من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۹۷/ نورالثقلین؛ «بتفاوت»/ البرهان؛ «بتفاوت لفظی».</ref> .
تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۵۲؛ من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۹۷/ نورالثقلین؛ «بتفاوت»/ البرهان؛ «بتفاوت لفظی».</ref> .


=== دستور نماز در شب معراج ===
=== 3- دستور نماز در شب معراج ===
از اسحاق‌بن‌عمّار روایت است که از امام کاظم (علیه‌السلام) پرسیدم: «چرا نماز یک رکعت و دو سجده دارد»؟ و چگونه است وقتی دو سجده شد دو رکعت نشد»؟   
از اسحاق‌بن‌عمّار روایت است که از امام کاظم (علیه‌السلام) پرسیدم: «چرا نماز یک رکعت و دو سجده دارد»؟ و چگونه است وقتی دو سجده شد دو رکعت نشد»؟   


خط ۶۶۶: خط ۶۵۴:
پرسیدم: «فدایتان شوم! صاد چیست که خدا به پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) دستور داد با آن خود را بشوید و وضو بگیرد»؟   
پرسیدم: «فدایتان شوم! صاد چیست که خدا به پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) دستور داد با آن خود را بشوید و وضو بگیرد»؟   


فرمود: «صاد چشمه‌ایست که از یکی از ارکان عرش می‌جوشد، به آن آب حیات گفته می‌شود و آن چشمه همان است که خداوند فرمود: «سوگند به قرآنی که دارای ذکر است [که این کتاب، معجزه الهی است]<ref>(ص/۱)</ref>». و خدا به پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) امر کرد که وضو بگیرد و نماز بگزارد<ref>عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ (کَیْفَ صَارَتِ الصَّلَاةُ رَکْعَةً وَ سَجْدَتَیْنِ وَ کَیْفَ إِذَا صَارَتْ سَجْدَتَیْنِ لَمْ تَکُنْ رَکْعَتَیْنِ فَقَالَ إِذَا سَأَلْتَ عَنْ شَیْءٍ فَفَرِّغْ قَلْبَکَ لِتَفْهَمَ إِنَّ أَوَّلَ صَلَاةٍ صَلَّاهَا رسول‌الله (إِنَّمَا صَلَّاهَا فِی السَّمَاءِ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قُدَّامَ عَرْشِهِ جل‌جلاله وَ ذَلِکَ أَنَّهُ لَمَّا أُسْرِیَ بِهِ وَ صَارَ عِنْدَ عَرْشِهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَتَجَلَّی لَهُ عَنْ وَجْهِهِ حَتَّی رَآهُ بِعَیْنِهِ قَالَ یَا مُحَمَّدُ ادْنُ مِنْ صَادٍ فَاغْسِلْ مَسَاجِدَکَ وَ طَهِّرْهَا وَ صَلِّ لِرَبِّکَ فَدَنَا رسول‌الله (إِلَی حَیْثُ أَمَرَهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَتَوَضَّأَ فَأَسْبَغَ وُضُوءَهُ ثُمَّ اسْتَقْبَلَ الْجَبَّارَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَائِماً فَأَمَرَهُ بِافْتِتَاحِ الصَّلَاةِ فَفَعَلَ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ اقْرَأْ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ إِلَی آخِرِهَا فَفَعَلَ ذَلِکَ ثُمَّ أَمَرَهُ أَنْ یَقْرَأَ نِسْبَةَ رَبِّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ اللهُ الصَّمَدُ ثُمَّ أَمْسَکَ عَنْهُ الْقَوْلَ فَقَالَ رسول‌الله (قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ اللهُ الصَّمَدُ فَقَالَ قُلْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ فَأَمْسَکَ عَنْهُ الْقَوْلَ فَقَالَ رسول‌الله کَذَلِکَ اللَّهُ رَبِّی کَذَلِکَ اللَّهُ رَبِّی کَذَلِکَ اللَّهُ رَبِّی فَلَمَّا قَالَ ذَلِکَ قَالَ ارْکَعْ یَا مُحَمَّدُ لِرَبِّکَ فَرَکَعَ رسول‌الله (فَقَالَ لَهُ وَ هُوَ رَاکِعٌ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ فَفَعَلَ ذَلِکَ ثَلَاثاً ثُمَّ قَالَ ارْفَعْ رَأْسَکَ یَا مُحَمَّدُ فَفَعَلَ ذَلِکَ رسول‌الله (فَقَامَ مُنْتَصِباً بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ اسْجُدْ یَا مُحَمَّدُ لِرَبِّکَ فَخَرَّ رسول‌الله (سَاجِداً فَقَالَ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَی وَ بِحَمْدِهِ فَفَعَلَ ذَلِکَ رسول‌الله (ثَلَاثاً فَقَالَ لَهُ اسْتَوِ جَالِساً یَا مُحَمَّدُ فَفَعَلَ فَلَمَّا اسْتَوَی جَالِساً ذَکَرَ جَلَالَ رَبِّهِ جل‌جلاله فَخَرَّ رسول‌الله (سَاجِداً مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِهِ لَا لِأَمْرٍ أَمَرَهُ رَبُّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَسَبَّحَ أَیْضاً ثَلَاثاً فَقَالَ انْتَصِبْ قَائِماً فَفَعَلَ فَلَمْ یَرَ مَا کَانَ رَأَی مِنْ عَظَمَةِ رَبِّهِ جل‌جلاله فَقَالَ لَهُ اقْرَأْ یَا مُحَمَّدُ وَ افْعَلْ کَمَا فَعَلْتَ فِی الرَّکْعَةِ الْأُولَی فَفَعَل ذَلِکَ رسول‌الله (ثُمَ سَجَدَ سَجْدَةً وَاحِدَةً فَلَمَّا رَفَعَ رَأْسَهُ ذَکَرَ جَلَالَةَ رَبِّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی الثَّانِیَةَ فَخَرَّ رسول‌الله (سَاجِداً مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِهِ لَا لِأَمْرٍ أَمَرَهُ رَبُّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَسَبَّحَ أَیْضاً ثُمَّ قَالَ لَهُ ارْفَعْ رَأْسَکَ ثَبَّتَکَ اللَّهُ وَ اشْهَدْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رسول‌الله وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ اللَّهُمَّ صَلَّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ وَ بَارَکْتَ وَ تَرَحَّمْتَ وَ مَنَنْتَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ فِی أُمَّتِهِ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ فَفَعَلَ فَقَالَ سَلِّمْ یَا مُحَمَّدُ اسْتَقْبِلْ فَاسْتَقْبَلَ رسول‌الله (رَبَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ تَقَدَّسَ وَجْهُهُ مُطْرِقاً فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ فَأَجَابَهُ الْجَبَّارُ جل‌جلاله فَقَالَ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا مُحَمَّدُ بِنِعْمَتِی قَوَّیْتُکَ عَلَی طَاعَتِی وَ بِعِصْمَتِی إِیَّاکَ اتَّخَذْتُکَ نَبِیّاً وَ حَبِیباً ثُمَّ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ (وَ إِنَّمَا کَانَتِ الصَّلَاةُ الَّتِی أُمِرَ بِهَا رَکْعَتَیْنِ وَ سَجْدَتَیْنِ وَ هُوَ (إِنَّمَا سَجَدَ سَجْدَتَیْنِ فِی کُلِّ رَکْعَةٍ عَمَّا أَخْبَرْتُکَ مِنْ تَذَکُّرِهِ لِعَظَمَةِ رَبِّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَجَعَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَرْضاً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا صَادٌ الَّذِی أُمِرَ أَنْ یَغْسِلَ مِنْهُ فَقَالَ عَیْنٌ تَنْفَجِرُ مِنْ رُکْنٍ مِنْ أَرْکَانِ الْعَرْشِ یُقَالُ لَهُ مَاءُ الْحَیَاةِ وَ هُوَ مَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ (وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ إِنَّمَا أَمَرَهُ أَنْ یَتَوَضَّأَ وَ یَقْرَأَ وَ یُصَلِّی: تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۵۶؛  علل‌الشرایع، ج۲، ص۳۳۴/ نورالثقلین/ البرهان.</ref> .
فرمود: «صاد چشمه‌ایست که از یکی از ارکان عرش می‌جوشد، به آن آب حیات گفته می‌شود و آن چشمه همان است که خداوند فرمود: «سوگند به قرآنی که دارای ذکر است [که این کتاب، معجزه الهی است]<ref>(ص/۱)</ref>». و خدا به پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) امر کرد که وضو بگیرد و نماز بگزارد<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۵۶؛  علل‌الشرایع، ج۲، ص۳۳۴/ نورالثقلین/ البرهان.</ref> .


=== دستور نماز در شب معراج ===
=== 4- دستور نماز در شب معراج ===


عمربن‌اذینه در حدیثی طولانی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند: پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: خداوند به من وحی کرد: «ای محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)! به صاد نزدیک شو و اعضای سجده‌ی خود را بشوی و مطهّر گردان و برای پروردگارت نماز بگزار. پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به صاد نزدیک شد، صاد نام آبی است که از طرف راست عرش جاری است، پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) صورت خود را بشوی؛ چرا که تو به عظمت من می‌نگری، سپس ساعدهای راست و چپ را تا آرنج بشوی؛ زیرا تو با دستان خود کلام مرا دریافت می‌کنی. سپس با آن آبی که بر دست تو مانده سر و روی پاهایت را تا محلّ برآمدگی مسح کن که من آن را برایت مبارک می‌گردانم و من راه تو را چنان هموار و مهیّا می‌کنم که تا به حال جز تو هیچ‌کس در آن راه قدم نگذاشته است و این علّت اذان و وضوست.  
عمربن‌اذینه در حدیثی طولانی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند: پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: خداوند به من وحی کرد: «ای محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)! به صاد نزدیک شو و اعضای سجده‌ی خود را بشوی و مطهّر گردان و برای پروردگارت نماز بگزار. پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به صاد نزدیک شد، صاد نام آبی است که از طرف راست عرش جاری است، پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) صورت خود را بشوی؛ چرا که تو به عظمت من می‌نگری، سپس ساعدهای راست و چپ را تا آرنج بشوی؛ زیرا تو با دستان خود کلام مرا دریافت می‌کنی. سپس با آن آبی که بر دست تو مانده سر و روی پاهایت را تا محلّ برآمدگی مسح کن که من آن را برایت مبارک می‌گردانم و من راه تو را چنان هموار و مهیّا می‌کنم که تا به حال جز تو هیچ‌کس در آن راه قدم نگذاشته است و این علّت اذان و وضوست.  
خط ۶۸۴: خط ۶۷۲:
خداوند فرمود: «ای محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)! حال که به تو نعمت داده‌ام، پس نام مرا تسبیح گوی. پس به او الهام شد که بگوید: بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ و لا إلهَ إلا الله و الأسماءُ الحُسنَی کُلُّها لِلهِ، سپس خدا به او وحی کرد: «ای محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)! بر خود و اهل‌بیت خودت درود بفرست». پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) گفت: «صلی‌الله عَلَیَّ وَ عَلَی أهلِ بَیتِی» و خداوند دعای او را اجابت فرمود، سپس برگشت و صف‌های ملائکه و پیامبران (و فرستاده‌ها را دید، گفته شد: «ای محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)! بر آنها درود فرست»، گفت: «اَلسَّلامُ عَلَیکُم وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه». خداوند به او وحی کرد: «سلام و تحیّت و رحمت و برکت، تو و نسل و ذرّیّه‌ی تو هستید».  
خداوند فرمود: «ای محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)! حال که به تو نعمت داده‌ام، پس نام مرا تسبیح گوی. پس به او الهام شد که بگوید: بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ و لا إلهَ إلا الله و الأسماءُ الحُسنَی کُلُّها لِلهِ، سپس خدا به او وحی کرد: «ای محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)! بر خود و اهل‌بیت خودت درود بفرست». پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) گفت: «صلی‌الله عَلَیَّ وَ عَلَی أهلِ بَیتِی» و خداوند دعای او را اجابت فرمود، سپس برگشت و صف‌های ملائکه و پیامبران (و فرستاده‌ها را دید، گفته شد: «ای محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)! بر آنها درود فرست»، گفت: «اَلسَّلامُ عَلَیکُم وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه». خداوند به او وحی کرد: «سلام و تحیّت و رحمت و برکت، تو و نسل و ذرّیّه‌ی تو هستید».  


سپس به او وحی کرد: «به سمت چپ التفات مکن». اوّلین آیه‌ای که بعد از قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ و إِنَّا أَنزَلْنَاهُ شنید آیه: اَصْحَابُ الْیَمِینِ<ref>(واقعه/۹۰)</ref> و أَصْحَابُ الشِّمَالِ<ref>(واقعه/۹۰)</ref> بود. فلذا سلام در مقابل قبله یکی است و تکبیر در سجده‌ها حمد و شکر است. و امّا این عبارت؛ سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَهُ، به‌خاطر آن گفته شد که پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فریاد و ناله حمد و تسبیح و تهلیل ملائکه را شنید و این جمله را گفت؛ سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَهُ. از همین روست که اگر در دو رکعت اوّل، حدثی پیش بیاید، شخص باید آن دو رکعت را اعاده کند و این اوّلین واجب در نماز زوال یعنی ظهر است<ref>علي بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابي عمير عن ابن اذينه عن ابي عبد الله ع قال قال :مَا تَرْوِي هَذِهِ‏ اَلنَّاصِبَةُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فِيمَا ذَا فَقَالَ فِي أَذَانِهِمْ وَ رُكُوعِهِمْ وَ سُجُودِهِمْ فَقُلْتُ إِنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَ‏ أُبَيَّ بْنَ كَعْبٍ‏ رَآهُ فِي اَلنَّوْمِ فَقَالَ كَذَبُوا فَإِنَّ دِينَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَعَزُّ مِنْ أَنْ يُرَى فِي اَلنَّوْمِ قَالَ فَقَالَ لَهُ‏ سَدِيرٌ اَلصَّيْرَفِيُ‏ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَحْدِثْ لَنَا مِنْ ذَلِكَ ذِكْراً فَقَالَ‏ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا عَرَجَ‏ بِنَبِيِّهِ ص‏ إِلَى سَمَاوَاتِهِ اَلسَّبْعِ أَمَّا أُولاَهُنَّ فَبَارَكَ عَلَيْهِ وَ اَلثَّانِيَةَ عَلَّمَهُ فَرْضَهُ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ مَحْمِلاً مِنْ نُورٍ فِيهِ أَرْبَعُونَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ اَلنُّورِ كَانَتْ مُحْدِقَةً بِعَرْشِ اَللَّهِ تَغْشَى أَبْصَارَ اَلنَّاظِرِينَ أَمَّا وَاحِدٌ مِنْهَا فَأَصْفَرُ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ اِصْفَرَّتِ اَلصُّفْرَةُ وَ وَاحِدٌ مِنْهَا أَحْمَرُ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ اِحْمَرَّتِ اَلْحُمْرَةُ وَ وَاحِدٌ مِنْهَا أَبْيَضُ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ اِبْيَضَّ اَلْبَيَاضُ وَ اَلْبَاقِي عَلَى سَائِرِ عَدَدِ اَلْخَلْقِ مِنَ اَلنُّورِ وَ اَلْأَلْوَانِ فِي ذَلِكَ اَلْمَحْمِلِ حَلَقٌ وَ سَلاَسِلُ مِنْ فِضَّةٍ ثُمَّ عَرَجَ بِهِ إِلَى اَلسَّمَاءِ فَنَفَرَتِ اَلْمَلاَئِكَةُ إِلَى أَطْرَافِ اَلسَّمَاءِ وَ خَرَّتْ سُجَّداً وَ قَالَتْ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ مَا أَشْبَهَ هَذَا اَلنُّورَ بِنُورِ رَبِّنَا فَقَالَ‏ جَبْرَئِيلُ ع‏ اَللَّهُ أَكْبَرُ اَللَّهُ أَكْبَرُ ثُمَّ فُتِحَتْ أَبْوَابُ اَلسَّمَاءِ وَ اِجْتَمَعَتِ اَلْمَلاَئِكَةُ فَسَلَّمَتْ عَلَى‏ اَلنَّبِيِّ ص‏ أَفْوَاجاً وَ قَالَتْ يَا مُحَمَّدُ كَيْفَ أَخُوكَ إِذَا نَزَلْتَ فَأَقْرِئْهُ اَلسَّلاَمَ قَالَ‏ اَلنَّبِيُّ ص‏ أَ فَتَعْرِفُونَهُ قَالُوا وَ كَيْفَ لاَ نَعْرِفُهُ وَ قَدْ أُخِذَ مِيثَاقُكَ وَ مِيثَاقُهُ مِنَّا وَ مِيثَاقُ‏ شِيعَتِهِ‏ إِلَى‏ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ عَلَيْنَا وَ إِنَّا لَنَتَصَفَّحُ وُجُوهَ‏ شِيعَتِهِ‏ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ خَمْساً يَعْنُونَ فِي كُلِّ وَقْتِ صَلاَةٍ وَ إِنَّا لَنُصَلِّي عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِ قَالَ ثُمَّ زَادَنِي رَبِّي أَرْبَعِينَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ اَلنُّورِ لاَ يُشْبِهُ اَلنُّورَ اَلْأَوَّلَ وَ زَادَنِي حَلَقاً وَ سَلاَسِلَ وَ عَرَجَ بِي إِلَى اَلسَّمَاءِ اَلثَّانِيَةِ فَلَمَّا قَرِبْتُ مِنْ بَابِ اَلسَّمَاءِ اَلثَّانِيَةِ نَفَرَتِ اَلْمَلاَئِكَةُ إِلَى أَطْرَافِ اَلسَّمَاءِ وَ خَرَّتْ سُجَّداً وَ قَالَتْ‏ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ اَلْمَلاَئِكَةِ وَ اَلرُّوحِ مَا أَشْبَهَ هَذَا اَلنُّورَ بِنُورِ رَبِّنَا فَقَالَ‏ جَبْرَئِيلُ ع‏ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ فَاجْتَمَعَتِ اَلْمَلاَئِكَةُ وَ قَالَتْ يَا جَبْرَئِيلُ‏ مَنْ هَذَا مَعَكَ قَالَ هَذَا مُحَمَّدٌ ص‏ قَالُوا وَ قَدْ بُعِثَ قَالَ نَعَمْ قَالَ‏ اَلنَّبِيُّ ص‏ فَخَرَجُوا إِلَيَّ شِبْهَ اَلْمَعَانِيقِ فَسَلَّمُوا عَلَيَّ وَ قَالُوا أَقْرِئْ أَخَاكَ اَلسَّلاَمَ قُلْتُ أَ تَعْرِفُونَهُ قَالُوا وَ كَيْفَ لاَ نَعْرِفُهُ وَ قَدْ أُخِذَ مِيثَاقُكَ وَ مِيثَاقُهُ وَ مِيثَاقُ‏ شِيعَتِهِ‏ إِلَى‏ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ عَلَيْنَا وَ إِنَّا لَنَتَصَفَّحُ وُجُوهَ‏ شِيعَتِهِ‏ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ خَمْساً يَعْنُونَ فِي كُلِّ وَقْتِ صَلاَةٍ قَالَ ثُمَّ زَادَنِي رَبِّي أَرْبَعِينَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ اَلنُّورِ لاَ تُشْبِهُ اَلْأَنْوَارَ اَلْأُولَى ثُمَّ عَرَجَ بِي إِلَى اَلسَّمَاءِ اَلثَّالِثَةِ فَنَفَرَتِ اَلْمَلاَئِكَةُ وَ خَرَّتْ‏ سُجَّداً وَ قَالَتْ‏ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ اَلْمَلاَئِكَةِ وَ اَلرُّوحِ مَا هَذَا اَلنُّورُ اَلَّذِي يُشْبِهُ نُورَ رَبِّنَا فَقَالَ‏ جَبْرَئِيلُ ع‏ أَشْهَدُ أَنَ‏ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ أَشْهَدُ أَنَ‏ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ فَاجْتَمَعَتِ اَلْمَلاَئِكَةُ وَ قَالَتْ مَرْحَباً بِالْأَوَّلِ وَ مَرْحَباً بِالْآخِرِ وَ مَرْحَباً بِالْحَاشِرِ وَ مَرْحَباً بِالنَّاشِرِ مُحَمَّدٌ خَيْرُ اَلنَّبِيِّينَ وَ عَلِيٌ‏ خَيْرُ اَلْوَصِيِّينَ‏ قَالَ‏ اَلنَّبِيُّ ص‏ ثُمَّ سَلَّمُوا عَلَيَّ وَ سَأَلُونِي عَنْ أَخِي قُلْتُ هُوَ فِي اَلْأَرْضِ أَ فَتَعْرِفُونَهُ قَالُوا وَ كَيْفَ لاَ نَعْرِفُهُ وَ قَدْ نَحُجُ‏ اَلْبَيْتَ اَلْمَعْمُورَ كُلَّ سَنَةٍ وَ عَلَيْهِ رَقٌّ أَبْيَضُ فِيهِ اِسْمُ‏ مُحَمَّدٍ وَ اِسْمُ‏ عَلِيٍ‏ وَ اَلْحَسَنِ‏ وَ اَلْحُسَيْنِ‏ وَ اَلْأَئِمَّةِ ع‏ وَ شِيعَتِهِمْ‏ إِلَى‏ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ وَ إِنَّا لَنُبَارِكُ عَلَيْهِمْ كُلَّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ خَمْساً يَعْنُونَ فِي وَقْتِ كُلِّ صَلاَةٍ وَ يَمْسَحُونَ رُءُوسَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ قَالَ ثُمَّ زَادَنِي رَبِّي أَرْبَعِينَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ اَلنُّورِ لاَ تُشْبِهُ تِلْكَ اَلْأَنْوَارَ اَلْأُولَى ثُمَّ عَرَجَ بِي حَتَّى اِنْتَهَيْتُ إِلَى اَلسَّمَاءِ اَلرَّابِعَةِ فَلَمْ تَقُلِ اَلْمَلاَئِكَةُ شَيْئاً وَ سَمِعْتُ دَوِيّاً كَأَنَّهُ فِي اَلصُّدُورِ فَاجْتَمَعَتِ اَلْمَلاَئِكَةُ فَفُتِحَتْ أَبْوَابُ اَلسَّمَاءِ وَ خَرَجَتْ إِلَيَّ شِبْهَ اَلْمَعَانِيقِ فَقَالَ‏ جَبْرَئِيلُ ع‏ حَيَّ عَلَى اَلصَّلاَةِ حَيَّ عَلَى اَلصَّلاَةِ حَيَّ عَلَى اَلْفَلاَحِ حَيَّ عَلَى اَلْفَلاَحِ فَقَالَتِ اَلْمَلاَئِكَةُ صَوْتَانِ مَقْرُونَانِ مَعْرُوفَانِ فَقَالَ‏ جَبْرَئِيلُ ع‏ قَدْ قَامَتِ اَلصَّلاَةُ قَدْ قَامَتِ اَلصَّلاَةُ فَقَالَتِ اَلْمَلاَئِكَةُ هِيَ‏ لِشِيعَتِهِ‏ إِلَى‏ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ ثُمَّ اِجْتَمَعَتِ اَلْمَلاَئِكَةُ وَ قَالَتْ كَيْفَ تَرَكْتَ أَخَاكَ فَقُلْتُ لَهُمْ وَ تَعْرِفُونَهُ قَالُوا نَعْرِفُهُ وَ شِيعَتَهُ‏ وَ هُمْ نُورٌ حَوْلَ عَرْشِ اَللَّهِ وَ إِنَّ فِي‏ اَلْبَيْتِ اَلْمَعْمُورِ لَرَقّاً مِنْ نُورٍ فِيهِ كِتَابٌ مِنْ نُورٍ فِيهِ اِسْمُ‏ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍ‏ وَ اَلْحَسَنِ‏ وَ اَلْحُسَيْنِ‏ وَ اَلْأَئِمَّةِ وَ شِيعَتِهِمْ‏ إِلَى‏ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ لاَ يَزِيدُ فِيهِمْ رَجُلٌ وَ لاَ يَنْقُصُ مِنْهُمْ رَجُلٌ وَ إِنَّهُ لَمِيثَاقُنَا وَ إِنَّهُ لَيُقْرَأُ عَلَيْنَا كُلَ‏ يَوْمِ جُمُعَةٍ ثُمَّ قِيلَ لِي اِرْفَعْ رَأْسَكَ يَا مُحَمَّدُ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا أَطْبَاقُ اَلسَّمَاءِ قَدْ خُرِقَتْ وَ اَلْحُجُبُ قَدْ رُفِعَتْ ثُمَّ قَالَ لِي طَأْطِئْ رَأْسَكَ اُنْظُرْ مَا تَرَى فَطَأْطَأْتُ رَأْسِي فَنَظَرْتُ إِلَى بَيْتٍ مِثْلِ بَيْتِكُمْ هَذَا وَ حَرَمٍ مِثْلِ حَرَمِ هَذَا اَلْبَيْتِ‏ لَوْ أَلْقَيْتُ شَيْئاً مِنْ يَدِي لَمْ يَقَعْ إِلاَّ عَلَيْهِ فَقِيلَ لِي يَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذَا اَلْحَرَمُ‏ وَ أَنْتَ اَلْحَرَامُ وَ لِكُلِّ مِثْلٍ مِثَالٌ ثُمَّ أَوْحَى اَللَّهُ إِلَيَّ يَا مُحَمَّدُ اُدْنُ مِنْ‏ صَادٍ فَاغْسِلْ مَسَاجِدَكَ وَ طَهِّرْهَا وَ صَلِّ لِرَبِّكَ فَدَنَا رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ مِنْ‏ صَادٍ وَ هُوَ مَاءٌ يَسِيلُ مِنْ سَاقِ اَلْعَرْشِ اَلْأَيْمَنِ فَتَلَقَّى‏ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ اَلْمَاءَ بِيَدِهِ اَلْيُمْنَى فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ صَارَ اَلْوُضُوءُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ أَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ أَنِ اِغْسِلْ وَجْهَكَ فَإِنَّكَ تَنْظُرُ إِلَى عَظَمَتِي ثُمَّ اِغْسِلْ ذِرَاعَيْكَ اَلْيُمْنَى وَ اَلْيُسْرَى فَإِنَّكَ تَلَقَّى بِيَدِكَ كَلاَمِي ثُمَّ اِمْسَحْ رَأْسَكَ بِفَضْلِ مَا بَقِيَ فِي يَدَيْكَ مِنَ اَلْمَاءِ وَ رِجْلَيْكَ إِلَى كَعْبَيْكَ فَإِنِّي أُبَارِكُ عَلَيْكَ وَ أُوطِئُكَ مَوْطِئاً لَمْ يَطَأْهُ أَحَدٌ غَيْرُكَ فَهَذَا عِلَّةُ اَلْأَذَانِ وَ اَلْوُضُوءِ ثُمَّ أَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا مُحَمَّدُ اِسْتَقْبِلِ‏ اَلْحَجَرَ اَلْأَسْوَدَ وَ كَبِّرْنِي عَلَى عَدَدِ حُجُبِي فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ صَارَ اَلتَّكْبِيرُ سَبْعاً لِأَنَّ اَلْحُجُبَ سَبْعٌ فَافْتَتِحْ عِنْدَ اِنْقِطَاعِ اَلْحُجُبِ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ صَارَ اَلاِفْتِتَاحُ سُنَّةً وَ اَلْحُجُبُ مُتَطَابِقَةٌ بَيْنَهُنَّ بِحَارُ اَلنُّورِ وَ ذَلِكَ اَلنُّورُ اَلَّذِي أَنْزَلَهُ اَللَّهُ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ ص‏ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ صَارَ اَلاِفْتِتَاحُ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ لاِفْتِتَاحِ اَلْحُجُبِ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ فَصَارَ اَلتَّكْبِيرُ سَبْعاً وَ اَلاِفْتِتَاحُ ثَلاَثاً فَلَمَّا فَرَغَ مِنَ اَلتَّكْبِيرِ وَ اَلاِفْتِتَاحِ أَوْحَى اَللَّهُ إِلَيْهِ سَمِّ بِاسْمِي فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ جُعِلَ بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ‏ فِي أَوَّلِ اَلسُّورَةِ ثُمَّ أَوْحَى اَللَّهُ إِلَيْهِ أَنِ اِحْمَدْنِي فَلَمَّا قَالَ‏ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ‏ قَالَ‏ اَلنَّبِيُ‏ فِي نَفْسِهِ شُكْراً فَأَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ قَطَعْتَ حَمْدِي فَسَمِّ بِاسْمِي فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ جُعِلَ فِي اَلْحَمْدِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ‏ مَرَّتَيْنِ فَلَمَّا بَلَغَ‏ وَ لاَ اَلضَّالِّينَ‏ قَالَ‏ اَلنَّبِيُّ ص‏ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ‏ شُكْراً فَأَوْحَى اَللَّهُ إِلَيْهِ قَطَعْتَ‏ ذِكْرِي فَسَمِّ بِاسْمِي فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ جُعِلَ‏ بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ‏ فِي أَوَّلِ اَلسُّورَةِ ثُمَّ أَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ اِقْرَأْ يَا مُحَمَّدُ نِسْبَةَ رَبِّكَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قُلْ هُوَ اَللَّهُ أَحَدٌ `اَللَهُ اَلصَّمَدُ `لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ `وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ ثُمَّ أَمْسَكَ عَنْهُ اَلْوَحْيَ فَقَالَ‏ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ اَلْوَاحِدُ اَلْأَحَدُ اَلصَّمَدُ فَأَوْحَى اَللَّهُ إِلَيْهِ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ `وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ ثُمَّ أَمْسَكَ عَنْهُ اَلْوَحْيَ فَقَالَ‏ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ كَذَلِكَ اَللَّهُ كَذَلِكَ اَللَّهُ رَبُّنَا فَلَمَّا قَالَ ذَلِكَ أَوْحَى اَللَّهُ إِلَيْهِ اِرْكَعْ لِرَبِّكَ يَا مُحَمَّدُ فَرَكَعَ فَأَوْحَى اَللَّهُ إِلَيْهِ وَ هُوَ رَاكِعٌ قُلْ‏ سُبْحَانَ رَبِّيَ اَلْعَظِيمِ فَفَعَلَ ذَلِكَ ثَلاَثاً ثُمَّ أَوْحَى اَللَّهُ إِلَيْهِ أَنِ اِرْفَعْ رَأْسَكَ يَا مُحَمَّدُ فَفَعَلَ‏ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ فَقَامَ مُنْتَصِباً فَأَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ أَنِ اُسْجُدْ لِرَبِّكَ يَا مُحَمَّدُ فَخَرَّ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ سَاجِداً فَأَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ قُلْ‏ سُبْحَانَ رَبِّيَ اَلْأَعْلَى فَفَعَلَ ذَلِكَ ثَلاَثاً ثُمَّ أَوْحَى اَللَّهُ إِلَيْهِ اِسْتَوِ جَالِساً يَا مُحَمَّدُ فَفَعَلَ فَلَمَّا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ سُجُودِهِ وَ اِسْتَوَى جَالِساً نَظَرَ إِلَى عَظَمَتِهِ تَجَلَّتْ لَهُ فَخَرَّ سَاجِداً مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِهِ لاَ لِأَمْرٍ أُمِرَ بِهِ فَسَبَّحَ أَيْضاً ثَلاَثاً فَأَوْحَى اَللَّهُ إِلَيْهِ اِنْتَصِبْ قَائِماً فَفَعَلَ فَلَمْ يَرَ مَا كَانَ رَأَى مِنَ اَلْعَظَمَةِ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ صَارَتِ اَلصَّلاَةُ رَكْعَةً وَ سَجْدَتَيْنِ ثُمَّ أَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ اِقْرَأْ بِالْحَمْدِ لِلَّهِ‏ فَقَرَأَهَا مِثْلَ مَا قَرَأَ أَوَّلاً ثُمَّ أَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ اِقْرَأْ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ‏ فَإِنَّهَا نِسْبَتُكَ وَ نِسْبَةُ أَهْلِ بَيْتِكَ‏ إِلَى‏ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ وَ فَعَلَ فِي اَلرُّكُوعِ مِثْلَ مَا فَعَلَ فِي اَلْمَرَّةِ اَلْأُولَى ثُمَّ سَجَدَ سَجْدَةً وَاحِدَةً فَلَمَّا رَفَعَ رَأْسَهُ تَجَلَّتْ لَهُ اَلْعَظَمَةُ فَخَرَّ سَاجِداً مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِهِ لاَ لِأَمْرٍ أُمِرَ بِهِ فَسَبَّحَ أَيْضاً ثُمَّ أَوْحَى اَللَّهُ إِلَيْهِ اِرْفَعْ رَأْسَكَ يَا مُحَمَّدُ ثَبَّتَكَ رَبُّكَ فَلَمَّا ذَهَبَ لِيَقُومَ قِيلَ يَا مُحَمَّدُ اِجْلِسْ فَجَلَسَ فَأَوْحَى اَللَّهُ إِلَيْهِ يَا مُحَمَّدُ إِذَا مَا أَنْعَمْتُ عَلَيْكَ فَسَمِّ بِاسْمِي فَأُلْهِمَ أَنْ قَالَ‏ بِسْمِ اَللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ اَلْأَسْمَاءُ اَلْحُسْنَى كُلُّهَا لِلَّهِ ثُمَّ أَوْحَى اَللَّهُ إِلَيْهِ يَا مُحَمَّدُ صَلِّ عَلَى نَفْسِكَ وَ عَلَى‏ أَهْلِ بَيْتِكَ‏ فَقَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيَّ وَ عَلَى‏ أَهْلِ بَيْتِي‏ وَ قَدْ فَعَلَ ثُمَّ اِلْتَفَتَ فَإِذَا بِصُفُوفٍ مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ وَ اَلْمُرْسَلِينَ وَ اَلنَّبِيِّينَ فَقِيلَ يَا مُحَمَّدُ سَلِّمْ عَلَيْهِمْ فَقَالَ‏ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ فَأَوْحَى اَللَّهُ إِلَيْهِ أَنَّ اَلسَّلاَمَ وَ اَلتَّحِيَّةَ وَ اَلرَّحْمَةَ وَ اَلْبَرَكَاتِ أَنْتَ وَ ذُرِّيَّتُكَ ثُمَّ أَوْحَى اَللَّهُ إِلَيْهِ أَنْ لاَ يَلْتَفِتَ يَسَاراً وَ أَوَّلُ آيَةٍ سَمِعَهَا بَعْدَ قُلْ هُوَ اَللَّهُ أَحَدٌ وَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ‏ آيَةُ أَصْحَابِ اَلْيَمِينِ وَ أَصْحَابِ اَلشِّمَالِ‏ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَانَ اَلسَّلاَمُ وَاحِدَةً تُجَاهَ اَلْقِبْلَةِ وَ مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَانَ اَلتَّكْبِيرُ فِي اَلسُّجُودِ شُكْراً وَ قَوْلُهُ‏ سَمِعَ اَللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ لِأَنَ‏ اَلنَّبِيَّ ص‏ سَمِعَ ضَجَّةَ اَلْمَلاَئِكَةِ بِالتَّسْبِيحِ وَ اَلتَّحْمِيدِ وَ اَلتَّهْلِيلِ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ قَالَ‏ سَمِعَ اَللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ وَ مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ صَارَتِ اَلرَّكْعَتَانِ اَلْأُولَيَانِ كُلَّمَا أَحْدَثَ فِيهِمَا حَدَثاً كَانَ عَلَى صَاحِبِهِمَا إِعَادَتُهُمَا فَهَذَا اَلْفَرْضُ اَلْأَوَّلُ فِي صَلاَةِ اَلزَّوَالِ يَعْنِي صَلاَةَ اَلظُّهْرِ: تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۵۸؛  الکافی، ج۳، ص۴۸۶/ نورالثقلین/ البرهان</ref>
سپس به او وحی کرد: «به سمت چپ التفات مکن». اوّلین آیه‌ای که بعد از قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ و إِنَّا أَنزَلْنَاهُ شنید آیه: اَصْحَابُ الْیَمِینِ<ref>(واقعه/۹۰)</ref> و أَصْحَابُ الشِّمَالِ<ref>(واقعه/۹۰)</ref> بود. فلذا سلام در مقابل قبله یکی است و تکبیر در سجده‌ها حمد و شکر است. و امّا این عبارت؛ سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَهُ، به‌خاطر آن گفته شد که پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فریاد و ناله حمد و تسبیح و تهلیل ملائکه را شنید و این جمله را گفت؛ سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَهُ. از همین روست که اگر در دو رکعت اوّل، حدثی پیش بیاید، شخص باید آن دو رکعت را اعاده کند و این اوّلین واجب در نماز زوال یعنی ظهر است<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۵۸؛  الکافی، ج۳، ص۴۸۶/ نورالثقلین/ البرهان</ref>


=== فلسفه استحباب هفت تکبیر در تکبیرةالاحرام ===
=== 5- فلسفه استحباب هفت تکبیر در تکبیرةالاحرام ===
از هشام بن حکم روایت است که از امام کاظم (علیه‌السلام) پرسیدم: «چرا تعداد هفت تکبیر در شروع نماز بهتر است؟ چرا در رکوع سُبحانَ رَبی العَظِیمِ وَ بِحَمدِهِ و در سَجده، سُبحانَ رَبّی‌الأعلَی وَ بِحَمدِهِ گفته می‌شود»؟ فرمود: «ای هِشام! خداوند تبارک‌وتعالی آسمان‌ها و زمین را در هفت طبقه آفرید و هفت حجاب خلق نمود، وقتی پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به معراج رفت و آنگاه که فاصله‌ی او از خداوند به‌اندازه‌ی (طول) دو [انتهای] کمان یا نزدیک‌تر بود، یکی از حجاب‌ها کنار رفت، رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) تکبیر گفت و جملاتی را که در افتتاح گفته می‌شود، خواند. وقتی دوّمین حجاب کنار رفت، حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) تکبیر گفت و جملاتی را که در افتتاح گفته می‌شود خواند.  
از هشام بن حکم روایت است که از امام کاظم (علیه‌السلام) پرسیدم: «چرا تعداد هفت تکبیر در شروع نماز بهتر است؟ چرا در رکوع سُبحانَ رَبی العَظِیمِ وَ بِحَمدِهِ و در سَجده، سُبحانَ رَبّی‌الأعلَی وَ بِحَمدِهِ گفته می‌شود»؟ فرمود: «ای هِشام! خداوند تبارک‌وتعالی آسمان‌ها و زمین را در هفت طبقه آفرید و هفت حجاب خلق نمود، وقتی پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به معراج رفت و آنگاه که فاصله‌ی او از خداوند به‌اندازه‌ی (طول) دو [انتهای] کمان یا نزدیک‌تر بود، یکی از حجاب‌ها کنار رفت، رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) تکبیر گفت و جملاتی را که در افتتاح گفته می‌شود، خواند. وقتی دوّمین حجاب کنار رفت، حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) تکبیر گفت و جملاتی را که در افتتاح گفته می‌شود خواند.  
وقتی سوّمین حجاب کنار رفت، حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) تکبیر گفت و همین‌طور ادامه یافت تا اینکه هفت حجاب کنار رفت و پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) هفت بار تکبیر گفت، به همین دلیل در ابتدا و شروع نماز هفت بار تکبیر گفته می‌شود. سپس وقتی عظمت خدا را به یاد آورد بسیار ترسید و بر زانوهایش خم شد و گفت: «سُبحانَ ربی‌العَظِیمِ وَ بِحَمدِهِ». وقتی از رکوع سر برداشت و راست ایستاد خداوند را برتر و با عظمت‌تر یافت، بر سجده افتاد درحالی‌که می‌گفت: «سُبحانَ ربّی الأعلَی وَ بِحَمدِهِ». وقتی هفت بار این قول را گفت ترس او آرام گرفت و این قول سنّت شد<ref>عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی (قَالَ: قُلْتُ لَهُ لِأَیِ عِلَّةٍ صَارَ التَّکْبِیرُ فِی الِافْتِتَاحِ سَبْعُ تَکْبِیرَاتٍ أَفْضَلَ وَ لِأَیِّ عِلَّةٍ یُقَالُ فِی الرُّکُوعِ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ وَ یُقَالُ فِی السُّجُودِ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَی وَ بِحَمْدِهِ قَالَ یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ سَبْعاً وَ الْأَرَضِینَ سَبْعاً وَ الْحُجُبَ سَبْعاً فَلَمَّا أَسْرَی بِالنَّبِیِّ (وَ کَانَ مِنْ رَبِّهِ کَقَابِ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی رُفِعَ لَهُ حِجَابٌ مِنْ حُجُبِهِ فَکَبَّرَ رسول‌الله (وَ جَعَلَ یَقُولُ الْکَلِمَاتِ الَّتِی تُقَالُ فِی الِافْتِتَاحِ فَلَمَّا رُفِعَ لَهُ الثَّانِی کَبَّرَ فَلَمْ یَزَلْ کَذَلِکَ حَتَّی بَلَغَ سَبْعَ حُجُبٍ وَ کَبَّرَ سَبْعَ تَکْبِیرَاتٍ فَلِذَلِکَ الْعِلَّةِ تُکَبَّرُ لِلِافْتِتَاحِ فِی الصَّلَاةِ سَبْعُ تَکْبِیرَاتٍ فَلَمَّا ذَکَرَ مَا رَأَی مِنْ عَظَمَةِ اللَّهِ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُ فَانْبَرَکَ عَلَی رُکْبَتَیْهِ وَ أَخَذَ یَقُولُ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ فَلَمَّا اعْتَدَلَ مِنْ رُکُوعِهِ قَائِماً نَظَرَ إِلَیْهِ فِی مَوْضِعٍ أَعْلَی مِنْ ذَلِکَ الْمَوْضِعِ خَرَّ عَلَی وَجْهِهِ وَ هُوَ یَقُولُ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَی وَ بِحَمْدِهِ فَلَمَّا قَالَ سَبْعَ مَرَّاتٍ سَکَنَ ذَلِکَ الرُّعْبُ فَلِذَلِکَ جَرَتْ بِهِ السُّنَّةُ: تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۵۴الكافي، جلد ۱، كِتَابُ فَضْلِ الْعِلْم و  بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۶۹/ نورالثقلین/ البرهان.</ref> .
وقتی سوّمین حجاب کنار رفت، حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) تکبیر گفت و همین‌طور ادامه یافت تا اینکه هفت حجاب کنار رفت و پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) هفت بار تکبیر گفت، به همین دلیل در ابتدا و شروع نماز هفت بار تکبیر گفته می‌شود. سپس وقتی عظمت خدا را به یاد آورد بسیار ترسید و بر زانوهایش خم شد و گفت: «سُبحانَ ربی‌العَظِیمِ وَ بِحَمدِهِ». وقتی از رکوع سر برداشت و راست ایستاد خداوند را برتر و با عظمت‌تر یافت، بر سجده افتاد درحالی‌که می‌گفت: «سُبحانَ ربّی الأعلَی وَ بِحَمدِهِ». وقتی هفت بار این قول را گفت ترس او آرام گرفت و این قول سنّت شد<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۵۴الكافي، جلد ۱، كِتَابُ فَضْلِ الْعِلْم و  بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۶۹/ نورالثقلین/ البرهان.</ref> .
=== فلسفه جهر و اخفاتی بودن نمازها ===
=== 6- فلسفه جهر و اخفاتی بودن نمازها ===
امام صادق (علیه‌السلام)- محمّدبن‌عمران از امام صادق (علیه‌السلام) پرسید: «چرا نماز صبح و مغرب و عشا با صدای بلند خوانده می‌شود، امّا بقیه‌ی نمازها مثل نماز ظهر و عصر با صدای بلند خوانده نمی‌شود؟ و چرا ذکر تسبیح در دو رکعت آخر نماز از خواندن [حمد و سوره] بهتر و افضل است»؟  
امام صادق (علیه‌السلام)- محمّدبن‌عمران از امام صادق (علیه‌السلام) پرسید: «چرا نماز صبح و مغرب و عشا با صدای بلند خوانده می‌شود، امّا بقیه‌ی نمازها مثل نماز ظهر و عصر با صدای بلند خوانده نمی‌شود؟ و چرا ذکر تسبیح در دو رکعت آخر نماز از خواندن [حمد و سوره] بهتر و افضل است»؟  


امام (علیه‌السلام) فرمود: «زیرا وقتی پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به آسمان عروج کرد، اوّلین نمازی که خدا بر او واجب کرد، نماز ظهر روز جمعه بود، سپس خداوند عزّوجلّ به ملائکه امر کرد پشت سر حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) نماز بگزارند و به پیامبرش امر کرد نماز را با صدای بلند قرائت کند تا فضل و مرتبت او برای ملائکه آشکار شود، سپس نماز عصر را بر او واجب کرد، امّا هیچ‌یک از ملائکه را به همراهی او امر نکرد و به پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) امر کرد حمد و سوره نماز را با صدای آرام قرائت کند، زیرا کسی در پشت‌سر حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) نبود.  
امام (علیه‌السلام) فرمود: «زیرا وقتی پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به آسمان عروج کرد، اوّلین نمازی که خدا بر او واجب کرد، نماز ظهر روز جمعه بود، سپس خداوند عزّوجلّ به ملائکه امر کرد پشت سر حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) نماز بگزارند و به پیامبرش امر کرد نماز را با صدای بلند قرائت کند تا فضل و مرتبت او برای ملائکه آشکار شود، سپس نماز عصر را بر او واجب کرد، امّا هیچ‌یک از ملائکه را به همراهی او امر نکرد و به پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) امر کرد حمد و سوره نماز را با صدای آرام قرائت کند، زیرا کسی در پشت‌سر حضرت (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) نبود.  
سپس نماز مغرب را بر او واجب کرد و ملائکه را با او همراه کرد و به او امر کرد با صدای بلند حمد و سوره را قرائت کند و همین‌طور نماز عشا را. وقتی فجر نزدیک شد، خدا نماز صبح را بر پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) واجب کرد و به او امر کرد آن را با صدای بلند بخواند تا فضل و مرتبت او برای مردم آشکار شود، همان‌گونه که برای ملائکه آشکار شد.  
سپس نماز مغرب را بر او واجب کرد و ملائکه را با او همراه کرد و به او امر کرد با صدای بلند حمد و سوره را قرائت کند و همین‌طور نماز عشا را. وقتی فجر نزدیک شد، خدا نماز صبح را بر پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) واجب کرد و به او امر کرد آن را با صدای بلند بخواند تا فضل و مرتبت او برای مردم آشکار شود، همان‌گونه که برای ملائکه آشکار شد.  
به‌همین‌علّت نماز صبح با صدای بلند خوانده می‌شود». پرسیدم: «چرا در دو رکعت آخر نماز تسبیح از قرائت [حمد و سوره] افضل و بهتر است»؟ فرمود: «زیرا وقتی پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) در دو رکعت آخر نماز بود، عظمت متجلّی شده پروردگار را به یاد آورد و متحیّر شد و گفت: سُبحانَ اللهِ وَ الحَمدُ لِلهِ وَ لا إلهَ إلا اللهُ وَ اللهُ أکبَر، به همین خاطر ذکر تسبیح از قرائت بهتر است».<ref>سَأَلَ مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ أَبَا عبدالله (فَقَالَ: لِأَیِّ عِلَّةٍ یُجْهَرُ فِی صَلَاةِ الْجُمُعَةِ وَ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ وَ صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ صَلَاةِ الْغَدَاةِ وَ سَائِرُ الصَّلَوَاتِ الظُّهْرُ وَ الْعَصْرُ لَا یُجْهَرُ فِیهِمَا وَ لِأَیِّ عِلَّةٍ صَارَ التَّسْبِیحُ فِی الرَّکْعَتَیْنِ الْأَخِیرَتَیْنِ أَفْضَلَ مِنَ الْقِرَاءَةِ قَالَ لِأَنَّ النَّبِیَّ (لَمَّا أُسْرِیَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ کَانَ أَوَّلَ صَلَاةٍ فَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ الظُّهْرُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فَأَضَافَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ الْمَلَائِکَةَ تُصَلِّی خَلْفَهُ وَ أَمَرَ نَبِیَّهُ (أَنْ یَجْهَرَ بِالْقِرَاءَةِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَضْلَهُ ثُمَّ فَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْعَصْرَ وَ لَمْ یُضِفْ إِلَیْهِ أَحَداً مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ أَمَرَهُ أَنْ یُخْفِیَ الْقِرَاءةَ لِأَنَّهُ لَمْ یَکُنْ وَرَاءَهُ أَحَدٌ ثُمَّ فَرَضَ عَلَیْهِ الْمَغْرِبَ وَ أَضَافَ إِلَیْهِ الْمَلَائِکَة وَ أَمَرَهُ بِالْإِجْهَارِ وَ کَذَلِکَ الْعِشَاءُ الْآخِرةُ فَلَمَّا کَانَ قُرْبَ الْفَجْرِ نَزَلَ فَفَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ الْفَجْرَ وَ أَمَرَهُ بِالْإِجْهَارِ لِیُبَیِّنَ لِلنَّاسِ فَضْلَهُ کَمَا بَیَّنَ لِلْمَلَائِکَةِ فَلِهَذِهِ الْعِلَّةِ یُجْهَرُ فِیهَا وَ صَارَ التَّسْبِیحُ أَفْضَلَ مِنَ الْقِرَاءَةِ فِی الْأَخِیرَتَیْنِ لِأَنَّ النَّبِیَّ (لَمَّا کَانَ فِی الْأَخِیرَتَیْنِ ذَکَرَ مَا رَأَی مِنْ عَظَمَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَدَهِشَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ فَلِذَلِکَ صَارَ التَّسْبِیحُ أَفْضَلَ مِنَ الْقِرَاءَةِ:تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۵۴؛ من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۰۹/ نورالثقلین/ البرهان
به‌همین‌علّت نماز صبح با صدای بلند خوانده می‌شود». پرسیدم: «چرا در دو رکعت آخر نماز تسبیح از قرائت [حمد و سوره] افضل و بهتر است»؟ فرمود: «زیرا وقتی پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) در دو رکعت آخر نماز بود، عظمت متجلّی شده پروردگار را به یاد آورد و متحیّر شد و گفت: سُبحانَ اللهِ وَ الحَمدُ لِلهِ وَ لا إلهَ إلا اللهُ وَ اللهُ أکبَر، به همین خاطر ذکر تسبیح از قرائت بهتر است».<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۵۴؛ من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۰۹/ نورالثقلین/ البرهان
</ref>
</ref>


=== شروع اذان گفتن از شب معراج ===
=== 7- شروع اذان گفتن از شب معراج ===
در تفسیر عیّاشی از عبدالصَّمدبن‌بشیر روایت است که نزد امام صادق (علیه‌السلام) درباره‌ی شروع و پیدایش اذان سخن به میان آمد و گفته شد؛ مردی از انصار اذان را در خواب دید و آن را برای پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) تعریف کرد و پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به او امر کرد آن را به بلال بیاموزد. امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «دروغ می‌گویند! پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) در سایه‌ی کعبه در خواب بود، جبرئیل نزد پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) آمد، درحالی‌که ظرف آب بهشتی در دست داشت، پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) را بیدار کرد و به او امر کرد با آن آب خود را بشوید، سپس پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) را در مَحمِلی که هزاران هزار رنگ نور داشت سوار کرد و به آسمان برد تا اینکه به درهای آسمان رسیدند»<ref>عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِیرٍ قَالَ: ذُکِرَ عِنْدَ أَبِی عبدالله (بُدُوِّ الْأَذَانِ فَقَالَ إِنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ رَأَی فِی مَنَامِهِ الْأَذَانَ فَقَصَّهُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (وَ أَمَرَهُ رسول‌الله (أَنْ یُعَلِّمَهُ بِلَالًا فَقَالَ أَبُو عبدالله کَذَبُوا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (کَانَ نَائِماً فِی ظِلِّ الْکَعْبَةِ فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ (وَ مَعَهُ طَاسٌ فِیهِ مَاءٌ مِنَ الْجَنَّةِ فَأَیْقَظَهُ وَ أَمَرَهُ أَنْ یَغْتَسِلَ ثُمَّ وَضَعَ فِی مَحْمِلٍ لَهُ أَلْفَ أَلْفِ لَوْنٍ مِنْ نُورٍ ثُمَّ صَعِدَ بِهِ حَتَّی انْتَهَی إِلَی أَبْوَابِ السَّمَاءِ: تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۶۲،  بحارالانوار، ج۸۱، ص۱۱۹/ البرهان</ref>.
در تفسیر عیّاشی از عبدالصَّمدبن‌بشیر روایت است که نزد امام صادق (علیه‌السلام) درباره‌ی شروع و پیدایش اذان سخن به میان آمد و گفته شد؛ مردی از انصار اذان را در خواب دید و آن را برای پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) تعریف کرد و پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به او امر کرد آن را به بلال بیاموزد. امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «دروغ می‌گویند! پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) در سایه‌ی کعبه در خواب بود، جبرئیل نزد پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) آمد، درحالی‌که ظرف آب بهشتی در دست داشت، پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) را بیدار کرد و به او امر کرد با آن آب خود را بشوید، سپس پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) را در مَحمِلی که هزاران هزار رنگ نور داشت سوار کرد و به آسمان برد تا اینکه به درهای آسمان رسیدند»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۶۲،  بحارالانوار، ج۸۱، ص۱۱۹/ البرهان</ref>.


=== جبرئیل مؤذن پیامبر در معراج ===
=== 8- جبرئیل مؤذن پیامبر در معراج ===


امام صادق (علیه‌السلام)- حفض‌بن بختری گوید: امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: وقتی پیامبر خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به معراج رفت، وقت نماز رسید و جبرئیل اذان گفت، وقتی گفت: «اللهُ أکبَر، اللهُ أکبَر»، ملائکه گفتند: «اللهُ اکبَر، اللهُ اکبَر»، وقتی گفت: «أشهَدُ أن لا إلهَ إلا الله». گفتند: «بت‌ها و الهه‌ها نابود شدند»، وقتی گفت: «أشهَدُ أنَّ محمّداً رسول‌الله»، گفتند: «پیامبری است که مبعوث شده است». وقتی گفت: «حَیَّ عَلَی‌الصَّلاةً»، گفتند: «به عبادت پروردگارش تشویق و ترغیب نمود»، وقتی گفت: «حَیَّ عَلَی الفَلاحِ»، گفتند: «هرکس از او تبعیّت کند، رستگار می‌شود»<ref>عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ عَنْ أَبِی عبدالله (قَالَ: لَمَّا أُسْرِیَ بِرَسُولِ اللَّهِ (وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ فَأَذَّنَ جَبْرَئِیلُ (فَلَمَّا قَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ فَلَمَّا قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ خَلَعَ الْأَنْدَادَ فَلَمَّا قَالَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رسول‌الله قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ نَبِیٌّ بُعِثَ فَلَمَّا قَالَ حَیَّ عَلَی الصَّلَاةِ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ حَثَّ عَلَی عِبَادَةِ رَبِّهِ فَلَمَّا قَالَ حَیَّ عَلَی الْفَلَاحِ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ أَفْلَحَ مَنِ اتَّبَعَهُ:تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۶۲؛  معانی الأخبار، ص۳۸۷/ البرهان.</ref>
امام صادق (علیه‌السلام)- حفض‌بن بختری گوید: امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: وقتی پیامبر خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به معراج رفت، وقت نماز رسید و جبرئیل اذان گفت، وقتی گفت: «اللهُ أکبَر، اللهُ أکبَر»، ملائکه گفتند: «اللهُ اکبَر، اللهُ اکبَر»، وقتی گفت: «أشهَدُ أن لا إلهَ إلا الله». گفتند: «بت‌ها و الهه‌ها نابود شدند»، وقتی گفت: «أشهَدُ أنَّ محمّداً رسول‌الله»، گفتند: «پیامبری است که مبعوث شده است». وقتی گفت: «حَیَّ عَلَی‌الصَّلاةً»، گفتند: «به عبادت پروردگارش تشویق و ترغیب نمود»، وقتی گفت: «حَیَّ عَلَی الفَلاحِ»، گفتند: «هرکس از او تبعیّت کند، رستگار می‌شود»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۶۲؛  معانی الأخبار، ص۳۸۷/ البرهان.</ref>


== معارفی ناب که در شب معراج گفته شد ==
== معارفی ناب که در شب معراج گفته شد ==
=== 1- در خواست پیامبر برای امت در شب معراج ===
=== 1- در خواست پیامبر برای امت در شب معراج ===


فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامٍ
از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده‌اند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: [در شب معراج] با جبرئیل (علیه السلام) می‌رفتیم تا آنکه به سدرهًْ‌المنتهی رسیدم [آن درخت چنان بزرگ بود] که یک برگ از آن برای سایه‌انداختن روی امّتی از امّت‌ها کافی بود. من از آن درخت همان‌طور که خداوند می‌فرماید به اندازه‌ی دوکمان تیر یا کمتر از آن فاصله داشتم. [در این هنگام] خداوند مرا فراخواند: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیه مِن رَّبِّه»
عَنْ أَبِي عبدالله (علیه‌السلام) أَنَّ هَذِهِ الْآيَةَ مُشَافَهَةُ اللَّهِ تَعَالَى لِنَبِيِّهِ (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ-
 
قَالَ النَّبِيُّ (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) انْتَهَيْتُ إِلَى مَحَلِّ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى وَ إِذَا بِوَرَقَةٍ مِنْهَا تُظِلُّ أُمَّةً مِنَ الْأُمَمِ- فَكُنْتُ مِنْ رَبِّي كَقَابِ‏ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏ كَمَا حَكَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ-
گفتم: «من از جانب خود و امّت خود پاسخ می‌دهم: وَالْمُؤْمِنُونَ کلٌّ آمَنَ بِاللّه وَمَلآئِکتِه وَکتُبِه وَرُسُلِه لاَ نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِه» و گفتم: «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَک رَبَّنَا وَإِلَیک الْمَصِیرُ».
فَنَادَانِي رَبِّي تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ‏»
 
فَقُلْتُ أَنَا مُجِيبٌ عَنِّي وَ عَنْ أُمَّتِي‏ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ- وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ
خداوند فرمود: «لاَ یکلِّفُ اللّه نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَها لَها مَا کسَبَتْ وَعَلَیها مَا اکتَسَبَتْ»
فَقَالَ اللَّهُ‏ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها- لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ‏
 
فَقُلْتُ‏ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا أَوْ أَخْطَأْنا
من گفتم: «رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا» و
وَ قَالَ اللَّهُ لَا أُؤَاخِذُكَ، فَقُلْتُ‏ رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً- كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنا
 
فَقَالَ اللَّهُ لَا أَحْمِلُكَ، فَقُلْتُ‏ رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ- وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ‏
خداوند فرمود: «تو را بازخواست نخواهم‌کرد».
فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى قَدْ أَعْطَيْتُكَ ذَلِكَ لَكَ وَ لِأُمَّتِكَ،
 
فَقَالَ الصَّادِقُ (علیه‌السلام) مَا وَفَدَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى أَحَدٌ أَكْرَمُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) حَيْثُ سَأَلَ لِأُمَّتِهِ هَذِهِ الْخِصَال<ref>‏ تفسير القمی  ج۱ ص۹۵قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمي - قم، چاپ: سوم، 1404ق.؛ تفسير الصافي  ج۱ ص۳۱۰؛  تفسیر البرهان  ج۱ ص۵۷۰؛ تفسير نور الثقلين  ج۱ ص۳۰۴؛ تفسير كنز الدقائق  ج۲ ص۴۸۳</ref>.
گفتم: «رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَینَا إِصْرًا کمَا حَمَلْتَه عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا» خداوند فرمود: «بر دوش تو قرار نمی‌دهم. (به‌عهده‌ات نمی‌گذارم)».
 
من گفتم: «رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِه وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ» خداوند فرمود: «آن را به تو و امّت تو عطا کردم».
 
امام صادق (علیه السلام) افزود: «هیچ کسی کریم‌تر و بزرگوارتر از پیامبر (صلی الله علیه و آله) به نزد خدا فرستاده‌نشد تا چنین خصلتی را برای امّت خود بخواهد»<ref>‏ تفسير القمی  ج۱ ص۹۵قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمي - قم، چاپ: سوم، 1404ق.؛ تفسير الصافي  ج۱ ص۳۱۰؛  تفسیر البرهان  ج۱ ص۵۷۰؛ تفسير نور الثقلين  ج۱ ص۳۰۴؛ تفسير كنز الدقائق  ج۲ ص۴۸۳</ref>.


=== 2- صله‌رحم تا چهل نسل ===
=== 2- صله‌رحم تا چهل نسل ===


أَباحسن بن على وشاء از امام رضا (علیه‌السلام) از پدران بزرگوارش از على (علیه‌السلام) نقل مى‌كند كه فرمود: پيامبر خدا (صلی‌الله عليه و آله) فرمود: هنگامى كه به آسمان برده شدم، رحمى را ديدم كه به عرش (خدا) آويزان است، و از رحم ديگرى به پروردگارش شكايت مى‌كند. به او گفتم: بين تو و آن رحم چند نسل فاصله است‌؟ گفت: در نسل چهلمين به هم مى‌رسيم <ref>حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عبدالله بْنُ جَعْفَرٍ اَلْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْوَشَّاءِ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ علیه‌السلام قَالَ قَالَ رسول‌الله صلی‌الله عَلَيْهِ وَ آلِهِ : لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى اَلسَّمَاءِ رَأَيْتُ رَحِماً مُتَعَلِّقَةً بِالْعَرْشِ تَشْكُو رَحِماً إِلَى رَبِّهَا فَقُلْتُ لَهَا كَمْ بَيْنَكِ وَ بَيْنَهَا مِنْ أَبٍ فَقَالَتْ نَلْتَقِي فِي أَرْبَعِينَ  الخصال  ج۲ ص۵۴۰؛عيون الأخبار  ج۱ ص۲۵۴؛ كشف الغمة  ج۲ ص۲۹۲؛ تفسير الصافي  ج۱ ص۴۱۹؛ وسائل الشیعة  ج۲۱ ص۵۰۷؛ بحار الأنوار  ج۷۱ ص۹۱؛ تفسير نور الثقلين  ج۱ ص۴۳۷؛ تفسير نور الثقلين  ج۳ ص۱۲۲؛ تفسير كنز الدقائق  ج۳ ص۳۱۹؛ تفسير كنز الدقائق  ج۷ ص۳۳۷؛ مستدرك الوسائل  ج۱۵ ص۲۰۵.</ref>.
أَباحسن بن على وشاء از امام رضا (علیه‌السلام) از پدران بزرگوارش از على (علیه‌السلام) نقل مى‌كند كه فرمود: پيامبر خدا (صلی‌الله عليه و آله) فرمود: هنگامى كه به آسمان برده شدم، رحمى را ديدم كه به عرش (خدا) آويزان است، و از رحم ديگرى به پروردگارش شكايت مى‌كند. به او گفتم: بين تو و آن رحم چند نسل فاصله است‌؟ گفت: در نسل چهلمين به هم مى‌رسيم <ref>الخصال  ج۲ ص۵۴۰؛عيون الأخبار  ج۱ ص۲۵۴؛ كشف الغمة  ج۲ ص۲۹۲؛ تفسير الصافي  ج۱ ص۴۱۹؛ وسائل الشیعة  ج۲۱ ص۵۰۷؛ بحار الأنوار  ج۷۱ ص۹۱؛ تفسير نور الثقلين  ج۱ ص۴۳۷؛ تفسير نور الثقلين  ج۳ ص۱۲۲؛ تفسير كنز الدقائق  ج۳ ص۳۱۹؛ تفسير كنز الدقائق  ج۷ ص۳۳۷؛ مستدرك الوسائل  ج۱۵ ص۲۰۵.</ref>.


=== 3- اذکار انسان مصالح بنای بهشتی مشاهده شده در معراج نبی مکرم ===
=== 3- اذکار انسان مصالح بنای بهشتی مشاهده شده در معراج نبی مکرم ===


امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: چون شب معراج به آسمان‌ها پرواز کردم، وارد بهشت شدم سپس زمین همواری را دیدم که در آن زمین فرشتگان بقعه‌ای می‌ساختند، یک خشت از طلا و یکی از نقره. پرسیدم: «چرا گاهی مشغول کار هستید و گاهی هم بیکار». گفتند: «منتظر مصالح هستیم». پرسیدم: «از کجا مصالح ساختمانی برای شما می‌آید». گفتند: «مصالح ساختمانی ما گفتن مؤمن است؛ سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اکبر، هرگاه این ذکر را بگوید ما مشغول ساختن بقعه می‌شویم هرگاه از این ذکر خاموش شود ما هم بیکار می‌ایستیم<ref>عَنْ أَبِی عبدالله (قَالَ قَالَ رسول‌الله (لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّهَ فَرَأَیْتُ فِیهَا مَلَائِکَهً یَبْنُونَ لَبِنَةً مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَةً مِنْ فِضَّةٍ وَ رُبَّمَا أَمْسَکُوا فَقُلْتُ لَهُمْ مَا لَکُمْ رُبَّمَا بَنَیْتُمْ وَ رُبَّمَا أَمْسَکْتُمْ فَقَالُوا حَتَّی تَجِیئَنَا النَّفَقَةُ فَقُلْتُ لَهُمْ وَ مَا نَفَقَتُکُمْ فَقَالُوا قَوْلُ الْمُؤْمِنِ فِی الدُّنْیَا سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ فَإِذَا قَالَ بَنَیْنَا وَ إِذَا أَمْسَکَ أَمْسَکْنَا:تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۴۲؛ بحارالانوار، ج۸، ص۱۲۳/ نورالثقلین.</ref>.
امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: چون شب معراج به آسمان‌ها پرواز کردم، وارد بهشت شدم سپس زمین همواری را دیدم که در آن زمین فرشتگان بقعه‌ای می‌ساختند، یک خشت از طلا و یکی از نقره. پرسیدم: «چرا گاهی مشغول کار هستید و گاهی هم بیکار». گفتند: «منتظر مصالح هستیم». پرسیدم: «از کجا مصالح ساختمانی برای شما می‌آید». گفتند: «مصالح ساختمانی ما گفتن مؤمن است؛ سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اکبر، هرگاه این ذکر را بگوید ما مشغول ساختن بقعه می‌شویم هرگاه از این ذکر خاموش شود ما هم بیکار می‌ایستیم<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۴۲؛ بحارالانوار، ج۸، ص۱۲۳/ نورالثقلین.</ref>.


== ملاقات پیامبر با کاروان قریش در بیت‌المقدس  در  معراج و انکار آن توسط ابوسفیان ==
== ملاقات پیامبر با کاروان قریش در بیت‌المقدس  در  معراج و انکار آن توسط ابوسفیان ==
خط ۷۴۰: خط ۷۳۲:
سپيده دم فردا آنان آمدند و به گردنه مى‌نگريستند و مى‌گفتند:هم اكنون آفتاب طلوع مى‌كند.در همان حال كه قرص خورشيد سر زد كاروان هم فرا رسيد و پيشاپيش آن شترى خاكسترى در حال حركت بود.قريش از آنچه رسول خدا فرموده بود از كاروانيان پرسيدند.
سپيده دم فردا آنان آمدند و به گردنه مى‌نگريستند و مى‌گفتند:هم اكنون آفتاب طلوع مى‌كند.در همان حال كه قرص خورشيد سر زد كاروان هم فرا رسيد و پيشاپيش آن شترى خاكسترى در حال حركت بود.قريش از آنچه رسول خدا فرموده بود از كاروانيان پرسيدند.


گفتند:آرى،شترى از ما در فلان جا گم شده بود و آبى در ظرفى نهاده بوديم و چون صبح شد ديديم آب به زمين ريخته است.با وجود اين چيزى جز سركشى برايشان نيفزود<ref>قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : أُسْرِيَ بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى بَيْتِ اَلْمَقْدِسِ وَ عُرِضَ عَلَيْهِ مَحَارِيبُ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ صَلَّى بِهَا وَ رَدَّهُ فَمَرَّ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي رُجُوعِهِ بِعِيرٍ لِقُرَيْشٍ وَ إِذَا لَهُمْ مَاءٌ فِي آنِيَةٍ وَ قَدْ أَضَلُّوا بَعِيراً لَهُمْ وَ كَانُوا يَطْلُبُونَهُ فَلَمَّا أَصْبَحَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ لِقُرَيْشٍ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أُسْرِيَ بِي إِلَى بَيْتِ اَلْمَقْدِسِ وَ أَرَانِي آثَارَ اَلْأَنْبِيَاءِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ مَنَازِلَهُمْ وَ أَنِّي مَرَرْتُ بِعِيرٍ لِقُرَيْشٍ فِي مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا وَ قَدْ أَضَلُّوا بَعِيراً لَهُمْ فَشَرِبْتُ مِنْ مَائِهِمْ وَ أَهْرَقْتُ بَاقِيَ ذَلِكَ اَلْمَاءِ فَقَالَ أَبُو جَهْلٍ قَدْ أمْكَنَتْكُمُ اَلْفُرْصَةُ مِنْهُ فَسْئَلُوهُ كَمِ اَلْأَسَاطِينُ فِيهَا وَ اَلْقَنَادِيلُ فَقَالُوا يَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَاهُنَا مَنْ قَدْ دَخَلَ بَيْتَ اَلْمَقْدِسِ فَصِفْ لَنَا كَمْ أَسَاطِينُهُ وَ قَنَادِيلُهُ وَ مَحَارِيبُهُ فَجَاءَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَعَلَّقَ صُورَةَ بَيْتِ اَلْمَقْدِسِ تُجَاهَ وَجْهِهِ فَجَعَلَ يُخْبِرُهُمْ بِمَا يَسْأَلُونَهُ عَنْهُ فَلَمَّا أَخْبَرَهُمْ قَالُوا حَتَّى يَجِيءَ اَلْعِيْرُ وَ نَسْأَلَهُمْ عَمَّا قُلْتَ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تَصْدِيقُ ذَلِكَ أَنَّ اَلْعِيرَ تَطْلُعُ عَلَيْكُمْ مَعَ طُلُوعِ اَلشَّمْسِ يَقْدُمُهَا جَمَلٌ أَرْوَقُ فَلَمَّا كَانَ مِنَ اَلْغَدِ أَقْبَلُوا يَنْظُرُونَ إِلَى اَلْعَقَبَةِ وَ يَقُولُونَ هَذَا اَلشَّمْسُ تَطْلُعُ اَلسَّاعَةَ فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ طَلَعَتْ عَلَيْهِمُ اَلْعِيرُ حِينَ طَلَعَ اَلْقُرْصُ يَقْدُمُهَا جَمَلٌ أَرْوَقُ فَسَأَلُوهُمُ مَا قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالُوا لَقَدْ كَانَ هَذَا ضَلَّ بَعِيرٌ لَنَا فِي مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا وَ وَضَعْنَا مَاءً فَأَصْبَحْنَا وَ قَدْ أُهْرِيقَ اَلْمَاءُ فَلَمْ يَزِدْهُمْ ذَلِكَ إِلاَّ عُتُوّاً .  الأمالی (للصدوق)  ج۱ ص۴۴۸؛ روضة الواعظین  ج۱ ص۵۶؛ نوادر الأخبار  ج۱ ص۱۵۲؛ تفسير الصافي  ج۳ ص۱۷۶؛ تفسیر البرهان  ج۳ ص۴۸۴؛ بحار الأنوار  ج۱۸ ص۳۳۶.</ref>
گفتند:آرى،شترى از ما در فلان جا گم شده بود و آبى در ظرفى نهاده بوديم و چون صبح شد ديديم آب به زمين ريخته است.با وجود اين چيزى جز سركشى برايشان نيفزود<ref>الأمالی (للصدوق)  ج۱ ص۴۴۸؛ روضة الواعظین  ج۱ ص۵۶؛ نوادر الأخبار  ج۱ ص۱۵۲؛ تفسير الصافي  ج۳ ص۱۷۶؛ تفسیر البرهان  ج۳ ص۴۸۴؛ بحار الأنوار  ج۱۸ ص۳۳۶.</ref>


=== انکار ملاقات پیامبر با کاروان قریش در بیت‌المقدس  در شب معراج توسط کفار قریش ===
=== انکار ملاقات پیامبر با کاروان قریش در بیت‌المقدس  در شب معراج توسط کفار قریش ===
خط ۷۵۱: خط ۷۴۳:
امام (علیه‌السلام) فرمود: «تا به آن روز، مکّه هرگز ندیده بود آن‌قدر زن و مرد از خانه بیرون آیند، تا آنچه را که رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرموده بود را ببینند.  
امام (علیه‌السلام) فرمود: «تا به آن روز، مکّه هرگز ندیده بود آن‌قدر زن و مرد از خانه بیرون آیند، تا آنچه را که رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرموده بود را ببینند.  


ناگاه شتری از سوی ساحل پیدا شد. کسی گفت: «شتر، آفتاب است. آفتاب، شتر است». حضرت (علیه‌السلام) فرمود: «آفتاب و شتر هر دو با هم در آن شهر طلوع کردند (نمایان شدند)»<ref>عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عبدالله (قَالَ: لَمَّا أَخْبَرَهُمْ أَنَّهُ أُسْرِیَ بِهِ قَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ قَدْ ظَفِرْتُمْ بِهِ فَاسْأَلُوهُ عَنْ أَیْلَةَ قَالَ فَسَأَلُوهُ عَنْهَا قَالَ فَأَطْرَقَ وَ مَکَثَ فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ارْفَعْ رَأْسَکَ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ رَفَعَ لَکَ أَیْلَةَ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ کُلَّ مُنْخَفِضٍ مِنَ الْأَرْضِ فَارْتَفَعَ وَ کُلَّ مُرْتَفِعٍ فَانْخَفَضَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ فَإِذَا أَیْلَةُ قَدْ رُفِعَتْ لَهُ قَالَ فَجُعِلَتْ یَسْأَلُونَهُ وَ یُخْبِرُهُمْ وَ هُوَ یَنْظُرُ إِلَیْهَا ثُمَّ قَالَ إِنَّ عَلَامَةَ ذَلِکَ عِیرٌ لِأَبِی سُفْیَانَ یَحْمِلُ نِدّاً یَقْدُمُهَا جَمَلٌ أَحْمَرُ یَدْخُلُ غَداً مَعَ الشَّمْسِ فَأَرْسَلُوا الرُّسُلَ وَ قَالُوا لَهُمْ حَیْثُ مَا لَقِیتُمُ الْعِیرَ فَاحْبِسُوهَا لِیُکَذِّبُوهُ بِذَلِکَ قَالَ فَضَرَبَ اللَّهُ وُجُوهَ الْإِبِلِ فَأَقَرَّتْ عَلَی السَّاحِلِ وَ أَصْبَحَ النَّاسُ فَأَشْرَفُوا فَقَالَ أَبُو عبدالله (فَمَا رُئِیَتْ مَکَّةُ قَطُّ أَکْثَرَ مُشْرِفاً وَ لَا مُشْرِفَهًْ مِنْهَا یَوْمَئِذٍ لِیَنْظُرُوا مَا قَالَ رسول‌الله (فَأَقْبَلَتِ الْإِبِلُ مِنْ نَاحِیَةِ السَّاحِلِ فَکَانَ یَقُولُ قَائِلٌ الْإِبِلُ الشَّمْسُ الشَّمْسُ الْإِبِلُ قَالَ فَطَلَعَتَا جَمِیعاً: تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۳۸؛  بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۸۴/ البرهان.</ref>.
ناگاه شتری از سوی ساحل پیدا شد. کسی گفت: «شتر، آفتاب است. آفتاب، شتر است». حضرت (علیه‌السلام) فرمود: «آفتاب و شتر هر دو با هم در آن شهر طلوع کردند (نمایان شدند)»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۳۸؛  بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۸۴/ البرهان.</ref>.


== نقل واقعه معراج برای مردم توسط رسول اکرم در اولین فرصت ==
== نقل واقعه معراج برای مردم توسط رسول اکرم در اولین فرصت ==
خط ۷۵۸: خط ۷۵۰:
رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) توصیف کرد، ولی چون شبانه زیارت کرده بود نتوانست توصیف کاملی به عمل آورد؛ جبرئیل آمد و گفت: «به این‌جا بنگر».
رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) توصیف کرد، ولی چون شبانه زیارت کرده بود نتوانست توصیف کاملی به عمل آورد؛ جبرئیل آمد و گفت: «به این‌جا بنگر».


صورت معبد در دیدگاه رسول خدا نمایان شد و رسول خدا بنای معبد را توصیف کرد، سپس کاروان قریش مجسّم شد و رسول خدا خبر داد که شتری خاکستری‌رنگ در پیشاپیش قافله روان است که با طلوع خورشید به مکّه می‌رسند؛ مردم قریش دیدبان فرستادند تا اگر راست باشد قافله را نگه دارند، ولی قافله با طلوع خورشید وارد شد. اینجا بود که قرظةً‌بن‌عبد عمرو گفت: «واحسرتا، چه‌قدر باید متأسف باشم که جوان نیستم تا یارویاور تو باشم، یارویاور مردی که مدّعی است یک‌شبه تا بیت‌المقدس رفته و بازگشته است»<ref>عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ حَدِیدٍ عَنْ أَبِی عبدالله (قَالَ لَمَّا أُسْرِیَ بِرَسُولِ اللَّهِ (أَصْبَحَ فَقَعَدَ فَحَدَّثَهُمْ بِذَلِکَ فَقَالُوا لَهُ صِفْ لَنَا بیت‌المقدس قَالَ فَوَصَفَ لَهُمْ وَ إِنَّمَا دَخَلَهُ لَیْلًا فَاشْتَبَهَ عَلَیْهِ النَّعْتُ فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ (فَقَالَ انْظُرْ هَاهُنَا فَنَظَرَ إِلَی الْبَیْتِ فَوَصَفَهُ وَ هُوَ یَنْظُرُ إِلَیْهِ ثُمَّ نَعَتَ لَهُمْ مَا کَانَ مِنْ عِیرٍ لَهُمْ فِیمَا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الشَّامِ ثُمَّ قَالَ هَذِهِ عِیرُ بَنِی فُلَانٍ تَقْدَمُ مَعَ طُلُوعِ الشَّمْسِ یَتَقَدَّمُهَا جَمَلٌ أَوْرَقُ أَوْ أَحْمَرُ قَالَ وَ بَعَثَ قُرَیْشٌ رَجُلًا عَلَی فَرَسٍ لِیَرُدَّهَا قَالَ وَ بَلَغَ مَعَ طُلُوعِ الشَّمْسِ قَالَ قُرْطَةُ بْنُ عَبْدِ عَمْرٍو یَا لَهْفاً أَلَّا أَکُونَ لَکَ جَذَعاً حِینَ تَزْعُمُ أَنَّکَ أَتَیْتَ بیت‌المقدس وَ رَجَعْتَ مِنْ لَیْلَتِک: تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۴۰؛ مرآةالعقول، ج۲۶، ص۲۵۲/ نورالثقلین.</ref>.
صورت معبد در دیدگاه رسول خدا نمایان شد و رسول خدا بنای معبد را توصیف کرد، سپس کاروان قریش مجسّم شد و رسول خدا خبر داد که شتری خاکستری‌رنگ در پیشاپیش قافله روان است که با طلوع خورشید به مکّه می‌رسند؛ مردم قریش دیدبان فرستادند تا اگر راست باشد قافله را نگه دارند، ولی قافله با طلوع خورشید وارد شد. اینجا بود که قرظةً‌بن‌عبد عمرو گفت: «واحسرتا، چه‌قدر باید متأسف باشم که جوان نیستم تا یارویاور تو باشم، یارویاور مردی که مدّعی است یک‌شبه تا بیت‌المقدس رفته و بازگشته است»<ref>تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۴۰؛ مرآةالعقول، ج۲۶، ص۲۵۲/ نورالثقلین.</ref>.
=== تفصیل ماجرای شب معراج ===
هشام‌بن‌سالم نقل می‌کند که امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل، بُراق را نزد پیامبر خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) آوردند.<br>یکی لگام و دیگری رکاب را گرفت و پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) سوار شد و دیگری لباس او را مرتّب کرد.
 
بُراق چموشی کرد و جبرئیل به صورت او سیلی زد و گفت: «آرام باش، ای براق! قبل از این هیچ پیامبری بر پشت تو سوار نشده است و بعد از او هم هرگز همانند او، سوار بر تو نمی‌شود».
بُراق اندکی پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) را بالا بُرد [البتّه نه خیلی زیاد] و جبرئیل همراه او بود و آیات آسمان‌ها و زمین را به او نشان می‌داد.<br>
 
پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: در راه، کسی از سمت راست مرا صدا کرد؛ ای محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)!<br>
 
من پاسخی ندادم و توجّهی به او نکردم، پس کسی از سمت چپ مرا صدا کرد؛ ای محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)! <br>
 
من به او پاسخی ندادم و توجّهی به او نکردم، سپس زنی از روبروی من آمد که دست‌هایش تا آرنج عریان بود و از همهٔ زینت‌های دنیا به خود آویخته بود و گفت: «ای محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)! به من نگاه کن تا با تو صحبت کنم».<br>
 
امّا توجّهی به او نکردم و به راه خود ادامه دادم تا اینکه صدایی شنیدم که مرا ترساند، جلوتر رفتم.
 
جبرئیل نزد من آمد و گفت: «نماز بگزار».
 
پایین رفتم و نماز خواندم.
 
پرسید: «می‌دانی کجا نماز خواندی»؟
 
گفتم: «نه»!
 
گفت: «تو در طور سینایی؛ جایی‌که خداوند با موسی سخن گفت<ref>(نساء/۱۶۴)</ref>، نماز خواندی».
 
دوباره سوار بر براق شدم و حرکت کردیم.
 
جبرئیل دوباره گفت: «پایین بیا و نماز بگزار». چنین کردم.
 
پرسید: «می‌دانی کجا نماز خواندی»؟
 
گفتم: «نه»!
 
گفت: «تو در بیت‌لحم نماز خواندی، بیت‌لحم نزدیک بیت‌المقدس است و زادگاه عیسی‌بن‌مریم (علیه‌السلام) است».
 
پس دوباره سوار شدم و به سمت بیت‌المقدّس رفتیم، براق را به حلقه‌ای که پیامبران (مرکب خود را به آن می‌بستند بستم، وارد مسجد شدم، جبرئیل همراه من بود، دیدیم ابراهیم و موسی و عیسی (و هرکدام از پیامبران که خدا اراده کرده، همه نزد من آمدند و نماز برپا شد.
 
شک نداشتم که جبرئیل جلوتر از همه و به امامت نماز خواهد ایستاد، وقتی صف‌ها مرتّب شد جبرئیل بازوی مرا گرفت و جلوتر از همه ایستاند و من امام [نماز جماعت] آنها شدم و افتخار نمی‌کنم.
 
پس خازن سه ظرف برای من آورد؛ در یکی شیر، در یکی آب و در دیگری شراب بود. شنیدم کسی گفت:
 
«اگر ظرف حاوی آب
را بردارد خودش و امّتش غرق می‌شوند و اگر ظرف حاوی شراب را بردارد خود و امّتش هدایت می‌شوند».
من ظرف شیر را برداشتم و از آن نوشیدم، جبرئیل گفت: «تو و امّت تو هدایت شدید».
 
سپس پرسید: «در راه چه دیدی»؟
 
گفتم: «کسی از سمت راست مرا صدا کرد».
 
پرسید: «به او جواب دادی»؟
گفتم: «نه»! توجّهی به او نکردم.
 
گفت: «آن داعی یهود بود، اگر به او پاسخ می‌دادی بعد از تو امّتت همه یهودی می‌شدند».
 
پرسید: «دیگر چه دیدی»؟
گفتم: «کسی از سمت چپ مرا صدا کرد».
 
پرسید: «به او جوابی دادی»؟
گفتم: «نه! توجّهی به او نکردم».
 
گفت: «آن داعی مسیحیّت بود، اگر به او پاسخ می‌دادی بعد از تو امّتت مسیحی می‌شدند».
 
پرسید: «چه چیز از روبرو به استقبال تو آمد»؟
 
گفتم: «زنی که بازوانش تا آرنج عریان بود و از همهٔ زینت‌های دنیا به خود آویخته بود [به من] گفت: ای محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)! به من بنگر تا با تو سخن بگویم».
 
پرسید: «آیا با او صحبت کردی»؟
 
گفتم: «نه! هیچ سخنی نگفتم و توجّهی به او ننمودم».
 
گفت: «آن دنیا بوده اگر با او کلمه‌ای می‌گفتی، امّت تو دنیا را بر آخرت ترجیح می‌داد».
 
سپس صدایی ترسناک شنیدم، جبرئیل گفت: «ای محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)! می‌شنوی»؟
 
گفتم: «آری»! گفت: «هفتاد سال پیش از دهانه‌ی جهنّم سنگی را به درونش انداختم، اکنون به قعر آن رسید».
 
گفتند: «پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) تا زمانی که جان به جان‌آفرین تسلیم کرد، هرگز نخندید».
 
پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «سپس همراه با جبرئیل به آسمان دنیا صعود کردیم، ملکی به نام اسماعیل در آنجا بود، همان صاحب خَطفه که خداوند می‌فرماید: مگر آنها که در لحظه‌ای کوتاه برای استراق‌سمع به آسمان نزدیک شوند که «شهاب ثاقب» آنها را تعقیب می‌کند!<ref>(صافات/۱۰)</ref> و هفتادهزار ملک تحت امر او، هر ملکی هم هفتادهزار ملک تحت امرش [می‌باشد]».
 
پرسید: «ای جبرئیل! این شخص که همراه توست، کیست»؟ پاسخ داد: «محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) پیامبر خداست».
 
پرسید: «مبعوث شده است»؟ گفت: «آری»! سپس او در آسمان را گشود و من به او سلام دادم و او پاسخ آن را داد و برای هم طلب مغفرت کردیم و گفت:»خوش آمدی ای برادر ناصح و پیامبر صالح! با همهٔ آنها دیدار و مصافحه کردم و وارد آسمان دنیا شدم، همهٔ ملائکه با چهره‌ای خندان و مژده‌ی خیر از من استقبال کردند به‌جز یکی که بسیار غول‌پیکر، زشت‌منظر و عصبانی بود، همانند سایر ملائکه در حقّ من دعا کرد، امّا نه با خنده و روی گشاده.
 
پرسیدم: «ای جبرئیل! این کیست؟ من از آن ترسیدم»!
 
گفت: «باید از آن بترسی، همهٔ ما از آن می‌ترسیم، این مالک و خازن جهنّم است، تابه‌حال هرگز نخندیده و از زمانی‌که خداوند او را بر جهنّم گماشته است، روزبه‌روز خشم و غضبش نسبت به دشمنان خدا و گنهکاران بیشتر و بیشتر می‌شود، خدا به دست او از دشمنانش انتقام می‌گیرد، اگر پیش از تو با کسی خندیده بود، یا بعدازاین با کسی می‌خندید، امروز با تو هم می‌خندید، امّا او هرگز نمی‌خندد»، من به او سلام دادم او پاسخ سلام مرا داد و به من بشارت بهشت داد.
 
به جبرئیل که طبق فرموده‌ی خداوند، در آسمان‌ها مورد اطاعت [فرشتگان] و امین است!<ref>(تکویر/۲۱)</ref> گفتم: «آیا به او امر می‌کنی جهنّم را به من نشان دهد»؟
جبرئیل به او گفت: «مالک! جهنّم را به محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) نشان بده». او پوشش جهنّم را برداشت و دری از درهای آن را باز کرد. آتشی از آن بیرون آمد و به آسمان زبانه کشید، من بسیار ترسیدم و گمان کردم اکنون این آتش مرا در بر می‌گیرد.
گفتم: «ای جبرئیل! به او بگو پوشش آتش را بر روی آن بیندازد» و جبرئیل چنین کرد و مالک به آتش گفت: «برگرد» و آتش به‌جای خود برگشت.
 
جلوتر رفتم، مردی بزرگ و درشت‌هیکل و گندمگون دیدم، پرسیدم: «ای جبرئیل! این کیست»؟
 
گفت: «پدرت، آدم (علیه‌السلام) است».
ناگهان نسل و ذرّیّه‌اش به او نشان داده شد و می‌فرمود: «روحی پاک و عطری خوشبو از کالبدی پاک»، سپس پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) سوره‌ی مطفّفین را از تلاوت کرد؛ چنان نیست که آنها [درباره‌ی معاد] می‌پندارند، بلکه نامه‌ی اعمال نیکان در «علیّین» است! و تو چه می‌دانی «علیّین» چیست! نامه‌ای است رقم‌خورده و سرنوشتی قطعی است<ref>(مطففین/۲۰۱۸).</ref>، پس به همدیگر سلام داده و برای هم طلب مغفرت نمودیم.
 
آدم (علیه‌السلام) گفت: «خوش آمدی ای پسر صالح و پیامبر صالح و شایسته! که در زمان نیک و صالح مبعوث شده‌ای».
سپس به فرشته‌ای از ملائکه برخوردم که در جایگاهی نشسته بود و همهٔ عالم در میان دو زانوی او بود و در دستش لوحی از نور داشت که در آن چیزهایی نوشته شده بود و او در آن می‌نگریست و به راست و چپ و اطرافیان خود توجّهی نمی‌کرد و غمگین و حزین نشسته بود، پرسیدم: «جبرئیل! این کیست»؟
 
گفت: «این ملک‌الموت است، سخت‌کوش و جدّی در قبض ارواح».
 
گفتم: «نزدیک‌تر برویم تا با او صحبت کنم». نزدیک شدیم و به او سلام دادم، جبرئیل به او گفت: «این محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)، پیامبر رحمت است که خدا او را بر بندگان فرستاد. او هم به من خوشامد گفت و با سلام و تحیّت از من استقبال کرد و گفت: «ای محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)! بشارت می‌دهم که من همه چیز را در امّت تو می‌بینم».
 
گفتم: «سپاس خداوندی را که صاحب نعمت و احسان نسبت به بندگانش است، این ناشی از فضل و رحمت پروردگارم نسبت به من است».
جبرئیل گفت: «در عمل، او خشن‌ترین ملک است».
 
پرسیدم: «آیا روح هرکس که تابه‌حال مُرده و یا بعدازاین خواهد مرد، تو قبض می‌کنی»؟ گفت: «آری»!
 
پرسیدم: «هر کجا باشند آنها را می‌بینی و خودت مشاهده می‌کنی»؟ گفت: «آری»! ملک‌الموت گفت: «همهٔ دنیا که خدا آن را برای من مسخّر کرده و مرا بر آن مسلّط داشته، همانند درهمی در دست شخصی است که هرگونه بخواهد آن را می‌چرخاند، هر روز پنج بار بر هر خانه‌ای سر می‌زنم و هرگاه صاحبان عزایی بر مرده‌ی خود بگریند به آنها می‌گویم: برای او گریه نکنید، من بارهاوبارها سراغ شما خواهم آمد تا هیچ‌یک از شما باقی نماند».
رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «مرگ، بلایی برتر از همهٔ بلاها است، ای جبرئیل»!
 
جبرئیل گفت: «آنچه بعد از مرگ وجود دارد خیلی بیشتر از مرگ سخت و ناگوار است».
پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «سپس جلوتر رفتیم و گروهی را دیدیم که در برابر آنها سفره‌هایی انداخته شده و در آن گوشت پاک و گوشت کثیف و ناپاک قرار داشت و آنها گوشت پاک را رها کرده، از غذای ناپاک می‌خوردند». پرسیدم: «این‌ها کیستند»؟
 
جبرئیل گفت: «این‌ها گروهی از امّت تو هستند که مال حرام می‌خورند، سپس ملکی را دیدم که خلقت او بسیار عجیب بود، نیمی از جسد او آتش و نیم دیگر یخ بود، نه آتش یخ را آب می‌کرد نه یخ آتش را خاموش می‌کرد و او با صدای بلند می‌گفت: پاک و منزّه است خدایی که این آتش را مهار کرده و آتش یخ را ذوب نمی‌کند و سرمای این برف را از اینکه گرمای این آتش را خاموش کند منع کرد، بار خدایا! ای آن که بین یخ و آتش انس و الفت برقرار کرده‌ای، در قلب بندگان مؤمن خود هم الفت و انس برقرار کن». پرسیدم:»این کیست»؟
 
جبرئیل گفت: «این ملک را خداوند بر همهٔ اطراف‌واکناف آسمان‌ها و زمین‌ها موکّل ساخته است، او خیرخواه‌ترین ملک خدا نسبت به بندگان مؤمن است و از زمانی که خلق شده است، همان دعایی را که شنیدی، در حقّ آنها می‌خواند و دو ملک در آسمان هستند یکی از آنها دائماً می‌گوید: خدایا! بخشش و انفاق هرکس که انفاق می‌کند را به او برگردان و دیگری می‌گوید: خدایا! نابودی و هلاکت را نصیب بخیل گردان».
 
جلوتر رفتم،
 
گروهی را دیدم که لب‌هایی شبیه لب‌های شتر داشتند، گوشت پهلوهایشان را کنده و به دهانشان می‌ریختند، پرسیدم: «این‌ها کیستند»؟
جبرئیل گفت: «این‌ها عیب‌جویان و سخن‌چینان هستند».
 
و گروهی را دیدم که سرهایشان با سنگ کوبیده می‌شد». پرسیدم: «این‌ها کیستند»؟ جبرئیل گفت: «این‌ها کسانی‌اند که از نماز عشاء غفلت می‌کردند و به آن اهمیّتی نمی‌دادند».
 
گروهی را دیدم که آتش در دهانشان ریخته و از مخرج آنها بیرون می‌آمد. پرسیدم: «این‌ها کیستند»؟ گفت: «این‌ها کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می‌خورند، [در حقیقت]، تنها آتش می‌خورند و به‌زودی در شعله‌های آتش (دوزخ) می‌سوزند»<ref>(نساء/۱۰</ref>
 
گروهی را دیدم که چون می‌خواستند برخیزند، شکم بزرگ‌شان مانع می‌شد. از جبرئیل درباره‌ی آنها پرسیدم، گفت: این‌ها کسانی که ربا می‌خورند، [در قیامت] برنمی‌خیزند مگر مانند کسی که بر اثر تماسّ شیطان، دیوانه شده [و نمی‌تواند تعادل خود را حفظ کند گاهی زمین می‌خورد، گاهی بپا می‌خیزد]<ref>(بقره/۲۷۵)</ref>.  این رباخواران همانند آل‌فرعون هر صبح و شب در آتش انداخته می‌شوند و می‌گویند: خدایا! قیامت کی فرا می‌رسد»؟
 
پس زنانی را دیدم که بر سینه‌هایشان آویخته شده بودند، پرسیدم: «این‌ها کیستند»؟ جبرئیل گفت: «اینان، زنان زناکار هستند، کسانی که مال شوهرانشان را به فرزندان کس دیگری به ارث می‌رساندند». رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «خشم خدا نسبت به زنی که کسی غیر از قومی را میان آنها وارد می‌کند و او بر عورت آنها آگاه شده و از خزانه‌ی آنها می‌خورد، زیاد است».
 
پس گروهی از ملائکه را دیدم که خداوند عزّوجلّ آنها را به صورتی که اراده کرده خلق نموده بود و چهره‌هایشان را به صورتی که اراده فرموده قرار داده بود. هر جزء از پیکر آنها با صدایی متفاوت خدا را ذکر و تسبیح می‌گفت، صدایشان به حمد و ثنا بلند بود و از ترس خدا گریه می‌کردند، درباره‌ی آنها از جبرئیل پرسیدم،
گفت: «آن‌گونه که می‌بینی خلق شده‌اند، از خوف خدا هیچ‌یک از آنها با ملکی که در کنار اوست، هرگز کلمه‌ای سخن نگفته و هرگز سر خود را بلند نکرده و یا بیشتر از آنکه هست خم ننموده است». به آنها سلام کردم و به علّت خضوع و خشوع، با اشاره‌ی سر پاسخ مرا دادند،
جبرئیل گفت: «این، محمّد (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) پیامبر رحمت است که خدا او را به‌عنوان پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به‌سوی بندگان خود فرستاده است، او خاتم پیامبران (و سیّد آنهاست، آیا با او سخن نمی‌گویید»؟ با شنیدن این سخن به‌سوی من آمدند و سلام و تحیّت گفتند و به من و امّتم بشارت خیر دادند. <br>
 
پس به آسمان دوّم بالا رفتیم، دو مرد کاملاً شبیه یکدیگر دیدم، از جبرئیل پرسیدم: «این‌ها کیستند»؟ گفت: «دو پسرخاله، عیسی و یحیی (علیهماالسلام)». به آن دو سلام کردم، پاسخ مرا دادند و برای هم طلب مغفرت نمودیم، گفتند: «خوش آمدی ای برادر و پیامبر صالح!
در آنجا هم فرشتگانی را دیدم همانند آنان که در آسمان اوّل دیده بودم، همه در حال حمد و ثنای خداوند، هریک با صدایی متفاوت از صدای دیگران و خداوند آنها را همان‌گونه که اراده کرده بود، خلق نموده بود».
سپس به آسمان سوّم صعود کردیم، مردی را دیدم که از شدّت زیبایی نسبت به دیگران، چون ماه بدر بود در میان ستارگان، از جبرئیل درباره‌ی او پرسیدم، گفت: «او برادرت؛ یوسف (علیه‌السلام) است». به او سلام دادم، پاسخ مرا داد و برای هم طلب مغفرت نمودیم. گفت: «خوش آمدی، ای برادر و پیامبر صالح که در زمانی نیک و صالح مبعوث شدی». در آنجا هم همانند آسمان اوّل و دوّم ملائکه را در حال خضوع و خشوع دیدم، جبرئیل سخنانی را که درباره‌ی من به آنها گفته بود به این ملائکه هم گفت و این‌ها هم همان کاری را کردند که ملائکه‌ی پیشین انجام داده بودند. 
 
سپس به آسمان چهارم بالا رفتیم، در آنجا مردی را دیدم، از جبرئیل درباره‌ی او پرسیدم، گفت: «این ادریس (علیه‌السلام) است که خداوند به او مقام و مرتبه‌ی عالی و رفیع عطا کرده است». به همدیگر سلام کرده و برای هم طلب مغفرت نمودیم، در آنجا هم مانند طبقات پیشین آسمان، ملائکه را در حال خضوع و خشوع و عبادت دیدم که به من و امّتم بشارت خیر دادند. سپس ملکی را دیدم که بر تختی نشسته و هفتاد هزار ملک روبه‌روی او هستند و هر ملکی هم هفتاد هزار ملک تحت امر دارد، پس در دل رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) چنین افتاد که این فرشته باید همان باشد، پس جبرئیل بر آن ملک فریادی کشید و گفت: «برخیز! و او تا روز قیامت ایستاده خواهد بود». 
 
پس به آسمان پنجم رفتیم، مردی میان‌سال و درشت چشمی را دیدم که تابه‌حال میان‌سالی بزرگ‌تر از او ندیده بودم. گروهی از یارانش در کنار او بودند از کثرت آنها تعجّب کردم. پرسیدم: «ای جبرئیل! این کیست»؟ گفت: «هارون‌بن‌عمران، محبوب در میان قوم خود». به همدیگر سلام داده و برای هم طلب مغفرت کردیم. در آنجا هم مانند آسمان‌های پیشین ملائکه‌ای را در حال خضوع و عبادت دیدم. 
 
سپس به آسمان ششم صعود کردیم، مردی دیدم گندمگون و بلندقامت و اگر او دو پیراهن به تن می‌کرد، باز موهایش در هر دوی آنها نفوذ می‌کرد. شنیدم که می‌گفت: «بنی‌اسرائیل گمان می‌کند که من برترین و بزرگوارترین فرزند آدم (علیه‌السلام) ابوالبشر هستم، امّا این مرد از من بزرگوارتر و ارجمندتر است». از جبرئیل پرسیدم: «این کیست»؟ گفت: «برادرت موسی‌بن‌عمران (علیه‌السلام)». به همدیگر سلام داده و برای هم طلب مغفرت نمودیم، در آنجا هم ملائکه‌ای را دیدم که همانند آنچه در آسمان‌های پیشین دیده بودم در حال خضوع و خشوع و عبادت پروردگار بودند، 
 
سپس به آسمان هفتم صعود کردیم، به هر مَلَکی که گذر کردم. گفت: «ای محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)! حِجامت کن و امّت خود را به حِجامت امر کن» و در آنجا هم مردی را دیدم که موی سر و ریش او سیاه‌وسفید بود و بر تختی نشسته بود. پرسیدم: «ای جبرئیل! این مرد کیست که در آسمان هفتم و بر در بیت‌المعمور و جوار باری‌تعالی ساکن است»؟ گفت: «این پدرت، ابراهیم (علیه‌السلام) است و این مقام و محلّ تو و پرهیزکاران امّت تو هم خواهد بود».
 
سپس پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) خواند: سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروی کردند، و [در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند همچنین] این پیامبر و کسانی که [به او] ایمان آورده‌اند [از همه سزاوارترند] و خداوند، ولیّ و سرپرست مؤمنان است. (آل عمران/۶۸) سپس به همدیگر سلام دادیم و ابراهیم (علیه‌السلام) گفت: «خوش آمدی ای پیامبر و فرزند صالح که در زمانی نیک و صالح مبعوث شده‌ای»! در آنجا هم، همانند آسمان شش‌گانه‌ی پیشین ملائکه را در حال سجود و خشوع دیدم که به من و امّتم بشارت خیر دادند. رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «در آسمان هفتم دریاهایی از نوردیدم بسیار درخشان، نزدیک بود از درخشش آن چشم‌ها کور شوند و دریاهایی تاریک و دریاهای برف‌ویخ که رعدوبرق می‌زد و هر بار که می‌ترسیدم از جبرئیل می‌پرسیدم و جبرئیل می‌گفت: «مژده و بشارت باد بر تو ای محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)! و کرامت پروردگارت را شکر کن و به‌خاطر لطف پروردگارت حمد و ثنای او را به‌جا آور، خداوند با قدرت و مساعدت خود، به من قوّت قلب و ثبات داد».
 
و از جبرئیل بسیار سؤال‌ها پرسیدم و بسیار از آنچه دیدم تعجّب نمودم. جبرئیل گفت: «ای محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)! آنچه می‌بینی به نظرت بزرگ و عظیم است؟! این تنها یکی از آفریده‌های پروردگار توست، پس آن خالقی که چنین مخلوقی را آفریده چگونه است؟! و آفریده‌هایی بزرگ و عظیمی که تو نمی‌بینی [چگونه است]؟! 
 
میان خداوند و خلق او هفتادهزار حجاب وجود دارد و نزدیک‌ترین مخلوق خدا به او من و اسرافیل هستیم که بین ما و خدا چهار حجاب وجود دارد؛ حجابی از نور، حجابی از ظلمت و تاریکی، حجابی از ابر و حجابی از آب و از جمله مخلوقات عجیبی‌که خداوند آفریده و به آن صورت که اراده کرده آن را شکل داده بود، خروسی بود که پاهایش در پایین‌ترین حدّ زمین هفتم و سرش در عرش بود که یکی از ملائکه‌ی الهی به شمار می‌رفت که خداوند به اراده‌ی خود او را به آن شکل آفریده بود؛ پاهایش در آخرین حدّ زمین هفتم بود، سپس بالاتر آمده و به آسمان هفتم رسید و همچنان جلوتر رفت تا تاجش به عرش الهی رسید و دائماً می‌گوید: «هرکجا که باشم پروردگارم پاک و منزّه است». دو بال بزرگ داشت که اگر آنها را می‌گسترد شرق و غرب را می‌پوشاند، در هر سحرگاه این خروس بال‌هایش را باز می‌کند و بر هم می‌زند و با صدای بلند تسبیح می‌گوید: «پاک و منزّه است خداوند، مالک آسمان‌ها و زمین، پاک و مقدّس است، پاک و منزّه است خداوند بزرگ و متعال، هیچ معبودی جز الله نیست، زنده و پابرجاست». با این کار او، همهٔ خروس‌های زمین، زبان به تسبیح می‌گشایند و بال‌هایشان را برهم زده و فریاد سر می‌دهند، وقتی این خروس در آسمان ساکت شود، خروس‌های روی زمین هم ساکت می‌شوند. در زیر بال‌های سفیدرنگ آن خروس، پر و کرک‌هایی سبز پررنگ و غلیظ وجود داشت و من هرگز چنین رنگ سبزی ندیده بودم. 
 
سپس همراه جبرئیل به راه افتاده به بیت‌المعمور وارد شدم و دو رکعت نماز خواندم، همراه من گروهی از یاران من بودند که لباس‌هایی تازه و نو پوشیده بودند و گروهی دیگر لباس‌های کهنه پوشیده بودند، ابتدا آنان که لباس نو و تازه پوشیده بودند آمدند و سپس آنان که لباس کهنه پوشیده بودند نشستند. 
 
سپس دو نهر برایم آشکار شد، یکی به نام کوثر و دیگری رحمت، من از آب کوثر نوشیدم و در نهر رحمت غسل ‌کردم، 
 
سپس آن نهرها مطیع من شدند تا اینکه وارد بهشت شدم. در ساحل و کناره‌های آن رودها در بهشت، خانه‌های من و همسران من بود خاک آنجا همچون مشک خوشبو بود. یک حوری را دیدم که در نهرهای بهشتی شنا می‌کرد، از او پرسیدم: «برای چه کسی خلق شده‌ای»؟<br>
گفت: «برای زیدبن‌حارثه» و صبحگاهان، من به زید مژده و بشارت او را دادم. [در آنجا] پرندگانی همانند شتران خراسان و انارهایی مانند دلوهای بزرگ آویخته از درختان [وجود داشت] و نیز در آنجا درختی دیدم که اگر پرنده‌ای هفتصد سال به دور تنه‌ی آن پرواز می‌کرد، باز به نقطه‌ی شروع نمی‌رسید، در هر منزلی در بهشت شاخه‌ای از این درخت وجود داشت. از جبرئیل پرسیدم: «این چیست»؟ گفت: «این درخت طوبی است که خداوند فرمود: پاکیزه‌ترین [زندگی] نصیبشان است و بهترین سرانجام‌ها!<ref>(رعد/۲۹.</ref>
 
پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «وقتی وارد بهشت شدم، به خود آمدم و از جبرئیل درباره‌ی آن دریاها و بزرگی و خلقتِ شگفت‌انگیز آنها پرسیدم»، گفت: «آن‌ها سراپرده‌های حجابی‌اند که خداوند به آن خود را می‌پوشاند، اگر آن حجاب‌ها نبود، نور عرش الهی همه چیز را نابود می‌کرد».
به سدرة المنتهی رسیدم، هر برگی از آن بر امّتی سایه انداخته بود، نسبت به آن، آن‌گونه بودم که خدا می‌فرماید: فاصله‌ی او [با پیامبر] به‌اندازه فاصله‌ی دو کمان یا کمتر<ref>(نجم/۹</ref> خداوند مرا صدا کرد که؛ پیامبر، به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است<ref>(بقره/۲۸۵)</ref> و از جانب خود و امت خود پاسخ دادم: و همهٔ مؤمنان [نیز]، به خدا و فرشتگان او و کتاب‌ها و فرستادگانش، ایمان آورده‌اند [و می‌گویند]: ما در میان هیچ‌یک از پیامبران او، فرق نمی‌گذاریم [و به همه ایمان داریم]». 
 
و من گفتم: «ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! [انتظارِ] آمرزش تو را [داریم] و بازگشت [ما] به‌سوی توست»<ref>(بقره/۲۸۵)».</ref>.
خداوند فرمود: خداوند هیچ‌کس را، جز به‌اندازه‌ی توانایی‌اش، تکلیف نمی‌کند. [انسان]، هر کار [نیکی] را انجام دهد، برای خود انجام داده و هر کار [بدی] کند، به زیان خود کرده است».
من گفتم: «پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن! پروردگارا! تکلیف سنگینی بر ما قرار مده، آن‌چنان که [به‌خاطر گناه و طغیان]، بر کسانی که پیش از ما بودند، قرار دادی! پروردگارا! آنچه طاقت تحمّل آن را نداریم، بر ما مقرّر مدار! و آثار گناه را از ما بشوی! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مایی، پس ما را بر جمعیّت کافران، پیروز گردان»!<ref>(بقره/۲۸۶)</ref>
خداوند فرمود: «آن را به تو و امّت تو عطا کردم». 
 
امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «هیچ‌کسی کریم¬تر و بزرگوارتر از پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) به نزد خدا فرستاده نشده است تا چنین خصلتی را برای امت خود بخواهد».
پس پیامبر (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) عرض کرد: «خدایا! به پیامبرانت فضایل و مراتبی عطا کرده‌ای، پس به من هم عطا کن».
فرمود: «دو جمله از عرش خود را به تو عطا کردم، لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ وَ لَا مَنْجَی مِنْکَ إِلَّا إِلَیْکَ، یعنی هیچ نیرو و قدرتی جز قدرت خدا وجود ندارد و تنها مفرّ و پناه از خدا، خودِ خداوند است و ملائکه دعاها و کلماتی به من آموختند که هر صبح و شب آنها را می‌خوانم؛ خدایا! از ظلم و ستم خود به عفو و بخشش تو پناه می‌آورم و از گناه خود به مغفرت و از ذلّت و پَستی خود به عزّت تو و از فقر خود به غِنا و بی‌نیازی تو پناه می‌آورم و چهره‌ی فانی به چهره‌ی جاودان و ابدی تو که هیچ فنایی ندارد پناه می‌آورد.
 
سپس صدای اذان را شنیدم، ملکی در آسمان اذان می‌داد که پیش از آن شب هرگز دیده نشده بود.
گفت: «اللهُ أکبَر، اللهُ أکبَر». خداوند فرمود: «بنده‌ام راست می‌گوید، من بزرگ‌تر و برتر هستم».
گفت: «أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ الله، أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ الله»، باری‌تعالی فرمود: «بنده‌ام راست می‌گوید، من الله هستم هیچ معبودی جز من وجود ندارد».
 
گفت: «أشهَدُ أنَّ محمّداً رسول‌الله. أشهَدُ أنَّ محمّداً رسول‌الله».
خداوند فرمود: «بنده‌ام راست می‌گوید، محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)، بنده و پیامبر من است، من او را انتخاب کرده و مبعوث کرده‌ام».
سپس [فرشته‌ی مؤذّن] گفت: حَیَّ عَلَی الصَّلاهْ، حَیَّ عَلَی الصَّلاهْ.
خداوند فرمود: «بنده‌ام راست می‌گوید و همه را به‌سوی انجام فریضه‌ی من فرامی‌خواند و هرکس با میل قلبی برای انجام نماز اقدام کند و به آن اهتمام بورزد، کفّاره‌ی گناهان او خواهد بود».
 
سپس گفت: «حَیَّ عَلَی‌الفَلاحِ، حَیَّ عَلَی الفَلاحِ». خداوند فرمود: «نماز، صلاح و پیروزی و رستگاریست».
پس همان‌طور که در بیت‌المقدس امام‌جماعت نماز پیامبران (بودم در آسمان هم امام‌جماعت نماز ملائکه گشتم. سپس مِهی مرا پوشاند و من به حالت سجده افتادم، خداوند مرا صدا کرد و گفت: «من به هر پیامبری پیش از تو پنجاه نوبت نماز واجب کردم، همان را بر تو و امّت تو واجب می‌گردانم، پس تو در میان امّت خود به آن اقدام کن».
 
رسول خدا (صلّی‌الله علیه واله وسلّم) فرمود: «برگشتم و به ابراهیم (علیه‌السلام) رسیدم او چیزی از من نپرسید، پس به موسی (علیه‌السلام) رسیدم»، گفت: «ای محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)! چه کردی»؟ گفتم: «خداوند فرمود: به هر پیامبری که پیش از تو بود پنجاه نوبت نماز واجب کردم، همان را بر تو و امّت تو واجب گردانده‌ام»، موسی (علیه‌السلام) گفت: «ای محمّد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)! امّت تو آخرین امّت و ضعیف‌ترین آنهاست و خداوند از آن سودی به تو نمی‌رساند و امّت تو توان انجام این مقدار را ندارد، به نزد خداوند برگرد و برای امّت خود در امر نماز تخفیف بخواه».<br>
به نزد خداوند برگشتم تا به سدرة المنتهی رسیدم و به سجده افتادم و عرض کرم: «خدایا! بر من و امّتم پنجاه نوبت نماز واجب کرده‌ای، نه من و نه امّتم هیچ‌یک توان آن را نداریم، آن را برایم سبک‌تر کن»، ده نوبت آن را کاست، به نزد موسی (علیه‌السلام) برگشتم و او را از ماوقع آگاه کردم، گفت: «برگرد، طاقت آن را نداری». برگشتم و دوباره از خدا خواستم از آن بکاهد و خدا ده نوبت را کم کرد، نزد موسی (علیه‌السلام) برگشتم و به او خبر دادم، گفت: «برگرد».
 
هر بار برمی‌گشتم و در محضر خدا سجده می‌کردم، خداوند متعال ده نوبت از آن می‌کاست تا اینکه به ده نوبت رسید. نزد موسی (علیه‌السلام) برگشتم و او را باخبر کردم، گفت: «طاقت آن را نداری، نزد پروردگار برگشتم و پنج نوبت از آن کاست». <br>
 
نزد موسی (علیه‌السلام) برگشتم. گفت: «طاقت آن را نداری». گفتم: «من از پروردگارم شرم دارم، پس به همین مقدار صبر می‌کنم»، منادی ندا داد، حال که بر آن صبر می‌کنی، من اجر این پنج نوبت را پنج برابر می‌افزایم، هر نمازی معادل ده نماز. هرکس از امّت تو عمل نیکی انجام دهد، آن را برایش ده برابر می‌نویسم و اگر قصد کند و انجام ندهد، آن را یک کار نیک انجام یافته می‌نویسم و اگر یکی از امّت تو قصد انجام عمل بدی را داشته و آن را انجام دهد، یک گناه و اگر انجام ندهد، هیچ‌چیز برایش نمی‌نویسم.
امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «خداوند از جانب این امّت به موسی (علیه‌السلام) خیر عطا کند» و این تفسیر آیه: سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ المَسْجِدِ الحَرامِ إِلَی المَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ است.<ref></ref> <ref>بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏18 ؛ ص319 تا331؛ تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۸، ص۱۰؛ القمی، ج۲، ص۳؛ «بتفاوت لفظی»/ نورالثقلین/ البرهان.</ref>.
confirmed
۲٬۲۰۰

ویرایش