confirmed
۲٬۲۰۰
ویرایش
خط ۸: | خط ۸: | ||
== عقد اخوت پیامبر (صلیالله علیه و آله وسلم) و علی (علیهالسلام) و تبریک عمر به ایشان == | == عقد اخوت پیامبر (صلیالله علیه و آله وسلم) و علی (علیهالسلام) و تبریک عمر به ایشان == | ||
جمالالدین محمّد موصلی حنفی مشهور به ابن حسنویه (متوفای 680) روایتی با ذکر سند آورده است که انس بن مالک گوید: | جمالالدین محمّد موصلی حنفی مشهور به ابن حسنویه (متوفای 680) روایتی با ذکر سند آورده است که [[انس بن مالک]] گوید: | ||
چون پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله وسلم) مراسم اخوّت بین مهاجران و انصار برقرار کرد، علی (علیهالسلام) در مجلس حاضر بود که بین او و دیگری مراسم اخوت را انجام نداد. | چون پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله وسلم) مراسم اخوّت بین مهاجران و انصار برقرار کرد، علی (علیهالسلام) در مجلس حاضر بود که بین او و دیگری مراسم اخوت را انجام نداد. | ||
پس علی ناراحت شد و به خانه رفت و حتّی به گریه افتاد که مبادا مورد بیاعتنایی پیامبر واقع شده، اما فاطمه گفت: غمگین مباش، شاید مراسم اخوت تو را بهخاطر خودش به تأخیر انداخته. در این موقع بلال از طرف پیامبر به سراغ علی آمد، چون علی به خدمت آن حضرت رسید پیامبر از علّت ناراحتی و گریهاش سؤال فرمود، علی جواب داد: بهخاطر برقراری عقد اخوّت بین افراد مهاجر و انصار و ترک آن نسبت به من. | پس علی ناراحت شد و به خانه رفت و حتّی به گریه افتاد که مبادا مورد بیاعتنایی پیامبر واقع شده، اما فاطمه گفت: غمگین مباش، شاید مراسم اخوت تو را بهخاطر خودش به تأخیر انداخته. در این موقع بلال از طرف پیامبر به سراغ علی آمد، چون علی به خدمت آن حضرت رسید پیامبر از علّت ناراحتی و گریهاش سؤال فرمود، علی جواب داد: بهخاطر برقراری عقد اخوّت بین افراد مهاجر و انصار و ترک آن نسبت به من. | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
«إنّ علیّا و فاطمة و الحسن و الحسین فی حظیرة القدس، فی قبة بیضاء، سقفها عرش الرّحمان عزّ وجلّ<ref>مناقب: ص214، فصل 19 تاریخ دمشق ابنعساکر، بخش امام حسن، ص122، به نقل از علی بن عمر دار قطنی، فرائد السمطین حموینی: 1/49 شماره 14 کنز العمّال متقی هندی - به شرح مندرج در منتخب آن چاپ حاشیه مسند احمد 5/92 به روایت از ابنعساکر القول الفصل سید علوی حداد حضرمی، ص29، چاپ جاوه به نقل از ابنعساکر، دار قطنی، و طبرانی اهلالبیت توفیق ابوعلم مصری، ص 125 مناقب سیدنا علی، عینی حنفی، ص20 ارجح المطالب امرتسری، ص311.</ref> بهدرستی که علی، فاطمه، حسن و حسین در بالاترین جایگاه بهشت زیر گنبد سفیدرنگی هستند که سقفش عرش خداوند رحمان است. | «إنّ علیّا و فاطمة و الحسن و الحسین فی حظیرة القدس، فی قبة بیضاء، سقفها عرش الرّحمان عزّ وجلّ<ref>مناقب: ص214، فصل 19 تاریخ دمشق ابنعساکر، بخش امام حسن، ص122، به نقل از علی بن عمر دار قطنی، فرائد السمطین حموینی: 1/49 شماره 14 کنز العمّال متقی هندی - به شرح مندرج در منتخب آن چاپ حاشیه مسند احمد 5/92 به روایت از ابنعساکر القول الفصل سید علوی حداد حضرمی، ص29، چاپ جاوه به نقل از ابنعساکر، دار قطنی، و طبرانی اهلالبیت توفیق ابوعلم مصری، ص 125 مناقب سیدنا علی، عینی حنفی، ص20 ارجح المطالب امرتسری، ص311.</ref> بهدرستی که علی، فاطمه، حسن و حسین در بالاترین جایگاه بهشت زیر گنبد سفیدرنگی هستند که سقفش عرش خداوند رحمان است. | ||
== نقل امتیازات مطرح شده از ناحیه پیامبر (صلیالله علیه و آله وسلم) برای علی (علیهالسلام) == | == نقل امتیازات مطرح شده از ناحیه پیامبر (صلیالله علیه و آله وسلم) برای علی (علیهالسلام) == | ||
متقی هندی با ذکر سند از مأمون (خلیفه عباسی) و او از پدرش هارون و او از مهدی و او از منصور (دوانیقی) و او از پدرش محمّد - و او از پدرش عبداللّه بن عبّاس نقل نموده که گفت: شنیدم عمر بن خطاب میگفت: از بدگویی درباره علی بپرهیزید؛ چون من از پیامبر درباره او ویژگیهایی را میدانم که اگر یکی از آنها در آل خطّاب بود برای من دوستداشتنیتر از تمام دنیا بود. | [[متقی هندی]] با ذکر سند از مأمون (خلیفه عباسی) و او از پدرش هارون و او از مهدی و او از منصور (دوانیقی) و او از پدرش محمّد - و او از پدرش عبداللّه بن عبّاس نقل نموده که گفت: شنیدم عمر بن خطاب میگفت: از بدگویی درباره علی بپرهیزید؛ چون من از پیامبر درباره او ویژگیهایی را میدانم که اگر یکی از آنها در آل خطّاب بود برای من دوستداشتنیتر از تمام دنیا بود. | ||
من و ابوبکر و ابوعبیده همراه چند نفر از اصحاب رسولالله (صلیالله علیه و آله وسلم) میرفتیم تا رسیدیم به درب خانه اُمّ سلمه درحالیکه علی دم در ایستاده بود. | من و ابوبکر و ابوعبیده همراه چند نفر از اصحاب رسولالله (صلیالله علیه و آله وسلم) میرفتیم تا رسیدیم به درب خانه اُمّ سلمه درحالیکه علی دم در ایستاده بود. | ||
پس گفتیم میخواهیم به خدمت پیامبر برسیم. علی گفت: هم اکنون حضرتش از خانه بیرون میآید که بیرون آمد و ما از دیدنش خوشحال شدیم. آنگاه درحالیکه تکیه بر علی بن ابیطالب کرد با دست به شانه او زد و فرمود:«انک مخاصم تخاصم، أنت أوّل المؤمنین ایماناً، و أعلمهم بأیّام اللّه، و أوفاهم بعهده، و أقسم بالسّویَّه، و أرأفهم بالرّعیة، و أعظمهم رزیةً، و أنت عاضدی، و غاسلی، و دافنی، و المتقدّم الی کلّ شدة و کریهة، و لن ترجع بعدی کافراً، و أنت تتقدّمنی بلواء الحمد و تذود عن حوضی<ref>کنز العمّال 13/117 شماره 36378.</ref> همانا تو [ای علی] با دشمن دستبهگریبان شوی و دشمن به رویاروئی تو برخیزد، درحالیکه تو نخستین مؤمنی باشی که ایمان آورده، و آگاهترین مؤمنان به رخدادهای جهان، و وفادارترین مؤمنان به عهد الهی، و عادلترین مؤمنان در تقسیم بیتالمال به طور مساوی و مهربانترین مؤمنان نسبت به زیردستان و بزرگترین مؤمنان در ابتلا به مصائب و گرفتاریها. | پس گفتیم میخواهیم به خدمت پیامبر برسیم. علی گفت: هم اکنون حضرتش از خانه بیرون میآید که بیرون آمد و ما از دیدنش خوشحال شدیم. آنگاه درحالیکه تکیه بر علی بن ابیطالب کرد با دست به شانه او زد و فرمود:«انک مخاصم تخاصم، أنت أوّل المؤمنین ایماناً، و أعلمهم بأیّام اللّه، و أوفاهم بعهده، و أقسم بالسّویَّه، و أرأفهم بالرّعیة، و أعظمهم رزیةً، و أنت عاضدی، و غاسلی، و دافنی، و المتقدّم الی کلّ شدة و کریهة، و لن ترجع بعدی کافراً، و أنت تتقدّمنی بلواء الحمد و تذود عن حوضی<ref>کنز العمّال 13/117 شماره 36378.</ref> همانا تو [ای علی] با دشمن دستبهگریبان شوی و دشمن به رویاروئی تو برخیزد، درحالیکه تو نخستین مؤمنی باشی که ایمان آورده، و آگاهترین مؤمنان به رخدادهای جهان، و وفادارترین مؤمنان به عهد الهی، و عادلترین مؤمنان در تقسیم بیتالمال به طور مساوی و مهربانترین مؤمنان نسبت به زیردستان و بزرگترین مؤمنان در ابتلا به مصائب و گرفتاریها. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
== آزار علی (علیهالسلام) آزردن پیامبر (صلیالله علیه و آله وسلم) است == | == آزار علی (علیهالسلام) آزردن پیامبر (صلیالله علیه و آله وسلم) است == | ||
شیخ بهاءالدین ابوالقاسم قفطی شافعی به روایت از جابر انصاری آورده است که عمر بن خطاب گفت: من علی را جفا و اذیت میکردم، پس پیامبر مرا دید و فرمود: «آذیتنی یا عمر». مرا اذیت کردی ای عمر. | شیخ بهاءالدین ابوالقاسم قفطی شافعی به روایت از جابر انصاری آورده است که عمر بن خطاب گفت: من علی را جفا و اذیت میکردم، پس پیامبر مرا دید و فرمود: «آذیتنی یا عمر». مرا اذیت کردی ای عمر. | ||
گفتم: به چه چیز و چگونه تو را اذیت کردم، یا رسولالله؟ فرمود: | گفتم: به چه چیز و چگونه تو را اذیت کردم، یا رسولالله؟ فرمود: | ||
«تجفوا علیًّا، مَن آذی علیًّا فقد آذانی» | «تجفوا علیًّا، مَن آذی علیًّا فقد آذانی» |