پرش به محتوا

جنگ نهروان: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۵ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
# شکستن عهد و پیمان. امام بعد از حکمیت فرمود که باید به عهد خود وفادار باشیم، ولی آنان مخالفت کردند.
# شکستن عهد و پیمان. امام بعد از حکمیت فرمود که باید به عهد خود وفادار باشیم، ولی آنان مخالفت کردند.


پس از این وقایع، این گروه با تشکیل دسته‌های نظامی مستقل به [[ترور]]، ایجاد ناامنی و مقابله با حکومت مرکزی دست یازیدند. حُرقوص بن زهیر ریشه ی خوارج به زمان [[حضرت محمد (ص)|رسول خدا(صلی الله علیه)]] می‌رسد. [[حضرت محمد (ص)|پیامبر(صلی الله علیه)]] بعد از [[جنگ حنین]]، غنایم را تقسیم کرد و برای تألیف قلوب [[مشرکان]] به ایشان سهم بیشتری عنایت نمود. این عمل ناراحتی برخی را به دنبال داشت. از جمله «حرقوص بن زهیر» به پیامبر گفت: «عدالت کن!».
پس از این وقایع، این گروه با تشکیل دسته‌های نظامی مستقل به [[ترور]]، ایجاد ناامنی و مقابله با حکومت مرکزی دست یازیدند. حُرقوص بن زهیر ریشه خوارج به زمان [[حضرت محمد (ص)|رسول خدا(صلی الله علیه)]] می‌رسد. [[حضرت محمد (ص)|پیامبر(صلی الله علیه)]] بعد از [[جنگ حنین]]، غنایم را تقسیم کرد و برای تألیف قلوب [[مشرکان]] به ایشان سهم بیشتری عنایت نمود. این عمل ناراحتی برخی را به دنبال داشت. از جمله «حرقوص بن زهیر» به پیامبر گفت: «عدالت کن!».


گفته ی بی ادبانه ی او، جمعی را ناراحت کرد. پیامبر به او فرمود: وای بر تو! اگر [[عدالت]] در نزد من نباشد، در کجا خواهد بود؟ عمر پیشنهاد داد که گردنش را بزنند، اما پیامبر مانع شد و از آینده ی خطرناک او خبر داد و فرمود:
گفته بی‌ادبانه او، جمعی را ناراحت کرد. پیامبر به او فرمود: وای بر تو! اگر [[عدالت]] در نزد من نباشد، در کجا خواهد بود؟ عمر پیشنهاد داد که گردنش را بزنند، اما پیامبر مانع شد و از آینده خطرناک او خبر داد و فرمود:
او را رها کنید که پیروانی خواهد داشت که در امر [[دین]] بیش از حد کنجکاوی خواهند کرد و هم چون پرتاب تیر از کمان از دین بیرون خواهند رفت.
او را رها کنید که پیروانی خواهد داشت که در امر [[دین]] بیش از حد کنجکاوی خواهند کرد و هم چون پرتاب تیر از کمان از دین بیرون خواهند رفت.


خط ۱۸: خط ۱۸:
حرقوص بعد از ماجرای حکمیت نزد حضرت امام علی(علیه‌السلام) آمد و در گفت وگویی که با حضرت داشت، او را تهدید به جنگ کرد.
حرقوص بعد از ماجرای حکمیت نزد حضرت امام علی(علیه‌السلام) آمد و در گفت وگویی که با حضرت داشت، او را تهدید به جنگ کرد.


در [[قرآن کریم|قرآن کریم]] درباره ی گفت و گوی «حرقوص» با پیامبر آیه‌ای آمده است که بیان گر نفاق درونی حرقوص می‌باشد:
در [[قرآن کریم|قرآن کریم]] درباره گفت و گوی «حرقوص» با پیامبر آیه‌ای آمده است که بیان گر نفاق درونی حرقوص می‌باشد:
{{متن قرآن |وَ مِنهُم مَن یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ فَاِن اُعطوا مِنْها رَضُوا وَ اِنْ لَمْ یُعطَوا مِنْها اِذا هُم یَسْخَطوُنَ |سوره = توبه |آیه = 58 }}
{{متن قرآن |وَ مِنهُم مَن یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ فَاِن اُعطوا مِنْها رَضُوا وَ اِنْ لَمْ یُعطَوا مِنْها اِذا هُم یَسْخَطوُنَ |سوره = توبه |آیه = 58 }}


برخی از منافقان درباره ی تقسیم غنایم بر تو ایراد می‌گیرند. اگر به آنان سهمی داده شود، راضی می‌گردند و اگر محروم شوند، ناگهان خشمگین می‌شوند<ref>ـ تفسیر مجمع البیان، ج 3، ص 40</ref>.
برخی از منافقان درباره تقسیم غنایم بر تو ایراد می‌گیرند. اگر به آنان سهمی داده شود، راضی می‌گردند و اگر محروم شوند، ناگهان خشمگین می‌شوند<ref>ـ تفسیر مجمع البیان، ج 3، ص 40</ref>.


حرقوص بن زهیر سرانجام در جنگ نهروان کشته شد<ref>ـ اسدالغابه، ج 1، ص 475</ref>. عبداللّه بن وهب راسبی «[[عبداللّه بن وهب]]» از سران [[خوارج]] بود و در ابتدای امر جلسه‌های خوارج در منزل او برقرار می‌شد. در حالات او نوشته‌اند که از کثرت [[سجده]] و [[عبادت]]، پیشانی اش همانند زانوی شتر پینه بسته بود و به او «ذوالثفتات» می‌گفتند. در جلسه‌ای که در منزل او برپا شد، برای خوارج سخنرانی کرد و با ترغیب آنان به زهد در دنیا، از [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف و نهی از منکر]] برایشان سخن گفت. خوارج در این جلسه به این نتیجه رسیدند که باید برای خود رهبر انتخاب کنند. ابتدا به «زید بن حصین الطایی» و «حرقوص بن زهیر» پیشنهاد کردند که آنان نپذیرفتند.  
حرقوص بن زهیر سرانجام در جنگ نهروان کشته شد<ref>ـ اسدالغابه، ج 1، ص 475</ref>. عبداللّه بن وهب راسبی «[[عبداللّه بن وهب]]» از سران [[خوارج]] بود و در ابتدای امر جلسه‌های خوارج در منزل او برقرار می‌شد. در حالات او نوشته‌اند که از کثرت [[سجده]] و [[عبادت]]، پیشانی اش همانند زانوی شتر پینه بسته بود و به او «ذوالثفتات» می‌گفتند. در جلسه‌ای که در منزل او برپا شد، برای خوارج سخنرانی کرد و با ترغیب آنان به زهد در دنیا، از [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف و نهی از منکر]] برایشان سخن گفت. خوارج در این جلسه به این نتیجه رسیدند که باید برای خود رهبر انتخاب کنند. ابتدا به «زید بن حصین الطایی» و «حرقوص بن زهیر» پیشنهاد کردند که آنان نپذیرفتند.  


در نهایت به «عبداللّه بن وهب» پیشنهاد کردند او پذیرفت و چنین گفت: «آگاه باشید، به خدا [[سوگند]] که به خاطر دنیا (ریاست) آن را نپذیرفتم و از ترس مرگ نیز آن را رها نمی‌کنم». سپس جمعیت با او بیعت کردند. او نامه‌ای به خوارج بصره نوشت و تقاضا کرد که به ایشان ملحق شوند. آنان نیز پاسخ مثبت دادند. عبداللّه بن وهب در جنگ نهروان به دست حضرت علی(علیه‌السلام) کشته شد<ref>ـ الکامل، ج 2، ص 398</ref>. ذوالثدیه بعضی اعتقاد دارند که «ذوالثدیه» همان «حرقوص بن زهیر» می‌باشد، ولی اینان دو نفر بودند که داستانی شبیه به یکدیگر داشته‌اند؛ زیرا ذوالثدیه نیز به پیامبر اعتراض کرد و گفت: «ای محمد! عدالت کن» شباهت این دو جریان بعضی را به اشتباه انداخته است که این دو در حقیقت یک شخص بوده‌اند. به هر حال ذوالثدیه در جنگ نهروان به قتل رسید. او را «ذوالثدیه» می‌نامیدند. چون یک تکه گوشت زاید که قابلیت ارتجاعی داشت در بالای یکی از دستانش موجود بود.
در نهایت به «عبداللّه بن وهب» پیشنهاد کردند او پذیرفت و چنین گفت: «آگاه باشید، به خدا [[سوگند]] که به خاطر دنیا (ریاست) آن را نپذیرفتم و از ترس مرگ نیز آن را رها نمی‌کنم». سپس جمعیت با او بیعت کردند. او نامه‌ای به خوارج بصره نوشت و تقاضا کرد که به ایشان ملحق شوند. آنان نیز پاسخ مثبت دادند. عبداللّه بن وهب در جنگ نهروان به دست حضرت علی(علیه‌السلام) کشته شد<ref>ـ الکامل، ج 2، ص 398</ref>. ذوالثدیه بعضی اعتقاد دارند که «ذوالثدیه» همان «حرقوص بن زهیر» است. ولی اینان دو نفر بودند که داستانی شبیه به یکدیگر داشته‌اند؛ زیرا ذوالثدیه نیز به پیامبر اعتراض کرد و گفت: «ای محمد! عدالت کن» شباهت این دو جریان بعضی را به اشتباه انداخته است که این دو در حقیقت یک شخص بوده‌اند. به هر حال ذوالثدیه در جنگ نهروان به قتل رسید. او را «ذوالثدیه» می‌نامیدند. چون یک تکه گوشت زاید که قابلیت ارتجاعی داشت در بالای یکی از دستانش موجود بود.


امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) قبل از ظهور خوارج بارها به [[اصحاب]] فرموده بود که گروهی این چنین قیام خواهند کرد و یکی از ایشان فردی است که در دستش یک زایده وجود دارد بعد از تمام شدن جنگ می‌گفتند که چنین فردی دیده نشده است. امام فرمود: «من دروغ نمی‌گویم و به من هم [[دروغ]] گفته نشده است». تا این که خبر رسید ذوالثدیه را پیدا کرده و در بدن او همان علامت را یافته‌اند. زمانی که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) از کنار کشته شدگان نهروان گذر می‌کرد، فرمود:
امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) قبل از ظهور خوارج بارها به [[اصحاب]] فرموده بود که گروهی این چنین قیام خواهند کرد و یکی از ایشان فردی است که در دستش یک زایده وجود دارد بعد از تمام شدن جنگ می‌گفتند که چنین فردی دیده نشده است. امام فرمود: «من دروغ نمی‌گویم و به من هم [[دروغ]] گفته نشده است». تا این که خبر رسید ذوالثدیه را پیدا کرده و در بدن او همان علامت را یافته‌اند. زمانی که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) از کنار کشته شدگان نهروان گذر می‌کرد، فرمود:


لَقَد ضَرَّکُم مَنْ غَرَّکُم. آن کس که شما را مغرور کرد (فریب داد) به شما ضرر رساند.
لَقَد ضَرَّکُم مَنْ غَرَّکُم. آن کس که شما را مغرور کرد (فریب داد) به شما ضرر رساند.
سؤال کردند: «آن شخص چه کسی بود؟» حضرت فرمود: «[[شیطان]] و نفس اماره آنان را با آرزوها فریب داد و گناهان را در نزد ایشان زیبا و دل پسند جلوه‌گر نمود و به ایشان وعده ی پیروزی داد<ref>ـ همان، ج 2، ص 407</ref>».
سؤال کردند: «آن شخص چه کسی بود؟» حضرت فرمود: «[[شیطان]] و نفس اماره آنان را با آرزوها فریب داد و گناهان را در نزد ایشان زیبا و دل‌پسند جلوه‌گر نمود و به ایشان وعده پیروزی داد<ref>ـ همان، ج 2، ص 407</ref>».


برج بن مسهر طایی، عمران بن حطاء و عبدالله بن کوّاء از دیگر نقش آفرینان جریان خوارج به شمار می‌روند. [[ابن ملجم |عبدالرحمان بن ملجم مرادی]] و [[شهادت]] [[علی بن ابی طالب|علی بن ابی‌طالب(علیه‌السلام)]] بعد از جنگ نهروان، تعداد اندکی از خوارج باقی ماندند و توانستند خود را از مهلکه برهانند. اینان بعدها در ملاقات هایی که با یکدیگر داشتند به این نتیجه رسیدند که عامل نابسامانی و آشوب ها در بین [[امت اسلامی]]، [[معاویه بن ابی سفیان]]، [[عمروبن عاص]] و علی بن ابی‌طالب هستند و راه حل آن را در ترور و قتل این سه نفر دانستند. [[ابن ملجم|عبدالرحمان بن ملجم مرادی]] مأمور شد که حضرت علی(علیه‌السلام) را به قتل برساند و برای اجرای همین مأموریت وارد [[کوفه]] شد.
برج بن مسهر طایی، عمران بن حطاء و عبدالله بن کوّاء از دیگر نقش آفرینان جریان خوارج به شمار می‌روند. [[ابن ملجم |عبدالرحمان بن ملجم مرادی]] و [[شهادت]] [[علی بن ابی طالب|علی بن ابی‌طالب(علیه‌السلام)]] بعد از جنگ نهروان، تعداد اندکی از خوارج باقی ماندند و توانستند خود را از مهلکه برهانند. اینان بعدها در ملاقات هایی که با یکدیگر داشتند به این نتیجه رسیدند که عامل نابسامانی و آشوب ها در بین [[امت اسلامی]]، [[معاویه بن ابی سفیان]]، [[عمروبن عاص]] و علی بن ابی‌طالب هستند و راه حل آن را در ترور و قتل این سه نفر دانستند. [[ابن ملجم|عبدالرحمان بن ملجم مرادی]] مأمور شد که حضرت علی(علیه‌السلام) را به قتل برساند و برای اجرای همین مأموریت وارد [[کوفه]] شد.
خط ۳۸: خط ۳۸:
'''کج فهمی در دین'''
'''کج فهمی در دین'''


عبدالرحمان بن ملجم و [[قطام]] هر دو از خوارج بودند و افکار و اعتقادات آنان را داشتند. ایشان در فهم آیه ی شریفه ی «لاحُکم الاّ للّه» دچار خطای عجیبی شدند و تفاوت حق تشریع و قانون‌گذاری را با حکومت و اجرای قوانین تشخیص ندادند. مفاد آیه ی شریفه بیان گر حق تشریع است؛ زیرا روشن است که [[خداوند]] متعال هیچ گاه به عنوان حاکم و [[خلیفه]] در روی زمین بر مردم حکومت نخواهد کرد. این جهالت و کج فهمی با لجاجت و عناد همراه شد و مسیر تاریخ را عوض کرد.
عبدالرحمان بن ملجم و [[قطام]] هر دو از خوارج بودند و افکار و اعتقادات آنان را داشتند. ایشان در فهم آیه شریفه «لاحُکم الاّ للّه» دچار خطای عجیبی شدند و تفاوت حق تشریع و قانون‌گذاری را با حکومت و اجرای قوانین تشخیص ندادند. مفاد آیه شریفه بیان گر حق تشریع است؛ زیرا روشن است که [[خداوند]] متعال هیچ گاه به عنوان حاکم و [[خلیفه]] در روی زمین بر مردم حکومت نخواهد کرد. این جهالت و کج فهمی با لجاجت و عناد همراه شد و مسیر تاریخ را عوض کرد.


'''کینه توزی'''
'''کینه توزی'''


قطام دختر عموی عبدالرحمان بود و از زیباترین دختران کوفه به شمار می‌آمد. وی در عین حال بسیار زبان آور و حاضر جواب بود. پدر و برادر قطام که از خوارج بودند، در جنگ نهروان کشته شده بودند و آتش انتقام و کینه در دل قطام موج می‌زد. عبدالرحمان با دیدن قطام عاشق و شیفته ی او گشت و از او تقاضای ازدواج کرد. قطام نیز پذیرفت و کابین خود را قتل علی بن ابی‌طالب قرار داد. عبدالرحمان که انگیزه ی قبلی داشت با این [[مهریه]] ی سنگین موافقت کرد.
قطام دختر عموی عبدالرحمان بود و از زیباترین دختران کوفه به شمار می‌آمد. وی در عین حال بسیار زبان آور و حاضر جواب بود. پدر و برادر قطام که از خوارج بودند، در جنگ نهروان کشته شده بودند و آتش انتقام و کینه در دل قطام موج می‌زد. عبدالرحمان با دیدن قطام عاشق و شیفته او گشت و از او تقاضای ازدواج کرد. قطام نیز پذیرفت و کابین خود را قتل علی بن ابی‌طالب قرار داد. عبدالرحمان که انگیزه قبلی داشت با این مهریه سنگین موافقت کرد.


'''نفاق'''
'''نفاق'''
خط ۵۰: خط ۵۰:
'''هوای نفس'''
'''هوای نفس'''


عبدالرحمان با دیدن جمالِ دل آرای قطام به سختی فریفته ی او شد. قطام نیز که این را در یافته بود بر فتنه‌گری خود افزود و آتش وجود عبدالرحمان را شعله‌ورتر ساخت. اگر این برخورد نبود چه بسا که عبدالرحمان از این انگیزه ی شیطانی خود دست بر می‌داشت، اما هوای نفس و فتنه‌گری قطام، او را در این دام انداخت و برای همیشه به عذاب الهی مبتلا ساخت.
عبدالرحمان با دیدن جمالِ دل آرای قطام به سختی فریفته او شد. قطام نیز که این را در یافته بود بر فتنه‌گری خود افزود و آتش وجود عبدالرحمان را شعله‌ورتر ساخت. اگر این برخورد نبود چه بسا که عبدالرحمان از این انگیزه شیطانی خود دست بر می‌داشت، اما هوای نفس و فتنه‌گری قطام، او را در این دام انداخت و برای همیشه به عذاب الهی مبتلا ساخت.
عاقبت در سحرگاه نوزدهم [[رمضان|ماه مبارک رمضان]] سال چهلم هجری، امام علی بن ابیطالب(علیه‌السلام) در [[محراب]] عبادت با شمشیر عبدالرحمان بن مجلم مرادی مضروب شد. از قضا ضربت او در همان جایی فرود آمد که [[عمروبن عبدود]] در [[جنگ خندق]] بر فرق حضرت وارد کرده بود و سر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) تا پیشانی شکافت. ایشان در شامگاه بیست و یکم رمضان عالم خاک را وداع گفت و به جوار حضرت رب العالمین شتافت.
عاقبت در سحرگاه نوزدهم [[رمضان|ماه مبارک رمضان]] سال چهلم هجری، امام علی بن ابیطالب(علیه‌السلام) در [[محراب]] عبادت با شمشیر عبدالرحمان بن مجلم مرادی مضروب شد. از قضا ضربت او در همان جایی فرود آمد که [[عمروبن عبدود]] در [[جنگ خندق]] بر فرق حضرت وارد کرده بود و سر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) تا پیشانی شکافت. ایشان در شامگاه بیست و یکم رمضان عالم خاک را وداع گفت و به جوار حضرت رب العالمین شتافت.


Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۶۳۸

ویرایش