پرش به محتوا

عبدالله علایلی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۸۲: خط ۸۲:
زندگی علایلی، شامل دو مرحله است: مرحله شکل‌گیری و پختگی فکری که از آغاز تا پایان اقامت در مصر و تحصیل در دانشگاه الازهر و بازگشت به بیروت در 1940م را شامل می‌شود و مرحله غنی‌شدن و عمق یافتن اندیشه و افکار در زمینه‌های مختلف از جمله زبان، ادبیات، سیاست، تاریخ و فقه که پس از 1940م تا پایان عمر او را شامل می‌گردد. علایلی در این مرحله حدود شصت کتاب و تعداد زیادی مقاله و پژوهش از خود باقی گذاشت و در تمام آنها شعار واحدی داشت: تقلید کردن با خطا، به معنای محافظ بودن نیست و اصلاحی که دانش به بارآورد خروج محسوب نمی‌شود.
زندگی علایلی، شامل دو مرحله است: مرحله شکل‌گیری و پختگی فکری که از آغاز تا پایان اقامت در مصر و تحصیل در دانشگاه الازهر و بازگشت به بیروت در 1940م را شامل می‌شود و مرحله غنی‌شدن و عمق یافتن اندیشه و افکار در زمینه‌های مختلف از جمله زبان، ادبیات، سیاست، تاریخ و فقه که پس از 1940م تا پایان عمر او را شامل می‌گردد. علایلی در این مرحله حدود شصت کتاب و تعداد زیادی مقاله و پژوهش از خود باقی گذاشت و در تمام آنها شعار واحدی داشت: تقلید کردن با خطا، به معنای محافظ بودن نیست و اصلاحی که دانش به بارآورد خروج محسوب نمی‌شود.
عجیب بودن رأیی که گمان کنم صحیح است مانع از اعلام آن نمی‌شود زیرا دیگر شهرت عنوانی برای حقیقت نیست و افزود، به دیوارها اعتقادی ندارم و این اساس هر حرکتم می‌باشد زیرا باور به دیوار، باور به محدودیت و جمود است.
عجیب بودن رأیی که گمان کنم صحیح است مانع از اعلام آن نمی‌شود زیرا دیگر شهرت عنوانی برای حقیقت نیست و افزود، به دیوارها اعتقادی ندارم و این اساس هر حرکتم می‌باشد زیرا باور به دیوار، باور به محدودیت و جمود است.
در مورد داستان توصیف علایلی به شیخ قرمز «الشیخ الاحمر» قضیه این است که علایلی به خوبی وضعیت اجتماعی، سیاسی، دینی و فقهی جامعه را درک نمود و به انقلاب بر همه چیز فراخواند و در این منطق با اکثر احزاب آن زمان لبنان در دهه چهل مثل حزب «النداء القومی» و «کتله التحرر الوطنی» و «حزب التقدمی الاشتراکی» و«حزب الشیوعی» مشترک بود، لذا مطبوعات در جریان معرکه «دارالافتاء» در دهه پنجاه میلادی او را به شیخ قرمز توصیف کردند.
در مورد داستان توصیف علایلی به شیخ قرمز «الشیخ الاحمر» قضیه این است که علایلی به خوبی وضعیت اجتماعی، سیاسی، دینی و فقهی جامعه را درک نمود و به انقلاب بر همه چیز فراخواند و در این منطق با اکثر احزاب آن زمان لبنان در دهه چهل مثل حزب «النداء القومی» و «کتله التحرر الوطنی» و «حزب التقدمی الاشتراکی» و«حزب الشیوعی» مشترک بود، لذا مطبوعات در جریان معرکه «دارالافتاء» در دهه پنجاه میلادی او را به شیخ قرمز توصیف کردند.
ولی علایلی حزبی، به معنای تشکیلاتی نبود بلکه با اندیشه‌های اصلاح‌طلبی، انسانی، انقلابی و تجدّد خواهی آن احزاب، احساس همراهی می‌کرد.
ولی علایلی حزبی، به معنای تشکیلاتی نبود بلکه با اندیشه‌های اصلاح‌طلبی، انسانی، انقلابی و تجدّد خواهی آن احزاب، احساس همراهی می‌کرد.
confirmed
۵۴۷

ویرایش