confirmed، مدیران
۳۶٬۸۳۲
ویرایش
خط ۲۹۷: | خط ۲۹۷: | ||
در میان دانشمندان شیعه که در هزار سال گذشته همیشه پاسدار آئین پاک تشیع بودهاند، بسیاری به درجه عالیه شهادت رسیدهاند. [[علامه امینی]] در کتاب <sub>شهداء الفضیله</sub> یکصد و سی تن از آنان را نام برده و با اجمال و تفصیل علل و چگونگی شهادت آنها را شرح داده است که همه به جرم [[تشیع]] یا به عنوان ریاست جامعه شیعه و دفاع از حق و عدالت شربت شهادت نوشیدند. | در میان دانشمندان شیعه که در هزار سال گذشته همیشه پاسدار آئین پاک تشیع بودهاند، بسیاری به درجه عالیه شهادت رسیدهاند. [[علامه امینی]] در کتاب <sub>شهداء الفضیله</sub> یکصد و سی تن از آنان را نام برده و با اجمال و تفصیل علل و چگونگی شهادت آنها را شرح داده است که همه به جرم [[تشیع]] یا به عنوان ریاست جامعه شیعه و دفاع از حق و عدالت شربت شهادت نوشیدند. | ||
معروفترین و بزرگترین آنها، [[شهید اول]] و شهید ثانی هستند که هر دو از علمای طراز اول شیعه و هر دو نیز از مردم جبل عامل بودهاند و تقریباً به فاصله یکصد و پنجاه سال میزیستهاند و اینک علت و کیفیت شهادت شهید ثانی: | |||
طبق نوشته [[علامه نوری]] در <sup>خاتمه مستدرک</sup> سید علی صائغ شاگرد دانشمند شهید در آخر جلد سوم شرح شرایع به خط خود نوشته است: شهید هنگام طواف خانه خدا در [[مسجدالحرام]] (مکه معظمه) اسیر شد، آنگاه او را به اسلامبول بردند و روز جمعه در ماه رجب سال 966 در حالی که [[قرآن]] تلاوت مینمود به جرم تشیع شهید شد، با این که وی در آن موقع مهاجر الی الله و غریب بود | طبق نوشته [[علامه نوری]] در <sup>خاتمه مستدرک</sup> سید علی صائغ شاگرد دانشمند شهید در آخر جلد سوم شرح شرایع به خط خود نوشته است: شهید هنگام طواف خانه خدا در [[مسجدالحرام]] ([[مکه معظمه]]) اسیر شد، آنگاه او را به اسلامبول بردند و روز جمعه در [[ماه رجب]] سال 966 در حالی که [[قرآن]] تلاوت مینمود به جرم تشیع شهید شد، با این که وی در آن موقع مهاجر الی الله و غریب بود<ref>مستدرک وسائل، جلد 3، ص428</ref>. | ||
محدث عالیقدر شیخ حر عاملی در <sup>امل الآمل</sup> به تفصیل درباره علت و چگونگی شهادت شهید به نقل از استادش سخن گفته است که اجمال آن و سایر شواهد دیگر بدین قرار است: شهید به واسطه دانش بسیار و اعتقاد و تشیع، مورد رشک دانشمندان متعصب اهل تسنن قرار گرفته بود. | محدث عالیقدر شیخ حر عاملی در <sup>امل الآمل</sup> به تفصیل درباره علت و چگونگی شهادت شهید به نقل از استادش سخن گفته است که اجمال آن و سایر شواهد دیگر بدین قرار است: شهید به واسطه دانش بسیار و اعتقاد و تشیع، مورد رشک دانشمندان متعصب اهل تسنن قرار گرفته بود. | ||
خط ۳۱۳: | خط ۳۱۳: | ||
در کتاب <sup>لؤلؤه البحرین</sup> مینویسد: در یکی از کتب معتبر دیدم نوشته بود: شهید را در ربیع الاول سال 965 در مکه مشرفه به امر سلطان سلیم (سلیمان) پادشاه روم (عثمانی) گرفتند و به یکی از خانههای مکه بردند و یک ماه و ده روز زندانی کردند سپس او را از راه دریا به قسطنطنیه (اسلامبول) پایتخت روم بردند. آنگاه در کنار دریا سرش را از تن جدا ساختند و بدنش را سه روز روی زمین انداختند و بعد به دریا افکندند! <ref> لؤلؤة البحرین، ص34</ref> | در کتاب <sup>لؤلؤه البحرین</sup> مینویسد: در یکی از کتب معتبر دیدم نوشته بود: شهید را در ربیع الاول سال 965 در مکه مشرفه به امر سلطان سلیم (سلیمان) پادشاه روم (عثمانی) گرفتند و به یکی از خانههای مکه بردند و یک ماه و ده روز زندانی کردند سپس او را از راه دریا به قسطنطنیه (اسلامبول) پایتخت روم بردند. آنگاه در کنار دریا سرش را از تن جدا ساختند و بدنش را سه روز روی زمین انداختند و بعد به دریا افکندند! <ref> لؤلؤة البحرین، ص34</ref> | ||
به نقل علامه نوری [[شیخ بهایی]] میگوید: پدرم نقل کرد که: بامداد روزی به خدمت شهید رسیدم دیدم آن عالم جلیلالقدر به فکر فرو رفته است. وقتی سبب پرسیدم، گفت: ای برادر! گمان میکنم من شهید دوم باشم! زیرا دیشب در خواب دیدم که سید مرتضی (دانشمند بزرگ شیعه) مهمانی مفصلی داده و تمامی علمای شیعه را دعوت کرده است. وقتی من وارد شدم، سید برخاست و به من خوش آمد گفت و فرمود: فلانی بنشین پهلوی شیخ شهید! من هم پهلوی شهید اول نشستم از این رو تصور میکنم من شهید دوم باشم! | به نقل [[علامه نوری]] [[شیخ بهایی]] میگوید: پدرم نقل کرد که: بامداد روزی به خدمت شهید رسیدم دیدم آن عالم جلیلالقدر به فکر فرو رفته است. وقتی سبب پرسیدم، گفت: ای برادر! گمان میکنم من شهید دوم باشم! زیرا دیشب در خواب دیدم که [[سید مرتضی]] (دانشمند بزرگ شیعه) مهمانی مفصلی داده و تمامی علمای شیعه را دعوت کرده است. وقتی من وارد شدم، سید برخاست و به من خوش آمد گفت و فرمود: فلانی بنشین پهلوی شیخ شهید! من هم پهلوی شهید اول نشستم از این رو تصور میکنم من شهید دوم باشم! | ||
و نیز علامه نوری در <sub>مستدرک</sub> از کتاب الدر المنثور شیخ علی عاملی نوه شهید ثانی نقل میکند که نوشته است: جواب زیر را به خط شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی (پدر شیخ بهائی) دیده ام که سید بدرالدین حسین بن شدقم حسینی مدنی در مکه معظمه راجع به شهادت شهید و اینکه شهید چند سال قبل از مرگش محل شهادت خود را به وی نشان داده بود. سؤال کرده و آن دانشمند بزرگوار هم جواب داده است. | و نیز علامه نوری در <sub>مستدرک</sub> از کتاب الدر المنثور شیخ علی عاملی نوه شهید ثانی نقل میکند که نوشته است: جواب زیر را به خط شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی (پدر شیخ بهائی) دیده ام که سید بدرالدین حسین بن شدقم حسینی مدنی در مکه معظمه راجع به شهادت شهید و اینکه شهید چند سال قبل از مرگش محل شهادت خود را به وی نشان داده بود. سؤال کرده و آن دانشمند بزرگوار هم جواب داده است. |