confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
== معنای عقل == | == معنای عقل == | ||
<big>عقل</big> هم معنی مصدری دارد و آن عبارت است از درک کامل چیزی و هم معنی اسمیدارد و آن حقیقتی است که خوب و بد و حق و باطل و راست و [[دروغ]] را تشخیص میدهد. | <big>عقل</big> هم معنی مصدری دارد و آن عبارت است از درک کامل چیزی و هم معنی اسمیدارد و آن حقیقتی است که خوب و بد و حق و باطل و راست و [[دروغ]] را تشخیص میدهد. | ||
اصل در معنای عقل منع و بستن و نگهداشتن است و به این مناسبت ادراکی که انسان بر آن دل ببندد و چیزی را که با آن درک میکند <big>عقل</big> نامیده میشود<ref>محمد قریب، نثر طوبی، واژه عقل (انتشارات اسلامیه، ص۱۷۹) </ref>. | اصل در معنای عقل منع و بستن و نگهداشتن است و به این مناسبت ادراکی که انسان بر آن دل ببندد و چیزی را که با آن درک میکند <big>عقل</big> نامیده میشود<ref>محمد قریب، نثر طوبی، واژه عقل (انتشارات اسلامیه، ص۱۷۹) </ref>. | ||
خط ۱۷: | خط ۱۶: | ||
وقتی چیزی را حس کردیم همان یکی را حس کردهایم در همان وقتی که حاضر بود و افراد دیگر احساس دیگر میخواهند و آن فرد هم در وقت دیگر همچنین. اما عقل منحصر به یک فرد و یک وقت نیست، هر معنی کلی را که ادراک کنیم شامل همه افراد در همه زمان میشود و گویند هر چه انسان در کودکی و بزرگی بیش از طفل نوزاد میداند زاید بر حس است زیرا که حس در طفل دو روزه و سه روزه هست و مادرش را میبیند و طعم شیر را میپسندد و از صدا میترسد اما معنی انسان که مادرش یک فرد آن است نمیداند. | وقتی چیزی را حس کردیم همان یکی را حس کردهایم در همان وقتی که حاضر بود و افراد دیگر احساس دیگر میخواهند و آن فرد هم در وقت دیگر همچنین. اما عقل منحصر به یک فرد و یک وقت نیست، هر معنی کلی را که ادراک کنیم شامل همه افراد در همه زمان میشود و گویند هر چه انسان در کودکی و بزرگی بیش از طفل نوزاد میداند زاید بر حس است زیرا که حس در طفل دو روزه و سه روزه هست و مادرش را میبیند و طعم شیر را میپسندد و از صدا میترسد اما معنی انسان که مادرش یک فرد آن است نمیداند. | ||
سخن گفتن از لوازم ادراک کلیات است زیرا که کلمات در هر جمله کلی است و این نعمتی است که [[خداوند]] خاص انسان فرمود تا علوم را فرا گیرد و از معلومات به مجهولات پی برد و دانش خویش را به دیگران بیاموزد و اگر حس تنها داشت نمیتوانست سخن بگوید و نه علم بیاموزد و این نخستین نعمت است که خدای به انسان داد. فرمود: {{متن قرآن| علم آدم الاسماء کلها|سوره = بقره| آیه = ۳۰ }} همه نامها را به آدم آموخت. {{متن قرآن | خلق الانسان علمه البیان |سوره = الرحمن |آیه = ۲ }} انسان را آفرید به او سخن آموخت. {{متن قرآن| | سخن گفتن از لوازم ادراک کلیات است زیرا که کلمات در هر جمله کلی است و این نعمتی است که [[خداوند]] خاص انسان فرمود تا علوم را فرا گیرد و از معلومات به مجهولات پی برد و دانش خویش را به دیگران بیاموزد و اگر حس تنها داشت نمیتوانست سخن بگوید و نه علم بیاموزد و این نخستین نعمت است که خدای به انسان داد. فرمود: {{متن قرآن| علم آدم الاسماء کلها |سوره = بقره | آیه = ۳۰ }} همه نامها را به آدم آموخت. {{متن قرآن | خلق الانسان علمه البیان |سوره = الرحمن |آیه = ۲ }} انسان را آفرید به او سخن آموخت. {{متن قرآن|علم الانسان ما لم یعلم |سوره = علق |آیه = ۵ }} باری همه آنچه ما به حواس درک میکنیم همه حیوانات درک میکنند علت آنکه علوم انسانی را استنباط نکردهاند آن است که حس برای استنباط علوم کافی نیست و نیروئی دیگر میخواهد<ref>علامه شعرانی، نثر طوبی، واژه انسان (انتشارات اسلامیه، ص۴۸) </ref>». | ||
== کاربرد عقل در قرآن == | == کاربرد عقل در قرآن == | ||
کلمه <big>عقل</big> ۴۹ بار در قرآن تکرار شده است. و اغلب آنها دربارۀ [[منافقین]] و [[کفار]] است که این دو گروه به عنوان کسانی توصیف شدهاند که حتی نازلترین مرتبه عقل را نیز دارا نیستند و به طور کلی از نعمت عقل بهره نمیبرند. {{متن قرآن |إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یعْقِلُونَ |سوره = الانفال| آیه = ۲۲ }}. | کلمه <big>عقل</big> ۴۹ بار در [[قرآن]] تکرار شده است. و اغلب آنها دربارۀ [[منافقین]] و [[کفار]] است که این دو گروه به عنوان کسانی توصیف شدهاند که حتی نازلترین مرتبه عقل را نیز دارا نیستند و به طور کلی از نعمت عقل بهره نمیبرند. {{متن قرآن |إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یعْقِلُونَ |سوره = الانفال|آیه = ۲۲ }}. | ||
الامام الصادق علیهالسلام:العقل دلیل المؤمن. | عقل در کنار کتاب، [[سنت]] و [[اجماع]] یکی از منابع چهار گانه [[اجتهاد]] میباشد. بنابراین بدیهی است کسی که اصلاً نمیاندیشد و از نعمت عقل استفاده نمیکند از نظر [[اسلام]] مطرود است و اگر به حکم ظاهر [[مسلمان]] باشد یقینا مؤمن نیست [[محمد (ص) خاتم الانبیاء|رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)]]:قوام المرء عقله و لادین لمن لا عقل له<ref>منتخب میزان الحکمة ،محمد ری شهری ،ص ۳۵۶</ref>. | ||
* الامام علی علیهالسلام:العقل خلیل المؤمن | |||
* الامام الصادق علیهالسلام:العقل دلیل المؤمن. | |||
چه عقل قدرت تمییز حق از باطل است و انسان بی ایمان قدرت تمییز حق از باطل را ندارد. از این رو برخی از فرقههای [[مسیحی]] ،شبه [[عرفانهای نوظهور]] آمریکایی مانند عرفان سرخپوستی کاستاندا ،کلیسای شیطان آنتوان زندرلوی ،اشو و کریشنا مورتی که البته دو شخصیت اخیر با وجود هندی بودنشان در [[آمریکا]] بود که توانستند مکاتب شبه عرفانی شان را با توجه به بی بندوباری موجود تآسیس و گسترش دهند. و برخی فرقههای [[صوفیه]] مانند فرقه یزیدیان در کردستان [[عراق]] که آموختن سواد را نیز [[حرام]] میدانند. که حقیقت را در لافکری میدانند و به طرد افراطی عقل میپردازند نوعی [[آنارشیسم]]، هیپیگری و درنتیجه عافیت طلبی را ترویج میکنند. | چه عقل قدرت تمییز حق از باطل است و انسان بی ایمان قدرت تمییز حق از باطل را ندارد. از این رو برخی از فرقههای [[مسیحی]] ،شبه [[عرفانهای نوظهور]] آمریکایی مانند عرفان سرخپوستی کاستاندا ،کلیسای شیطان آنتوان زندرلوی ،اشو و کریشنا مورتی که البته دو شخصیت اخیر با وجود هندی بودنشان در [[آمریکا]] بود که توانستند مکاتب شبه عرفانی شان را با توجه به بی بندوباری موجود تآسیس و گسترش دهند. و برخی فرقههای [[صوفیه]] مانند فرقه یزیدیان در کردستان [[عراق]] که آموختن سواد را نیز [[حرام]] میدانند. که حقیقت را در لافکری میدانند و به طرد افراطی عقل میپردازند نوعی [[آنارشیسم]]، هیپیگری و درنتیجه عافیت طلبی را ترویج میکنند. | ||
بنابراین عقل از نظر اسلام برای رسیدن به مراتب کمال ضروری بوده و در نهایت مراتب نازله عقل در صورت متابعت از آن، انسان را به انوار وحی که خود مراتب بالاتری از عقل محسوب میشوند مرتبط میکند. به این ترتیب هر مرتبهای از عقل در محدوده خود دارای حجیت بوده و آنچه مذموم است تحکم و جمود در انکار حقایقی است که درک آنها نیاز به اتصال به مراتب بالاتری از معرفت دارد. | بنابراین عقل از نظر [[اسلام]] برای رسیدن به مراتب کمال ضروری بوده و در نهایت مراتب نازله عقل در صورت متابعت از آن، انسان را به انوار [[وحی]] که خود مراتب بالاتری از عقل محسوب میشوند مرتبط میکند. به این ترتیب هر مرتبهای از عقل در محدوده خود دارای حجیت بوده و آنچه مذموم است تحکم و جمود در انکار حقایقی است که درک آنها نیاز به اتصال به مراتب بالاتری از معرفت دارد. | ||
در فرهنگ اروپایی Reasonرا مترادف عقل میدانند که همان Re-eason میباشد به معنای «دوباره آسان کردن» یا ساده سازی دوباره!…در واقع عقل غربی همان اصالت عقل حسی تا سرحد محسوسات است<ref>خانجانی، علی اکبر، عقل چیست؟ ،دایرةالمعارف عرفان، شهریور۱۳۸۷،بند۵۴</ref>. | در فرهنگ اروپایی Reasonرا مترادف عقل میدانند که همان Re-eason میباشد به معنای «دوباره آسان کردن» یا ساده سازی دوباره!…در واقع عقل غربی همان اصالت عقل حسی تا سرحد محسوسات است<ref>خانجانی، علی اکبر، عقل چیست؟ ،دایرةالمعارف عرفان، شهریور۱۳۸۷،بند۵۴</ref>. | ||