پرش به محتوا

ماتریدیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۶ مارس ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
قـرن‌ دوم و سوم هجری قمری که بستر مجادلات مذاهب خصوصا مذاهب کلامی خصوصا معتزله و اهل حدیث گسترده شده بود، فضای فکری جامعه اسلامی آن روز را تیره و تار کرده بود.
قـرن‌ دوم و سوم هجری قمری که بستر مجادلات مذاهب خصوصا مذاهب کلامی خصوصا معتزله و اهل حدیث گسترده شده بود، فضای فکری جامعه اسلامی آن روز را تیره و تار کرده بود.
یک سوی این منازعات که البته حاکمان آن زمان در ایجاد آن، نقش داشتند، معتزلیان بودند که مشی عقل گرایی شان آن ها را از دیگران جدا می کرد و در طرف دیگر اهل حدیث بودند که بر ظواهر نصوص آیات و روایات و عمل به آن تعصب ویژه ای داشتند.
یک سوی این منازعات که البته حاکمان آن زمان در ایجاد آن، نقش داشتند، معتزلیان بودند که مشی عقل گرایی شان آن ها را از دیگران جدا می کرد و در طرف دیگر اهل حدیث بودند که بر ظواهر نصوص آیات و روایات و عمل به آن تعصب ویژه ای داشتند.
نتیجه این منازعات  
نتیجه این منازعات موجب شد که جامعه اسلامی با دو خطر بزرگ مواجه شود
این مـسئله دو خطر بزرگ را برای جـهان اسـلام به وجود آورده بود: نخست آن‌که فضای سیاسی جامعه اسلامی و اتحاد مسلمانان را به شدت خدشه‌دار کرده‌ و جامعه اسلامی همه روزه شاهد درگیری و منازعه و حتی خون‌ریزی بود. دوم آن‌که عقاید اسلامی نیز به خطر افـتاده بود؛ زیرا اهل حدیث همواره بر ظواهر آیات و روایات‌ جمود‌ داشتند که این امر موجب راه یافتن تشبیه و تجسیم و ورود اسرائیلیات در عرصه اندیشه اسلامی گردیده بود و معتزله نیز با تکیه بر عقل خـود، حـتی در جایی‌ که‌ عقل تنها توان صدور حکم قطعی ندارد، می‌خواستند هر آنچه را که با آن در تضاد و تعارض بود، به دور اندازند. آنان حتی می‌خواستند احکام فرعی را نیز‌ با‌ عقل خود استنتاج کـنند. بـدین روی، ضرورت نهضتی اصلاحی در اندیشه اهل سنت جدا احساس می‌شد.
خطر اول ادامه این وضع به شکست اتحاد مسلمانان 
نخست آن‌که فضای سیاسی جامعه اسلامی و اتحاد مسلمانان را به شدت خدشه‌دار کرده‌ و جامعه اسلامی همه روزه شاهد درگیری و منازعه و حتی خون‌ریزی بود. دوم آن‌که عقاید اسلامی نیز به خطر افـتاده بود؛ زیرا اهل حدیث همواره بر ظواهر آیات و روایات‌ جمود‌ داشتند که این امر موجب راه یافتن تشبیه و تجسیم و ورود اسرائیلیات در عرصه اندیشه اسلامی گردیده بود و معتزله نیز با تکیه بر عقل خـود، حـتی در جایی‌ که‌ عقل تنها توان صدور حکم قطعی ندارد، می‌خواستند هر آنچه را که با آن در تضاد و تعارض بود، به دور اندازند. آنان حتی می‌خواستند احکام فرعی را نیز‌ با‌ عقل خود استنتاج کـنند. بـدین روی، ضرورت نهضتی اصلاحی در اندیشه اهل سنت جدا احساس می‌شد.


در چنین شرایطی، سه تن از متفکران اهل سنت برای این هدف به‌ پا‌ خاستند‌ و در پی اصلاح وضع‌ موجود‌ و آشتی میان اندیشه معتزلی و اهـل حـدیث برآمدند: 1. ابوالحسن اشعری (م 324 ه.ق)، در مرکز حکومت اسلامی آن روز و مرکز‌ درگیری‌ میان اهل حدیث و معتزله؛ 2. ابومنصور ماتریدی‌ (م‌ 333ه.ق)، در شرق بلاد اسلامی و ماوراءالنهر؛ 3. ابوجعفر طحاوی، در مصر. نقش شخصیت اخیر بیش‌تر تـبیین آرای کـلامی‌ ابـوحنیفه‌ بود،‌ اما دو شخصیت نخست، خـود، پایـه‌گذار مـکتب کلامی جدیدی‌ بودند که به نام آن‌ها شهرت یافت.
در چنین شرایطی، سه تن از متفکران اهل سنت برای این هدف به‌ پا‌ خاستند‌ و در پی اصلاح وضع‌ موجود‌ و آشتی میان اندیشه معتزلی و اهـل حـدیث برآمدند: 1. ابوالحسن اشعری (م 324 ه.ق)، در مرکز حکومت اسلامی آن روز و مرکز‌ درگیری‌ میان اهل حدیث و معتزله؛ 2. ابومنصور ماتریدی‌ (م‌ 333ه.ق)، در شرق بلاد اسلامی و ماوراءالنهر؛ 3. ابوجعفر طحاوی، در مصر. نقش شخصیت اخیر بیش‌تر تـبیین آرای کـلامی‌ ابـوحنیفه‌ بود،‌ اما دو شخصیت نخست، خـود، پایـه‌گذار مـکتب کلامی جدیدی‌ بودند که به نام آن‌ها شهرت یافت.
confirmed
۵٬۹۱۷

ویرایش