confirmed، مدیران
۳۷٬۰۰۱
ویرایش
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
'''سخنان زهیر در روز عاشورا''' | '''سخنان زهیر در روز عاشورا''' | ||
کثیر بن عبد الله شعبی گوید: چون بر حسین یورش بردیم، زهیر بن قین سوار بر اسب دم بلند خود سلاح پوشیده در برابر ما آمد وگفت: هشیار باشید، شما را از عذاب خدا بیم میدهم; بر مسلمان لازم است برادر مسلمانش را اندرز دهد. ما تا اکنون برادر وهم دین بودیم; تا شمشیر میان ما جدایی نیفکنده هم کیش هستیم واندرز شما بر ما لازم است. چون کار به شمشیسر افتد، رشته برادری میگسلد; ما امتی باشیم و شما امت دیگر. خدا ما و شمارا به فرزندان پیامبر خود [[ | کثیر بن عبد الله شعبی گوید: چون بر حسین یورش بردیم، زهیر بن قین سوار بر اسب دم بلند خود سلاح پوشیده در برابر ما آمد وگفت: هشیار باشید، شما را از عذاب خدا بیم میدهم; بر مسلمان لازم است برادر مسلمانش را اندرز دهد. ما تا اکنون برادر وهم دین بودیم; تا شمشیر میان ما جدایی نیفکنده هم کیش هستیم واندرز شما بر ما لازم است. چون کار به شمشیسر افتد، رشته برادری میگسلد; ما امتی باشیم و شما امت دیگر. خدا ما و شمارا به فرزندان پیامبر خود [[محمد بن عبدالله (خاتم الأنبیاء)|محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)]] آزمود تا بنگرد چه کارهایم. | ||
ما شما را به یاری او و کنارهگیری از سرکش فرزند سرکش [[عبیدالله بن زیاد|عبید الله بن زیاد]] میخوانیم، زیرا جز بدی از آنها ندیده ونبینند; چشمان شما را میل میکشند، دست و پای شما را میبرند، شما را بر دار میآویزند، گوش و بینی میبرند و نیکان ودانشمندان شما چون [[حجر بن عدی]] و اصحابش وها[[هانی بن عروه|نی بن عروه]] ومانند وی را میکشند. | ما شما را به یاری او و کنارهگیری از سرکش فرزند سرکش [[عبیدالله بن زیاد|عبید الله بن زیاد]] میخوانیم، زیرا جز بدی از آنها ندیده ونبینند; چشمان شما را میل میکشند، دست و پای شما را میبرند، شما را بر دار میآویزند، گوش و بینی میبرند و نیکان ودانشمندان شما چون [[حجر بن عدی]] و اصحابش وها[[هانی بن عروه|نی بن عروه]] ومانند وی را میکشند. | ||
در پاسخ، او را دشنام دادند، ابن زیاد را ستودند و گفتند: به خدا بازنمیگردیم تا آقایت و همراهانش را بکشیم یا نزد امیرعبید الله ببریم. | در پاسخ، او را دشنام دادند، ابن زیاد را ستودند و گفتند: به خدا بازنمیگردیم تا آقایت و همراهانش را بکشیم یا نزد امیرعبید الله ببریم. | ||
زهیر گفت: ای بندگان خدا; پسر [[فاطمه]] به دوستی و نصرت از زاده سمیه شایسته تر است. اگر یاریاش نمیکنید، به خدا پناهتان باد; | زهیر گفت: ای بندگان خدا; پسر [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|فاطمه]] به دوستی و نصرت از زاده سمیه شایسته تر است. اگر یاریاش نمیکنید، به خدا پناهتان باد; | ||
ولی او را نکشید و به [[یزید]] وا گذارید به جانم سوگند، که یزید با نکشتن حسین هم از طاعت شما راضی است. | ولی او را نکشید و به [[یزید]] وا گذارید به جانم سوگند، که یزید با نکشتن حسین هم از طاعت شما راضی است. | ||
شمر تیری سمت وی افکند و گفت: خاموش باش، ما را از پرگویی خسته کردی. | شمر تیری سمت وی افکند و گفت: خاموش باش، ما را از پرگویی خسته کردی. | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
شمر گفت: خدا یک ساعت دیگر خودت و آقایت را خواهد کشت. | شمر گفت: خدا یک ساعت دیگر خودت و آقایت را خواهد کشت. | ||
زهیر گفت: مرا از [[مرگ]] میترسانی؟! به خدا، مرگ با حسین نزد من بهتر است از آنگونه با شما جاویدان بمانم. | زهیر گفت: مرا از [[مرگ]] میترسانی؟! به خدا، مرگ با حسین نزد من بهتر است از آنگونه با شما جاویدان بمانم. | ||
سپس خطاب به مردم گفت: ای بندگان خدا، این پست جفاجو وهمگنانش شما را از دینتان نفریبند; به خدا، [[شفاعت]] محمد(صلی الله علیه) به مردمی که خون فرزندان و خاندان او را میریزند و کسانی که آنهارا در این ستم یاری میکنند و مدافعان آنان را میکشند، نمیرسد. | سپس خطاب به مردم گفت: ای بندگان خدا، این پست جفاجو وهمگنانش شما را از دینتان نفریبند; به خدا، [[شفاعت]] محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) به مردمی که خون فرزندان و خاندان او را میریزند و کسانی که آنهارا در این ستم یاری میکنند و مدافعان آنان را میکشند، نمیرسد. | ||
مردی او را ندا داد که، ابی عبد الله میگوید: بیا به جان خودم، اگر مؤمن آل فرعون قوم خود را نصیحت کرد و دعوت را به آنها ابلاغ کرد، تو نیز اینان را اندرز دادی و دعوت را بدانها ابلاغ کردی<ref> رموز الشهاده، ص 108.</ref>. | مردی او را ندا داد که، ابی عبد الله میگوید: بیا به جان خودم، اگر مؤمن آل فرعون قوم خود را نصیحت کرد و دعوت را به آنها ابلاغ کرد، تو نیز اینان را اندرز دادی و دعوت را بدانها ابلاغ کردی<ref> رموز الشهاده، ص 108.</ref>. | ||
'''دفع هجوم وحشیانه''' | '''دفع هجوم وحشیانه''' | ||
در روز عاشورا شمر بن ذی الجوشن به چادرها و محل استقرار حرم [[ | در روز عاشورا شمر بن ذی الجوشن به چادرها و محل استقرار حرم [[اهل بیت|اهلبیت(علیهالسلام)]] هجوم برد و فریاد زد: آتش بیاورید تااین خانه را با ساکنانش آتش بزنم. | ||
زنان در حالی که فریاد میزدند از خیمه بیرون دویدند. امام حسین(علیهالسلام) فریاد کشید: | زنان در حالی که فریاد میزدند از خیمه بیرون دویدند. امام حسین(علیهالسلام) فریاد کشید: | ||
ای فرزند ذی الجوشن آتش میطلبی که خانه را بر اهل بیت من به آتش بکشی، خدا تو را به آتش بسوزاند. | ای فرزند ذی الجوشن آتش میطلبی که خانه را بر اهل بیت من به آتش بکشی، خدا تو را به آتش بسوزاند. |