confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
== علت نامگذاری == | == علت نامگذاری == | ||
در [[عربستان]] برای گریز از گرمای زیاد، اکثر خانهها و مغازهها و [[مساجد]]، دارای سایبانی از حصیر یا گلیمهایی از پشم بز بود و در مواقع بیکاری، در آنجا جمع میشدند و از اخبار تازه و امور اجتماعی مهم سخن میگفتند. از جمله این سایبانها، سایبانی بود متعلق به [[قبیله بنی ساعده]]. چون بعد از رحلت پیامب ر(صلی الله علیه) [[انصار]] و [[مهاجرین]] برای تعیین خلیفه، در زیر این سایبان گرد آمدند، این واقعه «سقیفه بنی ساعده» نامیده شد. | در [[عربستان]] برای گریز از گرمای زیاد، اکثر خانهها و مغازهها و [[مساجد]]، دارای سایبانی از حصیر یا گلیمهایی از پشم بز بود و در مواقع بیکاری، در آنجا جمع میشدند و از اخبار تازه و امور اجتماعی مهم سخن میگفتند. از جمله این سایبانها، سایبانی بود متعلق به [[قبیله بنی ساعده]]. چون بعد از رحلت پیامب ر(صلی الله علیه و آله و سلم) [[انصار]] و [[مهاجرین]] برای تعیین خلیفه، در زیر این سایبان گرد آمدند، این واقعه «سقیفه بنی ساعده» نامیده شد. | ||
== چرا سقیفه رخ داد == | == چرا سقیفه رخ داد == | ||
[[جبرئیل]] در سال دهم [[سال قمری|هجری]]، رسول خدا (صلی الله علیه) را به نزدیک بودن زمان رحلتش آگاه کرد. حضرت در این سال به فرمان [[خداوند]] میباید دو فریضه را به جای آورد: یکی، انجام [[مناسک حج]] و دیگری، معرفی جانشین پس از خود. | [[جبرئیل]] در سال دهم [[سال قمری|هجری]]، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به نزدیک بودن زمان رحلتش آگاه کرد. حضرت در این سال به فرمان [[خداوند]] میباید دو فریضه را به جای آورد: یکی، انجام [[مناسک حج]] و دیگری، معرفی جانشین پس از خود. | ||
پیامبر (صلی الله علیه) در [[ذیقعده]] سال دهم هجری عازم [[حج]] شد. هدف او علاوه بر تعلیم دادن احکام حج، لغو امتیازاتی بود که [[قریش]] به سبب کلیدداری و [[پرده داری کعبه]] برای خود کسب کرده بود. اشراف [[مکه]] در [[جاهلیت]]، ده قبیله بودند که پانزده منصب بین تیرههای عرب تقسیم میشد<ref>. تاریخ مفصل اسلام و تاریخ ایران بعد از اسلام، حسین عمادزاده، ص 94، چ8، 1374ش.</ref>. از جمله امتیازات، منصب قیادت، رفادت، سقایت و... بود. | پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در [[ذیقعده]] سال دهم هجری عازم [[حج]] شد. هدف او علاوه بر تعلیم دادن احکام حج، لغو امتیازاتی بود که [[قریش]] به سبب کلیدداری و [[پرده داری کعبه]] برای خود کسب کرده بود. اشراف [[مکه]] در [[جاهلیت]]، ده قبیله بودند که پانزده منصب بین تیرههای عرب تقسیم میشد<ref>. تاریخ مفصل اسلام و تاریخ ایران بعد از اسلام، حسین عمادزاده، ص 94، چ8، 1374ش.</ref>. از جمله امتیازات، منصب قیادت، رفادت، سقایت و... بود. | ||
یکی از امتیازات قریش بر دیگر حاجیان، این بود که از [[عرفات]] بار نمیبستند، بلکه از [[مزدلفه]] کوچ میکردند و این را برای خود فخر میشمردند. [[قرآن کریم]] این امتیاز را با [[نزول]] این آیه از بین برد<ref>تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، سیدجعفر شهیدی، ص 84، تهران، چ2، 1363ش.</ref>: | یکی از امتیازات قریش بر دیگر حاجیان، این بود که از [[عرفات]] بار نمیبستند، بلکه از [[مزدلفه]] کوچ میکردند و این را برای خود فخر میشمردند. [[قرآن کریم]] این امتیاز را با [[نزول]] این آیه از بین برد<ref>تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، سیدجعفر شهیدی، ص 84، تهران، چ2، 1363ش.</ref>: | ||
{{متن قرآن |ثم افیضوا من حیث افاض الناسُ...|سوره = بقره |آیه = 199 }}؛ | {{متن قرآن |ثم افیضوا من حیث افاض الناسُ...|سوره = بقره |آیه = 199 }}؛ | ||
«از جایی کوچ کنید که مردم کوچ میکنند...». | «از جایی کوچ کنید که مردم کوچ میکنند...». | ||
از آنجا که [[طواف]] [[خانه خدا]] باید در جامه و پارچه پاک باشد، قریش میپنداشت جامه هنگامی پاک است که از آنها گرفته و کرایه شود و اگر قریش از دادن لباس طواف به کسی ممانعت کند، او باید برهنه به طواف بپردازد. | از آنجا که [[طواف]] [[خانه خدا]] باید در جامه و پارچه پاک باشد، قریش میپنداشت جامه هنگامی پاک است که از آنها گرفته و کرایه شود و اگر قریش از دادن لباس طواف به کسی ممانعت کند، او باید برهنه به طواف بپردازد. | ||
پیامبر(صلی الله علیه) که خود از قریش بود، در برابر دیدگان مردم از عرفات کوچ کرد و با این شیوه اولاً شعار برابری و مساوات بین انسانها را عملاً اجرا کرد. ثانیاً آن حضرت ثابت کرد که قریشی بودن (آنچه ابوبکر با استناد به آن به خلافت رسید)، اعتباری برای برتری جویی از دیگر قبایل نیست. | پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) که خود از قریش بود، در برابر دیدگان مردم از عرفات کوچ کرد و با این شیوه اولاً شعار برابری و مساوات بین انسانها را عملاً اجرا کرد. ثانیاً آن حضرت ثابت کرد که قریشی بودن (آنچه ابوبکر با استناد به آن به خلافت رسید)، اعتباری برای برتری جویی از دیگر قبایل نیست. | ||
اما دومین فریضه مهمی که پیامبر(صلی الله علیه) برای اتمام [[رسالت]] خویش باید به انجام میرسانید، اعلام جانشینی [[علی بن ابی طالب|علی(علیهالسلام)]] بود که در [[جُحفه]] و در محلی به نام «[[غدیرخم]]» صورت گرفت و دراینباره فرمود:«من کنت مولاه فهذا علیُ مولاه». | اما دومین فریضه مهمی که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برای اتمام [[رسالت]] خویش باید به انجام میرسانید، اعلام جانشینی [[علی بن ابی طالب|علی(علیهالسلام)]] بود که در [[جُحفه]] و در محلی به نام «[[غدیرخم]]» صورت گرفت و دراینباره فرمود:«من کنت مولاه فهذا علیُ مولاه». | ||
این اقدام پیامبر (صلی الله علیه) در غدیرخم، چند تن از سران عرب را- که به قصد «ریاست طلبی» مسلمان شده بودند- از گرویدن به آیین او پشیمان کرد. | این اقدام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیرخم، چند تن از سران عرب را- که به قصد «ریاست طلبی» مسلمان شده بودند- از گرویدن به آیین او پشیمان کرد. | ||
از همان روز عمر، ابوبکر و [[ابوعبیده]] جراح مثلثی را تشکیل دادند و سوگند یاد کردند که نگذارند این انتخاب پیامبر (صلی الله علیه) عملی شود. آنها از [[اهل کتاب]] شنیده بودند که پیامبری در مکه [[مبعوث]] خواهد شد که بر شرق و غرب عالم غالب میشود. پس با این پندار که پس از پیامبر(صلی الله علیه) به حکومت خواهند رسید، به رسالت آن حضرت [[ایمان]] آوردند و خود را در خدمت پیامبر (صلی الله علیه) قرار دادند و حال که از رسیدن به خلافت مأیوس شده بودند، تصمیم گرفتند آن حضرت را به قتل برسانند تا به قریش اظهار دارند که ما در پی فرصت برای قتل پیامبر (صلی الله علیه) بودیم، تا چنین حقی را نیز بر گردن قریش ثابت کنند<ref> تاریخ مفصل اسلام و تاریخ ایران بعد از اسلام، ص 116.</ref>. | از همان روز عمر، ابوبکر و [[ابوعبیده]] جراح مثلثی را تشکیل دادند و سوگند یاد کردند که نگذارند این انتخاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عملی شود. آنها از [[اهل کتاب]] شنیده بودند که پیامبری در مکه [[مبعوث]] خواهد شد که بر شرق و غرب عالم غالب میشود. پس با این پندار که پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به حکومت خواهند رسید، به رسالت آن حضرت [[ایمان]] آوردند و خود را در خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار دادند و حال که از رسیدن به خلافت مأیوس شده بودند، تصمیم گرفتند آن حضرت را به قتل برسانند تا به قریش اظهار دارند که ما در پی فرصت برای قتل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودیم، تا چنین حقی را نیز بر گردن قریش ثابت کنند<ref> تاریخ مفصل اسلام و تاریخ ایران بعد از اسلام، ص 116.</ref>. | ||
بنابراین، وقتی رسول خدا (صلی الله علیه) به محل خطرناک [[عقبه]] رسید، شترش را رماندند تا از کوه سقوط کند. جبرئیل به پیامبر (صلی الله علیه) اطلاع داد و آن حضرت به یارانش دستور داد تا احدی قبل از او به عقبه نرود. منافقین این بار تصمیم گرفتند که با استفاده از تاریکی و ناهمواری راه، در پس بلندی پنهان شوند و چهرههای خود را بپوشانند، تا هرگاه پیامبر (صلی الله علیه) نزدیک شد، دبههای پر از شن را از بلندی به زیر بغلطانند. آنها چنین کردند و شتر پیامبر (صلی الله علیه) خواست رم کند و او را بر زمین بزند. جبرئیل نازل شد و آن حضرت را از خطر رهانید<ref>همان.</ref>. | بنابراین، وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به محل خطرناک [[عقبه]] رسید، شترش را رماندند تا از کوه سقوط کند. جبرئیل به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اطلاع داد و آن حضرت به یارانش دستور داد تا احدی قبل از او به عقبه نرود. منافقین این بار تصمیم گرفتند که با استفاده از تاریکی و ناهمواری راه، در پس بلندی پنهان شوند و چهرههای خود را بپوشانند، تا هرگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نزدیک شد، دبههای پر از شن را از بلندی به زیر بغلطانند. آنها چنین کردند و شتر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواست رم کند و او را بر زمین بزند. جبرئیل نازل شد و آن حضرت را از خطر رهانید<ref>همان.</ref>. | ||
== اقدامات پیامبر(صلی الله علیه) == | == اقدامات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) == | ||
=== اعزام سپاه اسامه === | === اعزام سپاه اسامه === | ||
پیامبر(صلی الله علیه) در جریان بازگشت از [[حجة الوداع]] بیمار شد و پس از چندی با بهبودی نسبی، به فکر تجهیز و اعزام سپاهی به مرزهای [[شام]] افتاد. اهداف پیامبر (صلی الله علیه) را از این اقدام چنین میتوان تحلیل کرد: | پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در جریان بازگشت از [[حجة الوداع]] بیمار شد و پس از چندی با بهبودی نسبی، به فکر تجهیز و اعزام سپاهی به مرزهای [[شام]] افتاد. اهداف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از این اقدام چنین میتوان تحلیل کرد: | ||
# رسول خدا (صلی الله علیه)بیم آن داشت که بعد از انتشار خبر رحلتش رومیان از آشفتگی اوضاع [[مسلمانان]] سوءاستفاده کرده، آنها را سرکوب کنند. دو جنگ از جنگهای پیامبر (صلی الله علیه)- [[جنگ تبوک]] و [[جنگ موته]]- در نبرد با شامیان بود. بنابراین اعزام سپاه خبر از ثبات جامعه اسلامی میداد. | # رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)بیم آن داشت که بعد از انتشار خبر رحلتش رومیان از آشفتگی اوضاع [[مسلمانان]] سوءاستفاده کرده، آنها را سرکوب کنند. دو جنگ از جنگهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)- [[جنگ تبوک]] و [[جنگ موته]]- در نبرد با شامیان بود. بنابراین اعزام سپاه خبر از ثبات جامعه اسلامی میداد. | ||
# | # | ||
# پیامبر (صلی الله علیه) میخواست با اعزام این سپاه، سران قبایل و صحابه را از مرکز حکومت (مدینه) دور سازد تا بعد از رحلتش مانعی برای به خلافت رسیدن حضرت علی (علیهالسلام) پیش نیاید. | # پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میخواست با اعزام این سپاه، سران قبایل و صحابه را از مرکز حکومت (مدینه) دور سازد تا بعد از رحلتش مانعی برای به خلافت رسیدن حضرت علی (علیهالسلام) پیش نیاید. | ||
# | # | ||
# واگذاری فرماندهی سپاه به [[اسامه]]، که جوانی هفده یا نوزده ساله بود، سنت شیوخیت را که در بین اعراب از اعتبار بالایی برخوردار بود، منسوخ میکرد، تا جوان بودن علی (علیهالسلام) بهانهای برای کنار زدن او از خلافت نباشد. | # واگذاری فرماندهی سپاه به [[اسامه]]، که جوانی هفده یا نوزده ساله بود، سنت شیوخیت را که در بین اعراب از اعتبار بالایی برخوردار بود، منسوخ میکرد، تا جوان بودن علی (علیهالسلام) بهانهای برای کنار زدن او از خلافت نباشد. | ||
=== سکونت در منزل عایشه === | === سکونت در منزل عایشه === | ||
پیامبر (صلی الله علیه) از رفت و آمدهای برخی مهاجران بین [[مکه]] و [[مدینه]] خبر داشت. بنابراین او با سکونت در منزل [[عایشه]] و زیرنظر داشتن فتنه، در صدد خنثی کردن دسیسههای سقیفهسازان برآمد. | پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از رفت و آمدهای برخی مهاجران بین [[مکه]] و [[مدینه]] خبر داشت. بنابراین او با سکونت در منزل [[عایشه]] و زیرنظر داشتن فتنه، در صدد خنثی کردن دسیسههای سقیفهسازان برآمد. | ||
=== هشدارهای پیش از رحلت === | === هشدارهای پیش از رحلت === | ||
هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه) از کارشکنی برخی از افراد در اعزام سپاه اسامه باخبر شد، در حالی که سرش را با دستمال بسته بود، به [[مسجد]] آمد و با تأکید، از کارشکنان خواست که سپاه را همراهی کنند و حتی فرمود: | هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از کارشکنی برخی از افراد در اعزام سپاه اسامه باخبر شد، در حالی که سرش را با دستمال بسته بود، به [[مسجد]] آمد و با تأکید، از کارشکنان خواست که سپاه را همراهی کنند و حتی فرمود: | ||
«لعن الله من تخلف عن جیش اسامة»<ref> تاریخ طبری، ج2، ص 225.</ref>. | «لعن الله من تخلف عن جیش اسامة»<ref> تاریخ طبری، ج2، ص 225.</ref>. | ||
پیامبر (صلی الله علیه) با آگاهی از فعالیتهای برخی از صحابه برای به دست گرفتن خلافت، تصمیم گرفت برای جلوگیری از انحراف خلافت و بروز دو دستگی در بین مسلمانان، خلافت علی (علیهالسلام) را قبل از رحلت تثبیت کند. به همین منظور- با وجود تأکیدهای فراوانش و بیان فضیلتهای علی (علیهالسلام)- در آخرین لحظات حیات با حالت تب و بیماری به [[مسجد]] آمد و با صدای بلند که از بیرون مسجد شنیده میشد، یک بار دیگر [[حدیث ثقلین]] را تکرار فرمود. | پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آگاهی از فعالیتهای برخی از صحابه برای به دست گرفتن خلافت، تصمیم گرفت برای جلوگیری از انحراف خلافت و بروز دو دستگی در بین مسلمانان، خلافت علی (علیهالسلام) را قبل از رحلت تثبیت کند. به همین منظور- با وجود تأکیدهای فراوانش و بیان فضیلتهای علی (علیهالسلام)- در آخرین لحظات حیات با حالت تب و بیماری به [[مسجد]] آمد و با صدای بلند که از بیرون مسجد شنیده میشد، یک بار دیگر [[حدیث ثقلین]] را تکرار فرمود. | ||
[[میرحامد حسین]]، این حدیث را از دویست نفر از علمای بزرگ [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] در کتابش، [[عبقات الانوار]] نقل کرده و [[دانشگاه الازهر]] [[مصر]] نیز رسالهای در صحت سند آن منتشر ساخته است<ref>تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، علی اکبر حسینی، ص 298، تهران، چ1، 1373ش.</ref>. | [[میرحامد حسین]]، این حدیث را از دویست نفر از علمای بزرگ [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] در کتابش، [[عبقات الانوار]] نقل کرده و [[دانشگاه الازهر]] [[مصر]] نیز رسالهای در صحت سند آن منتشر ساخته است<ref>تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، علی اکبر حسینی، ص 298، تهران، چ1، 1373ش.</ref>. | ||
آن گاه آن حضرت خطاب به [[مهاجران]] فرمود: | آن گاه آن حضرت خطاب به [[مهاجران]] فرمود: | ||
«شما زیاد میشوید، ولی انصار زیاد نمیشوند، انصار تکیهگاه من هستند که به آنها پناه آورده ام. نیکانشان را گرامی بدارید و از بدانشان درگذرید<ref>تاریخ طبری، ج2، ص 227.</ref>.» | «شما زیاد میشوید، ولی انصار زیاد نمیشوند، انصار تکیهگاه من هستند که به آنها پناه آورده ام. نیکانشان را گرامی بدارید و از بدانشان درگذرید<ref>تاریخ طبری، ج2، ص 227.</ref>.» | ||
پس از بیان این سخنان، به منزل عایشه بازگشت؛ لحظاتی بعد، عمر و ابوبکر و تعدادی از یاران پیامبر (صلی الله علیه) بر بالین حضرت حضور یافتند. در این هنگام رسول خدا (صلی الله علیه) در حالی که تب و بیماریاش شدت یافته بود، بار دیگر برای تأکید بر شایستگی آن کسی که خدا و رسولش انتخاب کرده بودند، تقاضای قلم و کاغذ کرد تا چیزی بنویسد که بعد از او، مسلمانان گمراه نشوند. در این میان، عمر برآشفت و گفت:«هذیان میگوید. [[قرآن]] ما را کفایت میکند<ref>صحیح بخاری، ج1، ص 22.</ref>.» | پس از بیان این سخنان، به منزل عایشه بازگشت؛ لحظاتی بعد، عمر و ابوبکر و تعدادی از یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر بالین حضرت حضور یافتند. در این هنگام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حالی که تب و بیماریاش شدت یافته بود، بار دیگر برای تأکید بر شایستگی آن کسی که خدا و رسولش انتخاب کرده بودند، تقاضای قلم و کاغذ کرد تا چیزی بنویسد که بعد از او، مسلمانان گمراه نشوند. در این میان، عمر برآشفت و گفت:«هذیان میگوید. [[قرآن]] ما را کفایت میکند<ref>صحیح بخاری، ج1، ص 22.</ref>.» | ||
رسول خدا (صلی الله علیه)با دیدن نزاع و دو دستگی اطرافیان، از بیم آنکه عمر و متحدانش اصل رسالت را، مورد شبهه قرار بدهند، خطاب به صحابه فرمود:«برخیزید و از پیش من بروید.»... پیامبر (صلی الله علیه) در حالی که [[علی]] سرش را در آغوش گرفته بود، از دنیا رفت. | رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)با دیدن نزاع و دو دستگی اطرافیان، از بیم آنکه عمر و متحدانش اصل رسالت را، مورد شبهه قرار بدهند، خطاب به صحابه فرمود:«برخیزید و از پیش من بروید.»... پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حالی که [[علی]] سرش را در آغوش گرفته بود، از دنیا رفت. | ||
== علت تجمع انصار در سقیفه == | == علت تجمع انصار در سقیفه == | ||
خبر دردناک رحلت پیامبر (صلی الله علیه) در میان انصار و مهاجران پیچید. انصار با آگاهی از این خبر، با شتاب خود را به سقیفه رساندند و درباره این حادثه بس مهم به گفتگو پرداختند. | خبر دردناک رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان انصار و مهاجران پیچید. انصار با آگاهی از این خبر، با شتاب خود را به سقیفه رساندند و درباره این حادثه بس مهم به گفتگو پرداختند. | ||
حال باید پرسید: چرا انصار در سقیفه گرد آمدند و علت نامزد کردن [[سعد بن عباده]]«رئیس خزرج» به عنوان امیر، چه بود؟ | حال باید پرسید: چرا انصار در سقیفه گرد آمدند و علت نامزد کردن [[سعد بن عباده]]«رئیس خزرج» به عنوان امیر، چه بود؟ | ||
مگر آنها از انتخاب علی (علیهالسلام) برای رهبری امت اسلامی بی اطلاع بودند و یا بسیاری از آنان در [[غدیر|غدیرخم]] حضور نداشتند؟ چه چیزی آنها را به اتخاذ چنین تصمیمی واداشت؟ | مگر آنها از انتخاب علی (علیهالسلام) برای رهبری امت اسلامی بی اطلاع بودند و یا بسیاری از آنان در [[غدیر|غدیرخم]] حضور نداشتند؟ چه چیزی آنها را به اتخاذ چنین تصمیمی واداشت؟ | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
انصار گسترش اسلام را مرهون بذل جان و مال خویش میدانستند و خود را نسبت به مهاجرین در به دست گیری خلافت، سزاوارتر میشمردند. | انصار گسترش اسلام را مرهون بذل جان و مال خویش میدانستند و خود را نسبت به مهاجرین در به دست گیری خلافت، سزاوارتر میشمردند. | ||
# انصار در اکثر [[غزوات]] همراه پیامبر (صلی الله علیه) با [[کفار]] [[قریش]] جنگیده و بسیاری از کفار [[مکه]] و دیگر مخالفان اسلام را کشته بودند. از این رو، به وحشت افتادند که مبادا کسی روی کار آید که انتقام خونهای ریخته شده را بگیرد، و این ناشی از آن بود که به رغم تلاشهای فراوان پیامبر (صلی الله علیه) برای تبدیل نظام قبیلهای به نظام اجتماعی، هنوز خوی و خصلتهای قبیلگی دوران [[جاهلیت]]، همچون آتش زیر خاکستر در نهادشان باقی بود. | # انصار در اکثر [[غزوات]] همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با [[کفار]] [[قریش]] جنگیده و بسیاری از کفار [[مکه]] و دیگر مخالفان اسلام را کشته بودند. از این رو، به وحشت افتادند که مبادا کسی روی کار آید که انتقام خونهای ریخته شده را بگیرد، و این ناشی از آن بود که به رغم تلاشهای فراوان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تبدیل نظام قبیلهای به نظام اجتماعی، هنوز خوی و خصلتهای قبیلگی دوران [[جاهلیت]]، همچون آتش زیر خاکستر در نهادشان باقی بود. | ||
# | # | ||
# علت دیگر، حس جاهطلبی است که در تمام افراد بشر به طور مختلف وجود دارد و انسان را به خطرات بزرگ میاندازد<ref> طرحهای رسالت، پیرامون خلافت و زمامداری، احمد مطهری، ج1، ص 250، قم، مرکز انتشارات دارالتبلیغ.</ref>. | # علت دیگر، حس جاهطلبی است که در تمام افراد بشر به طور مختلف وجود دارد و انسان را به خطرات بزرگ میاندازد<ref> طرحهای رسالت، پیرامون خلافت و زمامداری، احمد مطهری، ج1، ص 250، قم، مرکز انتشارات دارالتبلیغ.</ref>. | ||
# سعد بن عباده از بزرگان عرب بود که درب خانهاش به روی حاجتمندان باز بود و از کسانی بود که در روز عید غدیرخم حضور داشت و خطبه پیامبر(صلی الله علیه) را شنید؛ ولی حب جاه و مقام، او را با وجود بیماری به سقیفه کشاند تا با او بیعت کنند<ref>نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج4، ص 4، چاپ بیروت.</ref>. | # سعد بن عباده از بزرگان عرب بود که درب خانهاش به روی حاجتمندان باز بود و از کسانی بود که در روز عید غدیرخم حضور داشت و خطبه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را شنید؛ ولی حب جاه و مقام، او را با وجود بیماری به سقیفه کشاند تا با او بیعت کنند<ref>نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج4، ص 4، چاپ بیروت.</ref>. | ||
== علل موفقیت حزب شیخین == | == علل موفقیت حزب شیخین == | ||
حال به پاسخ این سؤال میپردازیم که: علت موفقیت حزب ابوبکر و عمر چه بود؟ و چرا مردم با وجود آگاهی از انتخاب علی (علیهالسلام)از سوی پیامبر(صلی الله علیه) به جانشینی خویش، با ابوبکر بیعت کردند؟ | حال به پاسخ این سؤال میپردازیم که: علت موفقیت حزب ابوبکر و عمر چه بود؟ و چرا مردم با وجود آگاهی از انتخاب علی (علیهالسلام)از سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به جانشینی خویش، با ابوبکر بیعت کردند؟ | ||
=== جلوگیری از اعزام سپاه اسامه === | === جلوگیری از اعزام سپاه اسامه === | ||
ابوبکر و عمر برخلاف اصرار فراوان پیامبر (صلی الله علیه) بر حرکت سپاه اسامه، در اجرای امر آن حضرت تعلل کردند و اسامه را از حرکت بازداشتند. این کار، چند منفعت برایشان دربرداشت: اول اینکه هنگام رحلت پیامبر (صلی الله علیه) در مدینه حضور خواهند داشت. دوم اینکه وجود سران قبایل در مدینه، آنها را یاری میکرد تا از بحران فقدان پیامبر (صلی الله علیه) استفاده کنند و از بزرگان قوم برای خود بیعت بگیرند؛ زیرا نبود بزرگان قوم در مدینه و بیعت نکردن آنها در صورت اعزام سپاه، نقشههای آنان را برای رسیدن به خلافت بی نتیجه میگذاشت. | ابوبکر و عمر برخلاف اصرار فراوان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر حرکت سپاه اسامه، در اجرای امر آن حضرت تعلل کردند و اسامه را از حرکت بازداشتند. این کار، چند منفعت برایشان دربرداشت: اول اینکه هنگام رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه حضور خواهند داشت. دوم اینکه وجود سران قبایل در مدینه، آنها را یاری میکرد تا از بحران فقدان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) استفاده کنند و از بزرگان قوم برای خود بیعت بگیرند؛ زیرا نبود بزرگان قوم در مدینه و بیعت نکردن آنها در صورت اعزام سپاه، نقشههای آنان را برای رسیدن به خلافت بی نتیجه میگذاشت. | ||
این کارشکنیها باعث شد تا پیامبر (صلی الله علیه) با حال بیمار و نزار خود در مسجد حضور یابد و آنان را لعنت کند:«لعن الله من تخلف عن جیش اسامه<ref>تاریخ طبری، ج2، ص 225.</ref>». | این کارشکنیها باعث شد تا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با حال بیمار و نزار خود در مسجد حضور یابد و آنان را لعنت کند:«لعن الله من تخلف عن جیش اسامه<ref>تاریخ طبری، ج2، ص 225.</ref>». | ||
=== ناآشنایی تازه مسلمانها با موقعیت حضرت علی (علیهالسلام) === | === ناآشنایی تازه مسلمانها با موقعیت حضرت علی (علیهالسلام) === | ||
اگرچه هنگام رحلت پیامبر (صلی الله علیه)، اسلام در سراسر شبه جزیره [[عربستان سعودی|عربستان]] گسترش نیافته بود، اما اسلام، این آیین جدید، هنوز فرصت نیافته بود که شناخت عمیقی از خود به پیروانش ببخشد. اعراب تازه مسلمان تنها بر یگانگی خدا و اینکه [[محمد]]، فرستاده ای از جانب اوست، اعتراف داشتند و در عمل، به بسیاری آداب جاهلیت پایبند بودند و بدان عمل میکردند. در برخورد با قضیه جانشینی علی (علیهالسلام) نیز این گونه نمی اندیشیدند که او بزرگترین حامی پیامبر (صلی الله علیه) و آگاه از اسرار رسالت اوست و تنها او میتواند این دین نو ظهور را نهادینه کند، بلکه در این اندیشه بودند که او کشنده بسیاری از سران [[کفر]] است که از نزدیکان و عزیزان آنها به شمار میرفت. از این رو، حس کینه و انتقام در میان برخی مهاجران و به ویژه تازه مسلمانان مکه، باعث شد افرادی چون ابوبکر و عمر بر اوضاع مسلمانان مسلط شوند. | اگرچه هنگام رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، اسلام در سراسر شبه جزیره [[عربستان سعودی|عربستان]] گسترش نیافته بود، اما اسلام، این آیین جدید، هنوز فرصت نیافته بود که شناخت عمیقی از خود به پیروانش ببخشد. اعراب تازه مسلمان تنها بر یگانگی خدا و اینکه [[محمد]]، فرستاده ای از جانب اوست، اعتراف داشتند و در عمل، به بسیاری آداب جاهلیت پایبند بودند و بدان عمل میکردند. در برخورد با قضیه جانشینی علی (علیهالسلام) نیز این گونه نمی اندیشیدند که او بزرگترین حامی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و آگاه از اسرار رسالت اوست و تنها او میتواند این دین نو ظهور را نهادینه کند، بلکه در این اندیشه بودند که او کشنده بسیاری از سران [[کفر]] است که از نزدیکان و عزیزان آنها به شمار میرفت. از این رو، حس کینه و انتقام در میان برخی مهاجران و به ویژه تازه مسلمانان مکه، باعث شد افرادی چون ابوبکر و عمر بر اوضاع مسلمانان مسلط شوند. | ||
== علت به رسمیت شناختن خلافت ابوبکر == | == علت به رسمیت شناختن خلافت ابوبکر == | ||
حقیقت این است که آن دسته از اصحاب نزدیک پیامبر (صلی الله علیه) که روحشان با پیام وحی آشنا شده بود، با ابوبکر بیعت نکردند و او را به رسمیت نشناختند. عدهای از این گروه تحت عنوان «مرتدین» در «واقعه» رده به شدت سرکوب شدند تا آنجا که عمر نیز به عمل آنان اعتراض کرد<ref> تاریخ ابن کثیر، ج6، ص 311.</ref>. | حقیقت این است که آن دسته از اصحاب نزدیک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که روحشان با پیام وحی آشنا شده بود، با ابوبکر بیعت نکردند و او را به رسمیت نشناختند. عدهای از این گروه تحت عنوان «مرتدین» در «واقعه» رده به شدت سرکوب شدند تا آنجا که عمر نیز به عمل آنان اعتراض کرد<ref> تاریخ ابن کثیر، ج6، ص 311.</ref>. | ||
عدهای دیگر نیز زمانی بیعت را پذیرفتند که پیشوای آنان علی (علیهالسلام) برای حفظ اصل اسلام، به ناچار و اجبار با ابوبکر بیعت کرد. از جمله این افراد، [[ابوالهیثم]]، [[سهل بن حنیف]]، [[ذوالشهادتین]]، [[مقداد]]، [[زبیر بن عوام]] و... بودند. | عدهای دیگر نیز زمانی بیعت را پذیرفتند که پیشوای آنان علی (علیهالسلام) برای حفظ اصل اسلام، به ناچار و اجبار با ابوبکر بیعت کرد. از جمله این افراد، [[ابوالهیثم]]، [[سهل بن حنیف]]، [[ذوالشهادتین]]، [[مقداد]]، [[زبیر بن عوام]] و... بودند. | ||
اما توده مردم با اصل و محتوای اسلام بیگانه بودند؛ از این رو، از درک چرایی انتخاب علی (علیهالسلام) به جانشینی پیامبر (صلی الله علیه) عاجز و به اهمیت و جایگاه آن پی نبرده بودند. بدین جهت، آن هنگام که امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) به دفاع از حق غصب شده خویش میپردازد و بر ادعای خویش برهان میآورد، آنان در پاسخ میگویند: | اما توده مردم با اصل و محتوای اسلام بیگانه بودند؛ از این رو، از درک چرایی انتخاب علی (علیهالسلام) به جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عاجز و به اهمیت و جایگاه آن پی نبرده بودند. بدین جهت، آن هنگام که امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) به دفاع از حق غصب شده خویش میپردازد و بر ادعای خویش برهان میآورد، آنان در پاسخ میگویند: | ||
«اگر زودتر از ابوبکر از ما بیعت میخواستی، با تو بیعت میکردیم.» | «اگر زودتر از ابوبکر از ما بیعت میخواستی، با تو بیعت میکردیم.» | ||
آنان هنوز در نیافته بودند که خلافت و جانشینی پیامبر (صلی الله علیه)، انتقال قدرت از یکی به دیگری نیست تا هر آن کس که در مسند قدرت قرار گرفت و بر اوضاع مسلط شد، خلیفه باشد. عجر آنها از درک انتخاب علی (علیهالسلام)- که در جهت تداوم انقلاب پیامبر (صلی الله علیه) بود و علی (علیهالسلام) از نادر افرادی به شمار میرفت که از نخستین سالهای [[بعثت]] پیامبر (صلی الله علیه) به همین منظور پرورش یافته بود- باعث شد فردی چون ابوبکر در جایگاه جانشینی پیامبر (صلی الله علیه) بنشیند، در حالی که ابوبکر خود نیز به ضعف خویش آگاه بود و میگفت:«أقیلونی أقیلونی فلست بخیرکم و علیُ فیکم<ref> تاریخ طبری، ج3، ص 211.</ref>؛ مرا وا گذارید، مرا واگذارید چرا که با وجود علی (علیهالسلام) در بین شما، من برترین فرد شما نیستم.» | آنان هنوز در نیافته بودند که خلافت و جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، انتقال قدرت از یکی به دیگری نیست تا هر آن کس که در مسند قدرت قرار گرفت و بر اوضاع مسلط شد، خلیفه باشد. عجر آنها از درک انتخاب علی (علیهالسلام)- که در جهت تداوم انقلاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و علی (علیهالسلام) از نادر افرادی به شمار میرفت که از نخستین سالهای [[بعثت]] پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به همین منظور پرورش یافته بود- باعث شد فردی چون ابوبکر در جایگاه جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بنشیند، در حالی که ابوبکر خود نیز به ضعف خویش آگاه بود و میگفت:«أقیلونی أقیلونی فلست بخیرکم و علیُ فیکم<ref> تاریخ طبری، ج3، ص 211.</ref>؛ مرا وا گذارید، مرا واگذارید چرا که با وجود علی (علیهالسلام) در بین شما، من برترین فرد شما نیستم.» | ||
== انحراف بزرگ == | == انحراف بزرگ == | ||
«سقیفه» اولین و بزرگترین انحرافی بود که تداوم انقلاب پیامبر (صلی الله علیه) را به مخاطره انداخت؛ زیرا پس از وقوع این حادثه، شاهد روی کارآمدن افرادی هستیم که به علت ناآشنایی با حقایق و معارف انسان ساز اسلام، و با دنباله روی از اغراض و اهداف جاهطلبانه خویش، موجب پیدایش بدعتهای فراوانی شدند که زدودن آنها از جامعه اسلامی، ناممکن بود؛ تا آنجا که علی (علیهالسلام) درباره انحراف زمان خلفای ثلاث، این گونه میفرماید: | «سقیفه» اولین و بزرگترین انحرافی بود که تداوم انقلاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به مخاطره انداخت؛ زیرا پس از وقوع این حادثه، شاهد روی کارآمدن افرادی هستیم که به علت ناآشنایی با حقایق و معارف انسان ساز اسلام، و با دنباله روی از اغراض و اهداف جاهطلبانه خویش، موجب پیدایش بدعتهای فراوانی شدند که زدودن آنها از جامعه اسلامی، ناممکن بود؛ تا آنجا که علی (علیهالسلام) درباره انحراف زمان خلفای ثلاث، این گونه میفرماید: | ||
«به [[خدا]] [[قسم|سوگند]]! پیشوایان پیش از من کارهای شگفتی انجام دادند و به عمد با [[حضرت محمد (ص)|رسول خدا (صلی الله علیه)]] به مخالفت پرداختند. اگر مردم را وادار به ترک آنها میکردم و آن بدعتها را به حقیقتی که در زمان حضرت رسول (صلی الله علیه) بود، برمیگرداندم، سپاهیانم از اطرافم پراکنده میشدند و در لشکرم جز من و تعداد اندکی باقی نمیماند...». | «به [[خدا]] [[قسم|سوگند]]! پیشوایان پیش از من کارهای شگفتی انجام دادند و به عمد با [[حضرت محمد (ص)|رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)]] به مخالفت پرداختند. اگر مردم را وادار به ترک آنها میکردم و آن بدعتها را به حقیقتی که در زمان حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، برمیگرداندم، سپاهیانم از اطرافم پراکنده میشدند و در لشکرم جز من و تعداد اندکی باقی نمیماند...». | ||
آری وقوع سقیفه، زمینه خلافت [[امویان]]، [[بنی عباس]] و... را فراهم ساخت. | آری وقوع سقیفه، زمینه خلافت [[امویان]]، [[بنی عباس]] و... را فراهم ساخت. | ||