پرش به محتوا

علی بن الحسین (علی اصغر): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
| وبگاه =  
| وبگاه =  
}}
}}
'''علی بن حسین (علی اصغر)''' فرزند شیرخوار [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین (علیه‌السلام)]] که در واقعه [[کربلا]] به شهادت رسید. نام او را عبدالله، علی و عبدالله رضیع ذکر کرده‌اند. نام مادرش رباب دختر امری القیس بن عدی است. علی‌اصغر یکی از چند نفری است که میان مردم به باب الحوائج معروف است و به او متوسل می‌شوند. در دهه محرم یک روز به این شهید کربلا اختصاص داده شده و مردم برای او سوگواری می‌کنند. مراسم همایش شیرخوارگانی حسینی هم در بزرگداشت آن حضرت برگزار می‌شود<ref>[http://fa.wikifeqh.ir/%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D8%B5%D8%BA%D8%B1_(%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)#_%D8%B3%D9%86 حضرت علی اصغر]</ref>.
'''علی بن حسین (علی اصغر)''' فرزند شیرخوار [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حسین‌بن‌علی (علیه‌السلام)]] که در واقعه [[کربلا]] به شهادت رسید. نام او را عبدالله، علی و عبدالله رضیع ذکر کرده‌اند. نام مادرش رباب دختر امری القیس بن عدی است. علی‌اصغر یکی از چند نفری است که میان مردم به باب الحوائج معروف است و به او متوسل می‌شوند. در دهه محرم یک روز به این شهید کربلا اختصاص داده شده و مردم برای او سوگواری می‌کنند. مراسم همایش شیرخوارگانی حسینی هم در بزرگداشت آن حضرت برگزار می‌شود<ref>[http://fa.wikifeqh.ir/%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D8%B5%D8%BA%D8%B1_(%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)#_%D8%B3%D9%86 حضرت علی اصغر]</ref>.




خط ۴۶: خط ۴۶:


کیفیت شهادت و عکس‌العمل سیدالشهداء (علیه‌السّلام) بعد از شهادت کودک: درباره چگونگی شهادت طفل شیرخوار نیز منابع اولیه شهادت او را در آغوش یا در دامان حضرت ذکر کرده‌اند.
کیفیت شهادت و عکس‌العمل سیدالشهداء (علیه‌السّلام) بعد از شهادت کودک: درباره چگونگی شهادت طفل شیرخوار نیز منابع اولیه شهادت او را در آغوش یا در دامان حضرت ذکر کرده‌اند.
[[یعقوبی]] نوشته است: در این حال حضرت سوار اسب خویش بود که نوزادی را که در همان ساعت برای او تولد یافته بود بدست وی دادند. پس در گوش او اذان گفت و کام او را بر می‌داشت که ناگهان تیری در گلوی کودک نشست و او را سر برید. امام حسین (علیه‌السّلام) تیر را از گلوی کودک کشید و او را به خونش آغشته ساخت و گفت: «والله لانت اکرم علی الله من الناقه و لمحمد اکرم علی الله من الصالح؛<ref>یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵</ref> به خدا سوگند که تو از ناقه صالح نزد خدا گرامی‌تر هستی و [[محمد]] (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم از صالح (علیه‌السّلام) گرامی‌تر است سپس آمد و او را پهلوی فرزندان و برادرزادگان خود نهاد» .
[[یعقوبی]] نوشته است: در این حال حضرت سوار اسب خویش بود که نوزادی را که در همان ساعت برای او تولد یافته بود بدست وی دادند. پس در گوش او اذان گفت و کام او را بر می‌داشت که ناگهان تیری در گلوی کودک نشست و او را سر برید. امام حسین (علیه‌السّلام) تیر را از گلوی کودک کشید و او را به خونش آغشته ساخت و گفت: «والله لانت اکرم علی الله من الناقه و لمحمد اکرم علی الله من الصالح؛<ref>یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵</ref> به خدا سوگند که تو از ناقه صالح نزد خدا گرامی‌تر هستی و [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|محمدبن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌ و‌آله‌ وسلم)]] هم از صالح (علیه‌السّلام) گرامی‌تر است سپس آمد و او را پهلوی فرزندان و برادرزادگان خود نهاد» .
ابی‌مخنف می‌گوید: در حالی که حسین (علیه‌السّلام) نشسته بود فرزند کوچکش را نزدش آوردند. عبدالله بن حسین بود، حضرت او را در دامن خویش نشاند. در همان حال که در دامنش بود شخصی از بنی اسد به نام حرملة بن کاهل یا هانی بن ثبیت حضرمی تیری بسویش پرتاب کرده گلویش را برید<ref>خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه‌السلام، ج۲، ص۳۷</ref>. حسین (علیه‌السّلام) خونش را گرفت و وقتی کف دستش پر شد، خون را روی زمین ریخت و گفت پروردگارا اگر نصرت آسمانیت را از ما برداشته‌ای آن‌را مقدمه خیر قرار بده و انتقاممان را از این گروه ظالم بگیر<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۸</ref>. اما [[ابوالفرج اصفهانی]] می‌گوید: حضرت خون را بسوی آسمان پاشید و قطره‌ای از آن بر زمین نریخت<ref>ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبین، ص۹۵</ref>.
ابی‌مخنف می‌گوید: در حالی که حسین (علیه‌السّلام) نشسته بود فرزند کوچکش را نزدش آوردند. عبدالله بن حسین بود، حضرت او را در دامن خویش نشاند. در همان حال که در دامنش بود شخصی از بنی اسد به نام حرملة بن کاهل یا هانی بن ثبیت حضرمی تیری بسویش پرتاب کرده گلویش را برید<ref>خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه‌السلام، ج۲، ص۳۷</ref>. حسین (علیه‌السّلام) خونش را گرفت و وقتی کف دستش پر شد، خون را روی زمین ریخت و گفت پروردگارا اگر نصرت آسمانیت را از ما برداشته‌ای آن‌را مقدمه خیر قرار بده و انتقاممان را از این گروه ظالم بگیر<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۸</ref>. اما [[ابوالفرج اصفهانی]] می‌گوید: حضرت خون را بسوی آسمان پاشید و قطره‌ای از آن بر زمین نریخت<ref>ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبین، ص۹۵</ref>.
[[سید بن طاووس]] گوید: [[زینب]] خواهر امام حسین (علیه‌السّلام) کودک را بیرون آورد و گفت، برادرم این کودک تو است که سه روز آب نخورده پس جرعه‌ای آب برایش بخواه. امام (علیه‌السّلام) او را روی دست گرفت و فرمود: ‌ای مردم! شما پیروان و خانواده‌ام را کشتید و فقط این طفل شیرخوار باقی مانده است که به خاطر تشنگی له له می‌زند! پس جرعه‌ای از آب به او بنوشانید. حضرت در حال سخن گفتن با آنها بود که مردی از لشکر کفر تیری انداخت و کودک را ذبح کرد<ref>ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف، ص۱۶۸</ref>.در نقل دیگر سید بن طاووس می‌گوید: حضرت جلوی خیمه آمد و به زینب فرمود: «ناولینی ولدی الصغیر حتی اودعه؛ طفل کوچک مرا بیاور تا با او وداع کنم پس آن کودک را بروی دست گرفت و خواست او را ببوسد که حرملة بن کاهل اسدی تیری پرتاب کرد و به گلوی کودک خورد».
[[سید بن طاووس]] گوید: [[زینب]] خواهر امام حسین (علیه‌السّلام) کودک را بیرون آورد و گفت، برادرم این کودک تو است که سه روز آب نخورده پس جرعه‌ای آب برایش بخواه. امام (علیه‌السّلام) او را روی دست گرفت و فرمود: ‌ای مردم! شما پیروان و خانواده‌ام را کشتید و فقط این طفل شیرخوار باقی مانده است که به خاطر تشنگی له له می‌زند! پس جرعه‌ای از آب به او بنوشانید. حضرت در حال سخن گفتن با آنها بود که مردی از لشکر کفر تیری انداخت و کودک را ذبح کرد<ref>ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف، ص۱۶۸</ref>.در نقل دیگر سید بن طاووس می‌گوید: حضرت جلوی خیمه آمد و به زینب فرمود: «ناولینی ولدی الصغیر حتی اودعه؛ طفل کوچک مرا بیاور تا با او وداع کنم پس آن کودک را بروی دست گرفت و خواست او را ببوسد که حرملة بن کاهل اسدی تیری پرتاب کرد و به گلوی کودک خورد».