پرش به محتوا

توسل: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۳٬۹۱۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۴ مارس ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۵: خط ۷۵:


الف – امر وجوبي قران به توسل :‌  
الف – امر وجوبي قران به توسل :‌  
مراد از وسيله در ايه شريفه «وابتغوا اليه الوسيله» كه مومنان مكلف به طلب ان از خداوند شده اند تقرب جستن به خداوند از راه تبعيت نمودن  از اوامر و نواهي الهي است كه از طريق پيامبر بما رسيده است .   
مراد از وسيله در ايه شريفه «وابتغوا اليه الوسيله» كه مومنان مكلف به طلب ان از خداوند شده اند تقرب جستن به خداوند از راه تبعيت نمودن  از اوامر و نواهي الهي است كه از طريق پيامبر بما رسيده است .  <ref>مجموعه الفتاوي ج 1ص 247-248:‌ وَالْوَسِيلَةُ الَّتِي أَمَرَنَا اللَّهُ أَنْ نَبْتَغِيَهَا إلَيْهِ هِيَ التَّقَرُّبُ إلَى اللَّهِ بِطَاعَتِهِ وَهَذَا يَدْخُلُ فِيهِ كُلُّ مَا أَمَرَنَا اللَّهُ بِهِ وَرَسُولُهُ .وَهَذِهِ الْوَسِيلَةُ لَا طَرِيقَ لَنَا إلَيْهَا إلَّا بِاتِّبَاعِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِالْإِيمَانِ بِهِ وَطَاعَتِهِ وَهَذَا التَّوَسُّلُ بِهِ فَرْضٌ عَلَى كُلِّ أَحَدٍ .</ref>




ب- توسل (بمعناي رتبه عالي در بهشت) از حقوق پيامبر ص بر امت :‌ همانگونه كه بر اساس قران  يكي از حقوق پيامبر بر ديگران فرستادن صلوات و سلام  بر ان حضرت مي باشد همانگونه بر اساس  روايات صحيح  از جمله حقوق ان حضرت بر مسلمانان اين است كه براي او از خداوند بخواهند تا ان حضرت به مقام «وسيله» كه مرتبه اي عالي در بهشت است نائل گردد.  
ب- توسل (بمعناي رتبه عالي در بهشت) از حقوق پيامبر ص بر امت :‌ همانگونه كه بر اساس قران  يكي از حقوق پيامبر بر ديگران فرستادن صلوات و سلام  بر ان حضرت مي باشد همانگونه بر اساس  روايات صحيح  از جمله حقوق ان حضرت بر مسلمانان اين است كه براي او از خداوند بخواهند تا ان حضرت به مقام «وسيله» كه مرتبه اي عالي در بهشت است نائل گردد. <ref>مجموع الفتاوي ج 1 ص 247-248 :‌ وَنُصُوصُ الْكِتَابِ وَالسُّنَّةِ مُتَظَاهِرَةٌ بِأَنَّ اللَّهَ أَمَرَنَا أَنْ نُصَلِّيَ عَلَى النَّبِيِّ وَنُسَلِّمَ عَلَيْهِ فِي كُلِّ مَكَانٍ ؛ فَهَذَا مِمَّا اتَّفَقَ عَلَيْهِ الْمُسْلِمُونَ وَكَذَلِكَ رَغَّبَنَا وَحَضَّنَا فِي الْحَدِيثِ الصَّحِيحِ عَلَى أَنْ نَسْأَلَ اللَّهَ لَهُ الْوَسِيلَةَ وَالْفَضِيلَةَ وَأَنْ يَبْعَثَهُ مَقَاماً مَحْمُوداً الَّذِي وَعَدَهُ .فَهَذِهِ الْوَسِيلَةُ الَّتِي شُرِعَ لَنَا أَنْ نَسْأَلَهَا اللَّهَ تَعَالَى - كَمَا شُرِعَ لَنَا أَنْ نُصَلِّيَ عَلَيْهِ وَنُسَلِّمَ عَلَيْهِ - هِيَ حَقٌّ لَهُ كَمَا أَنَّ الصَّلَاةَ عَلَيْهِ وَالسَّلَامَ حَقٌّ لَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ .</ref>




ج – جواز توسل به دعا و شفاعت پيامبر :‌
ج – جواز توسل به دعا و شفاعت پيامبر :‌
بدين معنا كه انسان  از پيامبر در زمان حياتش درخواست نمايد تا براي او دعا نموده و در قيامت از او شفاعت نمايد بعبارت ديگر در اينجا توسل به دعاي متوسل شده است نه به ذات متوسل و معناي چنين توسلي ان است كه از خداوند مي خواهيم كه دعاي پيامبر را در حق ما قبول نمايد .  
بدين معنا كه انسان  از پيامبر در زمان حياتش درخواست نمايد تا براي او دعا نموده و در قيامت از او شفاعت نمايد بعبارت ديگر در اينجا توسل به دعاي متوسل شده است نه به ذات متوسل و معناي چنين توسلي ان است كه از خداوند مي خواهيم كه دعاي پيامبر را در حق ما قبول نمايد . <ref>همان :‌ وَأَمَّا التَّوَسُّلُ بِدُعَائِهِ وَشَفَاعَتِهِ - كَمَا يَسْأَلُهُ النَّاسُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَنْ يَشْفَعَ لَهُمْ وَكَمَا كَانَ الصَّحَابَةُ يَتَوَسَّلُونَ بِشَفَاعَتِهِ فِي الِاسْتِسْقَاءِ وَغَيْرِهِ مِثْلُ تَوَسُّلِ الْأَعْمَى بِدُعَائِهِ حَتَّى رَدَّ اللَّهُ عَلَيْهِ بَصَرَهُ بِدُعَائِهِ وَشَفَاعَتِهِ - فَهَذَا نَوْعٌ ثَالِثٌ هُوَ وَمِنْ بَابِ قَبُولِ اللَّهِ دُعَاءَهُ وَشَفَاعَتَهُ لِكَرَامَتِهِ عَلَيْهِ فَمَنْ شَفَعَ لَهُ الرَّسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَدَعَا لَهُ فَهُوَ بِخِلَافِ مَنْ لَمْ يَدْعُ لَهُ وَلَا يَشْفَعْ لَهُ .</ref>


    
    
د- عدم جواز توسل به نفس پيامبر  و اولياي الهي بعد از مماتشان :‌
د- عدم جواز توسل به نفس پيامبر  و اولياي الهي بعد از مماتشان :‌
ايشان مي گويد اينكه در برخي از روايات در مشروعيت توسل به پيامبر و صالحين رسيده است بر فرض صحت  مختص زمان حيات انان بوده و بعد از مماتشان چنين عملي جائز نيست .  
ايشان مي گويد اينكه در برخي از روايات در مشروعيت توسل به پيامبر و صالحين رسيده است بر فرض صحت  مختص زمان حيات انان بوده و بعد از مماتشان چنين عملي جائز نيست .<ref>همان :‌... فَمَعْلُومٌ أَنَّهُ إذَا ثَبَتَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ حَنِيفٍ أَوْ غَيْرِهِ أَنَّهُ جَعَلَ مِن المَشْرُوعِ الْمُسْتَحَبِّ أَنْ يُتَوَسَّلَ بِالنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بَعْدَ مَوْتِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دَاعِياً لَهُ وَلَا شَافِعاً فِيهِ فَقَدْ عَلِمْنَا أَنَّ عُمَرَ وَأَكَابِرَ الصَّحَابَةِ لَمْ يَرَوْا هَذَا مَشْرُوعاً بَعْدَ مَمَاتِهِ كَمَا كَانَ يُشْرَعُ فِي حَيَاتِهِ بَلْ كَانُوا فِي الِاسْتِسْقَاءِ فِي حَيَاتِهِ يَتَوَسَّلُونَ بِهِ فَلَمَّا مَاتَ لَمْ يَتَوَسَّلُوا بِهِ .</ref>


   
   
ايشان در اين زمينه به سيره مسلمانان در  توسل به عموي پيامبر در طلب باران استشهاد نموده و مي گويد اينكه مسلمانان بعد از وفات پيامبر  به شخص ان حضرت متوسل نشده بلكه به سراغ  عموي حضرت امدند و از طريق او  متوسل شدند بيانگر اين است كه توسل  به پيامبر و انسانهاي صالح  بعد از وفاتشان جائز نيست بدين معنا كه توسل به دعاي پيامبر در زمان حيات ان حضرت مشروع اما براي مشروعيت چنين عملي بعد از مماتش دليلي وجود ندارد.
ايشان در اين زمينه به سيره مسلمانان در  توسل به عموي پيامبر در طلب باران استشهاد نموده و مي گويد اينكه مسلمانان بعد از وفات پيامبر  به شخص ان حضرت متوسل نشده بلكه به سراغ  عموي حضرت امدند و از طريق او  متوسل شدند بيانگر اين است كه توسل  به پيامبر و انسانهاي صالح  بعد از وفاتشان جائز نيست بدين معنا كه توسل به دعاي پيامبر در زمان حيات ان حضرت مشروع اما براي مشروعيت چنين عملي بعد از مماتش دليلي وجود ندارد. <ref>همان :‌...بَلْ قَالَ عُمَرُ فِي دُعَائِهِ الصَّحِيحِ الْمَشْهُورِ الثَّابِتِ بِاتِّفَاقِ أَهْلِ الْعِلْمِ بِمَحْضَرِ مِن المُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ فِي عَامِ الرَّمَادَةِ الْمَشْهُورِ لَمَّا اشْتَدَّ بِهِمْ الْجَدْبُ حَتَّى حَلَفَ عُمَرُ لَا يَأْكُلُ سَمْناً حَتَّى يُخْصَبَ النَّاسُ ثُمَّ لَمَّا اسْتَسْقَى بِالْعَبَّاسِ قَالَ : " اللَّهُمَّ إنَّا كُنَّا إذَا أَجْدَبْنَا نَتَوَسَّلُ إلَيْك بِنَبِيِّنَا فَتَسْقِينَا وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إلَيْك بِعَمِّ نَبِيِّنَا فَاسْقِنَا " فَيُسْقَوْنَ .وَهَذَا دُعَاءٌ أَقَرَّهُ عَلَيْهِ جَمِيعُ الصَّحَابَةِ وَلَمْ يُنْكِرْهُ أَحَدٌ مَعَ شُهْرَتِهِ وَهُوَ مِنْ أَظْهَرَ الإجماعات الإقرارية .... فَلَوْ كَانَ تَوَسُّلُهُمْ بِالنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بَعْدَ مَمَاتِهِ كَتَوَسُّلِهِمْ بِهِ فِي حَيَاتِهِ لَقَالُوا : كَيْفَ نَتَوَسَّلُ بِمِثْلِ الْعَبَّاسِ وَيَزِيدَ بْنِ الْأَسْوَدِ وَنَحْوِهِمَا ؟ وَنَعْدِلُ عَنْ التَّوَسُّلِ بِالنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الَّذِي هُوَ أَفْضَلُ الْخَلَائِقِ وَهُوَ أَفْضَلُ الْوَسَائِلِ وَأَعْظَمُهَا عِنْدَ اللَّهِ ؟ فَلَمَّا لَمْ يَقُلْ ذَلِكَ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَقَدْ عُلِمَ أَنَّهُمْ فِي حَيَاتِهِ إنَّمَا تَوَسَّلُوا بِدُعَائِهِ وَشَفَاعَتِهِ وَبَعْدَ مَمَاتِهِ تَوَسَّلُوا بِدُعَاءِ غَيْرِهِ وَشَفَاعَةِ غَيْرِهِ عُلِمَ أَنَّ الْمَشْرُوعَ عِنْدَهُمْ التَّوَسُّلُ بِدُعَاءِ الْمُتَوَسَّلِ بِهِ لَا بِذَاتِهِ</ref>


   
   
ذ- عدم مشروعيت قسم دادن خداوند به ذوات مقدسه و انسانهاي صالح :‌   
ذ- عدم مشروعيت قسم دادن خداوند به ذوات مقدسه و انسانهاي صالح :‌   
براي اين توع از توسل (قسم دادن خداوند به ذوات مقدسه و انسانهاي صالح ) هيچگونه دليل معتبري وجود ندارد .   
براي اين توع از توسل (قسم دادن خداوند به ذوات مقدسه و انسانهاي صالح ) هيچگونه دليل معتبري وجود ندارد .<ref>همان</ref>  




خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:


قسم دوم :‌ طلب و خواسته از اولياي الهي  بدين گونه باشد كه در كنار مزارشان از انها بخواهد كه براي او دعا كند چون او را مقرب درگاه الهي مي داند .
قسم دوم :‌ طلب و خواسته از اولياي الهي  بدين گونه باشد كه در كنار مزارشان از انها بخواهد كه براي او دعا كند چون او را مقرب درگاه الهي مي داند .
بايد گفت اين نوع هم مشروع نيست چون نظير عملي است كه مشركين  نسبت به بتهاي خويش اعمال مي كردند كه «ما نعبدهم الا ليقربونا الي الله زلفي».  
بايد گفت اين نوع هم مشروع نيست چون نظير عملي است كه مشركين  نسبت به بتهاي خويش اعمال مي كردند كه «ما نعبدهم الا ليقربونا الي الله زلفي».<ref>همان ج 27ص 71</ref>


   
   
ايشان در نفي مشروعيت نوع دوم توسل مي گويد :‌ هر چند در بين مردم جهت تقرب به سلطان رسم بر اين است كه به افرادي كه نزد او مقرب است متوسل مي شوند اما اين امر در دين جائز نيست چون همه امور از جمله شفاعت منحصرا در اختبار خداست و همگان در اين جهت فاقد اختيار لازم بوده و جز به اذن او شفاعتي انجام نمي گيرد.بنابر اين توسل و رغبت و اصرار بر اجابت دعا لازم است فقط در برابر ذات احديت صورت گيرد.  .  
ايشان در نفي مشروعيت نوع دوم توسل مي گويد :‌ هر چند در بين مردم جهت تقرب به سلطان رسم بر اين است كه به افرادي كه نزد او مقرب است متوسل مي شوند اما اين امر در دين جائز نيست چون همه امور از جمله شفاعت منحصرا در اختبار خداست و همگان در اين جهت فاقد اختيار لازم بوده و جز به اذن او شفاعتي انجام نمي گيرد.بنابر اين توسل و رغبت و اصرار بر اجابت دعا لازم است فقط در برابر ذات احديت صورت گيرد.<ref>همان :‌ فَإِنَّ مِنْ عَادَةِ النَّاسِ أَنْ يَسْتَشْفِعُوا إلَى الْكَبِيرِ مِنْ كُبَرَائِهِمْ بِمَنْ يُكَرَّمُ عَلَيْهِ فَيَسْأَلُهُ ذَلِكَ الشَّفِيعُ فَيَقْضِي حَاجَتَهُ : إمَّا رَغْبَةً وَإِمَّا رَهْبَةً وَإِمَّا حَيَاءً وَإِمَّا مَوَدَّةً وَإِمَّا غَيْرَ ذَلِكَ وَاَللَّهُ سُبْحَانَهُ لَا يَشْفَعُ عِنْدَهُ أَحَدٌ حَتَّى يَأْذَنَ هُوَ لِلشَّافِعِ فَلَا يَفْعَلُ إلَّا مَا شَاءَ وَشَفَاعَةُ الشَّافِعِ مِنْ إذْنِهِ فَالْأَمْرُ كُلُّهُ لَهُ .وَلِهَذَا قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ فِي الْحَدِيثِ الْمُتَّفَقِ عَلَيْهِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ " { لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ : اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي إنْ شِئْت اللَّهُمَّ ارْحَمْنِي إنْ شِئْت وَلَكِنْ لِيَعْزِمْ الْمَسْأَلَةَ فَإِنَّ اللَّهَ لَا مُكْرِهَ لَهُ } فَبَيَّنَ أَنَّ الرَّبَّ سُبْحَانَهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ لَا يُكْرِهُهُ أَحَدٌ عَلَى مَا اخْتَارَهُ كَمَا قَدْ يُكْرِهُ الشَّافِعُ الْمَشْفُوعَ إلَيْهِ وَكَمَا يُكْرِهُ السَّائِلُ الْمَسْؤُولَ إذَا أَلَحَّ عَلَيْهِ وَآذَاهُ بِالْمَسْأَلَةِ .فَالرَّغْبَةُ يَجِبُ أَنْ تَكُونَ إلَيْهِ كَمَا قَالَ تَعَالَى : { فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ } { وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ } وَالرَّهْبَةُ تَكُونُ مِن اللَّهِ كَمَا قَالَ تَعَالَى : { وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ } وَقَالَ تَعَالَى : { فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ } وَقَدْ أَمَرَنَا أَنْ نُصَلِّيَ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ فِي الدُّعَاءِ وَجَعَلَ ذَلِكَ مِنْ أَسْبَابِ إجَابَةِ دُعَائِنَا .</ref> .  




خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:




‌از جمله دلائل عدم مشروعيت برخي از انواع توسل كه بيان گرديد اين است كه از منظر ابن تيميه دعا همانگونه كه در روايات امده است مخ العباده است و عبادات هم توقيفي بوده و شكل اجراي ان مبتني بر دستوري است كه از ناحيه شريعت رسيده است بنابر اين نمي توان از نزد خود عبادتي جعل نمود و عبادات مجعوله از جمله توسل به اولياي الهي  در حقيقت نوعي تبعيت از نفس بوده و بدعت شمرده مي شود . نكته ديگر اينكه بر اساس دليلي كه ذكر گرديد دعا نمودن در مقابل قبور اولياي الهي هم جائز نيست بلكه لازم است دعا فقط در جهت قبله انجام گيرد .  
‌از جمله دلائل عدم مشروعيت برخي از انواع توسل كه بيان گرديد اين است كه از منظر ابن تيميه دعا همانگونه كه در روايات امده است مخ العباده است و عبادات هم توقيفي بوده و شكل اجراي ان مبتني بر دستوري است كه از ناحيه شريعت رسيده است بنابر اين نمي توان از نزد خود عبادتي جعل نمود و عبادات مجعوله از جمله توسل به اولياي الهي  در حقيقت نوعي تبعيت از نفس بوده و بدعت شمرده مي شود . نكته ديگر اينكه بر اساس دليلي كه ذكر گرديد دعا نمودن در مقابل قبور اولياي الهي هم جائز نيست بلكه لازم است دعا فقط در جهت قبله انجام گيرد . <ref>همان</ref> 


   
   
ش- معقول نبودن توسل به اولياي الهي در قضاء‌ حوائج :‌
ش- معقول نبودن توسل به اولياي الهي در قضاء‌ حوائج :‌
ايشان در نفي مشروعيت توسل به صالحان و درخواست قضاي حوائج از انان مي گويد :‌ نيت و اعتقاد متوسل بهنگام توسل اين است كه فرد مورد توسل اگاهي از حال و خواسته او داشته و قادر بر انجام انهاست . در اينصورت چنين شخصي قطعا فردي گمراه مي باشد. و اما در صورتي كه شخص متوسل نيتش اين است كه فقط خداوند قادر بر قضاي حاجت او بوده و اگاهترين فرد بر نيازها و خواسته هايش مي باشد در اينصورت بايد به چنين فردي گفت چرا برغم اذعان به چنين امري متوسل به غير خداوند شده اي .  
ايشان در نفي مشروعيت توسل به صالحان و درخواست قضاي حوائج از انان مي گويد :‌ نيت و اعتقاد متوسل بهنگام توسل اين است كه فرد مورد توسل اگاهي از حال و خواسته او داشته و قادر بر انجام انهاست . در اينصورت چنين شخصي قطعا فردي گمراه مي باشد. و اما در صورتي كه شخص متوسل نيتش اين است كه فقط خداوند قادر بر قضاي حاجت او بوده و اگاهترين فرد بر نيازها و خواسته هايش مي باشد در اينصورت بايد به چنين فردي گفت چرا برغم اذعان به چنين امري متوسل به غير خداوند شده اي . <ref>مجموعه الفتاوي ج 27ص 71ببعد</ref>


      
      
ص- منع تقرب به خداوند از طريق اموات :‌
ص- منع تقرب به خداوند از طريق اموات :‌
ابن تيميه تقرب بخداوند را از طريق اولياي الهي كه وفات يافته اند جائز نمي داندچون تقرب بخداوند لازم است از طريق تبعيت نمودن از روش و دستورات انبياء‌و اولياي الهي صورت گيرد بنابر اين  دعا خواندن نزد قبور انان و استغاثه به انان و طلب دعا از انان هر چند انها در قبورشان زنده هستند سبب شرك بخداوند مي گردد.مضافا به اينكه مردگان تاثيري در امور زندگان و براوردن حوائج انها ندارند .  
ابن تيميه تقرب بخداوند را از طريق اولياي الهي كه وفات يافته اند جائز نمي داندچون تقرب بخداوند لازم است از طريق تبعيت نمودن از روش و دستورات انبياء‌و اولياي الهي صورت گيرد بنابر اين  دعا خواندن نزد قبور انان و استغاثه به انان و طلب دعا از انان هر چند انها در قبورشان زنده هستند سبب شرك بخداوند مي گردد.مضافا به اينكه مردگان تاثيري در امور زندگان و براوردن حوائج انها ندارند .<ref>حيات ابن تييميه  ص371-372 محمد ابوزهره</ref> 


   
   
ض-مهدور الدم بودن كساني كه به اموات متوسل مي شوند.
ض-مهدور الدم بودن كساني كه به اموات متوسل مي شوند.
ايشان معتقد است كساني كه به مردگان متوسل شده از حريم توحيد و اسلام خارج گرديده و كافر و مشرك خواهند بود و قتلشان واجب مي باشد .
ايشان معتقد است كساني كه به مردگان متوسل شده از حريم توحيد و اسلام خارج گرديده و كافر و مشرك خواهند بود و قتلشان واجب مي باشد .<ref>همان</ref>
    
    


خط ۱۳۳: خط ۱۳۳:


الف- بر اساس ايات :‌ «و يعبدون من دون الله ما لايضرهم...ويقولون هولاء‌ شفعائنا عندالله –يونس 18-» و ايه «مانعبدهم الا ليقربونا الي الله زلفي – زمر3-»
الف- بر اساس ايات :‌ «و يعبدون من دون الله ما لايضرهم...ويقولون هولاء‌ شفعائنا عندالله –يونس 18-» و ايه «مانعبدهم الا ليقربونا الي الله زلفي – زمر3-»
‌و آيه :‌ «اولئك الذين يبتغون الي ربهم الوسيله ايهم اقرب و يرجون رحمته و يخافون عذابه – اسراء‌57- 56 » ، توسل و واسطه قرار دادن اولياي الهي جهت تقرب به خداوند و استجابت دعا جائز نيست . ايشان مي گويد :‌ پيامبر با كفاري كه عقائد شرك اميز نظير توسل ودعا نمودن و استغاثه در برابر قبور اولياي الهي داشتند جنگيد .   
‌و آيه :‌ «اولئك الذين يبتغون الي ربهم الوسيله ايهم اقرب و يرجون رحمته و يخافون عذابه – اسراء‌57- 56 » ، توسل و واسطه قرار دادن اولياي الهي جهت تقرب به خداوند و استجابت دعا جائز نيست . ايشان مي گويد :‌ پيامبر با كفاري كه عقائد شرك اميز نظير توسل ودعا نمودن و استغاثه در برابر قبور اولياي الهي داشتند جنگيد .<ref>محمدبن عبدالوهاب ص 105-106</ref>  




ب- اجماع مذاهب اسلامي  برمرتد و كافر دانستن كساني است كه بهنگام دعا بين خود و خدا افرادي را واسطه قرار مي دهند.  
ب- اجماع مذاهب اسلامي  برمرتد و كافر دانستن كساني است كه بهنگام دعا بين خود و خدا افرادي را واسطه قرار مي دهند. <ref>همان ص 107:‌‌من جعل بينه و بين الله وسائط يدعوهم انه كافر مرتد حلال المال و الدم</ref>




ج - كافر ندانستن مشركين يا شك در كفر انها نيز انسان را دروادي كفر قرار مي دهد.  
ج - كافر ندانستن مشركين يا شك در كفر انها نيز انسان را دروادي كفر قرار مي دهد. <ref>همان ص 68-70‌من لم يكفر المشركين او شك في كفرهم او صحح مذهبهم كفر ....</ref>
د- توحيد دو نوع است توحيد ربوبي و توحيد الوهي و ملاك در مسلمان بودن توحيد عبودي است و توحيد عبودي ان است كه بهنگام دعا نمودن  فقط خداوند مورد سوال و دعا قرار گيرد.   
د- توحيد دو نوع است توحيد ربوبي و توحيد الوهي و ملاك در مسلمان بودن توحيد عبودي است و توحيد عبودي ان است كه بهنگام دعا نمودن  فقط خداوند مورد سوال و دعا قرار گيرد.  <ref>همان ص 110</ref>




خط ۱۸۳: خط ۱۸۳:
ايشان مي گويد :‌ ...فرقه وهّابيّه- كه پيرو محمد بن عبد الوهّاب‏اند و او تابع ابن تيميّه حنبلى شامى است- مدّعى شده‏اند كه پاره‏اى از اعتقادات مسلمين مثل اعتقاد به شفاعت، و پاره‏اى از اعمال مسلمين مانند توسّلات‏ و استمدادات از انبياء و اولياء بر ضدّ اصل توحيد در عبادت است، ولى ساير مسلمين اينها را منافى با توحيد در عبادت نمى‏دانند.
ايشان مي گويد :‌ ...فرقه وهّابيّه- كه پيرو محمد بن عبد الوهّاب‏اند و او تابع ابن تيميّه حنبلى شامى است- مدّعى شده‏اند كه پاره‏اى از اعتقادات مسلمين مثل اعتقاد به شفاعت، و پاره‏اى از اعمال مسلمين مانند توسّلات‏ و استمدادات از انبياء و اولياء بر ضدّ اصل توحيد در عبادت است، ولى ساير مسلمين اينها را منافى با توحيد در عبادت نمى‏دانند.


پس اختلاف وهابيّه با ساير مسلمين در اين نيست كه آيا يگانه موجود شايسته پرستش، خداوند است يا غير خداوند، مثلًا انبياء و اولياء نيز شايسته پرستش‏اند؛ در اين جهت ترديد نيست كه غير خدا شايسته پرستش نيست، اختلاف در اين است كه آيا استشفاعات و توسّلات‏، عبادت است يا نه؟ پس نزاع فيما بين، صغروى است نه كبروى. علماى اسلام با بيانات مبسوط و مستدل، نظريّه وهّابيان را رد كرده‏اند.  
پس اختلاف وهابيّه با ساير مسلمين در اين نيست كه آيا يگانه موجود شايسته پرستش، خداوند است يا غير خداوند، مثلًا انبياء و اولياء نيز شايسته پرستش‏اند؛ در اين جهت ترديد نيست كه غير خدا شايسته پرستش نيست، اختلاف در اين است كه آيا استشفاعات و توسّلات‏، عبادت است يا نه؟ پس نزاع فيما بين، صغروى است نه كبروى. علماى اسلام با بيانات مبسوط و مستدل، نظريّه وهّابيان را رد كرده‏اند. <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ ج‏3 ؛ ص71</ref>




خط ۱۹۱: خط ۱۹۱:
( از منظر اينان ) هر نوع توجّه معنوى به غير خداوند- يعنى توجّهى كه از طريق چهره و زبان توجّه‏كننده و چهره و گوش ظاهرى شخص مورد توجّه نباشد بلكه توجّه‏كننده بخواهد نوعى رابطه قلبى و معنوى ميان خود و طرف مقابل برقرار كند و او را بخواند و متوجّه خود سازد و به او توسّل‏ جويد و از او اجابت بخواهد- همه اينها شرك و پرستش غير خداست، چون عبادت جز اينها چيزى نيست و عبادت غير خدا به حكم عقل و ضرورت شرع جايز نيست و مستلزم خروج از اسلام است.
( از منظر اينان ) هر نوع توجّه معنوى به غير خداوند- يعنى توجّهى كه از طريق چهره و زبان توجّه‏كننده و چهره و گوش ظاهرى شخص مورد توجّه نباشد بلكه توجّه‏كننده بخواهد نوعى رابطه قلبى و معنوى ميان خود و طرف مقابل برقرار كند و او را بخواند و متوجّه خود سازد و به او توسّل‏ جويد و از او اجابت بخواهد- همه اينها شرك و پرستش غير خداست، چون عبادت جز اينها چيزى نيست و عبادت غير خدا به حكم عقل و ضرورت شرع جايز نيست و مستلزم خروج از اسلام است.


بعلاوه انجام اين گونه مراسم، گذشته از اينكه انجام مراسم عملى عبادت است براى غير خدا و عين اعمالى است كه مشركان براى بتها انجام مى‏دادند، مستلزم اعتقاد به نيروى ما وراء الطّبيعى براى شخصيّت مورد توجّه (پيغمبر يا امام) است (نظريّه وهّابيان و وهّابى‏مآبان عصر ما).  
بعلاوه انجام اين گونه مراسم، گذشته از اينكه انجام مراسم عملى عبادت است براى غير خدا و عين اعمالى است كه مشركان براى بتها انجام مى‏دادند، مستلزم اعتقاد به نيروى ما وراء الطّبيعى براى شخصيّت مورد توجّه (پيغمبر يا امام) است (نظريّه وهّابيان و وهّابى‏مآبان عصر ما). <ref>همان ص 129</ref>




خط ۲۱۲: خط ۲۱۲:


ايشان در نفي اين فرضيه  مي گويد :‌  
ايشان در نفي اين فرضيه  مي گويد :‌  
بديهى است كه مخلوق خدا فعل خداست، فعل خدا خود شأنى از شئون اوست و ثانى او و در قبال او نيست. مخلوقات خداوند تجلّيات فيّاضيّت او هستند. اعتقاد به وجود مخلوق ازآن‏جهت كه مخلوق است متمّم و مكمّل اعتقاد به توحيد است نه ضدّ توحيد. پس مرز توحيد و شرك، وجود داشتن و وجود نداشتن شى‏ء ديگر- هر چند مخلوق خود او- نيست.  
بديهى است كه مخلوق خدا فعل خداست، فعل خدا خود شأنى از شئون اوست و ثانى او و در قبال او نيست. مخلوقات خداوند تجلّيات فيّاضيّت او هستند. اعتقاد به وجود مخلوق ازآن‏جهت كه مخلوق است متمّم و مكمّل اعتقاد به توحيد است نه ضدّ توحيد. پس مرز توحيد و شرك، وجود داشتن و وجود نداشتن شى‏ء ديگر- هر چند مخلوق خود او- نيست. <ref>مجموعه اثار شهيد مطهري ج 2ص 127</ref>
 


==== فرضيه دوم :‌ اعتقاد يا عدم اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثير و تأثّر و سببيّت و مسبّبيّت ====
==== فرضيه دوم :‌ اعتقاد يا عدم اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثير و تأثّر و سببيّت و مسبّبيّت ====
خط ۲۳۶: خط ۲۳۵:
آرى ، اگر براى مخلوقات از نظر تأثير، استقلال و تفويض قائل بشويم و چنين بينديشيم كه نسبت خداوند به جهان، نسبت صنعتگر است به صنعت (مثلا سازنده اتومبيل و اتومبيل) كه صنعت در پيدايش خود نيازمند به صنعتگر است ولى پس از آنكه ساخته شد كار خود را طبق مكانيسم خود ادامه مى‏دهد، صنعتگر در ساختن صنعت نقش دارد نه در كاركرد مصنوع پس از ساخته شدن، اگر سازنده اتومبيل هم بميرد اتومبيل به كار خود ادامه مى‏دهد ،
آرى ، اگر براى مخلوقات از نظر تأثير، استقلال و تفويض قائل بشويم و چنين بينديشيم كه نسبت خداوند به جهان، نسبت صنعتگر است به صنعت (مثلا سازنده اتومبيل و اتومبيل) كه صنعت در پيدايش خود نيازمند به صنعتگر است ولى پس از آنكه ساخته شد كار خود را طبق مكانيسم خود ادامه مى‏دهد، صنعتگر در ساختن صنعت نقش دارد نه در كاركرد مصنوع پس از ساخته شدن، اگر سازنده اتومبيل هم بميرد اتومبيل به كار خود ادامه مى‏دهد ،


اگر چنين بينديشيم كه عوامل جهان- آب، باران، برق، حرارت، خاك، گياه، حيوان، انسان و غيره- نسبتشان با خداوند چنين نسبتى است (چنانكه معتزله احيانا چنين نظرى داده‏اند) قطعا شرك است. مخلوق، در حدوث و بقا نيازمند به خالق است، در بقا و در تأثير همان اندازه نيازمند است كه در حدوث. جهان عين فيض، عين تعلّق، عين ارتباط، عين وابستگى و عين «از اويى» است، از اين رو تأثير و سببيّت اشياء، عين تأثير و سببيّت خداوند است، خلّاقيّت قوّه‏ها و نيروهاى جهان- اعمّ از انسان و غير انسان- عين خلّاقيّت خداوند و بسط فاعليّت اوست،  
اگر چنين بينديشيم كه عوامل جهان- آب، باران، برق، حرارت، خاك، گياه، حيوان، انسان و غيره- نسبتشان با خداوند چنين نسبتى است (چنانكه معتزله احيانا چنين نظرى داده‏اند) قطعا شرك است. مخلوق، در حدوث و بقا نيازمند به خالق است، در بقا و در تأثير همان اندازه نيازمند است كه در حدوث. جهان عين فيض، عين تعلّق، عين ارتباط، عين وابستگى و عين «از اويى» است، از اين رو تأثير و سببيّت اشياء، عين تأثير و سببيّت خداوند است، خلّاقيّت قوّه‏ها و نيروهاى جهان- اعمّ از انسان و غير انسان- عين خلّاقيّت خداوند و بسط فاعليّت اوست، <ref>همان ص 127-128</ref>




خط ۲۴۴: خط ۲۴۳:
ايشان مي گويد نه تنها اعتقاد به نظام اسباب و مسببات با فرض عدم استقلالشان در تاثير ،  شرك نيست بلكه اعتقاد به اينكه « نقش داشتن اشياء در كار عالم شرك است»،(نفس اين اعتقاد ، خودش ) شرك است‌ زيرا اين اعتقاد ناشى از اين نظر است كه ناآگاهانه براى ذات موجودات، استقلالى در مقابل ذات حق قائل شده‏ايم و از اين رو اگر موجودات نقشى در تأثير داشته باشند تأثيرات به قطبهاى ديگر نسبت داده شده است.
ايشان مي گويد نه تنها اعتقاد به نظام اسباب و مسببات با فرض عدم استقلالشان در تاثير ،  شرك نيست بلكه اعتقاد به اينكه « نقش داشتن اشياء در كار عالم شرك است»،(نفس اين اعتقاد ، خودش ) شرك است‌ زيرا اين اعتقاد ناشى از اين نظر است كه ناآگاهانه براى ذات موجودات، استقلالى در مقابل ذات حق قائل شده‏ايم و از اين رو اگر موجودات نقشى در تأثير داشته باشند تأثيرات به قطبهاى ديگر نسبت داده شده است.


پس مرز توحيد و شرك اين نيست كه براى غير خداوند نقشى در تأثيرات و سببيّتها قائل بشويم يا نشويم.  
پس مرز توحيد و شرك اين نيست كه براى غير خداوند نقشى در تأثيرات و سببيّتها قائل بشويم يا نشويم. <ref>همان ص 127-128</ref>




خط ۲۵۷: خط ۲۵۶:




اين نظريّه در زمان ما تا حدّى شيوع يافته و در ميان يك قشر بالخصوص علامت روشنفكرى شمرده مى‏شود.  
اين نظريّه در زمان ما تا حدّى شيوع يافته و در ميان يك قشر بالخصوص علامت روشنفكرى شمرده مى‏شود. <ref>همان ص 128-130</ref>




خط ۲۷۰: خط ۲۶۹:


ايشان ادامه مي دهد :‌
ايشان ادامه مي دهد :‌
از نظر توحيد در خالقيت، اين نظريه بدترين انواع شرك است، زيرا به نوعى تقسيم كار ميان خالق و مخلوق قائل شده است؛ كارهاى ماوراءالطبيعى را قلمرو اختصاصى خدا و كارهاى طبيعى را قلمرو اختصاصى مخلوقات خدا يا قلمرو اشتراكى خدا و مخلوق قرار داده است. قلمرو اختصاصى براى مخلوق قائل شدن عين شرك در فاعليت است، همچنان كه قلمرو اشتراكى قائل شدن نيز نوعى ديگر از شرك در فاعليت است.  
از نظر توحيد در خالقيت، اين نظريه بدترين انواع شرك است، زيرا به نوعى تقسيم كار ميان خالق و مخلوق قائل شده است؛ كارهاى ماوراءالطبيعى را قلمرو اختصاصى خدا و كارهاى طبيعى را قلمرو اختصاصى مخلوقات خدا يا قلمرو اشتراكى خدا و مخلوق قرار داده است. قلمرو اختصاصى براى مخلوق قائل شدن عين شرك در فاعليت است، همچنان كه قلمرو اشتراكى قائل شدن نيز نوعى ديگر از شرك در فاعليت است. <ref>همان ص 129-131</ref>


ايشان در ادامه اين بحث به هشدار پيامبر در نفوذ لايه هاي پنهان شرك در عقائد موحدين اشاره نموده و مي گويد :‌
ايشان در ادامه اين بحث به هشدار پيامبر در نفوذ لايه هاي پنهان شرك در عقائد موحدين اشاره نموده و مي گويد :‌
اينجاست كه به معنى سخن رسول اكرم پى مى‏بريم كه فرمود: «راه يافتن شرك در انديشه‏ها و عقايد آن‏چنان آهسته و بى‏سر و صدا و بى‏خبر است كه راه رفتن مورچه سياه در شب تاريك بر روى سنگ سخت».  
اينجاست كه به معنى سخن رسول اكرم پى مى‏بريم كه فرمود: «راه يافتن شرك در انديشه‏ها و عقايد آن‏چنان آهسته و بى‏سر و صدا و بى‏خبر است كه راه رفتن مورچه سياه در شب تاريك بر روى سنگ سخت». <ref>همان</ref>




در تاييد گفتار شهيد مطهري بر شرك اميز بودن ديدگاه وهابيت در مساله توسل بايد گفت:‌ در گفتار ابن تيميه امده است كه توسل به مخلوق بايد در اموري باشد كه او توانائي بر انجام ان امور را دارد اما در اموري كه قادر بر انجام ان نيست توسل به او جائز نيست .  
در تاييد گفتار شهيد مطهري بر شرك اميز بودن ديدگاه وهابيت در مساله توسل بايد گفت:‌ در گفتار ابن تيميه امده است كه توسل به مخلوق بايد در اموري باشد كه او توانائي بر انجام ان امور را دارد اما در اموري كه قادر بر انجام ان نيست توسل به او جائز نيست . <ref>مجموعه الفتاوي ج 1ص 330-329 :‌ ...وَذَلِكَ أَنَّ الْمَخْلُوقَ يَطْلُبُ مِن المَخْلُوقِ مَا يَقْدِرُ الْمَخْلُوقُ عَلَيْهِ وَالْمَخْلُوقُ قَادِرٌ عَلَى دُعَاءِ اللَّهِ وَمَسْأَلَتِهِ فَلِهَذَا كَانَ طَلَبُ الدُّعَاءِ جَائِزاً كَمَا يَطْلُبُ مِنْهُ الْإِعَانَةَ بِمَا يَقْدِرُ عَلَيْهِ وَالْأَفْعَالَ الَّتِي يَقْدِرُ عَلَيْهَا . فَأَمَّا مَا لَا يَقْدِرُ عَلَيْهِ إلَّا اللَّهُ تَعَالَى فَلَا يَجُوزُ أَنْ يُطْلَبَ إلَّا مِن اللَّهِ سُبْحَانَهُ لَا يُطْلَبُ ذَلِكَ لَا مِن المَلَائِكَةِ وَلَا مِن الأَنْبِيَاءِ وَلَا مِنْ غَيْرِهِمْ وَلَا يَجُوزُ أَنْ يُقَالَ لِغَيْرِ اللَّهِ : اغْفِرْ لِي وَاسْقِنَا الْغَيْثَ وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ أَوْ اهْدِ قُلُوبَنَا وَنَحْوَ ذَلِكَ ؛ وَلِهَذَا رَوَى الطَّبَرَانِي فِي مُعْجَمِهِ { أَنَّهُ كَانَ فِي زَمَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مُنَافِقٌ يُؤْذِي الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ الصِّدِّيقُ : قُومُوا بِنَا نَسْتَغِيثُ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ هَذَا الْمُنَافِقِ فَجَاءُوا إلَيْهِ فَقَالَ إنَّهُ لَا يُسْتَغَاثُ بِي وَإِنَّمَا يُسْتَغَاثُ بِاَللَّهِ } وَهَذَا فِي الِاسْتِعَانَةِ مِثْلُ ذَلِكَ .فَأَمَّا مَا يَقْدِرُ عَلَيْهِ الْبَشَرُ فَلَيْسَ مِنْ هَذَا الْبَابِ وَقَدْ قَالَ سُبْحَانَهُ :{ إذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ } وَفِي دُعَاءِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ { اللَّهُمَّ لَك الْحَمْدُ وَإِلَيْك الْمُشْتَكَى وَإِلَيْك الْمُسْتَعَانُ وَبِك الْمُسْتَغَاثُ وَعَلَيْك التكلان ؛ وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إلَّا بِك } وَقَالَ أَبُو يَزِيدَ البسطامي : اسْتِغَاثَةُ الْمَخْلُوقِ بِالْمَخْلُوقِ كَاسْتِغَاثَةِ الْغَرِيقِ بِالْغَرِيقِ .</ref>


   
   
خط ۲۹۱: خط ۲۹۰:


فعل خدا، داراى نظام است. اگر كسى بخواهد اعتناء به نظام آفرينش نداشته باشد گمراه است. به همين جهت است كه خداى متعال گناهكاران را ارشاد فرموده است كه در خانه رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) بروند و علاوه بر اين كه خود طلب مغفرت مى‏كنند، از آن بزرگوار بخواهند كه براى ايشان طلب مغفرت كند.
فعل خدا، داراى نظام است. اگر كسى بخواهد اعتناء به نظام آفرينش نداشته باشد گمراه است. به همين جهت است كه خداى متعال گناهكاران را ارشاد فرموده است كه در خانه رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) بروند و علاوه بر اين كه خود طلب مغفرت مى‏كنند، از آن بزرگوار بخواهند كه براى ايشان طلب مغفرت كند.
قرآن كريم مى‏فرمايد: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً .
قرآن كريم مى‏فرمايد: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً . نساء/ 64.
«و اگر ايشان هنگامى كه (با ارتكاب گناه) به خود ستم كردند، نزد تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏خواستند و پيامبر هم براى ايشان طلب مغفرت مى‏كرد، خدا را توبه‏پذير مهربان مى‏يافتند.»  
«و اگر ايشان هنگامى كه (با ارتكاب گناه) به خود ستم كردند، نزد تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏خواستند و پيامبر هم براى ايشان طلب مغفرت مى‏كرد، خدا را توبه‏پذير مهربان مى‏يافتند.» <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 263-264</ref>




خط ۳۰۱: خط ۳۰۰:
متن گفتار ايشان در اين زمينه به شرح ذيل مي باشد :‌  
متن گفتار ايشان در اين زمينه به شرح ذيل مي باشد :‌  
در توسل و استشفاع به اولياء خدا اول بايد تحقيق كرد كه به كسى و از كسى باشد كه خداوند او را وسيله قرار داده است. قرآن كريم مى‏فرمايد:
در توسل و استشفاع به اولياء خدا اول بايد تحقيق كرد كه به كسى و از كسى باشد كه خداوند او را وسيله قرار داده است. قرآن كريم مى‏فرمايد:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ .
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ . مائده/ 35.




خط ۳۲۷: خط ۳۲۶:
در آخر همين زيارت چنين مى‏خوانيم:
در آخر همين زيارت چنين مى‏خوانيم:
«اللَّهُمَّ انَّكَ قُلْتَ: «وَ لَوْ انَّهُمْ اذْ ظَلَمْوا انْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَروا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا اللَّهَ تَوّاباً رَحيماً.»  وَ انّى اتَيْتُكَ مُسْتَغْفِراً تائِباً مِنْ ذُنوبى وَ انّى اتَوَجَّهُ بِكَ الَى اللَّهِ رَبّى وَ رَبِّكَ لِيَغْفِرَ لي ذُنوبى.».
«اللَّهُمَّ انَّكَ قُلْتَ: «وَ لَوْ انَّهُمْ اذْ ظَلَمْوا انْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَروا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا اللَّهَ تَوّاباً رَحيماً.»  وَ انّى اتَيْتُكَ مُسْتَغْفِراً تائِباً مِنْ ذُنوبى وَ انّى اتَوَجَّهُ بِكَ الَى اللَّهِ رَبّى وَ رَبِّكَ لِيَغْفِرَ لي ذُنوبى.».
يعنى خدايا تو در كلام مجيدت به پيامبرت گفتى: «اگر آنان آنگاه كه به خود ستم مى‏كنند نزد تو بيايند و از خداوند طلب آمرزش كنند و پيامبر نيز براى آنها طلب آمرزش كند، خداوند را توبه پذير و مهربان خواهند يافت.» سپس خطاب به رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى‏گوييم: اى پيامبر عزيز! من آمده‏ام نزد تو در حالى كه از خداوند آمرزش مى‏طلبم و در حالى كه از گناه گذشته‏ام پشيمانم. من به وسيله تو كه بنده صالح خدا هستى و مى‏توانى براى من دعا و استغفار كنى، به سوى خدا كه هم پروردگار من است و هم پروردگار تو روآورده‏ام تا (در اثر استغفار من و استغفار تو) گناهان مرا بيامرزد.  
يعنى خدايا تو در كلام مجيدت به پيامبرت گفتى: «اگر آنان آنگاه كه به خود ستم مى‏كنند نزد تو بيايند و از خداوند طلب آمرزش كنند و پيامبر نيز براى آنها طلب آمرزش كند، خداوند را توبه پذير و مهربان خواهند يافت.» سپس خطاب به رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى‏گوييم: اى پيامبر عزيز! من آمده‏ام نزد تو در حالى كه از خداوند آمرزش مى‏طلبم و در حالى كه از گناه گذشته‏ام پشيمانم. من به وسيله تو كه بنده صالح خدا هستى و مى‏توانى براى من دعا و استغفار كنى، به سوى خدا كه هم پروردگار من است و هم پروردگار تو روآورده‏ام تا (در اثر استغفار من و استغفار تو) گناهان مرا بيامرزد. <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرىج‏14، ص: 230-231</ref>




خط ۳۳۶: خط ۳۳۵:




هنگامى كه انسان متوسل مى‏شود يا استشفاع مى‏كند بايد توجهش به خدا، و از خدا به وسيله و شفيع باشد، زيرا شفاعت واقعى آن است كه‏ مشفوع عنده، شفيع را برانگيخته است براى شفاعت، و چون خدا خواسته و رضايت داده است شفيع شفاعت مى‏كند، بر خلاف شفاعت باطل كه توجه اصلى به شفيع است براى اينكه اثر بر روى مشفوع عنده بگذارد، لهذا مجرم در اين وقت همه توجهش به شفيع است كه برود با قدرت و نفوذى كه در مشفوع عنده دارد او را راضى گرداند. پس اگر توجه اصيل به شفيع باشد و از ناحيه توجه به خدا پيدا نشده باشد شرك در عبادت خواهد بود.  
هنگامى كه انسان متوسل مى‏شود يا استشفاع مى‏كند بايد توجهش به خدا، و از خدا به وسيله و شفيع باشد، زيرا شفاعت واقعى آن است كه‏ مشفوع عنده، شفيع را برانگيخته است براى شفاعت، و چون خدا خواسته و رضايت داده است شفيع شفاعت مى‏كند، بر خلاف شفاعت باطل كه توجه اصلى به شفيع است براى اينكه اثر بر روى مشفوع عنده بگذارد، لهذا مجرم در اين وقت همه توجهش به شفيع است كه برود با قدرت و نفوذى كه در مشفوع عنده دارد او را راضى گرداند. پس اگر توجه اصيل به شفيع باشد و از ناحيه توجه به خدا پيدا نشده باشد شرك در عبادت خواهد بود. <ref>همان ج 2ص 127-128</ref>
 


=== 6- ديدگاه وهابيت در توسل ضد توحيد و ضد انسانيت است :‌ ===
=== 6- ديدگاه وهابيت در توسل ضد توحيد و ضد انسانيت است :‌ ===




شهيد مطهري در اين زمينه مي نويسد :‌ بر خلاف تصوّر رايج، وهّابيگرى تنها يك نظريّه ضدّ امامت نيست، بلكه پيش از آنكه ضدّ امامت باشد ضدّ توحيد و ضدّ انسان است. ازآن‏جهت ضدّ توحيد است كه به تقسيم كار ميان خالق و مخلوق قائل است و بعلاوه به يك نوع شرك ذاتى خفىّ قائل‏ است و ازآن‏جهت ضدّ انسان است كه استعداد انسانى انسان را- كه او را از ملائك برتر ساخته و به نصّ قرآن مجيد «خليفة اللّه» است و ملائك مأمور سجده به او- درك نمى‏كند و او را در حدّ يك حيوان طبيعى تنزّل مى‏دهد.  
شهيد مطهري در اين زمينه مي نويسد :‌ بر خلاف تصوّر رايج، وهّابيگرى تنها يك نظريّه ضدّ امامت نيست، بلكه پيش از آنكه ضدّ امامت باشد ضدّ توحيد و ضدّ انسان است. ازآن‏جهت ضدّ توحيد است كه به تقسيم كار ميان خالق و مخلوق قائل است و بعلاوه به يك نوع شرك ذاتى خفىّ قائل‏ است و ازآن‏جهت ضدّ انسان است كه استعداد انسانى انسان را- كه او را از ملائك برتر ساخته و به نصّ قرآن مجيد «خليفة اللّه» است و ملائك مأمور سجده به او- درك نمى‏كند و او را در حدّ يك حيوان طبيعى تنزّل مى‏دهد. <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جهان‏بينى توحيدى)، ج‏2، ص: 131</ref>




=== 7- موهبت الهي به برخي از بندگان در نيل به مراتب قرب و قابليت متوسل شدن به انان ===  
=== 7- موهبت الهي به برخي از بندگان در نيل به مراتب قرب و قابليت متوسل شدن به انان ===  


پس مسأله اين نيست كه توسّل و زيارت و خواندن اولياء و انتظار كارى ما فوق الطّبيعى از آنها شرك است، مسأله چيز ديگر است. اوّلا بايد بدانيم انبياء و اولياء چنين صعودى در مراتب قرب الهى كرده‏اند كه از ناحيه حق تا اين حد مورد موهبت واقع شده باشند يا نه؟ از قرآن كريم استفاده مى‏شود كه خداوند به پاره‏اى از بندگان خود چنين مقامات و درجاتى عنايت كرده است‏ .
پس مسأله اين نيست كه توسّل و زيارت و خواندن اولياء و انتظار كارى ما فوق الطّبيعى از آنها شرك است، مسأله چيز ديگر است. اوّلا بايد بدانيم انبياء و اولياء چنين صعودى در مراتب قرب الهى كرده‏اند كه از ناحيه حق تا اين حد مورد موهبت واقع شده باشند يا نه؟ از قرآن كريم استفاده مى‏شود كه خداوند به پاره‏اى از بندگان خود چنين مقامات و درجاتى عنايت كرده است‏ <ref>همان ص 132-133؛</ref> 




خط ۳۵۳: خط ۳۵۱:


ايشان  به شيوه ناصحيح  برخي از مسلمانان به هنگام توسل به اولياي الهي اشاره كرده و مي گويد :‌  
ايشان  به شيوه ناصحيح  برخي از مسلمانان به هنگام توسل به اولياي الهي اشاره كرده و مي گويد :‌  
...آيا مردمى كه توسّلات پيدا مى‏كنند و به زيارت مى‏روند و حاجت مى‏خواهند، از نظر توحيدى درك صحيحى دارند يا ندارند؟ آيا واقعا با نظر «به سوى اويى» به زيارت مى‏روند يا با فراموشى «او» و مقصد قرار دادن شخص زيارت شده؟ كه بدون شك اكثريّت مردم با چنان توجّه غريزى به زيارت مى‏روند.  
...آيا مردمى كه توسّلات پيدا مى‏كنند و به زيارت مى‏روند و حاجت مى‏خواهند، از نظر توحيدى درك صحيحى دارند يا ندارند؟ آيا واقعا با نظر «به سوى اويى» به زيارت مى‏روند يا با فراموشى «او» و مقصد قرار دادن شخص زيارت شده؟ كه بدون شك اكثريّت مردم با چنان توجّه غريزى به زيارت مى‏روند. <ref>رجوع شود به رساله ولاءها و ولايتها از مؤلّف</ref>
ممكن است اقليّتى هم باشند كه فاقد درك توحيدى- و لو در حدّ غريزى- باشند. به آنها بايد توحيد آموخت نه آنكه زيارت را شرك دانست.  
ممكن است اقليّتى هم باشند كه فاقد درك توحيدى- و لو در حدّ غريزى- باشند. به آنها بايد توحيد آموخت نه آنكه زيارت را شرك دانست. <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جهان‏بينى توحيدى)، ج‏2، ص: 132-133</ref>
 


=== 9- اجتناب از گفتار غلو اميز و الوده به شرك در هنگام توسل :‌‌ ===
=== 9- اجتناب از گفتار غلو اميز و الوده به شرك در هنگام توسل :‌‌ ===
خط ۳۶۴: خط ۳۶۱:


مسأله ...اين است كه اقوال و افعالى كه حكايت‏گر تسبيح و تكبير و تحميد است و ستايش ذات كامل على الاطلاق و غنّى على الاطلاق است، در مورد غير خدا شرك است. سبّوح مطلق و منزّه مطلق از هر نقص و كاستى اوست، بزرگ مطلق‏
مسأله ...اين است كه اقوال و افعالى كه حكايت‏گر تسبيح و تكبير و تحميد است و ستايش ذات كامل على الاطلاق و غنّى على الاطلاق است، در مورد غير خدا شرك است. سبّوح مطلق و منزّه مطلق از هر نقص و كاستى اوست، بزرگ مطلق‏
اوست، آنكه همه ستايشها منحصرا به او بر مى‏گردد اوست، آنكه همه حولها و قوّه‏ها قائم به اوست ذات اوست. اين گونه توصيفها- چه به صورت قولى و چه به صورت عملى- براى غير خدا شرك است.  
اوست، آنكه همه ستايشها منحصرا به او بر مى‏گردد اوست، آنكه همه حولها و قوّه‏ها قائم به اوست ذات اوست. اين گونه توصيفها- چه به صورت قولى و چه به صورت عملى- براى غير خدا شرك است.<ref>همان</ref>
 


== نقدهاي ديگر شهيد مطهري به ديدگاه وهابيت و گروههاي تكفيري در مساله توسل ==  
== نقدهاي ديگر شهيد مطهري به ديدگاه وهابيت و گروههاي تكفيري در مساله توسل ==  
خط ۴۰۵: خط ۴۰۱:


4- اولياي الهي وسائط جريان فيض:‌
4- اولياي الهي وسائط جريان فيض:‌
قرآن وسايط فيض را مى‏پذيرد، درباره جبرائيل مى‏فرمايد: قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ‏، درباره ملك الموت (از نظر قبض فيض) مى‏فرمايد: قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ‏. در عين حال از باب اينكه وسايط فيض صرفاً مجرى قضا و قدر الهى هستند [از خود استقلال ندارند.]  
قرآن وسايط فيض را مى‏پذيرد، درباره جبرائيل مى‏فرمايد: قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ‏، درباره ملك الموت (از نظر قبض فيض) مى‏فرمايد: قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ‏. در عين حال از باب اينكه وسايط فيض صرفاً مجرى قضا و قدر الهى هستند [از خود استقلال ندارند.]   <ref>يادداشتهاى استاد مطهرى، ج‏8، ص180:- 183</ref>
 
(اين سخن استاد نيز بيانگر مشروعيت توسل به صالحان و نفي ديدگاه منكرين ان است بدين معنا كه اراده الهي درنظام هستي براساس اسباب و مسببات تعلق گرفته و  اولياي الهي  اسباب معنوي حضرت حق در جريان فيض الهي بر هستي مي باشند همانگونه كه جبرئيل ، ميكائيل و ....وسائط فيض الهي مي باشند. )
(اين سخن استاد نيز بيانگر مشروعيت توسل به صالحان و نفي ديدگاه منكرين ان است بدين معنا كه اراده الهي درنظام هستي براساس اسباب و مسببات تعلق گرفته و  اولياي الهي  اسباب معنوي حضرت حق در جريان فيض الهي بر هستي مي باشند همانگونه كه جبرئيل ، ميكائيل و ....وسائط فيض الهي مي باشند. )


خط ۴۳۱: خط ۴۲۸:




كما اينكه آنها نيز به عنوان يك مسئله فرعى و فقهى نمى‏توانند ما را تخطئه كنند، بايد از نظر اصول دين با ما بحث كنند و بايد اعتراف كنند كه اين مطلب كه مربوط به اصول دين است مثل ساير مطالب مربوط به اصول دين جنبه عقلانى دارد. هرچند ممكن است كسى جنبه اصول دينى اين مطلب را اقرار داشته باشد ولى جنبه عقلانيت آن را اعتقاد نداشته باشد، بلكه از ضروريات خود دين بداند مثل معاد كه از اصول دين است و در عين حال بايد كيفيت و خصوصيت آن را از متن قرآن و گفتار رسول خدا اقتباس كرد ..  
كما اينكه آنها نيز به عنوان يك مسئله فرعى و فقهى نمى‏توانند ما را تخطئه كنند، بايد از نظر اصول دين با ما بحث كنند و بايد اعتراف كنند كه اين مطلب كه مربوط به اصول دين است مثل ساير مطالب مربوط به اصول دين جنبه عقلانى دارد. هرچند ممكن است كسى جنبه اصول دينى اين مطلب را اقرار داشته باشد ولى جنبه عقلانيت آن را اعتقاد نداشته باشد، بلكه از ضروريات خود دين بداند مثل معاد كه از اصول دين است و در عين حال بايد كيفيت و خصوصيت آن را از متن قرآن و گفتار رسول خدا اقتباس كرد .<ref>همان ص 187-188.</ref>
 
ارتباط  اين بخش از سخنان شهيد مطهري در نقد ديدگاه وهابيت در مساله توسل و نظائر ان اين است كه موحد يا مشرك خواندن ديگران امري تعبدي نيست بلكه اين مساله امري عقلي بوده و نمي توان با استناد به ظواهر نصوص ديني كساني را مشرك دانست.   
ارتباط  اين بخش از سخنان شهيد مطهري در نقد ديدگاه وهابيت در مساله توسل و نظائر ان اين است كه موحد يا مشرك خواندن ديگران امري تعبدي نيست بلكه اين مساله امري عقلي بوده و نمي توان با استناد به ظواهر نصوص ديني كساني را مشرك دانست.   




8- تقرب- به خداوند متعال از طريق -  محبت اوليا تقرب به عمل است كه وهابيها نيز وسيله را در آيه(وابتغوا اليه الوسيله) به عمل توجيه مى‏كنند. مقصود ما از وسيله ذات نيست، محبت اوليا و قبول امامت و مقتدائيت آنهاست. «اتقرب بهم» غير از اين است كه «اتقرب اليهم حتى يقرّبونى».   
8- تقرب- به خداوند متعال از طريق -  محبت اوليا تقرب به عمل است كه وهابيها نيز وسيله را در آيه(وابتغوا اليه الوسيله) به عمل توجيه مى‏كنند. مقصود ما از وسيله ذات نيست، محبت اوليا و قبول امامت و مقتدائيت آنهاست. «اتقرب بهم» غير از اين است كه «اتقرب اليهم حتى يقرّبونى»<ref>.همان ص 189-193</ref>  




خط ۴۴۱: خط ۴۳۹:




9- فرق است ميان انقطاع و التجاء قلب و توسل عملى. التجاء و انقطاع قلب بايد به حق باشد. نبايد از اوليا خير خواست، بلكه بايد حق را به آنها قسم داد و يا از آنها التماس دعا كرد و يا تصدق براى آنها داد و يا زيارت آنها را وسيله نزد حق براى انجام مقاصد قرار داد ..  
9- فرق است ميان انقطاع و التجاء قلب و توسل عملى. التجاء و انقطاع قلب بايد به حق باشد. نبايد از اوليا خير خواست، بلكه بايد حق را به آنها قسم داد و يا از آنها التماس دعا كرد و يا تصدق براى آنها داد و يا زيارت آنها را وسيله نزد حق براى انجام مقاصد قرار داد <ref>.همان</ref> .  
اين نكته استاد نيز بسيار مهم است چون بيانگر مرز بين توحيد و شرك است بدين معنا كه لازم است در زيارتها التجا و استغاثه و انقطاع قلبي فقط به درگاه الهي بوده و خواسته ها فقط به محضرحضرت احديت مطرح گردد.  
اين نكته استاد نيز بسيار مهم است چون بيانگر مرز بين توحيد و شرك است بدين معنا كه لازم است در زيارتها التجا و استغاثه و انقطاع قلبي فقط به درگاه الهي بوده و خواسته ها فقط به محضرحضرت احديت مطرح گردد.  




10- لازمه قدرت مافوق الطبيعى اوليا در حال حيات و ممات و حتى معجزه قبور آنها اين نيست كه ما در دعاها و انقطاعها به آنها منقطع شويم، همان طورى كه لازمه وساطت و قدرت جبرائيل و ميكائيل اين نيست كه ما علم و رزق را از آنها بخواهيم ..  
10- لازمه قدرت مافوق الطبيعى اوليا در حال حيات و ممات و حتى معجزه قبور آنها اين نيست كه ما در دعاها و انقطاعها به آنها منقطع شويم، همان طورى كه لازمه وساطت و قدرت جبرائيل و ميكائيل اين نيست كه ما علم و رزق را از آنها بخواهيم .<ref>همان</ref>.
اين نكته استاد نيز تاكيد نكته قبل بوده  كه لازم است زائر بهنگام زيارت بدان توجه داشته باشد.
اين نكته استاد نيز تاكيد نكته قبل بوده  كه لازم است زائر بهنگام زيارت بدان توجه داشته باشد.




11- آيا انبيا و اوليا خودشان هدفند يا وسيله؟ آيا معرفت آنها و محبت آنها و تكريم و تعظيم آنها هدف است يا وسيله؟... در اينجا دو عقيده كاملًا متضاد وجود دارد: بعضى‏ها صد درصد محبت و معرفت اوليا را هدف اصلى مى‏شمارند، اما به نظر ما اسلام آن را به عنوان يك وسيله براى هدفهاى خود دستور داده است ...مجالست با صالحان وسيله است براى تهذيب نفس، تعلّم وسيله است نه هدف، يعنى حتى خود علم مقدمه عمل است ..
11- آيا انبيا و اوليا خودشان هدفند يا وسيله؟ آيا معرفت آنها و محبت آنها و تكريم و تعظيم آنها هدف است يا وسيله؟... در اينجا دو عقيده كاملًا متضاد وجود دارد: بعضى‏ها صد درصد محبت و معرفت اوليا را هدف اصلى مى‏شمارند، اما به نظر ما اسلام آن را به عنوان يك وسيله براى هدفهاى خود دستور داده است ...مجالست با صالحان وسيله است براى تهذيب نفس، تعلّم وسيله است نه هدف، يعنى حتى خود علم مقدمه عمل است .<ref>همان ص 192-193</ref>.


==پانویس==
==پانویس==
۸۷۵

ویرایش