۸۸٬۱۷۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''اهلحق''' یا فرقه علیاللّهی، شاخهای از [[ | '''اهلحق''' یا فرقه علیاللّهی، شاخهای از [[غلاة|غلاة]] شیعه هستند. مشهور است که این فرقه، [[امام علی علیهالسلام]] را خدا میدانند و میگویند ما آن حضرت را مظهر حق میدانیم، زیرا که او مظهر تجلی تامّ و تمام حق است. این فرقه بر همین اساس خود را اهلحق مینامند. | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
نعمتالله جیحونآبادی که از سران اهلحق است، پیشینه این فرقه را به زمان | نعمتالله جیحونآبادی که از سران اهلحق است، پیشینه این فرقه را به زمان حضرت علی علیه السلام پیوند میزند. به اعتقاد وی، اهلحق پیرو شخصی به نام نصیر هستند که غلام حضرت علی علیهالسلام بوده است.<ref>محمدی محمد، پژوهشی دقیق در اهل حق، موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه، چاپ اول، سال ۱۳۸۴ شمسی، ص۳۲.</ref> البته در منابع معتبر شیعه، شخصی به نام نصیر با عنوان غلام حضرت علی علیهالسلام معرفی نشده است، بلکه ا[[ابن حجر عسقلانی|بن حجر عسقلانی]] نصیر را یکی از غلامان [[معاویه]] بر شمرده است. <ref>عسقلانی ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، سال ۱۴۱۵ه ق، ج۶، ص۳۹۸.</ref> با این حال یکی از عالمان شیعه به نام [[حسن بن علی طبری]] ضمن اشاره به [[نصیریه|فرقه نصیریه]]، آنان را پیرو نصیر غلام حضرت علی علیهالسلام دانسته و یکی از روستاهای بصره را به عنوان محل زندگی وی معرفی کرده است. وی علت این عقیده را عدم تحمل نصیر نسبت به یکی از معجزات حضرت علی علیهالسلام دانسته است.<ref> طبری حسن بن علی، اسرار الامامه، ص۲۵۰.</ref>در نقلی دیگر آمده است که فرقه نصیریه منسوب به شخصی به نام نصیر است که در زمان امام علی علی السلام قائل به الوهیت ایشان شدند و حضرت از آنها خواست تا توبه کنند اما آنها از پذیرش توبه استنکاف کردند و به دست حضرت نابود شدند. در این بین نصیر از مهلکه گریخت و این فرقه را تاسیس کرد.<ref> سمعانی عبدالکریم بن محمد، الانساب، حیدر آباد، مجلس دائر المعارف العثمانیه، ۱۹۶۲م، چاپ اول، ج۵، ص۴۹۸.</ref> نظیر این داستان، حکایت [[عبدالله بن سبا]] است که معتقد شد علی علیهالسلام خدا است و حضرت دستور داد تا او را به قتل برسانند، اما با وساطت ابن عباس از کشته شدن نجات پیدا کرد و به [[بصره]] تبعید شد. او بعد از شهادت حضرت علی علیهالسلام، افکار باطل خود را ترویج کرد. <ref>نوبختی ابی محمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، نشر مکتبه الفقیه، ص۴۱.</ref> <ref>المعتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، نشر کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، سال ۱۴۰۴ هجری قمری، ج۵، ص۶.</ref> <ref>الحنفی ابن ابی العزّ، شرح العقیده الطحاویه، بیروت، نشر مکتب الاسلامی، چاپ چهارم، سال ۱۳۹۱ هجری قمری، ص۴۹۰.</ref> البته احتمال دارد که مراد از نصیر شخصی به نام محمد بن نصیر نمیری باشد که از غالیان زمان [[امام هادی|امامهادی]] و [[امام حسن عسگری]] علیها السلام بوده است و بر همین مبنا برخی از نویسندگان معتقدند که نصیریه پیرو [[محمد بن نصیر نمیری]]<nowiki/>اند که وی افکار غالیانه داشته و اعمالش متناسب با عقاید فرقه اهل بود.<ref> محمدی محمد، پژوهشی دقیق در اهل حق، موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه، سال ۱۳۸۴، ص۳۳.</ref> | ||
== اساس مذهب اهل حق == | == اساس مذهب اهل حق == | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
== اعتقادات == | == اعتقادات == | ||
اساس مذهب اهل حق بر اقوال غلاة شیعه و [[اسماعیلیه]] و فرقه امامیه اثنی عشریه و فرقه دروز و نصیریه است. آنان مانند دراویش، دارای حلقات ذکر و سر سپردن هستند و مقداری از عقاید خود را از اساطیر عوام فراگرفتهاند. این سخن که میگویند خداوند در ازل در «درّی» پنهان بود، برگرفته از [[عقاید مانوی|عقاید مانوی]] است. اهل حق عقیده «تناسخ» توسط اسماعیلیان و آنها از هندیان گرفتهاند و تحت تاثیر دین زرتشتی، عالم را به دو قسمت «الهی» و «اهریمنی» تقسیم میکنند و کشتن خروس را از عادات یهود گرفته اند. | اساس مذهب اهل حق بر اقوال غلاة شیعه و [[اسماعیلیه]] و فرقه امامیه اثنی عشریه و فرقه دروز و نصیریه است. آنان مانند دراویش، دارای حلقات ذکر و سر سپردن هستند و مقداری از عقاید خود را از اساطیر عوام فراگرفتهاند. این سخن که میگویند خداوند در ازل در «درّی» پنهان بود، برگرفته از [[عقاید مانوی|عقاید مانوی]] است. اهل حق عقیده «تناسخ» توسط اسماعیلیان و آنها از هندیان گرفتهاند و تحت تاثیر دین زرتشتی، عالم را به دو قسمت «الهی» و «اهریمنی» تقسیم میکنند و کشتن خروس را از عادات یهود گرفته اند. | ||
به عقیده این جماعت، اساس مذهبشان حقیقتی است که سبب و علت خلقت موجودات شده است. دین آنان آکنده از اسرار است. سرّی که خداوند به پیامبران گفته و آن سر «نبوت» است که از [[آدم ابوالبشر]] آغاز شده است و به [[حضرت محمد]] (ص) که خاتم پیامبران است ختم میشود. از آنپس، این سرّ به نام سرّ «امامت» که حضرت محمد (ص) به علی (ع) گفته است و از او تا دوازدهمین امام که [[مهدی | به عقیده این جماعت، اساس مذهبشان حقیقتی است که سبب و علت خلقت موجودات شده است. دین آنان آکنده از اسرار است. سرّی که خداوند به پیامبران گفته و آن سر «نبوت» است که از [[آدم ابوالبشر]] آغاز شده است و به [[حضرت محمد]] (ص) که خاتم پیامبران است ختم میشود. از آنپس، این سرّ به نام سرّ «امامت» که حضرت محمد (ص) به علی (ع) گفته است و از او تا دوازدهمین امام که [[حجت بن حسن (مهدی)|مهدی آل محمد]] (ص) باشد، امتداد دارد. پس از غیبت امام دوازدهم، این سر به پیروان و اقطاب ایشان که یکی پس از دیگری می آیند، گفته میشود. مذهب ایشان مجموعه ای است از آراء و عقایدی که تحت تأثیر افکار اسلامی، زردشتی، یهودی، مسیحی، مهرپرستی، مانوی، هندی و افکار فلاسفه قرار گرفته است. در دستورهای دینی اهل حق، اجرای سه بوخت یا سه اصل اخلاقی زرتشتی، که «پندار نیک» و «گفتار نیک» و «کردار نیک» میباشد، از واجبات است. تناسخ و حلول «تناسخ» یعنی حلول روح از قالبی به قالب دیگر در مذهب اهل حق، سنگ بنای عقاید ایشان است. حلول ذات را «دونادون» گویند. به عقیده ایشان، در تن هر کسی ذره ای از ذرات الهی موجود است و ظهور روحانی حق در صورت جسمانی پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش میباشد و آن را گردش مظهر به مظهر مینامند. دراینباره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپیاند و میگویند هر بار خداوند با چند تن از فرشتگان مقربش به صورت اتحاد در بدنهای خاکی «حلول» می نماید. این «حلول» به منزله لباس پوشیدن و کندن است که آن را به فارسی جامه و به ترکی «دون» میگویند و همان است که در فلسفه برهمایی هندوئی «کارما» آمده است. چنان که در کتاب «سرانجام» آمده است «خداوند در ازل درون درّی می زیست و سپس برای نخستین بار تجسم یافت و به صورت شخصی به نام خاوندگار یا کردگار جهان مجسم شد و بار دوم به صورت علی (ع) ظاهر گشت.» | ||
در کتب مذهبی ایشان آمده است که از رنج مرگ نهراسید و باکی از مرگ نیست، زیرا مرگ آدمی، شبیه به پنهان شدن مرغابی زیر آب است. یعنی در جایی پنهان می شود و در جای دیگر سر بر می دارد. منظور از این «تناسخ» و جا به جا شدن و از بدنی به بدن دیگر رفتن، پاک شدن آدمی از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجسته ای ظاهر شود، چهار یا پنج فرشته که آنها را چهار ملک میگویند، در ابدان دیگران تجسم می پذیرد. همان طور که خداوند در هفت صورت تجلی میکند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلی مینمایند. چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشته ای به صورت سلمان و در عهد خاوندگار فرشته ای به صورت بنیامین در آمد. در کتاب «سرانجام» آمده است که فرشتگان صادر از خداوند هستند. سر سپردن، یعنی سر تسلیم و رضا به درگاه حق فرود آوردن و در پیش پیر، دلیل عهد و میثاق بستن از آئین اهل حق است. | در کتب مذهبی ایشان آمده است که از رنج مرگ نهراسید و باکی از مرگ نیست، زیرا مرگ آدمی، شبیه به پنهان شدن مرغابی زیر آب است. یعنی در جایی پنهان می شود و در جای دیگر سر بر می دارد. منظور از این «تناسخ» و جا به جا شدن و از بدنی به بدن دیگر رفتن، پاک شدن آدمی از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجسته ای ظاهر شود، چهار یا پنج فرشته که آنها را چهار ملک میگویند، در ابدان دیگران تجسم می پذیرد. همان طور که خداوند در هفت صورت تجلی میکند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلی مینمایند. چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشته ای به صورت سلمان و در عهد خاوندگار فرشته ای به صورت بنیامین در آمد. در کتاب «سرانجام» آمده است که فرشتگان صادر از خداوند هستند. سر سپردن، یعنی سر تسلیم و رضا به درگاه حق فرود آوردن و در پیش پیر، دلیل عهد و میثاق بستن از آئین اهل حق است. | ||
هر کودکی اعم از پسر یا دختر باید در نزد پیر دلیل سر بسپرد. از اصول سرسپردن، شکستن یک عدد جوز هندی است و برای شکستن جوز، تشریفات خاصی در «جمخانه» برگزار میشود. نذر و نیاز از واجبات مذهب اهل حق است که باید در ظرف هفته یا ماه یا فصل یا سال یک بار به جای آورده شود. مراسم دیگر، قربانی کردن است که در اصطلاح خود آن را کردار میخوانند. قربانی باید از حیوانات نر مانند گاو نر یا گوسفند یا خروس باشد که آنها را برای این امر پرورش داده باشند. اهل حق به گرفتن [[روزه]] سخت پای بندند، ولی روزه واجب ایشان از سه روز تجاوز نمیکند و فصل آن زمستان است و پس از آن عید میگیرند. دشمنان ایشان برای تحقیر و اهانت، آنان را چراغ سوندران (چراغ کشان) و خروسکشان خوانند.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 79 با ویرایش.</ref> | هر کودکی اعم از پسر یا دختر باید در نزد پیر دلیل سر بسپرد. از اصول سرسپردن، شکستن یک عدد جوز هندی است و برای شکستن جوز، تشریفات خاصی در «جمخانه» برگزار میشود. نذر و نیاز از واجبات مذهب اهل حق است که باید در ظرف هفته یا ماه یا فصل یا سال یک بار به جای آورده شود. مراسم دیگر، قربانی کردن است که در اصطلاح خود آن را کردار میخوانند. قربانی باید از حیوانات نر مانند گاو نر یا گوسفند یا خروس باشد که آنها را برای این امر پرورش داده باشند. اهل حق به گرفتن [[روزه]] سخت پای بندند، ولی روزه واجب ایشان از سه روز تجاوز نمیکند و فصل آن زمستان است و پس از آن عید میگیرند. دشمنان ایشان برای تحقیر و اهانت، آنان را چراغ سوندران (چراغ کشان) و خروسکشان خوانند.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 79 با ویرایش.</ref> |