۸۷٬۸۸۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
}} | }} | ||
'''محمّد اوسط''' مشهور به هلال بن علی و محمد هلال، (۱۴–۶۴ ه. ق)، فرزند بلافصل [[علی بن | '''محمّد اوسط''' مشهور به هلال بن علی و محمد هلال، (۱۴–۶۴ ه. ق)، فرزند بلافصل [[علی بن ابی طالب|علی بن ابیطالب]] و نوه [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم]] میباشد. وی در شهرستان آران و بیدگل مدفون است<ref>مناقب آل ابیطالب، نوشته ابن شهر آشوب مازندرانی، جلد ۳، صفحه ۳۰۵، انتشارات علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹</ref><ref>انساب الاشراف، نوشته احمدبن یحیی بلاذری، جلد ۲، صفحه ۱۹۳، انتشارات دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ ق</ref>. | ||
== زندگی == | == زندگی == | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
== تبار و نامگذاری == | == تبار و نامگذاری == | ||
محمد هلال، فرزند بلافصل علی بن ابیطالب و امامه میباشد. امامه بنت زینب ثمره ازدواج ابوالعاص بن ربیع و زینب بوده، که زینب نیز یکی از دختران رسول خداست است. پس از درگذشت [[ | محمد هلال، فرزند بلافصل علی بن ابیطالب و امامه میباشد. امامه بنت زینب ثمره ازدواج ابوالعاص بن ربیع و زینب بوده، که زینب نیز یکی از دختران رسول خداست است. پس از درگذشت [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|حضرت فاطمه زهرا]] بنابر وصیتش، علی بن ابیطالب امامه را برای سرپرستی فرزندانش به عقد خود درآورد؛ بنابراین نسب محمد هلال از طرف مادر با دو واسطه به محمد میرسد. | ||
سبب نامگذاری وی به خاطر تشبیه چهرهاش به ماه نو است که پدرش در شب ولادتش اینگونه گفتهاست: | سبب نامگذاری وی به خاطر تشبیه چهرهاش به ماه نو است که پدرش در شب ولادتش اینگونه گفتهاست: | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
== هجرت و درگذشت == | == هجرت و درگذشت == | ||
بعد از واقعه [[عاشورا]] در سال ۶۱ ه.ق زمانی که هلال بن علی و برادرش عون در [[طائف]] بودند، خبر کشته شدن [[حسین بن علی]](ع) و یارانش به آنها رسید. آنها پس چند روز سوگواری به سوی [[خراسان]] روانه شدند و پس از ورودشان در طوس اقامت گزیدند. حاکم وقت طوس قیس بن مره، در آن زمان به طائف و بطحا رفته بود و مغیره (پسر عمویش) را جانشین خود قرار داده بود. زمانی که مغیره از ورود هلال بن علی و برادرش و گرد آمدن [[شیعیان]] دور آنها مطلع شد، قیس بن مره را از این جریان آگاه ساخت. او بلافاصله خود را به طوس رساند، لشکری مهیا ساخت و مغیره را به فرماندهی سپاهی دیگر نصب کرد و با آن دو و یارانشان به نبرد پرداخت. در این نبرد عون بن علی کشته شد. | بعد از واقعه [[عاشورا]] در سال ۶۱ ه.ق زمانی که هلال بن علی و برادرش عون در [[طائف]] بودند، خبر کشته شدن [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حسین بن علی]](ع) و یارانش به آنها رسید. آنها پس چند روز سوگواری به سوی [[خراسان]] روانه شدند و پس از ورودشان در طوس اقامت گزیدند. حاکم وقت طوس قیس بن مره، در آن زمان به طائف و بطحا رفته بود و مغیره (پسر عمویش) را جانشین خود قرار داده بود. زمانی که مغیره از ورود هلال بن علی و برادرش و گرد آمدن [[شیعه|شیعیان]] دور آنها مطلع شد، قیس بن مره را از این جریان آگاه ساخت. او بلافاصله خود را به طوس رساند، لشکری مهیا ساخت و مغیره را به فرماندهی سپاهی دیگر نصب کرد و با آن دو و یارانشان به نبرد پرداخت. در این نبرد عون بن علی کشته شد. | ||
شبانگاه، وقتی محمد هلال از کشته شدن برادرش مطلع شد با کثرت سپاه مقابل و کمی یارانش چاره در آن دید که شبانه طوس را ترک و به نقطهای دیگر مهاجرت کند. | شبانگاه، وقتی محمد هلال از کشته شدن برادرش مطلع شد با کثرت سپاه مقابل و کمی یارانش چاره در آن دید که شبانه طوس را ترک و به نقطهای دیگر مهاجرت کند. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
وی پس از چند شب و روز راهپیمایی و ماندن در مکانهای مختلف به حوالی [[قم]] رسید و نام آن مکان را پرسید. کشاورزان در جواب گفتند: | وی پس از چند شب و روز راهپیمایی و ماندن در مکانهای مختلف به حوالی [[قم]] رسید و نام آن مکان را پرسید. کشاورزان در جواب گفتند: | ||
«ای جوان! امروز چند وقت است که در شهر قم مصیبت است؛ زیرا که خبر آمده که | «ای جوان! امروز چند وقت است که در شهر قم مصیبت است؛ زیرا که خبر آمده که امام حسین را در [[کربلا]] شهید کردند و سر او را با سرهای شهدا به [[دمشق]] بردند، امروز در قم کسی نیست که به مصیبت گرفتار نباشد و دیگر خبر آمده که محمد اشعث با شش هزار نابکار به قم میآید و این مصیبت بدتر است که اهل قم همه شیعهاند و هرکس اسم علی را میبرد، او را به قتل میرسانند.» | ||
محمد هلال پس از شنیدن این خبر به کاشان عازم شد تا به احمدآباد کویر و پس از آن به نوشآباد رسید. در آنجا پیرمردی از وی پذیرایی کرد و سپس او به طرف آران و بیدگل حرکت نمود تا هنگام غروب بود که نزدیک حصاری رسید، و از کشاورزان نام محل را پرسید. گفتند: | محمد هلال پس از شنیدن این خبر به کاشان عازم شد تا به احمدآباد کویر و پس از آن به نوشآباد رسید. در آنجا پیرمردی از وی پذیرایی کرد و سپس او به طرف آران و بیدگل حرکت نمود تا هنگام غروب بود که نزدیک حصاری رسید، و از کشاورزان نام محل را پرسید. گفتند: |